نام پژوهشگر: علی زمانی فرد

نقش ارزیابی خطرات متأثر از دما و رطوبت در حفاظت پیشگیرانه مخزن موزه - نمونه موردی: مخزن موسسه فرهنگی موزه های بنیاد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1392
  سمانه شریف   علی زمانی فرد

ارزیابی و تخمین عوامل آسیب رسان محیطی و به تبع آن اولویت بندی سطح و درجات ریسک، یکی از مباحث نوین مورد توجه حفاظت گران آثار موزه ای است. دما و رطوبت نسبی از جمله عواملی هستند که با میزان پایداری آثار نسبت مستقیم دارند؛ بنابراین، استفاده از روش هایی که به تلفیق و کمّی سازی تأثیرات حفاظتی این دو عامل می پردازد، نتایج مفید و قابل استنادی در راستای راه کارهای حفاظت پیشگیرانه ارائه می نماید. از این رو، این پژوهش می کوشد روشی به منظور بررسی و سنجش میزان تأثیر دو عامل دما و رطوبت بر آسیب شیمیایی آثار موجود در مخزن موزه ارائه دهد و به کمک تحلیل نتایج آن، به تخمین میزان عمر مفید اشیاء مخزن بپردازد. برای انجام مطالعات مرتبط با این پژوهش از داده های ثبت شد? دما و رطوبت نسبی خزان? آثار بافت? موسس? فرهنگی موزه های بنیاد به مدت 18 ماه استفاده شده است و قدیمی ترین بافته، به عنوان حساس ترین اثر برای مطالع? موردی انتخاب شده است تا از این طریق، روش تحقیق بکار گرفته شده به آزمون گذاشته شود. پس از تشخیص نوع الیاف بافته، با بهره گیری از تکنیک آنالیز حرارتی، انرژی فعال سازی اثر محاسبه و تخمین عمر مفید آن میسر گردید. به منظور اعتبارسنجی روش به کار گرفته شده، علاوه بر تحلیل حساسیت دما و رطوبت نسبی، از برازش معادل? رگرسیونی عمر مفید بر حسب زمان نیز استفاده شده است. نتایج حاصل حاکی ست، با توجه به شرایط محیطی خزانه، به طور میانگین هر درجه کاهش دما، 12/4 سال و هر درصد کاهش رطوبت نسبی، 0/74 سال بر عمر مفید نمون? موردی می افزاید. بنابراین، کاهش دما در فصول گرم سال و حفظ آن در محدو? استاندارد، موثرترین راهکار پیشگیرانه جهت کاهش خطرات متأثر از دما و رطوبت نسبی در خزان? مورد مطالعه است.

فن شناسی و آسیب شناسی تزئینات رنگی روی بستر گچی: مطالعه موردی روی محراب امامزاده سه گنبدان اشتهارد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1392
  هادی شهریاری نایینی   علی زمانی فرد

زمینه: در ایران تعداد زیادی بنای تاریخی وجود دارد که بخش قابل توجهی از آنها دارای آثار هنری ارزشمند هستند. بنای امامزاده «سه گنبدان اشتهارد» نیز یکی از این بناها است که آثاری از قرون گذشته در آن مشهود است. تزیینات رنگی محراب در این بنا از جمله شاخص ترین تزیینات موجود در آن است که نیازمند حفاظت، مرمت، احیاء و در نتیجه نگهداری برای آیندگان است. هدف: در این پژهش هدف فن شناسی تزیینات رنگی به کمک کسب شناخت علمی از مواد، تکنیک و دوره ی تاریخی ترسیم تزیینات رنگی محراب و آسیب شناسی با توجه به میزان، نوع و علل آسیب های وارده بر آن است تا بتوان از آنها در حفظ و نگهداری تزیینات رنگی استفاده کرد. روش: در این پژوهش نگارنده با استفاده از امکانات و اطلاعات در دسترس و با بهره گیری از روش های دستگاهی ftir، plm، xrd و sem-eds اقدام به انجام مطالعات میدانی و آزمایشگاهی نمود که شناختی علمی از فن، تکنیک و تاریخ ترسیم این تزیینات به دست آمد. همچنین نگارنده جهت آسیب شناسی تزیینات رنگی پس از بررسی عوامل ایجاد آسیب در تزیینات، اقدام به آسیب نگاری نموده، میزان هر کدام از این آسیب ها را مشخص کرده است. نتیجه گیری: با بررسی اطلاعات حاصله نتیجه اینست که تزیینات رنگی محراب امامزاده سه گنبدان اشتهارد شبیه تزیینات رنگی موجود در محراب گنبد هشت مدرسه حسینیان یزد متعلق به قرن 8 ه.ق. است. کلیات نقوش و رنگ ها با هم مطابقت دارند ولی از نظر ظرافت در طراحی و کیفیت مواد و رنگ بکار رفته تفاوت هایی وجود دارد که شاید بتوان دلیل آنرا ناشی از تفاوت در تکنیک هنرمندان دانست. در مجموع شاید بتوان گفت این تزیینات متعلق به اواخر تیموری یا اوایل دوره ی صفویه است. در مورد آسیب های وارده نیز می توان گفت بدلیل سست بودن بست رنگی و ضعف در اتصال لایه رنگ و بستر به تکیه گاه قسمت زیادی از رنگ ها آسیب دیده و یا در حال ریختن هستند. البته آسیب های حاصل از حضور انسان و میکروارگانیزم ها نیز وجود دارد ولی آسیب ناشی از تنش سازه ای در آن چندان مشاهده نشد. پیشنهادات: پس از به دست آمدن نتایج فوق پیشنهاد می گردد با تمیز نمودن سطح تزیینات رنگی و تثبیت رنگ ها با استفاده از مواد مناسب، اقدام به حفظ تزیینات رنگی در شرایط موجود نموده تا در آینده بازسازی آنها با توجه به تئوری های مرمت و شرایط موجود در بنا امکان سنجی شود.

