نام پژوهشگر: احمد واعظی
صفیه رکوفیان محمود موسوی
در حالی که جامعه یونان باستان گریبان گیر عقایدی خرافی در باب حقیقت عالم و خدایان اسطوره ای و انسان وار بوده، از قرن پنجم قبل از میلاد مسیح و با ظهور اندیشمندانی که در ابتدا تلاششان تبیین امور و تغییرات عالم پیرامون بوده، دچار تحول تدریجی شد و سیر تفکر بشری به سوی رسیدن به یک اصل و منبع واحد برای هستی موجودات به پیش رفت، تا حدودی که نظرگاه بشر از امور مادی فراتر رفت و تحلیل ها از حقیقت از یک عنصر مادی و یا شبه آن به اموری ماورائی و ثابت در فلسفه افلاطون ارتقاء یافت.افلاطون با طرح نظریه مُثُل و قرار دادن مثال خیر در رأس همه امور مادی و مجرد و آوردن توصیفاتی متعالی برای آن شایسته ترین موجود برای خدا بودن را به تشبیه و توصیف در آثارش به خصوص به خصوص جمهور ترسیم نمود. اما نام خدا را مستقیم و بدون شائبه بر آن نگذاشت و هر چند جنبه ای از فعلی خدا در عالم را تحت عنوان دمیوژد در تیمائوس معرفی می نماید، اما با این حال تحت تاثیر افعال جامعه یا به اقتضای فهم خوانندگان آن روز آثارش باز هم از خدایان سخن رانده و چهره افلاطون الهی در نظر متألهان را تا حدودی خدشه دار نمود.اما ارسطو با فاصله گرفتن از تعابیر عرفانی و گاه شاعرانه به تبیین منطقی نظام عالم پرداخته و خدا را محرک نخستین و علت حرکت فلک اعظم دانسته و برای نخستین بار اصل و مبدأ فلسفی عالم را خدا معرفی کرد! اما چون دغدغه اصلی او الهیات نبود از پرداختن به چگونگی ذات و صفات و افعال او کوتاهی نمود و انتقادات بسیاری را متوجه خود نمود، از این جهت که خدا در آثار او عالم به اشیاء و خالق و یا مدبر و هادی معبود نمی باشد با خدای ادیان ابراهیمی متفاوت است. همان گونه که مثال خیر افلاطون نیز با وصف خالقیت و ربوبیت و معبودیت نیامده است، اما به هر حال واضح است که خدای فلسفه افلاطون و ارسطو با خدایان انسان وار اسطوره ها فاصله بسیار دارد و می توان تبیین هایی بسیار نزدیک به خدای فلسفه اسلامی را از عبارات آنان برداشت نمود.
پرنیان قوام احمد واعظی
پژوهش فعلی از نوع کاربردی و بر اساس نظریه¬های رفتاری و زیستی شیمیایی وسواس می-باشد که در آن اثربخشی رفتاردرمانی ( مواجهه و بازداری از پاسخ ) ، دارودرمانی ( کلومیپرامین ، فلووکسامین، آلپرازولام ) و ترکیب آنها در درمان بیماران زن 20 تا 40 ساله مبتلا به وسواس عملی شهر تهران مورد آزمون قرار گرفته است . فرضیه¬های پژوهش عبارتند از : 1. دارودرمانی ( فلووکسامین + کلومی¬پرامین + آلپرازولام) منجر به کاهش رفتارهای وسواسی بیماران مبتلا به وسواس می¬گردد. 2. دارودرمانی( فلووکسامین + کلومی¬پرامین + آلپرازولام) منجر به کاهش اضطراب بیماران مبتلا به وسواس می¬گردد. 3. رفتاردرمانی ( مواجهه و بازداری از پاسخ ) منجر به کاهش رفتارهای وسواسی بیماران مبتلا به وسواس می¬گردد. 4. رفتاردرمانی ( مواجهه و بازداری از پاسخ ) منجر به کاهش اضطراب بیماران مبتلا به وسواس می¬گردد. 5. ترکیب دو روش دارودرمانی و رفتاردرمانی مؤثرترین روش برای درمان بیماران مبتلا به وسواس است. به منظور بررسی فرضیه¬های فوق 80 بیمار زن 20 الی 40 ساله مبتلا به اختلال وسواس عملی از بین مراجعین به مطب¬های خصوصی ، درمانگاهها و بیمارستان¬های تهران انتخاب و در چهار گروه مورد بررسی قرار گرفتند . طرح مورد استفاده در این تحقیق ، طرح گروه کنترل نابرابر یا طرح مقایسه گروههای نابرابر ( مقایسه گروهها ، قبل و بعد از اینکه در معرض متغیر مستقل قرار بگیرند ) است که بین گروههای زیر اجرا گردید : 1. گروهی که تنها رفتاردرمانی ( مواجهه و بازداری از پاسخ ) را دریافت می¬کردند . 2. گروهی که تنها دارودرمانی (فلووکسامین + کلومی¬پرامین + آلپرازولام ) را دریافت می¬کردند . 3. گروهی که با روش ترکیبی رفتاردرمانی (مواجهه و بازداری از پاسخ ) و دارودرمانی (فلووکسامین + کلومی¬پرامین + آلپرازولام ) تحت درمان قرار گرفتند . در پژوهش حاضر متغیرهای مستقل ، روشهای درمان شامل :1- دارودرمانی ( فلووکسامین + کلومی¬پرامین + آلپرازولام ) ، 2- رفتاردرمانی( مواجهه و بازداری از پاسخ ) ، 3- ترکیب دارودرمانی و رفتاردرمانی ) بوده است و متغیرهای وابسته نیز عبارتند از : 1- رفتار وسواسی ، 2- سطح اضطراب (علائم جسمی و روانی بیمار). این شاخص¬ها به کمک پرسشنامه وسواس فکری- عملی مادسلی ، پرسشنامه اضطراب کتل و پرسشنامه وسواس ییل¬براون ، اندازه¬گیری شدند . پس از 5 تا 6 ماه (متوسط 20 جلسه)، نمره¬های حاصل از ارزیابی¬ها در طرح گروه کنترل نابرابر ، مورد تحلیل کوواریانس قرار گرفت . نتایج نشان¬دهنده اثربخشی روش¬های درمانی در کاهش رفتار وسواسی و میزان اضطراب بیماران بود . جمع¬بندی تحلیل¬های آماری انجام شده در این پژوهش بیانگر این است که دارودرمانی در مقایسه با رفتاردرمانی در کاهش رفتار وسواسی و اجتنابی بیماران مؤثرتر بوده است ولی درمان ترکیبی نسبت به رفتاردرمانی و دارودرمانی به تنهایی اثربخشی بیشتری در کاهش رفتار وسواسی بیماران نشان داده است . نتایج تحلیل کوواریانس پرسشنامه اضطراب کتل ، حاکی از تأثیر بیشتر دارودرمانی در مقایسه با رفتاردرمانی در کاهش سطح اضطراب بیماران بوده است اما در زمینه اضطراب هم درمان ترکیبی نسبت به رفتاردرمانی و دارودرمانی منجر به کاهش بیشتری در میزان اضطراب بیماران شده است . پس بطور کلی ، درمان ترکیبی نسبت به دارودرمانی و رفتاردرمانی ، اثربخشی بیشتری در کاهش رفتارهای وسواسی و اضطراب بیماران دارد. اگرچه دارودرمانی در کاهش رفتارهای وسواسی و سطح اضطراب بیماران مؤثر است و بویژه خیلی سریع علائم جسمی آنها را کاهش می¬دهد ، اما نتایج حاصل از آن موقتی است و پس از مدتی علائم ، مجدداً عود می¬کنند. ممکن است عود مجدد علائم بیماری ناشی از وابستگی و تحملی باشد که داروها ایجاد می¬کنند. اما در ترکیب دو روش ، بیمار علاوه بر اینکه کاهش بیشتر اضطراب را شاهد است، از سرعت در بهبود که ویژگی دارو درمانی است و همچنین از ماندگاری کاهش اضطراب که نتیجه رفتاردرمانی است نیز بهره خواهد داشت. بنابر این ترکیب این روش ها مناسبتر بوده و نتایج مطلوبتری در پی خواهد داشت.نتایج پژوهش فعلی نشان می¬دهد که علاوه بر سن ، تحصیلات و مدت ابتلا ، عوامل دیگری ( از قبیل میزان شدت افسردگی ، اضطراب و غیره ) نیز روند درمان و نتایج آن را تحت تأثیر قرار داده که لازم است در پژوهش¬های آتی مورد ملاحظه قرار گیرند .
هژیر مهری علی ابادی احمد واعظی
مبنا و اساس نظریه عدالت رالز راسنت اخلاقی قراردادگرای هابز و لاک و وجدان گرایی روسو و وظیفه گرایی کانت تشکیل می دهد. از همین رو او نظریه خود را « عدالت به مثابه انصاف » می انگارد وهدف آن نیز این است که به روش اخلاقی، اصول عدالت را کشف و وضع کند وعدالت را به نتایج حاصل از تصمیم گیری منصفانه مربوط سازد. پس اولا درنگاه او عدالت فضیلت است وثانیا بی طرفی وانصاف است ؛ آن هم نه به عنوان صفت فردکه به « عنوان صفت وضعی که در درون آن وضع ، اصول عدالت گزینش شود » . اهمیت نظریه عدالت در تحولی است که درجریان تفکر سیاسی جهان معاصر ایجاد کرده است که دچار رکود شده بود وبا نظریه عدالت جان تازه ای گرفت . هدف این رساله تفسیر اخلاقی نظریه عدالت وهمچنین برجسته نمودن اصول اخلاقی نظریه عدالت است که تأثیر پذیری ازبعضی مکاتب اخلاقی مبنا قرار می گیرد . روش انجام کار روش توصیفی – تحلیلی است که ضمن اشاره به شرایط زمان رالز، به توصیف وتحلیل ارکان اصلی فلسفه رالز پرداخته می شود ودر نهایت ارزیابی کلی از نظریه او به عمل خواهد آمد. نتیجه اینکه رالز درچالش با نظریه سود گرایی به پیروزی دست یافت وشاهد مثال عینی قلم فرسایی متفکران درزمینه این نظریه است، دستاوردهای دیگر نظریه رالز وارد ساختن مفهوم عدالت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی درادبیات فلسفه مغرب زمین بود که سبب نوزایش فلسفه سیاسی در قرن بیستم بود، که متفکران دیگری هم از شاخه های فلسفه های مضاف راجع به نظریه او اظهار نظر کردند وبه شاخه فلسفه سیاست کشیده شدند.
