نام پژوهشگر: حسین بشری
الهام منوچهری حسین بشری
وضعیت مرتع نشان دهنده تاریخچه تاثیر عوامل زنده و غیر زنده بر روی پوشش گیاهی و خاک مرتع در گذشته و حال است و ارزیابی صحیح آن می تواند موفقیت و یا عدم موفقیت مدیریت مراتع را مشخص نماید. جهت ارزیابی وضعیت مراتع در مناطق مختلف رویشی از روش های مختلفی استفاده شده که در آن ها شاخص ها و معیارهای متفاوتی به کار رفته است. در این تحقیق 6 روش تعیین وضعیت مرتع چهار فاکتوری، چهارفاکتوری تعدیل شده، فرکانس، مقایسه با مرجع(روش پیشنهادی دکتر سعیدفر)، استرالیایی و استرالیایی تعدیل شده مورد ارزیابی قرار گرفت و مزایا و معایب این روش ها بررسی گردید. روش استرالیایی تعدیل شده با توجه به شرایط منطقه مطالعاتی ( درصد دامنه تولید حاصل شده در این تحقیق) ایجاد گردید. کلیه روش ها به دو صورت مورد مقایسه قرار گرفت. در حالت اول روش مقایسه با وضعیت شاهد بود بدین ترتیب که ابتدا یکسری از مناطق شاهد برای وضعیت های مختلف مرتع توسط کارشناسان خبره انتخاب و سپس بررسی شد که روش های مختلف اندازه گیری مراتع تا چه حد توانسته اند با طبقه وضعیت شاهد مطابقت داشته باشند. حالت دوم روش تشابه تعیین وضعیت بود با این فرض که اگر چندین روش طبقه وضعیت را به طور مشابه تعیین کنند این روش ها توانسته اند که وضعیت را صحیح تر نشان داده و سایر روش ها که از این اجماع پیروی نکرده اند کارایی کمتری در تعیین وضعیت داشته اند. در مرحله بعد معیارهای موثر برای ارزیابی کارایی روش ها ی تعیین وضعیت تعیین و با استفاده از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) مورد مقایسه قرار گرفت. این معیارها به ترتیب اهمیت شامل صحت ، عینی بودن ، سرعت و سهولت و مناسب بودن دامنه امتیازات بود. نرم افزار expert choice برای انجام تحلیل سلسله مراتبی به کار رفت. در این مطالعه دو مکان مرتعی در رویشگاه استپی و دو مکان مرتعی در رویشگاه نیمه استپی استان اصفهان مربوط به 4 تیپ گیاهی انتخاب و اندازه گیری ها در این سایت ها انجام شد. نتایج نشان داد که به ترتیب روش های استرالیایی تعدیل شده، فرکانس و چهار فاکتوری برای رویشگاه نیمه استپی و روش فرکانس و مقایسه با مرجع برای رویشگاه استپی مناسب بودند. پس از تحلیل سلسله مراتبی نیز مشخص شد که روش فرکانس بهترین روش به لحاظ عینی بودن، سرعت و سهولت و روش استرالیایی تعدیل شده به لحاظ صحت روش ومناسب بودن دامنه امتیازات بود. با بررسی کلیه معیارها در روش های مطالعه شده، روش فرکانس به عنوان بهترین روش شناسایی شد.
ربانه روغنی سعید سلطانی
در مناطق خشک و نیمه خشک تغییرپذیری زمانی و مکانی بارش بسیار بالاست، لذا شناخت عوامل موثر بر بارش این مناطق ازجمله ایران در جهت پیش بینی بارش و مدیریت منابع آب اهمیت ویژ ه ای دارد. نوسانات اقیانوسی- اتمسفری از جمله پدیده النینو نوسانات جنوبی (انسو)، به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر بارش مناطق مختلف جهان شناخته شده است. در این مطالعه روابط نوسانات اقیانوسی-اتمسفری مختلف با بارش ماهانه و فصلی ایران بررسی شد. برای این منظور، از داده های ماهانه بارندگی 50 ایستگاه سینوپتیک در ایران با حداقل 30 سال طول دوره آماری تا سال 2007 استفاده گردید. (الف) ابتدا در نرم افزار rainman، بر اساس شاخص های نوسان جنوبی (southern oscillation index, soi) و دمای سطح آب (sea surface temperature, sst) اقیانوس آرام و هند روابط همزمان و غیرهمزمان (زمان پیشی صفر الی سه ماه) میان پدیده انسو و بارش ماهانه و فصلی ایران بررسی گردید. بدین منظور سری ماهانه و یا فصلی بارندگی طی چهار روش (میانگین soi، فازهای soi، فازهای sst اقیانوس آرام و فازهای sst اقیانوس هند) با در نظر گرفتن زمان پیشی معین، به گروه های مختلف تقسیم شد و اختلافات میان گروه های بارندگی به کمک آزمون های آماری ناپارامتری کروسکال والیس و کلوموگرف اسمیرنف مورد ارزیابی قرار گرفت. صحت استفاده از روابط معنی دار در پیش بینی احتمالی بارش ایران به کمک آزمون (linear error in probability space, leps) برآورد گردید. (ب) سپس ضرایب همبستگی پیرسون همزمان و غیرهمزمان (زمان تأخیر یک الی شش ماه) میان بارش ماهانه و فصلی ایران با نوسان اطلس شمالی north atlantic oscillation (nao)، الگوی دریای شمال-خزر north caspian pattern (ncp)، نوسان مدیترانه ای الجزایر-قاهره mediterranean oscillation-algiers/cairo (moac)، نوسان مدیترانه ای جبل الطارق-اسرائیل mediterranean oscillation-gibraltar/israel (mogi)، و نوسان غرب مدیترانه western mediterranean oscillation (wemo)، شاخص گردشی مدیترانه mediterranean circulation index (mci)، دمای سطح آب مدیترانه mediterranean sst (msst) و دمای سطح آب خلیج فارس (persian gulf sst (pgsst مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. (ج) در پایان، به کمک رگرسیون چند متغیره گام به گام، در هر منطقه همگن بارش ایران شاخص های نوسانات موثر شناسایی شد. نتایج نشان داد که وضعیت پدیده انسو در فصل تابستان (جولای-سپتامبر) به طور غیرهمزمان بر بارش های ماه اکتبر (مهر) و پائیزه (اکتبر-دسامبر) نواحی غرب، شمال غرب ایران و سواحل غربی دریای خزر تأثیر معنی داری دارد. به طوری که فازهای النینو (منفی) و لانینا (مثبت) اغلب بترتیب با افزایش و کاهش بارش در این نواحی همراه هستند. استفاده از میانگین soi جهت پیش بینی بارش نواحی ذکر شده مناسب است؛ اما استفاده از فازهای sst اقیانوس آرام و هند جهت پیش بینی بارش های ایران به دلیل وجود روابط ضعیف و ناپایدارپیشنهاد نمی شوند. nao با بارندگی ماهانه نیمه غربی و شمالی ایران همبستگی معنی داری دارد. میان nao و بارندگی ایران نواحی شمال غربی ایران در فصل زمستان و مناطق مرکزی و جنوب ایران در فصل پائیز همبستگی غیرهمزمان و معنی داری مشاهده شد. ncp به طور همزمان با بارندگی نواحی شمالی کشور در مقیاس فصلی و ماهانه رابطه مستقیم و معنی داری داشت. رابطه شاخص های mogi و moac با بارش ایران تقریباً مشابه و ضعیف بود؛ البته در مورد mogi ضرایب همبستگی بالاتر بود. این دو شاخص بر بارش ماه می (اردیبهشت) نیمه غربی کشور و بارندگی بهاره (آوریل-ژوئن) نواحی غربی دریای خزر همبستگی معنی دار داشتند. شاخص mci و wemo به طور همزمان با بارندگی فصلی و ماهانه بخش های مختلف ایران همبستگی معکوسی دارند. این همبستگی در فصل زمستان (ژانویه-مارس) ماه های ژانویه (دی) و فوریه (بهمن) به طور وسیع تری در ایران معنی داری است. همبستگی معنی دار msst و بارش ماهانه ایران در مناطق محدودی، بویژه سواحل دریای خزر، به صورت غیرهمزمان و معکوس مشاهده شد؛ اما بارش فصلی ایران در ارتباط با شاخص msst نمی باشد. دمای سطح آب خلیج فارس (pgsst) با بارش فصول بهار و پائیز و ماه آوریل (فروردین) نیمه شرقی ایران به صورت پایداری همبستگی منفی و معنی داری داشت. ارتباط معکوس msst و pgsst با بارش ایران واقعی بنظر نمی رسد. مطالعه بیشتر در جهت نشان دادن تأثیر دور نوسانات اقیانوسی - اتمسفری و اقلیم ایران پیشنهاد می گردد؛ همچنین از شاخص های نوسانات اقیانوسی- اتمسفری در مدل های پیش بینی اقلیمی ایران در جهت بهبود مدیریت ریسک کشاورزی، منابع طبیعی و منابع آب می توان بهره گرفت.
