نام پژوهشگر: کاظم صباغ
فاطمه یاردهنوی محمد سالاری
باکتری erwinia amylovora (burr.) winslow et al., 1992، عامل آتشک سیب و گلابی، یکی از مهم ترین بیماری های درختان میوه دانه دار در ایران می باشد. یکی از موثر ترین روش های کنترل این بیماری استفاده از ارقام مقاوم است. به منظور تعیین میزان حساسیت ارقام سیب، به و گلابی به عامل بیماری آتشک، از شاخص حساسیت واریته ای استفاده شد. درصد نکروز شاخه های مایه زنی شده ارقام با باکتریerwinia amylovora ، در فواصل زمانی 5، 12، 23 و 46 روز پس از مایه زنی، تعیین گردید. ارقام رد دلیشز، اوغاز شیروان، خوشه ای خرو، خوجه اسفراین و مربایی سیب، به عنوان ارقام مقاوم مشخص شدند. پس از مشخص شدن ارقام مقاوم، dna شاخه های قطع شده آن ها در هر بازه زمانی، در سه فاصله 0 - 15، 15 - 25 و 25 - 50 سانتی متری نوک هر شاخه، به طور جداگانه استخراج شد. جهت ردیابی باکتری در ارقام مقاوم، dna باکتری با استفاده از آغازگرهای اختصاصی که یک قطعه bp1269 از dna ژنومی باکتری را تکثیر می کنند، تکثیر شد. نتایج ردیابی مولکولی نشان داد که باکتری در بافت های فاقد علامت ممکن است وجود داشته باشد، بنابراین می توان گفت که تلفیق روش های تشخیص باغی و مولکولی می تواند اطمینان ارزیابی مقاومت ارقام را افزایش دهد.
مریم قره خانی سعید نصرالله نژاد
بیماری پوسیدگی قهوه ای یکی از مهم ترین بیماری های درختان میوه هسته دار بوده که بوسیله گونه های مختلفی از قارچ monilia ایجاد می شود. در این بررسی تعداد 70 نمونه از شکوفه و میوه های مشکوک به آلودگی در طی سال های 1390-1389 از شهرستان های استان گلستان جمع آوری شدند. امکان تولید آپوتسیوم در شرایط باغ، کرت های آزمایشی مزرعه، سایه و آزمایشگاه بررسی شد. کنترل بیماری با مقایسه تاثیر چند سم (اکسی کلرور مس، کاربندازیم و رورال تی اس) و ترکیبات بیولوژیک (تریکودرمین و سوبتیلین ) در قالب طرح فاکتوریل بر پایه کاملاً تصادفی که از دی ماه 1389 تا خرداد 1390 در باغ کلکسیون بنیاد مستضعفان علی آباد به اجرا در آمد ارزیابی گردید. جهت بررسی میزان حساسیت/مقاومت ارقام مختلف هسته دار از ارقام مهم هلو (انجیری، شصت روزه و زعفرانی)، آلو (قطره طلا، سانتارزا و شابلون) و شلیل (سیبی، ردگولد و مغان) در مرحله شکوفه و میوه در باغ مذکور آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با نه تیمار در سه تکرار به اجرا در آمد. بعد از مایه کوبی میزان تغییرات فنل کل در چهار زمان در قالب طرح فاکتوریل کاملاً تصادفی بررسی شد. نتایج این تحقیق نشان داد که دو گونه m. fructigena و m. laxa عامل اصلی بیماری پوسیدگی قهوه ای هسته داران استان گلستان بوده که فراوانی آن ها به ترتیب 1/ 99 درصد بوده است. در گونهm. fructigena کنیدی ها دوکی در ابعاد 2/10-6/6 × 4/17-5/12 میکرومتر با پرگنه ای به رنگ زرد نخودی و در m. laxa کنیدی ها دوکی تا تخم مرغی کشیده در ابعاد 9-5 × 15-11 میکرومتر و پرگنه خاکستری رنگ با حاشیه لوب دار بوده است. در هیچ یک از شرایط آزمایش شده آپوتسیومی تولید نشد. اثر سموم و فرآورده های بیولوژیک مورد استفاده بر میزان درصد سوختگی شکوفه ناشی از بیمارگر m. laxa معنی دار بود (0.01p<). بیشترین تاثیر 083/7 % مربوط به رورال تی اس و کمترین تاثیر 75/22 % مربوط به تریکودرمین بوده است. اما در میوه میزان درصد آلودگی با تریکودرمین به 25% و رورال تی اس به 166/9% رسیده که به ترتیب در گروه های آماری bو f قرار گرفتند. شدت آلودگی (قطر زخم) با تریکودرمین 5/22 میلی متر و سم اکسی کلرور مس 667/27 میلی متر بوده است. همچنین نتایج حاصل از بررسی میزان حساسیت/مقاومت ارقام مختلف هسته داران به بیمارگر m. laxa در سوختگی شکوفه و میوه معنی دار بود (0.01p<). به طوری که ارقام هلوی زعفرانی و شصت روزه به ترتیب با میانگین 333/21 % و 333/18% آلودگی با قرار گرفتن در گروه های آماریa و b حساس ترین و آلو سانتارزا و شلیل سیبی با میانگین 333/5% و 333/4% آلودگی در گروه d مقاوم ترین ارقام به این بیماری در مرحله شکوفه دهی بوده اند. ولی در مرحله میوه هلو شصت روزه با میانگین 667/25 % و هلوی انجیری 667/24 % در گروه a بیشترین و شلیل سیبی و آلو شابلون در گروه c کمترین حساسیت را دارا بوده اند. شدت پوسیدگی در رقم هلو شصت روزه 889/34 میلی متر و در رقم آلو شابلون 557/13 میلی متر بوده که به ترتیب در گروه a و d قرار گرفتند. همچنین نتایج تجزیه واریانس و مقایسه میانگین استخراج فنل کل در زمان های مختلف ( 1، 2، 4 و 6 روز بعد تلقیح قارچ) نشان داد که بیشترین میزان فنل 844/12 میکروگرم بر گرم برگ مربوط به شلیل سیبی و کمترین میزان 7/9 میکروگرم بر گرم برگ مربوط به رقم هلو زعفرانی بوده است که به ترتیب در گروه های آماری a و f قرار گرفتند. میزان فنل کل بعد از تلقیح افزایش داشته و در روز ششم بعد مایه کوبی به میزان 709/14 میکروگرم رسیده و در گروه آماری a قرار گرفت.
