نام پژوهشگر: احمد یارمحمدیان
سکینه قرایی احمد یارمحمدیان
هدف این پژوهش بررسی میزان اثر بخشی آموزش روش چند حسی اورتون بر عملکرد خواندن دانش آموزان دختر نارساخوان کلاس های سوم و چهارم مدارس ابتدائی شهر اصفهان در سال تحصیلی 88-89 بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر پایه های سوم و چهارم دبستان های دولتی شهر اصفهان تشکیل می دادند. طرح پژوهش به صورت آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. به منظور اجرای پژوهش ابتدا با استفاده از نمونه گیری چند مرحله ای در منطقه سه آموزش و پرورش، دانش آموزان کلاس سوم و چهارم این منطقه انتخاب شدند و دانش آموزان نارساخوان با استفاده از فرم سنجش توانایی خواندن مخصوص هر کلاس و مصاحبه با معلمان این پایه ها مورد شناسایی قرار گرفتند و تعداد 32 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند (16 نفر کلاس سوم و 16 نفر کلاس چهارم) و این گروه های 16 نفره، هر کدام به صورت کاملا تصادفی در دو گروه 8 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه های آزمایش هر کلاس جداگانه، به مدت 8 جلسه (هفته ای دو جلسه) تحت آموزش به روش چند حسی اورتون قرار گرفتند و گروه های کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات آموزش، گروه های آزمایش و کنترل با استفاده از آزمونهای خواندن مورد بررسی مجدد قرار گرفتند. در سطح آمار توصیفی میانگین، حداقل و حداکثر نمرات و انحراف معیار، و در سطح آمار استنباطی از روش تحلیل کواریانس بهره گرفته شد و داده ها با استفاده از نرم افزار15spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج، تفاوت معنی داری(0001/0 =p ) را در مرحله پس آزمون بین گروه های آزمایش و کنترل نشان داد. با توجه به وجود تفاوت معنادار بین گروه های آزمایش و کنترل در پس آزمون می توان گفت که برنامه آموزشی بر اساس روش الفبایی، در کودکان نارساخوان اثربخش بوده است و می توان از این روش برای افزایش توانایی خواندن این کودکان بهره برد.
مرضیه بهمن زادگان جهرمی احمد یارمحمدیان
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی از طریق داستان های اجتماعی- تصویری بر رفتارهای اتیستیک و رشد اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال اتیسم انجام شده است. بر اساس مطالعات، کودکان مبتلا به اتیسم، در زمینه کاربرد مهارت های اجتماعی بسیار ضعیف عمل می کنند و این نقص به تداوم و تشدید مشکلات رفتاری آنها می انجامد. این مطالعه از نوع شبه تجربی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. گروه نمونه این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی، متشکل از 16 کودک مبتلا به اختلال اتیسم بودند که به صورت تصادفی 8 نفر در گروه آزمایش و 8 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در طول 4 ماه، 56 جلسه تحت آموزش مهارت های اجتماعی با شیوه داستان های اجتماعی قرار گرفت. ابزار پژوهش شامل مقیاس رشد اجتماعی واینلند، مقیاس ارزیابی رفتارهای اتیستیک و پرسشنامه جمعیت شناختی بوده است که توسط والدین کودکان اتیستیک اجرا شد. داده های پس آزمون، بعد از اتمام جلسات، جمع آوری و با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی از طریق داستان های اجتماعی -تصویری موجب کاهش رفتارهای اتیستیک و بهبود رشد مهارت های اجتماعی در آزمودنی ها می شود (05/0 >p). همچنین نتایج پژوهش نشان داد که در هفت خرده آزمون رشد اجتماعی واینلند، تفاوت معنی داری در گروه آزمایش و کنترل وجود دارد. بدین معنی که آموزش از طریق داستان های اجتماعی- تصویری می تواند موجب بهبود خرده آزمون های خودیاری عمومی، خودیاری در خوردن، خودیاری در پوشیدن، خودرهبری، مشغولیات، ارتباط و اجتماعی بودن گردد. ولی در خره آزمون جابجایی این امر تأیید نگردید. در نهایت مشخص گردید که شیوه داستان های اجتماعی- تصویری می تواند رفتارها و علائم اتیستیک را کاهش دهد. بنابراین می توان از روش داستان های اجتماعی- تصویری به منظور افزایش مهارت های اجتماعی در کودکان اتیستیک بهره جست و مشکلات رفتاری آنها را کنترل نمود.