احمد سعدی احمد واعظی
خلاصه فصل ها 1ـ ارکون براساس متد (اسلام شناسی تطبیقی) و طرح (نقد عقل اسلامی( سعی می کند بازخوانی مجدد از اسلام داشته باشد. 2ـ نقد عقل اسلامی ممکن نبود مگر با نقد میراث اسلامی از اینرو میراث را مورد نقد قرار دادوچون میراث اسلامی بر قران استوار است ارکون کارش را متوجه قرآن کرد. و لذا با استفاده از اسلام شناسی تطبیقی که شامل علوم مختلف است قران را مورد بررسی قرار داد. 3ـ وحی از دیدگاه ارکون ساختار اجتماعی لغوی است و معنای است کا قابل تجدید نظر و نقض و تأویل است . 4ـ ارکون بین متن شفاهی و مکتوب قران فرق قائل است و معتقد است که انتقال قرآن به مکتوب موجب فقدان قراین و مستندات زیادی ازآن شده است که او را در معرض کم یا زیاد شدن قرار داد وبه یک متن رسمی بسته تبدیل کرد. 5ـ قرآن از دیدگاه ارکون پس از رحلت پیامبر و در زمان عثمان تدوین شد و بین قرآن و اناجیل مقایسه می کند تا قرآن را قرائتی از قرائتهای صحابه می داند مانند اناجیل و اما قرانی که بر پیامبر نازل شد دیگر اثری از آن نیست. 6ـ از دیدگاه ارکون قرآن بازتاب محیطی که پیامبر در آن زندگی می کرد. 7ـ قرآن از دیدگاه ارکون کتاب فراتاریخی نیست بلکه تاریخ مصرف دارد. 8ـ قداست قرآن امری ساختگی که در دوران اولیه نبود همچنانکه ارکون اعتقاد دارد . 9ـ قرآن متنی است که با بقیه نصوص بشری هیچ فرقی ندارد . 10ـ قرآن سرشار از مجاز است و در برابر احتمالات متعدد باز است برحسب اعتقاد ارکون . 11ـ ارکون معتقد است که قرائت ،متن را بوجود می آورد و تأویل نتیجه موضوعی تفاعل خواننده و متن است. 12ـ علوم قران از دیدگاه ارکون ابزارهای معرفتی متحجری است که باید قرآن را از آن رهایی نمود .
علی ملکی احمد واعظی
چکیده رساله حاضر با بهره گیری از روش شناسی انتقادی مبتنی بر کُنش ارتباطی به تبیین مناسبات دین و دولت در دوره جمهوری اسلامی می پردازد. بر این اساس هم الگوهای رسمی و غیررسمی مناسبات دین و دولت را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و هم در الگوی مطلوب خود با عنوان «تعامل دائمیِ دین و دولت در حوزه عمومی» از نظریه کُنش ارتباطی بهره می گیرد. نظریه کُنش ارتباطی انسجام اجتماعی را فارغ از نگرش تک ساحتی مورد توجه قرار می دهد و با استخدام مفاهیمی مانند جهان زیست، سیستم (نظام)، حوزه عمومی و دموکراسی گفتگویی مناسبات دین و دولت را در حوزه عمومی آزاد از سلطه قدرت دولتی و سلطه ثروت در چارچوب اصل «تعامل» مورد نقد و بررسی قرار می دهد. پس از شکل گیری نظام جمهوری اسلامی برای تبیین مناسبات دین و دولت الگوهای مختلفی شکل گرفته است. در این پژوهش چهار الگوی رایج و غیررایج پس از انقلاب اسلامی با عنوان های؛ الگوی عقلانیت روشنفکری سکولار، الگوی عقلانیت روشنفکری دینی، الگوی عقلانیت دینی مدرن اصولگرا و الگوی عقلانیت دینی مدرن دموکراتیک طرح، نقد و بررسی شده است و سپس الگوی مطلوب جهت تعامل الگوهای موجود در بستری مناسب با استفاده از نظریه کُنش ارتباطی پیشنهاد شده است. در استناد به مباحثه و تعامل دین و دولت در حوزه عمومی، از اندیشه های سیاسی برخی اندیشمندان مسلمان مانند؛ علامه سید محمدحسین نائینی و علامه سید محمدحسین طباطبایی استفاده شده است. بر این اساس مشکلات تئوریک و عملیِ مناسبات دین و دولت در صورتی حل می شود که عقلانیت دینی، مدرن و سایر عقلانیت ها از ادعاهای مطلق در حوزه های مساله خیز دولت دست برداشته و ادعاهای خود را از طریق استدلال و به صورت گفتگو در حوزه عمومی بیان کنند. در این صورت براساس مسایل مشترک در مرزهای تیره گفتگو می کنند.این الگو، درعرض الگوهای چهار گانه فوق نبوده بلکه در طول آن هاست و دعوت به گفتگوی آزاد و فارغ از انحاء سلطه در مناسبات دین و دولت می کند.
اعظم محمود آبادی علیرضا قایمی نیا
عزیزه خویشتن دوستی، انسان را وا می دارد تا برای آینده ورستگاری خود چاره ای بیندیشید . رسیدن به نجات و رهایی از رنج و عذاب، همواره محبوب و مطلوب آدمیان بوده است . بر همین اساس، انسان ها در طول تاریخ به دنبال شناخت ماهیت نجات و سعادت و راه های دستیابی به آن بوده اند که باعث شده نظرات گوناگونی در این زمینه مطرح شود و هر مذهب و مکتب فکری از شناخت این مهم، دم بزند . ادیان نیز چون دیگر مکاتب، ادعا می کنند که رهروان کیش خود را به رستگاری ابدی می رسانند . آنچه در بررسی آراء مکاتب قابل اهمیت است، این که عقل بشری به تنهایی قادر به دستیابی به نجات نیست و نمی تواند عوامل نجات و موانع آن را شناسایی کند و انسان را به رستگاری برساند. مقوله نجات از سنخی نیست که عقل بشری بتواند به آن دست یابد و باید به دین تمسک کرد . این نکته را می توان از بررسی نجات و سعادت در نگاه فیلسوفان بدست آورد، حتی فیلسوفان مسلمان هم چون ملاصدرا و ابن سینا نیز در تحلیل و تبیین کامل مسئله نجات ناتوان و عاجز هستند و اشکالات عدیده ای بر نظرات آنها وارد می شود . بنابراین تمسک به دین و ایمان به خداوند، می تواند باعث رستگاری انسان شود . فرقه های مهم کلامی چون اشاعره، معتزله، امامیه، نکاتی را در رابطه با ایمان و ارتباط آن با عمل بیان کرده که نظرات این فرقه ها قابل تامل است . متکلمان شیعه با اعتقاد به این که عمل لازمه ایمان است، رابطه این دو را تعادل دو سویه می-دانند و با توجه به آیه قرآن « والذین امنوا و عموا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب » نشان می دهند که اعتقاد به امری به تنهایی و بدون التزام به لوازم و آثار آن، ایمان نیست . نکته دیگر این که عوامل نجات با توجه به آیات قرآن، ترک کفر جحودی و اجتناب از فجور است یا به عبارت دیگر جهل مرکب عنادی می باشد. پس جهل قصوری موجب عذاب نیست و این نشان می دهد که انسان باید همیشه به دنبال دریافت حقایق باشد تا جایی که بر آن حجت تمام شود . اگر بر انسان ها اتمام حجت صورت نگیرد، آنان معذورند . به بیانی دیگر وقوع و بلکه استحقاق عقاب منوط به اتمام حجت است . پس طبق آیه « لا یکلف الله نفسا الا وسعها » چنانچه انسان در مسیر دستیابی به حقیقت دریغ نورزد و به حجتی دست نیابد، تکلیفی ندارد تا عقابی بر تکلیف مترتب گردد . و کسانی که در استضعاف و فترت به سر می برند نیز، چنانچه روحیه عناد و سرکشی از حد عقل و فطرتشان نباشد، معذور هستند و نیز در مورد کثرت ادیان، قائل به انحصارگرایی و شمول گرایی نیست. از آن جا که در بحث عوامل نجات، جستجوی حقیقت مهم است و با گذشت زمان، فاهمه آدمی برای دریافت کامل تری از حقیقت مهیا می گردد و تفاوت فاهمه انسان از یک سو و یکسان نبودن امکانات برای جستجوی حقیقت موجب شده که چیزی به نام حجت مطرح شود . در واقع آن چه از چشم انداز دینی مهم است که هندسه نجات یعنی التزام به حجت نه التزام به حقیقت . واژگان کلیدی: نجات، رستگاری، سعادت، فلاح، فوز و شقاوت
محمد جواد هاشمی علیرضا قایمی نیا
بحث ازذاتی و عرضی دین،یکی از مباحث اصلی ومهم فلسفه دین و کلام جدید می باشد، این بحث به صورت منطقی پس از بیان ضرورت دین و اثبات آن مطرح می گردد. در این بحث وجود دین مفروض(اعم از اثبات یا فرض اثبات) گرفته شده آنگاه سوالاتی در آن خصوص مطرح می گردد. برخی از آن پرسشها عبارتند از:آیا دین اجزاء یا جزء ذاتی دارد؟ اگر پاسخ مثبت است اجزاء عرضی چطور؟ کدام اجزاء ذاتی و کدام عرضی اند؟ملاک تمیز اجزاء ذاتی از عرضی چیست؟پاسخ به این پرسشها اهمیت بسیار والایی دارد و عدم تمیز مقوله های ذاتی و عرضی دین؛دینداری حقیقی را به معرض نابودی می افکند .یک متاله و دیندار باید به اهمیت عناصر دینی پی برده و عناصراصلی را از عناصر فرعی باز شناسد. واگر در هستی شناسی خود، دین را به بخشهای ذاتی و عرضی تقسیم می نماید عناصر ذاتی را بااهتمام به عناصر عرضی مهمل نگذارد، چرا که در این حالت او به ذات وگوهر دین که هدف از ارسال دین و هدیت آن به بشریت رسیدن به آن گوهر می باشد، دست نیافته است و کسی هم که به گوهر دین دست نیابد حقیقتا دیندار نخواهد بود. در این رساله مساله را از دیدگاه علامه طباطبایی مورد بررسی قرار می دهیم. واژگان کلیدی: دین؛ ذاتی ؛ عرضی؛ علامه طباطبایی؛
