نام پژوهشگر: محمد حسین نصر اصفهانی
فاطمه آقایی محمد حسین نصر اصفهانی
این تحقیق به بررسی اثر محیط کشت جنینی و یک آنتی اکسیدان نفوذ پذیر به نامmntbap بر تکوین، میزان گونه های اکسیژن واکنشی ( (ros و مرحله توقف در تکوین جنین های آزمایشگاهی گوسفند پرداخته است. اووسیت های گوسفندی در محیط آزمایشگاه بالغ شده، لقاح یافته و سپس در محیط نا مناسب (suboptimal) [tissue culture medium 199 (tcm199) + 10% charcoal stripped serum (css)] یا محیط بهینه modified synthetic oviductal fluid (msof)] : msof1(روز0-3) و msof2 روز(3-8) [ تا روز 8 کشت داده شدند. 200 میکرو مولار mntbap قبل، بعد یا قبل و بعد از روز سوم کشت جنینی در محیط کشت msof یا در سراسر دوره ی کشت در محیط tcm199 اضافه گردید. الگوی تغییرات ros بوسیله رنگ آمیزی با ماده ی dchfda (2?,7?-dichlorodihydrofluorescin diacetate) مورد بررسی قرار گرفت. علی رغم گرایش مشابه جنین هایmsof و tcm199 تا مرحله مورولا، درصد بلاستوسیست در روز 5، 6 و 7 در محیط کشت msof به طور معنی داری بیشتر از محیط tcm199 ( :msof7/4±5/12، 9/3±8/41، 1/3±8/51 وtcm199 : 8/0±7/0، 8/2±7/10، 7/1±1/16، به ترتیب) می باشد. صرف نظراز زمان اضافه کردن mntbap هیچ اثر خاصی از بهبود تکوین جنین های آزمایشگاهی گوسفند در محیط کشتmsof دیده نمی شود. صرف نظر از محیط کشت، جنین های تقسیم شده میزان ros بیشتری نسبت به اووسیت های نابالغ و بالغ دارند. ولی بیشترین سطح ros در مرحله مورولا در جنین های tcm199 (7/2±9/77) مشاهده میشود که یک مرحله سلولی، دیرتر از جنین های msof می باشد (مرحله 16 سلولی:5/2±1/75). تشکیل بلاستوسیست همراه با یک کاهش در سطح ros می باشد. این مطالعه برای اولین بار نشان داد که 1) اووسیت های نابالغ و بالغ دارای پائین ترین سطوح ros میباشند که در طی تکوین جنین های آزمایشگاهی گوسفند افزایش می یابد. 2) مرحله افزایش ros مطابق با توقف تکوین در جنین می باشد. 3) محیط کشت، باعث تغییر در مرحله افزایش ros می شود. 4) mntbap حداقل در جنین های گوسفندی یک sod نفوذ پذیر نیست. کلمات کلیدی: جنین گوسفندی، ros، آنتی اکسیدان، mntbap
علی قوچانی محمد حسین نصر اصفهانی
ppars متعلق به خانواده گیرنده های هسته ای وابسته به لیگاند می باشند، که در حضور لیگاند فعال شده و در تنظیم بیان ژن های درگیر در متابولیسم سلولی، تمایز سلولی، آپوپتوز و التهاب نقش دارند. ppars شامل 3 ایزوفرم ?، ?، ? و ایزوفرم ? خود نیز شامل 2 ایزوفرم ?1 , ?2 می باشد. ppar?در حضور لیگاند فعال شده و با اتصال به گیرنده x رتینوئیک اسید، تشکیل هترودایمر داده و به عناصر پاسخ دهنده به ppar در پروموتور ژن های هدف متصل و بیان ژن های مورد نظر را کنترل می کند. لیگاندهای ppar? 2 نوع می باشند، لیگاندهای طبیعی که شامل پروستاگلاندین و متابولیت های اسیدهای چرب و مصنوعی، که شامل تیازولیدین دیون ها مانند rosiglitazone و ciglitazone می باشند. سلول های بنیادی جنینی موش ، سلول های پرتوانی هستند که منشا آن ها از توده داخلی بلاستوسیست می باشد. از مهم ترین ویژگی این سلول ها خودنوزایی می باشد که به آنها توانایی تکثیر نامحدود و تمایز به هر سه لایه جنینی را می دهد و این ویژگی آن ها را به مدل مناسبی برای بررسی تکوین انواع رده های سلولی تبدیل کرده است. عوامل مختلفی بر خودنوزایی این سلول ها تاثیر گذار است از جمله این عوامل lif است که یک سایتوکین متعلق به خانواده اینترلوکین ها می باشد. lif مانع تمایز سلول های بنیادی جنینی موش می شود. با توجه به نقش های ppar? در انواع سلول ها و بافت ها، بررسی نقش ا ین گیرنده هسته ای در خودنوزایی سلول های بنیادی جنینی موش و تمایز این سلول ها به سلول های عصب دارای اهمیت بالایی می باشد. نتایج این مطالعه نشان داد که غیر فعال کردن ppar? به وسیله آنتاگونیست آن (gw9662) در حضور lif و هم در عدم حضورlif سبب کاهش تکثیر سلول های بنیادی جنینی شد در حالی که فعال کردن ppar? بوسیله آگونیست های آن (rosiglitazone و ciglitazone)، تکثیر سلول های بنیادی جنینی موش را در محیط حاوی lif افزایش داد. با حذف lif از محیط کشت ، در حضور آگونیست ها تکثیر این سلول ها کاهش یافت. همچنین بررسی توانایی تمایز سلول های بنیادی جنینی موش به سه لایه زاینده جنینی (اکتودرم، مزودرم و آندودرم) در حضور آنتاگونیست و آگونیست نشان داد که این تیمار ها بر روی توانایی تمایز سلول های بنیادی جنینی موش به سه لایه زاینده جنینی تاثیری ندارد. درطی بررسی نقش ppar? در روند تمایز عصبی نشان داده شد که غیرفعال کردن این گیرنده به وسیله آنتاگونیست، سبب کاهش بیان مارکر های نورونی در هر دو مرحله تشکیل سلول های پیش ساز عصب و مرحله انتهایی تمایز عصبی شد. غیر فعال کردن ppar? همچنین موجب کاهش بیان مارکر گلیالی در مرحله تشکیل سلول های پیش ساز عصب شد، ولی تاثیری بر بیان مارکر گلیالی در تیمار با آنتاگونیست در مرحله انتهایی تمایز نداشت.
