نام پژوهشگر: احمدرضا اصغرپور ماسوله
احمدرضا اصغرپور ماسوله حسین بهروان
مساله نظری این رساله بررسی رابطه میان اعتماد، همکاری و کنش جمعی بوده است. این تحلیل نظری معطوف به بررسی و تحلیل یک مساله تجربی در شهر مشهد یعنی برنامه نوسازی شهری در اطراف حرم مطهر امام رضا علیه السلام (منطقه ثامن) بوده است. اعتماد، ویژگی رابطه اجتماعی است که همواره در آن از یک سو، برای اعتمادکننده خطر مورد سوء استفاده قرار گرفتن و برای کنشگر مورد اعتماد، اختیار و قدرت برای سوء استفاده وجود دارد. از میان انواع اعتماد، اعتماد عقلانی مبتنی بر اقناع عقلانی اعتماد کننده است. زمینه اصلی اعتماد، تعامل است. بر مبنای تعامل اگر سه دسته منابع «قدرت»، «اطلاعات» و «منافع» در اختیار اعتماد کننده قرار گیرند، وی می تواند تصمیم به اعتماد عقلانی بگیرد. اعتماد عقلانی منجر به آن می شود که کنشگر هزینه های حضور در یک همکاری جمعی را بپذیرد و وارد کنش جمعی شود. اما علاوه بر اعتماد عوامل دیگری هم وجود دارند که نگهدارنده کنش جمعی هستند. عوامل نگهدارنده کنش های جمعی در دو دسته «فردی» و «فرافردی» جای می گیرند. عوامل فردی شامل «کنترل متمرکز»، «کنترل نامتمرکز»، «نیازهای ملموس»، «نیازهای ناملموس» هستند و عوامل فرافردی شامل «هنجارهای بیرونی» و «هویت جمعی» می شوند. این تحقیق به بررسی وضعیت اعتماد، و شرایط بروز کنش جمعی میان کنشگران برنامه نوسازی منطقه ثامن پرداخته است. برنامه نوسازی منطقه ثامن علیرغم اینکه حدود 15 سال از اجرای آن می گذرد هنوز موضع روشنی در قبال مشارکت دادن مالکان املاک موجود ندارد. نتایج بررسی موردی این برنامه نوسازی و استفاده از داده های کمی، کیفی و نیز مدلسازی عامل محور نشان داد که مدل تاثیر گذاری «قدرت»، «اطلاعات» و «منافع» به خوبی می تواند توضیح دهنده اعتماد مالکان به مجریان برنامه نوسازی باشد. همچنین تعامل های محلی میان مالکان در گروه های کوچک می تواند منجر به اشاعه نگرش های مثبت گردد.
زهرا خدادوست محمدحسین حسین زاده بحرینی
کارآفرینی در این پایان نامه به منزله پذیرش ریسک است و ناظر بر فعالیت های کارآفرینانه جمعی است. به همین دلیل عواملی را که بر کنش جمعی معطوف به این کارآفرینی می باشد.
