نام پژوهشگر: فرزانه ساسان پور
مسلم الله ویسی علی شماعی
چکیده رشد پراکنده شهری در چند دهه اخیر با تخریب سطح وسیعی از اراضی کشاورزی و سرمایه های طبیعی پیرامون شهرها، دستیابی به شکلی پایداری از کالبد شهر را با چالشی اساسی روبه رو کرده است. رشد هوشمند شهر به عنوان یکی از دیدگاه های نوین توسعه پایدار شهری؛ در دهه 1990 و در ادامه مباحث شهری که از دهه های 70 و 80 میلادی شکل گرفته بود؛ مطرح شد. این دیدگاه با هدف دستیابی به شکل پایداری از کالبد شهر؛ در چارچوب اصول "دو"، "شش" و "هفت" از اصول "ده گانه" خود ضمن توجه به پیرامون شهرها، سیاست توسعه درونی شهر و دستیابی به شکل فشرده تر شهری را پایه نظری خود قرار داده است. به موجب این رویکرد "اراضی بایر" و "ناکارآمد" در کنار انواع "بافت های فرسوده شهری" به عنوان سازوکارهای تحقق سیاست توسعه درونی شهر شناخته می شوند. ایده اصلی تحقیق حاضر یادآوری این واقعیت است:"مادامی که ظرفیت های اراضی براون فیلد و انواع بافت های فرسوده در داخل شهرها وجود دارند؛ هدایت توسعه به سمت پیرامون شهرها ناپایداری در کالبد شهر را سبب خواهد شد". بر این اساس مساله اصلی پژوهش حاضر پدیده رهاشدگی اراضی براون فیلد و بافت های فرسوده داخل شهر و تاکید بر توسعه افقی شهر است که باتوجه به سرمایه های طبیعی پیرامون شهر سنندج، ادامه این روند در تعارض با توسعه پایدار شهر می باشد. در تحقیق حاضر با روشی توصیفی ـ تحلیلی این سوال که "توسعه درونی به عنوان یک راهکار با کدام ساز و کارها می تواند به رشد هوشمند کالبد شهر منجر شود؟"؛ بررسی شده است. به منظور بررسی چگونگی رشد جمعیت شهر و برآورد آن از مدل کمی "رشد نمایی" و چگونگی رشد کالبدی شهر بر اساس پراکنده یا متمرکز بودن از مدل "هلدرن" استفاده شد. داده های مربوط نشان می دهد در صورت هدایت توسعه آتی به سمت ظرفیت-های درونی شهر؛ اراضی براون فیلد مشتمل بر اراضی بایر و بافت های ناکارآمد شهری با مساحت 879 هکتار توان پذیرش 87900 نفر جمعیت و مجموع انواع بافت های فرسوده شهری مشتمل بر بافت های تاریخی، میانی و حاشیه ای با مساحت 687 هکتار با رعایت ملاحظات تراکمی و محدودیت های ارتفاعی طرح های فرادست؛ توانایی پذیرش 262008 نفر جمعیت را خواهد داشت. واژگان کلیدی: رشد هوشمند، توسعه درونی، اراضی براون فیلد، بافت های فرسوده، سنندج
سونا سعدی فرزانه ساسان پور
پدیده ی شهرها و شهرک های صنعتی از نیمه دوم قرن بیستم نه تنها در ممالک صنعتی غرب، بلکه در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران نیز معمول گشته است. احداث و راهبری شهرهای صنعتی به عنوان بارزترین اشکال توسعه صنعتی نقش مهمی را در فعالیت های انسانی و دستیابی به اهداف توسعه پایدار بر عهده دارد و یکی از روش هایی است که در جهت اشتغال زایی و کاهش نرخ بیکاری مورد توجه دولت مردان قرار گرفته است. به طوریکه به ازای ایجاد هر شغل مستقیم در شهرک های صنعتی 3.2 شغل غیرمستقیم در جامعه ایجاد می شود. در کشور ما ایران از آن به عنوان لوکوموتیو بخش صنعت نام برده می شود. از طرفی علاوه بر خود شهر صنعتی، مناطق همجوار آن نیز از این توسعه بهرمند خواهند گردید. هدف اساسی این پایانامه بررسی و ارزیابی نقش شهرهای صنعتی در توسعه مناطق محروم مجاور، با نمونه موردی تأثیرات شهر صنعتی البرز بر روی الوند می باشد. روش تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد و به لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی می باشد. جامعه آماری مطالعه حاضر، شهر الوند با جمعیت 82433 نفر است و از این جمعیت، جامعه نمونه بر اساس فرمول کوکران محاسبه گردید. به منظور آزمون فرضیات با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی نظیر پرسشنامه، تکنیک swot و مدل ارزیابی چک لیست استفاده خواهد شد. نتایج بررسی ها نشان می دهد که شهر صنعتی البرز در توسعه پایدار شهر الوند تأثیر چشم گیری داشته است. نزدیکی و مجاورت این دو شهر، جذب نیروهای بومی، اشتیاق صاحبان صنایع برای سرمایه گذاری را می توان از علل این امر دانست. همچنین با توجه به نتایج تحلیل مدل swot و ارائه پیشنهاد می توان بین توسعه شهر صنعتی البرز و ظرفیت های زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی شهر الوند رابطه برقرار نمود.