فاطمه هادیان حسین بشری
این مطالعه با هدف بررسی تغییرات تاج پوشش گیاهی در 4 مکان مرتعی در اطراف شهرستان سمیرم واقع در استان اصفهان و یک منطقه جنگلی در شهرستان لردگان از توابع استان چهار محال و بختیاری در دو دهه گذشته انجام شده است. برای این منظور تصاویر ماهواره لندست در 6 دوره زمانی سال های 1990، 1999، 2000، 2001، 2002 و 2009 و یک تصویر ماهواره irs-p6 (سنجنده awifs) مربوط به سال 2006 انتخاب و مورد پردازش قرار گرفت. ابتدا جهت پیش پردازش، تصحیحات هندسی و اتمسفری بر روی تصاویر اعمال گردید و سپس با توجه به زمان نمونه برداری از تصویر لندست 2009 برای بررسی میزان همبستگی پوشش گیاهی با شاخص های گیاهی استفاده شد. برای کلیه مکان های مورد مطالعه، تعداد 6 شاخص گیاهی با استفاده از باندهای قرمز و مادون قرمز نزدیک شامل ndvi، rvi، dvi، sqrt rvi، tndvi و savi محاسبه گردید. درصد پوشش گیاهی کلیه مکان های مرتعی به روش قدم- نقطه و به شکل شعاعی (6000 نقطه) اندازه گیری شد. سپس با استفاده از آنالیز رگرسیون میزان همبستگی داده های زمینی با شاخص های گیاهی بررسی گردید. نتایج نشان داد که تیپ های گیاهی به طور مجزا با شاخص های گیاهی همبستگی بسیار بالایی داشتند بنحویکه تیپ های گیاهی مختلف بسته به خصوصیات خود به برخی از شاخص های گیاهی حساسیت بیشتری داشتند. به عنوان مثال در تیپ های مطالعاتی astragalus spp - stipa barbata و جنگل (quercus branti شاخص dvi و تیپ bromus tomenteluse، شاخص rvi و تیپ هایmucronata astragalus spp – daphne وastragalus spp – scariola orientalis شاخص ndvi بیشترین همبستگی را با درصد پوشش گیاهی نشان دادند که تماماً در سطح یک درصد معنی دار بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که زمانی که کلیه تیپ های گیاهی به طور یکجا با شاخص های گیاهی بررسی شدند، میزان همبستگی میان درصد پوشش گیاهی و این شاخص ها به دلیل تنوع فرم رویشی و نوع گونه های گیاهی که باعث اختلافات طیفی می گردید در منطقه کاهش یافت. در مرحله بعد این مطالعه، از داده های بارندگی و تصاویر ماهواره ای سال های گذشته، جهت پایش تغییرات تاج پوشش در تیپ های مختلف گیاهی استفاده شد. برای بررسی میزان همبستگی داده های بارش با تغییرات تاج پوشش در هر یک از تیپ های گیاهی از شاخص ndvi و شاخصی که بیشترین همبستگی را با درصد پوشش گیاهی نشان داد، استفاده گردید و دو معیار مقدار بارندگی و شاخص خشکسالی spi برای بررسی تأثیرات خشکسالی در نظر گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان داد که کلیه تیپ های مرتعی مورد مطالعه بیشترین همبستگی را با میزان بارش فصل بهار داشتند و میزان این تأثیر بسته به نوع پوشش گیاهی منطقه نیز متفاوت بود. به طوری که در مناطق مرتعی بیشترین همبستگی میان بارش فصل بهار در منطقه با تیپ غالب گندمیان مشاهده گردید اما بارش سالیانه در منطقه جنگلی مورد مطالعه بهتر تغییرات پوشش گیاهی را تفسیر نمود. در تیپ های گیاهی as. spp– st. ba ، qu.br و br.to شاخص گیاهی که بیشترین همبستگی را با درصد پوشش گیاهی داشت، نسبت به شاخص ndvi همبستگی بیشتری با داده های بارندگی نیز نشان داد. در بررسی پایش خشکسالی با استفاده از شاخص spi نسبت به مقدار بارش نتایج بهتری به دست آمد.
فروغ گودرزی محمودرضا همامی
گوزن زرد ایرانی یکی از گونه های نادر گوزن در دنیا است که جمعیت بومی باقی مانده آن، به اطراف رودخانه های دز و کرخه در جنوب غربی ایران محدود می شود. به عنوان یک گزینه مدیریتی برای حفاظت بیشتر، افرادی از این گونه طی نیم قرن گذشته، به ایستگاه هایی محصور در مناطق مختلف ایران معرفی شده است. طی برنامه های معرفی، ساختار جمعیتی گروه های معرفی شده و امنیت حاکم بر مناطق مختلف متفاوت بوده است، لذا جمعیت های مختلف، نرخ رشد متفاوتی داشته اند. در این مطالعه نرخ رشد جمعیت همه ایستگاه ها محاسبه و عوامل موثر بر موفقیت انتقال شناسایی و مدل سازی شده است. علی رغم کمبود داده های کمی در خصوص اکولوژی گوزن زرد ایرانی و زیستگاه آن، دانش کیفی بسیار با ارزشی نزد متخصصین و کسانی که بر روی این گونه کارهای تحقیقاتی و یا اجرایی انجام داده اند وجود دارد که می تواند عملکرد گزینه های مدیریتی را ارتقاء دهد. در این پژوهش، داده های کمّی در دسترس و دانش کیفی برای مدل سازی موفقیت انتقال گوزن زرد ایرانی بکار گرفته شد. مدل پشتیبان تصمیم برای مدیریت انتقال گوزن زرد ایرانی می تواند موفقیت برنامه های انتقال را تحت سناریوهای مختلف پیش بینی کند. رفتار مدل با استفاده از 13 برنامه انتقال در ایران مورد بررسی قرار گرفت که نتایج قابل قبولی بدست داد. مدل تهیه شده میزان موفقیت برنامه انتقال 11 ایستگاه را به درستی پیش بینی نمود. این مدل می تواند برای شناسایی ایستگاه هایی که بالقوه قادرند پذیرای جمعیت گوزن زرد باشند مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، می توان مدل را همگام با اطلاعات جدیدی که در خصوص گوزن زرد ایرانی بدست می آید، به هنگام نمود.