نفیسه وطن دوست احمد یارمحمدیان
چکیده هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش ادراک دیداری و ادراک شنیداری بر عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان پایه سوم ابتدایی شهرستان خمینی شهر بود. طرح پژوهش به صورت آزمایشی همراه با پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بوده، جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی که در سال 89-88 در مدارس ابتدایی شهرستان خمینی شهر مشغول به تحصیل و دارای اختلال یادگیری خواندن بودند، تشکیل داد. نمونه مورد نظر پژوهش، 30 نفر از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خواندن دختر پایه سوم ابتدایی بودند که شیوه انتخاب آنها به این صورت بود که ابتدا به روش نمونه گیری چندمرحله ای تصادفی از چند شهر شهرستان خمینی شهر یک شهر آن به صورت تصادفی انتخاب شد و در مرحله ی بعد چند مدرسه ابتدایی دخترانه از آن شهر به صورت تصادفی انتخاب گردید. سپس با نظر تشخیصی معلمین کلاس سوم آن مدارس و اجرای آزمون خواندن و آزمون هوش وکسلر، تعداد 30 نفر از دانش آموزان دختر پایه سوم که دچار اختلال یادگیری خواندن بودند، گزینش شدند. این 30 نفر نیز به صورت تصادفی در سه گروه 10 نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) قرار داده شدند. از هر سه گروه آزمون خواندن به عنوان پیش آزمون به عمل آمد. دو گروه آزمایش به صورت جداگانه هر گروه به مدت 10 جلسه 45 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند. به این صورت که یک گروه تحت آموزش ادراک دیداری و گروه دیگر تحت آموزش ادراک شنیداری قرار گرفتند، گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات آموزش، بر روی هر سه گروه که شامل دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بودند، پس آزمون خواندن اجرا شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین میانگین های نمرات پس آزمون و آزمون پیگیری دوگروه آزمایشی و گروه گواه، تفاوت معناداری وجود ندارد (0001/0p<). همچنین یافته های پژوهش نشان داد بین میانگین نمرات پس آزمون و آزمون پیگیری گروه آزمایشی اول (ادراک دیداری) و گروه آزمایشی دوم (ادراک شنیداری) تفاوت معنادار نیست. به این معنا که هر دو روش آزموشی موثر بوده است، بدین ترتیب با توجه به یافته های پژوهش و اینکه در بین عوامل موثر در نارساخوانی، ادراک دیداری و ادراک شنیداری دو متغیر اثرگذار هستند، بنابراین می توان از طریق مداخله های آموزش ادراک دیداری و ادراک شنیداری، عملکرد خواندن کودکان نارساخوان را بهبود بخشد. واژگان کلیدی: نارساخوان، عملکرد خواندن، آموزش ادراک دیداری، آموزش ادراک شنیداری.
معصومه روحبخش سهیلی احمد یارمحمدیان
موضوع این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش ادراک شنیداری بر مهارتهای نوشتاری (املا) دانش آموزان پسر سوم ابتدایی شهر اصفهان بود. روش پژوهش آزمایشی و از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر ناتوان یادگیری بود که در سال تحصیلی 89-88 در پایه سوم مقطع ابتدایی در شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند؛ نمونه مورد نظر پژوهش، 30 نفر از دانش آموزان ناتوان یادگیری در زمینه املا بودند که شیوه انتخاب آنها به این صورت بود که ابتدا به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین نواحی پنچ گانه اداره آموزش و پرورش اصفهان، ناحیه 4 انتخاب، و با گمارش تصادفی 15 نفر در گروه کنترل و 15 نفر در گروه آزمایش قرار داده شدند. سپس گروه های آزمایشی در طی 10 جلسه تحت آموزش در زمینه ادراک شنیداری به صورت گروهی قرار گرفتند، در حالیکه گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، علاوه بر تشخیص معلم، آزمون هوش وکسلر کودکان و آزمون املا چای بود که آزمون املا چای در مراحل پیش آزمون، و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفت. یافته های بدست آمده از روش آماری تحلیل کوواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون املا گروه آزمایش و گواه، تفاوت معناداری وجود دارد. تفاوت بین میانگین های نمرات پس آزمون املا در گروه آزمایش معنادار بود ( 1 / 0 >p). لذا فرضیه اصلی پژوهش که اثربخشی آموزش ادراک شنیداری بر مهارتهای نوشتاری (املا) دانش آموزان پسر سوم ابتدایی بود تأیید می شود. در مجموع یافته های پژوهش حاکی از آن است که روش آموزش ادراک شنیداری در بهبود مهارتهای نوشتاری (املا) دانش آموزان ناتوان در یادگیری املا موثر است.