حمزه جعفری اسدآبادی فرزانه ساسان پور
امروزه شهرها با چالش های بسیاری در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی مواجه شده اند در عین حال افزایش جمعیت به همراه نسبت روزافزون شهرنشینی پیامدهای زیان باری برای شهرها به ارمغان آورده است. تداوم این گونه رشد شهرنشینی با مشکلات اجتماعی، اقتصادی، و زیست محیطی، بحران آفرین و هشداری بر ناپایداری شهرها می باشد. در این میان مشکلاتی دیگر همچون انواع آلودگی ها، ترافیک مسائل و مشکلات روانی و غیره، کیفیت زندگی و به تبع آن زیست پذیری در شهرها را به شدت کاهش می دهد. بنابراین ضرورت و اهمیت بحث زیست پذیری و توسعه پایدار امروزه در شهرها کاملاً نمایان است. زیست پذیری و توسعه پایدار مفاهیم و رویکردهای هستند که در نهایت شهری به دور از انواع آلودگی ها، ترافیک، مشکلات زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی را برای شهروندان به ارمغان می آورد. اصطلاح زیست پذیری اشاره به درجه تأمین ملزومات یک جامعه بر مبنای نیازها و ظرفیت های افراد آن جامعه دارد. یک جامعه غیر زیست پذیر به نیازهای افراد آن جامعه بی اعتنا است و به خواسته های آن ها احترام نمی گذارد. زیست پذیری به طور کلی به سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تقسیم می شود که هر کدام شاخص های جداگانه ای دارند. ابعاد و شاخص های مورد نیاز این پژوهش نیز بر اساس ادبیات جهانی حاکم بر زیست پذیری انتخاب شده است. هدف این پژوهش بررسی زیست پذیری کلانشهر تهران در راستای توسعه پایدار می باشد. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی با هدف کاربردی می باشد. داده های مورد نیاز برای تحلیل با استفاده از پرسشنامه گردآوری شده اند که روایی آن بصورت صوری و پایایی آن با آلفای کرونباخ 831/0 به تایید رسیده است. داده ها با بهره گیری از نرم افزار excel, arcgis, spss و آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. جامعه آماری شامل سه گروه شهروندان، مدیران و معاونان شهرداری و بخش خصوصی بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که زیست پذیری کلانشهر تهران در هر سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی در حد متوسط به پایین ارزیابی شده است که با این روند کنونی به سمت توسعه پایدار پیش نخواهد رفت. در میان مناطق 22 گانه، منطقه یک شهر تهران نسبت به دیگر مناطق از زیست پذیری بهتری نسبت به دیگر مناطق برخوردار است همچنین منطقه 20 شهر تهران نسبت به دیگر مناطق تهران از زیست پذیری نامطلوب تری برخوردار است.
