نام پژوهشگر: عبدالحسین رضایی نژاد
مظفر دولتشاه منصور غلامی
چکیده: به منظور بررسی اثر تنش شوری بر عملکرد و برخی ویژگی های فیزولوژیکی توت فرنگی ( cv. camarosa.f. × ananassa duch) در سیستم کشت هیدروپونیک، آزمایشی در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با پنج سطح شوری؛ صفر (شاهد)، 5/7، 15، 30 و 45 میلی مولار کلرید سدیم در شرایط گلخانه ای صورت گرفت. پس از اعمال تیمار، در مراحل مختلف رشد، ویژگی های فیزیولوژیکی مانند میزان فتوسنتز، تعرق، هدایت روزنه ای، co2 زیر روزنه ای و دمای برگ گیاه اندازه گیری شد. شاخص های رشدی از جمله سطح و تعداد برگ، شاخص های عملکرد مانند عملکردکل، تعداد میوه در بوته، میانگین وزن تک میوه، طول و قطر میوه و همچنین صفات کیفی میوه مانند میزان مواد جامد محلول، اسید قابل تیتراسیون، آنتوسیانین، ph و سفتی بافت میوه در طول آزمایش اندازه گیری شد. در پایان آزمایش کل گیاهان از بستر خارج شدند و میزان صفات بیوشیمیایی مانند محتوای نسبی آب برگ، میزان کربوهیدرات های محلول، پرولین، پروتئین های محلول و کلروفیل برگ و برخی عناصر معدنی موجود در برگ مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش سطح شوری محلول غذایی، سطح و تعداد برگ به طور معنی داری کاهش یافت (01/0 p = <). عملکرد کل، میانگین وزن و تعداد میوه نیز با افزایش شوری به طور معنی داری کاهش یافت، همچنین با افزایش سطح شوری محلول غذایی، محتوای نسبی آب برگ، میزان پروتئین های محلول و کلروفیل کل، کلروفیل a و b کاهش معنی داری نشان داد. میزان هیدرات کربن محلول و پرولین با بالا رفتن شوری، افزایش پیدا کرد (01/0p = <). با افزایش میزان شوری، صفات فیزولوژیکی مانند فتوسنتز، هدایت روزنه ای، تعرق و co2 زیر روزنه ای کاهش معنی داری نشان داد در حالیکه دمای برگ افزایش معنی داری یافت. افزایش سطوح شوری محلول غذایی همچنین باعث کاهش مقادیر پتاسیم و فسفر و افزایش مقادیر کلر و سدیم در برگ توت فرنگی شد. این در حالی است که با افزایش شوری مقادیر عناصر ریز مغذی مانند آهن، روی و مس تغییر معنی داری نشان نداد. طول و قطر میوه اختلاف معنی داری نشان نداد. به طور کلی افزایش نمک در محلول های غذایی بدون خاک تا 15 میلی مولار تأثیر معنی داری بر عملکرد توت فرنگی نداشت و نتایجی نزدیک به شرایط هدایت الکترکی نرمال مشاهده شد. اما در سطوح بالاتر عملکرد با شدت بیشتری تحت تأثیر این عامل بوده و کاهش معنی داری را نشان داد. با افزایش هدایت الکتریکی محلول غذایی، میزان مواد جامد محلول به طور معنی داری افزایش یافت این در حالی است که میزان اسید قابل تیتر و ph اختلاف معنی داری نشان نداد و میزان آنتوسیانین و سفتی بافت میوه تحت تأثیر شوری قرار نگرفت.