الهه سلیمانپور محمد حسین نصر اصفهانی
jhdm2a (هیستون دمتیلاز حاوی دمین jmjc) یک تنظیم کننده کلیدی تغییرات اپی ژنتیکی است که در بیضه بیان می شود، برای اسپرم زایی ضروری است و به طور اختصاصی لیزین 9 هیستون3 را در حالت مونو و دی متیله، دمتیله می کند.بر اساس مطالعات انجام شده روی موش، jhdm2a به طور مستقیم یا غیر مستقیم به منطقه مرکزی پروموتر پروتئین های گذرای هسته ای و پروتامین ها ، که محصول آنها برای فشرده سازی کروماتین اسپرم نیاز است، متصل می شود. در این مطالعه 150 مرد نابارور که در آزمایش اسپرموگرام ثابت شده آزوسپرم و اولیگوسپرم هستند، با استفاده از روش pcr-sscp، برای تشخیص وجود موتاسیون در سه اگزون13، 23و 25 مورد بررسی قرار گرفتند. در دو فرد بیمار در اگزون 13 و در سه فرد بیمار در اگزون 25، الگوهای باندی متفاوتی در sscp در مقایسه با افراد کنترل و سایر افراد نابارور دیده شدند. در مورد اگزون 23 تفاوتی بین باند ها دیده نشد. نتایج تعیین توالی نشان داد که در اگزون 13 دو فرد بیمار یک موتاسیون از نوع جابجایی c33838?a (به صورت هتروزیگوت) که باعث تبدیل آمینواسید پرولین به گلوتامین می شود و در اگزون 25 سه فرد بیمار یک حذف تک نوکلوتیدی نوکلئوتید a در موقعیت 49791 وجود دارند که منجر به فریم شیفت می شود. از آنجایی که حذف تک نوکلئوتیدی منجر به تغییر قالب خواندن می شود، می تواند اثر جبران ناپذیری بر عملکرد پروتئین jhdm2a بگذارد. در نتیجه با شناسایی موتاسیون های موجود در این ژن، می توان از آن به عنوان یک مارکر برای شناسایی ناباروری مردان استفاده کرد.
سمانه آقاجان پور محمد حسین نصر اصفهانی
با گذشت یک دهه از ظهور ivf در بسیاری از زوج های نابارور با علت فاکتورهای مردانه، روش ivf راه گشا نبوده و تکنیک جدید icsi جهت درمان ناباروری معرفی گردید. این تکنیک تحول عظیمی را در درمان ناباروری با فاکتورهای مردانه ایجاد کرده است. میزان لقاح حاصله از این روش در مقایسه با روش ivfبیشتر است و تا 70% موارد منجر به لقاح موفق می شود. بیشترین درصد نافرجامی در لقاح بعد از استفاده از روش icsi به عدم توانایی اسپرم در فعال سازی تخمک (66-15%) مرتبط است ((swain and pool, 2008. امروزه حل این مسئله نافرجامی در لقاح بعد از استفاده از روش icsi، از جمله اهداف جامعه پزشکی و تحقیقاتی به نظر می رسد. با توجه به مطالعات انجام شده قبلی مشخص گردید که یک فاکتور اسپرمی بعد از ادغام غشای اسپرم با تخمک، به داخل تخمک وارد می شود. تا امروز، مطالعات بسیاری جهت شناسایی این فاکتور فعال کننده تخمک صورت گرفته است. امروزه پروتئین plc? به عنوان محتمل ترین نامزد فعال کننده تخمک محسوب می شود. از اهداف اصلی این مطالعه بررسی فاکتور میزان بیان پروتئین plc? با استفاده از روش real time pcr برای اولین بار، در بیماران ناباروری که قبلاً icsi انجام داده بودند، می باشد. در این مطالعه میزان بیان نسبی پروتئین plc? به نسبت گروه بارور، با استفاده از روش ??ct مورد محاسبه قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که میزان بیان پروتئینplc? در گروه بارور به نسبت گروه های ناباورور lf-icsi و globozoospermic بالا می باشد. از طرفی به علت داشتن حداقل یک فرزند در افراد بارور می توان میزان بیان پروتئین plc? را در این گروه به عنوان شاخصی برای میزان طبیعی پروتئینplc? جهت فعال سازی تخمک دانست. در نتیجه احتمالاً علت میزان کم و یا عدم لقاح پس از انجام icsi در ناباروران دو گروه lf-icsi و globozoospermia کاهش در میزان بیان mrna، plc? و متعاقب آن سطوح کم پروتئین plc? است. مطابق با این مطالعه احتمالاً میزان بیان کم یا زیاد mrna پروتئین plc? می تواند با پتانسیل اسپرم در طی لقاح و فعال سازی تخمک مرتبط باشدمشاهده می شود بین دو فاکتور میزان بیان نسبی پروتئین plc? به نسبت افراد بارور و میزان لقاح در گروه نابارور مورد مطالعه یک ارتباط معناداری وجود دارد. بنابراین نتایج حاصل از این مطالعه یک ارتباط مستقیمی را بین سطوح بیان mrna پروتئین plc? و توانایی نمونه مایع منی در داشتن لقاح موفق نشان می دهد. هم چنین این مشاهده، موید اهمیت ارزیابی حضور پروتئین plc? به منظور پیش بینی توانایی اسپرم در لقاح و القای فعال سازی تخمک می باشد.در این مطالعه ما به بررسی سایر مارکر های اواخر مراحل اسپرماتوژنیکی از جمله محتوای آنزیم آکروزین و میزان پروتامین موجود در کروماتین اسپرم پرداختیم. برای انجام این بررسی ها به ترتیب از تست های اندازه گیری فعالیت آنزیم آکروزین و رنگ آمیزی cma3 استفاده شد. بررسی این دو مارکر جهت مشاهده این موضوع بود که آیا ارتباطی بین هر یک از این دو پارامتر با میزان بیان نسبی mrna پروتئین plc? وجود دارد یا خیر. بررسی میانگین فاکتورهای میزان فعالیت آنزیم آکروزین و نقایص پروتامین در بین گروه های مختلف نشان داد که در گروه نابارور globozoospermia کمترین میزان فعالیت آنزیم آکروزین و بیشترین درصد cma3+ دیده می شود. اما نتایج حاصل از این مطالعه هیچ گونه ارتباط معناداری را بین این مارکرها با میزان بیان نسبی mrna پروتئین plc? نشان نداد. بنابراین، بر طبق مشاهدات این مطالعه نشان داده شد که ارزیابی فعالیت آنزیم آکروزین و میزان کمبود پروتامین مارکرهای مناسبی برای سنجش توانایی اسپرم در القای نوسانات کلسیم نخواهند بود. با توجه به درصد بالای لقاح در افراد نابارور گروه hf-icsi/ivf و با توجه به نتایج حاصل از میزان بیان پروتئینplc?، احتمالا" میزان بیان پروتئینplc? در این گروه مانند گروه بارور طبیعی می باشد. در نتیجه علت ناباروری در افراد این گروه احتمالا" به دلایل نقص در سایر فاکتورهای دیگر است که در آینده نیازمند بررسی های بیشتری می باشد.