افتخار بارانیان کبیر حسین بشری
این تحقیق با هدف بررسی تأثیر اندازه و شکل پلات بر اندازه نمونه با توجه به توزیع مکانی پوشش گیاهی به منظور تعیین درصد پوشش تاجی در مراتع فریدن استان اصفهان در تیپ گیاهیbromus tomentellus- astragalus verus انجام شد. ابتدا چهار مکان مرتعی که به لحاظ شرایط فیزیوگرافی و پوشش گیاهی مشابه بودند تعیین و طی دو مرحله ی کلی اندازه گیری ها انجام شد. در مرحله اول در هر مکان مرتعی منطقه معرف به وسعت 50 مترمربع (10×5 متر) بصورت تصادفی انتخاب شد. سپس در این محدوده مختصات مکانی محل استقرار پایه های گیاهی چندساله به صورت x و y برای آنالیز نقطه ای پوشش گیاهی مشخص گردید.بر اساس روش نمونه برداری سیستماتیک- تصادفی نیز در هر مکان مرتعی در امتداد 5 ترانسکت 30 متری اقدام به برداشت داده برای تعیین فواصل گیاه در روش های نزدیک ترین گیاه و نزدیکترین همسایه شد تا نتایج حاصل در محاسبه شاخص های فاصله ای الگوی پراکنش استفاده گردند. هم چنین با استقرار پلات در هر نقطه تصادفی، تعداد پایه های گیاهان داخل پلات ها نیز شمارش گردید. در نهایت الگوی پراکنش بر اساس سه روش آنالیز پراکنش نقطه ای، شاخص های فاصله ای الگوی پراکنش (هاپکینز، پیلو و جانسون و زیمر) و شاخص های کوادراتی پراکنش (گرین و موریستا) محاسبه شد. نتایج نشان داد که پراکنش گونه های گیاهی چندساله موجود در منطقه در مقیاس مورد نظر از نوع الگوی تصادفی بوده که ناشی از همگنی محیط و الگوی رفتار انتخابی گیاهان می باشد. به دلیل در نظر گرفتن مختصات کلیه پایه های گیاهی موجود در منطقه معرف، روش آنالیز پراکنش نقطه ای، نتایج همگن و دقیق تری را ارائه داد. با انتخاب اندازه نمونه مناسب و شکل و انداز? پلات صحیح، شاخص های کوادراتی پراکنش نتایج نزدیک به واقعیتی را ارائه دادند. شاخص هاپکینز نسبت به شاخص های پیلو و جانسون و زیمر از دقت بیشتری برخوردار بود. بدین معنی که در این تحقیق شاخص های فاصله ای برمبنای نزدیک ترین همسایه نسبت به شاخص های فاصله ای بر مبنای نزدیک ترین گیاه دقت بیشتری نشان دادند. نوع پوشش گیاهی، اندازه گیاهان و فاصله آن ها از همدیگر بر روی اندازه و شکل پلات و روش نمونه گیری تأثیر بسزایی دارد و متعاقباً انتخاب اندازه و شکل مناسب پلات در کارایی نمونه گیری بسیار موثر است و باعث کاهش واریانس و زمان نمونه گیری می شود. در مرحله دوم به منظور اندازه گیری پوشش گیاهی از پلات هایی با شکل های متفاوت(مربع، مستطیل و دایره) در دو اندازه یک و دو متر مربعی در نمونه گیری از جامعه گیاهی مدنظر با الگوی پراکنش تصادفی استفاده شد. بدین ترتیب طی روش سیستماتیک- تصادفی در امتداد 6 ترانسکت 100 متری شکل ها و اندازه های مختلف پلات ها به صورت تصادفی مستقر شدندو درصد پوشش تاجی در پلات های مختلف تعیین گردید. در هر جامعه گیاهی الگوی پراکنش گیاهان بر انتخاب پلات با اندازه و شکل مناسب تأثیرگذار است. پس از تجزیه واریانس داده های به دست آمده مشخص گردید بین شکل های مختلف پلات تفاوت معنی داری وجود ندارد ولی اندازه های پلات ها باهم اختلاف معنی داری را نشان دادند و بر اساس میزان ضریب تغبییرات و دقت مورد مطالعه، پلات های دو مترمربعی نتایج نزدیک تر به واقعیتی را ارائه نمودند. همچنین بررسی ها نشان داد که در شکل های مختلف پلات صرفه نظر از مشکلات استقرار آنها، پلات های مستطیلی با اندازه نمونه کمتری نسبت به بقیه پلات ها می توانند به دقت مشخصی دست یابند.