امین فارسی مقدم کاظم صباغ
ملخ chrotogonus trachypterus یکی از مهمترین آفات گیاهان منطقه ی سیستان می باشد که از نظر کمی و کیفی٬ خسارت قابل توجهی را به محصولات منطقه وارد می آورد. با توجه به مشکلات آفت کش های شیمیایی برای انسان٬ جانوران و اثرات مخرب زیست محیطی٬ در این پژوهش زهرآگینی عامل بیمارگر قارچی paecilomyces variotti و عصاره ی گیاه اسپند peganum harmala به عنوان عوامل ایمن در کنترل این آفت بررسی شد. جدایه در آزمایشگاه روی محیط sabouraud dextrose agar+yeast کشت و خالص سازی شد. عصاره ی گیاهی با روش تقطیر استخراج شد. بر این اساس٬ حساسیت حشرات کامل آفت به قارچ با روش آلوده سازی تلقیحی (مایه کوبی) بررسی شد. اثر غلظت های 106 ٬ 107 ٬ 108 ٬ 109 و 1010 اسپور قارچ در میلی لیتر و شاهد (آب مقطر به همراه توئین 20) در چهار تکرار برای هر غلظت و مرگ و میر آنها در مدت 10 روز محاسبه گردید. طی بررسی های انجام شده٬ کمترین میزان تلفات مربوط به غلظت 106 اسپور در میلی لیتر بود. میزان lc50 محاسبه شده قارچ٬ 106×4/4 است. روند افزایش مرگ و میر در جمعیت ملخ ها با افزایش غلظت رابطه ی مستقیم داشت. بیشترین میزان مرگ و میر٬ 90 درصد در غلظت 1010 اسپور در میلی لیتر بود. همچنین٬ اثر غلظت های عصاره ی اسپند (٬30 15 ٬ 7/5 و 3/75میلی گرم بر میلی لیتر) در سه تکرار بر حشرات کامل ملخ در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. میزان lc50 عصاره 6/83 بود. با افزایش غلظت عصاره ی مصرفی٬ درصد مرگ و میر آفت نیز افزایش یافت. بنابراین٬ با توجه به نتایج موجود٬ قارچ p. variotti در غلظت های بالا٬ می تواند عامل کنترل میکروبی خوبی بوده و همچنین عصاره ی اسپند در سنتز آفت کش های طبیعی حائز اهمیت باشد. به طورکلی٬ استفاده از قارچ و عصاره ی گیاهی٬ برای کنترل این آفت در برنامه ی مدیریت تلفیقی آفت بومی سیستان امید بخش می باشد.
رضا برازنده آق کاریز محمد حاجیان شهری
wilsonomyces carpophilus عامل لکه غربالی درختان میوه هسته دار از مهمترین و خسارتزاترین بیماریهای درختان میوه هسته دار در اغلب مناطق جهان است. این بیماری باعث ضعف درختان و کاهش کمیت و کیفیت محصول می شود. این تحقیق به منظور بررسی تنوع ژنتیکی قارچ w. carpophilus در استان خراسان رضوی با استفاده از نشانگرهای مولکولی rep-pcr و rapd-pcr انجام شد. در سالهای 91 و 92 از باغات هلو، شلیل، آلو، زردآلو و گیلاس شهرستانهای قوچان، طرقبه-شاندیز، چناران، نیشابور، کلات، تربت حیدریه و مشهد نمونه برداری شد. نمونههای آلوده شامل برگ، سرشاخه و میوه به آزمایشگاه منتقل و در آنجا قطعاتی از حد فاصل بافت آلوده و سالم تهیه شد. نمونه ها پس از ضد عفونی سطحی روی محیط کشت های pda، mea و wa کشت داده شدند و در انکوباتور با دماهای 18، 20 و 25 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. قارچهای مشکوک پس از تک اسپور با استفاده از منابع معتبر شناسایی شدند. تنوع ژنتیکی روی 20 جدایه قارچی جداسازی شده از هسته داران شهرستانهای مختلف استان صورت گرفت. پس از استخراج dna ژنومی، تکثیر dna با استفاده از 13 آغازگر تصادفی rapd و آغازگرهای box a1r، eric2، eric1r، rep2-i و rep1r-i انجام شد. واکنش pcr با نشانگر rep-pcr منتج به تکثیر قطعات متعددی از dna ژنوم قارچ شد. در مجموع تعداد 39 باند تکثیر شد که از این تعداد 38 باند (97/5%)، چند شکلی را نشان دادند. وزن مولکولی قطعاتdna تکثیر شده در محدوده 100 تا 5000 جفت باز بود. از 13 آغازگر نشانگر rapd فقط چهار آغازگر توانستند dna ژنوم قارچ را تکثیر نمایند. در مجموع تعداد 39 باند تکثیر شد که از این تعداد 38 باند (97/5%)، چند شکلی را نشان دادند. وزن مولکولی قطعاتdna تکثیر شده در محدوده 250 تا 5000 جفت باز بود. ماتریکس تشابه بین جدایهها بر اساس ضریب جاکارد محاسبه و تجزیه کلاستر و رسم دندروگرام بر اساس upgma با استفاده از نرم افزار ntsys.pc 2.0 انجام شد. نتایج حاصل از آنالیز نشانگر rep-pcr نشان داد جدایهها در سطح تشابه 69 درصد به 12 گروه یا دودمان کلونی تقسیم شدند. این نشانگر توانسته جدایههای شهرستان کلات و چناران را از نظر جغرافیایی و تا حدودی جدایههای آلو را از نظر میزبانی از سایر جدایهها جدا کند. همچنین این نشانگر توانست اکثر جدایههای زردآلو را از سایر گروهها جدا کند. نتایج حاصل از آنالیز نشانگر rapd نشان داد جدایهها در سطح تشابه 51 درصد به 12 گروه یا دودمان کلونی تقسیم شدند. این نشانگر نیز تا حدودی توانست جدایههای آلو و زردآلو را از نظر جغرافیایی و میزبانی از سایر جدایهها جدا کند. نتایج این مطالعه نشان داد که میزان تنوع ژنتیکی این قارچ در استان خراسان رضوی بالاست و با وجود خصوصیات مشترکی نظیر غالبیت، سادگی و سرعت عمل بالا در هر دو سیستم نشانگرهای rep-pcr و rapd، نشانگر rep-pcr قدرت بیشتری و نتایج دقیق تری در آشکارسازی تنوع ژنتیکی جمعیتهای w. carpophilus دارد.