طاهره سیفی محمد حسین نصر اصفهانی
چکیده پروتئین پراکسیزوی (pep)، یکی از پروتئین های ماتریکس پراکسیزومی است که بوسیله ژن fndc5 کد می شود، که در موش شامل 6 اگزون است و روی کروموزوم 4 قرار دارد. cdna آن توسط ferrer martinez و همکارانش کلون شد. این پروتئین همولوژی ای با دیگر پروتئین ها ندارد، هرچند در زیرواحدهای اسید آمینه های114 -31 حاوی یک دامنه فیبرونکتین تایپ iii می باشد. هنوز هیچ نقش خاصِ برای این پروتئین شناخته نشده است. مشخص شده است که بیان ژن pep موشی تحت تأثیر رتینوئیک اسید روی سلول های بنیادی طی پروسه نوروژنز افزایش می یابد. پس، تعیین ویژگی پروموتر pep می تواند سناریویی که پشت این رویداد وجود دارد مشخص نماید. بنابراین، هدف این پژوهش کلون نمودن ناحیه پروموتر فرضی pep بود. در مرحله اول، مطالعات بیوانفورماتیکی برای یافتن پروموتر فرضی برای پروموتر pep انجام شد. مطالعات بیوانفورماتیکی، با استفاده از نرم افزارهای معمول برای پیش بینی پروموتر، یک ناحیه ی پروموتر فرضی در موقعیت 101+/ 561- نسبت به جایگاه آغاز رونویسی ژن pep مشخص شد. آنالیز بیشتر با چندین نرم افزار عناصر مختلفی را در این ناحیه را، از قبیل موتیف vdrrxr در موقعیت 14+/11- و موتیف tfiib در موقعیت 64+/59+ . تشخیص داد. cpg island finder و gc plot analysis نشان داد که این ناحیه 70.01% gc rich است و یک cpg island بعنوان شاخص پروموتری دارد. پس، پرایمرهای اختصاصی با قرار دادن دو جایگاه تشخیصی، nhei وasei ، بترتیب درانتهاهای بالا وپایین محصول، طراحی شد. به دلیل ویژگی gc rich این ناحیه، برای بهینه کردن شرایط pcr، افزودنی ها مورد استفاده قرار گرفت. ترکیب شرایط pcr تنظیم شده شامل بتائین (1m)، dmso (10%) و غلظت بالایی لز کلرید منیزیوم (4mm) در حضور بافر ams ، برای تکثیر این ناحیه مورد استفاده قرار گرفت قطعات تکثیر شده شامل (1) اگزون 1 و قسمتی از اینترون i (ساختار a) (2) اگزون 1 که بصورت frame با ژن گزارشگز egfp است (ساختار b) و (3) قطعه جهش یافته در جایگاه آغاز رونویسی (ساختار c) تکثیر بهینه شده این نواحی بطور موفقیت آمیزی برای کلون نمودن بعدی این قطعات dna درون وکتور ptz. سپس ساب کلون درون وکتور بیانی یوکاریوتی مناسب pdb2 بالادست ژن گزارشگر egfp برای ارزیابی بیشتر این ناحیه بعد از ترانسفکت نمودن درون سلول های cho، p19 و سلول های بنیادی موشی (mescs) انجام شد. برای ساخت یک وکتور pdb2 بدون پروموتر، هضم آنزیمی انجام شد. فعالیت پروموتری در سلول های cho با استفاده از آنالیز فلوسایتومتری ارزیابی شد. داده ها نشان داد که قطعه تکثیر شده هنگامیکه در سلول های cho ارزیابی شد عملکرد پروموتری را دارد و فعالیتی 12 برابر ضعیف تر از پروموتر cmv را نشان داد. در میان ساختارهای مختلف، ساختار c فعالیت پروموتری بیشتری را نشان داد و برای ترانسفکت درون p19 و mesc انتخاب شد. فعالیت پروموتری با استفاده از میکروسکوپ فلورسنت اسکن شد. به دلیل بیان کم pep در این دودمان های سلولی، دودمان سلولی پایدار برای ساختار c تهیه شد. نوروژنز در این دودمان سلولی پایدار تحت تأثیر رتینوئیک اسید، ویتامین d و noggin انجام شد. بیان pep اندوژنز و گزارشگر egfp با استفاده از ra و noggin در روز 6 و 14 افزایش یافت. اما بعد از مواجهه با ویتامین ِ کاهش داشت. noggin بعنوان یک فاکتور مورد نیاز برای نوروژنز مستقل از رتینوئیک اسید استفاده شد. مواجهه با noggin بیان ژن pep را در روز 14 بطورچشمگیری افزایش داد که نشان داد که افزایش بیان ژن pep 6 روز اول نوروژنز تحت تأثیر رتینوئیک اسید بطور چشمگیری اتفاق میافتد و افزایش بیان ژن pep از مرحله تشکیل precursor cellتا neurosphere تحت تأثیر روند عصب زایی است.
مریم کیانی فیض آبادی محمد حسین نصر اصفهانی
بر اساس علاقه فزآینده موجود در استفاده از فناوری شبیه سازی با استفاده از سلول سوماتیک (scnt)، به عنوان تکنیکی که می تواند نوید بخش پتانسیل عظیمی جهت دست یابی به اهداف تولید مثلی و درمانی به کمک تولید حیوانات ترانسژنیک و کشت انواع سلول های بنیادی جنینی باشد، در تحقیق حاضر بهینه سازی رشد و بلوغ اووسیت و روش فعال سازی مصنوعی به عنوان دو فاکتور موثر بر موفقیت یا شکست مراحل مختلفscnt ،مورد بررسی قرار گرفت.جهت بهینه سازی رشد و بلوغ اووسیت ، تخمک ها در 10 زمان مختلف (14 تا 32 ساعت پس از کشت) در طی روند بلوغ آزمایشگاهی با استفاده از رنگ آمیزی از نظر تغییرات هسته و میکروتوبول مورد بررسی قرار گرفتند. جهت بهینه سازی روش فعال سازی(شیمیایی) برای اووسیت های دارای زونا، از سه غلظت (5، 5/2 و 1میکرومولار) و سه زمان (5، 5/2 و1 دقیقه) مختلف از اینومایسین استفاده شد و در بهینه سازی روش فعال سازی ترکیبی (الکتریکی- شیمیایی) در اووسیت های فاقد زونا سه غلظت (5، 5/2 و 1میکرومولار) و سه زمان (5، 5/2 و1 دقیقه) مختلف استفاده از اینومایسین به همراه دو زمان متفاوت(2و4 ساعت) استفاده از 6-dmap ،در نظر گرفته شد.زمان وقوع مراحل مختلف میوز، متافازi ، آنافاز-تلوفازi و متافازii، در طی بلوغ آزمایشگاهی به ترتیب 14، 16 و 22 ساعت پس از کشت، حاصل شد و بهترین زمان فعال سازی اووسیت ها ساعت 22 کشت با بالاترین درصد اووسیت ها در مرحله ی متافاز ii به دست آمد.بر اساس نرخ تسهیم و بلاستوسیست ، بهترین روش فعال سازی در اووسیت های دارای زونا ، غلظت 5 میکرومول اینومایسین به مدت 5 دقیقه و در اووسیت های فاقد زونا یک پالس الکتریکی به همراه غلظت 5/2 اینومایسین به مدت 1 دقیقه و سپس انکوباسیون با 6-dmap به مدت 2 ساعت، به دست آمد.به طور کلی نتایج حاصل نشان دادند که روش فعال سازی مورد استفاده در اووسیت های فاقد زونا با اووسیت های دارای زونا متفاوت است و کاهش غلظت و مدت زمان استفاده از اینومایسین در اووسیت های فاقد زونا بیانگر حساسیت بیشتر آنها به فعال کننده های شیمییایی نسبت به اووسیت های دارای زونا می باشد و موید لزوم بهینه سازی مراحل مختلف scnt با استفاده از اووسیت های فاقد زونا می_باشد.