لیدا عندلیبی حسین بشری
چکیده روند قهقرایی در بسیاری از مراتع مناطق مختلف آب و هوایی کشور ما به دلیل سوء مدیریت و بعضا شرایط نامساعد محیطی باعث تخریب ساختار و عملکرد این اکوسیستم ها شده است. مفهوم عملکرد مرتع، به معنی توانایی یا عدم توانایی چشم اندازها در جذب یا هدررفت منابع حیاتی نظیر آب و مواد غذایی است. بنابراین وضعیت و چگونگی پوشش گیاهی مراتع عامل تاثیرگذاری در نحوه جذب منابع حیاتی می باشد. چگونگی عملکرد مراتع باید با انجام ارزیابی های مستمر مورد پایش قرار گیرد. انجام این ارزیابیها با استفاده از روشهای میدانی بسیار پرهزینه است و افراد مختلف به علت دید کارشناسی متفاوت، برداشت های گوناگون دارند. در صورتی که روشها و تکنیک های غیر سلیقه ای سنجش از دور جهت ارزیابی مراتع در مقیاس های بزرگ بسیار کارآمد تر و عملی تر می باشند. با استفاده از تکنیک های سنجش از دور میتوان تعیین نمود که تا چه اندازهای منابع حیاتی در مراتع حفظ و یا از دسترس خارج می شوند و به عبارتی عملکرد چشم اندازهای مرتعی را بررسی نمود. روش های آنالیز عملکرد مرتع شامل روش های میدانی مانند تجزیه و تحلیل عملکرد چشم انداز(lfa) و روش های سنجش از دور می باشند. از روش های سنجش از دور مبتنی بر پوشش گیاهی می توان به شاخص نشت جهت دار پوشش گیاهی(cdli) و شاخص نشت(li) اشاره نمود. در روش lfa عملکرد مرتع با استفاده از فاکتورهای یازده گانه و در روش های سنجش از دور بکمک میزان درصد پوشش گیاهی تعیین می گردد. با توجه به کارایی شاخص های سنجش از دور و عدم مطالعه آنها در ایران، تحقیق حاضر با هدف امکان سنجی استفاده این تکنیک ها در ارزیابی و پایش عملکرد مراتع در مناطق خشک و نیمه خشک کشور انجام شده است. بدین منظور سایت های مطالعاتی در مراتع استپی سُه و ورزنه و مراتع نیمه استپی کوهستانی بوئین میاندشت انتخاب و تصاویر سنجنده های tm و etm+ سالهای 1989، 2009 و1999 مربوطه اخذ و پیش پردازش های لازم بر روی آنها اعمال گردید. بمنظور استخراج اطلاعات پوشش گیاهی و محاسبه cdli و li، شاخص گیاهیpd54 بر روی تصاویر اعمال گردید. مقدار عددی شاخص های عملکرد بین عدد صفر برای مراتع با عملکرد بالا و عدد یک در مراتع با عملکرد ضعیف متغیر است. بر اساس نتایج این مطالعه، ارزش شاخص cdli (حاصل از تصویر tm 2009) درمنطقه سُه، 79/0 و در منطقه ورزنه(حاصل از تصویر etm+ 1999) 53/0 برآورد شد که این مقدار نشان دهنده خروج منابع از مراتع سُه و نفوذ متوسط منابع در تاغزارهای ورزنه می باشد که با مشاهدات میدانی تطابق دارد. میزان شاخص li (حاصل از تصویر tm 2009) در هر یک از 16 زیر حوزه مراتع بوئین میاندشت با استفاده از dem، فرم رویشی و میزان شاخص pd54 و نرم افزار li v.4 محاسبه شد. مقدار li برای کل حوزه مطالعاتی 08/0 برآورد شد که نشان دهنده عملکرد مناسب مراتع این منطقه می باشد. مقایسه نتایج پوشش گیاهی به دست آمده از این شاخص ها و پوشش گیاهی محاسبه شده به کمک روش های زمینی با استفاده از نرم افزار spss نشان داد که همبستگی بین داده های بدست آمده در سطح 05/0 معنی دار است. همچنین سطح معنی داری بین داده های به دست آمده از شاخص li و میزان پوشش گیاهی و خاک لخت برآورد شده به کمک شاخص pd54 نیز بررسی گردید. نتایج نشان داد میزان این همبستگی در سطح 01/0 معنی دار است. جهت پایش عملکرد مراتع بوئین میاندشت و همچنین رابطه بین li و نوع کاربری اراضی مستخرج از روش حداکثر از تصاویر ماهواره لندست tm از 2 دوره زمانی سال های 1989 و 2009 میلادی استفاده گردید. نتایج حاصل از آشکارسازی تغییرات نشان داد که در دوره مطالعه 20 ساله مساحت کلاس های مرتع و اراضی کشاورزی تغییر یافته است به طوری که مساحت کلاس مرتع از 84/46 کیلومترمربع به 42 کیلومترمربع و اراضی کشاورزی از 65/2 کیلومترمربع به 39/7 کیلومترمربع رسیده است. مطابق نتایج، میزان عملکرد در این دو دهه به دلیل افزایش اراضی کشاورزی و تخریب پوشش گیاهی در مراتع منطقه کاهش یافته و در نتیجه میزان li افزایش یافته است و تفاوت معنی داری بین عملکرد مراتع طی سال های 1989 و 2009 در سطح 01/0 وجود داشت. به طور کلی نتایج نشان داد که تعیین عملکرد چشم اندازهای مرتعی با استفاده از داده های سنجش از دور می تواند به عنوان روشی کارا در کنار روش های میدانی در برنامه های ارزیابی و مدیریت بهتر مراتع مورد استفاده قرار گیرد. کلمات کلیدی: عملکرد مرتع، رواناب، سنجش از دور، cdli، li، pd54، پایش عملکرد
