نام پژوهشگر: مهسا رحمانی
مهسا رحمانی سید فرهاد موسوی
در نواحی خشک و نیمه خشک، زمین های بایر و دیم زارها، تبخیر از سطح خاک را می توان عمده ترین بخش از اجزای بیلان آب تلقی نمود که سبب تلفات آب می گردد. رشد سریع جمعیت جهان و متناسب با آن افزایش نیاز آبی اعم از مصارف شرب، صنعت، کشاورزی و توسعه شهری فشار زیادی بر منابع آب مخصوصاً در مناطق خشک و نیمه خشک وارد کرده است. آبیاری فضای سبز شهرها سالانه مقدار زیادی از آب شهری را به خود اختصاص می دهد. این در حالی است که پوشش اکثر مناطق چمن است که آب زیادی جهت رشد و شادابی نیاز دارد. از طرف دیگر، بررسی های آماری پارامتر های هواشناسی نشان می دهد که در ایران حدود 72 درصد از آب حاصل از ریزش های جوی از طریق تبخیر از دسترس خارج می شود. لذا به کارگیری روش های مقابله با کم آبی و مدیریت مصرف آب می تواند تا حدی یکی از راه حل های مناسب گسترش بهینه فضای سبز باشد. با توجه به خشکسالی های اخیر که در مناطق مرکزی و جنوبی کشور اتفاق افتاده، لزوم توجه به الگوهایی که علاوه بر حفظ رطوبت، در جهت کاهش و بهینه سازی مصرف آب عمل نماید، از اهمیت به سزایی برخوردار است. مالچ دهی روش مناسبی برای کاهش هزینه های آبیاری، حذف علف های هرز و نگهداری فضای سبز و حفظ سلامت گیاه است. استفاده از انواع مالچ در پوشش فضای سبز شهری را می توان گامی در اصلاح الگوی مصرف آب قلمداد نمود. در مرحله اول این مطالعه به منظور بررسی اثر مالچ های مختلف با ضخامت های متفاوت در کاهش میزان تبخیر و کاهش میزان آب مصرفی گیاه، آزمایش به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با 8 تیمار آزمایشی و در سه تکرار به مدت 70 روز انجام شد. شش تیمار مالچ شامل مالچ های چوبی، سنگی و لاستیکی هر کدام با ضخامت های 5/2 و 5 سانتیمتر در کرت هایی که گل داودی در آن کاشته شده بود قرار داده شد. همچنین دو تیمار بدون مالچ شامل چمن اسپرت و بدون پوشش (بایر) جهت مقایسه استفاده گردید. با توجه به نتایج به دست آمده، تیمار مالچ سنگی با ضخامت 5 سانتیمتر بیشترین تأثیر را بر کاهش آب مصرفی داشته و پس از آن به ترتیب مالچ سنگی با ضخامت 5/2 سانتیمتر، مالچ لاستیکی با ضخامت 5/2 سانتیمتر، مالچ چوبی با ضخامت 5/2 سانتیمتر، مالچ لاستیکی با ضخامت 5 سانتیمتر و مالچ چوبی با ضخامت 5 سانتیمتر روی کاهش مصرف آب تأثیرگذار بوده اند. کرتی که چمن در آن کشت شده بود و پس از آن کرت بایر بیشترین حجم آب را در طول دوره آزمایش مصرف نمودند. در مرحله دوم میزان تبخیر و تعرق از پروفیل خاک به روش سطح فلاکس صفر (zfp)، به صورت طرح فاکتوریل ]3*8[ در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی که فاکتور اول شامل انواع مالچ و فاکتور دوم عمق خاک بود، به مدت 44 روز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که عمق zfp در حضور مالچ های مختلف متفاوت است. طبق معادلات مدل zfp، در طول آزمایش کرتی که بایر بود بیشترین میزان تبخیر و تعرق را در حدود 178 میلیمتر داشت و پس از آن چمن، مالچ چوبی به ضخامت 5 سانتیمتر، مالچ لاستیکی 5 سانتیمتر ، مالچ لاستیکی 5/2 سانتیمتر، مالچ سنگی 5/2 سانتیمتر، مالچ چوبی 5/2 سانتیمتر و مالچ سنگی 5 سانتیمتر به ترتیب بیشترین میزان تبخیر و تعرق را داشتند. نتایج به دست آمده توسط مدل zfp با دو مدل ref-et و optiwat مقایسه گردید. نتایج نشان داد که مقدار تبخیر و تعرق به دست آمده توسط مدل zfp که در آن از پارامترهای خاک جهت تعیین تبخیر و تعرق استفاده شده، با نتایج مدل های ref-et و optiwatکه از پارامترهای هواشناسی برای تخمین میزان تبخیر و تعرق استفاده گردیده، با هم تفاوت داشته و مدل های ref-etو optiwat تبخیر و تعرق را کمتر از مقدار واقعی به دست آمده توسط مدل zfp تخمین می زنند. در مدل ref-et میزان تبخیر و تعرق به دست آمده توسط روش بلانی- کریدل اصلاح شده نزدیک ترین مقدار به تبخیر و تعرق محاسبه شده توسط روش zfp را دارد. در مدل optiwat روش جنسن- هیز اصلاح شده با توجه به شرایط آب و هوایی منطقه نزدیک ترین مقدار به تبخیر و تعرق محاسبه شده توسط روش zfp را دارد.