نام پژوهشگر: علی صاحبی
مهین عوض زاده سید جلال یونسی
مطالعه حاضر با هدف بررسی "تاثیر آموزش مفاهیم نظریه انتخاب ویلیام گلاسر بر الگوهای ارتباطی زنان متأهل خانه دار ناسازگار مراجعه کننده به خانه های سلامت شهرداری تهران در سال 1388" انجام شده است. این مطالعه نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. نمونه شامل 15 زن بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش(8 آزمودنی) و کنترل(7 آزمودنی) جایگزین شدند.برای دو گروه در ابتدا پیش آزمون را دریافت کردند، سپس زنانی که در گروه آزمایش بودند 10 جلسه آموزش مفاهیم نظریه انتخاب دریافت کردند و در نهایت پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. ایزار پژوهش در این تحقیق پرسشنامه الگوهای ارتباطی کریستنسن و سالاوی(cpq) بود. یافته های مطالعه از طریق تحلیل کوواریانس و مطالعه پیگیری برای بررسی تداوم نتایج گروه آزمایش در موقعیت پس آزمون نشان داد که رویکرد موثر بود(5%>?)و میزان استفاده از الگوی سازنده متقابل را افزایش داده است (003/0=?). اما تاثیر در الگوهای اجتنابی متقابل(36/0=?) و توقع: زن/ کناره گیری مرد(14/0=?)، معنادار نبود. همچنین یافته های جانبی با استفاده از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامه سلامت عمومی(ghq) نشان داد که با تست t وابسته برای تفاوت میانگین های دو گروه آزمایش و کنترل در موقعیت پس آزمون، رضایت زناشویی و سلامت عمومی تغییر معناداری نداشته است اما در مطالعه پیگیری بعد از سه ماه تاثیر معناداری نشان داده است. یافته ها یکی از فرضیه های مطالعه را تایید نموده و نتایج نشان داد که واقعیت درمانی با تمرکز بر نظریه انتخاب توانسته کیفیت ارتباط زناشویی زنان را بهبود ببخشد. کاربرد این مطالعه برای آموزش زوجین قبل و بعد از ازدواج مورد بررسی قرار گرفت. واژه های کلیدی: نظریه انتخاب، الگوهای ارتباطی، زنان خانه دار، رضایت زناشویی، سلامت عمومی
سمیه مهین ترابی علی صاحبی
چکیده ندارد.
گلناز شایسته علی صاحبی
چکیده ندارد.
علی صاحبی ساعدی
چکیده ندارد.
مراد مرادی ابدال آبادی علی صاحبی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی همه گیرشناسی استریس ، اضطراب و افسردگی در دانش آموزان مقطع دبیرستان و پیش دانشگاهی شهرستان تایباد بوده است . در این پژوهش 605 دانش آموز (264 دختر و 341 پسر) 14 تا 19 سال از کلیه پایه های دبیرستان و پیش دانشگاهی تایباد شرکت داشتند. برای جمع آوری اطلاعاتاز سه آزمون، مقیاس استرس ادراک شده (pss)، مقایس اضطراب کتل و مقیاس افسردگی کودکان (cds - a) استفاده شد. چون آزمون pss و cds - a فاقد هنجار ایرانی بودند، با استفاده از داده های بدست آمده، این تست ها نیز اعتباریابی شدند. اعتبار حاصل برای pss از طریق دو نیمه کردن اسپیرمن - براون 0/76 و با استفاده از آلفای کرانباخ 0/77 و با استفاده از آلفای کرانباخ 0/77 و برای cds - a به ترتیب برابر 0/90 و 0/89 بود. سپس برای تعیین روایی این دو آزمون، همبستگی هر آیتم این دو آزمون برای سنجش اهداف مورد نظر به خوبی دارای قدرت تفکیک بوده و قابل اعتماد هستند. نتایج همه گیرشناسی شیوع استرس را در پسران 9/1 درصد و دختران 22 درصد و در کل نمونه 14/7 در نشان می دهند که میزان ابتلای دختران 2/5 برابر پسران است . در رابطه با اضطراب ، شیوع در سه سطح پنهان، آشکار و کلی، بررسی شد. در این مورد، اظصراب پنهان در پسران 10/3 درصد و در دختران 17/8 درصد و در کل نمونه 13/6 درصد بود. اضطراب آشکار در پسران 7 درصد و دختران 21/6 درصد و در کل نمونه 13/4 درصد و اضطراب کلی در پسران 11/1 درصد و در دختران 23/5 درصد و در کل نمونه 16/5 درصد بود. در اینجا نیز میزان ابتلای دختران در هر سه سطح بیشتر از پسران بود (پنهان 1/7 برابر پسران، آشکار 3 برابر و کلی 2/1 برابر پسران). میزان شیوع افسردگی در پسران 8/5 درصد و در دختران 24/4 درصد و در کل نمونه 15/4 درصد بدست آمد. این میزان نشان می دهد که در حوزه مورد مطالعه این پژوهش (شمال شرقی خراسان) میزان ابتلای دختران بیشتر از پسران است و این میزان 2/8 برابر می باشد. نتایج این پژوهش موید پژوهش های پیشین هستند که میزان ابتلای زنان را بیشتر از مردان گزارش نموده اند.