عطیه صادقی احمدرضا اصغرپور ماسوله
یکی از مهمترین مسایل نظری در جامعه شناسی، اقتصاد و علوم سیاسی شکل گیری و نگهداری خیر جمعی بدون وجود کنترل مرکزی متمرکز است. خیر جمعی یا کالای مشترک حاصل کنش همکارانه جمعی است و مالکان آن همه هستند. خیر جمعی انگیزه افراد برای پرداخت هزینه و همکاری است. ورود به همکاری همواره دارای هزینه می باشد و افراد همکاری کننده منافع حاصله را از هزینه ها بیشتر تلقی می کنند اما گاهی ممکن است برخی افراد، ضمن برخورداری از منافع خیر جمعی سهم خود را در تولید و نگهداشت آن نپردازند. چنانچه اکثریت افراد چنین کنند، خیر جمعی تولید نشده و زیان جمعی شکل می گیرد. از نمودهای مهم این مساله، می توان به مجتمع های مسکونی اشاره کرد. زندگی در مجتمع های مسکونی بدون همکاری و سازمان دهی کنش های جمعی دشوار است. اداره این مجتمع ها به طور داوطلبانه توسط ساکنان انجام می شود و نهاد های قانونی در اداره آن نقشی ندارند. از آنجایی که در مجتمع های مسکونی کنشگران متعدد هستند و میزان مشابهی از توانایی و قدرت دارند همواره نگرانی کنترل و هماهنگی میان کنشگران وجود دارد. ظرفیت پایین همکاری در مجتمع مسکونی، تلاش های خرد و دارایی های جمعی افراد را هدر می دهد و محیط ناامنی برای افراد به وجود می آورد. ازاین رو در این پژوهش سعی شده است تا با استفاده از روش مطالعه موردی بر پایه تحلیل نظریه زمینه ای و طراحی مدلسازی عامل محور به فهم ذهنی آنان از همکاری دست یابیم و سپس مدل شبیه سازی شده آن را مورد آزمون قرار دهیم. مجتمع مسکونی لاله 2 به عنوان مورد تحقیق انتخاب شد و از تمام زوایا موردبررسی قرار گرفت. بر این اساس 35 مصاحبه نیمه ساختاریافته در مورد خانوار صورت گرفت. بر پایه تحلیل یافته ها 13 مقوله محوری به دست آمد که عبارتند از: قلت همکاری اخلاقی، غلبه همکاری اجباری، سکونت گذرا، فضای اجتماعی راکد، کنترل مرکزی ضعیف و ناکارآمدی مدیریت، مشروعیت نداشتن مدیریت، پایبندی به هنجار های خود ساخته، منفعت طلبی ساکنان، بی اعتمادی به همکاری، فاصله تعاملی، وابستگی به همکاری کنندگان حداکثری، غلبه مفت بران در جدال با همکاری کنندگان حداکثری و فروپاشی همکاری و کنش جمعی شکننده به عنوان هسته مرکزی شناخته شد. در این مجتمع چنانچه هنجارها و قواعد روشنی وجود داشته باشد و اکثریت از آن تبعیت می کنند اما این شرایط بسیار ناپایدار است و در صورت وجود اقلیت مفت بران، به سادگی خیر جمعی مزبور می تواند نابود شود. این امر توسط مدلسازی عامل محور نیز مورد تایید قرار گرفت. بر اساس یافته های کیفی، در مدلسازی عامل محور سه دسته ساکنین و راهبرد های هر یک از آنان مشخص شد و سپس رویارویی راهبرد های مختلف ساکنین با شرایط گوناگون مورد سنجش قرار گرفت. یافته های مدلسازی نیز نشان می دهد در صورت حضور اقلیتی از مفت بران خیر جمعی از بین می رود و حضور همکاری کنندگان حداکثری نیز نتیجه ای جز نابودی دارایی خود آنها نخواهد داشت.
