نام پژوهشگر: رقیه اسدی گندمانی

بررسی تاثیر آموزش حافظه کاری واجی بر افزایش میانگین طول گفته در کودکان آسیب زبانی ویژه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1389
  رقیه اسدی گندمانی   حمید علیزاده

چکیده حافظه کاری واجی یک عامل مهم در رشد گفتار و زبان است، بنابراین هدف از پژوهش حاضر طراحی یک برنا مه مداخله ای در زمینه آموزش حافظه کاری واجی و بررسی تاثیر آن بر افزایش میانگین طول گفته به عنوان شاخصی از رشد زبان است. نمونه های مورد بررسی کودکان آسیب زبانی ویژه بودند که پس از بررسی های لازم برای شرکت در برنامه آموزشی مربوط به حافظه کاری واجی انتخاب شدند. روش پژوهش طرح آزمایشی از نوع تک آزمودنی بود. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال بود که آیا آموزش حافظه کاری واجی می تواند بر میانگین طول گفته تأثیر داشته باشد؛ بنابراین میانگین طول گفته در مرحله خط پایه 3 بار و در مرحله درمانی 5 بار اندازه گیری و تغییرات آن بررسی شد. داده ها نشان می دهد که عملکرد کودکان آسیب زبانی ویژه در حافظه کاری واجی پایین تر از کودکان هم سن است و میانگین طول گفته ی کوتاه تری نسبت به کودکان هم سن دارند. بین میانگین طول گفته ی این کودکان پیش از ورود به برنامه آموزشی و پس از آن تفاوت دیده شد. این یافته ها نشان می دهد که برنامه آموزشی در زمینه حافظه کاری واجی بر افزایش میانگین طول گفته در کودکان آسیب زبانی ویژه تاثیر دارد و می تواند به عنوان یکی از راهکارهای درمانی در جهت کاهش مشکلات این کودکان به کار رود.

تدوین و مقایسه اثربخشی آموزش حل مساله و ایفای نقش بر مهارت های اجتماعی افراد کم ‏توان ذهنی خفیف
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  رقیه اسدی گندمانی   شهلا پزشک

هدف از این پژوهش، تدوین و مقایسه‏ی آموزش حل مساله و ایفای نقش به افراد کم‏توان ذهنی خفیف بود. روش پژوهش از نوع طرح‏های نیمه‏آزمایشی با پیش‏آزمون-پس‏آزمون بود. تعداد 21 پسرکم‏توان ذهنی خفیف با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (جمعاً سه گروه هفت نفره) قرار گرفتند. برای سنجش مهارت های اجتماعی از پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت استفاده شد. ابتدا نمرات مهارت های اجتماعی از طریق پرسشنامه جمع آوری شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه های آزمایش به مدت بیست جلسه به صورت انفرادی آموزش دیدند. یکی از گروه های آزمایش آموزش حل مساله و گروه دیگر آموزش ایفای نقش را دریافت نمودند. پس از اجرای جلسات آموزشی پس آزمونی به منظور بررسی مهارت های اجتماعی در گروه های آزمایش و کنترل اجرا شد. برای بررسی ماندگاری پرسشنامه مهارت های اجتماعی یک ماه پس از اتمام آموزش مجدداً تکمیل شد. تعمیم مهارت های آموزش داده شده به موقعیت‏های جدید نیز بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت‏های اجتماعی باعث افزایش میانگین نمرات مهارت‏های اجتماعی در پس‏آزمون می‏شود اما این تفاوت از نظر آماری معنی‏دار نیست. بررسی میانگین‏ها و ارزیابی مستقیم نشان داد که روش ایفای نقش در اکتساب و ماندگاری مهارت‏های اجتماعی در افراد کم‏توان ذهنی از روش حل مساله موثرتر است اما در تعمیم مهارت‏های اجتماعی به موقعیت‏های نمادین روش حل مساله موفق‏تر عمل می‏کند. هر دو گروه در تعمیم مهارت‏های آموخته شده به موقعیت‏های واقعی شکست خوردند. با استناد به یافته‏های این پژوهش می توان گفت که در آموزش مهارت‏های اجتماعی می‏توان ترکیبی از دو روش را به کار برد.