آسیب شناسی و ارائه طرح حفاظتی برای مقابله با تأثیر عوامل بیولوژیکی محوطه خشتی دهانه غلامان سیستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1392
  نجمه خاتون میری   علی زمانی فرد

دهانه غلامان، واقع در دشت سیستانِ ایران، طی بررسی های باستان شناسی توسط باستان شناسان ایتالیایی، در سال 1960.م کشف شد و نخستین حفاری های آن از سال 1962 تحت حمایت ایزمئو در 1966 به پایان یافت. این شهر هخامنشی، یک مجموعه با معماری خاکی می باشد که بناهای موجود در آن دچار آسیب های ناشی از فرایندهای فرسایش مربوط به اقلیم گرم و خشک و بادهای معروف 120 روزه آن منطقه، شده است. علاوه بر فرسایش ناشی از وزش باد، فعالیت عوامل بیولوژیک از جمله روییدن گیاه و تأثیر حشرات نیز قابل توجه می باشد. مهم ترین هدف تعیین شده برای این پژوهش، بررسی و شناخت روند آسیب و فرسایش متأثر از عوامل بیولوژیک در محوطه خشتی دهانه غلامان و دست یابی به راهکارهای احتمالی مقابله با آنها جهت ارائه طرح حفاظتی می باشد که از میان بناهای موجود در دهانه غلامان، ساختمان معبد برای انجام مطالعات انتخاب شد که علّت این انتخاب، علاوه بر اهمیت بنای مزبور، به خاطر شدّت آسیب ها و بیشترین میزان دخل و تصرف در آن (مرمت و بازسازی سال 1353، ایزمئو) می باشد. با نمونه برداری از گیاه روییده در بنای معبد، گونه آن خارشتر که گیاهی علفی چندساله است شناسایی شد که برای مبارزه با این گیاه، استفاده از مواد شیمیایی پیشنهادی گلیفوسیت و علف کش های فنوکسی که بدون تماس با مواد و مصالح سازنده بنا، در بخش هوایی گیاه به کار برده می شود، به عنوان راه حل پیشنهادی، مورد بررسی قرار گرفته است. دو نوع حشره ای نیز که در این بنا فعالیت کرده، لانه سازی می کنند، نوعی زنبور وسپیده با نام علمی eumenes maxillosa (de geer) و همچنین نوعی زنبور برگ بر با نام علمی .megachile sp می باشد که برای مقابله با این دو آفت، استفاده از مواد شیمیایی منع شده، چرا که زنبورهای برگ بر، کارِ گرده افشانی را انجام داده و حشراتی مفید تلقی می شوند. به عنوان راه حل پیشنهادی، کشیدن کاه گل بر روی بخش هایی که این حشرات در آن لانه سازی نموده اند و ساختن لانه های مصنوعی برای جلوگیری از ادامه آسیب ها و البته حفاظت از زنبورهای مفید برای مزارع و باغ های منطقه، مورد بحث و توجه قرار گرفته است.

بررسی نقد در حوذه ی مرمت آثار میراث فرهنگی با تأکید بر نقد مخاطب محور
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1392
  فرنوش حسینی   علی زمانی فرد