سمانه سادات حسینی فرح آبادی محمد حسین نصر اصفهانی
cdna ی ژن پروتئین پراکسی زومی (pep) یاfndc5،کدکننده ی پروتئینی 209 اسید آمینه ای است که کلونینگ گونه ی موشی آن در سال 2002 میلادی صورت گرفته است. نشان داده شده که بیان pep / fndc5 ، در روند تمایز سلول های بنیادی موشی به ویژه در سلول های پیش ساز عصب، افزایش می یابد. همچنین کاهش بیان pep/fndc5 میزان عصب زایی را در سلول های بنیادی موشی در حدود60% کاهش می دهد. این داده ها در مجموع پیشنهاد می دهند که ممکن است pep/fndc5 در تمایز عصبی نقش ایفا کند. علاوه براین نشان داده شده که کینازهای فعال شونده توسط میتوژن ها ( mapks ) ، که بزرگراه پیام رسانی در مسیرهای پیام رسانی گوناگون هستند، بسته به نوع سلول، نوع القاگر و روش کار، نقش مهمی را در تمایز عصبی ایفا می کنند. نقش pep/fndc5 در عصب زایی ناشناخته است. یکی از روش های مفید در شناسایی نقش یک ژن یا یک پروتئین، یافتن رابطه ی آن با مسیرهای پیام رسانی شناخته شده در فرآیندهای سلولی است. هدف از این پژوهش بررسی این مسئله است که آیا میان فعال شدن mapkها و بیان pep/fndc5 هماهنگی وجود دارد؟ در صورت وجود هماهنگی، می-توان برای درمان بیماری هاینورودژنریتیو ، کاربردهای پزشکی گوناگونی را پیشنهاد داد. در این پژوهش یک روند گام به گام برای بررسی بیان pep/fndc5 با استفاده از real time pcr و فعال شدن mapkها با استفاده از western blot، در روند تمایز عصبی سلول های بنیادی موشی انجام شد که نشان دهنده ی وجود هماهنگی میان بیان pep/fndc5 و روند فعال شدن erk1/2 ، می باشد.
شاهین گوانجی کامران قایدی
فاکتور رشد گرانولوسیتی-مونوسیتی انسانی(gm-csf)، گلیکوپروتیینی با وزن ملکولیkd 477/14 می باشد. ژن gm-csf بر روی کروموزوم شماره 5 انسانی (5q31.1) قرار دارد. این پروتئین باعث تحریک تکثیر و تمایز سلولهای زاینده گرانولوسیت و ماکروفاژ می شود. پروتئین gm-csfانسانی دارای 144 اسید آمینه می باشد که 17 اسید آمینه آن نقش سیگنال پپتید را برای پروتئین ایفا می نمایند. و تعداد 127 اسید آمینه آن به عنوان پروتئین دارویی با نام مولگراموستیم شناخته می شود. gm-csf دارویی است که با تحریک تولید و تکامل سلول های خونی تاًثیر قابل توجهی در احیاء سلولهای خونی دارد. gm-csf توسط سلول های اندوتلیال، منوسیت، فیبروبلاست و سلول های لنفوسیت t تولید می شود. در این مطالعه برای بیان gm-csf از حاملی موسوم به pet-32(b) محصول شرکت novagen استفاده گردید. این حامل ???? جفت باز اندازه دارد و برای کلون نمودن و بیان بالای پروتئین های متصل شده به تیوردوکسین مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین پروموتور این حامل از نوع t7 است و دارای توالی های قابل شکست his tag و s tag است. در این تحقیق از سویه باکتریاییrosetta-gami (de3) e.coli به عنوان میزبان استفاده شد و به علت وجود توالی پلی هیستیدین متصل به پروتئین مورد نظرمان از کروماتوگرافی تمایلی نیکل جهت خالص سازی استفاده شد. در مرحله اول، cds ژن gm-csf به صورت سنتتیک ساخته شد و در وکتور pet-32(b) قرار داده شد. پس از انتقال به باکتریrosetta-gami (de3) e.coli، در 4 زمان 2، 4، 6 و 8 ساعت و سه دمای 30، 34 و37 درجه سانتی گراد بهینه سازی بیان پروتئین انجام گرفت. محلول حاصله به وسیله page -sds آنالیز شد. همچنین جهت خالص سازی پروتئین مورد نظر از آنزیمی به نام انتروکیناز استفاده شد که این آنزیم کاملا تخصصی برش در جایگاه توالیasp-asp-asp-asp-lys? ایجاد می کند و در نتیجه پروتئین مورد نظرمان به صورت جدا از پروتئین تیوردوکسین با استفاده از page -sds مشاهده شد نتایج این مطالعه نشان داد که بالاترین غلظت پروتئین gm-csf برابر lµg/µ 9/0 مربوط به دمای 34 درجه سانتی گراد و زمان 4 ساعت بود. در مطالعات قبلی غلظت پروتئین gm-csf بین 3/0 تاlµg/µ 8/0 اندازه گیری شده است که پس از بهینه سازی در این مطالعه غلظت بالاتری نسبت به تحقیقات گذشته مشاهده شد.