هادی شیرزاد مرتضی قربانی
مطالعه حاضر به منظور شناسایی قارچ های مایکوریز آربوسکولار ریزوسفر پنبه در خراسان شمالی و تاثیر قارچglomus fasciculatumبر بیماری پژمردگی ورتیسلیومی پنبه به انجام رسید. نمونه برداری از خاک مزارع پنبه در ماه های مهر و آبان سال زراعی92- 1391 به عمل آمد. پس از جداسازی اسپورها ، شناسایی بر اساس کلیدهای معتبر ارائه شده توسط محققین صورت گرفت. در مجموع 19 گونه با اسامی glomus deserticola، g.claroideum، g.badium، g.aggregatum، g.pansihalos، g.corymbiforme، g.versiforme،g.walkeri ، g. caesaris، g.coronatum، g.aurantium، g.minutum،g.gibbosum،g. mosseae،g.xanthium،g.eburneum،g.drummondii،g.geosporum،g.verroculosum شناسایی شدند. با بررسی فراوانی گونه های شناسایی شده مشخص شد بیشترین فراوانی اسپورها مربوط به گونه g.aggregatum با 19 درصد و کمترین فراواین مربوط به گونه g. geosporum با 1درصد می باشد. تمامی قارچ های نام برده برای ریزوسفر پنبه ایران جدید هستند. و گونه هایg.badium، pansihalos.g، g. walkeri، g. minutum، g. xanthium، g. drummondii، g. verruculosumبرای اولین بار از ایران گزارش شدند. به منظور بررسی اثر g.fasciculatumروی بیماری پژمردگی ورتیسلیومی در شرایط گلخانه ای، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار و چهار تکرار در شرایط گلخانه ای انجام گرفت و تجزیه واریانس داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار آماری sasانجام شد و مقایسه میانگین صفات با استفاده از آزمون دانکن در سطح احتمال 5% صورت گرفت. نتایج نشان داد قارچg.fasciculatumبرخی از پارامتر های رشدی گیاه پنبه را به صورت معنی داری افزایش می دهد. همچنین شاخص پژمردگی ورتیسلیومی پنبه به میزان 26 درصد توسط این قارچکاهش می یابد.
حمیده خواجه احمد راشکی
دیابت از معضلات زیستی زندگی در سبک جدید در جوامع بشری به ویژه کشورهای در حال توسعه می باشد. عوامل محیطی و ژنتیکی به صورت متقابل در بروز و تشدید این بیماری موثر می باشند. یکی از ژن هایی که در تحقیقات بسیار زیاد در بین جوامع مختلف نقش آن در دیابت به اثبات رسیده است. فاکتور رونویسی tcf7l2 میباشد که بروی کروموزوم شماره 10قرار گرفته دو snp برای این ژن شامل rs12255372 و rs7903146در سایتncbi ثبت شده است با ابتلا به بیماری دیابت نوع دو همبستگی مستقیم و معنی داری دارند. ارتباط بین snp های rs12255372 و rs7903146 در ژن کد کننده فاکتور رونویسی tcf7l2 با افزایش ریسک ابتلا به دیابت نوع دوم مشخص گردیده است. در این پژوهش که در سال 1392 در پژوهشکده زیست فناوری دانشگاه زابل و بطور همزمان در دانشگاه فردوسی مشهد صورت پذیرفت فرواوانی ژنوتیپی این دو snp با استفاده از تکنیک های arms و hrm مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج arms نشان داد که تعداد افراد دارای snp rs7903146 در بیماران دیابتی نسبت به کنترل به طور معنی داری بیشتر هستند. وجود داشت. با این حال تفاوت برای rs12255372 معنی دار نبود. بدلیل تعداد افراد کنترل و بیمار زیاد نبوده تکنیک arms با پرایمرهای طراحی شده با ارزیابی های اولیه بیوانفور ماتیکی رعایت شده در یک واکنش pcr شش باند هدف را تکثیر کند. نتایج hrm نیز هماهنگی بسیار بالایی با arms داشته و تفکیک آللی بسیار دقیقی در جمعیت مورد مطالعه برای هر دو موقعیت داشته و نتایج تحقیق حاضر می تواند به صورت کیت تشخیصی در مشاوره های قبل از ازدواج جهت ارزیابی ریسک ابتلا به دیابت در افراد مورد استفاده قرار گیرد
معصومه ساداتی حشمت اله رحیمیان
ویروییدها کوچکترین عوامل بیماریزای گیاهی هستند که تا به حال شناسایی شده¬اند. هم¬اکنون پنج گونه ویرویید آلوده¬کننده مرکبات شناسایی و آرایه¬بندی شده¬اند ولی تعداد دیگری وجود دارند که هنوز گروه¬بندی نشده¬اند (flores et al., 2000; flores et al., 2004). در بین ویروییدهای مرکبات، ویروییدهای گروه?