اعظم وفایی محسن جوادی
چکیده هر اندیشه ای بر اساس یکسری مبانی پایه گذاری شده است. اندیشه اخلاقی نیز از این قاعده مستثنی نیست. یکی از مهمترین این مبانی، مبانی انسان شناختی است زیرا موضوع اخلاق، انسان و افعال اختیاری اوست. بر این اساس، چگونگی تبیین حقیقت انسان، نفس و قوای آن و ارتباط هر یک از آن ها با فضایل و رذایل اخلاقی، نقش مهم و موثری در شکل گیری اندیشه اخلاقی دارد. فارابی و فیض از اندیشمندان اسلامی اند که از اندیشه اخلاقی برخوردارند شناخت مبانی انسان شناختی هر یک از آن ها در شناخت صحیح از اندیشه اخلاقی آنها، تأثیرگذار است. از دیدگاه فارابی، انسان موجودی مرکب از نفس و بدن است و از بین این دو، نفس حقیقت او را تشکیل می دهد. وی معتقد است در ابتدا نفس بالقوه، مجرد است اما با درک معقولات مجرد بالفعل شده و بر اساس آن به سعادت و شقاوت می رسد. وی معتقد است نفس با تطور می تواند راه کمال را طی کرده و به جایی برسد که بدون نیاز به جسم باقی بماند، از دیدگاه ایشان، اموری همچون معرفت، در این مسیر دخیل است، وی فضایل را مربوط به اعتدال و حد وسط در قوای ناطقه و نزوعیه نفس انسان می داند. فارابی مباحث خود را بر پایه منطق پایه گذاری کرده و برای عقل و استدلالات عقلی، جایگاه ویژه ای قائل است، بر این اساس اندیشه اخلاقی او رنگ و بوی عقلی و فلسفی دارد و جزء مکاتب اخلاقی عقلی و فلسفی است. این اندیشه تا حدود زیادی از انسجام درونی بین عناصر و مولفه هایش برخوردار بوده و هماهنگ با متون دینی است. هر چند موارد تناقض نما به چشم می آید که با قدری دقت و توجه، قابل تفسیر و حل است. فیض کاشانی نیز، بر این باور است که انسان دارای نفس و بدن است و اصالت را به نفس، می داند. وی، همچون فارابی نفس را مجرد و دارای تطور می داند که عواملی در چگونگی تطور نفس، دخیل است. از دیدگاه وی، فرشته و شیطان از عوامل مهم و تأثیرگذار در مسیر تطور انسان است. فیض، فضایل و رذایل را بر اساس قوای نفس، معرفی می کند. اندیشه اخلاقی فیض نیز از انسجام درونی و هماهنگی بیرونی با متون دینی برخوردار است البته فیض توجه ویژه ای به اخبار و روایات دارد و سعی می کند تا مطالب خود را مستند به متون دینی بخصوص روایات کند. و دیگر اینکه، مطالب اخلاقی فیض، تلفیقی است، در برخی موارد صبغه حقوقی و فقهی دارد و در برخی موارد دیگر رنگ و بوی عرفانی به خود می گیرد. در مقام تطبیق این دو اندیشه اخلاقی باید گفت چون مبانی اخلاقی هر دو اندیشمند در بیشتر موارد یکسان است به همین دلیل بین این دو اندیشه اخلاقی، تعارض جدی و اساسی وجود ندارد بلکه در بسیاری از مباحث اخلاقی با هم اشتراک دارند. تنها تفاوت اصلی هر دو، در شیوه ارائه اخلاقی است. فارابی با رنگ و بوی عقلی به اخلاق توجه کرده و مکتب اخلاقی عقلی و فلسفی ارائه کرده و اندیشه اخلاقی فیض نیز، اندیشه ای تلفیقی است. کلید واژه ها: اندیشه اخلاقی، مبانی انسان شناختی، فارابی، فیض کاشانی
یوسف خانمحمدی احمد واعظی
تفسیر سیاسی قرآن در ایران معاصر اندیشهای نص محور و درونگراست که با اعتقاد به جامعیت و خودکفایی قرآن راه حل سیاست امروزین را در بازگشت بازفهمانه به قرآن میداند و از همین دیدگاه به نقد دوگانه سنت (تحجرگرایی دینی) و تجدد (ایدئولوژیهای سکولار) میپردازد. اتخاذ روش درون قرآنی، گسستگرایی از مفسران گذشته، توجه به واقعیتهای سیاسی- اجتماعی، پرهیز از اسرائیلیات و احادیث ضعیف، تأکید بر تاریخ صدر اسلام و عقلگرایی از شاخصههای مهم قرآنگرایان محسوب میشود. تفسیر سیاسی قرآن پس از شکست تجارب گوناگون مدرنیتههای ایرانی از جمله تجدد سیاسی در قالب مشروطه و نوسازی اقتصادی و اجتماعی در قالب پهلویسم و گسترش خرافات در عرصههای فرهنگی و اجتماعی، برای سامان بخشی جامعه ایران شکل گرفت. پیشگامان تفسیر سیاسی قرآن (سید اسدالله خرقانی، رضاقلی شریعت سنگلجی و سید محمود طالقانی) با عرضه معضلات و مشکلات جامعه ایران به محضر قرآن رویکرد جدیدی در قرآن پژوهی ابداع کردند و بین قران و واقعیتهای اجتماعی- سیاسی تعامل ایجاد نمودند. اتخاذ چنین رویکردی باعث ایدئولوژیک شدن مذهب گردید و ایدئولوژی اسلامی در تقابل با ایدئولوژی های مارکسیسم، لیبرالیسم و سلطنت قرار گرفت. براساس این رویکرد نظام اجتماعی مانند نظام طبیعی دارای ضوابط و مقررات از پیش تعیین شده است. ارکان جامعه از جمله اقتصاد، سیاست، جهاد و فرهنگ قانونمند و منطبق بر سنتهای الهی میباشد. بنا به اعتقاد قرآنگرایان جامعهای بطرف توسعه و پیشرفت گام بر میدارد که با شناخت جامع اصول و سنت های الهی در جامعه و عالم هستی هماهنگ حرکت کند. نظام سیاسی در چنین جامعه غیر استبدادی و با مشارکت مردم قوام پیدا میکند که قرآن گرایان از آن تعبیر به «حکومت اسلامی شورایی» و «دموکراسی اسلامی» میکنند و در عرصه اقتصادی به مالکیت خصوصی تاکید دارند، برای رسیدن به چنین جامعهای مهمترین مولفه خود آگاهی مردم از خود، جامعه و نظام بینالملل است. آگاه شدن مردم از فواید نظام سیاسی غیر استبدادی، جامعه منسجم، غیر متشتت، عقلانی، مردم را برای دستیابی و رسیدن به چنین جامعه مطلوبی به تلاش و کوشش وامیدارد. . در راستای چنین برداشتی از قرآن بود که بحث وحدت و همگرایی، خرافات زدایی، احیای روحیه انسان مسلمان که بر اثر سلطه غرب به رخوت و سستی گرایده بود و همگانی کردن مفاهیم رهاییبخش قرآن در اولویت قرآنگرایان قرار گرفت. قرآن گرایی تحولات و پیامدهای مثبت و منفی بسیاری بر جای گذاشت که برخی از این نتایج در متن تحقیق اشاره یا توضیح داده شده است
غلامرضا سلیمی حسین توسلی
رابط? حق و تکلیف از جمل? مباحث بحث برانگیز میان متفکران در حوزه کلام، فقه، سیاست، اخلاق و فلسفه حقوق است که به دو صورت عمده مورد بحث قرار می گیرد؛ اول اینکه آیا بین ذیحق بودن یک فرد و مکلف بودن دیگران نسبت به او ملازمه ای برقرار است یا نه؟ و دوم اینکه بین صاحب حق بودن یک فرد و مکلف بودن او و بالعکس آیا رابطه ای است یا خیر؟ پاسخ به سوال دوم همان چیزی است که این تحقیق درصدد آن است چرا که اثبات یا رد ملازمه بین حق و تکلیف به این صورت آثار فراوانی بر مقوله های کلامی کلان همچون حق انتخاب دین چگونگی ارتباط اخلاق دینی با حقوق انسانها و غیره دارد. اندیش? مدرن غربی با توجه به مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسانشناختی که نسبت به اصل حق و تکلیف دارد در این زمینه قایل به انفکاک مفهومی و وجودی حق و تکلیف شده است که به اعتقاد ما بیشترین سهم در تفکیک مزبور مربوط است به نگرشهای انسان گرایانه بر مقول? حق و تکلیف چرا که شکل گیری اندیش? حقوق مدرن غربی بر اساس انسان محوری و در ظرف قراردادگرایی برخاسته از فردگرایی است که آنهم مبتنی بر پندارهای حسی و تجربی موجود است و نه بر اساس واقعیات و مصالح و آرمانهای الهی که ناشی می شود از نگاه جامع به حقیقت انسان و ارتباط او با خالقش. ما ضمن بیان نارسایی ها و اشکالات تفکر مدرن در معانی و مبانی تکلیف اثبات کردیم که اگر به تکالیف به شکل صحیح و هدفمند نظر شود در می یابیم که تکالیف در واقع بر مبنای استحقاقهای اصیل و بنیادین انسان استوار است که هدفش صیانت از مسیر تکامل و تعالی انسانیت و استیفاء حق سعادت آدمی است. با حفظ این رویکرد در مفهوم حق و مفهوم تکلیف به اثبات این نکته پرداخته شده که حق و تکلیف همیشه به لحاظ وجودی و خارجی متلازم و توأمان هستند یعنی جایی که حقی برای فردی ثابت می شود از قِبل آن تکلیفی متوجه او می گردد که این تکلیف یا تکلیف در برابر خداوند یا انسانهای دیگر یا در برابر خودش است و جایی هم که تکلیفی به او می رسد مسلماً با عنایت به حقوق اوست. این نگاه ثمرات فراوانی در مسایل مهمی چون پیوند حقوق با اخلاق، تعیین حدود آزادی، مسأله عدالت، حساسیت به سرنوشت انسانها و حق انتخاب دین دارد که مفصل به آن پرداخته شده است.