محمد جدیری فرشباف محمد حسین نصر اصفهانی
بیماری پارکینسون نمونه ای از بیماری پیشروند? عصبی همراه با تخریب نورون ها در ناحی? جسم سیاه مغز است. نورون های این ناحیه از مغز مسئول سنتز انتقال دهند? عصبی دوپامین می باشند و با از بین رفتن این نورون ها میزان دوپامین تولیدی نیز کاهش می یابد. تحقیقات گسترده بیانگر این موضوع است که التهاب، استرس های اکسیداتیو و عدم کارکرد میتوکندری نقش بسزایی در ایجاد این بیماری و پیشرفت آن دارند. ppar? به عنوان گیرند? هسته ای در متابولیسم گلوکز و چربی ها نقش اساسی دارد. در سال های اخیر نشان داده شد که این گیرنده می تواند باعث مهار بسیاری از مسیر های التهابی نیز شود. در مدل های آزمایشگاهی نشان داده شد که این گیرنده می تواند از بیان فاکتور های التهابی مانند inos، cox-2،nf?b و اینترلوکین ها جلوگیری بعمل آورد. از طرف دیگر گیرند? هسته ای nurr1 که جزو خانواد?nr4a است نقش بسیار اساسی در تمایز سلول های بنیادی به نورون های دوپامینرژیک دارد. بیان این پروتئین در ناحی? جسم سیاه مغز در بالاترین میزان خود است و با افزایش سن این میزان کاهش می یابد. این گیرنه می تواند پس از فعال شدن به هسته رفته و نقش فاکتور رونویسی را ایفا کند. ژن های مورد هدف آن در مسیر سنتز و انتقال دوپامین در مغز نقش اساسی دارند. کاهش بیان nurr1 و یا وقوع جهش در آن با افزایش احتمال ابتلا به پارکینسون رابط? مستقیم دارد. بنابراین این فاکتور می تواند ابزار خوبی جهت درمان این بیماری باشد. درمان چند دارویی در مقابل درمان های رایج امروزی شیو? جدیدی از درمان است که اجازه می دهد تا با استفاده از ترکیب چند دارو و یا استفاد? همزمان از آن ها بسیاری از بیماری ها را تا حدی درمان کرد. به همین علت با بررسی مسیر های سلولی کنترل شده توسط ppar? و nurr1 می توان با استفاد? همزمان از آگونیست های این گیرنده ها دریچه های جدیدی در جهت درمان بیماری پارکینسون گشود.
سیده صدیقه کاظمی شیخ شبانی کامران قایدی
annexin a1 یک پروتئین 37 کیلو دالتونی با برخی تاثیرات ضد التهابی است. این پروتئین عضو پروتئین های خانواده annexins است که در سرکوب برخی از مسیرهای سیگنالی در گیر در التهاب کمک می کند. این پروتئین با مهار cpla2 از تولید آراشیدونیک اسید که سوبسترای آنزیم های لیپو اکسیزناژ و سیکلو اکسیژناژ است جلوگیری کرده و مانع تولید گونه های فعال اکسیژن ناشی از فعالیت این آنزیم ها می شود. همچنین در برخی منابع پروتئین به عنوان یک فکتور مقابله کننده با شرایط آپوپتوزی نیز معرفی گردیده است. در این طرح برای بررسی اثرات این پروتئین cds کد کننده پروتئین در وکتور بیانی مناسب که از انواع وکتورهای دارای توالی s/mar است کلون گردیده است. برای رد یابی پروتئین در پائین دست cds, توالی flag که یک توالی 8 اسیدآمینه ای است با جایگزینی در پرایمر reverse تعبیه شده است. وجود توالی s/mar در وکتور باعث اتصال آن به داربست هسته ای شده و در نتیجه احتمال از دست رفتن وکتور در هر تقسیم سلولی از بین خواهد رفت که بیان طولانی مدت ژن را در سلول های هدف باعث می شود.
شهین غریبی محمد حسین نصر اصفهانی
مقدمه: کاهش توان تکوینی در بلوغ آزمایشگاهی اووسیت (ivm) عمدتا به دلیل عدم همزمانی بلوغ هسته ای و سیتوپلاسمی است. موضوع این مطالعه استفاده از یک سیستم کشت دو مرحله ای شامل 22 ساعت کشت پیش از بلوغ (pmc) در حضور مهار کننده ی آنزیم فسفو دی استراز 3 (pde3-i) به نام سیلوستاماید به منظور مهار بلوغ هسته ای خودبخودی و سپس محیط بلوغ (mm) به منظور پیشروی میوز و همزمان سازی بلوغ هسته ای و سیتوپلاسمی است. مواد و روش ها: در ابتدا وضعیت هسته در اووسیت های کشت شده درحضور 1، 10و 20 میکرومول سیلوستاماید در محیط pmc به مدت 2، 4، 5، 6، 8، 10 و 22 ساعت بررسی شد تا قابلیت ایجاد توقف میوزی توسط سیلوستاماید بررسی شود. سپس الگوی دوک، سازمان دهی کروموزوم، اتصالات شکاف دار، برگشت پذیری توقف میوزی، تکوین جنینی و کیفیت جنین ها در اووسیت های بالغ شده توسط سیستم کشت دو مرحله ای و سیستم ivm معمول مقایسه شد. نتایج: مهار pde 3 نمی تواند توقف میوزی پایدار ایجاد کند اما موجب توقف میوزی موقت در پیشروی میوز می شود. توقف میوزی ایجاد شده توسط سیلوستاماید کاملا برگشت پذیر نبوده است (p<005). تیمار با سیلوستاماید موجب حفظ اتصالات شکاف دار در طی کشت در محیط pmc می شود و همچنین 1 میکرومول سیلوستاماید موجب بهبود سازمان یافتگی کروموزوم و دوک می شود اما توان تکوین جنینی و کیفیت جنین های حاصل در گروه های تیماری بهبود نیافت. p<005)) نتیجه گیری: با توجه به این موضوع که مهار آنزیمpde3 توسط سیلوستاماید نمی تواند توقف میوزی پایدار در اووسیت های گوسفندی ایجاد کند، احتمالا مسیرهای جایگزین یا اضافی دیگری وجود دارند که می توانند پیشروی میوز را در گوسفند تنظیم می کند. واژگان کلیدی: اووسیت گوسفندی، کشت دو مرحله ای، سیلوستاماید، تکوین جنینی.
حسن عباسی محمد حسین نصر اصفهانی
سلول های بنیادی اسپرماتوگونی، سلول های منحصر به فردی در بیضه هستند که به محض انتقال به بیضه می توانند قابلیت باروری را به حیوان گیرنده نابارور باز گردانند. انتقال ژن به این سلول ها و سپس منتقل کردن آنها به بیضه بز گیرنده راهکار مناسبی جهت تولید حیوان تراریخت می باشد. به علت کم بودن تعداد این سلول ها در بیضه، انتخاب روش مناسب جهت خالص سازی و همچنین نشانگرهای اختصاصی برای شناسایی این سلول ها از اهمیت زیادی برخوردار است. در حالیکه thy1 یکی از نشانگرهای حفاظت شده در سلول های اسپرماتوگونی تمایز نیافته در گونه های گاو، جوندگان و پستانداران اولیه می باشد، در بز گزارشی در این مورد ارائه نشده است. به دنبال سه مرحله هضم آنزیمی و جداسازی سلول های اسپرماتوگونی تمایز نیافته بیضه با استفاده از روش macs، به آنها توسط حامل های ویروسی ژن gfp منتقل و این سلول ها به بیضه موش منتقل شدند. میزان بیان ژن های thy1، vasa، uchl1، bcl6b و plzf، بیان پروتئین plzf و همچنین درصد سلول های gfp+ در این سلول ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که سلول های thy1+ خالص سازی شده بطور معنی داری ژن های مورد نظر را بیشتر از گروه کل سلول های اولیه بیضه بز بیان می کردند. همچنین نتایج فلوسیتومتری نشان داد که 72? این سلول ها ژن gfp را دریافت و بیان می کردند. نتایج انتقال این سلول ها به بیضه موش نشان داد که تعداد کلونی های سلولی pkh26 در بیضه موش های دریافت کننده سلول های thy1+ و gfp+ به مراتب بیشتر از تعداد کلونی های سلولی pkh26 در بیضه موش های دریافت کننده کل سلول های اولیه بیضه بودند. در نهایت نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که جداسازی سلول های اسپرماتوگونی تمایز نیافته بیضه بز با کمک نشانگر thy1 با استفاده از روش macs، انتقال ژن به انها در شرایط آزمایشگاهی و منتقل کردن این سلول ها به بیضه حیوان گیرنده می تواند راهکار مناسبی جهت تولید حیوان تراریخت در گونه بز باشد.