مرکبات که نماینده آن¬ها کوتولگی رازک ویرویید (hop stunt viroid, hsvd) می¬باشد، عامل مولد بیماری کاککسیا (cachexia) مرکبات گزارش شده است¬ (reanwarakorn & semancik, 1999). بیماری کاککسیا در سال 1950 توسط چایلدز نام¬گذاری شد (childs, 1950) و تا سال 1999 عامل بیماری به عنوان ویرویید کاککسیا معرفی شده بود ولی در همان سال ران¬واراکون و سمانچیک گزارش نمودند که عامل بیماری توسط ویرویید کوتولگی رازک ایجاد می¬شود. ویرویید کوتولگی رازک در بین تمامی ویروییدهای شناخته شده بیشترین دامنه میزبانی را دارد و علایم متفاوتی را در گیاهان مختلف ایجاد می¬کند. علایم بیماری کاککسیا در مرکبات شامل ترشح صمغ، زردی برگ¬ها، ساقه آبله¬ای، کوتولگی و ناسازگاری در محل پایه و پیوندک می¬باشد. بررسی واکنش ارقام پس از انتقال بیماری با پیوند به گیاهان محک نظیر نارنگی parson ,s special ، orlando tangelo از اولین روش¬هایی بودند که در تشخیص بیماری کاککسیا به¬کار رفته است -(roistacher, 1991). از آنجایی که این روش حداقل به 12 ماه زمان برای بروز علایم نیاز دارد محققین به دنبال یافتن روش¬های سریعتر تشخیص بوده¬اند. با ابداع روش واکنش زنجیره¬ای پلیمراز با نسخه¬برداری معکوس(rt-pcr)، تشخیص و ردیابی ویروییدها آسانتر گردیده به طوری¬که امروز این روش به صورت روزمره برای ردیابی ویروییدها به کار می¬رود ¬(hadidi et al., 2003). مرکبات از محصولات باغی مهم و استراتژیک در کشاورزی ایران به شمار می¬آید. در بین استان-های مرکبات¬خیز ایران، استان مازندران بیشترین سطح زیرکشت مرکبات (حدود 100هزار هکتار) و تولید و تنوع ارقام را به خود اختصاصی داده است. تنوع ارقام وارداتی از یکسو و تکثیر پیوندی نهال¬ها از سوی دیگر موجب بروز و انتشار بیماری¬های متعددی در این منطقه شده است. در ایران علایم بیماری کاککسیا اولین¬بار توسط حبشی و ابراهیمی در درختان مرکبات سواحل دریای خزر مشاهده شد (bove, 1995). از آنجایی که شروع گسترش ویروس تریستزا سبب روی¬آوردن باغداران به استفاده از پایه¬های مقاوم به تریستزا ولی حساس به ویروییدهای مرکبات، نظیر سیترنج و سیتروملو در مازندران گردیده است، شناسایی عامل بیماری کاککسیای مرکبات و تعیین پراکندگی بیماری در مرکبات استان مازندران اهمیت بیشتری یافته است. هدف از بررسی حاضر شناسایی مولکولی عامل بیماری کاککسیا و پراکنش بیماری و تعیین میزان و درصد آلودگی ارقام مختلف پرتقال به ویرویید در شهرستان¬های مختلف استان مازندران می¬باشد. در این پژوهش از باغات مرکبات شهرستان¬های مختلف استان نمونه¬ جمع¬آوری شده و از نظر وجود ویرویید کوتولگی رازک مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور استخراج آر،ان،ای (rna) از شاخه¬های جوان نمونه¬ها انجام شد و بعد آن آزمون واکنش زنجیرهای پلی¬مراز با نسخه¬برداری معکوس (rt-pcr) با استفاده از آغازگرهای اختصاصی hsvd و روش الکتروفورز پی¬در¬پی ژل پلی-آکریل¬آمید تحت شرایط واسرشتی و رنگ¬آمیزی با نیترات نقره، وجود ویرویید کوتولگی رازک در نمونه¬های مذکور اثبات شد ترادف های تعیین شده با کمک نرم افزار blast با توالی ویروئید hsvd بانک ژن (ncbi) مقایسه و میزان همسانی (identity) تعیین گردید.
وحید قاضی محسنی کاظم صباغ
یکی از مهمترین بیماری¬های گندم، بیماری بلایت خوشه گندم با عامل fusarium graminearum می¬باشد. در این تحقیق اثرات احتمالی کاربرد کیتوزان و سیلیکون در امکان القای مقاومت میزبان در مقابل این پاتوژن در شرایط آزمایشگاه و گلخانه مورد بررسی قرار گرفت. در محیط پتری اثر غلظت¬های مختلف کیتوزان (100، 200 و 500 میلی گرم / لیتر) و سیلیکون (2، 4 و 6 میلی مولار) بر رشد f. graminearum آزمایش شد. نتایج نشان داد که همه غلظت¬های کیتوزان و سیلیکون به طور مستقیم روی رشد قارچ اثر منفی داشتند. در آزمایش¬¬¬های گلخانه¬ای نیز از غلظت¬های مشابه مواد مذکور استفاده شد. در این آزمایش¬ها کیتوزان به روش اسپری برگی و سیلیکون به صورت محلول در خاک استفاده شدند. نتایج این بررسی¬ها نشان داد که گیاه گندم تیمار شده با کیتوزان و سیلیکون به عنوان محرک¬های واکنش¬های دفاعی گیاه سبب کاهش شدت بیماری در مقایسه با گیاهان شاهد آلوده شدند. اهداف دیگر این تحقیق، بررسی تأثیر کیتوزان و سیلیکون روی شاخص¬های مقاومت القایی شامل آنزیم¬های فنیل آلانین آمونیالیاز، پراکسیداز، پلی فنل اکسیداز، محتوای فنل کل و همچنین ژن¬های دخیل در مقاومت به بیماری شامل بتاگلوکاناز و اگزالات اکسیداز در بافت گیاهان تیمار شده بود. ارزیابی محتوای فنل کل و میزان فعالیت آنزیم¬ها و ژن¬های دخیل در مقاومت فوق در گیاهان تیمار شده با القاء کننده¬ها در مقایسه با گیاهان شاهد سالم و آلوده افزایش یافته بود. بالاترین مقدار این ترکیبات در روزهای سوم و پنجم بعد از کاربرد القاء کننده¬ها مشاهده شد. باتوجه به نتایج بدست آمده، پیشنهاد می¬شود که کیتوزان و سیلیکون به عنوان محرک¬های شیمیایی دفاع گیاه می¬توانند به عنوان روش مبارزه بی خطر، در برابر بلایت خوشه گندم استفاده شوند.