سمیه جمالی احمد یارمحمدیان
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی آموزش برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی و حل مسئله اجتماعی بر میزان نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. جامعه آماری، دانش آموزان پسر پایه سوم و چهارم ابتدایی دارای نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای شهر اصفهان در سال تحصیلی90- 89 بودند. از بین این جامعه آماری با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای دو دبستان پسرانه به تصادف انتخاب شد و از بین دانش آموزان پایه سوم و چهارم 45 دانش آموز به شیوه تصادفی در سه گروه 15 نفری (گروه یادگیری اجتماعی هیجانی، گروه حل مسئله اجتماعی و گروه کنترل) گمارده شدند. روش پژوهش نیمه تجربی بود. در این پژوهش جهت تشخیص نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای دو مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای فرم والدین و مقیاس درجه بندی سوانسون نولان و پلهام فرم معلم مورد استفاده قرار گرفت. سپس دو رویکرد آموزشی برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی و حل مسئله اجتماعی در دو گروه آزمایش طی7 جلسه اجرا شد. میزان نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان در سه گروه طی دو مرحله(پیش آزمون و پس آزمون) مورد سنجش قرار گرفت. داده های بدست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد، میانگین نمرات نشانه های نافرمانی درگروه های آموزشی کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل داشت(001/0 p<). نتایج پژوهش نشان داد که آموزش برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی و حل مسئله اجتماعی بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای موثر می باشند. لذا توجه به برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی و حل مسئله اجتماعی به مثابه مهارتهای زیربنایی هوش هیجانی و مهارتهای زیربنایی یادگیری اجتماعی و روابط بین فردی می توانند رویکردی موثر در آموزش نافرمانی مقابله ای باشند.
سمیه رنجبر احمد یارمحمدیان
این پژوهش با هدف بررسی مقایسه میزان شیوع انواع اختلالات رفتاری در دانش آموزان دبستانی با نارساییهای ویژه در یادگیری و عادی شهر اصفهان انجام شد.پژوهش حاضر، توصیفی از نوع زمینه ای است.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان عادی و مبتلا به اختلال یادگیری مقطع ابتدایی پایه چهارم و پنجم شهر اصفهان بود.به این منظور برای انتخاب دانش آموزان با نارساییهای ویژه در یادگیری از روش نمونه در دسترس (کلیه دانش آموزان مشکوک به نارساییهای ویژه در یادگیری) استفاده و برای انتخاب دانش آموزان عادی ازروش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای استفاده شد. نمونه انتخاب شده شامل 350 نفردانش آموز عادی و 50 نفردانش آموز مبتلا به اختلال یادگیری بود. ابزارهای اندازه گیری اطلاعات عبارت بود از پرسشنامه سنجش رفتاری آخنباخ که شامل دو فرم می باشد (فرم ویژه والدین و فرم ویژه معلم) و چک لیست سنجش اختلال یادگیری که روایی و پایایی آن مورد تاییدقرار گرفته است. برای آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون خی دو استفاده گردید. نتایج نشان داد که میزان شیوع اختلالات رفتاری هم مطابق با فرم معلمان و هم مطابق با فرم والدین در دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری نسبت به دانش آموزان عادی بیشتر است که این امر می تواند گویای نقص در آموزش والدین و معلمین در برخورد با این دانش آموزان باشد.به عبارتی ضعف حاصل از ناتوانی های یادگیری همراه با باز خوردهای منفی که دانش آموز از محیط دریافت می کند می تواند میزان اختلالات رفتاری در دانش آموز را قوت ببخشد؛به عنوان مثال میزان شیوع اختلالاتی مثل سلوک یا اضطراب در این دانش آموزان به مراتب بالاتر از دانش آموزان عادی بود.بنابراین توجه ویژه به این دانش آموزان و همچنین فرهنگ سازی در برخورد با چنین مسائلی باید مورد بازنگری بیشتری قرار بگیرد.