فرزانه ربیعی محمد حسین نصر اصفهانی
cdna مربوط به ژن fibronectin type iii domain containing 5(fndc5) در سال 2002 به عنوان پروتئین پراکسیزومی شناخته و همسانه سازی شده است. این پروتئین کد شونده دارای 209 اسید آمینه بوده که بیان آن در موش بالغ در بافت هایی نظیر قلب، ماهیچه های اسکلتی و مغز بسیار بالا می باشد. از طرف دیگر بیان این ژن در مسیر تمایز ماهیچه ی اسکلتی افزایش می یابد. همچنین بیان این ژن در روند تمایز به عصب سلول های بنیادی جنینی موش تحت تیمار با رتینوئیک اسید افزایش می یابد. با توجه به این مسئله بررسی بیان این ژن در روند تمایز سلولهای قلبی نکته ای با اهمیت به نظر می رسد زیرا با بررسی افزایش یا کاهش بیان این ژن می توان پی به مکانیسم ملکولی این ژن در روند تمایز قلبی سلولهای بنیادی پی برد. به همین دلیل در این مطالعه بر آن شدیم تا با القای افزایش بیان این ژن به نقش این ژن در روند تمایز سلولهای بنیادی موشی به سلولهای قلبی پی ببریم. استفاده از وکتورهای نوترکیب لنتی ویروسی جهت الحاق ژن خاص در سلولهای پستانداران امروزه مورد توجه است. در مقایسه با وکتورهای رتروویروسی، لنتی ویروسها دارای محاسن زیادی هستند. اولا لنتی ویروسها می توانند هم سلولهای دارای قدرت تقسیم و هم سلولهای فاقد قدرت تقسیم را آلوده کنند و دوم ژنوم ترانس ژن خود را به ژنوم میزبان الحاق می کنند و به خاموش شدن در مرحله رونویسی مقاوم هستند. در این مطالعه با اضافه کردن داکسی سیکلین به محیط کشت سلولهای حاوی وکتورplvx-tight-puro-fndc5 و plvx -tet-on بیان ژنfndc5 افزایش یافت که این افزایش بیان توسط دستگاه real time pcr به طور کمی تعیین گردید و سپس باتمایز این سلولها به کاردیومیوسیت همراه با افزایش بیان fndc5، بیان مارکرهای مزودرم قلبی، پیش ساز قلبی و مارکرهای قلب بالغ بصورت کمی در برابر گروه کنترل بررسی گردید و با تکرار این آزمایش بصورت سه بار تکرار صحت داده ها را با روشهای آماری معین شد. نتایج این مطالعه نشان داد با افزایش بیان fndc5 توسط سیستم القایی لنتی ویروسی در ابتدای مراحل تمایز قلبی سلول های بنیادی جنین موشی به دنبال بیان بالای fndc5 مارکرهای مزودرمی، مزودرم قلبی، پیش ساز قلبی و مارکر های کاردیومیوسیت بالغ افزایش می یابند بنابراین می توان گفت افزایش بیان بالای ژن fndc5 سبب تقویت لایه مزودرم با بیان مارکرهای مزودرمی می شود و سبب از بین رفتن لایه اکتودرم و اندودرم می شود. با توجه به نتایج فوق الذکر به نظر می رسد که افزایش بیان ژن fndc5 در تمایز سلولهای بنیادی به سلولهای قلبی موثر بوده و بنابراین در این تمایز دارای نقشی قابل ذکر می باشد.
نسیم قاسمی محمد حسین نصر اصفهانی
باز سازی و ترمیم بافت و اندام های از دست رفته و یا به شدت آسیب دیده در زیست فناوری تحت عنوان مهندسی بافت بیان می شود. در میان بافت های مختلف بدن انسان پوست به عنوان خارجی ترین و گسترده ترین عضو، در معرض آسیب های فراوانی قرار دارد. ساخت پوست مصنوعی و جایگزین های پوستی یکی از مهمترین زمینه ها در مهندسی بافت می باشد .اگرچه تاکنون پیشرفت های زیادی در این زمینه صورت گرفته ولی با این وجود هنوز درمان قطعی برای سوختگی های درجه دو و سه وجود ندارد و سالانه میلیون ها نفر در اثر آسیب های شدید پوستی جان خود را از دست می دهند. برای ایجاد بافت جدیدی در بدن ، به یک بستر مناسب جهت قرار گرفتن سلول ها نیاز است که به اصطلاح به آن داربست گفته می شود. یک داربسـت ایده آل در مهندسـی بافت بایستی ابعاد ماده زمـینه برون سلولی طبیعی را تقلید کند و به نظر می رسد که نانو الیاف بهترین گزینه برای این هدف می باشند در میان روش های مختلف تولید نانوالیاف ،الکتروریسی روشی بسیار آسان و دقیق است ، به همین دلیل دراین مطالعه به منظور تولید داربست پلیمری از این روش استفاده شده است . در این مطالعه پلیمرهای اصلی مورد استفاده در تولید نانو الیاف عبارتند از کیتوسان و کلاژن و از آنجا که این دو پلیمر طبیعی به دلیل هدایت الکتریکی بالا قابلیت الکتروریسی مناسبی ندارند از پلیمر سنتزی پلی اتیلن اکسید به منظور بهبود فرایند استفاده شده است . پس از ساخت داربست پلیمری کیتوسان /کلاژن /پلی اتیلن اکسید و تعیین ترکیب درصد مناسب ،با توجه به خواص درمانی عسل در درمان سوختگی به داربست بهینه شده عسل افزوده شده و خواص مکانیکی و مورفولوژیکی این داربست بررسی و مقایسه شد. در نهایت بر روی همه داربست های پلیمری آزمون کشت سلول صورت گرفت . بررسی های انجام شده نشان داد مخلوط کردن محلول پلیمری کیتوسان با کلاژن منجر به تولید داربست هایی با توانایی بالای تکثیر سلول های فیبروبلاست گردید ،از سوی دیگر افزودن عسل به داربست پلیمری تاثیر بسیار چشمگیری در رشد و تکثیر سلول ها داشته و نتایج حاصل از کشت سلول بر روی این نمونه حتی از نمونه کنترل نیز مناسب تر است . به طورکلی نتایج حاصل از تست های خواص مکانیکی ، ftir ، تخریب پذیری و mts در این تحقیق نشان دهنده پتانسیل بالای داربست نهایی طراحی شده برای ساخت ماتریکس خارج سلولی و رشد وتکثیر سلول های فیبروبلاست و در نهایت کاربرد در مهندسی بافت پوست می باشد.