امیر بزی شاد صدیقه اسمعیل زاده بهابادی
دیابت شیرین یک اختلال درون ریز است که به دلیل نقص در ترشح انسولین از سلولهای بتای جزایر پانکراس و یا ایجاد مقاومت به انسولین در بافت ها رخ می دهد. گیاهان نشان دهنده ، منبع عظیمی از مکمل¬های غذایی بالقوه مفید برای بهبود کنترل قند خون و جلوگیری از عوارض دراز مدت دیابت هستند. استفاده از گیاهان دارویی در درمان دیابت اثرات قابل ملاحظه ای در کاهش قند خون بیماران دیابتی نشان داده است. جغجغه از گیاهان دارویی جنوب ایران است که اثرات ضد دیابتی، ضد التهابی و التیام بخشی این گیاه در برخی تحقیقات گزارش شده است. در این تحقیق 45 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی در سه گروه شاهد سالم، شاهد دیابتی و دیابتی تحت تیمار تجویز عصاره جغجغه تقسیم شدند. با تزریق استرپتوزوتوسین (mg/kg 60) در موش¬های صحرایی نر (300- 150 گرم) دیابت نوع 1 ایجاد شد. گروه دیابتی تحت تیمار به صورت روزانه (mg/kg 300) عصاره ریشه جغجغه را به صورت گاواژ به مدت 30 روز دریافت نمودند همچنین گروه شاهد سالم و شاهد دیابتی نیز در این مدت آب مقطر دریافت کردند. سپس در روز قبل از تجویز عصاره و روزهای 15 و 30 بعد از تجویز عصاره میزان گلوکز خون اندازه-گیری شد و بیان ژن pk بافت کبدی توسط روش real-time pcr بررسی گردید. نتایج نشان داد در گروه دیابتی تحت تیمار در روز 15 میزان گلوکز خون نسبت به گروه شاهد دیابتی تغییری معنی داری نکرده که در روز 30 تفاوت معنی داری بین گروه شاهد دیابتی و دیابتی تحت تیمار مشاهده شد. بررسی بیان ژن pk نیز نشان داد میزان بیان ژن در گروه دیابتی تحت تیمار در روز 15 نسبت به شاهد دیابتی افزایش و در پایان روز 30 بیان آن نسبت به شاهد دیابتی کاهش یافت. نتایج تحقیق حاضر نشان می¬دهد تجویز عصاره هیدروالکلی ریشه گیاه جغجغه توانسته در مدت 30 روز احتمالاً از طریق افزایش بیان ژن pk باعث کاهش گلوکز خون شود.
مهدیه عارفی شاد صدیقه اسماعیل زاده بهابادی
دیابت شیرین شایعترین اختلال متابولیکی است. و در حال حاضر ازمهم ترین عوامل مرگ و میر در جوامع انسانی محسوب می شود. از آنجایکه در طی سالیان متمادی داروهای طبیعی خصوصاَ گیاهان دارویی اساس درمان محسوب می شد و در عین حال مواد اولیه موجود در آن ها در صنعت داروسازی مورد استفاده قرارمی گیرد، با توجه به خواص آنتی اکسیدانی عصاره میوه گیاه جغجغه (prosopis farcta) و نقش آنتی اکسیدان ها در بهبود دیابت، در مطالعه حاضر تاثیر عصاره هیدروالکلی میوه گیاه جغجغه بر میزان گلوکز خون و بیان ژن pfk-1 مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه 45 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی در سه گروه شاهد سالم، شاهد دیابتی و دیابتی تحت تیمار با تجویز عصاره جغجغه تقسیم شدند. با تزریق استرپتوزوتوسین (mg/kg 60) در موش های صحرایی نر (300-150 گرم) دیابت نوع1 ایجاد شد. گروه دیابتی تحت تیمار روزانه mg/kg) 300) عصاره میوه جغجغه را به صورت گاواژ به مدت 30 روز دریافت نمودند. سپس در روز قبل از تجویز عصاره و روزهای 15 و 30 بعد از تجویز عصاره میزان گلوکز خون اندازه گیری شد و بیان ژن pfk-1 در بافت کبدی توسط روش real-time pcr بررسی گردید. نتایج نشان داد در گروه دیابتی تحت تیمار در روز15 میزان گلوکز خون به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد دیابتی کاهش یافت و در روز 30 تفاوت معنی داری بین گروه شاهد دیابتی و دیابتی تحت تیمار مشاهده نشد. بررسی بیان ژن pfk-1 نیز نشان داد میزان بیان ژن در گروه دیابتی تحت تیمار معنی دار نبود و افزایشی دیده نشد. در نتیجه عصاره تاثیری بر بیان ژن نداشته است. (p < 0/05)
عاطفه پورعبداله کاظم صباغ
بیماری فوزاریومی سنبله یا اسکب (fusarium head blight or scab) یکی از مهم ترین بیماری های گندم و سایر غلات دانه ریز است که باعث کاهش کمیت و کیفیت محصول می شود و سموم ناشی از فعالیت آن برای انسان و دام بسیار خطرناک است. در نتیجه یافتن راهی برای جلوگیری از این بیماری و ارتقاء سطح کمی و کیفی و همچنین عملکرد محصول حائز اهمیت است. این تحقیق با هدف مطالعه اثرات کودهای آلی و بیولوژیک بر فوزاریوم سنبله و ارزیابی قابلیت این کودها، به عنوان روشی دفاعی و برای مبارزه با بیماری ارزیابی بود. این مطالعه در آبان ماه سال 91 در گلخانه دانشگاه زابل به صورت طرح کاملا تصادفی و مستقل روی دو رقم گندم (تجن و شیرودی) که به ترتیب مقاوم و نیمه حساس به فوزاریوم سنبله است در سه و چهار تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش اول مربوط به (رقم شیرودی) شامل کودهای میکوریزا (my)، کمپوست زباله شهری (co)، نیتروکسین (n)، گوگرد گرانوله آلی (s)، مایکوریزا + نیتروکسین (my+n)، مایکوریزا + کمپوست زباله (my+co)، کمپوست