علیرضا فارسی خدایار همتی
نعناع گیاهی است علفی و چند ساله با نام علمی mentha longifolia که از نظر دارویی محرک، مقوی، ضد اسپاسم، ضد نفخ، منقبض کننده کیسه صفرا، آرام بخش و ملایم است. از مواد موثره آن در صنایع مختلف غذایی، داروسازی، آرایشی و بهداشتی استفاده می شود. در این تحقیق بر اساس طرح کاملاً تصادفی، از پنج منطقه رویشی واقع در استان لرستان شامل دورود، خرم آباد، ازنا، بروجرد و الشتر به منظور ارزیابی خصوصیات مورفولوژیک و همچنین میزان اسانس و مقادیر پولگون و 1و8- سینئول موجود در اسانس، در زمان گل دهی کامل نمونه برداری انجام گرفت. متغیرهای اندازه گیری شده شامل خصوصیات مورفولوژیک (ارتفاع گیاه، تعداد شاخه های فرعی، قطر ساقه اصلی، تعداد برگ، طول و عرض برگ، تعداد گل آذین و طول گل آذین)، وزن تر و خشک، میزان اسانس و مقادیر پولگون و 1و8- سینئول موجود در اسانس بودند. استخراج اسانس با دستگاه کلونجر و اندازه گیری پولگون و 1و8- سینئول با استفاده از دستگاه hplc انجام گرفت. نتایج نشان داد که بیشترین ارتفاع بوته (4/137 سانتی متر) و کمترین (8/107 سانتی متر) به ترتیب مربوط به مناطق ازنا و خرم آباد بودند. نمونه الشتر بیشترین تعداد شاخه در بوته، تعداد برگ در بوته، تعداد گل آذین در بوته و وزن تر (16/114 گرم) و خشک (82/33 گرم) را دارا بود. قطر ساقه اصلی در نمونه این منطقه نسبت به بقیه مناطق بیشتر بود. نمونه های دورود طویل ترین برگ ها و نمونه های الشتر کوتاه ترین برگ ها را داشتند. طول گل آذین در گیاهان منطقه خرم آباد بیشتر و ازنا کمتر از بقیه مناطق بود. بیشترین میزان اسانس (36/2 درصد) و کمترین (92/1 درصد) به ترتیب در گیاهان جمع آوری شده از مناطق خرم آباد و الشتر به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین میزان پولگون دراسانس استخراج شده از منطقه خرم آباد (17/36 درصد) و کمترین میزان این ماده در اسانس منطقه الشتر (4/10 درصد) و بروجرد (73/11 درصد) وجود دارد. بیشترین میزان 1و8- سینئول (77/0 درصد) در اسانس منطقه خرم آباد و کمترین (2/0 درصد) میزان آن در منطقه الشتر به دست آمد.
سهیلا مولوی مقدم عبدالحسین رضایی نژاد
در احداث فضای سبز و پارک ها چمن یکی از عناصر لازم و جزء جدانشدنی تزیینات گیاهی به شمار می رود. منابع آب برای مصرف در آبیاری چمن به شدت در حال محدود شدن است، که اغلب منجر به کاهش کیفیت چمن خصوصاً در مناطق خشک و نیمه خشک می گردد، بنابراین مصرف آب نگرانی عمده برای مدیران و پرورش دهندگان چمن گردیده است. این وضعیت با تغییرات الگوی هوا که با افزایش گرما و خشکی همراه شده است، پیچیده تر می شود. با توجه به این که بخش اعظم کشور ما در مناطق خشک قرار دارد و با توجه به اهمیت استفاده از چمن در فضاهای سبز، در اکثر موارد نمی توان گیاه دیگری را جایگزین آن نمود. در این میان یکی از مهمترین استراتژی ها برای کاهش نیاز های آبی و تنش خشکی استفاده از ارقام و گونه های مقاوم به خشکی می باشد. از طرف دیگر با وجود شرایط خاص اقلیمی ایران و با توجه به توانایی گیاهان در سازگاری به شرایط هر منطقه طی سالیان دراز، احتمال وجود گونه های گراس مقاوم به خشکی در ذخیره ژنتیکی ایران بسیار زیاد است. در این پژوهش گونه festuca ovina به عنوان گونه بومی منطقه لرستان با گونه poa pratensis به عنوان شاهد در قالب دو آزمایش مجزا مورد مقایسه قرار گرفتند. در آزمایش اول به منظور بررسی کیفیت چمن، پس از استقرار و پوشش کامل سطح گلدان های پی وی سی به عمق 60 سانتی متر توسط چمن، سطوح چمن زنی 2 ، 4 و 6 سانتی متر به صورت هفتگی بر روی گونه ها اعمال شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام گرفت و در طول آزمایش، میزان رشد اندام هوایی، میزان پنجه زنی، رنگ برگ، عرض برگ، وزن تر و وزن خشک اندام هوایی به صورت هفتگی اندازه گیری شد. نتایج این آزمایش نشان داد که گونه فستوکا اوینا با وجود داشتن رنگ کمتر نسبت به چمن پوآ، از جوانه زنی (استقرار) سریع، قدرت پنجه زنی بالا و بافت مطلوبی (عرض برگ حدود 59/0 میلی متر) برخوردار است و می تواند در فضای سبز به عنوان چمن معرفی گردد . ضمناً سطح 2 سانتی متری به عنوان بهترین ارتفاع چمن زنی برای این گونه معرفی گردید. مقاومت به خشکی گونه بومی در آزمایش دوم مورد ارزیابی قرار گرفت. این آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام گرفت. تیمارتنش خشکی با قطع کامل آبیاری تا خشکیدگی کامل گونه شاهد اعمال شد. در طول مدت تنش، میزان رشد بخش هوایی، وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه، عمق نفوذ ریشه، عمق موثر تراکم ریشه، درصد خشکیدگی، میزان پرولین، میزان کلروفیل، میزان آنزیم های کاتالاز و آسکوربات پراکسیداز مورد اندازه گیری قرار گرفت. تنش خشکی ارتفاع رشد، وزن تر و خشک هر دو گونه را کاهش داد ولی این کاهش ها برای گونه شاهد بیشتر بود. وزن تر و خشک ریشه، عمق نفوذ ریشه وعمق موثر تراکم ریشه در پوآ کمتر از فستوکا بود. 10 روز پس از اعمال تنش خشکی، محتوی کلروفیل، پرولین، آنزیم های کاتالاز و آسکوربات پراکسیداز گونه فستوکا نسبت به شاهد بیشتر بود. همچنین درصد خشکیدگی در این گونه باتاخیر بیشتری نسبت به گونه پوآ افزایش یافت. در گونه فستوکا آوینا با طولانی شدن تنش، درصد خشکیدگی افزایش پیدا کرد. اما محتوای کلروفیل، میزان پرولین و فعالیت آنزیم های آسکوربات پراکسیداز (apx) وکاتالاز (cat) با پیشرفت خشکی از خود کاهش نشان داد. چنانچه در روز 30 تنش خشکی مقادیر این پارامترها به طور معنی داری کاهش یافت. این نتایج نشان می دهد که مقاومت به خشکی با افزایش میزان آنزیم های آنتی اکسیدانی و پرولین همراه است .هرچند با پیشرفت خشکی مقدار این آنزیم ها کاهش می یابد.
