نام پژوهشگر: مرضیه رضاییان
مرضیه رضاییان مهدی رضاییان
زمانی که انسان شروع به شناخت خود می کند و به توانایی های وجودی خویش واقف می شود، گویی مسئولیتی بر دوش او قرار دارد که می بایست خود را از مرتبه ی دون انسانیت به مرتبه ی بالا سوق دهد. این سیر، برای کی یرکگور با کمک خصلت بارز آدمی یعنی ترس آگاهی امکان پذیر است که فرد همواره در اندیشه و دلهره ی کیفیت انتخاب خود می باشد و این دلهره او را در کسب بهترین گزینش ها که می تواند خویشتن فرد را هر چه بیشتر نمایان کند هدایت می کند. برای مولوی نیز انسان با داشتن قوه ی اندیشه و تفکر که ممیز او از دیگر جانداران است، با کاربرد صحیح آن می تواند نه تنها نسبت به خود، بلکه به دیگر امور نیز معرفت حاصل نماید. در متن حاضر سیری را طی می کنیم که ابتدا به مبحث انسان از دید هر دو اندیشمند می پردازد تا با شناخت و دانستن مراتب روحی افراد بدانیم برترین خصلت آدمی که می تواند او را در شناخت هر چه بیشتر یاری رساند چیست. ایمان، یکی از مراتب روحی بشر است که برای رسیدن به آن علاوه بر نیاز به تقویت پاره ای عوامل جهت تحقق بخشی به آن، مستلزم شناخت و جلوگیری از برخی موانع بر راه حصول آن است. برای این کار آدمی باید ابتدا به شناختی از خود دست یابد تا بداند چه قوا و استعدادهای پسندیده و یا مذمومی دارد. هر گامی که آدمی در جهت خودشناسی اش بردارد بی تأثیر در دیگر معارف او نمی باشد. فرد برای اظهار آن باید باوری قلبی داشته باشد که این از طریق استدلال و براهین عقلی حاصل نمی شود. آن که دلش در برابر زرق و برق دنیوی سست شود، گامی فراتر از جایی که در آن قرار دارد بر نخواهد داشت. برای رهایی از آنچه در آن است تنها عشق و شور و سرسپردگی است که او را راه گشاست. عشق رمز نجات آدمی است، هرچند او را اسیر می کند ولی این اسارت به مذاق او خوش می آید و آن عشقی است که در بطن ایمان نهفته است. عشق، او را تسلیم خواست و اراده ی الهی می کند.