زباله + نیتروکسین (co+n)، نیتروکسین + گوگرد گرانوله آلی (n+s)، مایکوریزا + نیتروکسین + گوگرد گرانوله آلی (my+n+s) و تیمار شاهد (c) بودند. تیمارهای آزمایش دوم مربوط به (رقم تجن) شامل کودهای: میکوریزا (my)، نیتروکسین (n)، ورمی کمپوست (v)، نیتروکسین + ورمی کمپوست (n+v)، مایکوریزا + ورمی کمپوست (my+v)، مایکوریزا + نیتروکسین (my+n) و تیمار شاهد (c) بودند. پس از به سنبله رفتن دو رقم گندم، بیماری فوزاریوز به صورت مصنوعی به خوشه دو رقم گندم تلقیح شد و پس از 24 ساعت نگهداری نمونه ها زیر پلاستیک جهت حفظ رطوبت برداشت کلی پس از کامل شدن دوره رشد گندم انجام شد. نتایج آزمایش اول نشان داد که بیشترین عملکرد دانه و کلروفیل a و b به ترتیب به میزان 14/0 (گرم در گلدان) و 5/23 و 74/8 (میلی گرم بر گرم) مربوط به تیمار شاهد (عدم کاربرد کود) به دست آمد. به نظر می رسد در رقم شیرودی کودهای آلی و بیولوژیک در مقابله با بیماری بی تأثیر بوده اند. همچنین بیشترین درصد نیتروژن جذب شده توسط گیاه در شرایط آلودگی مصنوعی بیماری فوزاریوز مربوط به تیمار کودی ترکیبی (my+n+s) به میزان 48/1 درصد بود. نتایج آزمایش دوم نشان داد که بر عکس رقم شیرودی بیشترین عملکرد دانه و کلروفیل a و b مربوط به تیمار کودی ترکیبی (my+v) بوده است که نسبت به تیمار شاهد به ترتیب 62/74 درصد و 95/86 درصد افزایش نشان داد. به نظر می رسد مصرف ورمی کمپوست از طریق تأثیر مثبتی که بر درصد هم زیستی میکوریزایی و گسترش هیف های خارجی اعمال کرده و متعاقب آن تأثیری که قارچ میکوریزا بر گسترش و رونق رشد ریشه گیاه میزبان داشت موجب بهبود رشد و نمو و سرانجام افزایش عملکرد دانه در گیاه شده است. به طور کلی می توان گفت کودهای آلی و بیولوژیک روی رقم تجن نسبت به رقم شیرودی واکنش بهتری در برابر بیماری فوزاریوم از نظر کمیت و کیفیت عملکرد و محصول داشته است.
مرجان پیکانی کاظم صباغ
بیماری بلایت خوشه گندم یک بیماری ویرانگر در بسیاری از مناطق جهان و ایران به شمار می رود. این بیماری سبب خسارت کمی، کیفی و آلودگی محصول به زهرابه های قارچی می گردد. عمده ترین عامل قارچی بیماری بلایت خوشه گونه fusarium graminearum schwabe با فرم جنسی gibberella zeae می باشد. تحقیقات وسیعی برای مدیریت این بیماری از طریق بکارگیری ارقام مقاوم و متحمل، استفاده از قارچ کش ها و ارائه سیستم های پیش آگاهی انجام شده است، در حالی که این مبارزات چندان موفق آمیز نبوده است. در سال های اخیر استفاده از مواد شیمیایی القاکننده که سبب فعال سازی مکانیزم های دفاعی گیاه قبل از رویارویی با بیمارگر شده و همچنین خطرات زیست محیطی کمی نیز دارند مورد توجه قرار گرفته است. در این مطالعه اثر اسیدسالیسیلیک و متیل جاسمونات در القاء مقاومت گندم آلوده به بیمای فوزاریوز، در دو آزمایش مجزا به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه مورد برسی قرار گرفت. در این پژوهش از رقم گندم تجن استفاده شد. در آزمایش نخست تیمارهای آزمایشی شامل غلظت های 200، 400 و 600 پی پی ام اسیدسالیسیلیک به همراه شاهد (گیاه بیمار) در نظر گرفته شد. میزان تغییرات آنزیم های پراکسیداز، پلی فنل اکسیداز، گایاکول پراکسیداز و فنل کل در تیمارهای اسید سالیسیلیک و مقایسه آنها با گیاهان شاهد نشان داد که بیشترین میزان فعالیت آنزیمی مربوط به کاربرد 400 پی پی ام اسید سالیسیلیک می باشد. میزان تغییرات ژن های دخیل در مقاومت در کاربرد غلظت های مختلف اسید سالیسیلیک و در بازه های زمانی با استفاده از تکنیک real time –pcr مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آنالیز بیان ژن نشان داد که بیشترین افزایش بیان ژن های β- 1,3- glucanase و oxalate oxidase نسبت به شاهد بیمار در تیمار اسید سالیسیلیک با غلظت 400 پی پی ام می باشد. آزمایش دوم نیز شامل غلظت های 200، 400 و 600 پی پی ام متیل جاسمونات به همراه شاهد بیمار به کار برده شد. نتایج این آزمون نشان داد که بیشترین میزان افزایش آنزیم های مورد ارزیابی مربوط به غلظت 600 پی پی ام متیل جاسمونات بوده و بیشترین افزایش بیان ژن β- 1,3- glucanase و oxalate oxidase نیز مربوط به همین غلظت تعیین گردید. با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق چنین می توان نتیجه گرفت که ترکیبات استفاده شده در این آزمون می توانند به عنوان القاء کنندگان مقاومت در گیاهان علیه بیماری های گیاهی در راستای رسیدن به کشاورزی پایدار و کاهش مصرف سموم شیمیایی مورد استفاده قرار گیرند. واژگان کلیدی: اسید سالیسیلیک، متیل جاسمونات، بیان ژن های مقاومت، بلایت خوشه گندم، القای مقاومت، fusarium graminerum
نوراله دریکوندی کاظم صباغ