اسماعیل عرب احمد اسماعیلی
توت فرنگی یکی از میوه های ریز مناطق معتدل و سرشار از آنتی اکسیدان های طبیعی است که در دهه های اخیر از جمله تولیدات مهم و تجاری به شمار می آید. مطالعه تنوع فنوتیپی و ژنتیکی برای شناسایی ژنوتیپ های مشابه، به منظور حفظ، ارزیابی و استفاده از ذخایر ژنتیکی، قبل از شروع برنامه های اصلاحی، بسیار حائز اهمیت است. به منظور بررسی تنوع ژنتیکی، وراثت پذیری و تعیین روابط میان عملکرد و اجزای عملکرد، تجزیه همبستگی ها و پی بردن به آثار مستقیم و غیرمستقیم ویژگی های گوناگون بر عملکرد، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مرکز تحقیقات کشاورزی کردستان در سال 1391 اجرا گردید و ویژگی های مورفولوژیکی (تعداد و سطح برگ، نسبت طول به عرض برگ، اندازه و وزن میوه، عملکرد، طول دمبرگ، تعداد گل آذین بوته، تعداد میوه، طول گل آذین، تعداد رانر، تعداد تاج، تعداد گل و تعداد گل در گل آذین)، فیزیولوژیکی (میزان کلروفیل a، b و ab، مواد جامد محلول، اسیدیته قابل تیتراسیون و آنتوسیانین) و فنولوژیکی (ظهور اولین رانر، اولین گل و اولین میوه، دوره گل دهی و میوه دهی) ژنوتیپ ها بررسی شد. نتایج تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها نشان داد که اثر ژنوتیپ بر تمامی ویژگی های اندازه گیری شده در سطح احتمال 1% معنی دار بود. ژنوتیپ های کوئین الیزا، پاروس و تن بیوتی به ترتیب بیش ترین عملکرد را داشتند و ژنوتیپ گاویوتا از لحاظ ویژگی های کیفی بهترین ژنوتیپ بود. اختلاف ناچیزی بین ضریب تنوع فنوتیپی و ژنوتیپی وجود داشت و این نشان می دهد که بخش عمده تنوع موجود ناشی از تفاوت ژنوتیپی می باشد و محیط تاثیر اندکی دارد. تمامی ویژگی ها دارای توارث پذیری بالا بودند و متوسط توارث پذیری عمومی برای ویژگی-های مورد بررسی بین 99-57 درصد بود. بر اساس نتایج تجزیه به مولفه های اصلی، پنج مولفه اصلی در مجموع 6/76 درصد از تغییرات کل را توجیه نمودند. نتایج تجزیه کلاستر بر اساس تمام ویژگی های اندازه-گیری شده، ژنوتیپ ها را در حدود فاصله اقلیدسی پنج، به پنج گروه اصلی تقسیم بندی نمود. نتایج حاصل از تجزیه بای پلات تا حدود نسبتا زیادی با نتایج حاصل از تجزیه به مولفه های اصلی و تجزیه کلاستر مطابقت داشت. همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی مثبت و معنی داری بین ویژگی های تعداد برگ، طول دمبرگ، طول گل آذین، تعداد تاج، تعداد گل آذین، تعداد گل درگل آذین، تعداد گل، نسبت میوه دهی، تعداد میوه، حجم و وزن میوه، کلروفیل a، b، ab، دوره گل دهی و ظهور اولین میوه با عملکرد مشاهده شد. نتایج تجزیه علّیت ژنتیکی نشان داد که ویژگی حجم میوه بیش ترین اثر مستقیم و مثبت را بر عملکرد داشت و ویژگی تعداد میوه بالاترین اثر غیرمستقیم و منفی را از طریق حجم میوه بر عملکرد توت فرنگی دارا بود.