آوات عبدالهی محمد سلیمانی
رشد فزاینده و تغییر در شرایط و عوامل توسعه شهری در دهه¬های اخیر، موجب شده است که مدیران و برنامه¬ریزان شهری علاوه بر مدیریت در سطح کلان¬شهر، به سطوح پایین مدیریتی به ویژه مدیریت در سطح محلات توجه کنند. از طرف دیگر، برنامه¬ریزی برای مشارکت دادن شهروندان در امور مربوط به خود در عرصه¬های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محلی یکی از مهم¬ترین دغدغه¬ها و ضرورت¬های صاحبنظران شهری بوده است. از سوی دیگر، در سال¬های اخیر رویکردهای زیادی در ارتباط با مدیریت شهری و به ویژه مدیریت کلان¬شهرها مورد توجه بوده که «رویکرد حکمروایی خوب شهری» یکی از مهم¬ترین این رویکردهاست که خواستار تعامل میان دولت، جامعه مدنی، بخش خصوصی و شهروندان به منظور مدیریت بهتر شهرها می¬باشد. در کلان¬شهر تهران در چند سال اخیر با اهتمام مدیریت شهری و تعامل و همکاری سایر نهادها و سازمان¬های ذیربط، با اهدافی چون افزایش مشارکت مردمی در اداره امور شهرها، افزایش اعتماد بین ساکنین محلات و شهرداری، تقویت هویت و جایگاه محله¬ای در قالب تشکیل و حمایت از فعالیت¬های شورایاری¬های محلات اقدامات خوبی در زمینه استفاده از ظرفیت مشارکت و همکاری شهروندان و توجه به اولویت¬ها و نیازهای محلی صورت گرفته که اجرای «طرح مدیریت محله¬محور» در این راستا بوده است. پایان¬نامه حاضر به بررسی و تحلیل فضایی مدیریت محله¬محور از لحاظ شاخص¬های حکمروایی خوب شهری می-پردازد و در پی پاسخگویی به سوالات تحقیق که عبارتند از: پراکندگی فضایی مدیریت محله محور در چارچوب شاخص های حکمروایی خوب شهری در محله¬های منطقه 10 شهرداری تهران چگونه است؟ و کدام یک از محله¬ها با توجه به شاخص¬های منتج از حکمروایی خوب شهری در وضعیت بهتری از نظر مدیریت محله¬محور قرار دارند؟ می-باشد. این تحقیق از نوع اکتشافی است که با روش توصیفی – تحلیلی انجام گرفته است. اطلاعات مورد نیاز تحقیق به دو روش کتابخانه¬ای و پیمایشی جمع¬آوری شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه شهروندان منطقه، مدیران و مسئولان شهری، بخش خصوصی (پیمانکاران) و جامعه مدنی (ngos) می باشد. داده¬های بدست آمده با استفاده از آزمون¬های آماری تحلیل واریانس یک¬طرفه (anova)، شفِه (scheffe) و آزمون friedman، برای سطح¬بندی محلات براساس شاخص¬های حکمروایی خوب شهری از مدل الکتر استفاده شده است. نتایج آزمون¬ها بیانگر آن است که میانگین شاخص¬های حکمروایی خوب شهری در محله¬های ده¬گانه منطقه 10 تفاوت معنی¬داری را از نظر آماری نشان می¬دهد به طوری که در تمام محله¬ها شاخص اجماع¬سازی بالاترین و شاخص شفافیت پایین¬ترین میزان را داشته¬اند (پاسخ سوال اول). همچنین به لحاظ شاخص¬های حکمروایی خوب شهری محله¬های منطقه 10 در چهار طبقه سطح-بندی شده¬اند که محله¬های سلسبیل جنوبی، زنجان جنوبی و کارون شمالی در وضعیت عالی، محله کارون جنوبی در وضعیت خوب، محله¬های بریانک، هفت¬چنار، شبیری جی و سلسبیل شمالی در وضعیت متوسط و در نهایت محله¬های سلسمانی تیموری و هاشمی در وضعیت ضعیف قرار گرفته¬اند (پاسخ سوال دوم).