مژگان فرهادیان حسین مرادی
در همه کشورهای جهان سدها با اهداف مختلفی مانند ذخیره آب، تولید برق، آبیاری، کاهش سیلاب و غیره ساخته می شوند. تقریباً 60% رودخانه های بزرگ جهان توسط سدها قطع شده و اثرات قابل توجهی بر روی هیدرولوژی، مورفولوژی رودخانه و زیستگاه وارد می کنند. نتیجه این تغییرات، اختلال در تنوع زیستی، تخریب و زوال اکوسیستم ها می باشد. در این مطالعه، اثرات محیط زیستی پروژه سد رودبار لرستان با استفاده از روش ماتریس سریع ارزیابی اثرات توسعه یافته و شبکه های بیزین مورد ارزیابی قرار گرفته است. ماتریس سریع ارزیابی اثرات توسعه یافته با شناسایی اثرات و تعیین معنی دار بودن آن ها و نیز با تعیین معیارهای مختلف اثرات محیط زیستی پروژه را ارزیابی می کند. در این روش با تعیین معیارهای کمی در فرآیند ارزیابی، کار پیش بینی و ارزیابی اثرات برای ارزیابان آسان تر و سریع تر شده است. از مزایای این روش در مقایسه با روش ماتریس سریع، لحاظ و برآورد "حساسیت زیستی منطقه تحت تاثیر پروژه" می باشد که در نتیجه آن به یک روش کارآمد تبدیل شده است. همچنین، اثرات این پروژه توسط شبکه های بیزین نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. شبکه های بیزین بر اساس تئوری احتمال baeys (1763) به انتشار اطلاعات بین گره ها می پردازد و به راحتی می توانند به یک ابزار تصمیم گیری در جهت کمک به مدیریت منابع طبیعی تبدیل شود. این شبکه ها قادرند داده های ناهمگن را در یک شبکه گرد آورده و همچنین ارتباطات میان آن ها را برقرار کنند. مهم تر از همه این که می توانند جمع بندی کرده و ما را به یک تصمیم نهایی برسانند. نتایج حاصل از دو روش نشان داد که اثرات حاصل از این پروژه بر محیط زیست منطقه مورد مطالعه به طور قابل ملاحظه ای منفی می باشد. در روش ماتریس سریع ارزیابی اثرات توسعه یافته، در مرحله ساخت و ساز و بهره برداری به ترتیب 81.32 و 65.59 درصد از اثرات منفی و حدود 18.68 و 34.41 درصد از اثرات مثبت می باشند. همچنین، نتایج حاصل از مدل های بیوفیزیکی بالادست و پایین دست سد به ترتیب نشان داد که 72.6 و 69.1 درصد از اثرات در دامنه شدید اتفاق می افتند. این یافته ها می تواند بدین دلیل باشد که اکثر اثرات منفی در پروژه های سدسازی دائمی، طولانی مدت و در یک گستره وسیع به وقوع می پیوندند. در مطالعه مذکور با روش ماتریس سریع توسعه یافته راحت تر و در زمان کمتری می توان به یک جمع بندی کلی از اثرات دست یافت و نیز می توان تمام اثرات را به تنهایی مورد ارزیابی قرار داد. ولی در مدل شبکه بیزین نمی توان تمام اثرات را در مدل گنجاند و همچنین شناسایی اثرات و روابط بین آن ها کاری مشکل و زمان بر می باشد و در این روش به اطلاعات دقیق تری از محیط زیست منطقه نیاز است. از طرفی این روش پویایی خاصی به اثرات می بخشد به طوری که با معرفی سناریوهای مختلف، می توان اثرات مختلفی را مشاهده کرده و با نمایش روابط علت و معلولی، می توان اثرات اولیه و ثانویه را به صورت گرافیکی نمایش داد. به طور کلی، این دو روش می توانند همدیگر را تکمیل کرده، چنانچه ماتریس سریع به شناسایی اثرات و شدت آن ها کمک کرده و مدل شبکه بیزین روابط بین اثرات را به طور دقیق تری مورد بررسی قرار می دهد.
صغری پودینه حسین بشری
سالیان متمادی، بوم شناسان سعی داشته اند عواملی را که ترکیب گونه ای وضعیت خاک و تغییرات پوشش گیاهی را کنترل می کنند مشخص سازند. اهمیت مراتع، لزوم ارزیابی های سالانه و میان مدت این اکوسیستم های طبیعی را جهت تعیین روند تغییرات ضروری می نماید. پایش مراتع از اساسی ترین اقدامات مورد نیاز در جهت شناخت و مدیریت مناسب در این عرصه ها می باشد. مناطق دشت مسیله و حوض سلطان در استان قم از جمله مناطقی هستند که دستخوش تغییرات طبیعی و مدیریتی زیادی شده اند. پوشش گیاهی و خاک این منطقه طی طرح ملی شناسایی مناطق شور و گیاهان شورروی استان قم در سال 1375مطالعه شده بود. در همین سال با احداث سد پانزده خرداد بر روی رودخانه قمرود، بخش مهمی از آبهای ورودی به این مناطق قطع شده است. این