نام پژوهشگر: رضا قادری
احسان ناصری ابوالفضل رنجبرنوعی
محاسبات کسری به عنوان بسطی از محاسبات معمولی قدمتی طولانی دارد. رفتار بسیاری از سیستمهای فیزیکی را می توان با دینامیک کسری مدل کرد. بطور کلی توصیف سیستمها با معادلات دیفرانسیل کسری توصیف بهتر و دقیق تری را در اختیار محققان قرار می دهند و در حوزه کنترل سیستمها نیز، کنترلرهای مرتبه کسری از انعطاف- پذیری بیشتری نسبت به کنترل کننده های کلاسیک برخوردارند. بازگشت به عقب یکی از شیوه های کنترل غیر خطی می باشد که در کنترل و همزمانسازی سیستمهای غیر خطی مورد استفاده طراحان زیادی قرار گرفته است. روش بازگشت به عقب به منظور کنترل بسیاری از سیستم های آشوبی با دینامیک صحیح ارائه شده است. در این تحقیق، ابتدا به معرفی مفاهیم اولیه مربوط به محاسبات کسری و روش های عددی و تحلیلی پرکاربرد برای حل معادلات با دینامیک کسری و همچنین قضایای مهم پایداری پرداخته خواهد شد. سپیس به شبیه سازی کنترل کننده های بازگشت به عقب پیشنهاد شده تاکنون برای کنترل سیستم های با دینامیک صحیح پرداخته خواهد شد. از مزای اصلی این روش به دست آمدن تابع لیاپانوف جدید و طراحی ساده تر کنترل کننده و عدم حذف دینامیک های مفید و غیرخطی سیستم می توان نام برد. به عنوان کار جدید روش بازگشت به عقب برای کنترل و همزمانسازی سیستم های آشوبی مرتبه کسری پیشنهاد گردید. طراحی در چند بخش به صورت زیر انجام شده است. 1. طراحی کنترل کننده بازگشت به عقب برای سیستم های آشوبی کسری به فرم غیر همبسته 2. طراحی کنترل کننده بازگشت به عقب برای سیستم های آشوبی کسری به فرم همبسته 3. طراحی کنترل کننده بازگشت به عقب برای سیستم های فوق آشوبی 4. طراحی کنترل کننده بازگشت به عقب برای سیستم های به فرم غیرهمبسته با تکنیک خطی سازی فیدبک 5. طراحی کنترل کننده بازگشت به عقب مقاوم سپس این کنترل کننده بر روی سیستم های آشوبی کسری چن، لو، جنسیو-تسی و همچنین سیستم های فوق آشوبی راسلر، سیستم فیدبک اکید- عرضی پیاده سازی شده و نتایج با روش های کنترل مدلغزشی و روش کنترل مدلغزشی فعال مقایسه شده است. نتایج گویای عملکرد مطلوب روش بازگشت به عقب می باشد.
رضا قادری نریمان فاخری
پلیس، سازمانی دولتی است که حدود اختیارات و وظایف آن را قانون تعیین می کند. از جمله وظایف خطیر پلیس در هر جامعه، کشف و تعقیب جرم و ... است. از طرفی، اجرای هر ماموریت و وظیفه ای، مستلزم اعطای اختیاراتی به مسئول و مجری آن است. لذا دولت ها به پلیس که مسئول اجرای قانون در جامعه است، به منظور حسن اجرای امور، اختیارات منحصر به فردی اعطا می کنند. بدیهی است که این نوع اختیارات، گاهی با حقوق شهروندی و آزادی های مشروع شهروندان در تعارض قرار می گیرد.بنابراین عملکرد پلیس به منظور حفظ و ارتقای نظم است و برای حصول این نتیجه، نباید خللی در آزادی های مشروع شهروندان و یا حقوق شهروندی آن ها وارد آید. مسئولیت عمده نیروی انتظامی در حوزه ضابطیت به عهده کلانتری ها و پاسگاه ها می باشد، به بیان دیگر کلانتری و پاسگاه ها به نمایندگی از نیروی انتظامی بخش اصلی مسئولیت ناشی از اجرای امور قضایی را به عهده دارند. و به سبب پیچیدگی های ناشی از اجرای دو محور اساسی ، یعنی رعایت حقوق شهروندی از یک سو و حفظ مصالح عالی کشور از سوی دیگر همواره در عمل با مشکلات فراوانی در تشخیص و ترسیم مرز قانونی بین آنها مواجه می باشند. . از این رو در تعارض میان احترام به حقوق شهروندی و حفظ مصالح عالی کشور، مهم این است که پلیس به سوی رعایت حقوق شهروندی گام بردارد. بنابراین پلیس ،در جرایمی که منافع عالی مملکت را به خطر می افتد (مانند تروریسم، پولشویی و...) گاهی ناگزیر از نادیده گرفتن برخی از موازین حقوق شهروندی است. کلید واژه :
حامد عظیمی آسیابر عطا الله ابراهیم زاده
شناساگر خودکار نوع سیگنال، عمل تعیین نوع مدولاسیون سیگنال دریافتی را در بین مجموعه ای از مدولاسیونها به صورت اتوماتیک انجام می دهد و کاربردهای فراوانی در زمینه نظامی و غیر نظامی دارد. اکثر سیستم های شناساگر خودکار نوع مدولاسیون که تاکنون ارائه شده در شرایط سیگنال به نویز پایین عملکرد مناسبی ندارند و فقط قادرند تا تعداد محدودی از مدولاسیونها را شناسایی کنند. در این پژوهش، تلاش شده تا با استخراج ویژگی های بسیار کارا و پیشنهاد طبقه بندی کننده موثر، شناساگرهای پیشرفته ای با عملکردی بهتر از کارهای دیگران ارائه شود. دسته اول ویژگی های طیفی با طبقه بندی کننده های شبکه عصبی پرسپترون چند لایه و شبکه عصبی بازگشتی با الگوریتم های یادگیری rprop، lm، cgf، cgb، cgp، scg و sass مورد بررسی قرار گرفت که شبکه عصبی بازگشتی با الگوریتم lm توانست عملکرد مطلوبی را بدست آورد. دسته دوم ویژگی های استخراجی، بر پایه ضرایب تبدیل بسته موجک، ضرایب مدل خود بازگشتی، ممان مرتبه چهارم سیگنال، نرخ تقاطع عبور از صفر سیگنال، آنتروپی و انرژی سیگنال استخراج شده اند. طبقه بندی کننده پیشنهادی که برای دسته دوم ویژگی ها در نظر گرفته شده ماشین پشتیبان بردار می باشد که عملکرد این طبقه بندی کننده توسط الگوریتم ژنتیک بهینه گشته است. این شناساگر در سیگنال به نویز برابر با db5-، درصد موفقیت94/14 % را بدست آورده است. در ادامه این پژوهش به کمک کمیته کلاسیفایر قابلیت تفکیک پذیری این ویژگی ها افزایش داده شد که عملکرد این سیستم به نحو مطلوبی افزایش پیدا کرد. مدولاسیون هایی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته عبارتند از: 2ask، 4ask، 2psk، 4psk، 2fsk، 4fsk و 16qam.
زهرا شعیری رضا قادری
در این پایان نامه یک سیستم عصبی- فازی سلسله مراتبی- مکملی برای کلاسه بندی داده های بسیاربعدی بیان ژن معرفی می شود. در سال های اخیر تکنولوژی ریزآرایه، امکان مانیتورینگ بیان هزاران ژن را بطور همزمان فراهم کرده است. داده های سطوح بیان ژن اطلاعات ارزشمندی در مورد شبکه های بیولوژیک، حالات سلولی و فهم چگونگی رفتار ژن ها دربردارد. یک هدف از تحلیل داده های بیان ژن تعیین چگونگی تأثیر بیان هر ژن منفرد روی بیان ژن های دیگر در همان شبکه ژنتیکی است. هدف دیگر مشخص کردن این نکته است که چگونه ژن ها در سلول های سالم و بیمار بیان می شوند. کاربرد عملی پروفایل بیان ژن ریزآرایه، مدیریت و کنترل سرطان و بیماری های عفونی است. داده های سری زمانی ریزآرایه به صورت یک ماتریس عددی با هزاران سطر(ژن/ویژگی) و چند ده ستون(زمان/ارگان/شخص) هستند. اگرچه امروزه روش های کلاسه بندی استاندارد بسیاری وجود دارد ولی به دلیل تعداد زیاد ویژگی در داده های بیان ژن و در عین حال تعداد کم نمونه در آنها اغلب آنها با مسئله تطبیق بیش از حد مواجه می شوند. در این پایان نامه الگوریتم یادگیری سلسله مراتبی - مکملی که ملهم از روش زیستی- روانشناسی انسان در شناسایی الگو می باشد، مطرح و پیاده سازی می شود. در رویکرد مکملی، داده ها باتوجه به تعداد کلاس های خروجی به چند دسته تقسیم می شوند، سپس فرآیندها بطور موازی بر روی داده های هر دسته انجام می شود. در ساختار سلسله مراتبی نیز یک مسئله ترکیبی و پیچیده به چندین زیرمسئله ساده تر که بطور سلسله مراتبی با یکدیگر در ارتباطند تبدیل می شود. در پایان پیشنهاداتی برای بهبود سیستم سلسله مراتبی-مکملی مزبور ارائه می شود. در پیشنهادات ارائه شده ابتدا برای کاهش ابعاد روش فازی-راف معرفی و استفاده می شود که روشی ریاضیاتی و نوین در انتخاب ویژگی می باشد. سپس سه ساختار برای طراحی سیستم کلاسه بندی پیشنهاد می شود که شامل سه تغییر در ساختار سیستم سلسله مراتبی می باشد. در انتها نتایج بدست آمده از شبیه سازی روش های پیشنهادی، بهبود قابل ملاحظه ای را در مقایسه با برخی از الگوریتم های ارائه شده در کلاسه بندی داده های ریزآرایه بیان ژن نشان می دهند.
حبیب الله شکری رضا قادری
چکیده در این پایان نامه روشی برای بهبود نرخ بازشناسی حروف در اسامی فارسی ارائه شده است. در اینجا سعی شده است تا با استخراج توالی حروف نرخ نهایی بازشناسی بهبود داده شود ، برای استخراج این توالی از دو روش استفاده شده است . الف) استفاده از شبکه عصبی بازگشتی المن ب) استفاده از ماتریس های انتخاب همزمان در روش اول با توجه به خاصیت حافظه دار بودن شبکه المن سعی شده تا با استفاده از داده های آموزش که با یک توالی با معنا وارد شبکه می شوند این توالی استخراج شود. در روش دوم با کمک نرم افزار مطلب و استفاده از یک پایگاه داده که شامل 400 اسم فارسی پنج حرفی است ماتریس هایی استخراج شده که این ماتریس ها احتمال حضور هر حرف را در جایگاه های مختلف نشان می دهد.این احتمالات سپس در مرحله بازشناسی توسط طبقه بند مورد استفاده قرار می گیرد. این روش بر روی حروف مجزا فارسی بررسی شده است و کاربرد آن در فرم های ثبت نام می باشد. در این تحقیق عملیات پیش پردازش شامل رفع نویز توسط فیلتر میانه وقرار دادن حرف در مرکز تصویر انجام شده است و برای استخراج ویژگی از آنالیز pca , lda استفاده شده است. آزمایشات انجام شده نشان می دهد که استفاده از توالی حروف بهبود قابل ملاحظه ای در نرخ بازشناسی نهایی اسامی فارسی ایجاد می کند.
مهدیه ذوالفقاری ابوالفضل رنجبر نوعی
در این پایان نامه کنترل سیستم های آشوبی بعد پایین مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور، ابتدا برای یک سیستم آشوبی بعد پایین، با فرض معین بودن پارامترهای سیستم، با استفاده از کنترل کننده مبتنی بر روش مستقیم لیاپانوف سیستم حول نقطه تعادل ناپایدارش، کنترل شده است. در مرحله بعد با فرض اینکه سیستم دارای پارامترهای نامعین است، سعی در کنترل سیستم با استفاده از کنترل تطبیقی مبتنی بر روش مستقیم لیاپانوف شده است. بدین منظور با طراحی یک تابع لیاپانوف مثبت معین، کنترل کننده های مناسب و قوانین تطبیق مناسب چنان طراحی شده اند که با استفاده از این روش کنترلی حالت های سیستم حول نقاط تعادل ناپایدارشان کنترل شده اند. سپس برای دو سیستم آشوبی که شرایط اولیه متفاوت دارند، با فرض معین بودن رفتار یکی و نامعین بودن پارامترهای سیستم دیگر، کنترل تطبیقی مبتنی بر روش مستقیم لیاپانوف، اعمال شده است. این کنترل کننده علاوه بر اینکه توانسته پارامترهای نامعلوم سیستم را تخمین بزند، توانسته است خطای ردیابی دو سیستم را به صفر میل دهد. در مرحله بعد با فرض وجود عدم قطعیت پارامتری در سیستم، با استفاده از کنترل تطبیقی-مقاوم حالت های سیستم آشوبی به سمت نقطه تعادل همگرا شده است و در نهایت همزمان سازی دو سیستم با فرض وجود عدم قطعیت پارامتری در سیستم حاکم مورد توجه قرار گرفت. در نهایت در حضور این کنترل کننده تطبیقی-مقاوم اثر اعمال نویز بر سیستم مشاهده شده است.