صدیق ابراهیمی احمد اسماعیلی
بررسی تنوع ژنتیکی زردآلو، موجب افزایش شناخت نسبت به این گیاه شده و امکان انتخاب ژنوتیپ-های مرغوب¬تر را برای توسعه کشت و کار فراهم می¬نماید. در این پژوهش، تنوع ژنتیکی 26 رقم و ژنوتیپ زردآلوی موجود در کلکسیون ایستگاه تحقیقاتی کشاورزی کردستان با استفاده از ارزیابی ویژگی¬¬های فنولوژیکی، فیزیولوژیکی، مورفولوژیکی و پومولوژیکی در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر ژنوتیپ بر تمام ویژگی¬ها به جزء یکنواخت رسیدن میوه، عادت و قدرت رشد رویشی درخت، رنگ انتهای نوک ساقه، ارتفاع مادگی نسبت به پرچم¬ها و تراکم میوه¬دهی در سطح احتمال 1٪ معنی¬دار بود. مقایسه میانگین¬ها در کلیه ویژگی¬های اندازه¬گیری شده در سطح احتمال 5 درصد اختلاف معنی¬داری داشتند که نشان¬دهنده وجود تنوع ژنتیکی در ویژگی¬های مورد مطالعه در بین ژنوتیپ¬ها است. نتایج نشان داد که متوسط عملکرد در درختان زردآلو از 49/9 کیلو¬گرم در هر درخت برای ژنوتیپ قمیشلو تا 17/81 کیلوگرم در هر درخت برای ژنوتیپ تیلتون متفاوت بود. میزان درصد گل ناقص دربین ژنوتیپ¬ها از 5/2 درصد برای ژنوتیپ خرمتا 2 تا 3/95 درصد برای ژنوتیپ قمیشلو، وزن میوه از 66/13 گرم در ژنوتیپ جهانگیری تا 64/44 گرم در ژنوتیپ قرمز شاهرود، متغیر بود. در بررسی ضرایب تنوع فنوتیپی در اکثر ویژگی¬ها بیشتر از ضرایب تنوع ژنتیکی بود، که نشان¬دهنده وجود اثرات عوامل محیطی بر ویژگی¬ها است. برآورد توارث پذیری برای کلیه ویژگی¬ها به جزء ویژگی¬های تاریخ بازشدن 50 و 90 درصد گل¬دهی، محتوای نسبی آب بافت مادگی و قطر گوشت بالا بود. نتایج تجزیه به مولفه¬های اصلی نشان داد که سه مؤلفه اول50 درصد از کل واریانس متغیرها را توجیه کردند. نتایج تجزیه کلاستر براساس ویژگی¬های اندازه¬گیری شده، ژنوتیپ¬های زردآلو را به چهار گروه تقسیم نمود. در نمایش گروه¬بندی مربوط به تجزیه کلاستر و تجزیه بای¬¬پلات تطابق خوبی بین تجزیه کلاستر و تجزیه به مؤلفه¬های اصلی وجود داشت. نتایج تجزیه علیت نشان داد که ویژگی¬های میزان پتاسیم بافت مادگی گل، تاریخ باز شدن 50٪ گل¬ها، میزان نشت یونی از بافت مادگی گل، درصد ماده خشک میوه، طول و قطر میوه، درصد تشکیل میوه و طول دمبرگ بیشترین اثر مستقیم و مثبت را با عملکرد داشتند. براساس نتایج، ژنوتیپ¬های تیلتون و رویال با داشتن بیشترین میزان عملکرد، ژنوتیپ¬های رویال، عبدالهی، زودرس نایسر، زودرس گزنه و قادری با کمترین طول دوره برداشت میوه جهت تولید زردآلوهای زودرس و نوبرانه، ژنوتیپ قرمز شاهرود، درشت ملایر و بیگلری به¬علت داشتن بیشترین وزن میوه و گوشت، ژنوتیپ¬های کانینو، نصیری و اردباد به دلیل بیشترین درصد ماده خشک میوه و مواد جامد محلول، ژنوتیپ¬های تیلتون، جهانگیری، سفید مرزه و عبدالهی به دلیل اسیدیته پایین، مناسب برای تولید برگه زردآلو و ژنوتیپ¬های قرمز شاهرود و عزیزی به دلیل داشتن نسبت گوشت به هسته بالا به¬عنوان ژنوتیپ¬های برتر معرفی می¬شوند. در این پژوهش ژنوتیپ¬های تیلتون، بیگلری، زودرس نایسر و زودرس گزنه به علت داشتن میزان پرولین و پتاسیم بالا، میزان نشت یونی کم از بافت مادگی گل در مقایسه با سایر ژنوتیپ¬های مورد مطالعه نسبت به سرمای دیررس بهاره مقاوم¬تر و برتر بودند و خسارت کمتری را متحمل شدند که احتمالاً میزان پرولین و پتاسیم بالا از عوامل ایجاد مقاومت گل¬ها به سرمای دیررس بهاره بوده¬اند.