سجاد قاسمی کفرودی موسی کمان رودی
آنچه امروزه در اداره امور شهر مورد توجه و تأکید قرار می گیرد و به عنوان پارادایمی در مدیریت شهرها معرفی می شود؛ بهره گیری از الگوی حکمروایی خوب شهری بوده که در آن دولت، شهروندان و نهادهای خصوصی در یک جریان افقی و فرا بخشی به مشارکت می پردازند. در این بستر است که می توان امیدوار به حل مشکلات و معضلات ساختاری و کارکردی شهرها بود. در چند دهه اخیر در کشور ما رویکرد توسعه محله ای به عنوان پایه و اساس و بنیان توسعه پایدار شهری، مورد توجه مسئولین و مدیران کلان شهرها قرار گرفته است. مدیریت جدید شهری با محور قرار دادن محلات شهری قصد دارد با درک نیازهای شهروندان محلی، با آگاه ساختن سطوح بالاتر از خواسته های آنان و به عبارتی دیگر همسو کردن آن ها، هم مدیران شهر را در تأمین نیازهای ساکنان شهر و توسعه محلات یاری دهد و هم شهروندان به نحوی موثر در سرنوشت خود دخالت کنند و زمینه مساعدی برای رضایت بیشتر آنان فراهم آید. تحقیق حاضر به بررسی توسعه محله های شهری با تاکید بر الگوی حکمروایی خوب شهری در منطقه 19شهرداری تهران پرداخته است. سوالات اصلی پژوهش این است که 1 - آیا بین محله های شهری منطقه 19 از لحاظ شاخص های حکمروایی خوب شهری تفاوتی وجود دارد؟ 2- آیا بین محله های شهری منطقه 19 از لحاظ توسعه یافتگی تفاوتی وجود دارد؟ 3- آیا بین حکمروایی خوب شهری و توسعه محله ها در منطقه 19 رابطه معناداری وجود دارد؟4 -سهم هر یک از شاخص ها یا مولفه های حکمروایی خوب در توسعه محله ها تا چه میزان است؟ برای پاسخگویی به این سوالها دیدگاهها وتجربیات جهانی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت و هشت شاخص مهم مشارکت، شفافیت، پاسخگویی، قانونمندی، عدالت محوری، اجماع محوری، مسئولیت پذیری، کارایی و اثربخشی و چهار شاخص توسعه محله ای یعنی، کالبدی، اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و زیست محیطی در محله های مورد مطالعه، مورد آزمون قرار گرفت. ابزار سنجش در این پژوهش، پرسشنامه است که با طراحی گویه هایی برای هر شاخص، با استفاده از طیف لیکرت از ساکنین منطقه 19 به صورت نمونه گیری پرسش شده است. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری و مدل تاپسیس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سطح توسعه یافتگی محلات و حکمروایی خوب شهری در بیشتر محله های مورد مطالعه از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و رابطه معناداری بین دو متغیر حکمروایی خوب شهری و توسعه محله ای وجود دارد و متغیر وابسته متأثر از متغیر مستقل است. همچنین نتایج نشان می دهد که شاخص های قانون مداری، پاسخگویی، مسئولیت پذیری، مشارکت و اجماع محوری از مهم ترین دغدغه های شهروندان برای رسیدن به سطح خوب توسعه محله ای در محله های مورد مطالعه بوده است.