سعید توپچی رضا قادری
به طور کلی قطعه بندی یکی از مشکل ترین کارها در پردازش تصویر است . این مرحله است که موفقیت یا شکست احتمالی تحلیل تصویر را تعیین می کند . در واقع یا بخش بندی موثر در بیشتر موارد، به یک جواب قابل قبول می رسیم. بنابراین باید توجه زیادی معطوف افزایش احتمال دست یابی به بخش بندی قابل اعتماد بشود. الگوریتم های بخش بندی تصاویر تک رنگ، معمولا مبتنی بر یکی از دو خاصیت اصلی سطوح خاکستری یعنی نا پیوستگی یا شباهت هستند. در دسته اول، تصویر براساس تغییرات سریع سطح خاکستری بخش بندی می شود. موضوعات اصلی مورد علاقه در این دسته آشکارسازی نقاط منفرد و آشکارسازی خطوط و لبه های تصویر است. روش های اصلی در دسته دوم مبتنی بر آستانه گیری، رشد ناحیه ، و تقسیم و ادغام ناحیه هستند. به منظور بهینه کردن قطعه بندی می توان از روش های ترکیبی استفاده کرد. یکی از مهمترین این روش ها استفاده از اطلاعات لبه و رشد ناحیه در قطعه بندی می باشد که باعث ایجاد ناحیه های دقیق تر در قطعه بندی می شود. الگوریتم هایی که در این زمینه ارائه می شوند در انتخاب بذر و معیار رشد و نحوه به دست آوردن لبه متفاوت می باشند. یکی از مهمترین این الگوریتم ها تبدیل حوضچه می باشد. که با استفاده از گرادیان تصویر نقاط مینیمم محلی و لبه های تصویر آشکار می شوند. در این روش نقاط مینیمم محلی از گرادیان تصویر به عنوان بذر انتخاب می شوند و تا لبه های هر ناحیه رشد پیدا می کنند. به علت اینکه سرعت و بهینگی در قطعه بندی تصویر خیلی مهم می باشد که با استفاده از روش های بالا باعث قطعه بندی زیاد و افزایش زمان ادغام و پردازش می شود، چند سالی است که از تحلیل های چند کیفیتی تصویر که با استفاده از تبدیل موجک انجام می شوند. جهت قطعه بندی کمک گرفته شده است. در این تحقیق روشی جدید برای قطعه بندی تصویر با استفاده از تبدیل موجک مختلط ارائه کرده ایم که در طبقه بندی استفاده می شود، به این شکل که در مرحله اول استخراج ویژگی به کمک تبدیل موجک مختلط انجام می شود، سپس یک مرحله هموارسازی ویژگی های به دست آمده را داریم و در انتها به وسیله الگوریتم ترکیبی پیشنهادی که از fcm و knn برای خوشه بندی استفاده می کند، به قطعه بندی نهایی نائل می شویم.
وحید رعنایی عطا الله ابراهیم زاده
شناخت الگوهای جدول کنترل تولید یکی از مهمترین ابزارهای کنترل فرآیند آماری به منظور شناخت مشکلات فرآیند تولید می باشد. الگوهای کنترل تولید بطور گسترده برای تعیین که آیا وضعیت فرآیند تولید ماشینی بصورت پایدار یا ناپایدار کار می کند، استفاده شده اند. این پایان نامه، چندین روش موثر به منظور شناخت الگوهای جدول کنترل پیشنهاد می دهد. روش های پیشنهادی به منظور شناخت شش نوع الگو جدول کنترل که عبارتند از: نرمال، روندی افزایشی، روندی کاهشی، شیفت بالارونده، شیفت پایین رونده و الگو پریودیک بکار گرفته شده اند. در اولین روش پیشنهادی، مدل ترکیبی جدید که شامل سه مدل اصلی: یک استخراج ویژگی، یک مدل طبقه بندی کننده و یک مدل بهینه سازی می باشد، پیشنهاد شده است. در مدل استخراج مشخصه، یک مجموعه مناسب، ترکیبی از ویژگی های شکلی و آماری به عنوان خصوصیات موثر از الگوها ارائه شده است. به منظور طبقه بندی داده ها، ماشین بردار پشتیبان پیشنهاد شده است. در مدل بهینه سازی، یک الگوریتم بهینه سازی اجتماع پرندگان که همزمان برای جستجو بهترین پارامترهای ماشین بردار پشتیبان و انتخاب ویژگی استفاده می شود، برای بهبود عملگرد هر چه بهتر شناسایی الگوها استفاده شده است. نتایج شبیه سازی نشان می دهد که الگوریتم پیشنهادی درصد شناسایی خیلی خوبی دارد. این کارایی خوب تنها با تعدادی ویژگی (سه ویژگی) که با استفاده از الگوریتم بهینه شده اجتماع پرندگان انتخاب شده است، بدست آمده است. در دومین روش پیشنهادی، یک روش هوشمند هیبریدی برای شناخت نوع های متداول الگوهای جدول کنترل ارائه شده است. روش پیشنهاد شده شامل سه مدل می باشد: یک استخراج ویژگی، یک مدل طبقه بندی کننده و یک مدل بهینه سازی. در مدل استخراج ویژگی، تبدیل موجک چند رزولوشنی به عنوان مشخصه های موثر برای ارائه الگوها پیشنهاد شده است. در قسمت طبقه بندی کننده، یک ماشین بردار پشتیبان چند کلاسه استفاده شده است. در آموزش ماشین بردار پشتیبان، مقادیر پارامترها برای کارایی شناخت آن نقش مهمی دارند. بنابراین، در مدل بهینه سازی، یک الگوریتم ژنتیک موثر برای انتخاب پارامترهای مناسب کلاسیفایر پیشنهاد شده است. نتایج شبیه سازی این روش درصد شناسایی برابر 99.37% را نشان می دهد. در سومین روش پیشنهادی، سیستمی ترکیبی ارائه شده است. در قسمت استخراج ویژگی از تبدیل موجک برای استخراج ویژگی به عنوان شخصیت موثر الگوها استفاده شده است. همچنین به منظور جدا سازی، تکنیک خوشه بندی با استفاده از الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است. الگوریتم ژنتیک به منظور پیدا کردن مرکز خوشه ها بهینه بکار گرفته شده است. نتایج شبیه سازی نشان می دهد که الگوریتم پیشنهاد شده مزایایی از قبیل خوشه بندی سریعتر و کارایی شناسایی بهتر و همگرایی سریعتر در مقایسه با روش معمول خوشه بندی (k-means) دارا می باشد.
مهدی طبسیان رضا قادری
در بسیاری از کاربردهای امنیتی، تصویر چهره ی انسان نقشی اساسی را به عنوان یک منبع اطلاعات زیستی ایفا می کند. تصویر چهره به راحتی قابل دستیابی است و یک راهکار مستقیم و راحت را برای شناسایی افراد فراهم می آورد. با این وجود، بازشناسی چهره کماکان با برخی چالش ها مواجه است و از تغییرات ظاهری چهره ی افراد که ناشی از تغییرات زاویه ی دید، شدت روشنایی، حالات چهره و ... است دچار آسیب می شود. در این پایان نامه یک ساختار طبقه بندی مرکب جدید که بر اساس ایده ی زیرفضاهای تصادفی عمل می کند برای حل مسئله ی "بازشناسی چهره مستقل از حالات چهره" ارائه شده است. در بسیاری از موارد، روش های یادگیری آماری که برای حل مسئله ی بازشناسی چهره مورد استفاده قرار می گیرند به داده های آموزش بیش از حد منطبق می شوند. علت این امر تعداد اندک تصاویر چهره ی افراد و بُعد زیاد تصاویر چهره درفضای ویژگی است. استفاده از تنها یک زیرفضا برای حل مسئله ی بازشناسی چهره باعث می شود که روش های سنتی آماری نتوانند تغییرات مختلف چهره ی افراد را نیز به خوبی فرا گیرند. این تحقیق از ویژگی های به دست آمده با استفاده از راهکار چهره های فیشر بهره می برد و از ایده ی انتخاب طبقه بند برای بهبود راهکار زیرفضاهای تصادفی استفاده می کند. تعداد محدودی از طبقه بندهای مکمل از میان دسته ی طبقه بندهای تولید شده ی تصادفی انتخاب می شوند و تصمیم آنها با استفاده یک راهکار ترکیب آموزش پذیر و پویا (اختلاط خبره ها) ادغام می شوند. بدین روش، پیچیدگی پیاده سازی کاهش یافته و نتایج بازشناسی افزایش می یابند. نتایج شبیه سازی روی یک مجموعه از داده های حالت چهره نشان می دهند که روش پیشنهادی می تواند نتایج مطلوب تری از برخی از روش های آماری رایج و روش زیرفضای تصادفی ارائه دهد.
سکینه قلی نژاد محمدرضا کرمی
کنترل نویز به روش فعال (anc) تکنیکی است که نویز هایی با فرکانس پایین را به طور موثر کاهش می دهد.در این سیستم از فیلتر های وفقی به منظور تولید سیگنال ضد نویز استفاده می شود . یکی از الگوریتمهای وفقی که در سیستم anc مورد استفاده قرار می گیرد الگوریتم least mean square(lms) می باشد.اما به دلیل تاخیری که مسیر ثانویه ناشی از ادوات الکترونیکی ومسیر عبور سیگنال در این سیستم ایجاد می کند، سبب می شود که این الگوریتم واگرا شود. بنابراین از نسخه اصلاح شده آن بنام الگوریتم f×lms برای ایجاد پایداری بیشتر استفاده می شود.در این الگوریتم به تخمینی از مسیر ثانویه نیاز داریم که می تواند offline یا online تخمین زده شود.اگر تابع تبدیل مسیر ثانویه ، متغیر با زمان باشد ، باید از تخمین online استفاده شود که از نویز سفید به عنوان سیگنال آموزشی برای مدل سازی مسیر ثانویه استفاده می کند. نکته مهم دیگر در سیستم کنترل نویز به روش فعال این است که اگر نویز در یک محیط با ابعاد بزرگ انتشار یابد ، باید از سیستم چند کاناله استفاده شود. هدف از این پایان نامه کنترل نویز به روش فعال در سیستم های چند کاناله 2×2 ×1 می باشد که در آن از 4 مسیر ثانویه و 2 مسیر اولیه استفاده می شود. تابع تبدیل مسیرهای ثانویه به صورتonline تخمین زده می شوند و از روش های مدل سازی online مسیر ثانویه موجود در سیستم تک کاناله استفاده می شود که به سیستم چند کاناله بسط داده می شوند.همچنین این الگوریتم ها بر ساختارهای پیش خورد و پس خوردو ترکیبی پیاده سازی می شوند که تاکنون بر روی ساختارهای پسخورد و ترکیبی پیاده سازی نشده اند .
احسان اله قطب رزمجو زهرا رحمانی
هدف در این پایان نامه، کنترل آَشوب سیستم های با مرتبه کسری شامل پایدارسازی و همزمانسازی آن می باشد. به عبارت دیگر مطلوب است تا با طراحی کنترل کننده مناسب رفتار آشوبی سیستم که می تواند امری نامطلوب باشد؛ را حذف کرده رفتار پایداری در سیستم مربوطه ایجاد نمود. یا آن را به یک رفتار آشوبی دیگرکه می تواند به عنوان یک رفتار مطلوب باشد؛ تبدیل کرد. روش کنترل فیدبک حالت به عنوان یک روش کلاسیک، هم از لحاظ طراحی کنترل کننده و هم از نوع ساختار، پیشنهاد می گردد. در این روش انجام محاسبات برای طراحی کنترل کننده فاقد پیچیدگی های ریاضی می باشد. ضمن آنکه کنترل کننده طراحی شده با این روش دارای ساختاری ساده بوده و ساخت آن به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه می باشد. اما اگر سیستم شامل پارامترهای نامعلوم بوده و یا شامل عدم قطعیت و اغتشاش خارجی در دینامیک خود باشد (سیستم دارای نقطه کار نامعلوم و یا متغیر باشد)؛ نیاز است تا به جای روش فیدبک کلاسیک از روش فیدبک حالت مقاوم استفاده نمود. معذالک کنترل تطبیقی مد لغزشی به عنوان یک روش مناسب با پشتوانه قوی تئوری جهت کنترل اینگونه سیستم ها در این پایان نامه پیشنهاد می گردد. این کنترل کننده قادر به کنترل سیستم هایی با پارامترهای نامعلوم و همچنین در حضور عدم قطعیت و اغتشاش خارجی در دینامیک سیستم با ساختار و دامنه نامعلوم می باشد. اثبات پایداری و نیز نتایج کار در این پایان نامه به صورت شبیه سازی بر روی سیستم های یکپارچه چن، لو و لورنز نشان داده شده است. همچنین با توجه به انتخاب سطح لغزش به صورت کسری انتگرالی به عنوان یک نوآوری، سرعت پاسخ به عنوان شاخص مناسب دستیابی به اهداف کنترل و نیز دقت آن با توجه به نتایج نشان داده شده در شبیه سازی به صورت قابل قبول می باشد. در ادامه، روش کنترلی پیشنهادی و مکانیزم های تطبیقی طراحی شده، برای شناساسایی پارامترهای نامعلوم سیستم نیز با کیفیت خوبی، مورد استفاده قرار گرفته است.
امیر هزارخانی رضا قادری
امنیت بیومتریک روشی کامپیوتری شده است که هویت یک شخص را بر اساس بدن یا مشخصه های فیزیکی آن فرد تأیید می کند. گونه های مختلفی از امنیت بیومتریک وجود دارد که شامل اثر انگشت، تشخیص عنبیه چشم، تشخیص صدا، تشخیص ضربان قلب و تأیید امضاء می باشد. از جمله مزیتهای تأیید امضاء در مقابل سایر روشهای بیومتریک کاربرد وسیع آن در بسیاری از زمینههای تجاری معمول نظیر تجارت الکترونیک که شامل معاملات بانکی اینترنتی و پرداخت الکترونیکی، کنترل دسترسی و غیره میباشد، است. لذا پردازش اتوماتیک امضای انسان امروزه به یکی از نیازهای سیستمهای امنیتی تبدیل شده است. در این پایاننامه، یک سیستم تشخیص و تأیید امضاء فارسی با استفاده از شبکههای عصبی مصنوعی پیشنهاد شده است. به منظور بررسی نتایج حاصل، از یک پایگاه داده معتبر فارسی که شامل 200 امضاء همراه با پیش پردازشهای مورد نیاز میباشد، استفاده شده است. شبکه عصبی مورد استفاده در این پایاننامه، شبکه عصبی پیشرو با انتشار معکوس میباشد. در این راستا نویسنده میکوشد که خطای حاصل از روش ارائه شده را کاهش دهد. در انتها، مقایسهای میان جدیدترین تکنیکهای ارائه شده در این زمینه و روش پیشنهادی در این تحقیق، صورت گرفته است.