علی صاحبی پروین کدیور
تحقیق حاضر جهت بررسی رابطهء بین رشد اخلاقی و هوش ، سازمان یافته است که در آن از دو گروه نوجوانان تیزهوش و عادی (در دو سطح دختر و پسر) 12، 13، 14 ساله بعنوان "آزمودنی" استفاده شده است . این پژوهش بر روی 120 "آزمودنی" (60 تیزهوش و 60 عادی)،برای دستیابی به اهداف زیر انجام گرفته است : 1 - اندازه گیری رشد قضاوت اخلاقی در نوجوانان ایرانی -2 بررسی قضاوت اخلاقی در نوجوانان تیزهوش و مقایسه آنها با نوجوانان عادی -3 بررسی رابطه بین هوش و استدلال اخلاقی -4 بررسی نقش جنسیت در تحول و رشد اخلاقی
فریده محمدی علی صاحبی
هدف پژوهش حاضر بررسی شیوه حل مساله در افراد افسرده و مقایسه آن با افراد عادی و نیز بررسی نقش متغیرهای نگرانی، عزت نفس ، توان تصمیم گیری و کانون کنترل در ارتباط بین شیوه حل مساله و افسردگی بوده است . در این مطالعه تعداد 88 نفر (21 مرد و 67 زن) مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمودنیها شامل دو گروه بیماران افسرده (45 نفر) و افراد عادی (43 نفر) بودند. وسایل سنجش مورد استفاده در این تحقیق آزمون افسردگی بک ، مقیاس خودسنجی افسردگی، pswq (برای سنجش نگرانی)، مقیاس کانون کنترل درونی - بیرونی راتر، مقیاس توان تصمیم گیری و مقیاس عزت نفس بوده است . جهت بررسی و تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس ، تحلیل کوواریانس ، ضریب همبستگی پیرسون، همبستگی سهمی، تحلیل رگرسیون چندمتغیره و ضریب آلفای کرنباخ استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل یافته ها نشان داد که بین افراد افسرده و عادی تفاوتهای معناداری در شیوه حل مساله وجود دارد و افراد افسرده در موقعیت های مساله زا بیشتر از شیوه های ناکارآمد حل مساله استفاده می کنند. شیوه حل مساله در افراد افسرده با نگرانی و عزت نفس آنها ارتباط دارد و افراد افسرده نسبت به افراد عادی بطور معناداری نگرانی بیشتری تجربه می کنند و عزت نفس پایین تری دارند. از دیگر یافته های پژوهش حاضر این است که توان تصمیم گیری افراد افرده بطور معناداری کمتر از افراد عادی است و اینکه شیوه حل مساله افراد با ککانون کنترل آنها رابطه دارد و افراد افسرده نسبت به گروه عادی در جهت یابی نسبت به مشکلات بیشتر "بیرونی" هستند. همچنین مشخص شد که از بین عوامل شناختی - رفتاری دخیل در افسردگی از جمله: شیوه حل مساله، نگرانی، عزت نفس ، توان تصمیم گیری و کانون کنترل، شیوه حل مساله از مهمترین عوامل پیش بین افسردگی است . چنانکه رگرسیون چندمتغیره و سلسله مراتبی نشان می دهد شیوه حل مساله به تنهایی 0/68 واریانس افسردگی را پیش بینی می نماید. چگونگی استفاده از یافته های حاضر در درمان و مداخلات درمانی مربوط به افسردگی بطور کامل در فصول مربوطه مورد بحث قرار گرفته است .