نام پژوهشگر: سیده اسیه حسینی
سیده اسیه حسینی غلامرضا یاوری
دسترسی به غذای کافی و مطلوب و سلامتی تغذیهای از محورهای اصلی توسعه سیاسی, اقتصادی و تامین سلامت جامعه است. بنابراین تامین نیازهای تغذیهای جمعیت و برقراری امنیت غذایی یکی از مهمترین و ضروریترین وظایفی است که دولتها با آن مواجه هستند. در راستای نیل به هدف تامین نیازهای تغذیهای جامعه و برقراری امنیت غذایی در کشور ما نیز دستگاههای متولی امر سیاستها و تدابیری را در قالب برنامهی توسعهی سیاسی, اقتصادی و اجتماعی اتخاذ میکنند. برآورد امنیت غذایی و بررسی آن جهت ارزیابی عملکرد و سیاستهای اتخاذ شده ضروری میباشد. هدف این تحقیق اندازهگیری امنیت غذایی ایران در سطح ملی و برآورد امنیت غذایی به تفکیک اساسیترین محصولات غذایی و ارزیابی خودکفایی غذایی و بررسی امنیت غذایی در مواجهه با بحران اقتصادی جهان به عنوان یک متغیر برونزای موثر بر آن میباشد. دادههای مورد استفاده شامل دادههای سری زمانی تولید و عرضهی سیزده گروه اصلی مواد غذایی و میزان درآمد نفتی و موجودی سرمایه بخش کشاورزی کشور طی سالهای 1386-1346 و سالهایی که در آن جهان با بحران اقتصادی روبهرو بوده میباشد. محصولات مورد بررسی شامل گندم, برنج, سیبزمینی, حبوبات, قند و شکر, گوشت قرمز, گوشت مرغ, سبزیها, میوهها, روغن نباتی, روغن و کرهی حیوانی, شیر و تخم مرغ براساس سهم هریک از آنها در تامین انرژی و ارزش غذایی آنها میباشد. روش به کار گرفته شده در این تحقیق شاخص امنیت غذایی fsi, آزمون t دو گروه مستقل و ضریب همبستگی پیرسون است. نتایج نشان میدهد که میزان امنیت غذایی ایران طی دوره مورد بررسی برابر 08/1 بیش از واحد و بیانگر وجود امنیت غذایی در سطح ملی است. میانگین شاخص خودکفایی غذایی برابر 75/0 و دال بر خوداتکایی غذایی در کشور میباشد. برآوردهای امنیت غذایی به تفکیک ده گروه اصلی غذایی نشان دهنده وجود امنیت غذایی در گندم, برنج, سیبزمینی, قندوشکر, سبزیها, میوهها و تخممرغ و عدم امنیت غذایی گوشت قرمز, حبوبات و شیر است. میانگین شاخص خودکفایی طی دوره نشان دهنده خوداتکایی در محصولات غذایی گندم, برنج, قندوشکر, گوشت قرمز و شیر و وجود خودکفایی در سیبزمینی, حبوبات, سبزیها و میوهها میباشد. نسبت سرانه کالری دریافتی به مورد نیاز روزانه در مواد غذایی گندم, برنج, سیبزمینی, قند و شکر و سبزیها بیش از واحد و این نسبت در حبوبات, گوشت قرمز, میوهها, تخم مرغ و شیر کمتر از واحد بوده و نشاندهندهی عدم تعادل در مصرف مواد غذایی و وجود گرسنگی پنهان در کشور میباشد. با استفاده از آزمون استنباطیt دو گروه مستقل مشخص شد که میانگین شاخص امنیت غذایی و شاخص خودکفایی در بحران اقتصادی کمتر از میانگین این شاخصها در عدم بحران اقتصادی بوده و میانگین درآمد نفتی کشور در بحران اقتصادی جهان بیشتر از میانگین آن در عدم بحران بوده و این تفاوتها در سطح 5 درصد معنیدار بوده است. بین دو گروه امنیت غذایی در خشکسالی و عدم آن تفاوت معنیداری مشاهده نشد. ضریب همبستگی پیرسون بین درآمد نفتی و واردات غذا مثبت و معنیدار بود و این نتیجه را در همبستگی منفی درآمد نفتی با خود کفایی نیز میتوان مشاهده نمود. همبستگی تعدیل شده و مثبت بین واردات مواد غذایی و امنیت غذایی نشان دهندهی تاثیر نوسانات درآمد نفتی بر امنیت غذایی کشور در سطح کلان است. ضریب همبستگی پیرسون بین درآمد نفتی و امنیت غذایی گروههای غذایی سیبزمینی, سبزیها, میوهها, گوشتقرمز, شیر و تخممرغ مثبت و معنیدار بود. همبستگی بین درآمد نفتی و واردات گندم, برنج, حبوبات, قند و شکر, میوهها و تخممرغ مثبت و معنیدار بود. بر همین اساس همبستگی بین درآمد نفتی و شاخص تولید سبزیها, میوهها, گوشت قرمز, شیر و تخممرغ نیز مثبت و معنیدار بود. همبستگی پیرسون بین موجودی سرمایه در بخش کشاورزی و امنیت غذایی و تولید غذا به ترتیب برابر 700/0 و 910/0 بوده که در سطح کمتر از یک درصد معنیدار بوده است. طبق نتایج بدست آمده پیشنهاد می شود که دولت با در نظر گرفتن اهداف تغذیه ای در سیاست های خود و توسعه سرمایه گذاری در بخش کشاورزی, با افزایش تولید مواد غذایی با پروتئین بالا مخصوصا گوشت قرمز و شیر, کاهش ضایعات مواد غذایی و بالا بردن سطح سواد تغذیهای در جهت بهبود امنیت غذایی جامعه گام بردارد.