هادی دلاوری رضا قادری
ازخصوصیات ربات جابجاگر انعطاف پذیر می توان به عدم قطعیت در مدل و پارامترها، وجود نوسانات نا خواسته در نوک ربات و خصوصیت غیر مینیمم فازی آن اشاره کرد. ازاین رو مدل های خطی در توصیف مودهای دینامیکی ربات جابجاگر رسایی کافی را ندارند و در نتیجه کنترل کننده های خطی برای کنترل ربات جوابگو نخواهند بود. لذا استفاده از کنترل کننده های غیرخطی ضروری به نظر می رسد. بررسی نتایج تحقیقات منتشر شده نشان می دهد؛ توصیف بهترربات انعطاف پذیر با مدل مرتبه ناصحیح امکان پذیر است. از طرفی کنترل رفتارهای سیستم با تعداد پارامترهای کم کنترلی با کنترل کننده های مرتبه ناصحیح میسراست. با بررسی تحقیقات منتشر شده در زمینه کنترل کننده های مرتبه ناصحیح استفاده شده درکنترل ربات، چند خلاء تحقیقاتی به شرح زیر به چشم می خورد: 1. اکثر روشهای کنترلی مرتبه ناصحیح ارائه شده برای ربات، بیشتر کنترل کننده های خطی و بیشتر به فرم تناسبی-انتگرالی- مشتقی مرتبه ناصحیح بوده و بسیارکمتر به کنترل کننده های غیرخطی مرتبه ناصحیح که برای کنترل ربات مناسب تر است؛ پرداخته شده است. 2. بررسی پایداری سیستم مرتبه ناصحیح حاصل از اعمال کنترل کننده مرتبه ناصحیح به ربات، در این مقالات یا کلا انجام نشده یا صرفا بر اساس شبیه سازی عددی انجام شده است؛ و به صورت تحلیلی در این زمینه کاری صورت نگرفته است. لذا قابل تعمیم به سایر ورودی ها یا سایر کاربردها نیستند. 3. در زمینه کنترل کننده های مرتبه ناصحیح در مورد ربات های انعطاف پذیر، تحقیقات کمتری نسبت به رباتهای صلب ارائه شده است؛ که این موضوع خود جای کار بسیاری دارد. لذا با توجه به موارد یاد شده، در این رساله سعی بر آن است تا به رفع این خلاء های تحقیقاتی اقدام شود. در این رساله این دو مقوله مهم یعنی طراحی کنترل کننده مرتبه ناصحیح برای ربات جابجاگرو بررسی پایداری آن همزمان مد نظر بوده است. دو دیدگاه برای تحلیل پایداری کنترل کننده های مرتبه ناصحیح می توان مد نظر قرار داد: 1) طراحی کنترل کننده و سپس تحلیل پایداری آن (پایداری حلقه بسته) 2) طراحی کنترل کننده مناسب از روی خصوصیات بدست آمده از تحلیل پایداری که در این رساله هر چند به دیدگاه اول هم نیم نگاهی شده است، اما دیدگاه دوم عمده بحث در این رساله را شامل می شود؛ بدین صورت از همان ابتدا پایداری کنترل کننده تضمین می شود
فاطمه نمازی محمدرضا کرمی ملایی
در سالهای اخیر با توسعه پرشتاب فناوریهای دیجیتال و گسترش ارتباطات کامپیوتری از طریق شبکه های دیجیتال پرسرعت، نیازهای جدیدی در رابطه با امنیت فضای تبادل اطلاعات احساس شده است. سادگی روش های کپی برداری از محصولات دیجیتال و امکان نشر غیر مجاز این محصولات از طریق شبکه های مختلف کامپیوتری، ضرورت اتخاذ راهکارهایی را برای محافظت از حقوق پدیدآورندگان و صاحبان محصولات دیجیتال بیش از پیش آشکار می سازد. یکی از موثرترین راه حل های ارائه شده برای این مشکل استفاده از روش های واترمارکینگ است. واترمارکینگ دیجیتال شامل روش هایی برای قرار دادن یکسری اطلاعات (واترمارک) داخل داده ی دیجیتال (تصویر، صوت، ویدئو و متن) می باشد. بطوریکه نتوان این اطلاعات را تغییر داد و یا از بین برد و در صورت دستکاری، داده ی دیجیتال بطور کامل غیر قابل استفاده شود. این اطلاعات برای اهداف سندیت و مالکیت داده ی دیجیتال قابل استخراج می باشد. دو نیازمندی اساسی در الگوریتم های واترمارکینگ یعنی مقاومت و کیفیت بصری تصویر واترمارک شده در دو جهت مخالف هم قرار دارند. از آنجاییکه کیفیت تصاویر واترمارک شده در نهایت توسط قدرت ادراک سیستم بینایی انسان سنجیده می شود لذا می توان از ویژگی های سیستم بینایی انسان (hvs) به عنوان ابزاری موثر برای ایجاد توازن بین این دو عامل بهره برد. در این پژوهش با بررسی عملکرد سیستم بینایی انسان و مدل های مختلف ارائه شده برای آن، چند روش واترمارکینگ مقاوم تصاویر پیشنهاد شد. در این روش ها از مدل های سیستم بینایی انسان به منظور افزایش مقاومت همراه با حفظ کیفیت بصری تصویر واترمارک شده، بهره گرفته شده است. یکی از روش ها در حوزه مکان بوده که در این روش ابتدا با استفاده از مدل سیستم بینایی قطعه هایی از تصویر برای جاسازی مناسب می باشد، انتخاب شد. برای انطباق بیشتر با سیستم بینایی، انرژی واترمارک درج شده در هر قطعه نیز متناسب با سیستم بینایی کنترل می شود. همچنین برای افزایش مقاومت نیز یک روش کد کردن واترمارک و جاسازی چند برابر آن استفاده شد. با بررسی روابط تبدیل رادون می توان به این نتیجه رسید که در این تبدیل یک پیکسل به یک ضریب خاصی بستگی نداشته بلکه به میانگین تعداد زیادی از ضرایب تبدیل بستگی دارد و اگر الگوریتم درج واترمارک در ضریب تبدیل رادون به گونه ایی باشد که تغییرات ضرایب بصورت تصادفی با میانگین صفر باشد در هنگام استخراج با جمع بستن ضرایب، جمع تغییرات صفر بوده و اثر تغییرات از بین می رود. به این ترتیب درج اطلاعات تغییر چندانی روی پیکسل های اصلی نداشته و کیفیت بصری تصویر حفظ می-شود. همچنین اگر بخشی از ضرایب تبدیل رادون حذف شود این اطلاعات مربوط به جاهای مختلف تصویر بوده و بخش پیوسته ایی از تصویر خراب نمی شود. به عبارت دیگر چنین الگوریتم هایی در برابر حملات برش و چرخش مقاوم می باشند. بر پایه گفته های فوق و با بهره گیری از خواص تبدیل های دیگر مثل تبدیل موجک، تبدیل کسینوسی و بردار مقادیر ویژه، چند روش متفاوت جاسازی در حوزه تبدیل رادون ارائه شد.
سید حسین سیدی اندی محمدرضا کرمی ملایی
حس بینایی درگاه ورود اطلاعات فراوان و در نتیجه افزایش کارایی سیستم می باشد. یکی از علومی که در راستای افزایش کارایی حس بینایی در سیستم های هوشمند به کار گرفته می شود، علم ماشین بینایی است. اولین گام در بسیاری از کاربرد های ماشین بینایی، قطعه بندی تصویر می باشد. قطعه بندی تصویر،به گروه بندی پیکسل های یک تصویر اطلاق می شود به طوری که این پیکسل ها، خصوصیات مشابه با یکدیگر داشته باشند و با پیکسل های قطعات مجاور، خصوصیات متفاوتی داشته باشند. مهم ترین ویژگی مورد استفاده در قطعه بندی تصویر، ویژگی رنگ می باشد. در تصاویر تک رنگ، مقدار سطح خاکستری به عنوان ویژگی در نظر گرفته می شود اما در تصاویر رنگی، فضا های رنگی متفاوتی به عنوان ویژگی رنگ مورد استفاده قرار می گیرند. در این تحقیق از تصاویر رنگی استفاده شده است و فضای رنگ مورد استفاده نیز، فضای رنگ rgb است. در این پروژه، از یک الگوریتم بازشناسی الگو برای قطعه بندی استفاده شده است. این الگوریتم، کلاسیفایر بیزین می باشد که یک کلاسیفایر آماری است و بر احتمالات بنا شده است. ابتدا چند تحقیق که از روش بیزین برای قطعه بندی استفاده کرده اند، مورد بررسی قرار می گیرند. سپس روش پیشنهادی که بر مینای کلاسه بندی پیکسل ها بر اساس ویژگی های رنگ تصویر با استفاده از کلاسیفایر بیزین می باشد ارائه می شود. در این روش از فاصله اقلیدسی برای محاسبه پارامتر شباهت در رابطه بیزین استفاده شده است. سپس از خاصیت پیکسون ها برای قطعه بندی استفاده می شود. پیکسون به عنوان مجموعه پیکسل ها تعریف می شود. اما در الگوریتم نهایی ارائه شده علاوه بر استفاده از پیکسون ها برای قطعه بندی، از توزیع نرمال گوسی نیز برای محاسبه پارامتر شباهت استفاده می شود. در همه حالت ها احتمال پیشین برای همه کلاس ها یکسان در نظر گرفته می شود. الگوریتم های پیشنهادی بر روی چندین تصویر استاندارد اعمال می شود و توسط معیار های ارزیابی، مورد ارزیابی و مقایسه قرار می گیرند. نتایج به دست آمده قطعه بندی قابل قبولی را نشان می دهد.
سهیل صالحی آلاشتی ابوالفضل رنجبر نوعی
با بررسی و تحقیقات انجام شده در زمینه کنترل کننده های مرتبه کسری، محدودیت ساخت عملی کنترل کننده های مرتبه کسری و در نتیجه کاربرد عملی آنها را به عنوان یک ضعف برای این کنترل کننده ها می توان ذکر کرد. لذا در این پایان نامه برای حل مشکل تحقق پذیری، اقدام به برپایی سیستم سخت افزار در حلقه نموده ایم. به عبارت دیگر، با ایجاد یک سیستم آزمایشگاهی و پیاده سازی کنترل کننده های مرتبه کسری بر روی یک دستگاه عملی، کارایی این کنترل کننده ها در عمل مورد بررسی قرار می گیرد و در ضمن نشان داده خواهد شد که با استفاده از ایده سخت افزار در حلقه می توان به پاسخ های واقعی و دقیق تری نسبت به روش های مبتنی بر مدل سیستم دست پیدا کرد . در ابتدا به طراحی تعدادی از کنترل کننده های مرتبه کسری از جمله کنترل کننده تناسبی انتگرالی مشتقی، کنترل کننده تطبیقی مدل مرجع و کنترل کننده مدلغزشی خواهیم پرداخت و با پیاده سازی این کنترل کننده ها بر روی یک سیستم عملی اثر کسری کردن کنترل کننده ها را در عمل نشان خواهیم داد. برای این منظور نتایج حاصل از کنترل کننده های مرتبه کسری با نتایج بدست آمده از کنترل کننده های مشابه مرتبه صحیح مقایسه خواهند شد. کنترل کننده های مورد مطالعه در این پایان نامه از جمله موارد کاربردی مهم در علم کنترل است و به همین خاطر بررسی اثر کسری کردن این کنترل کننده ها، به نظر می رسد از این جهت حائز اهمیت باشد. لازم به ذکر است که کنترل کننده مد لغزشی با سطح لغزش انتگرالی کسری برای اولین بار در این پایان نامه ارائه شده است. به بیان دیگر در این پایان نامه نشان داده می شود که امکان دست یابی به کارائی بالاتر در برخی کاربردهای کنترل از جمله سرعت پاسخ و همچنین خطای حالت ماندگار در صورت استفاده از مشتق مرتبه کسری به جای مشتق مرتبه صحیح وجود دارد و عملاً قابل پیاده سازی است.
طاهره طالشیان ابوالفضل رنجبرنوعی
هدف از انجام این پایان نامه مدل سازی و طراحی سیستم کنترل بهینه ربات زیرآبی خودکار می باشد. به همین علت در ابتدا به استخراج معادلات حرکت ربات زیرآبی خودکار پرداخته می شود. نیرو و گشتاورهای اعمال شده بر ربات مورد ارزیابی قرار می گیرد و ضرایب بکار رفته در معادلات حرکت با استفاده از یک سری روابط تئوری و تجربی بدست آورده می شود. سپس به مسئله طراحی سیستم کنترل بهینه پرداخته می شود. از آنجایی که نیروی پیشرانش این ربات مقداری ثابت است، برای اینکه انرژی مصرفی در آن بهینه گردد باید ماموریت وسیله در حداقل زمان ممکن انجام شود. همچنین بنا بر محرک انتخاب شده برای این ربات که از نوع بنگ-بنگ است، مسئله کنترل بنگ-بنگ زمان بهینه در آن اهمیت می یابد. بدست آوردن فرم حلقه بسته از ورودی کنترل زمان بهینه، با توجه به مرتبه بالا، پیچیدگی و غیرخطی بودن معادلات فضای حالتِ حرکتِ این ربات؛ بسیار مشکل می باشد. در این پایان نامه از الگوریتم ipso-sqp جهت بدست آوردن ورودی کنترل بنگ-بنگ زمان بهینه استفاده می شود. برای نشان دادن کارایی این الگوریتم در کنترل بنگ-بنگ زمان بهینه، ابتدا از آن در کنترل حداقل زمان معادلات وندرپل، سیستم رایلی و مدل فضای حالت هواپیمای f8 با ورودی کنترل بنگ-بنگ استفاده می شود و نتایج مورد ارزیابی قرار می گیرد. سپس از آن در کنترل بنگ-بنگ زمان بهینه ربات زیرآبی خودکار استفاده می شود. همچنین نشان داده می شود که اگر محرک طوری انتخاب شود که ورودی کنترل بنگ-بنگ نباشد ولی کران دار باشد، پاسخ کنترل زمان بهینه آن، همان است که با فرض ورودی کنترل بنگ-بنگ بدست آمده است و این پاسخ منحصر به فرد نیز هست. این کار نیز با استفاده از الگوریتم ipso-sqp انجام می گیرد. پس از حل مسئله کنترل زمان بهینه و بدست آوردن مسیرهای بهینه، برای ردیابی این مسیرها کنترل کننده pid طراحی می شود. این مرحله از کار برنامه ریزی زاویه پیچ نام دارد. ضرایب کنترل-کننده pid با استفاده از روش ipso-sqp طوری طراحی می شود که خطای ردیابیِ مسیرِ بهینه، حداقل گردد.