فاطمه شفیعی علویجه احمد یارمحمدیان
پژوهش حاضر باهدف تعیین میزان اثر بخشی آموزش روانی– حرکتی بر بهبود مهارتهای حرکتی ، شناختی وسازگاری اجتماعی عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر انجام گرفت.جامعه ی آماری این پژوهش را دختران عقب مانده ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی شهر اصفهان تشکیل داده اند که از میان آنان30 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند ودر دوگروه آزمایش وکنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند(15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل ) طرح پژوهش تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده که در آن مداخلات آموزشی طی 16 جلسه آموزش روانی – حرکتی برای گروه آزمایش اجرا شد وتاثیر آن برروی نمرات پس آزمون مورد بررسی قرار گرفت . به منظور جمع آوری اطلاعات از سه آزمون حرکتی لینکلن اوزرتسکی ، آزمون هوش ریون کودکان و آزمون بلوغ اجتماعی وایلند استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل نتایج در سطح توصیفی از میانگین وانحراف استاندارد ودر سطح استنباطی از تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده نشان داد که آموزش روانی- حرکتی موجب بهبود مهارتهای روانی– حرکتی درگروه آزمایش شد(001/0 p<)همچنین این آموزشها برسازگاری اجتماعی و توانایی های شناختی موثربوداماتاثیرآن اندک بوده است.با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان نتیجه گرفت که انجام فعالیتهای روانی ـ حرکتی به عنوان بخش اصلی وضروری برنامه روزانه این کودکان،می تواندنتایج پرثمر فراوانی را برای آنان به همراه داشته باشد. به عنوان نمونه می توان گفت که انجام این حرکات به صورت بازی باعث جلب توجه این کودکان می شود و باعث می شود کودک به تدریج به استفاده از مهارتهای روانی ـ حرکتی خود بپردازد و در طی انجام این فعالیتها روابط اجتماعی وی با دیگران تسهیل شود.
فاطمه ریحانی مارنانی احمد یارمحمدیان
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه هوش هیجانی و مکانیسم های دفاعی زوجین در آستانه طلاق و عادی است. روش پژوهش توصیفی )پس رویدادی ) بود و جامعه آماری شامل 100 زوج از زوج های عادی و در آستانه طلاق شهر اصفهان در سال 90-1389 بود. حجم نمونه شامل 50 زوج عادی و 50 زوج در آستانه طلاق بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان و پرسشنامه سبک های دفاعی سن مارتینی و همکاران بود. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss-16 استفاده شد و روش آماری مورد استفاده در این پژوهش آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس و آزمون t مستقل) بود. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و مکانیسم های دفاعی زوجین در آستانه طلاق و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. بطوریکه زوجین عادی از هوش هیجانی بالاتری نسبت به زوجین در آستانه طلاق برخوردار هستند و زوجین عادی از مکانیسم های دفاعی رشد یافته بیشتر از مکانیسم های رشد نایافته و روان آزده استفاده می کنند. . کسانی که از سبک های دفاعی بیشتر استفاده می کنند اضطراب بیشتری دارند و از هوش هیجانی پائین تر برخوردار هستند. بین هوش هیجانی و مکانیسم های دفاعی در زوج های عادی رابطه معنادار وجود ندارد اما این بین هوش هیجانی و سبک دفاعی رشد یافته و رشد نایافته در بین زوج های در آستانه طلاق رابطه معکوس معناداری وجود دارد. این بدان معنی است که با افزایش هوش هیجانی میزان استفاده از مکانیسم های دفاعی کاهش می یابد
نسیم چاووشی فر احمد یارمحمدیان
چکیده این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش مهارت های فرزند پروری بر سلامت روان والدین و مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستان 6 -4ساله شهر اصفهان، صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه والدینی که کودکان آنها در مهدکودک های شهر اصفهان درسال1389 ثبت نام نموده اند،می باشد. که تعداد 60 نفر به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدندو به صورت گمارش تصادفی 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. سپس از هر د وگروه والدین پرسشنامه سلامت عمومی scl 90 و پرسشنامه مشکلات رفتاری راتر کودکان گرفته شد. آنگاه طی 6 جلسه 90 دقیقه ای گروه آزمایش تحت آموزش شیوه های فرزند پروری قرار گرفتند. و در پایان از هر دو گروه پرسشنامه سلامت عمومی scl 90 و مشکلات رفتاری کودکان راتر گرفته شد.