مصطفی ابوطالب دخت شورکی احمد واعظی
توحید دارای اقسام و مراتبی می باشد که مهم ترین آنها توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عبادی می باشند. در این میان توحید ذاتی، اولین و شاید عالی ترین مرتبه از مراتب توحید، و نیز زیربنای تمام مراتب توحید می باشد که مراتب دیگر همگی به نوعی از آن مشتق می شوند. خود توحید ذات شامل دو مقام می باشد: یکی واحدیت ذات یعنی اینکه خدا یکی است و مانند و شبیه و همتا و جایگزین ندارد و در اصطلاح خداوند واحد است، البته وحدت خداوند از سنخ وحدت عددی نیست بلکه او دارای وحدت حقه حقیقیه می باشد یعنی خدای تعالی به این معنا واحد است که از جهت وجود طوری است که محدود به حدی نمیشود تا بتوان برون از آن حد فرد دومی برایش تصور کرد؛ و دیگری احدیت ذات یعنی اینکه ذات خدا بسیط است و در آن کثرت و ترکیب نیست و در اصطلاح خداوند علاوه بر واحد، احد نیز می باشد. هدف این رساله اثبات توحید ذات در هر دو مقام آن و از دیدگاه فلاسفه و متکلمین می باشد و البته قبل از پرداختن به این مهم، ظرفیت و کشش ادله اثبات وجود واجب نسبت به اثبات توحید ذات را بررسی می کند تا جایگاه بحث و نیز اهمیت و ضرورت آن بیشتر مشخص شود. و بعد از آن به بررسی ادله هر دو مقام توحید ذات از منظر فلاسفه حکمت مشاء و حکمت متعالیه می پردازد، تا عقلانیت و حقانیت توحید ذاتی را مبرهن سازد و در ضمن از مقایسه ادله مشائین با ادله حکمت متعالیه، سیر تکاملی فلسفه اسلامی بخصوص در مسئله توحید ذات و نیز تطورات معنای توحید حتی المقدور نشان داده شود. و در پایان نمونه هایی از ادله توحید در آیات و روایات بیان می شود تا غنای دین مبین اسلام و نیز میزان تأثیرگذاری آن بر فلاسفه مسلمان مشخص شود.
علی اصغر رادحسینی حسن معلمی
چکیده فلسفه صدرایی و حکمت متعالیه با مبنا قرار دادن عقل در کنار نقل و نقل در کنار عقل می تواند در تبیین مسایل مختلف اسلامی ورود پیدا کند و پایه های نظری و کاربردی علوم تجربی و علوم دیگر را استحکام بخشد. معتقدیم همان طور که با اثبات «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» بودن روح و نیز «حرکتجوهری» در حکمت متعالیه صدرایی بسیاری از مسائل فلسفه نظری دگرگون شده، بسیاری از مسائل اخلاقی نیز دگرگون خواهند شد. مقامات وجودی نفس تاثیر پذیری مستقیمی از صفات رذیله و یا صفات حسنه اخلاقی دارند ، نفس برای ارتقاء رتبه به مقامات و درجات بالاتر در مسیر استکمالی - اشتدادی ، از صفات اخلاقی کسب فیض می کند و حرکت جوهری نفس در رتبه بالاتر از نباتی وابستگی آشکاری به کسب مقامات وجودی – اخلاقی دارد . در این حرکت استکمالی – اشتدادی، صفات اخلاقی به مثابه وجودهای تشکیک پذیری هستند که رتبه ی نفس را تعین می بخشند. دستاورد این تفکر اثبات نوعی تشکیک و یا به عبارت دقیق تر ، حرکت اشتدادی – استکمالی در صفات اخلاقی است که طبق مبانی صدرالمتالهین در سایه حرکت جوهری نفس، که یک حرکتی استکمالی بشمار می آید، لاجرم حرکتی اشتدادی هم شکل می گیرد که هر نفس انسانی با توجه به توجهات و نیات الهی که دنبال می کند و خلوصی که در مقام اکتساب صفات اخلاقی بکار میگیرد می تواند به بینهایت مقام و رتبه ی وجودی دست پیدا کند . در حقیقت صفات و سجایای اخلاقی اموری واقعی و وجودی هستند که تشکیک پذیرند و حرکت استکمالی – اشتدادی نفس را شکل می دهند.
غلامرضا ضابط پور غلامرضا بهروزی لک
اگرچه تحقق عدالت اجتماعی، از دغدغه های دولت های پس از انقلاب اسلامی بوده، ولی مع الوصف در طول سه دهه جمهوری اسلامی با چالش های نظری و عملی فراوانی روبه رو بوده است. از این رو پرسش اساسی رساله این است که مهم ترین چالش های نظری عدالت اجتماعی در گفتمان های حاکم بر دولت های جمهوری اسلامی ایران چیست؟ فرضیه پیشنهادی مورد آزمون و بررسی این است که: نگرش سطحی و تک بعدی و یا به عبارت دیگر عدم تعمیق مفهوم عدالت اجتماعی و عدم طرح مفهوم عدالت اجتماعی به صورت سیستمی، عدم اجماع نظری در باره مفهوم عدالت اجتماعی بین نخبگان، دولت مردان و مردم، و بی قراری، گسست و عدم تداوم عدالت اجتماعی در گفتمان های جمهوری اسلامی از مهم ترین چالش های نظری عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامی است. رساله با استفاده از روش تحلیلی – نظری، خطوط فکری مفصل بندی شده گفتمان های حاکم بر دولت های جمهوری اسلامی ایران را توصیف، سپس با ارزیابی انتقادی به وسیله ابزارهایی چون میزان عمق و پیچیدگی، میزان اجماع نخبگان و میزان تداوم به واکاوی ضعف های نظری گفتمان های مزبور پرداخته است که مهم ترین چالش های به دست آمده عبارتند از: الف) فقدان نظریه ای جامع، قابل قبول و مورد اجماع در باره عدالت اجتماعی بین نخبگان، دولت مردان و مردم که مبتنی بر اصول و مبانی اسلامی باشد. ب) نگاه سطحی و تک سویه توام با افراط و تفریط که مفهوم وسیع و همه جانبه را به ابعاد کم اهمیت فرو کاسته است. ج) عدم انطباق گفتمان های دولت ها با گفتمان فراگیر حضرت امام (ره ) و مقام معظم رهبری. چالش های مذکور با توجه به گستردگی مفهوم عدالت و نبودن معنایی واحد برای آن و نیز ارایه تفاسیر متفاوت از سوی دولت ها بنابر سلیقه ها و علایق فردی و گروهی رخ داده است و بنابراین جهت-گیری های دولت های بعد از انقلاب اسلامی نه تنها تک بعدی و سطحی بوده بلکه در راستای هم نبوده است، بلکه بعضا در تقابل هم بوده اند و این امر باعث شد راهبردهای کلان نظام جمهوری اسلامی با علامت سوال بزرگی مواجه شود. از این رو مقام معظم رهبری دهه چهارم انقلاب اسلامی را دهه «عدالت و پیشرفت» نام گذاری کرده است. جهت رفع چالش های نظری، پرهیز گفتمان ها از نگرش تک سویه، جزئی، جناحی، باندی، غیرملی، غیراسلامی و به عبارت دیگر داشتن نگرش همه جانبه و فراگیر به عدالت اجتماعی در چارچوب چشم انداز 20 ساله کشور در افق 1404 که به مثابه دکترین ملی کشور، هدف و مقصد جامعه را مشخص کرده و نیز گفتمان فراگیر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری پیشنهاد می گردد. کلمات کلیدی: عدالت اجتماعی، چالش های نظری، جمهوری اسلامی ایران، راهکارها
سید احمد غفاری قره باغ احمد واعظی
نظریه تطابقِ عوالم بیان کننده این ایده است که اگر موجودی در مرتبه ای موجود باشد، از آنجا که مرتبه وجودی و تشکیکیِ مقدم بر او، باید کمالی بیش از او داشته باشد، پس مرتبه بالاتر، وجود جمعی مرتبه پایین تر خواهد بود؛ در این نوشتار، اثبات نموده ایم که عاملِ حکایت و نشان گریِ صورت ذهنی از شیءِ خارجی، این همانیِ وجودی و تطابقِ وجودیِ موجود برترِ مثالی نسبت به موجود مادی است؛ زیرا بر اساس اصالت وجود و نظریه تشکیک وجود، نمی توان سخن از مناط بودن و منشأ بودن عینیت ماهوی در کاشفیت نمود؛ پس در هر صورت، این همانیِ وجودیِ وجود جمعی و وجود خاصِّ ماهیت، منشأ علم می باشد؛ ملّاصدرا ره بر صدوری بودن رابطه نفس و صورت ذهنیِ حسی و خیالی اصرار می ورزد؛ لیکن صدرا ره معتقد است نفس، مشاهده و علم حضوری به وجود عقلی دارد و همین مشاهده، عبارت از ادراک عقلی است؛ صدرا ره برای وجود، سه عالَم و سه مرتبه معرفی می کند؛ عالَمِ ماده و عالَمِ میانه یا مثال و عالَمِ عقل؛ صدرا ره در برخی از عبارات خویش، سخنی درباره دو گونه تحقّق برای ماهیت می کند؛ از نگاه صدرا ره گاهی مصداق، بگونه ای است که کاملاً یعنی هم به لحاظ کمالات و هم به لحاظ محدودیات و نقصان ها،تابعِ ماهیت است؛ صدرا ره به چنین مصداقی، تعبیر به " فرد ، وجود بالفعل و وجود تفصیلی و وجود خاصّ " می کند. وی در قبالِ این نحوه از وجود، به مصداقی دلالت می کند که دارای کمالات وجودی آن ماهیت است، لیکن محدود به حدود آن ماهیت نیست. به این وجود،وجود جمعی اطلاق می گردد؛ نظریه وجود جمعی، قرائت دقیق تر و جامع تری نسبت به نظریه مثال های افلاطونی است؛ چرا که نظریه مثُلِ افلاطون، صرفاً متمرکز بر یافتنِ "فرد "عقلی برای انواعِ جسمانی است؛ فارغ از چالش تشکیک در ماهیت، این نظریه در تبیینِ افراد مثالی به معنی افراد برزخی و یا فرد الهی برای انواعِ جسمانی، قاصر است.