محمد امین زاهدی تجریشی رضا قادری
سیستمهای هیبرید یکی از موضوعات مهم در زمینه های مهندسی کنترل ، ریاضیات و علوم کامپیوتر است. همانند بسیاری از سیستم های واقعی، در اینگونه سیستم ها نیز دسترسی به کلیه حالت های سیستم در عمل مقدور نمی باشد. از این رو استفاده از رویت کننده برای تخمین حالت ها از مسائل مورد توجه در کنترل آن ها است. در سیستم های هیبرید، حالت های قسمت های پیوسته، گسسته و یا هر دو می توانند در دسترس نباشند و برای هر قسمت باید یک رویت کننده طراحی شود. در این پایان نامه ، تلاش بر این است یک رویتکننده پیوسته برای یک سیستم هیبرید با دینامیکهای پیوسته و گسسته خطی است. ابتدا برای قسمت پیوسته سیستم هیبرید خطی رویت کننده طراحی می شود، سپس نامعینی های ساختاریافته در قسمت پیوسته سیستم هیبرید خطی در نظر گرفته و طراحی رویت کننده انجام می شود. مزیت این رویت کننده فرض وجود نامعینی در قسمت پیوسته سیستم هیبرید است. به عنوان سیستم مورد مطالعه به سیستم سه تانک اعمال شود. نتایج شبیه سازی ارائه شده ، عملکرد مناسب رویت کننده پیشنهاد شده در این پایاننامه را نشان میدهد.
جمال قاسمی رضا قادری
ساختار پیچیده بافت های مختلف مغز و مشکلات متنوعی که در فرآیند تصویر برداری ام آر آی وجود دارد، قطعه بندی تصاویر مزبور را با مشکل عدم قطعیت روبرو نموده است. بخشی از عدم قطعیت، به دقت تصویر برداری و برخی دیگر به تفسیر آن، شامل مراحل مختلف پردازش، ارتباط دارد. رویکردهای مختلفی برای مدیریت و مدل سازی عدم قطعیت اخیر (تفسیری) وجود دارد که از آن جمله می توان به نظریه فازی و نظریه شواهد (دمستر-شفر ds) اشاره نمود. از ویژگی های مهم نظریه شواهد توانایی بالقوه آن در کاهش این عدم قطعیت با ترکیب ساختارهای اعتقادی با یکدیگر است. در این رساله، مدلی برای احراز شرایط تضمین کاهش عدم قطعیت و به تبع آن، کاهش خطای قطعه بندی در ترکیب ساختارهای اعتقادی با نظریه شواهد ارائه شده است. علاوه بر این، سه ساختار اعتقادی با نام های fcmds، fcmmds و fdsis برای قطعه بندی ام آر آی مغز پیشنهاد شده است. fcmds و fcmmds حاصل ترکیب خوشه بندی فازی (fcm) و نظریه شواهد و fdsis مبتنی بر ترکیب سیستم استنتاج فازی (fis) و نظریه شواهد است. برای بررسی تاثیر انتخاب محدوده پارامترهای طراحی در روش های پیشنهادی، با استفاده از مدل ذکر شده، شبیه سازی های متنوعی صورت گرفته است. نتایج کمّی (معیارهای شباهت دایس و تانیموتو) و کیفی اعمال روش های پیشنهادی بر روی داده های استاندارد شبیه سازی شده و تصاویر واقعی ام آر آی حاکی از برتری محسوس روش های پیشنهادی نسبت به الگوریتم های معروف دیگر است. بهترین میانگین پاسخ بر روی داده های شبیه سازی شده سه بعدی در روش های قبلی، حدود 88% (با واریاس 005/0) بوده است، در حالی که روش های پیشنهادی موفق به بهبود عملکرد تا 93% (با واریانس صفر) شدند. در مورد داده های واقعی میانگین نتیجه روش های پیشنهادی نسبت به یکی از جدیدترین روش های ارائه شده (2011 - cswtsom) افزایش هفت درصدی را نشان می دهد.
پریسا معصومی مقری محمدرضا کرمی ملایی
مهمترین هدف در رباتیک تولید ربات های خودکار با قابلیت انجام کارها بدون دخالت بشر است. ربات های خودکار باید بتوانند تصمیم بگیرند و برای انجام کاری شروع به حرکت کنند. به همین دلیل طرح ریزی حرکت از مهمترین مسائل در رباتیک به شمار می آید. هدف از انجام این پایان نامه طراحی و شبیه سازی سیستمی برای ربات های خودکار شبیه اتومبیل است که ربات بتواند عمل پارک موازی را به طور خودکار و با موفقیت با توجه به مدل حرکتی ماشین و محدودیت های آن انجام دهد. رویکرد کنترل منطق فازی یکی از رویکرد های جدید در این زمینه است که با استفاده از دانش یک راننده خبره به حل مساله پارک می پردازد. از آنجائی که این روش کنترل نیاز به مدل ریاضی که پیدا کردن آن بسیار پیچیده یا احتمالا غیرممکن است ندارد، پیاده سازی آن نسبتا ساده تر و مقرون به صرفه تر است. در این مطالعه در مرحله ی اول سیستم فازی برای طراحی مسیر حرکت ربات و در مرحله ی بعد به منظور به دست آوردن سیستمی با کارآیی بالاتر از الگوریتم ژنتیک برای بهینه سازی پارامترهای سیستم فازی استفاده شده است. نتایج حاصله از شبیه سازی بیان گر کارایی بالای سیستم به دست آمده از ترکیب سیستم فازی و الگوریتم ژنتیک می باشد. در نهایت الگوریتم ژنتیک برای انتخاب مسیر بهینه (بدون برخورد و با کمترین خطای موقعیت)به کار گرفته شده است.
سمیه اربابی رضا قادری
هرگاه از یک مدرک کاغذی تصویری گرفته شود، مثلاً در حین اسکن کاغذ، تصویری که در پشت صفحه کاغذ وجود دارد اثری در صفحه جلویی از خود برجای میگذارد. تصاویر صفح? پشت و روی کاغذ ترکیبی غیرخطی ایجاد میکنند و بنابراین یک مسأله با کاربرد عملی برای جداسازی کور منابع (bss) فراهم می آید. در اینجا، یک نسخه از ترکیبات شدیداً غیرخطی که در آن از کاغذ "پوست پیازی" استفاده شده، بکار گرفته شده است. جداسازی توسط infomax بسط یافته و با اعمال یک روش پیش پردازش غیرخطی ابتکاری مبتنی بر رقابت بین اجزاء فرکانس بالای تجزیه موجک تصاویر انجام شد. نتایج جداسازی توسط معیارهای کیفی و کمی مورد ارزیابی قرارگرفت که بیانگر دقت، سرعت و کیفیت بالای تصاویر تخمینی است. به منظور ارزیابی دقیق تر الگوریتم جداسازی غیرخطی و مقایسه کیفیت تصاویر تخمینی با منابع اولیه، علاوه بر معیارهای ارزیابی معمول، معیار سنجش فاصله اقلیدسی بین انحراف معیار تصاویر و شباهت line profile معرفی شده است. نتایج جداسازی غیرخطی با الگوریتم پیشنهادی توسط معیارهای مذکور مورد بررسی قرار گرفت و بهبود قابل ملاحظه ای مشاهده شد.
هدیه عقه خلردی رضا قادری
: بسته شدن چشم ها، خمیازه و افتادگی سر سه ویژگی برجسته خواب رفتگی راننده هستند. سیستم چشم انسان با تحلیل اطلاعات فرکانسی توالی تصویر را پردازش می کند. در این کار در مرحله پیش پردازش، تغییرات روشنایی تصویر حذف می شود و محدوده دینامیکی آن کاهش پیدا می کند تا اطلاعات زائد آن از بین برود. اطلاعات حرکتی به حوزه فرکانس-زاویه برده می شود و جهت حرکت بدست می آید. در این پژوهش، فیلتر تیز کننده بر اطلاعات ایستا اعمال می شود. این فیلتر با تیز کردن کانتور های تصویر، اختلاف سطح انرژی را در تصاویری با کانتور های زیاد نسبت به تصاویری با کانتورهای کم افزایش می دهد. در این حالت، تفکیک حالت باز چشم و دهان از حالت بسته آنها با اطمینان بیشتری صورت می گیرد. همچنین روش جدیدی برای به کارگیری انرژی اطلاعات ایستای تصویر ارائه می شود. انرژی متوسط اطلاعات ایستا روی چهارچوب های چشم و دهان روی پنج قاب اول توالی تصویر محاسبه و به عنوان مشخصه مبنای چشم و دهان برای راننده در حافظه ذخیره می شود. سپس انرژی نسبی در هر قاب به صورت تقسیم انرژی ایستا در هر قاب به انرژی متوسط مبنا محاسبه می گردد. این کار انرژی اطلاعات ایستا را برای همه افراد با هر ظاهری به یک محدوده مشترک منتقل می کند و تعیین یک آستانه ثابت برای انرژی نسبی می تواند حالت های باز و بسته را از یکدیگر جدا کند. روش دیگری که در این کار ارائه شده است این است که تنها از انرژی اطلاعات حرکتی برای تشخیص افتادگی سر استفاده می شود. انرژی نسبی محاسبه و با مقدار آستانه مقایسه می شود تا رویداد حرکت را در سر تشخیص دهد. اگر شرط زاویه، بسته بودن چشم ها پیش از افتادگی سر و عدم وقوع خمیازه برآورده شوند افتادگی سر شناسایی می شود. در این پژوهش همچنین روشی برای ترکیب وقوع سه حالت بسته بودن چشم ها، خمیازه و افتادگی سر ارائه می شود تا تصمیم گیری نهایی را برای وقوع خواب رفتگی انجام دهد.
لیلا منتظری جویباری رضا قادری
تشخیص رفتار غیر نرمال در کاربردهای ترافیک با استفاده از منطق فازی و الگوریتم های تکاملی
سید جلیل ساداتی رستمی ابولفضل رنجبرنوعی
در این رساله به طراحی کننده مرتبه کسری pid برای سیستمهای تأخیردار مبادرت شده است. مدل دستگاه قلب و شش که دارای تأخیر زمانی است، به عنوان نمونه کاربرد برای این کنترل کننده در نظر گرفته شده است. گزارشهای تحقیقاتی در خصوص کنترل کننده های مرتبه کسری در سیستمهای پیچیده حاکی از آن است که در بسیاری از موارد این نوع کنترل کننده ها با تعداد پارامترهای کمتری قادر به ارائه خصوصیات بهتر نسبت به کنترل کننده ای متعارف غیر کسری است. روند طراحی کنترل کننده با توجه به ضرورت تضمین پایداری و قوام و حصول بهترین شاخصهای عملکردی بدین گونه انتخاب شده است که ابتدا ناحیه پایداری در فضای پارامترهای کنترل کننده تعیین شود و سپس با کمک روشهای بهینه سازی، مقادیر پارامترها تعیین گردد. به دلیل وجود تأخیر و پیچیدگی فوق العاده مساله استفاده از ساختار پیش بینی کننده اسمیت مد نظر قرار گرفته است. مشکل اجرایی فرآیند در تعیین مرزهای ناحیه پایداری برای سیستم های غیرخطی مرتبه کسری است. برای رفع این مشکل به این صورت عمل شده که ابتدا خطی سازی ورودی خروجی مقاوم صورت گرفته و با اثبات قضایا و لم های مختلف و بررسی آن در حوزه زمان و فرکانس، روش تعیین مرزها (که برای سیستمهای غیر کسری توسعه یافته بود) به سیستم های مرتبه کسری تعمیم یافته است. این امر باعث لزوم ابداع الگوریتمی نو برای تنظیم ضرایب با توجه به وجود دو تأخیر در معادله مشخصه سیستم گردیده است که وجه ممیزه این تحقیق از روشهای گزارش شده پیشین می باشد. پیاده سازی روش پیشنهادی بر روی مدل دستگاه قلب و شش و مقایسه نتایج آن با روشهای استاندارد h_infinity نشان دهنده آن است که کنترل کننده طرح شده با روش پیشنهادی که از درجه سه می باشد، از کنترل کننده طرح شده با فرآیند h_infinity که از درجه پنج است، عملکرد بهتری را نتیجه داده است.
حبیب اله آدرنگ حسین میار نعیمی
امروزه از فیبر نوری به دلیل داشتن پهنای باند بسیار بالا، جهت انتقال حجم زیادی از داده استفاده می شود. اما داده پس از عبور از فیبر به دلیل اثرات غیرایده آل آن خراب می شوند. بنابراین نیاز است که داده های انتقالی توسط فیبر در سیستم گیرنده توسط مدار بازیابی کلاک و داده (cdr) بازیابی شوند که حلقه های قفل فاز (pll) نقش اصلی را در این مدارها دارند. از میان حلقه های قفل فاز، حلقه قفل فاز باینری یا بنگ- بنگ به دلیل داشتن بهره ی بالا در فرکانس (سرعت) بالاتر استفاده می شوند. زیرا در حلقه های قفل فاز مبتنی بر آشکارساز فاز خطی در صورت وجود اختلاف فاز، پالسی متناسب با اختلاف فاز تولید می شود. اما اگر فرکانس بالا باشد، پهنای پالس تولید شده بسیار باریک است و در نتیجه ولتاژ لازم برای تنظیم فرکانس نوسان ساز فراهم نمی شود و مدار بازیابی کلاک و داده به درستی عمل نمی کند. اما مشخصه ایده آل آشکارساز فاز بنگ- بنگ (bbpd) از تابع علامت پیروی می کند که رفتار غیرخطی شدید دارد. بنابراین آشکارساز فاز بنگ- بنگ به دلیل داشتن رفتاری مشابه تابع علامت، در صورت وجود اختلاف فاز چه کوچک و چه بزرگ، یک ولتاژ ثابت و بزرگ در خروجی خود تولید می کند تا حلقه ی cdr را به سمت قفل ببرد. این سبب می شود بتوان از آن در فرکانس (سرعت) بالاتر استفاده نمود. در حالت کلی تحلیل یک حلقه ی قفل فاز باینری (bpll) دارای یک چالش بسیار مهم می باشد که آن تحلیل جیتر می باشد. زیرا جیتر منجر به رخ دادن خطای بیت می شود. آنچه سبب ایجاد چالش در تحلیل حلقه قفل فاز باینری می شود، وجود آشکارساز فاز غیرخطی در ساختار آن است که سبب ایجاد رفتار غیرخطی در سیستم می شود. در این رساله حلقه قفل فاز باینری بطور کامل مورد تحلیل قرار گرفته شده است و در نهایت مشخصه های جیتر با استفاده از روش های تحلیل سری فوریه و بیان ریاضی شکل موج های حوزه زمان بدست آمده است. مهمترین مزیت تحلیل ارائه شده نسبت به پژوهش های پیشین آن است که به هیچ فرض اضافی برای پارامترهای حلقه نیاز ندارد و تحلیل در حالت کلی انجام شده است. از طرف دیگر، در عمل چون آشکارساز فاز باینری در سطح ترانزیستور پیاده سازی می شود، مشخصه آن از تابع علامت فاصله دارد. به همین جهت در این رساله مدل عملی آشکارساز فاز باینری در تحلیل درنظر گرفته شده است. موضوعی که کمتر منابعی به آن توجه کرده است و یکی از نوآوری های مهم این رساله است. در نهایت با در نظرگرفتن مدل عملی برای آشکارساز فاز، معادله دیفرانسیل غیرخطی سیستم بدست آمده است و از ابزار قدرتمند بسط سری ولترا برای تحلیل آن استفاده شده است. یکی از علاقمندی های طراحان bpll آن است که بتوانند با روشی کارآمد پارامترهای حلقه را برای کاربرد خاص و به طور مثال برای استفاده در استاندارد sonet طراحی نمایند. یکی از چالش های مهم در طراحی، برآورده نمودن مشخصات جیتر و درنظر گرفتن مصالحه های بین آنهاست که در پژوهش های پیشین کمتر به آن توجه شده است. بنابراین در این رساله، روش طراحی مناسب بر مبنای تحلیل های ارائه شده برا ی رسیدن به مشخصات مطلوب ارائه شده است. در نهایت برای ارزیابی تحلیل های انجام شده طراحی و شبیه سازی در سطح ترانزیستور، برای گیرنده فیبر با نرخ داده 2.5gb/s در تکنولوژی cmos 0.18?m و با ولتاژ تغذیه 1.8v انجام شده است. نزدیکی نتایج تحلیلی و شبیه سازی اعتبار نتایج تحلیلی را تایید می کند.