پوریا حسین نیا محمد حسین نصر اصفهانی
تکوین پیش از لانه گزینی در پستانداران با فیوژن هسته اسپرم و تخمک آغاز می گردد و در ادامه منجر به پدید آمدن ساختار پیچیده ای همچون بلاستوسیست می شود. در روند تکوین اولیه جنین دو رخداد تمایزی مهم حادث می شود که در اولین رخداد تمایزی جنین اولیه به تروفواکتودرم و توده سلولی داخلی تفکیک می شود. دومین مرحله تمایز که در حدود مرحله بلاستوسییستی رخ می دهد توده سلولی داخلی به اپی بلاست و اندودرم اولیه تمایز می یابد. دوفاز تمایزی از اینرو دارای اهمیت است که دو تیپ سلول های بنیادی پایدار و پرتوان بکر موشی و اولیه انسانی به ترتیب از توده سلولی داخلی و اپی بلاست بدست آمده. در تمایز یا تفکیک لایه های جنینی مسیر های تمایزی و نیز فاکتور های رونویسی مهمی نقش بازی می کنند که بیان یا عدم بیان هر یک در سرنوشت لایه ها دارای نقش تنظیمی کلیدی بازی می کند و در تعیین پرتوانی یا تمایز دخیل است. تاکنون به دلیل عدم شناخت دقیق از مارکر های پرتوانی قابل اعتماد و نیز الگو ی بیان آنها در مراحل مختلف تکوین، سلول های بنیادی قابل اعتمادی از گونه هایی همچون بز و گاو و گوسفند بدست نیامده است. بیان مارکر های پرتوانی و اختصاصی لایه ها و همچنین ژن های مسیر های پیام رسانی دخیل در مراحل تکوین نشان داد که، بیان ژنهای پرتوانی در مرحله 16-8 سلولی دارای بیشترین بیان بودند و این فرض را تقویت نمود که اولین مرحله اساسی تکوین در این مرحله رخ می دهد. با بررسی بیان ژن هایی oct4, cdx2 و gata4 این احتمال مطرح گردید که بر خلاف گونه موشی و انسانی دومین فاز تکوین در این گونه احتمالا در مرحله بلاستوسیست روز 14 رخ می دهد. در پی آیند برای برآورد تاثیر هر یک از مسیر های تکوینی بر پرتوانی سلول های جنینی هر یک از مسیر های پیام رسانی به واسطه ریزمولکول هایی مهار شدند که نتایج بدست آمده نشان داد که نتایج آزمایشات نشان داد که به کار بردن مهار کننده های pd0325901 برای مسیر mapk/erk و chir99021 برای مهار gsk3 از مسیر wnt سبب تغییر بیان مارکر-های پرتوانی و اختصاصی لایه ها می گردد. از منظر سلول های بنیادی و پرتوانی جنین های بزی بخواهیم بنگریم باید خاطر نشان کرد که مهار مسیر tgf-? هیچ کمکی به افزایش پرتوانی سلول یا تکثر سلول-های پرتوان نکرده و تا حدودی منجر به افزایش بیان مارکر های تمایزی چون cdx2 و gata4 نیز گردیده است. به دیگر سخن چنین می توان گفت که مهار مسیر وابسته به smad2,3 تا حدودی باعث ازدیاد میل به تمایز در سلول های جنینی گردیده است, و احتمالا در گونه بزی smad2,3 در سرکوب تمایز نقش دارند.
نیما آذری دولت آباد محمد حسین نصر اصفهانی
امروزه تولید آزمایشگاهی جنین (ivep) به عنوان یکی از مهم ترین جنبه های علم مدرن مورد توجه است. ivep روشی مفید و با ارزش برای تولید حیوانات، به لحاظ اقتصادی می باشد. اووسیت های برداشته شده از تخمدان های گوسفندی که برای ivep استفاده می شوند به لحاظ کیفیت و شایستگی تکوینی هتروژنوس هستند. به دلیل کیفیت پایین اووسیت در شروع بلوغ، ivep ناکارامد است. اووسیت های برگرفته از تخمدان ها جمعیت هتروژنوسی از هر دو گروه اووسیت های در حال رشد (bcb-) و اووسیت های کامل رشد یافته (bcb+) هستند. در این جمعیت هتروژنوس، یک تأخیر در بلوغ وجود دارد که می تواند به دلیل وجود اووسیت های bcb- در این جمعیت باشد، به طوریکه این دسته از اووسیت ها یک عدم همزمانی بین بلوغ سیتوپلاسمی و بلوغ هسته ای دارند. به همین دلیل، ظرفیت تکوینی اووسیت های bcb- از اووسیت های bcb+ پایین تر است. علاوه بر این، کشت پیش از بلوغ اووسیت (pmc)، قبل از بلوغ آزمایشگاهی برای بهبود تکوین اووسیت پیشنهاد شده است. ثابت شده است که پیامبر ثانویه آدنوزین مونو فسفات حلقوی (camp) نقش اساسی در القای توقف میوزی ایفا می کند و آنزیم فسفودی استراز نوع 3 درون اووسیت و آدنیلیل سیکلاز درون سلول های کومولوس به ترتیب با تجزیه و سنتز camp باعث کاهش و افزایش سطح این پیامبر ثانویه درون اووسیت می شوند. بدین ترتیب استفاده کردن از عوامل مهار کننده فسفو دی استراز نوع 3 و فعال کننده آدنیلات سیکلاز می تواند باعث افزایش سطح camp درون اووسیت شده و در نتیجه باعث القای توقف میوزی شوند. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی تأثیر سیلوستاماید (یک مهار کننده pde3) و / یا فورسکولین (یک فعال کننده آدنیلات سیکلاز) بر توقف میوزی و نرخ تکوینی اووسیت های bcb- گوسفندی جدا سازی شده بر اساس تست bcb بود. بر این اساس، یک سیستم کشت دو مرحله ای شامل 6، 8 ، 10 و 22 ساعت کشت در حضور 1 میکرومولار سیلوستاماید و / یا 50 میکرومولار فورسکولین و به دنبال آن 22 ساعت کشت در محیط بلوغ طراحی شد. نتایج نشان داد که فورسکولین در طی 6 ساعت pmc به طور معنی داری توقف میوزی اووسیت های bcb- را در مرحله gv افزایش داد (p<0.05) و نسبت به سیلوستاماید و ترکیب این دو دارو تأثیر بهتری داشت. علاوه بر این، فورسکولین به طور معنی داری نرخ و کیفیت بلاستوسیست-های حاصل شده از اووسیت های bcb- گوسفندی را افزایش داد (p<0.05). بنابراین، نتیجه گرفته شد که سیستم کشت دو مرحله ای ممکن است شایستگی تکوینی آزمایشگاهی اووسیت های bcb- گوسفندی را بهبود ببخشد.
