نام پژوهشگر: حمید رضا اسکندری
یعقوب محمودی حمید رضا اسکندری
امروزه سامانه های مبتنی بر کارت هوشمند به طور گسترده در سراسر دنیا رایج گردیده اند. کارت های هوشمند در کاربردهایی از قبیل کنترل دسترسی ، تجارت الکترونیک ، احراز هویت و از این قبیل استفاده می گردند. به خاطر اهمیت این کاربردها ، ملاحظات امنیتی برای تولید کنندگان و کاربران کارت هوشمند حیاتی است. استفاده کنندگان وقتی می توانند در یک فرآیند امن از خدمات مبتنی بر کارتهای هوشمند بهره گیرند که حداقل همه مخاطرات امنیتی در بکارگیری آنها را دانسته و برای مقابله با آنها تمهیدات لازم را تدارک دیده باشند . در این پژوهش ضمن آشنایی با ساختار سخت افزاری و نرم افزاری کارتهای هوشمند، مخاطرات امنیتی آنها شناسایی و استفاده از رمزنگاری بعنوان یکی از روشهای اصلی مقابله با این مخاطرات مورد بررسی قرار خواهد گرفت. عملیات رمزنگاری بر مبنای یک الگوریتم رمز انجام می گیرد. الگوریتمهای رمز با روشهای سخت افزاری یا نرم افزاری پیاده سازی و قابل بکارگیری می باشند. در این پایان نامه الگوریتم رمز aes با ساختار تغییر یافته، بعنوان الگوریتم رمز بومی در نظر گرفته شده و بصورت نرم افزاری بر روی کارت هوشمند top-imgx4 ساخت شرکت gemalto پیاده سازی و با پیاده سازی های نرم افزاری الگوریتم aes که بر روی میکروکنترلر atmega163 و میکروکنترلر 8051 انجام شده است و همچنین پیاده سازی های سخت افزاری الگوریتم aes که بر روی تراشه fpga مدل xc2s515-6 و کارت هوشمند top-imgx4 انجام گردیده، مقایسه شده است. نتایج حاصله نشانگر آن است که پیاده سازی نرم افزاری الگوریتم رمز بومی برای همه کاربردهای غیر بلادرنگ مناسب بوده اما برای کاربردهای بلادرنگ صرفاً با افزایش منابع پردازشی و حافظه کارت هوشمند قابل استفاده خواهد بود.
لاله قلمی سید کمال چهارسوقی
چکیده یکی از کاربرد های تئوری محدودیت ها (toc) در مدیریت پروژه ، زمانبندی زنجیره بحرانی پروژه است که اخیرا ً به یکی از مطرح ترین روش ها در مدیریت پروژه تبدیل شده است. یکی از مراحل مهم در روش مدیریت زنجیره بحرانی پروژه، اندازه گیری سایز بافر می باشد، که بهبود و توسعه این روش ها همچنان یک ضرورت به حساب می آید. رویارویی با ریسک پروژه(عدم قطعیت ها) برای مدیران پروژه امری غیر قابل اجتناب می باشد. زمان بندی غیرواکنشی- واکنشی پروژه سعی می کند با ایجاد یک زمان بندی اولیه محافظت شده، مشکلات آتی را پیش بینی و در صورت مواجهه با موانع غیر منتظره با فراخوانی روشهای واکنشی زمان بندی اولیه را بازنگری و اصلاح کند. در این تحقیق، روشی کارا و واکنشی ارائه می شود که در طول اجرای پروژه به بهبود روند اجرای پروژه کمک کرده و با اعلام هشدارهایی از انحراف پروژه از برنامه جلوگیری می کند. در حقیقت این روش شامل یک استراتژی تصمیم و زمان بندی واکنشی می باشد. همچنین در این تحقیق روشی جدید برای تعیین زنجیره بحرانی نیز ارائه شده است. نهایتاً روش های پیشنهادی با استفاده از شبیه سازی در مجموعه داده های پترسون آزمایش شده و مقایسه ای بین این روش ها و سایر روش ها صورت گرفته است. نتایج آزمایشات نشان می دهد که روش پیشنهادی ، بافری با سایز کوچکتر در مقایسه با سایر روش ها تولید کرده و در عین حال پروژه را در مقابل تأخیر ها در زمان اتمام پروژه محافظت می نماید.