برای تجزیه و تحلیل داده ها ازآزمون تحلیل کواریانس استفاده شده نتایج نشان داد که آموزش شیوه های فرزندپروری برسلامت روان والدین معنادار نیست (05 /0 p> ) و همچنین نتایج نشان داد که آموزش مهارت های فرزند پروری بر مشکلات رفتاری کودکان اثر داشته و باعث کاهش مشکلات رفتاری کودکان می شود. (05 /0 p< ).دراین پژوهش اختلال ناسازگاری اجتماعی و رفتار ضد اجتماعی کودکانی که والدینشان در برنامه های آموزشی شرکت کرده بودند تا اندازه ای نسبت به گذشته کاهش یافته است.اما پرخاشگری و بیش فعالی،اضطراب وا فسردگی و اختلال توجه کودکانی که والدینشان در برنامه های آموزشی شرکت کرده بودند با گذشته تغییر معناداری نداشته است.بنابراین با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که به کارگیری شیوه های فرزند پروری موثر می تواند آسیب های روانی والدین را کاهش دهد و موجب بهبود روابط آنها با کودک شود و مشکلات رفتاری کودک کاهش یابد. این یافته ها اهمیت و ضرورت آموزش والدین را برای به کارگیری بهترین شیوه های فرزند پروری تایید نمود. واژه های کلیدی: مهارت های فرزند پروری، سلامت روان والدین، مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی.
الهام مختاری احمد یارمحمدیان
این پژوهش با هدف بررسی رابطه عملکرد خانواده با پایگاه هویت و پیش بینی سبکهای مقابله با فشار روانی براساس عملکرد خانواده و انواع هویت در دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان به اجرا درآمد . به همین منظوراز بین 8 دانشکده دانشگاه اصفهان درطی سال 91 -1390 ،تعداد 120 دانشجوی دختر سال سوم کارشناسی به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. سپس آزمودنیها سه پرسشنامه عملکرد خانواده بلوم(ffs) و اندازه های عینی هویت خویشتن eom-eis2) ؛بنیون و آدامز) و مقابله با بحران اندلر و پارکر (clss) را تکمیل نمودند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از ضریب همبستگی پیرسون و ضریب رگرسیون چندگانه استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین عملکرد کلی خانواده و انواع هویت با سبکهای مقابله با فشار روانی رابطه معنی دار وجود دارد (05 /0 p< ) .. همچنین بین انواع هویت و سبکهای مقابله با فشار روانی رابطه معنی دار وجود دارد (05 /0 p< ) . نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت که نوع کیفیت عملکرد خانواده بر نوع هویتی که فرزند کسب می کند تأثیر می گذارد و هویتی که فرزند کسب کرده است به نوبه خود یکی از سه سبک مقابله ای در برابر فشار روانی را پیش بینی می کند.
نسیبه کوسنچ احمد یارمحمدیان
چکیده پژوهش حاضر با هدف ساخت و هنجاریابی آزمون تشخیص ناتوانی یادگیری املا در دانش آموزان پایه دوم، سوم و چهارم دبستان در اصفهان انجام شد. در این پژوهش توصیفی (از نوع آزمون سازی و اعتبارسنجی)،کتاب بخوانیم و بنویسیم دوم، سوم و چهارم دبستان توسط استادان روانشناسی و معلمان این پایه تحلیل محتوا شد. پس از آن براساس مقوله های استخراج شده از محتوای کتاب مورد نظر و اهداف رفتاری متناسب با آن، سوالات طرح شد و به طور مقدماتی اجرا گردید. سپس آزمون نهایی روی یک نمونه 600 نفری از دانش آموزان پایه دوم، سوم و چهارم دبستان که در سال تحصیلی 91-1390 مشغول به تحصیل بودند با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از نواحی پنج گانه آموزشی شهر اصفهان انتخاب شده و سپس اجرا و سوال ها از نظر ویژگی های روانسنجی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که این آزمون از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است (دوم- آلفا: 76/0، بازآزمایی: 78/0، سوم- آلفا: 74/0، بازآزمایی: 76/0، چهارم- آلفا: 84/0، بازآزمایی: 81/0). حساسیت و ویژگی دقت آن به ترتیب (دوم: 95/0، 98/0 سوم: 85/0، 95/0، چهارم: 85/0، 100) به دست آمد. روایی تشخیصی آزمون در سطح (001/0 p<) معنادار بود که نشان دهنده این است که این آزمون توانایی تفکیک افراد با ناتوانی یادگیری املا را از افراد سالم دارد. این آزمون دارای ویژگی های روانسنجی مناسب برای تشخیص ناتوانی یادگیری املا در دانش آموزان پایه ی دوم، سوم و چهارم دبستان می باشد. کلید واژه ها: آزمون تشخیصی، ناتوانی یادگیری املا، پایه ی دوم، سوم و چهارم دبستان.