حمید پاکروان حمزه امیری
شوید (anethum graveolens l.) گیاهی یکساله، معطر، علفی و متعلق به تیره چتریان (apiaceae) است که در صنایع غذایی و دارویی مورد استفاده قرار می گیرد. به منظور بررسی بر هم کنش اثر شوری (nacl) و نیتروژن (nh4no3) بر ویژگی های مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و تغییرات کمّی و کیفی اسانس گیاه شوید، آزمایشی در سال 1391 در دانشکد? کشاورزی دانشگاه لرستان به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کاملاً تصادفی به صورت گلدانی با شش تکرار و 15 تیمار انجام شد. بذر های گیاه در در گلدان با قطر 25 سانتیمتر حاوی مخلوطی از سه قسمت خاک زراعی، یک قسمت ماسه و یک قسمت کود حیوانی کاشته شدند. در مرحله هشت برگی، تیمار شوری (nacl) با غلظت های 0، 30، 60، 90، 120 گرم سدیم کلراید در هر 100 کیلوگرم خاک و تیمار نیترات آمونیوم با غلظت های 0، 10، 20 گرم در هر 100 کیلوگرم خاک اعمال گردید. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد که افزایش سطخ شوری و نیترات آمونیوم اثر معنی داری بر میزان پارامترهای اندازه گیری شده دارد (p<0/01). با افزایش سطح شوری، سرعت رشد نسبی، وزن تر و خشک اندام هوایی، طول ساقه اصلی، وزن تر و خشک ساقه و ریشه و میزان کمّی درصد اسانس کاسته شد امّا فعّالیّت آنزیم ها، میزان قند های محلول، مقدار پروتئین و پرولین افزایش یافت. در حالیکه با اعمال نیترات آمونیوم طول ساقه و ریشه، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، میزان rgr، آنزیم ها، کلروفیل، قند محلول ریشه، قند نامحلول ریشه و اندام هوایی و میزان راندمان اسانس افزایش یافت. امّا قند محلول و نامحلول اندام هوایی کاهش یافت. مجموعاً %90 کلّ اسانس گیاه شناسایی شد که dimpylate (%52/17)، 1-l.phelandrene (%09/57)، apiol (%66/48)، 2-cyclohexane-1-one (%58/24) از ترکیبات اصلی آن هستند.
داریوش پورقاسمی مهرانگیز چهرازی
به منظور بررسی اثر اسید آسکوربیک به عنوان یک آنتی اکسیدان مهم در کاهش خسارت شوری، پژوهشی در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه شهید چمران اهواز بر گیاه آلترنانترا ژنوتیپ های "برگ موجی" و "برگ صاف" در سال 1392 انجام شد. سطوح صفر، 5/0 و یک میلی مولار اسید آسکوربیک به صورت هفتگی بر گیاهانی که تحت شرایط شاهد (صفر)، 30، 60 و 90 میلی مولار کلرید سدیم قرار داشتند، محلول پاشی شد. پژوهش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. گیاهان در شرایط هیدروپونیک و محلول غذایی هوگلند کشت شدند. شوری به طور معنی داری بر تمامی ویژگی های مرفولوژیکی (ارتفاع گیاه، قطر گیاه و سطح برگ)، فیزیولوژیکی (نشت الکترولیت، محتوای نسبی آب برگ، وزن تر و وزن خشک قسمت هوایی) و بیوشیمیایی (کلروفیل کل، پرولین و آنتوسیانین) اثر داشت. کاربرد اسید آسکوربیک باعث کاهش نشت الکترولیت در سطوح بالای شوری گردید. کمترین میزان نشت الکترولیت و بیشترین میزان کلروفیل کل در تیمار بدون شوری و اسید آسکوربیک 5/0 میلی مولار و بیشترین محتوای نسبی آب برگ در تیمار بدون شوری و یک میلی مولار اسید آسکوربیک، بیشترین میزان پرولین در تیمار شوری 90 میلی مولار و اسید آسکوربیک یک میلی مولار و بیشترین میزان آنتوسیانین در تیمار شوری 90 میلی مولار و اسید آسکوربیک شاهد بود. در ژنوتیپ "برگ صاف" ارتفاع ساقه در اثر شوری 72% و در ژنوتیپ "برگ موجی" 50% کاهش یافت. اسید آسکوربیک میزان نشت الکترولیت را در ژنو تیپ های "برگ موجی" و "برگ صاف" به ترتیب معادل 55/29 و 36/58 درصد کاهش، محتوای نسبی آب برگ را معادل 98/14 و 32/26 درصد افزایش، پرولین را معادل 55/27 و 62/12 درصد افزایش و کلروفیل کل را نیز معادل 24/23 و 55/55 درصد افزایش داد. نتایج این پژوهش نشان داد که گیاه آلترنانترا به طور نسبی به شوری متحمل است و ژنوتیپ "برگ موجی" نسبت به "برگ صاف" مقاوم تر بود. بر اساس نتایج این تحقیق اسید آسکوربیک توانست مقاومت به شوری را افزایش دهد.