حبوبات از مهم ترین منابع غذایی بشر بوده که در سراسر جهان کشت می شوند، لوبیا گیاهی است، حرارت دوست که بیشترین عملکرد را در خاک های سبک (شنی رسی) و غنی از مواد آلی دارا می باشد. استان لرستان با سطح زیر کشت 24000 هکتار، یکی از مهمترین قطب های تولید این محصول در ایران می باشد. عوامل متعدد عفونی و غیر عفونی باعث ایجاد خسارت بر روی این محصول می شوند که در بین آنها عوامل بیماری زای قارچی بیشترین خسارت را باعث می شوند. ازجمله عوامل قارچی خسارت زا بر روی لوبیا قارچ هایr. solani ، f. solani f.sp. phaseoli و m. phaseolina می باشند. استفاده از سموم شیمیایی جهت کنترل بیماری موجب از بین رفتن میکروارگانیزم های مفید و برهم خوردن تعادل اکولوژیکی می گردد. بنابراین استفاده از مدیریت تلفیقی، کنترل زراعی و مبارزه بیولوژیک بسیار حائز اهمیت می باشد. در این تحقیق به منظور بررسی امکان کنترل عوامل بیماری زای پوسیدگی طوقه وریشه لوبیا در استان، نمونه برداری از مناطق مختلف زیر کشت لوبیا در استان لرستان انجام گرفت و به آزمایشگاه منتقل شدند. پس از کشت بافتهای آلوده بر روی محیطهای کشت آزمایشگاهی مختلف و خالص سازی با روش نوک ریسه، تک اسپور و تک اسکلروت کردن در مجموع تعداد 247 جدایه قارچی جداسازی، خالص سازی و شناسایی گردید. براساس خصوصیات مرفولوژیکی گونه های r. solani، m. phaseolina، f. solani،f. oxysporum ، f. acuminatum، f. culmorum، diversisporum f.، f. equiseti، f. javanicum، f. proliferatum، f. scirpi، semitectum f.، f. virguliforme، fusarium sp، alternaria aternata،cheatomium globosum، cylindrocarpon destructans و a. parasiticus تعیین شدند. بررسی اثرات آنتاگونیستی های قارچی و باکتریایی روی عوامل بیمارگر در شرایط آزمایشگاه به روش آزمون کشت متقابل (dual culture) انجام گرفت. نتایج این آزمایش نشان داد که قارچ r. solani بیشترین بیماریزایی را در بین عوامل بیمارگر دارا می باشد. ارزیابی توان بیوکنترل آنتاگونیستهای قارچی با تهیه مایه تلقیح و آنتاگونیست های باکتریایی به روش آغشتهسازی بذور لوبیا در سوسپانسیون اسپور باکتری و همزمان با کشت انجام گرفت. این آزمون در قالب طرح کاملاً تصادفی با کاربرد جداگانه هر آنتاگونیست در چهار تکرار انجام شد. تجزیه واریانس دادههای بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss 22 انجام گرفت. مقایسه میانگین صفات در آزمایشگاه و آزمون های گلخانه ای با استفاده از آزمون دانکن به ترتیب در سطح احتمال 1 % و 5 % احتمال صورت گرفت. ارزیابی درصد و شدت بازدارندگی عوامل آ نتاگونیست نشان داد که گونه r.solani دارای قدرت آنتاگونیستی بالایی برای کنترل عوامل بیماریزا دارا می باشد. نتایج آزمایشهای گلخانهای نشان داد که آنتاگونیستهای باکتریایی b. subtilis و p. fluorescens به ترتیب 51/57 و 40/98 درصد بیماری را کنترل نمودند و همچنین آنتاگونیستهای قارچی t. harzianum و t. virens به ترتیب 48/99 و 42/58 درصد در کاهش بیماری موثر بودند.
موسی درویش سرگزی صدیقه اسمعیل زاده بهابادی
دیابت نوع اول از نظر بالینی یکی از شایع¬ترین بیماری¬های غدد درون¬ریز می¬باشد. امروزه در درمان دیابت گرایش به سوی دارو¬های گیاهی که عوارض جانبی کمتری نسبت به دارو¬های شیمیایی دارند روز به روز گسترش می¬یابد. با توجه به خواص آنتی¬اکسیدانی عصاره میوه گیاه جغجغه (prosopis farcta) و نقش آنتی¬اکسیدان¬ها در بهبود دیابت، در این مطالعه اثر عصاره هیدروالکلی این گیاه بر میزان گلوکز خون و بیان ژن پیروات¬کیناز انجام شد. در این مطالعه 45 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی در سه گروه شاهد سالم، شاهد دیابتی و دیابتی تحت تیمار با عصاره میوه گیاه جغجغه تقسیم شدند. با تزریق استرپتوزوتوسین (mg/kg 60) در موش¬های صحرایی نر (300-150 گرم) دیابت نوع 1 ایجاد شد. گروه دیابتی تحت تیمار به صورت روزانه (mg/kg 300) عصاره میوه جغجغه را به صورت گاواژ به مدت 30 روز دریافت نمودند. گروه شاهد سالم و شاهد دیابتی آب مقطر دریافت کردند. سپس در روز قبل از تجویز عصاره و روزهای 15 و 30 بعد از تجویز عصاره میزان گلوکز خون اندازه¬گیری شد و بیان ژن pk بافت کبدی توسط روش real-time pcr بررسی گردید. نتایج نشان داد در گروه دیابتی تحت تیمار در روز 15 مطالعه میزان گلوکز خون به طور معنی¬داری نسبت به گروه شاهد دیابتی کاهش یافت ولی پس از آن تا پایان روز 30 تغییری در میزان آن مشاهده نشد. بررسی بیان ژن pk نیز نشان داد میزان بیان ژن در گروه دیابتی تحت تیمار در روز 15 به طور معنی¬داری نسبت به شاهد دیابتی افزایش یافت، سپس تا پایان روز 30 بیان آن تغییر نکرد ولی همچنان از گروه شاهد دیابتی بیشتر بود. نتایج تحقیق حاضر نشان می¬دهد تجویز عصاره هیدروالکلی میوه گیاه جغجغه توانسته در مدت 15 روز احتمالاً از طریق افزایش بیان ژن pk باعث کاهش گلوکز خون شود.