درکِ میراث¬فرهنگی به¬عنوان درپای انسان در طول تاریخ، حرکتی است اجتماعی که علاوه بر اهمیت حفاظت کالبدی اثر، به درک مخاطب و ارتباط متقابل وی با اثر تاریخی توجه دارد. از طرفی، مأموریت اصلی مرمت¬گر، حفاظت از اثر هنری به¬منظور صیانت از تاریخ و فرهنگ گذشتگان است که در سایه¬ی پُررنگ¬کردنِ نقش و حضور فعال مخاطب آثار و درک وی از مرمت میراث¬فرهنگی به¬بار می¬نشیند. لذا پژوهش حاضر بر آن است با معرفی مخاطب فعال به¬عنوان موثرترین عنصر در چرخه-ی مرمت آثار میراث¬فرهنگی و هم¬چنین با نگاهی کوتاه بر انواع نقد و جامعه¬شناسی مرمت آثار میراث فرهنگی و با تمرکز بر نقد مخاطب محور به¬عنوان نقدی کارآمد در زمینه¬ی حضور، مشارکت و درک مخاطب از اثر تاریخی، الگویی را معرفی کند که ضمن ورود مفاهیم میراث¬فرهنگی به حوزه¬ی عمل، ارزیابی آثار مرمت شده را از دو جنبه فراهم آورد: مطابقت با اصول و مبانی نقد ساختارگرا در حوزه¬ی علمی و فنی و درک مخاطب بر پایه¬ی نقد پساساختارگرا تا از این طریق بتواند گامی در جهت تقویت حضور و نقش نقد و درک مخاطب در حوزه¬ی مرمت آثار میراث-فرهنگی بردارد. نوشتار حاضر، پژوهشی توصیفی – تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتاب¬خانه¬ای، مشاهدات میدانی و مصاحبه است. بدین منظور پس از معرفی چهار موزه¬ی ملی، ملک، مقدم و جواهرات، با تحلیل پرسش¬نامه¬های به¬دست آمده از جامعه¬ی آماری مورد نظر، مصاحبه با متخصصین مرمت، جدولی بر مبنای الگوی پیشنهادی نقد ساختارگرا و پساساختارگرا طراحی شده است تا از این طریق علاوه بر آسیب¬شناسی وضع موجود حضور و نقد مخاطب و ارائه¬ی راهکارهای ارتقاء نقد مخاطب محور و پاسخ¬گویی به نیاز مخاطب فعال در جغرافیای ایران زمین را ممکن سازد. نتایج این تحلیل حاکی از آنند که حوزه¬ی مرمت آثار میراث¬فرهنگی در زمینه¬عمل، حضور و نقد مخاطب از سایر حوزه¬های هنری و ادبی بازمانده است. بنابراین، تقویت جنبه¬های ارتباط و پاسخ¬گویی به نیاز مخاطب فعال موثرترین راهکار پیشنهادی است

طرح حفاظت و ساماندهی بافت بلافصل بازارچه شتربان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای کاربردی 1394
  نازی سلطان محمدلو   علی زمانی فرد

در بخش شمالی بازار تاریخی تبریز و مهران رود مجموعه ای متشکل از عناصری چون بازار، بازارچه، میدان، کاروانسرا، مدرسه، مسجد، حمام و بافت مسکونی قرار دارد. این مجموعه که قدمت تقریبی آن به اواخر قرن نهم ه.ق برمی گردد تا به امروز دچار تغییر و تحولات زیادی شده است. این پژوهش به مطالعه و بررسی بخشی از این مجموعه به منظور ارائه طرح حفاظتی آن می پردازد. بازارچه شتربان که در شمال خود به دروازه شتربان -که مبداء ورودی شهر تبریز از سمت شمالغربی بوده، در طول حیات خود تا به امروز شاهدتحولات کالبدی در بافت اطراف خود بوده است. تغییر بافت کالبدی و اقتصادی این بافت در دوران اخیر از طریق ایجاد فضاهای تجاری نامتناسب با ارزش های تاریخی و فرهنگی محدوده در جنوب و غرب آن ، تغییر روابط فضاها در شرق آن ( میدان صاحب الامر) و نابه سامانی های موجود در شمال آن (میدان کاه فروشان) از مهمترین اتفاقاتی بوده که جملگی منجر به افول کیفیت عملکردی بازارچه نیز شده است. با توجه به اینکه این بخش خود جزوی از عرصه بازار تاریخی تبریز به عنوان میراث جهانی است، تهیه برنامه های حفاظتی، ساماندهی و ارزشگذاری این بخش اجتناب ناپذیر است. این پژوهش پس از مطالعه و شناخت بافت تاریخی این محدوده و معرفی عناصر آن، به بررسی آسیب شناسانه در راستای پاسخ به ضرورت های حفاظتی محدوده و، ساماندهی و ارزشگذاری آن می پردازد. در این راستا تلاش شده است بارویکردی راهبردی در دستیابی به پاسخ ها، پس از تبیین سیاست ها و برنامه های طرح ، خط مشی و اهداف مستخرج از آنها به ارائه و سنجش گزینه های پیشنهادی پرداخته شود. اتکا به ارزش های تاریخی – فرهنگی، رعایت اصول و ضوابط حاکم بر حفاظت، حفظ انسجام و پیوستگی عرصه ثبت جهانی بازار تبریز و توجه به خواسته های بازاریان از مهمترین عواملی هستند که در سیاستگذاری ها و تبیین راهکارها مدنظر قرار گرفته اند.