مسلم حسینی مصطفی درویش نیا
در این مطالعه اثرات ضد قارچی غلظت های مختلف سه اسانس گیاهی آویشن (thymus vulgaris)، نعناع فلفلی (mentha piperita)، و مرزه خوزستانی (satureja khuzestanica) و نیز دو قارچ¬کش مانکوزب و کاربندازیم بر بازدارندگی از رشد سه گونه قارچ بیماری¬زای گیاهی alternaria solani، botrytis cinerea و fusarium solani در محیط کشت pda و بافت میوه، در قالب طرح کاملا تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. اسانس¬های مورد آزمایش تأثیر معنی داری در بازدارندگی از رشد قارچ¬ها نشان دادند. نتایج نشان داد که از میان سه قارچ مورد آزمایش، در محیط کشت و بافت میوه بیشترین بازدارندگی مربوط به قارچ fusarium solani بوده است. در محیط کشت از میان 15 سطح اسانس و قارچ¬کش مورد استفاده غلظت 1000 میکرولیتر بر لیتر اسانس مرزه خوزستانی سبب بیشترین میزان بازدارندگی از رشد شده بود اما در بافت میوه بیشترین مقدار بازدارندگی از رشد مربوط به غلظت 1000 میکرولیتر بر لیتر اسانس آویشن بود. در محیط کشت و بافت میوه غلظت 50 میکرولیتر بر لیتر اسانس نعناع فلفلی کمترین میزان بازدارندگی از رشد را دارا بود. نتایج این پژوهش نشان داد که از بین دو قارچ¬کش مورد مطالعه با نسبت 5/1 در هزار، قارچ¬کش کاربندازیم اثر مهارکنندگی بیشتری نسبت به مانکوزب داشته اما غلظت¬های 500 میکرولیتر بر لیتر و بالاتر هر سه اسانس گیاهی اثر مهارکنندگی بیشتری را نسبت به قارچ¬کش کاربندازیم دارا بود.نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که در محیط کشت اثر غلظت 1000 میکرولیتر بر لیتر اسانس¬های آویشن، مرزه خوزستانی و نعناع فلفلی بر قارچ alternaria solani و اثر غلظت¬های 500 و 1000 میکرولیتر بر لیتر اسانس مرزه خوزستانی بر قارچ botryis cinerea و اثر غلظت¬های 500 و 1000 میکرولیتر بر لیتر اسانس مرزه خوزستانی و 1000 میکرولیتر بر لیتر اسانس آویشن بر قارچ fusarium solani باعث بازدارندگی کامل (100%) شده و در بافت میوه اثر غلظت 1000 میکرولیتر بر لیتر اسانس آویشن بر قارچ¬های botryis cinerea و fusarium solani بازدارندگی کامل را سبب شده است.