علی رضا صادقیان احمد یارمحمدیان
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رویکرد تجربه ی زبانی بر بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان پایه ی چهارم دبستان انجام گرفته است. روش پژوهش آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور با توجه به معیارهای ورود به پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای از بین دانش-آموزان پایه ی چهارم ابتدایی شهر اصفهان تعداد 30 نفر آزمودنی با ناتوانی یادگیری خواندن انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخلات بر پایه ی رویکرد تجربه ی زبانی بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. ابزارهای مورد استفاده عبارت از چک لیست نارساخوانی، آزمون خواندن ونارساخوانی و ماتریس های هوشی پیشرونده ی ریون فرم کودکان بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین عملکرد گروه آزمایش و کنترل در مهارت خواندن تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0>p). نتایج نشان داد که رویکرد تجربه ی زبانی بر عملکرد دانش آموزان نارساخوان در حیطه های خواندن کلمات، درک کلمات، کلمات هم قافیه، حذف آوا، خواندن ناکلمات، نشانه ی حروف، نشانه مقوله و درک متن موثر می باشد.
مرتضی محمودی احمد عابدی
هدف از این پژوهش مقایسه ویژگی های عصب ـ روانشناختی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی و عادی بود که طی آن کارکردهای اجرایی و توجه، عملکردهای حسی ـ حرکتی، زبان و حافطه و یادگیری مورد بررسی قرارگرفته است. با توجه به موضوع و هدف، پژوهش به شیوه ی علی ـ مقایسه ای اجرا شده است. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پیش دبستانی 6 ساله شهر اصفهان بود. آزمودنی ها شامل 50 کودک دارای اختلال و 50 کودک عادی بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های عصب ـ روانشناختی از پرسشنامه کانرز و برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس ( مانوا )استفاده شد. نتایج نشان داد که تفاوت در ویژگی های عصب ـ روانشناختی بین کودکان با اختلال وعادی معنادار است (5p<%) .یافته های پژوهش حاضر نشان داد کودکان با اختلال هماهنگی رشدی در ویژگی های عصب ـ روانشناختی از کودکان عادی ضعیف تر و مشکلات بیشتری دارند و مشکلات حرکتی که این گروه از کودکان دارند نیمرخ عصب ـ روانشناختی آن ها را تحت تاثیر قرار داده است.
آمنه کرمشائی احمد عابدی
چکیده این پژوهش به منظور بررسی تحول کارکردهای اجرایی در کودکان عادی و adhd دختر و پسر 12-5 سال پیش از دبستان و دبستان شهر اصفهان انجام شده است. طرح پژوهش به صورت توصیفی از نوع زمینه یابی و مقطعی بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان دختر و پسر عادی و adhd 12-5 سال شهر اصفهان بود. بدین منظور از بین نواحی آموزش و پرورش شهر اصفهان، 20 مرکز پیش از دبستان و دبستان (10 مرکز برای دختران و 10 مرکز برای پسران) انتخاب شدند. سپس از هر گروه سنی 60 نفر(15 دختر عادی، 15 دختر adhd، 15 پسر عادی و 15 پسر adhd) انتخاب شدند. کودکان عادی از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای و کودکان adhd با استفاده از پرسش نامه کانرز والدین انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، پرسش نامه کانرز والدین و آزمون برج نپسی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماریspss16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج، تفاوت معنی داری(p< 0/0001) را بین نمرات کارکردهای اجرایی کودکان عادی و adhdدر گروه های سنی مختلف نشان داد. اما تفاوت جنسیت در گروه ها معنادار نبود. با توجه به یافته ها می توان گفت که تحول کارکردهای اجرایی در کودکان عادی و adhd سیر صعودی دارد. اما این سیر تحول در کودکان عادی و adhd تفاوت معناداری دارد. عملکرد کودکان adhd به طور معناداری پائین تر است. بین دختر و پسر هم تفاوت معناداری در هیچ یک از دو گروه عادی و adhd وجود ندارد. واژه های کلیدی: تحول، کارکرد اجرایی،adhd، پیش دبستانی و دبستانی