دانیال سردارآبادی حامد میرکریمی
شهرها پس از انقلاب صنعتی به سرعت توسعه یافته¬اند و این رشد و توسعه پیامدهای بسیاری با خود به همراه داشته است. عمده آثار این پیامدها بر محیط زیست و کیفیت زندگی مردم این جوامع وارد شده است. با بروز و تشدید این آثار، رهیافت توسعه پایدار از سوی سازمان ملل متحد مطرح شد و در دستور کار دولتها و برنامهریزان قرار گرفت. یکی از عناصر اساسی توسعهی پایدار این است که انسانها در چارچوب ظرفیت زیستی طبیعت زندگی کنند. از آن زمان روشهای مختلفی برای اندازه گیری توسعه پایدار جوامع ابداع شد. روش جای پای بوم شناختی یکی از این روش هاست. امروزه از این روش، به عنوان شاخص سنجش پایداری در دنیا استفاده می شود. بر اساس این روش، توسعه یک منطقه زمانی "ناپایدار" قلمداد می شود که میزان جای پای بوم شناختی بیش¬تر از ظرفیت زیستی منطقه باشد. در این پژوهش با استفاده از روش جای پای بوم شناختی، به بررسی پایداری شهرستان گرگان پرداخته ¬ شده است. بر اساس محاسبات، جای پای بوم شناختی مصرف در شهرستان گرگان، به ازاء هر نفر 1587/1 هکتار جهانی برآورد شد. هم¬چنین ظرفیت زیستی به ازاء هر نفر 643/0 هکتار جهانی محاسبه شد. با مقایسه ظرفیت زیستی و جای¬پای بوم-شناختی می توان مشاهده کرد که شهرستان گرگان کسری بوم¬شناختی دارد. در نهایت، شاخص جای-پای بوم¬شناختی محاسبه شده با مقدار معادل آن در ایران، آسیا و جهان مقایسه گردیده است.
مصطفی جهانشاهلو محمد سلیمانی مهرنجانی
چکیده یکی از مهمترین و پیچیده ترین تحولات جهان در نیم قرن اخیر توسعه شهرنشینی است. رشد شتابان شهرنشینی و ظهور مناطق کلانشهری؛ عواقب و پیامدهای متفاوتی را به دنبال داشته و با آسیب های شهری متعددی همراه شده است. از جمله نارسایی های کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و بالاخره توسعه ناپایدار فضایی از پیامدهای شهرنشینی شتابان به شمار می رود. هدف این پژوهش بررسی و شناسایی ویژگی های اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و مدیریتی شهرستان بهارستان و تعیین سناریوی مطلوب به منظور دستیابی به توسعه پایدار فضایی این شهرستان است. روش به کار گرفته در این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. بدین منظور ابتدا با انجام مطالعات کتابخانه ای و میدانی و بهره گیری از مدل تحلیلی swot، عوامل داخلی (قوت ها و ضعف ها) و خارجی (فرصت ها و تهدیدها) شهرستان بهارستان استخراج گردید. با اعمال وزن نهایی هر یک از عوامل موقعیت آن مشخص شد. یافته های پژوهش حاکی از آنست که موقعیت شهرستان بهارستان تدافعی می باشد. سرریز کنترل نشده جمعیت کلان شهر تهران به این شهرستان منجر به بروز مشکلات حاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی هم چون گسترش فقر و بیکاری، نارسایی زیربناها و خدمات رسانی، ناهنجاری های اجتماعی، کمبود مسکن و تهدید محیط زیست شده است. در ادامه پژوهش، راهبردهای لازم جهت توسعه متعادل و پایدار فضایی شهرستان ارائه گردید. بعد از تعیین اهداف و راهبردهای توسعه شهرستان بهارستان با استفاده از تکنیک adia عرصه های تصمیم گیری برنامه ریزی تغییر و توسعه فضایی شهرستان در هشت مقوله مدیریت یکپارچه، مهاجرت، رشد فیزیکی سکونتگاه ها، آلودگی ها، زمین های کشاورزی، ایجاد و توسعه زیرساخت ها، توسعه انسانی و تولید اشتعال تولید شد. در ادامه اختیار راهبردی عرصه های تصمیم گیری مشخص و سازگاری و ناسازگاری آنها با هم بررسی شد. در نهایت سناریوهای ممکن استخراج و سناریوی برتر انتخاب شد. تاکید سناریوی برتر بر مدیریت یکپارچه و هماهنگ شهرستان، کنترل مهاجرت بی رویه به شهرستان، جلوگیری از رشد بی رویه فیزیکی و پراکنده سکونتگاه ها، کاهش آلودگی ها، حفاظت از زمین های کشاورزی، ایجاد و توسعه زیرساخت ها، توسعه انسانی و تولید اشتغال در سطح شهرستان بهارستان می باشد. واژه های کلیدی: توسعه پایدار فضایی، برنامه ریزی منطقه ای، تکنیک adia و مدل swot
فرزانه ساسان پور کریم حسین زاده دلیر
چکیده ندارد.