سید احسان ملیحی محمد اقدسی
با توسعه "سیستم های مدیریت فرآیند"، دامنه کاربرد "سیستم های مدیریت جریان کار" از کارکردهایی چون مدل سازی فرآیند، مدیریت یکپارچه اطلاعات و اتوماسیون اجرا ، فراتر رفته و در محدوده تحلیل و بهبود خودکار فرآیندها وارد شده است. با این حال تحقیقات انجام شده برای تحلیل و بهبود خودکار فرآیندها در "سیستم های مدیریت فرآیند" در ابتدای راه است. تحقیقات موجود در ادبیات بهینه سازی فرآیندها، بیشتر با تاکید بر بهینه سازی نتایج عملیاتی فرایندها مانند کاهش زمان فرآیند، تخصیص منابع و یکی کردن فعالیت ها انجام شده اند. هر چند در این حوزه از ادبیات توجه کمتری به موضوعات استراتژیک مدیریت فرآیند شده است، اما ادبیات سیستم های کنترل استراتژیک مدیریت از منظر استراتژیک، در جهت همسوسازی الگوی فعالیت-های سازمان با اهداف استراتژیک متمرکز است. به موازات این تحقیقات، در ادبیات هوش فرآیندهای کسب و کار، با تکیه بر استفاده از قابلیت های فناوری اطلاعات، مفاهیم و ابزارهای مختلفی مانند تکنیک های فرآیندی توسعه داده شده است. در این رساله با در نظر گرفتن مفاهیم مطرح در سه حوزه ادبیاتی مذکور، ابتدا چارچوبی تئوریک برای مدیریت استراتژیک فرآیند با استفاده از مفاهیم سیستم های کنترل تعاملی و پیوند آن با مدیریت عملیاتی فرآیند ارائه شده است. سپس در این چارچوب رویکردی برای مدل سازی مسائل بهینه سازی فرآیند ارائه شده است که می تواند به صورت سیستماتیک و خودکار نقاط موثر برای بهینه سازی فرآیندها را شناسایی کند و اقدام لازم برای بهینه سازی را پیشنهاد دهد. در این رویکرد برای در نظر گرفتن مدیریت استراتژیک فرآیند در تعریف اقدامات بهبود، مفهومی جدید تحت عنوان "خصیصه های اطلاعاتی حیاتی موجودیت های کسب و کار(ciabo)" معرفی شده است. به واسطه معرفی این مفهوم ضمن فراهم شدن امکان برقراری ارتباط بین سیستم های کنترل تشخیصی و سیستم های کنترل کرانی با مدیریت عملیاتی فرآیند، امکان بهره گیری از ابزارهای هوش فرآیندی مانند فرآیند کاوی نیز فراهم شده است. در این رویکرد، مسائل بهینه سازی با هدف کنترل مقدار ciabo تعریف می شوند. مفهوم ciabo نشان می دهد از بین صدها خصیصه اطلاعاتی موجود در فرآیند، کدام یک، اطلاع دهنده ترین خصیصه اطلاعاتی نسبت به اهداف استراتژیک فرآیند هستند. از این رو با تعیین یک سطح اطمینان مشخص، می توان اهداف استراتژیک فرآیند را تنها با کنترل وضعیت مقادیرciaboها کنترل نمود. در این رساله با توجه به در نظر گرفتن رویکرد مدل سازی قاعده مبنای فرآیندها، موضوعات بهینه سازی در ارتباط با "قواعد موثر کسب و کار" تعریف می شوند. "قواعد موثر کسب و کار" مجموعه ای از قواعد کسب و کار هستند که مقدار ciaboها را کنترل می کنند. برای اجرای بخشی از رویکرد پیشنهادی در چارچوب مدیریت استراتژیک فرآیند، ابتدا الگوریتمی جهت شناسایی ciaboها با استفاده از تئوری مجموعه های نادقیق ارائه شده است. سپس دو روش برای بهبود فرآیند پیشنهاد شده است. در روش اول مجموعه ای جدید از "قواعد موثر کسب و کار" با یادگیری از سوابق اجرای فرآیند به مجموعه قواعد موجود فرآیند اضافه می شود. در روش دوم بخشی از پارامترهای تاثیر گذار بر قواعد موثر موجود کسب و کار در فرآیند، بهینه سازی می شوند. با استفاده از این الگوریتم فرآیند اعطای تسهیلات مضاربه در یکی از بانک های بزرگ کشور و فرآیند جمع آوری شیر در یکی از کارخانجات تولید مواد غذایی روزانه مورد بررسی قرار گرفته است. تعریف مسائل بهینه سازی با رویکرد مذکور باعث می شود تا بهبود سیستماتیک فرآیند متناسب با اهداف کسب و کار و در چارچوب مدیریت استراتژیک فرآیند انجام شود. چرا که ciaboها با در نظر گرفتن مطلوبیت نتیجه فرایند متناسب با اهداف کسب وکار، شناسایی می شوند. همچنین رویکرد پیشنهادی، باعث می شود تا مسائل بهینه سازی با در نظر گرفتن یکپارچگی در کل فرآیند تعریف شوند. چرا که خصیصه های اطلاعاتی حیاتی با در نظر گرفتن تعامل کلیه فرآیندهای کسب وکار، از بین تمام خصیصه های اطلاعاتی فعال در فرآیند، شناسایی و انتخاب می شوند. مفهوم ciabo باعث می شود تا سیستم های کنترل استراتژیک تشخیصی روی کنترل این نوع از خصیصه های اطلاعاتی متمرکز شوند و سیستم های کنترل کرانی نیز متناسب با این خصیصه های اطلاعاتی، کران های کنترلی را تعریف کنند.