راحله غلامی محمدرضا کرمی
در یک تعریف کلی بهسازی گفتار، تلاش برای بهبود عملکرد سیستم های ارتباط گفتاری است. انعکاس عامل مخربی است که به خاطر وابستگی به سیگنال، کار مهندسان پردازش گفتار را برای بهسازی سیگنال سخت کرده است. در این پژوهش، روش های بهسازی سیگنال گفتار آلوده به انعکاس بررسی شده است. پژوهش های مورد بررسی، شامل سیگنال انعکاسی تک یا چند کاناله هستند ولی سیگنال مورد بحث این گزارش، سیگنال دریافتی از یک کانال است. این کانال، شامل میکروفونی است که در محیطی بسته و در فواصل مختلفی از گوینده قرار دارد. در روش های پیشنهادی از تبدیل موجک و پردازش های هر دو حوزه زمان/ فرکانس استفاده شده است. اولین روش پیشنهادی که بهبود یافته بهترین الگوریتم موجود است، به دنبال ارائه روش جدیدی برای وزن دهی به مولفه های وابسته به تارهای صوتی حنجره است و این کار با استفاده از ضرایب کپسترال مبتنی بر معیار مل (که حاوی فیلتر بانک هایی مشابه سیستم شنوایی انسان هستند) و ضرایب ناهمبسته آنالیز پیش بینی خطی در حوزه فرکانس، انجام شده است. در این روش مکان یابی لحظه های تحریک حنجره با دقت بیشتری نسبت به روش های پیشین صورت گرفته است. تمرکز اصلی این گزارش بر روی دومین الگوریتم پیشنهادی است و ایده اصلی آن، مشکل موجود در روش تفریق طیفی است که یکی از روش های اصلی برای بهسازی سیگنال انعکاس در حوزه فرکانس است ولی با مشاهده طیف نگاشت سیگنال تفریق طیفی شده ، کماکان هم پوشانی ناشی از انعکاس، بین فریم هایی از سیگنال موجود است. به همین دلیل در این پژوهش با هدف کاهش اثر این تداخل، به بهبود تفریق طیفی پرداخته و این کار با تعیین فریم های سکوت سیگنال آلوده، و تخمین انعکاس از این فریم ها حاصل شده است. سپس برای به روز رسانی الگوریتم تفریق طیفی و بهبود آن، به تغییر پارامتر ، که در محاسبه تابع بهره طیفی موثر است پرداخته شده که این کار متناسب با میزان سیگنال به انعکاس هر فریم انجام شده است. در حالی که در کارهای پیشین ضریبی ثابت برای این متغیر تعریف شده است. در این پژوهش، از سیگنال های صوتی تمیز موجود در پایگاه داده timit و پاسخ ضربه ای که از میکروفون موجود در اتاق بسته، که در فواصل 50،100،200،300 سانتی متری از گوینده ضبط شده، استفاده شده است و سیگنال انعکاسی با کانولوشن پاسخ ضربه اتاق با سیگنال تمیز بدست آمده است. معیار ارزیابی مورد استفاده در این گزارش نیز، معیار سیگنال به انعکاس محلی است. نتایج شبیه سازی بیان گر کارایی بالای روش پیشنهادی نسبت به روش های موجود است. به طوری که برای سیگنالی با میزان سیگنال به انعکاس 9.12- دسی بل، با کمک الگوریتم اول 2.55- و با کمک الگوریتم دوم 0.875- دسی بل حاصل شده است در حالی که بهترین الگوریتم موجود بهبودی به میزان 3.9- دسی بل داشته است و افزایش مقدار سیگنال به انعکاس حاصل شده، بهبود قابل توجهی برای سیگنال آلوده به انعکاس است.
سید مهدی رخت اعلا رستمی رضا قادری
در فصل دوم پیل سوختی و مدلهای ارائه شده به صورت اجمال، مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه این فصل یک مدل مرتبه شش غیر خطی از سیستم پیل سوختی pem ارائه شده است که درآن خروجی های اندازه-گیری شده سرعت زاویه ای کمپرسور و فشارمانیفولد تغذیه ومانیفولد برگشت می باشد. جریان بار و ولتاژموتور dc به ترتیب به عنوان اغتشاش قابل اندازه گیری و ورودی کنترلی درنظر گرفته شده اند. ضمنا در این فصل به بررسی کنترل مد لغزشی پرداخته، مفاهیم پایه ای کنترل کننده مد لغزشی مرتبه بالا و الگوریتم های آنها معرفی و شرح داده خواهد شد. فصل سوم به بررسی پژوهش های علمی و گزارش های ارائه شده اخیر مرتبط با این پژوهش اختصاص دارد. در این فصل با تبیین فضای تحقیق در موضوع، جایگاه پژوهش جاری مشخص شده است. در فصل چهارم یک رویتگر زمان محدود بر پایه مد لغزشی مرتبه بالا به منطور تخمین استوکیومتری اکسیژن و حالتهای غیر قابل دسترس سیستم ارائه شده است. در این رویتگر، هر ترم تزریق خروجی از طریق یک الگوریتم مناسب مد لغزشی مرتبه ی بالا طراحی می شود. سرانجام متغیرهای حالت در زمان محدود و بدون نیاز به فیلتر و یا نیاز به تبدیل به فرم عادی، تخمین زده می شوند. با توجه به اینکه این ترمهای تزریق خروجی نیازمند مشتقات سطح لغزش می باشد الگوریتمی برای مشتق گیری گام به گام نیز در فصل چهارم ارائه شده است. در فصل پنجم شبیه سازی، جهت نمایش کارآئی تئوری ارائه شده، در زمینه طراحی رویتگر hosm و تئوری مشتق گیر گام به گام ارائه شده است. در این بخش رویتگر ارائه شده بر روی سیستم پیل سوختی بکارگیری شده و تخمین استوکیومتری اکسیژن در شرایط معمولی، عدم قطعی و نویزی مورد بررسی قرار گرفته است. مشتق-گیر گام به گام ارائه شده شبیه سازی شده و همچنین در رویتگر hosm قرار گرفته و کارایی آن ارزیابی شده است. در فصل ششم رساله، از بحث تخمین استوکیومتری اکسیژن در پیل سوختی با رویتگر hosm و مشتق-گیر گام به گام در این رویتگر، نتیجه گیری شده و در این فصل با ارائه پیشنهاداتی برای ادامه تحقیقات به پایان رسیده است. برای کامل نمودن تعاریف استفاده شده در پیل سوختی و کامل نمودن مفاهیم رویتگر و مشتق گیر، بخش ضمائم به این رساله در فصل هفتم اضافه شده است. ایده های ارائه شده و انجام پذیرفته در این رساله به عنوان مشارکت در ادبیات موضوع، به شرح ذیل می باشد: ? مدلی غیر خطی، مناسب برای طراحی رویتگر استخراج گردید. مدل غیر خطی پیل سوختی به صورت مناسب و بر اساس نیاز رویتگر بازچینی گردید تا از آن در طراحی رویتگر hosm، استفاد شود. ? یکی از نو آوری های کلیدی این رساله، فرموله سازی مجدد برای استوکیومتری اکسیژن، بگونه ای است که فقط بر حسب پارامترهای ثابت و حالتهای قابل اندازه گیری سیستم یعنی x4 ,x2 و x5بیان گردد. ? به عنوان سومین نوآوری، تست رویت پذیری و تعیین شاخص رویت پذیری برای طراحی رویتگر انجام شده است. چون معادلات پیل سوختی شدیدا غیرخطی و پپچیده است، تست رویت پذیری نیازمند محاسبه مرتبه یک ماتریس 6 ? 12 با مشتق تابع نسبت به خروجی های h1، h2 و h3 تا مرتبه سوم می-باشد. عملا نتیجه کار یک ماتریس پیچیده می گردد. لذا بررسی کامل بودن رتبه ماتریس به ابعاد 6 ? 12، به صورت حل یک مسئله مینیمم سازی دترمینان ماتریس رویت پذیری انجام شده است. ? چهارمین دستاورد، طراحی رویتگر مد لغزشی مرتبه بالاست. هدف از طراحی و تحقق رویتگر، تخمین جرم های اکسیژن و نیتروژن در سمت کاتد است. زیرا تخمین این متغیرها ارتباط مستقیم در محاسبه استوکیومتری اکسیژن دارد. در فرآیند طراحی، ملاحظه آن بوده که نیازی به باز نمائی به فرم کانونی و فیلتر نمودن سیگنالهای تخمینی در پروسه تخمین نبوده و همگرایی آن در زمان محدود محقق گردد. ? نوآوری پنجم، طراحی مشتق گیر و اثبات همگرایی رویتگر بوده است. در استفاده از این نوع رویتگرها باید مشتقات تا مرتبهn-1 از خطای خروجی در اختیار باشد و نیز بتوان زمان لازم برای همگرایی زمان محدود آنرا توسط رابطه ای حساب کرد. بعنوان نوآوری جدید یک مشتق گیر گام به گام ارائه شده است که در آن روشی برای تخمین زمان همگرایی ارائه شده است. در نهایت مدت زمان انتظار وکافی جهت تخمین مشتقات بدست آمده است. ? موضوع بعد محاسبه زمان همگرایی است. مشتق گیرهای گام به گام با الگوریتم پیچش برتر ارائه شده که ترمهای خطی را اضافه می نماید؛ تا همگرایی سریعتر به مبدا را ارائه دهد. تخمین زمان همگرایی بعنوان دستاورد جدید در مشتق گیر گام به گام ارائه شده است. ? به عنوان نوآوری جانبی و به موازات کارهای فوق، قوانین مفید (کافی) برای کاندیدا کردن تابع لیاپانوف مناسب برای الگوریتم مد لغزشی مرتبه دو استخراج شده، بصورت مدون ارائه شده است. تامین و اثبات همگرایی از شرایط اولیه محدود، به مبدا و تخمین زمان همگرایی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
وحیده السادات صادقی حسین میارنعیمی
با پیشرفت روزافزون مخابرات بی سیم در دو دهه اخیر، استفاده از سنتزکننده های سریع و باکیفیت، مورد توجه طراحان و محققان قرار گرفته است. سنتزکننده های فرکانسی اساساً بر مبنای حلقه های قفل فاز پیاده می شوند و به صورت کلی در دو دسته مود صحیح و مود کسری قرار می گیرند که تفاوت اصلی آنها در نحوه انجام تقسیم فرکانسی در مسیر فیدبک است. سنتزکننده های مود کسری به صورت ذاتی دارای سرعت بیشتری نسبت به سنتزکننده های مود صحیح هستند. به این ترتیب با توجه به اینکه افزایش سرعت سنتزکننده ها را می توان معادل افزایش سرعت حلقه قفل فاز در نظر گرفت در این رساله ابتدا یک ساختار جدید برای افزایش سرعت حلقه قفل فاز پیشنهاد می شود. در این ساختار از یک بلوک مقایسه گر باینری فرکانس به عنوان مدار کمکی استفاده می شود. سپس این ساختار سریع کهbbfc-cpll نامیده می شود در حوزه زمان تحلیل شده و طراحی حلقه قفل فاز بر اساس تحلیل ارائه شده انجام می گیرد. پس از تأیید عملکرد سریع این ساختار و بررسی چگونگی انتخاب بهینه پارامترها، از حلقه قفل فاز پیشنهادی در ساختار مود کسری استفاده می شود که امکان رسیدن به سرعت و رزولوشن فرکانسی بالاتر را فراهم می سازد. از آنجایی که تأثیر این ساختار پیشنهادی به صورت خاص بر روی زمان گذرای سیستم است بررسی وضعیت نویز فاز و شاخک آن به صورت بسیار منطبق بر ساختار مود کسری قابل طرح است. لذا در بخش دیگری از رساله به بررسی و مدل سازی نویز فاز و نویز شاخک در مود کسری به عنوان یکی از مهم ترین مسائل مطرح در این نوع از سنتزکننده ها پرداخته می شود که با توجه به توضیحات و شبیه سازی های ارائه شده قابل استفاده در تمام سنتزکننده های مبتنی بر ساختار مود کسری از جمله ساختار پیشنهادی در این رساله می باشد. هم چنین نتایج شبیه سازی های متناظر با سنتزکننده مود کسری معمولی و سنتزکننده پیشنهادی ارائه می شود. به منظور تأیید نتایج به دست آمده از شبیه سازها، نتایج تعدادی تست عملی انجام شده بر روی بُرد آزمایشگاهی adf7021 ارائه می گردد.