فرزاد آدینه وند عبدالحسین رضایی نژاد
به منظور بررسی اثر اسید آسکوربیک (asa) و اسید سالیسیلیک (sa) در کاهش خسارت شوری، پژوهشی در گلخانه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان بر روی گیاه آهار رقم ?دریملند? در سال 1393 انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار صورت گرفت. فاکتور a شامل شوری در چهار سطح (صفر، 30، 60 و 90 میلی مولار کلریدسدیم) و فاکتور b شامل اسید در سه سطح (آب به عنوان شاهد، اسید آسکوربیک یک میلی مولار و اسید سالیسیلیک یک میلی مولار) بود. بذور گیاه مورد مطالعه به صورت مستقیم در گلدان های حاوی ماسه، خاک زراعی و کود حیوانی (به نسبت 2: 1: 1) کاشت شد. پس از استقرار گیاهان تیمار شوری توسط کلریدسدیم از طریق آب آبیاری و تیمار اسید به صورت هفتگی از طریق محلول پاشی برگی اعمال گردید. نتایج نشان داد با افزایش میزان شوری ویژگی های رشد و گلدهی گیاه ازجمله ارتفاع گیاه، قطر ساقه، سطح برگ، وزن تر و خشک بوته، قطر گل و عمر گل روی بوته گیاه کاهش یافت. همچنین افزایش شوری باعث کاهش میزان کلروفیل و کاروتنوئید و افزایش نشت الکترولیت، مالون دی آلدئید، پرولین و فعالیت آنزیم های کاتالاز، پراکسیداز و آسکوربات-پراکسیداز شد. با کاربرد asa و sa ویژگی های مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاه بهبود یافتند. به طوری که بیشترین میزان پرولین، کاتالاز و پراکسیداز در ترکیب تیماری شوریmm 90 و کاربرد sa و بیشترین فعالیت آنزیم آسکوربات پراکسیداز در ترکیب تیماری شوریmm 90 و کاربرد asa مشاهده شد. کاربرد sa و asa در بالاترین سطح شوری (mm 90) هر دو تقریباً به یک اندازه نشت الکترولیت و پراکسیداسیون لیپیدی غشاء را به ترتیب 51 و 67 درصد نسبت به شاهد کاهش دادند. در شوری mm 90 کاربرد sa طول ریشه، عمر گل و سطح برگ را به ترتیب به بیش از دو، سه و چهار برابر نسبت به شاهد افزایش داد. همچنین asa در همین سطح شوری وزن تر ساقه و وزن خشک برگ را به بیش از سه و چهار برابر نسبت به شاهد افزایش داد. کاربرد asa و sa حتی در شرایط بدون تنش شوری نیز موثر واقع شد. به طوری که کاربرد sa قطر ساقه، سطح برگ، طول ریشه، عمر گل، فعالیت کاتالاز و تجمع پرولین را به ترتیب 52/24، 30/16، 59/28، 77/21، 3/100 و 5/85 درصد در مقایسه با شاهد افزایش داد. با کاربرد asa نیز ارتفاع ساقه، وزن تر برگ، وزن خشک برگ، وزن تر ساقه و وزن خشک ساقه به ترتیب 73/8 ، 98/24، 16/24، 77/11 و 64/32 درصد در مقایسه با شاهد افزایش یافت.
حجت اله هداوندی عبدالحسین رضایی نژاد
چکیده: گلایل یکی از گل های شاخه بریده مهم می باشد و مقام اول را از نظر سطح زیر کشت در ایران دارد. امروزه استفاده از کودهای آلی جهت تولید گل بسیار مورد توجه قرار گرفته است. ورمی کمپوست یکی از مهم ترین انواع کودهای آلی میباشد. استفاده از کودهای دامی جهت تولید ورمی کمپوست یکی از مرسوم ترین راه های تولید ورمی کمپوست است. این آزمایش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف کود دامی و ورمی کمپوست بر رشد و گل دهی گلایل انجام شد. آزمایش بر اساس طرح کاملاً تصادفی با هفت تیمار و پنج تکرار انجام گردید. تیمارها شامل شاهد (ماسه وخاک زراعی به نسبت 1:2)، ورمی کمپوست 10، 20 و 30 درصد حجمی و کود دامی 10، 20 و 30 درصد حجمی بود. نتایج نشان داد اثر تیمارها بر همه صفات ارزیابی شده به جز تعداد برگ در سطح احتمال 01/0 معنی دار شد. تیمارهای حاوی ورمی کمپوست و کود دامی در همه صفات در مقایسه با شاهد به جز دو صفت قطر بزرگترین گلچه و وزن خشک ساقه گل دهنده باعث بهبود خصوصیات رشد و گل دهی گلایل در مقایسه با شاهد شدند. تیمار ورمی کمپوست 20 درصد بیش ترین افزایش رشد و گل دهی را نشان داد، به طوری که با کاربرد آن بیش ترین قطر طوقه، قطر ساقه گل دهنده، وزن تر و خشک گیاه حاصل شد. همچنین بیش ترین وزن تر و خشک پداژه نیز در تیمارهای ورمی کمپوست 20 و30 درصد به دست آمد. تیمار کود دامی 30 درصد از نظر بهبود خصوصیات رشد و گل دهی بعد از تیمار ورمی کمپوست 20 درصد قرار گرفت. عمر بریده گل از پنج روز در تیمار شاهد به بالاتر از هشت روز در تمام تیمارهای کود دامی و ورمی کمپوست افزایش یافت. بر اساس نتایج این پژوهش بهترین ترکیب بستر کاشت برای تولید گلایل شامل 53 درصد ماسه، 26 درصد خاک زراعی و20 درصد ورمی کمپوست می باشد.
