نام پژوهشگر: وحید اسدزاده
وحید اسدزاده مسعود علی اکبر گلکار
برنامه ریزی توسعه شبکه انتقال یکی از حوزه های پر اهیمت در مطالعات سیستم قدرت می باشد که تمام بخشهای سیستم قدرت اعم از تولید و مصرف را تحت تاثیر خود قرار می دهد. تجدید ساختار در صنعت برق ، تغییرات عمده ای در ساختار یکپارچه عمودی انحصاری ایجاد نموده است. هرچند وظیفه اصلی اجزای سیستم قدرت شامل تولید، انتقال و توزیع در سیستم های تجدید ساختار یافته همچنان ثابت باقی می ماند با اینحال قوانین جدید وضع شده جهت تضمین رقابت پذیری و همچنین دسترسی بدون تبعیض مصرف کنندگان ، جداسازی ها ، هماهنگی ها و وظایف جدیدی را برای اجزای اصلی در بردارد. از این رو لازم است شاخص تراکم نیز به برنامه ریزی های توسعه شبکه انتقال که پیش از این بر شاخص های قابلیت اطمینان تاکید داشته اند اضافه گردد. در پایان نامه حاضر ، برنامه ریزی اقتصادی توسعه شبکه انتقال با هدف کاهش هزینه های تراکم در سطح انتقال انجام پذیرفته است. برنامه ریزی اقتصادی توسعه مذکور ، بدنبال حداقل نمودن مجموع هزینه های سرمایه گذاری جهت احداث خطوط نامزد و هزینه های تراکم می باشد در این راستا از یک چهارچوب تصمیم گیری چند-بازه زمانی جهت بدست آوردن ارزش اقتصادی هزینه های بهره برداری در طول بازه زمانی برنامه ریزی بهره گرفته شده است. از الگوریتم ژنتیک dcga به عنوان ابزار بهینه سازی مدل برنامه ریزی ارایه شده جهت توسعه شبکه انتقال –که از ماهیتی غیرخطی مختلط عدد صحیح برخوردار می باشد- استفاده شده است. با بکارگیری چهارچوب تصمیم گیری چند-بازه زمانی و حل برنامه ریزی توسعه ارایه شده، بهره بردار مستقل سیستم قادر خواهند بود برنامه سرمایه گذاری که کل سیستم و شبکه مورد نظر را از دیدگاه رفاه اجتماعی بهبود بخشد بدست آورند. در این پایان نامه رویکرد پیشنهادی ابتدا بر روی یک شبکه شش شینه و در ادامه بر روی شبکه برق منطقه ای آذربایجان که در برگیرنده ناحیه شمال غرب کشور (استانهای اردبیل، آذربایجان شرقی ، آذربایجان غربی) می باشد اعمال گردیده است. نتایج بدست آمده حاکی از انعطاف پذیری مدل ارایه شده در مواجهه با شبکه های واقعی می باشد.
وحید اسدزاده یحیی فوزی
وجه مشخصه ی دوران سلطنت رضاشاه تحولاتی است که در حوزه های مختلف اجتماعی انجام شد و از آن با عنوان مدرنیزاسیون یاد می شود.روند نوسازی یا مدرنیزاسیون و تأثیرات آن در گستره ی آگاهی از دلمشغولی های اصلی این رساله است.گرچه وجوه سخت افزارانه ی آن نیز مد نظر قرار گرفته است.در فصل نظری به پیوستگی های تغیرات میان عینیت و آگاهی اشاره شده است. در بررسی تغیرات آگاهی حوزه ی خاصی مورد نظر است و آن حوزه ی زنان و هویت جنسیتی آنهاست. پرسش اصلی که این پژوهش در جستجوی پاسخ آن است چنین است: تغییرات هویت جنسیتی زنان در دوره ی پهلوی اول دارای چه ابعاد و متأثر از چه عواملی بوده است؟ فرضیه ی اصلی این رساله از این قرار است: روند نوسازی و فرآیند دولت ـ ملت سازی در دوره ی پهلوی اول و برخی زمینه های خارجی نقش اصلی را در تغییرات هویت جنسیتی زنان در محدوده ای که عمدتأ مربوط به زنان شهری است را در این دوره ایفا کرده است. این رساله شامل سه بخش اصلی است که هر بخش فصل های مربوط را شامل شده است و در نهایت در بخش نتیجه گیری مطالب جمع بندی شده است. در بخش اول ابتدا به تعریف مفاهیم و سپس به بیان چارچوب نظری پژوهش اشاره شده است. بخش دوم بررسی و مقایسه ی هویت جنسیتی در دوره ی قاجار و پهلوی اول را شامل شده است.در بخش سوم عوامل تاثیرگذار بر تغیرات هویت جنسیتی در دوره ی رضاشاه مورد بررسی قرار گرفته است. کلید واژه: هویت جنسیتی زنان، پهلوی اول، دولت- ملت سازی