معصومه مکاری محلاتی رضا قادری
تصاویر دیجیتال به دلیل کاربردهای فراوانی که دارند از اهمیت خاصی برخوردارند. اما مشکلی که در این زمینه وجود دارد این است که این تصاویر ممکن است تحت تاثیر عوامل گوناگونی در معرض نویز قرار گرفته و یا به عبارت دیگر تخریب شوند. از آنجایی که این تخریب کارایی دیگر حوزه های کار با تصویر از جمله بخش بندی تصاویر، بازشناسی الگو و دیگر پردازش های تصویر را مختل می کند، فیلترهای بسیاری به منظور بهبود تصاویر تخریب شده در حوزه های مختلف تا به امروز ارائه شده اند. از طرفی با توجه به ماهیت تصادفی بودن نویزهای موجود در تصاویر و عدم قطعیتی که دارند، علاقه مندی به منطق فازی و به طبع آن فیلترهای فازی در بهبود تصاویر رو به افزایش است. فیلتر میانه- میانگین فازی یکی از فیلترهای کارامد در حذف نویز ضربه از تصویر است. اما هنگامی که میزان چگالی نویز در تصویر بالا رود، فیلتر فازی عملکرد خوبی از خود نشان نمی دهد. برای غلبه بر این مشکل روشی پیشنهاد شده که در ترکیب با فیلتر فازی مورد نظر کارایی بسیار خوبی را از خود نشان می دهد. ایده ی این روش به این صورت است که یک همسایگی در اطراف پیکسل نویزی مرکزی در نظر گرفته و مقدار میانگین پیکسل های غیرنویزی همسایگی جایگزین پیکسل مرکزی می شود. برای پیکسل های نویزی در همسایگی این روال ادامه پیدا می کند تا جایی که دیگر پیکسل نویزی در همسایگی پیکسل مرکزی وجود نداشته باشد. با ترکیب این ایده با فیلتر میانه- میانگین فازی، فیلتر میانه- میانگین فازی بهبود یافته به دست خواهد آمد. فیلتر فازی به دست آمده در رفع نویز ضربه به خصوص در تصاویری که به شدت و با درصدهای نویز بالا تخریب شده اند، بسیار کارآمد است. به منظور مقایسه فیلتر مورد نظر با روش های دیگر حذف نویز، از معیارهای شناخته شده استفاده شده است. همچنین به کمک الگوریتم nam عملکرد فیلتر مزبور در حفظ جزییات مورد ارزیابی قرار گرفته است.
مریم طالبی رستمی رضا قادری
در تصاویر پزشکی به علت وجود نویز در داده ها ی دریافتی، به طور محسوس عدم قطعیت در داده ها را داریم. مخصوصاً مرز بین بافت ها دقیقاً مشخص نیست و عضویت در هر ناحیه ذاتاً فازی است. بخش بندی دستی تصاویر یک فرآیند زمان بر است و خطاهای انسانی در آن نقش زیادی دارد. ام آر آی یکی از انواع مهم تصاویر پزشکی است که امروزه پیشرفت های زیادی در بخش بندی خودکار آن صورت گرفته است. یکی از روش های معمول و متداول بخش بندی تصاویر ام آر آی، استفاده از الگوریتم خوشه بندی فازی است. این الگوریتم به پیکسل ها این امکان را می دهد که با درجه عضویت های مختلف در دسته های متفاوت قرار بگیرند، اما الگوریتم پایه خوشه بندی فازی دارای ضعف های فراوانی است که منجر به کاهش دقت بخش بندی خواهد شد. یکی از این ضعف ها عدم استفاده از اطلاعات مکانی پیکسل ها در بخش بندی است. در نتیجه این الگویتم بسیار حساس به نویز است. در این تحقیق به منظور جبران ضعف الگوریتم خوشه بندی فازی، تنها به مقادیر شدت روشنایی پیکسل ها اکتفا نشده و از اطلاعات پیکسل های همسایه نیز استفاده شده است. سپس از یک شبکه عصبی به عنوان طبقه بند در کنار الگوریتم خوشه بندی فازی استفاده می شود تا به این وسیله ضعف های الگوریتم خوشه بندی فازی تا حدودی مرتفع گردد. به منظور ارزیابی و سنجش کارایی روش های پیشنهادی شبیه سازی های فراوانی صورت گرفت. نتایج کمی و کیفی اجرای الگوریتم ها روی داده های واقعی و شبیه سازی شده حاکی از برتری روش های پیشنهادی بر روش های شناخته شده قبلی در بخش بندی تصاویر ام آر آی است. روش های پیشنهادی روی داده های شبیه سازی شده به خصوص در برش های بالایی و پایینی که طبقه بندی آن دشوارتر می باشد در مقایسه با یکی از روش های مورد مقایسه قبلی که بهترین نتیجه را داشته است حدود 3 تا 4 درصد بهبود داشته است. همچنین روی داده های واقعی نیز روش های پیشنهادی در قطعه بندی بافت ماده سفید در مقایسه با یکی از جدیدترین روش های ارائه شده (2011 - cswtsom) افزایش هشت درصدی را نشان می دهد.
میلاد ملک زاده کبریا ابوالفضل رنجبر نوعی
در این پژوهش، طرح کنترلی جدیدی بر مبنای رویتگر برای کلاسی از سیستم های غیرخطی ارائه شده است . این طرح کنترلی از یک کنترل کننده با الگوی مقاوم به نام رایس فیدبک و یک رویتگر با الگوی تطبیقی-عصبی در ساختار حلقه بسته کنترلی بهره می برد. کنترل کننده به کار گرفته شده جهت تولید سیگنال کنترلی؛، نیاز به تعریف خطای کمکی در ساختار خود دارد که متشکل از خطای ردیابی به همراه مشتقات آن می باشد. وجود مشتقات خطا در ساختار کنترل کننده مذکور باعث می شود در تلاش کنترلی رایس حالت هایی غیر از حالت های مرسوم، در خروجی سیستم ظاهر شوند. بنابراین اگر این کنترل کننده جهت کنترل سیستمی با دینامیک پیچیده انتخاب شود، امکان این وجود دارد که به دلیل در دسترس نبودن تمام حالت های سیستم یا در اختیار نداشتن اطلاعات کاملی از سیستم -که می تواند به دلیل خطا در مدل ریاضی آن باشد؛ عملکرد این کنترل کننده با مشکل مواجه شود. با توجه به توضیحات مطرح شده ، نیاز یک رویتگر غیرخطی با عملکرد مناسب حس می شود. جهت حل این مشکل، در این پایان نامه از یک رویتگر با ساختار تطبیقی-عصبی استفاده شده است که عملکرد قابل قبولی در سیستم های عملی به دلیل کارکرد on-line دارد. این رویتگر با بهره گیری از شبکه عصبی در ساختار خود، قابلیت انعطاف پذیری مناسبی در بررسی رفتار توابع غیرخطی از خود نشان می دهد. هم چنین به دلیل داشتن الگوی تطبیقی در تنظیم وزن های شبکه عصبی، تخمین حالات سیستم به صورت همزمان را فراهم می سازد. طرح کنترلی در این پروژه بر روی چهار سیستم غیرخطی پیاده سازی شده است که جهت بررسی قابلیت استراتژی کنترلی، در هر مرحله به میزان پیچیدگی سیستم افزوده خواهد شد. در ابتدا سیستم روبات تک مفصله جهت بررسی انتخاب شده است. در ادامه عملکرد این طرح کنترلی بر روی سیستم های آشوبی مورد بررسی قرار می گیرد. اهداف کنترلی بر روی سیستم های آشوبی به دو منظور همگرایی حالت های سیستم- های آشوبی به صفر و ردیابی سیگنال مرجع انجام شده است. ابتدا سیستم آشوبی مرتبه دوم دافینگ جهت کنترل انتخاب شده است. سپس سیستم آشوبی دو حالته دیگری به نام پاندول با داشتن ترم غیرخطی پیچیده تر، مورد استفاده قرار گرفته است. سپس در کابرد آخر، طرح کنترلی بر روی سیستم آشوبی مرتبه سوم جنسیو-تسی پیاده سازی خواهد شد. توانایی طرح کنترلی مفروض در نتایج شبیه سازی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. هم چنین نتایج شبیه سازی برروی سیستم دافینگ با طرح کنترلی مقاوم بر مبنای قانون فازی نیز مقایسه شده است که عملکرد طرح کنترلی ارائه شده در این پایان نامه در ردیابی سیگنال مرجع، مطلوب تر بوده است.
معصومه محسنی رضا قادری
قطعه بندی تصویر، یک مساله پایه در بینایی ماشین است. در روش مبتنی بر برش نرمالیزه گراف (ncut)، حل این مساله به انتخاب بردار ویژه متناظر با دومین کوچکترین مقدار ویژه یک ماتریس خاص می انجامد. در این پایان نامه، ضمن بیان هم ارزی رابطه ریاضی حاکم بر مساله ی بدون مربیِ ncut با معیار fisher-rao در طبقه بندیِ با مربی، از نگاهی نو به مساله ی انتخاب بردار ویژه پرداخته شده است. در این پژوهش با پیشنهاد معیاری کارا از دیدگاه fisher-rao، به گزینش و مرتب سازی بردارهای ویژه در مساله هم ارز ncut آن پرداختیم. نتایج آزمایش هم ارزی قطعه بندی تصویر برپایه این دو معیار، ارایه قطعه بندی با اندازه ncut کمتر و گوناگونیِ ارزش گذاریِ بردارهای ویژه را نشان می دهد. همچنین در این پایان نامه، یک الگوریتم یادگیری اصلاح شده برای شبکه های توابع اساسی شعاعی پیشنهاد شده است که منجر به تعداد نرون های لایه میانی کمتری می شود در حالی که دقت طبقه بندی شبکه های توابع اساسی شعاعی را حفظ می کند. برای این منظور از روش خوشه بندی مبتنی بر برش نرمالیزه برای ساخت طبقه بندی کننده ی شبکه توابع اساسی شعاعی استفاده شده است. وزن های بین لایه ی نهان و لایه ی خروجی با استفاده از روش شبه معکوس محاسبه شده است.دقت روش پیشنهادی با روش متداول آموزش شبکه های توابع اساسی شعاعی مبتنی بر k-means مقایسه شده است. نتایج آزمایش ها نشان می دهد که روش پیشنهادی در کاهش تعداد نرون های لایه میانی موثر است در حالی که دقت طبقه بندی را ثابت نگه می دارد. همچنین با استفاده از شبکه تابع اساسی شعاعی به قطعه بندی تصویر پرداختیم.
محمد سفیدگرنیاامیری رضا قادری
بازشناسی الگوها یکی از زمینه های مهم پژوهشی در زمینه علوم کامپیوتراست. یکی از شاخه های این حوزه که مطالعات بسیاری در خصوص آن انجام گرفته و کماکان نیز انجام می گیرد، بازشناسی تصاویرکاراکترها خصوصا از نوع دست نویس است. در طی سالیان زبان هایی همچون انگلیسی، چینی و هندی شاید به واسطه جمعیت بزرگ تشکیل دهنده در توسعه الگوریتم های بازشناسی تصاویر کاراکترها در مقایسه با سایر زبان به میزان بسیار بیشتری مورد توجه قرار گرفته اند. مجموعه کاراکترهای زبان فارسی که می توان با توجه به قرار گیری کاراکتر های نوشتاری عربی در درون آن، محدوده شامل بیش از 20 کشور و جمعیتی 400 میلیون نفری برای آن در نظر گرفت، با توجه به اهمیتی که دارد کمتر مورد توجه بوده است. در این پژوهش، دو روش برای بازشناسی تصاویر دستنویس کاراکترهای عددی فارسی ارایه شده است. در روش پیشنهادی اول از تبدیل رادون جهت استخراج مشخصه و الگوریتم برنامه نویسی پویا و کلاسیفایر k نزدیکترین همسایگی و در روش پیشنهادی دوم از تبدیل رادون، الگوریتم زمان تابی پویا و کلاسیفایر k نزدیکترین همسایگی جهت محاسبه تابع هزینه شباهت و بازشناسی استفاده شده است. هدف از طرح این دو الگوریتم، با استفاده از قابلیت تبدیل رادون در ایجاد مشخصه هایی با حجم کوچک و فشردگی بالا در تلفیق با برنامه نویسی پویا و زمان تابی پویا به عنوان روش هایی با نیاز به سخت افزار نه چندان قدرتمند، بازشناسی سریع با کارایی مطلوب بوده است. پایگاه داده مورد استفاده در این پژوهش مجموعه کاراکترهای جدا از هم شامل حروف اسامی شهرها و کد های پستی ایران است. در مطالعات پیشین انجام شده بر روی این پایگاه داده در بخش اعداد، روش هایی همچون کدینگ فراکتال و شبکه های عصبی به راندمان 91/37 درصد و مشخصه های ساختاری و آماری به راندمان 94/44 درصد دست یافته اند. در بخش حروف فارسی نیز با استفاده از کدینگ فراکتال و شبکه های عصبی و تقسیم بندی حروف فارسی به 8 کلاس راندمان 87/26 حاصل شده است. در مطالعه پیش رو، روش پیشنهادی اول بر روی پایگاه داده کد های پستی دست نویس فارسی موفق به دستیابی به راندمان 94/1 درصد شده است. روش پیشنهادی دوم بر روی داده های اعداد دست نویس موفق به کسب راندمان 87/2 درصد و بر روی داده های حروف دست نویس، با تفکیک حروف فارسی به 16 کلاس تشکیل دهنده ساختار اصلی 87/3 درصد، کارایی داشته است. همان گونه که از نتایج استنباط می شود نتایج مطالعه در راستای اهداف مد نظر قابل قبول بوده اند.