نفیسه سموعی سیدمحمود موسوی
این رساله به معرفی افکار و آراء زیست شناسی انگلیسی به نام ریچارد داوکینز اختصاص دارد . داوکینز به بحث های الاهیاتی توجه نشان داده و به صورت پر شوری از دانش تخصصی خود در جهت انکار وجود خدا و مناقشه در مدعیات دین بهره می برد . وی دانشمندی است که با تاکید بر تقریر الحادی از تکامل گرایی و البته به سبب سایر اصولی که به عنوان مبنای تفکر خود برگزیده است، به شدت بر نفی خدا اصرار دارد . این نوشتار بر آن بوده تا روشن سازد که تصویر مورد مناقشه ی او از خداوند با تلقی ادیان توحیدی از خدا تطابق ندارد و براهین خداشناسی مخدوش شده توسط او نیز با آنچه در تقریر اصلی این براهین مشهود است تفاوت بسیاری دارد. بررسی ورفع مناقشات این ملحد مشهور بیش از هر چیزی به شناخت مبانی فکری وی وابسته است که در این میان تکامل گرایی زیستی یا داروینیسم از اصلی ترین آن ها به شمار می رود . علاوه بر این مبانی دیگری چون خرد گرایی، علم گرایی، طبیعت گرایی وانسان گرایی نیز برای وی برشمرده شده و همگی مورد نقد قرار گرفته اند . این نوشتار به روش بحث و مناقشه ی داوکینز و موارد خاص در آراء و اندیشه های وی از قبیل تلقی او از مقولاتی چون خدا، دین و اخلاق نیز به صورت اختصاصی پرداخته تا روشن شود این نگرش های برخاسته از مبانی پیش گفته به چه آسیب ها و لغزش هایی مبتلاست . نگاه ویژه ی داوکینز به خدا در چند زمینه قابل بررسی قلمداد گردیده است، از جمله آن که تعریف و تلقی او از خدای ادیان لغزش های بسیاری در آرای وی را به بار آورده و نیز گزارش های او از براهین اثبات وجود خدا که وی مدعی ابطال آن هاست و آنچه وی تحت عنوان برهان بر نفی خدا ارائه نموده است و آن ها را بی کم و کاست صحیح می داند، همگی هم از حیث شیوه هم از حیث محتوی باآسیب های بسیار همراه است. مقوله ی دین نیزکه در آثار وی با تعریف وتحلیلی خاص مطرح شده و عموماً وجوه کارکردی آن مورد نقد قرار گرفته واساسا محصول تکامل معرفی شده، تحت دو عنوان مدل تکاملی دین ونظریه ی ممتیک دین به نقد کشیده شده است.داوکینز نگاه ویژه ای به اخلاق نیز داشته که از بحث برانگیز ترین نظریه پردازی های وی به حساب می آید.اخلاق انسانی همواره چالش بزرگی برای تکامل گرایان محسوب می شده که داوکینزبا ارائه ی تحلیلی کاملا مادی از آن سعی در برطرف نمودن این چالش نموده تا مشکل عمده ی تکامل گرایی زیستی در ناتوانی از تبیین اخلاق برمدار انگاره های داروینی را از پیش رو بردارد حال آن که حاصل این تلاش بر ناتوانی تکامل گرایی از غلبه بر این چالش صحه می گذارد. به دلیل شیوه ی مغالطه گرانه ی داوکینز در طرح محتوای مباحث تلاش گردیده تا در این نوشتاربه منظور نقد مناقشات داوکینز هم به مشکلات روشی وهم به مشکلات محتوایی آراء وی پرداخته شود. نهایتا با نگاهی دوباره به پرسش اصلی این پژوهش در خصوص محتوای مناقشات داوکینز فرضیه ای که پژوهشگر در مقام پاسخ به این پرسش مد نظر داشته تقویت شده وتاکید گردیده است که تعهد به روشمندی و محدویت های هر نوع از تلاش علمی علاوه بر رهنمون شدن به کسب نتایج صحیح، مانع بروز لغزش ها وآفات ویژه ی نظریه پردازی های علمی نیز خواهد بودچراکه مسیر علم را از شبه-علم یا فرا علم باید برکنار داشت.
علی فتحی محمد باقر سعیدی روشن
یکی از مسائل بنیادین در تفسیر متون، معیارپذیری آن است، بدین معنا که برای داوری میان تفسیر درست و معتبر از غیر آن شاخص و میزانی وجود دارد. هدف از تفسیر متون به ویژه متون دینی، پی بردن به مراد مولف –است، بر این اساس معیارپذیری تفسیر، بر نوع نگرش و تحلیل ما از حقیقت، معنا، زبان، و روش بستگی دارد؛ چرا که تفسیر در صدد آن است که ما را به واسطه متن، به صورت روشمند، به مراد حقیقی مولف برساند. بر این اساس، دیدگاه رایج در سنت تفسیری اسلامی و حتی غربی، بر اساس اعتبار تفسیر و معیارپذیری آن بوده است. امکان تفسیر معتبر، تعین معنای متن، وابستگی معنای آن به مولف، اعتبار ظهور نوعی و لزوم کشف اراده متکلم از ظاهر کلام از جمله اصول مشترک عقلایی تفسیر است، از این رو در تفسیر متون، ضوابط عامی وجود دارد که تفسیر بر اساس آن ها انجام می گیرد. قرآن مجید نیز، از این قاعده مستثنا نیست، بلکه به عنوان وحی آسمانی که هدفش هدایت عموم مردم بوده، ساختار کلی زبان و بیان آن نیز مطابق اصول عام عقلایی، سامان یافته است؛ از این رو روش عموم مفسران در تفسیر قرآن، بر اصول زبان شناختی عقلایی، استوار بوده است. افزون بر آن، در خصوص قرآن کریم، مفاد و لازمه آیات فراوان و نیز مفاد روایات گوناگونی مانند: روایات روش فهم، روایات عرض، روایات ناهی از تفسیر به رأی، همگی گواهِ روشن معیارپذیری تفسیر قرآن کریم است. بدیهی است که هر دیدگاهی از جمله دیدگاه معیارپذیری تفسیر، در سایه تبیین و تحلیل دیدگاه های رقیب، جایگاه خاص خود را پیدا می کند، از این رو قبل از تبیین معیارپذیری تفسیر متون، مهم ترین مبانی و مستندات دیدگاه های معارض بررسی و نقد شده است. توضیح آن که با ظهور و بروز رویکردهای ذهنی گرای تفسیری همچون: هرمنوتیک فلسفی، ساختارشکنی، نو پراگماتیسم دردوره های اخیر، به رغم برخی اختلافات در تحلیل، معیارپذیری تفسیر متون، با تعارض ها و چالش های قابل اعتنایی مواجه گردید. نگرش ذهنی به حقیقت، زبان، معنا، استقلال معنایی متن از مولف و عدم وجود معنای معین در آن، از جمله مبانی و دلایل این رویکردهاست که وجود هر گونه ضابطه برای درک تفسیر درست و یا معتبر از نادرست را انکار می کند. این نوشتار به روش توصیفی - تحلیلی، با بررسی و نقد مبانی و دلایل رویکردهای معارض معیارپذیری، به این نتیجه می رسد که مشکل اساسی آن ها، نفی حقیقت به معنای مطابقت با واقع یا نسبی انگاشتن آن، انکار نقش حکایی زبان، نفی روش و روشمندی فهم، عدم تعین معنا، نادیده گرفتن واقعیات عینی و نیز اصول عقلایی و زبان-شناختی است. نفی حقیقت، و انکار نقش تصویرگری زبان و نگرش استقلالی به معنای متن، عدم تعین آن، و واقعه انگاری فهم، علاوه بر آن که پشتوانه علمی و استدلالی محکمی ندارد، در فهم متون به ویژه متون دینی با غرض و هدف پدید آورنده آن ها ناسازگار بوده و پیامدهای نادرستی از جمله اعتباربخشی به تفسیر به رأی، و نسبیت فهم را در پی دارد.
رضا قاسمیان احمد واعظی
«علم به امور مادی» نزد حکیمان مسلمان مساله ای سابقه دار و مهم بوده و کمتر حکیمی را می توان یافت که در این مساله ورود نکرده باشد. مراد از «مادی» هر آن چیزی است که متقوم به ماده باشد.حکمای اسلامی در خصوص این علم به دو گروه عمده تقسیم شده اند؛ حکمای مشاء واغلب اصحاب حکمت متعالیه خصوصا صدر المتالهین در بسیاری از آثار خود،مدافع حصولی بودن این علم در مورد انسان می باشند که بر اساس آن هنگام ادراک حسی شیء مادی،صورتی از آن در قوه ادراکی قرار گرفته و نسبتی حلولی یا صدوری با آن دارد و همین صورت مناط انکشاف خارج می گردد، در مقابل، حکمای اشراقی و صدرالمتالهین (در علم نفس به بدن و قوای بدنی خود )این علم را حضوری دانسته اند که بر اساس آن عین خارج مادی بدون استعانت ازهر صورتی نزد انسان حاضر می شود. در علم حق تعالی به مادیات نیز این دو نگاه متفاوت وجود دارد، عمده مشائین از طریق ارتسام صورت های اشیاء در ذات واجب، و«علی نحو الکلی» آن را تبیین می کنند و در مقابل حکمای اشراق و اصحاب متعالیه این علم را حضوری می دانند با این تفاوت که اشراقیان این علم را همانند علم به مادیات به بصرارجاع داده اند ولی اصحاب حکمت متعالیه آن را از طریق علم به علت و [ازطریق] وجود برتر و بسیط الحقیقه بیان می دارند. مساله واقع نمایی در علم حصولی با اشکالاتی مواجه است و در علم حضوری می توان آن را از طریق صورتگیری قوه خیال تبیین کرد. سخن حق در مورد علم، چه در انسان و چه در واجب، این است که این علم حضوری است و در واقع،اختلاط با ماده و ضعف وجودی شیء،مانع ادراک حضوری آن نیست، بعلاوه اینکه مجردات مادیات، آنها را به صورت جمعی وثابت -ونه متفرق الوجود- ادراک می کنند.
