نام پژوهشگر: منیره محرابی کالی
منیره محرابی کالی علی اکبر باقری خلیلی
در ابتدای این پژوهش، دیدگاه های مختلف در باره ی حافظ به صورت خلاصه نقل شده است؛ امّا ویژگی های شخصیّت حافظ به روایت خود حافظ، بحث اصلی این پایان نامه را تشکیل می دهد که در آن تمام گفته های حافظ در باره ی خود، ابتدا توصیف شده و سپس مورد تحلیل قرار گرفته است. توصیف شخصیّت حافظ از نگاه خود حافظ به پنج قسمت تقسیم بندی شده است که عبارتند از: احوال فردی و ویژگی های روحی و اخلاقی حافظ؛ شخصیّت عارفانه ی حافظ؛ شخصیّت عاشقانه ی حافظ؛ شخصیّت اجتماعی حافظ و شخصیّت هنری حافظ. چون شخصیت حافظ ابعاد متعددی دارد، ما برای ارائه ی تحلیلی کامل و همه جانبه ، از نظریه های مختلف در حوزه های روان شناسی و جامعه شناسی ادبیّات کمک گرفته ایم. این نظریه ها عبارتند از: نظریه های «نهاد، من و فرامن» و «غریزه ی مرگ و غریزه ی زندگی» از زیگموند فروید، نظریه ی کهن الگوها و فرآیند تفرّد از یونگ، نظریه ی «الگوهای خودشکوفایی» از آبراهام مزلو و نظریه ی «تأثیر نژاد، محیط و زمان» بر اثر ادبی و مولف از ایپولیت تن. به کمک این نظریه ها، تلاش کرده ایم تا از معنای ظاهری سخن حافظ فراتر رفته و به درک عمیق تری از شخصیّت او دست یابیم. حاصل ادراک و تحلیل ما از شخصیّت حافظ در فصل چهارم و جمع بندی و خلاصه ی آن در قسمت نتیجه گیری ارائه شده است. که براساس آن، حافظ شخصیتی متعادل و خودشکوفا دارد و تحت تأثیرکهن الگوها قرارگرفته و به تفرّد دست یافته است. براساس دیدگاه ایپولیت تن به خاطر تأثیر عامل «نژاد»، بعضی از مولفه های هویت فرهنگی ایرانیان مانند خدا باوری، دین مداری، تقدیرگرایی و شادی در دیوان حافظ به خوبی جلوه گر شده اند اما ویژگی هایی مانند نام جویی و خردگرایی به دلیل دو عامل«محیط و زمان» به ضد ارزش دگرگون شدند.
منیره محرابی کالی علی اکبر باقری خلیلی
زبان شناسی شناختی به ارتباط میان زبان، ذهن و تجربیات فیزیکی- اجتماعی انسان می پردازد و به عنوان رویکردی معنابنیاد مجموعه ای از نظریات را شامل می شود که استعاره ی مفهومی و طرح واره ی تصویری از مهم ترین آن هاست. استعاره ی مفهومی به معنای ادراک مفهوم عینی یک پدیده از حوزه ی «مبدأ» و انتقال آن به یک مفهوم ذهنی در حوزه ی «مقصد» است و به عناصر و عوامل پیوند میان این دو حوزه، «نگاشت» می گویند. نگاشت یا انطباق میان دو حوزه ی مبدأ و مقصد به کمک طرح واره های تصویری انجام می گیرد که جانسون در کتاب بدن در ذهن در سال 1987 به شکلی گسترده به آن پرداخت. طرح واره های تصویری، ساخت های مفهومیِ بنیادین و انتزاعی در ذهن هستند که بر اساس تجربیات و فعالیت های بدنی در حین تعامل یا مشاهده ی جهان اطراف حاصل می شوند و مهم ترین تقسیم بندی طرح واره ها به سه گروه: طرح واره ی حجمی، طرح-واره ی حرکتی، طرح واره ی قدرتی می باشد. این رساله به بررسی و مقایسه ی این سه طرح واره در یک چهارم از غزلیات سعدی و حافظ پرداخته است و چون در این دیدگاه، زبان وسیله ی شناخت است،کوشیده تا با بررسی چگونگی کاربرد این طرح واره ها، به شناخت بهتری از شخصیت فردی و اجتماعی این دو شاعر دست یابد. طرح واره ی حجمی، از بودنِ مفهومی، درونِ مفهومی دیگر سخن می گوید و طرح واره ی حرکتی، برای مفاهیم، حرکت، مسیر، مبدأ و مقصد در نظر می گیرد و طرح واره ی قدرتی، برای بیان موانع و مشکلات مسیر حرکت کاربرد دارد. مهم ترین دستاوردهای شناختی این پژوهش عبارتند از : 1. طرح واره ی حجمی مرتبط با واژه ی «چشم» بیانگر آن است که نوع نگاه و شخصیّت سعدی و حافظ در دو قطب متضاد جای می گیرند. نگاه حافظ بیانگر شخصیّت درون گرا، شهودی، احساسی و دریافت گر اوست و نگاه سعدی گویای شخصیّت برون گرا، احساسی، متفکّر و قضاوت گر او. 2.طرح واره ی حجمی مرتبط با واژه ی «سر» بیانگر آن است که عشق سعدی به خاطر شدت و حدت آن، به قلمرو «عشق پرشور» تعلق دارد و عشق حافظ به خاطر تداوم آن، به «عشق رفاقتی» نزدیک است. قرار داشتن مفهوم عشق در حجم «سر» نیز بیانگر تضاد دیرینه ی عقل و عشق و نمادی از مبارزه ی مردم و طبقه ی حاکم می باشد. 3. طرح واره ی حجمی مرتبط با واژه ی «دل» بیانگر آن است که در غزلیات سعدی، فضای آفاقی بر حجم دل حاکم است و در غزلیات حافظ فضای انفسی غلبه دارد. 4. با توجه به طرح واره های حرکت عمودی و چرخشی می توان گفت که معشوق حافظ در شعر او جایگاهی بلندتر از معشوق سعدی دارد و نیز مفهوم انتزاعی زمان در شعر حافظ حرکتی دایره وار دارد و در شعر سعدی حرکتی مارپیچ. 5. در حوزه ی طرح واره ی قدرتی، ظلم و ستم معشوق و مانع انگیزی او مطرح شده است که می توان آن را بیان نمادین ظلم و ستم پادشاهان بر مردم دانست.