مطالعه با هدف ارزیابی پوشش گیاهی و برخی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک این مناطق و مقایسه آن با اطلاعات موجود در پیش از احداث سد پانزده خرداد انجام گرفت. سعی گردید روش کار و مناطق مطالعاتی و زمان نمونه برداری شبیه به مطالعه سالهای قبل باشد تا نتایج پایش قابل مقایسه باشد. با استفاده از نقشه های پوشش گیاهی منطقه و با استفاده از روش سیستماتیک تصادفی ابتدا 18 مکان مطالعاتی شامل تیپهای گیاهی که احتمال تغییرات زیاد و کم در آنها بود انتخاب شده و در هر منطقه با استفاده از روش سطح حداقل و روش های آماری، اندازه و تعداد پلات تعیین شد. پارامترهای پوشش گیاهی شامل درصد تاج پوشش گیاهی، تراکم گونه ها و درصد ترکیب گونه ای در هر تیپ گیاهی با استفاده از ترانسکت های 50 متری متری و به شکل نواری و روش پلات گذاری مطالعه شد. با استفاده از داده های خام سال 1375 و داده های جمع آوری شده در سال 1390 شاخص غنای گونه ای کاکریدی و کنت و شاخص تنوع گونه ای و یکنواختی شانون در هر تیپ گیاهی محاسبه گردید. اطلاعات پوشش گیاهی شامل درصد تاج پوشش و تراکم گونه های بوته ای در دو مقطع زمانی با یکدیگر مقایسه شدند. با استفاده از آنالیز خوشه بندی بین سایتهای مطالعاتی سال 1375، تنوع بین خوشه ها نیز از لحاظ آماری و با استفاده از آنالیز واریانس مورد مقایسه قرار گرفت. همچنین شاخصهای تنوع نیز در دو سری زمانی با استفاده از روش t مستقل مقایسه شدند. در هر تیپ گیاهی یک پروفیل یک متری حفر و نمونه های خاک از افق های مختلف آن گرفته شد و بافت، رسانایی الکتریکی، نسبت جذب سدیم، اسیدیته، رس قابل پراکنش، یون های سدیم، منیزیم و کلسیم محلول، درصد آهک و گچ در نمونه های خاک اندازه گیری شدند. آزمون همبستگی بین پارامترهای خاک انجام شد. با توجه به اهمیت پایداری خاکدانه ها در تعیین رفتار خاک، عوامل محیطی موثر بر میزان رس قابل پراکنش که شاخصی از ناپایداری ساختمان خاک می باشد با استفاده از آزمون رگرسیون مشخص شدند. ارتباط بین عوامل خاکی در افق سطحی و افق عمقی و پوشش گیاهی مناطق مورد مطالعه در دو سری زمانی با استفاده از آزمون رج بندی pca با استفادده از نرم افزار canoco بررسی شد. به دلیل زیاد بود تیپ های گیاهی و گونه های گیاهی در سال 1375 و برای سهولت انجام آزمون رج بندی، با استفاده از روش خوشه بندی با استفاده از نرم افزار pc-ord، تعداد 78 تیپ گیاهی موجود در منطقه به 8 جامعه گیاهی و 51 گونه گیاهی به 5 گروه گیاهی تبدیل شدند . نتایج به دست آمده نشان داد که که وضعیت پوشش گیاهی منطقه مسیله قم و حوض سلطان به سمت قهقهرا پیش رفته، تنوع، یکنواختی و غنای گونه ای در تیپهای گیاهی مطالعه شده کاهش یافته است. وضعیت خاک منطقه نیز به دلیل تجمع یون سدیم و سایر نمک ها قلیایی تر شده است. بیشترین تاج پوشش گیاهی مستقر در منطقه مربوط به گیاه باتلاقی شور (halocnemum strobilaceum ) و در مرحله بعد گونه گز (tamarix sp) می باشد. دلیل عمده این موضوع را می توان سازگاری زیاد این گیاهان به شرایط قلیایی شدید منطقه دانست. بسیاری از گونه های خوشخوراک تیپهای گیاهی نظیر گونه های بونو (aeluropus sp (، اشنان (seidlitzia rosmarinus)، به دلیل چرای دام به ویژه شتر در منطقه، از منطقه به طور کامل حذف شدند و یا درصد ناچیزی از ترکیب گیاهی را به خود اختصاص داده اند. بر اساس نتایج ، فاکتورهای شن، نسبت جذب سدیم، کلسیم ، منیزیم و سدیم محلول و میزان گچ موجود در خاک، از عوامل موثر بر میزان تاج پوشش گیاهی در دو سری زمانی مطالعاتی بودند. طی 15 سال گذشته میزان یون های کلسیم و منیزیم و سدیم محلول در خاک سطحی و عمقی در منطقه مطالعاتی افزایش چشمگیری داشته است. فاکتورهای رسانایی الکتریکی، یون منیزیم و درصد رس خاک 3/84 درصد از تغییرات رس قابل پراکنش را توجیه می کنند و با استفاده از آن ها می توان پایداری خاکدانه های خاک در این منطقه را پیش بینی کرد. تغییرات بوجود آمده در وضعیت پوشش گیاهی و خاک منطقه، گواه آن است که روند بیابانزایی در این منطقه شدید است و بایستی قبل از اینکه ساختار و عملکرد این اکوسیستم از حد های آستانه بگذرد و به طور غیر قابل برگشتی تغییر یابد، اقداماتی عاجل در برگرداندن شرایط به وضعیت اولیه انجام شود. واژه های کلیدی: قم، دشت مسیله، حوض سلطان، پایش، پوشش گیاهی، ویژ گی های خاک، تنوع گیاهی، تجزیه و تحلیل های چند متغیره