غلامرضا موسوی احمد واعظی
یکی از دغدغه های اصلی کشورهای در حال توسعه، کارآمدی نظام سیاسی است. نظام مقدس جمهوری اسلامی به عنوان نخستین تجربه حکومت اسلامی در سالهای اخیر، و تنها نسخه نظام سیاسی مبتنی بر ولایت و رهبری فقیه نیز از قاعده فوق مستثنی نبوده و بحث کارآمدی از چالشهای توسعه و پیشرفت آن می باشد. تحقیق پیش رو ضمن مروری بر ادبیات کارآمدی و با جمع بندی تعاریف، نگاهی تازه به این مقوله دارد. الگوی پیشنهادی رهیافت «تحلیل سیستمی»، کارآمدی را دارای ارتباط وثیق با نگرش سیستمی (کل نگری) می-داند، که می بایست نظام جمهوری اسلامی با این رهیافت نسبت به مهندسی مجدد سیستم، ارتقاء یا نوسازی آن اقدام کند. یعنی با بکارگیری نگرش سیستمی در مدیریت کلان جامعه با مسائل و موضوعات برخورد سیستمی کند و در رفتارهای خود به دنبال تشخیص عناصر تشکیل دهنده موضوع و پیوندهای موجود بین این عناصر باشد.در اینجاست که نگاه سیستمی به او کمک می کند به مسائل به صورت جامع و نظامند نگاه کند و با بهره گیری از این نگاه به حل مسائل اقدام نماید. در هر حال با بکارگیری این روش این امکان فراهم می شود مدیران و دولتمردان وضعیت نظام سیاسی را با نگاه معرفت شناسانه درجه دو رصد کنند و از طریق تغییر یا تکمیل حلقه های مفقوده، برای بهبود سیستم، تلاش نمایند. ضمن آنکه ظرفیت های رهبری نظام، به عنوان ظرفیت بی بدیل، و نقطه تعادل نظام سیاسی، نقش محوری را در بهبود سیستم ارائه می کند. در این پژوهش سعی شده است بر اساس روش توصیفی – تحلیلی به مطالعه نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخته شود و نقائص سیستمی آن اعم از ورودی سیستم (منابع قدرت نظام) فرایندهای سیستم شامل (نقش و جایگاه عناصر نظام، روابط قوا) خروجی سیستم (چشم انداز نظام) و بازخورد گیری سیستم (نظارت و ارزیابی نظام) که با نگرش سیستمی رصد شده است، بیان گردد.
مرتضی یوسفی راد غلامرضا بهروزلک
چکیده مسأله مشارکت مردم در امور سیاسی از دغدغه های اساسی متفکرین سیاسی عصر حاضر می باشد. چنین دغدغه ای امروزه در قالب نظام های سیاسیِ مردم سالار در تلقی های مختلف خود را نشان داده است. مساله این رساله آن است که در فلسفه سیاسی مشاء مردم از چه جایگاهی در امر سیاست برخوردارند؟ جامعه سیاسی ما ناگزیر است یا به مفاهیم تولیده شده خاصه مسأله مردم سالاری در همان هنجارها و انگاره های فکری که چنین مسأله در آنها تولید شده تن در دهد و آن را پذیرا باشد یا با توجه به سنت فلسفی خود و با اعتقاد به توانمندی آن نسبت به جایگاه برجسته مردم، آن را به بازتولید وا دارد. فلسفه سیاسی مشاء والگوی حکومت مطلوب آن از جمله سنت های توانمند فلسفی حیات سیاسی گذشته ماست که در زمان خود توانمندی خود را در مواجهه با رویکرد غایت گرایانه از زندگی سیاسی نشان داده است. پرسش آن است الگوی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء از چه ماهیتی برخوردار بوده و از چه قابلیت ها و ظرفیت هایی برای جایگاه و نقش آفرینی مردم در امر سیاست برخوردار می باشد؟ ادعا آن است که فلسفه سیاسی مشاء در عصر خود الگوی حکومتی خود را بر پایه حاکمیت عقل و شرع و پیوند دین و دنیا و معنویت ارائه نمود و ماهیتی عقلانی ـ وحیانی به خود گرفت و در عصر حاضر نیز بنیان های نظری و معرفتی آن مولد ظرفیتی است که می تواند مسأله مردم سالاری را در هنجارها و انگاره های نظری و ارزشی خود بازتولید نماید و الگوی حکومتی خود را حکومتی مردم گرا و سازگار با مردم سالاری نشان دهد درعین حال لازم نیاید نظام سیاسی ملتزم به رویکردهای اومانیستی، سکولاریستی و فردگرایی از مردم سالاری گردد آن گونه که در لیبرال دموکراسی مشهود است. در مبانی نظری و معرفتی حکومت مطلوب فلسفه سیاسی مشاء، مشارکت مردم هم شرط وجود و بقاء و هم شرط کمال فرد است و نیز هم در سطح نیازهای مادی و معنوی و هم در سطح مصالح فردی و مصالح جامعه نقش آفرینی می کند. از سوی دیگر تحقق این نوع مشارکت متوقف بر حضور و مشارکت مردم در ساختار قدرت در امر تصمیم گیری های کلان می باشدو در نهایت در این نوع حکومت، رسالت و وظیفه حکومت دخالت دادن فرد در سرنوشت سیاسی خود بوده و وظیفه فرد مشارکت کردن در قدرت و تصمیم گیری ها جهت حفظ وجود و فعلیت و تکمیل کمالات خود است و حکومت نیز با لزوم فراهم ساختن زمینه های آن، ناگزیر از پاسخگویی به خواسته ها و نیازمندی های مردم در دو سطح مادی و معنوی می باشند.
علی میرمطلبی محمدحسین هاشمیان
گذشت بیش از سه دهه از تشکیل جمهوری اسلامی ایران با دولت های مختلف، سیاست های تبلیغی متعددی را بجا گذارد که هریک ناظر به بخشی از نظام تبلیغ است. سیاست هایی که مستقیماً به تقویت ویا تضعیف عناصر نظام تبلیغ دین منجر شده است. نقد این سیاست ها بر اساس معیارهایی علمی و برخاسته از نظرگاه رهبران نظام جمهوری اسلامی ایران، نقاط قوت و ضعف آن ها را به تصویر می کشد. این تحقیق با تکیه بر ادبیات تحقیق، برای نظام تبلیغ دین عناصر شش گانه استراتژی، تکنولوژی، ساختار، پیام ومحتوا، منابع مالی و انسانی اعتبارمی کند. از سوی دیگر با روش تحلیل مضمون، الزامات هنجاری عناصرنظام تبلیغ دین از نظرگاه رهبران نظام جمهوری اسلامی استخراج شد. سپس سیاست های مکتوب تبلیغ دین و پاسخ پرسشنامه نخبگان و مدیران ارشد تبلیغ در خصوص اجرا و ارزیابی آن سیاست ها مورد نقد قرار گرفته است. نقدها و نکات در تدوین، اجرا، ارزیابی و محتوای سیاست ها است. بعضی از آنها عبارت است از: نقد های تدوین سیاست های تبلیغ دین در مرحل? شناخت مساله • ابهام وضعیت مساله برای سیاستگذاران • پژوهش و افکارسنجی برای تعیین وضعیت مساله نقدهای تدوین سیاست های تبلیغ دین در مرحله تجزیه و تحلیل و انتخاب گزینه • انتخاب اولویت ها بر اساس نظریه فرهنگی مطلوب و مدون • جامعیت سیاست ها در پاسخگویی به مساله • ورود نظریات و سلایق غیر کارشناسانه • توافق و اجماع همگانی برای انتخاب گزینه نقدهای تدوین سیاست های تبلیغ دین در طراحی سیاست ها • واضح ،ساده و منطقی بودن سیاست • امکان سنجی و بررسی ابعاد و لوازم اجرای سیاست • تحدید نقش نهاد های سیاستگذاری نقد اجرای سیاست ها در ساختارهای تبلیغ دین • سازمان های غیر بومی • تشکیل ستاد و شورا برای اجرای سیاست ها • موازی کاری • تمرکز بر ساختارسازی نقد اجرای سیاست ها در نیروی انسانی تبلیغ دین • افزایش دانش تبدیل سیاست به راهبرد • بازسازی و تقویت نظام گزینش و انگیزش و آموزش نیروی انسانی تبلیغ نقدهای سیاست های تبلیغ دین در مرحله ارزیابی • ایجاد نظام ارزیابی سیاست ها بر اساس تقویت ظرفیتهای پژوهشی و نظام آماری واطلاعاتی • استفاده از ساز وکار کنترل و ارزیابی علمی و عینی در فواصل زمانی مشخص • احیا،توسعه و افزایش ضریب نفوذ نتایج ارزیابی ها در تدوین و اجرای سیاست های آتی • طراحی و تدوین شاخص های ارزیابی نظام تبلیغ دین
علی رضا آزاد حسن نقی زاده
پژوهش حاضر ضمن هشت فصل، در پی آن است که پس از تبیین اندیشه¬های گادامر پیرامون مسأله روش و حقیقت و فهم و زبان و ایمان، مهم¬ترین رهاوردها و پیامدهای کاربست هرمنوتیک فلسفی گادامر در مبانی فهم قرآن را برشمارد و با توجه به سنت تفسیری مفسران و آراء اندیشمندان اسلامی، مورد بررسی و نقد قرار دهد. برخی از این رهاوردها تا حدی مشابه رویکردهای عرفانی در تفسیر قرآن است اما بیشتر آنها سنخیّت چندانی با ویژگی¬های قرآن و اهداف تفسیر آن ندارد به نیازهای تفسیری مسلمانان و پاسخ مناسبی نمی¬دهد. علاوه بر لزوم تلاش های معرفت¬شناسانه مفسران برای رسیدن به فهم صحیح آیات قرآن، مهم¬ترین رهاورد هرمنوتیک فلسفی گادامر، در مبانی فهم قرآن را می¬توان توجه به ضرورت تبیین¬های هستی¬شناسانه پیرامون ماهیت فهم و تحلیل فرایند حصول آن دانست.