زینب غیور احمدرضا اصغرپور ماسوله
یکی از ویژگی های مهم اجتماعی که در دوره های تاریخی گاه به عنوان متغیر مستقل و گاه به عنوان متغیر وابسته در فرآیند های تغییر اجتماعی حضور پررنگ دارد، دینداری است. از جمله ساختارهای مهم در دینداری ایرانیان، هیئت ها هستند که پیشینه ی تاریخی طولانی دارند. یکی از مصادیق این هیئت های مذهبی در شهر مشهد روضه های زنانه است. مورد مطالعه این تحقیق، "روضه"ای است که از سابقه ای بالغ بر 70 سال برخوردار است و البته همچنان پابرجاست. به نظر می رسد در گذر زمان تا به امروز به تدریج از آثار مفید روضه کاسته شده و آسیب هایی نیز بر این پدیده ی اجتماعی مترتب شده است. اگرچه هدف چنین روضه هایی انجام مناسک دینی می باشد اما در سال های اخیر تغییرات جدی در هنجارها و کارکردهای آن ها به وجود آمده است. برای مطالعه مردم شناختی تغییر در هنجارها و کارکردهای روضه مورد مطالعه، با استفاده از مشاهده مشارکتی و مصاحبه های عمیق، داده های کیفی جمع آوری شد و بر اساس الگوی تحقیقات مردم شناختی تحلیل شد. در تنظیم مشاهده نامه و مصاحبه نامه پژوهش، مردم شناسانه محقق از نظریات کنش متقابل نمادین، کارکردگرایی و اقتصاد دینی بهره جست. یافته های مردم شناختی پژوهش نشان می دهند که روضه تحت تاثیر عوامل بیرونی گروه، دچار تحولاتی در کارکردهای اقتصادی (مثلا وام های قرض الحسنه و فروش اقلام خاص در روضه در حال حاضر)، اجتماعی(به عنوان مثال همسرگزینی که قبلا در روضه وجود داشته و الان نیست؛ معاشرت طولانی که در قبلا وجود نداشته است و الان هست)، فرهنگی (به عنوان مثال هنجار مصرف نمایشی که قبلا وجود نداشته است) و دینی (به عنوان مثال تغییر در اولویت تعالیم دینی مطرح شده در روضه) شده اند. همچنین تغییرات هنجاری قابل توجهی را در مناسک دین، پوشش و آرایش و پذیرایی شاهد هستیم. بر اساس یافته های مردم شناختی و به منظور بررسی سازوکارهای تغییر هنجاری، مدلی عامل محور از کنشگران روضه ساخته شد. در این مدل از ایده اساسی اپستین در مورد ویژگی های اصلی هنجار (بی فکر شدن عامل ها وقتی هنجارها مسلط می شوند؛ نقش مقایسه و تقلید در تغییر هنجارها؛ نوآوری به عنوان عاملی در تغییر هنجاری). یافته های مدل سازی عامل محور نشان می دهد مهم ترین پارامتر تأثیرگذاری بر نحوه ی استقرار هنجارها که می تواند منتج به بی فکر شدن عامل ها و تبعیت محض از یک هنجار و یا وارد شدن هنجار جدید باشد پارامتر نوآوری است. دو گروه اصلی عامل ها، جوانان و سالمندان بوده اند. جوانان با سرعت بیشتری نوآوری کرده و از نوآوری های دیگران پیروی می کنند در حالی که سالمندان تکیه بیشتری بر هنجارهای موجود دارند.
فائزه زمانی خرازی طوس احمدرضا اصغرپور ماسوله
شهر مکان اصلی زندگی بشر امروزی است و فضای شهری عرصه زندگی اجتماعی فرد محسوب می شود، این فضا بدون وجود انسان و عملکرد او هویتی مستقل از خود ندارد و تعاملات انسانی است که یک مکان را معنادار می کند و آن را به فضا تبدیل می کند، از طرفی دیگر با گسترش شهرنشینی ، ویژگی های انسجامی از جمله رشد روابط مبتنی بر اقتصاد پولی ونه روابط مبتنی بر احساسات و عواطف، محافظه کاری ، کاهش اعتماد ، عدم تجانس و ناهمگونی شهرها به دلیل هجوم مهاجرین و مردمانی با ریشه های قومی ، فرهنگی و نژادی مختلف موجب بروز ناهماهنگی و تضاد در درون شهرها می شود و زندگی شهری را در عین تنوع دشوارتر می سازد و تسامح بیشتری را طلب