عبدالقاهر حامد سالار فرامرزی
پژوهش حاضر با هدف بررسی علل اصلی معلولیت های ذهنی، حسی و جسمی- حرکتی کودکان و نوجوانان سنین 7 تا 21ساله شهرکابل در سال 92 انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و از نوع زمینه یابی بود. به این منظور 200 نفر از کودکان و نوجوانان با معلولیت حسی(نقص شنوایی و نقص بینایی)، ذهنی و جسمی- حرکتی (از هر گروه 50 نفر) سنین 21-7 ساله(104دختر و 96پسر) شهر کابل افغانستان با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. اطلاعات پژوهش از طریق چک لیست بررسی میزان شیوع و فراوانی معلولیت ها (افروز1384) که روایی آن مورد تأیید قرار گرفته، جمع آوری گردید. سپس داده های پژوهش از طریق روش های آمار توصیفی(فراوانی و درصد فراوانی) و استنباطی(خی دو), و با استفاده از نرم افزار آماری spss21، مورد تحلیل و تجزیه قرار گرفت. نتایج نشان داد که مجموعاً عوامل ارثی با 5/36درصد, شرایط دوران بارداری با 29درصد, بیماری ها و حوادث زمان بارداری با 5/26درصد و مشکلات زمان تولد با 8 درصد در بروز معلولیت نقش داشته اند. هم چنین به ترتیب می توان گفت بیشترین علل معلولیت ذهنی در شهر کابل 4/43درصد ارثی, پس از آن 8/35درصد زمان بارداری, 9/18درصد بیماری ها و حوادث زمان رشد 9/1درصد است. علاوه بر این به ترتیب علل معلولیت جسمی حرکتی با 2/32 درصد ارثی, 2/32 درصد زمان بارداری, 5/24 درصد بیماری ها و حوادث و 1/15درصد مشکلات زمان تولد می باشد. از طرفی به ترتیب علل معلولیت بینایی 40 درصد بیماری ها و زمان رشد, 9/28 درصد ارثی, 20 درصد زمان بارداری و 1/11 درصد بیماری ها و حوادث زمان رشد می باشد. ضمن اینکه به ترتیب علل معلولیت شنوایی 9/42 درصد ارثی, 6/28 درصد زمان بارداری, 5/24 درصد بیماری ها و حوادث و 1/4درصد مشکلات زمان تولد تشخیص داده شد. علاوه بر این یافته ها نشان داد جدا از تفاوت های جزئی بین گروهها، عوامل ارثی و قبل از تولد بیشترین سهم را بعنوان علت ایجاد کننده معلولیت، دارا بودند و این اولویت در تاثیرگذاری هر دوجنس نیز مشهود می باشد. بنابر این می توان نتیجه گرفت که در بروز معلولیت های حسی(نقص شنوایی و نقص بینایی)، ذهنی و جسمی- حرکتی، عوامل مختلفی نقش دارند که از بین آن ها عوامل ارثی نقشی تعیین کننده و مهمتری را داراست، لذا می طلبد که مسولان و نهادهای مرتبط با امر سلامتی و بهداشت در کشور افغانستان این مهم را مورد توجه ویژه قرار داده و در سیاست گذاری کلان و خُرد و نیز برنامه ریزی های مربوط به سلامتی و بهداشت؛ مشاوره خانواده، مشاور? پیش از ازدواج و آموزش والدین را مد نظر قرار دهند.
معصومه پیروز زیجردی احمد عابدی
هدف از پوهش تعیی اثر بخشی آموزش توجه بر عملکرد تحصیلی ریاضی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی است. که بدین منظور از ین جامعه دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی تعدا 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند که گروه آزمایش تحت آموزش توجه قرار گرفت.
ولی الله کرمی منش احمد یارمحمدیان
این پایان نامه، تأثیر روش چند رسانه ای که ترکیبی از داستان، تصویر و ایفای نقش بوده را بر دانش آموزان ناتوان ذهنی بررسی کرده است. نتایج به دست آمده نشان داد که بر سازگاری اجتماعی، پرخاشگری اثر بخش بوده، اما در زمینه زبان نتوانسته تغییری معنی دار ایجاد کند
اسماعیل هونجانی احمد یارمحمدیان
چکیده ندارد.
نجمه علنقیان احمد یارمحمدیان
چکیده ندارد.