محمد مهدی قائمی امیری عسکری سلیمانی امیری
مساله معنای زندگی و پرسش از حقیقت و چرایی حیات، هدف و فرجام زندگی، اساسی¬ترین دغدغه هر انسان آگاه است. بی پاسخی به مجموعه¬ای از پرسش¬ها در باره غایت، ارزش، کارکرد، خلاصه چرایی و سرانجام زندگی، موجب فرو غلتیدن به گرداب پوچی، سردرگمی، افسردگی، اضطراب و ناآرامی و در یک کلمه، بی معنایی است معناداری زندگی هم با تبیین عقلی قابل بیان است و هم بیان وحی، روشنگر و کاشف هدف و معنا در زندگی است و هم با روش کارکردگرایانه قابل توجیه است. آن معنا از زندگی انسان را از تفرد، احساس پوچی و یأس رهایی می بخشد که با نوعی کشف در نگرش تکوینی صورت پذیرد. تلقی های اعتبارگونه و قراردادی و عدم کشف رابطه تکوینی انسان با خداوند انسان را از تنهایی و سردرگمی نجات نمی بخشد. پاسخ به پرسش چیستی «معنای زندگی» جز از راه شناخت انسان میسر نیست. معنای زندگی به هر سه معنای هدف، کارکرد و ارزش و قرار دادن زندگی در راستای آن مطرح است. نتیجه این بحث بدون لحاظ هدف آفرینش و مبدأ و معاد، تلاش بیهوده است. پس معنای زندگی انسان تابعی از وجود او و متناسب با آن و نیز با توجه به اهداف و اغراض آفرینش قابل پاسخ¬گویی است، هدف نهایی در زندگی انسان ، معرفت و تقرب الهی است. ارزش زندگی در گرو رضایت الهی، کرامت انسانی، فطرت و جاودانگی است. کارکرد زندگی نیز با توجه به نقش خلافت¬اللهی انسان در نظام تکوین است و این جایگاه و غرض الهی با توجه به منابع وحیانی قابل اعتماد و تبیین بهتر است. حیات معقول و طیبه و شاخصه های آن که سبب معناداری زندگی است برگرفته از منابع قرآن و عترت است. نقطه مقابل این معنا، پوچی است که تهی دانستن زندگی از ارزش، جایگاه و هدف است. مادی گرایی و شکاکیت، علم زدگی و عدم توان پاسخ¬گویی به مسأله مرگ و فنا، شرور و رنج ها از عوامل سوق به پوچی است و توجه به مبدأ و معاد و اهداف خلقت و صفات الهی و جایگاه انسان، خروج از پوچی و ورود به معناداری حیات است. زندگی، معنادار است و بی معنایی و پوچی زندگی، غیر قابل اثبات، بی دلیل و ناپذیرفتنی است.
فاطمه رجبی احمد واعظی
نظریه فطرت موضوعی انسان شناختی است و از سابقه دیرینی برخوردار است. این موضوع در طول تاریخ توسط اندیشمندان غربی و اسلامی با صراحت و یا به صورت ارتکازی مورد توجه قرار گرفته است و پیرامون آن نفیاً و اثباتاً بحث شده است. این نظریه دارای ابعاد گوناگونی است و از منظرهای مختلف می¬تواند بررسی شود. آنچه در این پژوهش مورد توجه بوده و به تبیین آن پرداخته شده است، بررسی موضوع از دو منظر بوده است یکی بررسی و تحلیل خود نظریه فطرت و چیستی و گستره آن و طرح دیدگاههای موافق و مخالف در مورد آن است. و در بخش دیگرِ پژوهش، با فرض اثبات و پذیرش نظریه فطرت، نگاه کاربردی به آن شده و بازتاب آن در دو علم اخلاق و سیاست بررسی شده است. برای دست یابی به این منظور ابتدا به تحقیق در بازتابهای آن در حوزه اخلاق پرداخته شده و بازتاب نظریه فطرت در دو بخش مبانی واصول و مکاتب اخلاقی بررسی شده است. در مبانی واصول ثابت شده که نظریه فطرت می¬تواند واقع گرائی ومعرفت گرائی اخلاقی را تقویت کرده و نیز موجب به اثبات رساندن مطلق گرائی در اخلاق شود. همچنین ثابت شده که یکی از بازتابهای نظریه فطرت می¬تواند فراگیری وجهانی شدن آموزه¬های اخلاقی باشد و یکی دیگر از بازتابها در اصول ومبانی این است که نظریه فطرت مبنائی برای توجیه بهتر اخلاق دینی است. در بخش مکاتب اخلاقی نیز به بررسی بازتاب نظریه فطرت در مکاتب اخلاقی فضیلت گرا ، وظیفه گرا، سودگرا ودیدگاه اخلاقی جمع گرا پرداخته شده و حاصل این بررسی این شده است که در مکتب فضیلت گرائی اعم از فضیلت گرایان غربی و اسلامی، از بررسی آثارشان این نتیجه به دست آمده است که این نظریه به وضوح در شکل گیری مکتب اخلاقی آنها مؤثر بوده است. و اندیشمندان فضیلت گرای غرب قبل از عصر مدرن چون افلاطون و ارسطو و نیز متفکران فضیلت گرای قرن بیستم همچون آیرس مرداک، السدیر مک اینتایر و پینکا فس و ... متأثر از این نظریه آراء اخلاقی خود را مطرح کرده اند. همچنین در مکاتب اخلاقی دیگر نشانه و ادله فراوانی مبنی بر حضور نظریه فطرت در آثار اخلاقی آنها مشاهده و به اثبات رسیده است. در آثار اندیشمندان اسلامی نیز که عموماً فضیلت گرا و یا جمع گرا هستند بحث فطرت به صراحت و قطعیت بیشتری مطرح شده است به گونه ای که ثابت شده، بزرگانی چون حضرت امام و آقای مصباح یزدی و ... پایه مباحث اخلاقی خود را بر اساس این نظریه بنا کرده اند. در بخش دیگراین پژوهش بازتاب نظریه فطرت در حوزه سیاست بررسی شده است و ضمن اذعان به این نکته که قلمرو مباحث سیاسی بس گسترده وطرح بحث فطرت در همۀ زمینه¬ها امکان پذیر است، بازتاب نظریه فطرت در حوزۀ فلسفۀ سیاسی مورد توجه قرار گرفته و در دو بخش مبانی و مسائل فلسفه سیاسی بازتاب نظریه فطرت بررسی شده است. در حوزۀ مبانی، از میان مبانی گوناگون، به مبانی معرفت شناسی وانسان شناسی پرداخته شده است ودر بحث مسائل، بازتاب نظریۀ فطرت در مسئلۀ آزادی، مساوات، غایت گرائی در سیاست و نیز مسئله کارکرد دولت بررسی شده است
غلامرضا سلیمی علی اصغر پورعزت
هدف این پژوهش بررسی مبانی ارزش¬شناختی عدالت سازمانی از حیث واقع¬گرایی یا عدم واقع-گرایی و ارائه مدل مفهومی عدالت سازمانی حق مدار در سطح ساحت¬ها و ابعاد آن است؛ از آنجا که عدالت فضلیت و ارزشی اخلاقی و اجتماعی است، بررسی مبانی ارزش¬شناختی آن اهمیتی ویژه دارد؛ و در بین مباحث و مسائل فلسفه ارزش، واقع¬گرایی یا عدم واقع¬گرایی جنبه کانونی و محوری دارد به طوری¬که تقسیم¬بندی مکاتب در فلسفه¬ی ارزش پیرامون این موضوع صورت می¬گیرد.این پژوهش درصدد پاسخ به سوالات زیر است: سوال اصلی: مدل مفهومی عدالت سازمانی حق¬مدار از دیدگاه اسلامی چگونه است؟ سوالات فرعی: 1. با توجه به مبانی ارزش¬شناختی، نظریه¬های عدالت سازمانی واقع¬گراست یا غیرواقع¬گرا؟ 2. پیامدهای مبانی ارزش¬شناختی عدالت سازمانی چیست؟ 3. مدل مفهومی عدالت سازمانی حق¬مدار از دیدگاه اسلامی شامل چه حیطه¬هایی است؟ در پاسخ به سوالات پژوهش از استراتژی¬های تحلیل مضمون و تحلیل منطقی استفاده شده¬است. در بررسی سوال یک چهار مضمون فراگیر ذهنی¬بودن، نسبی¬بودن، ادراکی¬بودن و تاثیر¬پذیری از فرهنگ استخراج گردید که دلالت بر آن داشت که مبانی ارزش¬شناختی نظریه¬های عدالت سازمانی غیر¬ واقع¬گرا و مبتنی بر دو مکتب قراردادگرایی و احساس¬گرایی است؛ نسبی¬گرایی، کثرت¬گرایی، صدق و کذب ناپذیری و عدم تبیین عقلانی نظریه¬های عدالت سازمانی از مهم¬ترین پیامدهای غیرواقع¬گرایی هستند و موجب چالش¬های بسیاری برای تحقق و اجرای چنین نظریه¬هایی در ایران اسلامی می¬شوند. در نهایت مدل مفهومی عدالت سازمانی حق¬مدار- مبتنی بر رویکرد ادای حقِ هر صاحب¬حق- با شناسایی ساحت-های صاحبان حقوق و در ابعاد حق¬الله، خود¬عدالتی، عدالت درون¬سازمانی و عدالت برون¬سازمانی ارائه شد.