می کند، در چنین وضعیتی آنومی یا بی هنجاری در شهرها توسعه می یابد و به تضعیف انسجام مکانیکی و رشد زندگی تصنعی و غیرشخصی کمک می کند؛ مشهد به عنوان یک کلان شهر و دارابودن ویژگی های کلان شهری، به طور عام و مجتمع های مسکونی به طور خاص نیز همواره با مساله انسجام ( کم رنگ شدن مولفه های انسجامی) مواجه بوده است؛ به همین منظور در این تحقیق سعی شده تا با تلفیق دو روش کمی و کیفی به فهم انسجام اجتماعی در این مجتمع دست یابیم. بر این اساس در بخش کیفی نمونه گیری هدفمند و با ملاک اشباع نظری 10 نفر از ساکنین و در بخش کمی با استفاده از فرمول کوکران 220 نفر انتخاب گردیدند. یافته های بدست آمده در بخش کیفی شامل 15 مقوله عمده است که عبارتند از وجود مرکز تعاملات، استفاده از امکانات کالبدی موجود در مجتمع ، استقلال نسبی در خدمات، احترام قائل شدن برای مجتمع، تمایز گذاری روشن شهر، وجود امنیت، تعلق به مکان، همدلی، همکاری، تعهد (مسئولیت پذیری)، اعتماد متقابل، تعاملات گرم و صمیمی و عدم تمایل به تغییر؛ مقوله انتخابی از مجموعه این مقولات « انسجام فروبسته» نامیده شد، راهبرد چنین مفهومی، خودمختاری اجتماعی از سوی ساکنین می باشد و پیامد چنین پدیده ای انفکاک اجتماعی میان مجتمع و شهر از نظر انسجام اجتماعی می باشد. در بخش کمی نیز نتایج حاصل از رگرسیون نشان می دهد، با افزایش «امنیت»، «استقلال نسبی در خدمات»، «قائل بودن احترام اجتماعی بالا برای مجتمع»، «تعلق به مکان» و «شدت استفاده از امکانات کالبدی موجود در مجتمع» ، احساس انسجام اجتماعی در مجتمع افزایش می یابد و این در حالی است که متغیرهای زمینه ای و مدت اقامت در مجتمع بر احساس انسجام اجتماعی تاثیر ندارد.
مریم فانی هدایت الله نیکخواه
پژوهش حاضر باهدف بررسی نگرش دختران نسبت به ازدواج و عوامل موثر بر آن در بین دانشجویان دختر دانشگاه فردوسی مشهد انجام گرفته است. چارچوب نظری این پژوهش ترکیبی از مجموعه نظریات مدرنیزاسیون، گذار جمعیتی دوم، کاشت، نقش، انتخاب عقلانی و نظام کارکردی پارسونز است که برای بررسی متغیرهای رسانه، هزینه- فرصت، کلیشه های نقش جنسیتی و دین داری استفاده گردیده است. روش تحقیق در این مطالعه پیمایش و ابزار جمع¬آوری داده¬ها پرسش¬نامه بوده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول عمومی کوکران 374 نفر (198نفر در مقطع کارشناسی، 130نفر در مقطع کارشناسی ارشد، 46نفر در مقطع دکتری) تعیین شده است. پرسشنامه در سطح دانشگاه فردوسی مشهد و با روش نمونه¬گیری طبقه ای متناسب اجرا شد. داده¬ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی (ضریب همبستگی و تفاوت میانگین،رگرسیون،تحلیل مسیر) و با کمک دو نرم افزار spss وamos بررسی شدند. تحلیل داده¬های این بررسی نشان می¬دهد که بین متغیرهای موردبررسی با نوع نگرش به ازدواج رابطه وجود دارد.همچنین بین متغیرهای پایگاه اقتصادی- اجتماعی، محل زندگی و سن مناسب برای ازدواج ازنظر پاسخگویان با نوع نگرش به ازدواج رابطه وجود دارد.اما در مورد دو متغیر مقطع تحصیلی و سن با نوع نگرش به ازدواج رابطه معناداری مشاهده نشد. بیشترین میزان اثرگذاری بر نگرش سنتی به ازدواج مربوط به متغیر دین داری و برای نگرش مدرن به ازدواج مربوط به هزینه-فرصت هست. همچنین به لحاظ توصیف توزیع پاسخگویان نسبت به نوع نگرش به ازدواج نتایج حاکی از آن بود که اکثر پاسخگویان نگرش سنتی تری نسبت به ازدواج دارند.