اسماعیل آذری سنگلی حمید رضا اسکندری
حمل و نقل کانتینری در سال های اخیر در ایران و جهان رشد روزافزونی را شاهد بوده است. شیوه انبارداری در پایانه ها به صورت انباشت کانتینرها بر روی یکدیگر می باشد. لذا در جریان آمد و شد کانتینرها در پایانه، برخی کانتینرها در زیر سایر کانتینرها مدفون گشته و برای دسترسی به آن ها بایستی کانتینرهای مسدود کننده را به سایر ستون ها منتقل کرد. مسئله جابجایی کانتینرها به دنبال کاهش تعداد این جابجایی ها و یا کاهش زمان مورد نیاز جرثقیل برای انجام این جابجایی ها می باشد. در این تحقیق ابتدا نشان داده ایم که مدل ریاضی از قبل موجود این مسئله که مربوط به حالتی است که اولا تعداد دسته های موجود در بلوک کانتینرها یک مورد و ثانیا تابع هدف مسئله کاهش تعداد جابجایی ها می باشد دچار اشکالاتی است. لذا در این تحقیق مدل مذکور ابتدا اصلاح و سپس بهبود داده شده است. در ادامه مدل ریاضی مسئله برای حالتی که اولا تعداد دسته های موجود در بلوک کانتینرها یک مورد و یا بیشتر بوده و ثانیا تابع هدف مسئله کاهش زمان کارکرد جرثقیل می باشد توسعه داده شده و پس از ساده سازی حل گردیده است. اگرچه مدل های فوق نمونه مثال های کوچک و متوسط را به نحو قابل قبولی حل می نمایند ولی حل نمونه مثال های بزرگ تر موجود در موارد عملی توسط این مدل ها تقریبا غیر ممکن است. لذا چهار الگوریتم ابتکاری با قابلیت حل این مسئله در زمانی کوتاه ارائه شده است. در نهایت نتایج حاصله از روش های پیشنهادی با جدیدترین نتایج موجود در پیشینه تحقیق مقایسه شد که حاکی از بهبود اساسی هم به لحاظ کاهش زمان کارکرد جرثقیل و هم از نظر کاهش زمان رسیدن به جواب می باشد. در این تحقیق به دو سوال اساسی زیر که در ادبیات مسئله به طور دقیق مورد بررسی نبوده اند پاسخ داده شده است: آیا تابع هدف کاهش تعداد جابجایی ها جایگزین مناسبی برای تابع هدف کاهش زمان کارکرد جرثقیل می باشد؟ آیا جابجایی کانتینر بین دسته های مختلف لزوما هزینه زا بوده و بایستی از آن صرف نظر نمود؟ با توجه به نتایج حاصله از این تحقیق مشخص شد که با افزایش تعداد دسته های درون یک بلوک کیفیت تابع هدف کاهش تعداد جابجایی ها به عنوان نماینده ای برای تابع هدف کاهش زمان کارکرد جرثقیل کاهش یافته و همچنین منافع ناشی از جابجایی کانتینر بین دسته های مختلف افزایش می یابد.