مهدی مرادی محمد حسین نصر اصفهانی
فاکتورهای رشد فیبروبلاستی(fgf) دسته ای از فاکتورهای رشد هستند که حضور گسترده ای در بدن داشته و نقش های متنوعی را ایفا می کنند. پیام این فاکتورها از طریق چهار نوع گیرنده غشایی (fgfr) به داخل سلول منتقل می شود. نشانگرهای رده های سلولی رویانی فاکتورهایی هستند که معمولا تنها در یکی از رده های سلولی رویانی تولید می شوند و غالبا در تنظیم وضعیت تمایزی آن رده سلولی نقش دارند. در این مطالعه ابتدا بیان گیرنده های فاکتورهای رشد فیبروبلاستی در مراحل مختلف تکوین رویان پیش از لانه گزینی گوسفند مورد بررسی قرار گرفت. پس از تایید حضور گیرنده ها، fgf2 و pd173074 به محیط کشت رویان ها افزوده و میزان تکوین آنها تا روز هشتم در مقایسه با گروه شاهد مشاهده شد. در آزمایشات ژنتیکی، بیان هفت نشانگر رده های سلولی رویانی شامل oct4، rex1، sox2 و nanog به عنوان نشانگرهای رده سلولی اپی بلاستی (رویانی)، gata4 به عنوان نشانگر رده سلولی اندودرم اولیه (خارج رویانی) و اینترفرون تاو (ifnt) و cdx2 به عنوان نشانگر رده سلولی تروفکتودرمی (خارج رویانی) با روش real-time pcr سنجیده شد. نتایج آزمایشات نشان داد که رونوشت fgfrها در مراحل مختلف تکوین رویان های گوسفندی پیش از لانه گزینی حضور دارند و بیشترین سطح بیان را در مرحله مرولا نشان می دهند. طبق نتایج افزودن fgf2 و یا pd173074 درصد تشکیل و کیفیت بلاستوسیست را تحت تاثیر قرار نمی دهد. با این وجود fgf2 توانست میزان بیان gata4 را به صورت معنی داری (05/0>p) افزایش و بیان nanog را به صورت معنی داری (05/0>p) کاهش دهد. همچنین تغییرات cdx2 در مقایسه بین دو گروه تیماری fgf2 و pd173074 معنی دار بود. در نتیجه سیگنالینگ فاکتورهای رشد فیبروبلاستی احتمالا یکی از عوامل تنظیم کننده تمایز رده های سلولی رویانی می باشند.
غزال باب المراد محمد حسین نصر اصفهانی
امروزه یکی از چالش بسیار مهم در عرصه مهندسی بافت، بهینه کردن داربست ها جهت جداسازی، تکثیر و تمایز سلول ها می باشد. در این زمینه تحقیقاتی در سطح دنیا انجام شده است و از پلیمرهای گوناگونی جهت نیل به این هدف بهره برده شده است. در بحث مربوط به داربست خصوصیاتی مد نظر می باشد که در این زمینه محققان بسیاری تحقیق کرده اند. از آن جمله می توان موارد زیر را نام برد: قدرت مکانیکی جهت تقلید از شرایط موجود زنده، زیست سازگاری و زیست تخریب پذیری، درصد تخلخل بالا، توانایی فراهم کردن سیگنال های شیمیایی مناسب جهت هدایت رشد بافت، عدم تحریک پاسخ های سمی، توانایی تولید در اندازه و شکل های مناسب برای جایگزینی در بافت هدف، توانایی تاثیر به روی ژن های سلول ها جهت افزایش تکثیر و تمایز در ترمیم بافت، توانایی ایجاد هم کنش های اختصاصی با سایر سلول ها. نانو داربست ها شامل نانو فیبرها و فیبرهای پروتئینی خود مجتمع شونده هستند. در این محیط ها فیبرها باید کوچک تر از سلول ها باشند، تا اینکه سلول ها توسط داربست در برگرفته شوند، همانند ماتریکس خارج سلولی طبیعی. در این تحقیق برآنیم تا برای اولین بار لایه سطحی bacillus coagulans hn-68 و bacillus thuringiensis mh14 و پارااسپورال بادیbacillus thuringiensis mh14 را جهت استفاده به عنوان داربست برای کشت بافت بررسی کنیم. از خصوصیات مهم s-layer می توان قابلیت تجزیه ی زیستی، خود تجمعی و خود سامان دهی، ساختار شفاف و سه بعدی آن و ضخامت در حد نانو را نام برد، همچنین منافذ موجود در این لایه دارای اندازه و شکل یکسان هستند. از طرفی پایداری و در دسترس بودن این روش، مقاومت در مقابل آنزیم های پروتئولیتیک و مقاومت خوب در مقابل آنزیم های صفراوی، عصاره پانکراس و گرادیان ph این روش را به روشی ممتاز جهت استفاده به عنوان داربست در کشت بافت مبدل کرده است. همچنین تاکنون گزارشی در مورد سمیت و آلر ژی زایی آن ارائه نشده است. در این مطالعه با روش نو و ساده رنگ آمیزی با کوماسی بلو و میکروسکوپ نوری و همچنین تکنیک های afm، ftir، xrd و مطالعات بیوانفورماتیکی این سه پروتئین مطالعه شدند و در نهایت لایه سطحی و لاشه ی bacillus coagulans hn-68 جهت استفاده به عنوان داربست برای کشت سلول های pc12 انتخاب شدند. با استفاده از تکنیک mts سمیت داربست ها بررسی شد به علاوه چسبندگی سلول ها با استفاده از میکروسکوپ نوری مشاهده و در نهایت با بهره گیری از روش رنگ آمیزی dapi هسته سلول ها شمارش شد. نتایج حاکی از آن بود که حضور یون کلسیم از طریق اتصال به گروه های کربوکسیل و اتم های نیتروژن لایزین، آسپاراژین، هیستیدین و زنجیره پپتیدی منجر به افزایش کریستاله شدن لایه s و تغییر ساختار دوم آن می شود، به علاوه سطح داخلی لایه s بیشتر بار منفی و سطح خارجی آن بیشتر بار مثبت دارد. در نهایت لایهs bacillus coagulans hn-68 می تواند بستر مناسبی برای اتصال و تکثیر سلول های pc12 باشد به خصوص اگر کف پلیت کشت سلول ابتدا توسط plo با بار مثبت تیمار شود.
مریم گلابگیر سید جواد مولی
بیماری مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری التهابی درگیر کننده سیستم ایمنی و سیستم عصبی مرکزی است که مجموعه ای از ژن ها در ایجاد آن دخیل هستند. در این تحقیق میزان بیان دو ژن mir-9 و mir-106a در بیماران در دو فاز عود و بهبود بیماری نسبت به هم نسبت به افرادسالم بررسی می گردد.