رضا قادری اکبر کارگر بیده
به منظور مطالعهی نماتدهای انگل گیاهی خانوادهی dolichodoridae chitwood in chitwood & chitwood, 1950، طی سالهای 1389 تا 1392 تعداد 810 نمونهی خاک از فراریشهی گیاهان مختلف در هفت استان جنوبی کشور شامل فارس، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، کرمان و بوشهر، همچنین 345 نمونه از سایر استانهای کشور جمعآوری گردید. جمعیّتهای این خانواده با رهیافتهای ریختشناختی، مولکولی و فنتیک مورد مطالعه قرار گرفتند. در این مطالعه در مجموع 32 گونه شامل: 14 گونه از زیرخانوادهی merliniinae siddiqi, 1971 به نامهای amplimerlinius globigerus siddiqi, 1979، a. macrurus (goodey, 1932) siddiqi, 1976، a. paraglobigerus castillo, siddiqi & g?mez-barcina, 1990، amplimerlinius sp.، merlinius brevidens (allen, 1955) siddiqi, 1970، m. indicus zarina & maqbool, 1995، m. microdorus (geraert, 1966) siddiqi, 1970، m. nanus (allen, 1955) siddiqi, 1970، nagelus obscurus (allen, 1955) powers, baldwin & bell, 1983، paramerlinius neohexagrammus (ivanova, 1978) sturhan, 2012، scutylenchus paniculoides (vovlas & esser, 1990) siddiqi, 2000، s. rugosus (siddiqi, 1963) siddiqi, 1979، s. tartuensis (krall, 1959) siddiqi, 1979 و scutylenchus sp.؛ چهار گونه از زیرخانوادهی pratylenchoidinae sturhan, 2012 شامل pratylenchoides crenicauda winslow, 1958، p. erzurumensis yüksel, 1977، p. ritteri sher, 1970 و p. utahensis baldwin, luc & bell, 1983 و 13 گونه از زیرخانوادهی telotylenchinae siddiqi, 1960 به نامهای bitylenchus brevilineatus (williams, 1960) jairajpuri, 1982، b. parvus (allen, 1955) jairajpuri, 1982، b. ventrosignatus (tobar jiménez, 1969) jairajpuri, 1982، neodolichorhynchus phaseoli (sethi & swarup, 1968) talavera & tobar, 1997، n. sulcatus (de guiran, 1967) jairajpuri & hunt, 1984، paratrophurus kenanae decker & el amin, 1978، trophurus impar ganguly & khan, 1983، t. ussuriensis eroshenko, 1981، tylenchorhynchus annulatus (cassidy, 1930) golden, 1971، t. brassicae siddiqi, 1961، t. clarus allen, 1955 (= t. variannus mavlyanov, 1978)، t. graciliformis siddiqi & siddiqui, 1983 و t. leviterminalis siddiqi, mukherjee & dasgupta, 1982 مورد شناسایی قرار گرفت. از این تعداد هفت گونه (پررنگ) گزارش جدید برای نماتدهای ایران محسوب شده و دو گونهی amplimerlinius sp. و scutylenchus sp. گونههای توصیف نشده هستند. دامنهی تغییرات درونگونهای برخی از نماتدهای این خانواده از جمله a. globigerus (20 جمعیت)، m. brevidens (30 جمعیت)، m. microdorus (10 جمعیت)، m. nanus (11 جمعیت)، p. ritteri (هشت جمعیت)، s. rugosus (30 جمعیت)، b. parvus (شش جمعیت)، b. ventrosignatus (10 جمعیت)، t. annulatus (14 جمعیت)، t. brassicae (11 جمعیت) و t. clarus (شش جمعیت) مورد مطالعه قرار گرفت. کلیدهای شناسایی گونهها برای جنسهای زیرخانوادهی merliniinae ارائه شد. بر اساس مطالعهی نمونههای تیپ و سایر جمعیتهای متعلق به 14 گونه از جنس pratylenchoides و یا مشاهدهی تغییرات درونگونهای ویژگیهای مورد استفاده برای تمایز گونهها، مترادفبودن گونهی p. variabilis sher, 1970 با p. crenicauda، گونهی p. arenarius brzeski, 1998 با p. bacilisemenus sher, 1970، گونههای p. sheri robbins, 1985 و p. arenicola ryss & sturhan, 2001 با p. heathi baldwin, luc & bell, 1983، گونهی neodolichorhynchus motiaii zarina & maqbool, 1998 با n. phaseoli و گونهی tylenchorhynchus variannus با t. clarus پیشنهاد میشود. اعتبار گونهی scutylenchus paniculoides و تمایز آن از s. tartuensis با استناد به شواهد ریختشناختی و مولکولی و همچنین پیشنهاد مترادفبودن pratylenchoides alkani yüksel, 1977 با p. ritteri که قبلاً مطرح شده بود، بر اساس نتایج بررسیهای ریختشناختی، زیستشناختی و مولکولی تأیید میشود. در بخش مولکولی، ناحیهی d2-d3 ژن زیرواحد بزرگ ریبوزومی برای 16 گونه از نماتدهای خانواده تعیین ترادف شد و بر اساس واکاوی تبارزایی بین اعضای این خانواده، تمایز telotylenchinae از دو زیرخانوادهی merliniinae و pratylenchoidinae، ارتباط نزدیک جنس pratylenchoides با اعضای merliniinae و همچنین اعتبار جنس bitylenchus filipjev, 1934 مورد تأیید قرار گرفت. در بخش فنتیک نیز، میزان ثبات شاخصهای ریختسنجی و تغییرات درونگونهای آنها مشخص شد و گروهبندی جنسها و گونههای تعدادی از جنسها با روشهای واکاوی چندمتغیره از جمله خوشهبندی سلسله مراتبی صورت گرفت. در مجموع نتایج نشان داد که تطابق نسبتاً خوبی بین سه رهیافت مورد استفاده در پژوهش حاضر (شناسایی ریختشناختی، شناسایی مولکولی و ردهبندی فنتیک) وجود دارد و میتوان این رهیافتها را در کنار یکدیگر برای شناسایی دقیقتر و درستتر این گروه از نماتدهای انگل گیاهی یا سایر خانوادهها بهکار برد.
میثم یحیی زاده ابوالفضل رنجبر نوعی
در این رساله، سه ایده برای تامین همگرایی مسئله ردیابی کنترل یادگیر تکرار شونده پیشنهاد شد که یک تکنیک برطبق روش مبتنی بر مقادیر ویژه و تکنیک دوم مبتنی بر لیاپانف است که در هر کدام شاخص عملکرد جدیدی معرفی گردید. دو تکنیک بکارگیری وزن های متغیر با تکرار در شاخص عملکرد بجای شاخص (تصحیح شاخص عملکرد) متداول می باشد و تکنیک سوم بکارگیری خودتنظیم بهره لیاپانف در بهره یادگیری (تصحیح در بهره یادگیری) است که همگرایی نرم خطا را به صفر منجر می شوند. این تکنیک برای حل مسئله تامین ردیابی کامل نرخ اوج فرمان سیستم سوپرکاویتاسیونی با دقت بالا، برای اولین بار بکار می¬رود. دینامیک سیستم سوپرکاویتاسیونی نسبت به تعییرات زاویه بالک غیر حداقل فاز بوده، باعث می¬شود تا عکس العمل آن نسبت به تغییرات نرخ اوج کند باشد. برای رفع مشکل غیرمینمم فاز بودن و افزایش سرعت پاسخ از کنترل پیشخور (feed forward) در کاویتاتور استفاده می¬گردد. بمنظور دستیابی به کارآیی بالا در عمل ردیابی، تکنیک کنترل پیشخور با بکارگیری روش جدید پیشنهادی کنترل یادگیر تکرار شونده پارامتر-بهینه ارائه می شود. علاوه بر این، اگر ریست نمودن شرایط اولیه در هر تکرار بطور دقیق انجام نگیرد، همگرایی کنترل یادگیر تکرار شونده با مشکل جدی روبروست. این رساله، با استفاده از تکنیک کالمن، الگوریتم جدیدی برای رفع مشکل عدم همگرایی کنترل یادگیر تکرار شونده در مشکل اخیر، ارائه می¬نماید تا همگرایی نرم خطا به صفر را تامین کند. ضمناً مسئله کنترل برای وجود اغتشاش خارجی نیز حل می¬گردد. تامین همگرایی به صورت تحلیلی نشان داده شده، صحت نتایج توسط شبیه سازی تایید گشته است.
بهزاد سرخی محمد رضا کرمی
در این پایان¬نامه روشی برای حذف نویز از تصاویر تخریب شده توسط نویز ضربه ارائه شده است. نویز ضربه در تصاویر، ابتدا به¬وسیله آشکارساز نویز شناسایی و پیکسل¬های تصویر به دو دسته نویزی و غیرنویزی تقسیم-بندی شده است.پیکسل¬های نویزی پس از تشخیص، فیلتر می¬شوند. آشکارساز نویز ضربه، از نوع شبکه عصبی رو به جلو است. فیلترهای استفاده شده، از نوع اصلاح شده¬ی فیلترهای میانگین و میانه هستند. به این علت که تنها پیکسل های نویزی تحت عمل فیلتر قرار می¬گیرند و پیکسل¬های سالم و غیرنویزی رها می¬شوند، سرعت عملیات بیشتر خواهد شد. نتایج شبیه¬سازی عملکرد آشکارساز با فاکتور far و عملکرد فیلترها با فاکتور psnr ارزیابی شده است. نتایج نشان می¬دهد که عملکرد آشکارسازها و فیلترها پیشرفت قابل توجهی نسبت به دیگر روش¬های قبلی داشته است.
سارا میناگر ابوالفضل رنجبر نوعی
در این رساله یک کنترل کننده مدل پیش بین چندگانه برای کنترل جریان هوای ورودی یک پیل سوختی pem طراحی و شبیه سازی شده است. کنترل کننده مدل پیش بین چندگانه متشکل است از تعدادی کنترل کننده مدل پیش بین -که در هر لحظه یکی از آنها فعال است؛ و یک سیگنال کلید -که در هر لحظه کنترل کننده فعال را تعیین می کند. برای کاهش کلیدزنی های مکرر و ناخواسته بین کنترل کننده های مختلف، شیوه جدیدی مبتنی بر تئوری شواهد پیشنهاد شده است که در آن برای تعیین سیگنال کلید، اطلاعات به دست آمده از دو منبع اطلاعاتی مختلف(دو دسته سنسور یا دو معیار مختلف تصمیم گیری) به کمک تئوری شواهد دمستر-شفر با یکدیگر ترکیب می شود. در این راستا، شیوه جدیدی برای تعیین تابع تخصیص احتمال اساسی در تئوری شواهد پیشنهاد شده است. نشان داده شده که روش پیشنهادی موجب کاهش کلیدزنی های ناخواسته و بهبود پاسخ گذرا می گردد. در این رساله شرایط پایداری کنترل کننده مدل پیش بین برای پیل سوختی pem به کمک تابع هزینه و مجموعه قیود نهایی فراهم شده و جهت محاسبه تابع هزینه نهایی از نامساوی های ماتریسی خطی استفاده شده است. به علاوه شرایط پایداری کنترل مدل پیش بین چندگانه به عنوان یک سیستم دارای کلیدزنی، با محاسبه زمان سکون متوسط سیگنال کلید تعیین شده است. با توجه به شبیه سازی ها نشان داده شده که کنترل کننده پیشنهادی برای کنترل جریان هوای ورودی پیل سوختی دارای عملکرد رضایت بخش بوده و در مقایسه با سایر کنترل کننده ها دارای پاسخ گذرای مطلوب تری می باشد.
مرضیه یزدان زاد ابوالفضل رنجبر نوعی
استفاده از شبکه های عصبی برای جبران نامعینی های سیستم های غیرخطی و کنترل آنها، بیش از یک دهه است که توسط محققین مورد بررسی قرار گرفته است. کنترل کننده های معمول مبتنی بر شبکه عصبی، به دلیل وجود خطای بازسازی تابعی باقیمانده و عدم توانایی در جبران برخی اغتشاشات، تنها قادر به دستیابی به نتایج پایداری کراندار نهایی یکنواخت (uub) می-باشند. در این پایان نامه از ترکیب یک استراتژی کنترل پسخور به نام انتگرال مقاوم علامت خطا (rise) با روش پیشخور مبتنی بر شبکه عصبی برای طراحی یک کنترل کننده برای رسیدن به ردیابی مجانبی استفاده شده است. در این روش، شبکه عصبی دینامیک های غیرخطی سیستم را تقریب می زند و بدون نیاز به دانستن دانش قبلی از دینامیک سیستم، نامعینی ها را جبران می کند. بعلاوه، برای حذف خطای تقریب شبکه عصبی و اغتشاشات کراندار، از ترم کنترل rise استفاده می شود. بنابراین، برخلاف کنترل کننده های مبتنی بر شبکه عصبی که معمولا همگرایی کراندار نهایی یکنواخت را برای خطای ردیابی نتیجه می-دهند، روش ارائه شده با حذف خطای بازسازی شبکه عصبی، ردیابی مجانبی را ارائه می دهد. به منظور ارزیابی روش ارائه شده، از آن برای طراحی کنترل کننده برای کنترل ردیابی موقعیت یک ربات بازو با 3 درجه آزادی و یک ربات اسکلت خارجی اندام فوقانی با 5 درجه آزادی استفاده شده است. بعلاوه یک مطالعه مقایسه ای روی عملکرد سیستم بین روش کنترل ارائه شده و سایر روش های کنترل از جمله کنترل مبتنی بر شبکه عصبی انجام شده است. نتایج شبیه سازی، کارایی کنترل کننده ارائه شده را تایید می کنند.
بهناز هادی ابوالفضل رنجبرنوعی
در این پایان نامه یک ترکیب جدید از شبکه عصبی پایه شعاعی گوسی به عنوان جبران ساز رو به جلو به همراه استراتژی کنترل انتگرال مقاوم از علامت خطا (rise) ارائه شده است. کنترل کننده پیشنهادی به منظور ردیابی مسیر حالت متغیر با زمان برای سیستم های غیرخطی در حضور نامعینی پارامتری و اغتشاشات خارجی استفاده می شود. از آنجایی که کنترل کننده بر مبنای شبکه عصبی، عموما دارای نتایج پایداری کراندار نهایی یکنواخت (بواسطه خطای ساختار مجدد تابعی شبکه عصبی) می باشند، به منظور حذف خطای شبکه عصبی و اغتشاشات خارجی، ترم rise به ساختار کنترل کننده اضافه شده است. کنترل کننده ارائه شده از شبکه عصبی پایه شعاعی -که دارای ساختار ساده، توانایی تقریب مناسب، طراحی آسان و الگوریتم تنظیم وزن روی - خط سریع در مقایسه با شبکه عصبی چندلایه می باشد، بهره گرفته است. همزمان الگوریتم تصویرگر برای کراندار ماندن اوزان شبکه استفاده شده است. آنالیز پایداری لیاپانوف به منظور استخراج قانون کنترل در سیستم حلقه بسته و تامین عملکرد ردیابی مجانبی بکار می رود. عملکرد کنترل کننده پیشنهادی بر روی بازوهای مکانیکی ربات در مقایسه با چندین روش کنترل مرسوم و همچنین مقایسه با ترکیب کنترل کننده rise با شبکه عصبی چندلایه، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق بیان گر برتری روش ارائه شده در مقایسه با کنترل کننده های مرسوم می باشد.