غلامعباس رئیسی سعید ریزی
آلسترومریا (alstroemeria hybrida l.) یکی از گل های شاخه بریده ای است که به دلیل عملکرد بالا، گل های فوق العاده زیبا و تنوع رنگ، در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از عمده ترین مشکلات در تجارت این گل، زرد شدن پیش از بلوغ برگ های آن است که باعث کاهش ارزش اقتصادی و بازارپسندی این گل می شود. به منظور ایجاد تأخیر در زرد شدن برگ ها و بهبود دوام عمر و سایر ویژگی های کمی و کیفی گل های شاخه بریده ی آلسترومریا رقم "audrey" آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی طراحی شد و اثر غلظت های مختلف تیدیازورون (0، 5، 10 میلی گرم در لیتر) و اسید هیومیک (0، 200، 400، 600 میلی گرم در لیتر) به طریق محلول پاشی قبل از برداشت گل بر خصوصیات مورفولوژیکی از قبیل طول و قطر ساقه، زمان گلدهی، تعداد گلچه و خصوصیات پس از برداشت از قبیل دوام عمر گل، دوام عمر برگ، میزان کلروفیل، میزان جذب آب و وزن تر نسبی مورد ارزیابی قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده تیمار تیدیازورون توانست دوام عمر برگ را تا 5/3 برابر افزایش دهد. بالاترین میزان دوام کلروفیل در تیمار تیدیازورون 10 میلی گرم در لیتر به دست آمد. همچنین تیمار 10 میلی گرم در لیتر تیدیازورون بالاترین تأثیر را در جذب آب داشت. تیمار اسیدهیومیک در غلظت 200 میلی گرم در لیتر نیز باعث افزایش عمر برگ شد اما تأثیر آن کمتر از تیدیازورون بود. بالا رفتن غلظت اسید هیومیک تأثیر منفی بر خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی داشت و تأثیرات متقابل تیدیازورون و اسید هیومیک کمتر از اثر اصلی تیدیازورون بر طول عمر برگ بود؛ بنابراین در گل آلسترومریا به منظور جلوگیری از زردی برگ و افزایش عمر برگ می توان قبل از برداشت اقدام به محلول پاشی با تیدیازورون با غلظت 10 میلی گرم در لیتر نمود.
معصومه بیرانوند عبدالحسین رضایی نژاد
به منظور بررسی اثر دو گونه قارچ میکوریزا در کاهش خسارت شوری، آزمایشی گلدانی در گلخانه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان، بر روی گیاه شمعدانی معطر در سال 1393 انجام گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل بر اساس طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار انجام شد. فاکتور اول شامل بستر کاشت در چهار سطح (خاک شاهد استریل و غیراستریل، بستر استریل حاوی قارچ glomus mosseae و قارچ glomus intraradices) و فاکتور دوم شامل شوری کلریدسدیم در سه سطح (0، 30 و 60 میلی مولار) بود. بعد از استقرار گیاهان اعمال تیمار های شوری شروع و به فاصله هر سه روز یک بار انجام گرفت. نتایج نشان داد با افزایش میزان شوری ویژگی های رشدی گیاه مانند ارتفاع گیاه، قطر ساقه، تعداد شاخه جانبی، تعداد و سطح برگ، وزن تر و خشک گیاه و عملکرد اسانس کاهش ولی میزان اسانس افزایش یافت. تلقیح با هر دو گونه قارچ میکوریزا سبب افزایش رشد، عملکرد پیکر رویشی، میزان و عملکرد اسانس در شرایط شوری شد، به طوری که در شوری 60 میلی مولار قارچ های g. mosseae و g. intraradices به ترتیب باعث افزایش 9/41 و 8/56 درصد عملکرد اسانس در مقایسه با شاهد شدند. همچنین افزایش شوری باعث کاهش محتوای نسبی آب، میزان کلروفیل، کاروتنوئید و افزایش نشت الکترولیت، مالون دی آلدئید، پرولین و افزایش فعالیت آنزیمی شد. هم شوری و هم قارچ میکوریزا باعث کاهش تراکم روزنه ای شدند. همچنین با افزایش میزان شوری اندازه سلول های محافظ روزنه کاهش یافت و تلقیح با قارچ های میکوریزا باعث افزایش اندازه سلول های روزنه شد. کاربرد قارچ g. mosseae و g. intraradices به طور موثری توانستند باعث کاهش مالون دی آلدئید و نشت الکترولیت و افزایش فعالیت های آنزیمی، تجمع پرولین و رنگیزه های فتوسنتزی و میزان فسفر برگ شدند. براساس نتایج و با توجه به سازگاری میکوریزا با محیط زیست، استفاده از قارچ های مذکور برای کاهش اثرات مخرب شوری در شمعدانی قابل توصیه است. کلمات کلیدی: اسانس، تنش شوری، شمعدانی معطر، قارچ میکوریزا، کلرید سدیم