حمیدرضا حسنی احمد واعظی
چکیده ندارد.
زینب السادات معصومی زاده داوود فیرحی
چکیده ندارد.
افتخار یوسفی روشناوند احمد واعظی
چکیده ندارد.
محمدمهدی قایمی امیری احمد واعظی
چکیده ندارد.
محمدحسن قدسی مهر احمد واعظی
چکیده ندارد.
مریم احمدزاده محمدمهدی گرجیان
چکیده ندارد.
جواد جعفریان یدالله یزدان پناه
چکیده ندارد.
معصومه مروی محمود موسوی
چکیده ندارد.
سعید رسالتی احمد واعظی
چکیده ندارد.
فاطمه علمی حسن معلمی
در این رساله بر آنیم که به بررسی مبانی عقلی و نقلی امامت از دیدگاه علامه طباطبایی بپردازیم. این مساله در نگاه تشیع و به ویژه علامه طباطبایی به عنوان یکی از بارزترین نمایندگان این مکتب, یکی از مسائل مهم اعتقادی است که همچون دیگر اعتقادات, بیشتر در حیطه علم کلام مورد کنکاش قرار می گیرد. امامت به تعبیری دنباله نبوت است اما تفاوت هایش با آن, مهر خاتمیت بر نبوت زده و حقیقتی به نام امامت را ایجاد کرده است. هدایتگری امام در شرایطی صورت می گیرد که تلاش های قبلی نبی زمینه را برای آن مساعدتر نموده است؛ لذا در نحوه هدایت امام, ایصال به مطلوب جلوه پررنگ تری می یابد. دانستن ویژگی های امام از جمله علم, عصمت و انتصاب او از سوی خداوند و نیز شناخت مناصب او, هم چون ولایت تکوینی, تفسیر دین و حکومت امام موجب ایجاد شناخت عمیق تری نسبت به نقش امام و ضرورت وجود او می شود. بررسی برخی مبانی عقلی چون دقت در برخی اوصاف خداوند, ضرورت وجود امام از دیدگاه علامه را به خوبی تبیین می نماید: هدایت گری خداوند هدایت بندگان را توسط او ایجاب می کند؛ حکمت خداوندی مقتضی ایجاد زمینه مناسب و شکل دادن نظامی است که در پرتو آن بتوان به هدف غایی خلقت و تکامل مطلوب دست یافت و آن نظام احسن قطعاً خالی از وجود یک راهنما و هدایتگری به نحوه هدایتی که ذکر شد, نخواهد بود. از سوی دیگر لزوم تدبیر بندگان به بهترین صورت, مقتضی ربوبیت پروردگار است و رحمت الهی ایجاب می کند که نیاز مومنان را به رهبر و راهنما پاسخ دهد و این نقض را از آنان برطرف نماید هم چنین عدل الهی مستوجب آن است که افاضه لازم را به مستحق آن بنماید و از جمله کمال هدایت را که توسط امام صورت می گیرد و انسان را به غایتش می رساند, از او دریغ ننماید. مبانی نقلی نیز این امور عقلی را تایید کرده و بر آن تاکید می ورزد یا از جنیبه دیگری ضرورت وجود امام را تبیین می نماید. بررسی تفسیر شریف المیزان ما را در رسیدن به دیدگاه علامه درباره این مبانی یاری می دهد. از جمله آیه 124 سوره بقره که مبین هدایتگری خداوند است و ملازمه این صفت الهی با ضرورت امامت را بیان می کند. یا آیه ولایت که نشان می دهد برای اعمال ولایت تشریعی خداوند بر بندگان وجود امام ضروری است و آیه اکمال دین متضمن آن است که بدون وجود امامت, تمامیت دین به سرانجام نخواهد رسید. بدین ترتیب بررسی مبانی عقلی و نقلی ما را به اینجا می رساند که رسیدن انسان و مجموعه هستی به غایت مطلوب و سعادتمند شدن انسان, مرهون وجود امام است.
محمد حسن سمواتی احمد واعظی
قاعده الواحد که نوعاً با عباراتی شبیه «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» از آن یاد می شود، از قواعد مهم فلسفی است. در فصل اوّل این نوشتار به بحث هایی مانند تعابیر قاعده، سیر تاریخی قاعده، نگاه عالمان مسلمان به قاعده و کاربردهای قاعده پرداخته شده است. فصل دوّم این نوشته به مبادی قاعده اعم از تصوری و تصدیقی می پردازد و اصل سنخیّت را به عنوان مهمترین مبدأ تصدیقی توضیح می دهد، آنگاه به تقریرات گوناگون قاعده پرداخته و ریشه اختلاف تقریرات را بررسی می کند و در پایان، تقریر ملاصدرا از قاعده را تبیین و بر اتکاء تقریر قاعده بر دلیل آن تأکید می کند. در فصل سوّم بعد از بیان عدم اثبات بداهت قاعده، ادله قاعده تقسیم بندی شده و بعد از ذکر هر دسته از ادله، آن دسته مورد بررسی واقع شده است. نتیجه ای که از مجموع ادله به دست می آید این است که اگر کسی اصل سنخیّت را بپذیرد، با توجه به تقریری که از اصل سنخیّت مورد پذیرش او واقع شده قطعاً قاعده الواحد هم با همان تقریر در نزد او ثابت خواهد بود به طوری که اگر سنخیت را فقط بین علت هستی بخش و معلول آن بداند، قاعده الواحد هم به همان کیفیّت است یعنی «از علّت واحد هستی بخش، فقط معلول واحد صادر می شود» و اگر دامنه سنخیّت را از علت هستی بخش و معلول آن به سایر علل و معالیل آنها و حتی به شرط و مشروط گسترش دهد، در قاعده الواحد هم همانطور خواهد شد. فصل چهارم این نوشتار به شبهاتی که پیرامون قاعده مطرح شده می پردازد و ضمن تقسیم بندی آنها به چهار قسم، پاسخ آنها را بیان می دارد. و در پایان، نتایج به دست آمده از این نوشتار تحت عنوان خاتمه بیان گردیده است.
محمد علی رستمیان صادق لاریجانی
بحث تعدد قرائت ها از دین یکی از بحث های معرفت شناختی است که بر زمینه معرفتی مدرن در عالم غربی شکل گرفته و در سایر جوامع بشری نیز گسترش یافته است. هر چند که این بحث حیطه گسترده ای را شامل می شود، اما یکی از مهم ترین بحث های آن به کثرت فهم و معرفت ها، یعنی تفسیرهایی می پردازد که از متون دینی در یک دین خاص حاصل می شود. این پایان نامه به این بحث از منظر اسلامی و با توجه به سر منشأهای غربی آن می پردازد. با توجه به موضع گیری ها در مورد بحث تعدد قرائت ها از دین، چه در جامعه اسلامی و چه جوامع غربی، به نظر می رسد که می توان یک نگرش غالب که راه میانه ای را می جوید، یافت که کثرت را در چهارچوبی خاص می جوید. در راستای این جستجو نگرش های مختلف در جامعه اسلامی را که به طور مستقیم به بحث تعدد قرائت ها از دین پرداخته اند، بررسی کردیم، تا تلقی ها و نگرش های مختلف از بحث روشن شود. از این بررسی ها مشخص شد که تلقی های مختلف از بحث در تایید و انکار اصل تعدد قرائت ها از دین تأثیر زیادی داشته است. همچنین به بیان اختلاف های فکری در جامعه اسلامی و منشأ شکل گیری این اختلاف ها پرداختیم. دراین بررسی مشخص شد که ریشه اختلاف های فکری به نوعی نسبیت پذیرفته شده در معرفت دینی باز می گردد که از طریق نسبیت آموزه های دینی، تفسیرپذیری متون دینی، اختلاف مبانی و اصول موثر در معرفت یا تکافو ادله حاصل می شود. اما این نسبیت هیچگاه مطلق نیست و در محدوه خاصی رخ می دهد. برای شناخت حد و مرز این اختلاف ها به بحث ثابت و متغیر در دین اسلام پرداختیم. در این رابطه به بررسی و نقد راه کارهای مختلفی پرداختیم که در این باره طرح شده است و طرح تعدد قرائت ها از دین در چهارچوب ضروریات دین و روش اجماعی در استنباط آموزه های دین را پی ریزی کردیم. در این طرح با توجه به اختلاف هایی که در ضروریات دین مطرح است، عناصر ثابتی از ضروریات دین را بررسی کردیم که در آنها اختلافی وجود ندارد و با وجه اختلاف در حدود و ثغور این ضروریات باز هم چهارچوب ثابتی را برای فهم آموزه های دینی تشکیل می دهد. اما باید توجه داشت که از منظر اندیشه اسلامی، پذیرش محدوده قرائت پذیر از دین، به معنای تایید تمام دیدگاه های مطرح در این محدوده نیست. هیچ دلیلی بر این وجود ندارد که باید به کثرت گردن نهاد، بلکه می توان ادله ای را اقامه نمود که وحدت بهتر از کثرت است. بنابراین با توجه به امکان ارزیابی قرائت های مختلف، ضرورت بازنگری در اختلاف ها و شناسایی راه شکل گیری وحدت همواره باید صورت گیرد. اما از آنجا که اصولا قرائت های مختلف از اسلام در چهارچوب نظریات مختلف از کل دین به عنوان یک مجموعه مطرح می شود، این بررسی ها همواره به یک داوری قطعی در باره قرائت ها و درستی و نادرستی آنها منجر نمی شود. از این جهت ممکن است که هر چند بعضی از ابعاد یک یک قرائت از دین ابطال شود، اما این به معنای طرد کل نظریه و تئوری نیست، راه رتبه بندی قرائت های مختلف، به معنای نزدیکی یا دوری از آموزه های دین فراهم می شود.
احمد واعظی
چکیده ندارد.
احمد واعظی
چکیده ندارد.