نام پژوهشگر: نوشین بهرامی پور

بررسی و تحلیل داستان های محسن مخملباف بنابر نظریه ی روایت شناسی گرماس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  نوشین بهرامی پور   علی محمدی

محسن مخملباف، نویسنده و کارگردان، با نوشتنِ نزدیک به 27 جلد کتاب از جمله: باغ بلور، حوض سلطون، نون و گلدون و ... خود را در زمره ی داستان نویسان معاصر جای داده است. در این پژوهش به بررسی عناصر داستان های مخملباف و تحلیل آنها از دید روایت شناسی پرداخته می شود. پژوهشگران، روایت را بنیادی ترین اصل متون نمایشی و داستانی دانسته اند. در بین نظریه پردازان، ساختگرایان بیش از دیگران به بررسی روایت پرداخته اند. روایت توالی ادراک شده ی وقایعی است که ارتباط غیراتفاقی دارند و مستلزم وجود انسان یا شبه انسان یا دیگر موجودات ذی شعور به عنوان شخصیت تجربه گر است. نظریه-پردازان، روایت را به دو حوزه ی داستان و کلام تقسیم کرده اند. داستان بازنمایی ژرف ساختی همه ی اطلاعات اساسی مربوط به شخصیت ها ، وقایع و زمینه هاست که دارای ترتیب زمانی بوده و بدون آن روایت شکل نمی گیرد. از آن جا که عنصر شخصیت در داستان های مخملباف اساسی تر است، در این نوشتار بنابر نظریات گرماس به تحلیل شخصیت های داستان پرداخته می شود. آ. ژ. گرماس ، براساس مفهوم تقابل های دو گانه ی اشتراوس الگوی خود را مطرح کرد. از دیدگاه اشتراوس، مفاهیمی همچون روز/ شب، بالا/ پایین و ... مفاهیم اولیه ی تفکر انسان را تشکیل می دهد. گرماس این تقابل را در مورد کنشگرهای روایت به-کار برد: فاعل (اعطاکننده) / مفعول (هدف). فرستنده (ابریاریگر) / دریافت کننده (ذی نفع). یاریگر / مخالف (رقیب) فاعل اغلب شخصیت اصلی داستان است. هدف یا موضوع شناسایی نیز همان آرزو یا خواسته ای است که فاعل در پی آن است و ممکن است شیء یا امری انتزاعی باشد. همان گونه که یاریگر و مخالف نیز لزوماً انسان نیستند، هرآن چه به فاعل در راه رسیدن به هدف یاری کند، یاریگر و هرآن چه بر سر راهش مانع ایجاد کند، مخالف (رقیب) است. ممکن است هر شخصیت چندین نقش را ایفا کند؛ برای مثال هم فاعل باشد هم فرستنده و هم یاریگر.