احسان معتمدی کاظم صباغ
پایه gf-677 هیبریدی از بادام و هلو (prunus amygdalus x prunus persica)، دارای ریشه های مستحکم و نیز دارای پتانسیل فوق العاده ای در جهت مقابله با آفات و بیماری ها است. این پایه در سال های اخیر از اروپا وارد ایران شده و در نقاطی از استان فارس کشت گردیده تا از طریق قلمه تکثیر گردد و در اختیار تولید کنندگان نهال در سرتاسر ایران قرار داده شود. بررسی های مقدماتی نشان داده بود که فیتوپلاسمای عامل جاروک gf-677 متعلق به گروه 16srix می باشند. در پژوهش حاضر فیتوپلاسمای عامل جاروک gf-677 استهبان با فیتوپلاسمای عامل جاروک بادام خفر از نظر خصوصیات بیولوژیکی و مولکولی مقایسه شدند. عامل بیماری جاروک بادام خفر و جاروک gf-677 استهبان توسط سس و پیوند به پروانش انتقال داده شد. در پروانش های مایه زنی شده با عامل جاروک بادام خفر، گل سبزی و برگسانی ایجاد نشد اما این علائم جزء علائم بارز در پروانش های مایه زنی شده با فیتوپلاسمای عامل جاروک gf-677 استهبان بود. از بافت رگبرگ میانی پروانش های آلوده به فیتوپلاسماهای عامل بیماری جاروک بادام خفر و جاروک gf-677 استهبان dna کل استخراج گردید. در آزمون واکنش زنجیره ای پلیمراز(pcr) مستقیم با استفاده از جفت آغازگرهای p1/p7، p3/p7 و دو مرحله ای (nested-pcr) با استفاده از جفت آغازگر p1/p7 در دور اول و r16f2n/r16r2 در دور دوم به ترتیب قطعاتی به اندازه های تقریبی 1800، 350 و 1200 جفت باز از اپرون rna ریبوزومی تکثیر شد. علاوه بر آزمون های pcr فوق، آزمون pcr مستقیم با جفت آغازگر rpf1/rpr1 که بر اساس اپرون پروتئین ریبوزومی طراحی شده است، نیز انجام شد و قطعه مورد نظر (1245-1389 جفت باز) تکثیرشد. جستجو با برنامه بلاست پس از تعیین ترادف محصول pcr مستقیم با جفت آغاز گرهای p3/p7 و rpf1/rpr1 از هر دو نمونه، تعلق این که این دو فیتوپلاسما به گروه جاروک نخود کبوتر ((16srix را تأیید کرد. اما مقایسه چند شکلی طول قطعات برشی (rflp) مجازی محصول pcr دو مرحله ای نشان داد که جاروک بادام خفر و جاروک gf-677 استهبان بر اساس آنزیم های برشی drai، hhai، rsai و taqi با یکدیگر متفاوتند و بترتیب متعلق به زیر گروه های 16srix-c و 16srix-b می باشند. مقایسه نقوش حاصل از rflp فیزیکی محصول pcr مستقیم، با استفاده از جفت آغازگر rpf1/rpr1 بر اساس آنزیم های haeiii و drai و مقایسه نقوش حاصل از rflp فیزیکی محصول pcr مستقیم، با استفاده از جفت آغازگر p1/p7 بر اساس آنزیم های drai و mboi نشان داد که فیتوپلاسماهای عامل بیماری جاروک بادام خفر و جاروک gf-677 استهبان متفاوتند. آنالیزهای فیلوژنتیکی و میزان تشابه نوکلئوتیدی بر اساس اپرون های rnaریبوزومی و پروتئین ریبوزومی، نیز تفاوت جاروک gf-677 استهبان با جاروک بادام خفر را تأیید کرد. این آنالیزها نشان داد که فیتوپلاسمای عامل جاروک gf-677 استهبان با فیتوپلاسمای عامل جاروک بادام در لبنان و نیریز فارس (candidatus phytoplasma phoenicium-16srix-b) طبقه بندی می شود.
مرتضی محمودی آلسعدی اکبر کارگربیده
به منظور شناسایی و تعیین پراکنش نماتدهای انگل مهم و غالب در مزارع گندم، یونجه و تاکستانهای سیستان طی سالهای 1392 و 1393 تعداد 80 نمونه خاک و ریشه از مزارع گندم، یونجه و تاکستانهای مختلف سیستان جمعآوری شد. پس از استخراج، کشتن و تثبیت و به گلیسرین رساندن نماتدها، از این نماتدها اسلایدهای میکروسکوپی دائمی تهیه شد. شناسایی گونهها با استفاده از میکروسکوپ نوری مجهز به دوربین دیجیتال بر اساس ویژگیهای ریختشناسی و ریختسنجی و با استفاده از کلیدهای معتبر انجام گرفت. در این بررسی 13 گونه نماتد از راستههای dorylaimida وtylenchida به شرح زیر شناسایی شد. aphelenchoides cyrtus, boleodorus thylactus, ditylenchus myceliophagus, filenchus butteus, f. sandneri, neopsilenchus magnidens, pratylenchus elamini, p. neglectus, p. thornei, scutylenchus rugosus, tylenchorhynchus brassicae, t. sp., longidorus auratus. در این بررسی دو گونه pratylenchus elamini و longidorus auratus برای اولین بار از ایران گزارش و توصیف شده است و گونه tylenchorhynchus sp. حد واسط گونههای t. brassicae و t. clarus قرار دارد.