نام پژوهشگر: رضا اسدی فرد
مصطفی دستمردی سید سپهر قاضی نوری
ارزیابی موثر عملکرد کمی و کیفی، نقشی مهم در بهبود مستمر و توسعه مراکز آزمایشگاهی دارد. مدیران و مسوولین این مراکز با انجام مدوام این ارزیابی ها می توانند ضمن شناسایی نقاط قوت و ضعف، زمینه های لازم برای افزایش اثربخشی و کارائی خدمات خود را فراهم آورند. در این پژوهش ضمن انجام یک مطالعه موردی در شبکه آزمایشگاهی فناوری نانو ایران، سعی شده است با ترکیب دو رویکرد کمی و کیفی در فرایند ارزیابی، مدلی برگرفته از کارت امتیازی متوازن (bsc) و سیستم های مدیریت کیفیت آزمایشگاهی (lqms)، برای ارزیابی موثر عملکرد مراکز آزمایشگاهی عضو در این شبکه ارائه گردد. این مدل علاوه بر دارا بودن مزایای هر دو الگو، معایب آنها را به حداقل می رساند. نتایج این مطالعه، یک راهنمای کاربردی مناسب، برای استراتژی های ارزیابی و بهبود عملکرد در اختیار مراکز آزمایشگاهی تحقیقاتی، صنعتی و تشخیص طبی قرار می دهد. همچنین دستاوردهای حاصل از بکارگیری مدل تحقیق در یکی از مراکز آزمایشگاهی عضو در شبکه که منجر به افزایش 22% کارائی، 33% درآمدزایی و 4% رضایت مشتریان شده است، نیز در این پژوهش آورده شده است.
رضا اسدی فرد حبیب الله طباطبائیان
شبکه های همکاری در دو دهه اخیر به شدت مورد توجه سیاستگذاران و مدیران حوزه علم و فناوری کشور قرار گرفته اند. با این وجود، شبکه های ایجادشده در کشور از پایداری مناسب برخوردار نبوده اند به طوری که از 6 شبکه مورد مطالعه در این تحقیق، 2 شبکه غیرفعال و 2 شبکه نیمه فعال بوده و تنها 2 شبکه نسبتاً فعال بودند. در این تحقیق با استفاده از یک مطالعه چند-موردی به روش ترکیبی کیفی-کمی، عوامل موثر بر پایداری شبکه های همکاری شناسایی شد. با توجه به فقدان تئوری قبلی در این زمینه، عوامل 27گانه شناسایی شده -که حاصل بررسی پیشینه تحقیق و مصاحبه های اکتشافی با مطلعین کلیدی بود- در قالب یک مدل مفهومی دسته بندی شدند. این مدل عوامل موثر بر پایداری شبکه های همکاری را به دو دسته اصلی عوامل دارای منشاء درونی (مدیریت شبکه، فرآیند ایجاد شبکه، سازوکارهای همکاری و اعضای شبکه) و بیرونی (زیرساخت های همکاری در کشور و فضای عمومی حاکم بر حوزه علم و فناوری) تقسیم می کند. مدل طراحی شده از طریق نظرخواهی از فعالان شبکه های مورد مطالعه به روش پیمایش، مورد ارزیابی قرار گرفت. در کل 112 نفر از 83 مرکز عضوِ شبکه های مورد مطالعه (همه غیر از شبکه شامتک) در این پیمایش شرکت کردند و نرخ مشارکت در مجموع 52 درصد بود. تحلیل های درون-موردی برای هر یک از 6 شبکه و تحلیل های بین-موردی برای مجموع شبکه ها انجام شد. بررسی های کیفی نشان داد که هر یک از شبکه ها، فضای ویژه خود را دارند و در هر شبکه برخی از عواملِ مدل، نقش بیشتری در پایداری (و یا ناپایداری) دارند اما در مجموع تنها 5 تا 15 درصد عوامل شناسایی شده از نظر اعضای شبکه ها، بر پایداری شبکه ها بی تاثیر بوده و یا تاثیر ناچیزی دارند. نتیجه جالب دیگر تحقیق، تطابق بسیار خوب وضعیت واقعی 6 شبکه مورد مطالعه، با نتایج تحقیق حاضر بود به طوری که شبکه های منحل شده بیشترین ریسک های پایداری را داشتند. بررسی فرآیند شکل گیری شبکه ها نشان داد که هر چه این فرآیند تدریجی و طبیعی تر باشد، پایداری شبکه ها بیشتر خواهدشد. به ویژه در مورد نحوه رشد شبکه از نظر؛ تعداد اعضا، تنوع سازمانی اعضای شبکه و بودجه آن، باید این رشد متناسب با افزایش ظرفیت همکاری و تجربه مدیریتی در شبکه باشد. همچنین این تحقیق نشان می دهد که در شبکه های رسمی همکاری مطالعه شده، از بین دو ساختار مدیریتی شورایی و ستادی برای اداره شبکه، هیچ یک ارجحیت قابل توجهی ندارند و هر دو می توانند تاثیر مثبتی بر پایداری شبکه داشته باشند به شرطی که مصالحه خوبی بین مشارکت جمعی اعضای شبکه و چالاکی مدیریت آن برقرار شود. در این تحقیق با استفاده از آزمون آماری ناپارمتریک فریدمن نشان داده شد که تفاوت معناداری بین عوامل 27گانه مدل از نظر میزان تاثیر بر پایداری شبکه ها وجود دارد و نیز نوعی رتبه بندی بین این عوامل صورت گرفت. در پایان با استفاده از روش تحلیل عاملی تاییدی، نیکویی برازش مدل طراحی شده سنجیده شد و مشخص شد که همه سازه های مدل به صورت جداگانه و همچنین کل مدل از برازش مناسبی برخوردارند و تنها با حذف 2 مورد از عوامل، مدل پیشنهادی می تواند به صورت قابل قبولی، تبیین کننده مسئله تحقیق باشد.