یاسر مفاخری عیدی بازگیر
در طی ماههای مختلف سال 1391 تعداد 60 نمونه مرکب خاک از فراریشه گیاهان یونجه در مزارع استان کردستان جمعآوری شد. نماتدهای موجود با استفاده از سری الکهای خاکشویی و سانتریفیوژ استخراج و پس از کشتن و تثبیت شدن به گلیسیرین رسانده شد. سپس از نماتدها اسلایدهای میکروسکپی دائمی تهیه و با استفاده از میکروسکپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت. نماتدهای ریشه گرهی (meloidogyne spp.) نیز بر روی گیاه گوجه فرنگی خالص سازی و تکثیر شده و شناسایی گونهها بر اساس ویژگیهای ریختشناسی و ریختسنجی لاروهای سن دو و برش عرضی انتهای بدن نماتد ماده انجام شد. در مجموع 28 گونه به شرح ذیل مورد شناسایی قرار گرفت: amplimerlinius globigerus, a. macrurus, aphelenchoides parabicaudatus, aphelenchus avenae,criconemoides informis, diphtherophora tenera, ditylenchus dipsaci, helicotylenchus digonicus, h. vulgaris, meloidogyne hapla, m. javanica, merlinius brevidens, m. microdorus, m. nanus, m. nothus, mesocriconema antipolitanum, m. curvatum, m. xenoplax, paratylenchus nawadus, pratylenchoides ritteri, pratylenchus crenatus, p. neglectus, p. pseudopratensis, p. thornei, scutylenchus rugosus, trophurus ussuriensis, tylenchorhynchus parvus, xiphinema pachtaicum and zygotylenchus guevarai. که در بین آنها گونههای d. tenera و p. nawadus برای اولینبار در ایران گزارش میشوند. دو گونه a. avenae و d. tenera عمدتا قارچخوار هستند. نماتدهای مارپیچی(helicotylenchus spp.) و نماتدهای مولد زخم ریشه (pratylenchus spp.) با 3/58 و 7/56 درصد بیشترین دامنه پراکنش را دارا بودند. انجام بررسیهای تکمیلی بر روی زیستشناسی و بیماریزایی نماتدهای انگل گیاهی مزارع یونجه استان کردستان و به ویژه بر روی نماتدهای مهمی مانند نماتد ساقه یونجه (d. dipsaci)، نماتدهای ریشهگرهی(m. javanica و m. hapla) و نماتدهای مولد زخم ریشه(pratylenchus spp.) توصیه میشود.
معصومه شهیری طبرستانی محمدرضا کرمی ملایی
در این رساله، روش طراحی کنترل کننده مرتبه مختلط با به کارگیری خواص مشتقات مرتبه کسری و در راستای دستیابی به عملکرد مقاوم توسعه داده شده است. برای دستیابی به این هدف، ساختار و الگوریتمی جدید جهت طراحی پارامترهای مجهول کنترل کننده های مرتبه مختلط کسری ارائه شد. منحنی های استاندادی با عنوان k-چارت پیشنهاد شد تا به عنوان یک ابزار کمکی روند طراحی کنترل کننده انتگرال گیر مختلط را سریع و ساده تر بنماید و انجام محاسبات مربوط به حل معادلات غیرخطی را تا حد امکان کاهش دهند. با توجه عدم وجود روابط تحلیلی در زمینه تنظیم بهره کنترل کننده مرتبه مختلط، ابتدا ساختار جدید کنترل کننده pi مرتبه مختلط ( )، معرفی و روابط لازم جهت استخراج بهره های این کنترل کننده بر مبنای روش بهینه سازی migoخلاصه سازی شد. الگوریتم های پیشنهادی روی مدل غیرخطی پیل سوختی، به عنوان یک کاربرد عملی با هدف کاهش اثرات اغتشاشات ناگهانی بار و دستیابی به عملکرد مقاوم، مورد استفاده قرار گرفت.
سیمین توکلی رضا قادری
تصاویر ماموگرام با هدف تشخیص هرگونه علائم غیرطبیعی در بافت سینه توسط رادیولوژیستها تفسیر و بررسی میشوند. به علت احتمال بروز خطا در تفسیر تصاویر، امروزه استفاده از ابزارهای کامپیوتری در کنار پزشک مورد توجه است. روش پیشنهاد شده در این پژوهش برای شناسایی موقعیت و اندازه توده در بافت سینه، از یک الگوریتم دو مرحله ای قطعه بندی، شامل حذف پس زمینه تصویر ماموگرام و سپس موقعیت یابی توده در تصویر استفاده می کند. در مرحله اول، از الگوریتم رشد ناحیه و سپس در مرحله دوم از مدل منحنیهای فعال جهت تشخیص موقعیت و اندازه توده استفاده میشود. نتایج به دست آمده از این روش روی تصاویر ماموگرام موجود در پایگاه داده ddsm آزمایش شده و جهت تعیین صحت عملیات با نتایج قبلی موجود در نسخه دوم پایگاهداده ddsm مقایسه شده اند. نتایج نهایی بیانگر دقت زیاد و عملکرد موفق این روش در تشخیص موقعیت و اندازه توده در تصاویر ماموگرام است.
اباذر سعیدی اکبر کارگربیده
تعداد 64 نمونه خاک از اطراف ریشه گیاهان مهم زراعی منطقه ی گرگان در طی سال های 1393 و 1394 جمع آوری گردید. نماتدها با استفاده از روش های سینی و الک و سانتریفیوژ از خاک و ریشه ها استخراج و با استفاده از روش دگریسه تثبیت و به گلیسیرین انتقال داده شدند. پس از تهیه ی اسلایدهای دایمی، مشخصات جمعیت های جمع آوری شده با استفاده از میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفت و با استفاده از منابع و کلیدهای معتبر، گونه های آن ها شناسایی گردید.
فرزاد فرخ زاد عسگر جانعلی زاده
چکیده ندارد.
یاسر رحیمی رضا قادری
چکیده ندارد.
بهنام رحیمی کلاریجانی رضا قادری
چکیده ندارد.
امید بنکدارسخی حسین میارنعیمی
چکیده ندارد.
علی تولایی فسایی ابوالفضل رنجبر نوعی
کنترل ازدحام در یک شبکه کامپیوتری، عبارت است از کنترل صف تشکیل شده از بسته های اطلاعاتی در بافر مسیریاب شبکه، به منظور کاهش از دست دادن اطلاعات و تاخیر به واسطه ی ایجاد صف و در عین حال افزایش میزان گذردهی بسته های اطلاعاتی. کنترل ازدحام در اینترنت، هنوز یک موضوع حیاتی است. حجم داده ای که در اینترنت رد و بدل می شود، به سرعت در حال افزایش است. علاوه بر آن، برای پشتیبانی از کاربری های جدید اینترنت مانند صوت بر روی ip و ویدیو بنا به تقاضا ، لزوم طراحی کنترلرهای ازدحام و الگوریتم های موثر مدیریت صف، مورد توجه قرار گرفته است. با این حال چنین طراحی، به دلیل افزایش روزافزون ترافیک در اینترنت، به عنوان طراحی مشکلی شناخته می شود. به این دلیل، اخیرا گرایش به روشهایی همچون کنترلر های منطق فازی به دلیل انعطاف پذیری بیشتر آنها در طراحی کنترلرهای ازدحام، افزایش یافته است. در این نوشتار الگوریتم مدیریت صف مبتنی بر منطق فازی، با نام fuzzy purple را ارائه خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که این الگوریتم در مقایسه با روش های متعارف کنترل ازدحام مانند red و blue از کارایی بهتری برخوردار است.
محمد محمودیان ابوالفضل رنجبر نوعی
در این پایان نامه ابتدا ضرورت بررسی و کنترل سیستمهای آشوبی با دینامیک کسری مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اینکه اکثر سیستم های موجود در طبیعت با دینامیک کسری بوده و با تقریب، مرتبه ی آنها صحیح در نظر گرفته می شود نیاز به بررسی سیستمهای کسری به طور واضح احساس می گردد. سپس به مطالعه روشهای مختلف حل معادلات مرتبه کسری پرداخته شده و تمایزی بین این روشها ایجاد می گردد. در ادامه به بررسی پایداری سیستمهای مرتبه کسری پرداخته می شود. در بخش دیگر این پایان نامه مقدمات کلی در مورد اصل آشوب و چگونگی به وجود آمدن و کشف رفتار آشوبی سیستم ها بیان خواهد شد. در کار های پیشین امکان وجود آشوب در سیستم های کسری تنها با استفاده از روش عددی بررسی شده است. اما در این پایان نامه با استفاده مفاهیم پایداری به عنوان کار جدید محدوده آشوبی به دست آمده و با روش های عددی مقایسه شده است. پس از بررسی رفتار آشوبی مسئله کنترل این سیستم ها مطرح می گردد و در این زمینه از کنترل کننده های مد لغزشی مرتبه کسری ، کنترل کننده مشتقی با فیدبک کسری و کنترل کننده pid تطبیقی مرتبه صحیح وکسری استفاده می گردد. کنترل کننده مد لغزشی به عنوان کار جدید به منظور کنترل سیستم های آشوبی با دینامیک کسری پیشنهاد شده است.کنترل کننده پیشنهادی عمل همزمانسازی و کنترل را به سرعت انجام داده ولی نیازمند ورودی کنترلی نسبتا بالایی می باشد. این کنترل کننده در هنگام پیاده سازی عملی و در صورت بروز عدم قطعیت و اغتشاش مقاوم خواهد بود . در ادامه یک کنترل کننده مشتقی با فیدبک کسری برای کنترل سیستمهای آشوبی مرتبه صحیح مورد استفاده قرار گرفته که به دلیل سادگی ساختار کنترل کننده بسیار مورد توجه می باشد. این کنترل کننده بدون نیاز به جابجایی مکان قطبهای ناپایدار تنها با افزایش ناحیه پایداری، سیستم آشوبی مورد نظر را کنترل و پایدار می نماید. علی رغم مزیت های گفته شده، به عنوان کار جدید نشان داده خواهد شد که این کنترل کننده در هنگام پیاده سازی عملی در صورت بروز عدم قطعیت در پارامترهای آن، مقاوم نمی باشد. .دربحش نهایی یک کنترل کننده تطبیقی با مرتبه صحیح به منظور کنترل آشوب در سیستمهای با دینامیک کسری به عنوان کار جدید پیشنهاد شده و با تعمیم این کنترل کننده نوع کسری آن هم مورد بررسی قرار گرفته و روی چند سیستم پیاده سازی شده و نتایج با هم مقایسه گردیده است. با دقت در نتایج بدست آمده مشخص است که اگر چه هر دو نوع کنترل کننده صحیح و کسری pidتطبیقی به خوبی سیستم آشوبی مورد نظر را کنترل می کنند ولی با این حال کنترل کننده کسری تطبیقی به ورودی کنترلی کمتری نیاز دارد و خطای همزمانسازی در این حالت نیز به مراتب کمتر شده است. به عنوان تحقیق صحت عملکرد کنترل کننده ها، هر سه کنترل کننده پیشنهادی بر روی سیستم آشوبی جنسیو-تسی پیاده سازی شده اند.با توجه به سرعت پایدار سازی و خطای کم همزمانسازی، کنترل کننده مدلغزشی رفتار بهتری از خود نشان می دهد و از نظر ورودی کنترلی لازم جهت پایدارسازی سیستم آشوبی، کنترل کننده تطبیقی مرتبه کسری رفتار مناسب تر و معقول تری از خود نشان خواهد داد.در نتیجه با توجه به شرایط،خواسته ها و امکانات موجود می توان از هر سه کنترل کننده پیشنهادی استفاده مفید و بهینه نمود.
فرزاد عبدوس ابوالفضل رنجبرنوعی
پیچیدگی فرآیند کنترل سیستم های قدرت با توسعه و گسترش روزافزون آن دائماً در حال افزایش است و بدین جهت همواره نیازمند طراحی جبرانسازهای پیشرفته تری است. در این پایان نامه با هدف شناسایی قابلیت های جدیدترین جبرانساز سیستم قدرت به نام کنترل کننده دینامیک توان (dfc)، به مطالعه و بررسی اثر آن در بهبود پایداری سیگنال کوچک در سیستم های قدرت پرداخته شده است. dfc از اعضای خانواده سیستم های انتقال جریان متناوب انعطاف پذیر (facts) محسوب می شود و به واسطه دارا بودن اجزای سوئیچ شونده، جبران کننده ای گسسته است. بر این اساس در این پروژه دو روش کنترل مد لغزشی و صفحه فاز بهینه زمان به منظور سوئیچ زنی اجزای dfc در کلی ترین حالت تعـداد سوئیچ های آن مورد استفاده قرار گرفته است و در مقایسه عملکرد آنها بر روی سیستم های نمونه معتبر، معایب و مزایای هر یک از آنها بیان شده است. در این راستا راهکارهایی نیز در جهت حذف پدیده چترینگ در سوئیچ زنی مد لغزشی ارائه گردیده و طراحی کنترل برای سوئیچ های واقعی همراه با تأخیر سوئیچ زنی نیز انجام شده است. بدین ترتیب نشان داده شده است که dfc علاوه بر توانمندی پخش بار سریع، قابلیت میراسازی نوسانات فرکانس پایین (lfo) را نیز دارا می باشد. در کنار کار اصلی این پروژه، با بسط دادن موضوع از مطالعه دینامیکی به مطالعه استاتیکی، مسئله سوئیچ زنی حالت ماندگار dfc مورد بحث قرار گرفته است؛ در این زمینه با ارائه منطقی جدید و بهبود یافته برای سوئیچ زنی حالت ماندگار، کنترل کننده ی فازی بر اساس آن ارائه شده است. در انتها با بیان راهکارهایی در زمینه ترکیب کنترل کننده های طراحی شده حالت گذرا و ماندگار، فرآیند طراحی به اتمام می رسد. شبیه سازی های ارائه شده در این پروژه توسط نرم افزار matlab انجام شده است.