مهسا قاضی مرادی حسین بشری
چکیده مدل سازی پیش بینی پراکنش گونه های گیاهی براساس ارتباط بین داده های حضور یک گونه و متغیرهای محیطی تعریف می شود. در این مدلها احتمال رخداد گونه های گیاهی از پراکنش مکانی متغیرهای محیطی قابل پیش بینی است. امروزه در عرصه اکولوژی گیاهی تهیه نقشه پیش بینی پراکنش گونه ای یا تیپ های گیاهی با رشد روش های آماری و سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل محیطی موثر بر پراکنش گونه گیاهی کما)ّّferula ovina( boiss. و تهیه نقشه پراکنش مکانی این گونه با استفاده از مدل های آماری افزایشی تعمیم یافته (gam) و شبکه باور بیزین ((bbn در یک مقیاس محلی می باشد. بدین منظور داده های حضور و غیاب گونه تحت مطالعه با استفاده از نمونه برداری به روش تصادفی طبقه بندی شده از 278 سایت مطالعاتی شامل (140سایت حضور و 138 سایت غیاب) واقع در شهرستان فریدونشهر استان اصفهان جمع آوری گردید. نقشه های محیطی با استفاده از روش های زمین آمار (کریجینگ و معکوس فاصله وزنی) برای کل منطقه مورد مطالعه تهیه شد. برای هر مکان نمونه برداری اطلاعات مربوط به حضور و غیاب گونه و متغیرهای محیطی ثبت و ارتباط بین پراکنش گونه و عوامل محیطی با استفاده از دو روش آماری gam و bbn تعیین شد و نقشه رویشگاه بالقوه گونه کما با استفاده از مدل gam تهیه شد. نتایج حاصل از مدل gam نشان داد که حضور گونه با متغیرهای محیطی میانگین درجه حرارت سالانه، دامنه درجه حرارت سالانه و 5 متغیر خاک شامل کربنات کلسیم،درصد اشباع، ماده آلی، سیلت و رس خاک بیشترین میزان همبستگی را دارد. همچنین نتایج حاصل آنالیز حساسیت در مدل bbn نشان داد که نحوه مدیریت چرایی بخصوص فشار چرایی بیشتر بر نحوه پراکنش گونه کما نسبت به عوامل محیطی تاثیر گذار بوده است و در بین متغیرهای محیطی نیز درصد ماده آلی عامل تاثیر گذارتری بود. با توجه به نقشه پیش بینی حاصل از مدل gam و منحنی های عکس العمل، بیشترین احتمال حضور گونه کما در مناطقی بود که از نظر شرایط اقلیمی میانگین درجه حرارت سالانه 11-9 درجه سانتی گراد و دامنه درجه حرارت سالانه 65-61 سانتی گراد داشت و از نظر شرایط ادافیکی در خاک هایی با درصد کربنات کلسیم 30-10 ، درصد ماده آلی 6-4، درصد اشباع بازی 60-45، درصد سیلت 30-10 و درصد رس 60-45 قرار داشت. ارزیابی مدل gam با استفاده از مجموعه داده های مستقل و داده های مدل صورت گرفت. مقدار ضریب کاپا 52/0 و سطح زیر منحنی پلات roc75/0 حاصل از داده های مستقل بیانگر توان بالای مدل مذکورجهت تولید نقشه پراکنش گونه در مقیاس محلی می باشد. با توجه به نقشه بدست آمده از مدل gam، 43299 هکتار برابر با 43 درصد از سطح منطقه مورد مطالعه دارای پتانسیل خوب و عالی جهت رشد گیاه فرولا می باشد. جهت ارزیابی مدل bbn نیز رفتار مدل با استفاده از اطلاعات شرایط محیطی 31 رویشگاه مستقل در منطقه مورد مطالعه بررسی شد و مقایسه مطلوبیت رویشگاه توسط مدل bbn و درصد تاج پوشش گونه کما در این مناطق نشان داد که مدل bbn بخوبی توانست پتانسیل رویشگاه را ارزیابی نماید. نتایج نشان داد گونه کما دارای میدان اکولوژیک نسبتا وسیعی است و در صورت بهره برداری اصولی و جلوگیری از روند تخریب رویشگاهها به راحتی می تواند با روشهای جنسی تکثیر وافزایش یابد. از نتایج این تحقیق می توان برای برنامه ریزی های مدیریتی در توسعه پایدار اکوسیستم های مرتعی، احیا، اصلاح و حفاظت و ارزیابی آنها استفاده نمود.
امیرعلی عالی حسین بشری
بررسی پتانسیل سیل خیزی حوزه ها به منظور مکان یابی اجرای عملیات های اصلاحی از اهمیت بالایی برخوردار است و انجام اقدامات آبخیزداری مختلف نظیرعملیات اصلاحی، اقدامات بیولوژیک و بیومکانیکی در مناطق دارای پتانسیل سیل خیزی بالا می تواند منجر به کاهش خطرات ناشی از وقوع سیل و اصلاح و بهبود وضعیت خاک و پوشش گیاهی گردد. جهت بررسی پتانسیل سیل خیزی روش های زیادی وجود دارد که از مهمترین و پرکاربردترین آن ها می توان از شاخص های f% وf نام برد. هدف از انجام این مطالعه تعیین شاخص سیل خیزی حوزه ی دوراهان با مساحت87/78 کیلومتر مربع واقع در شهرستان بروجن و اولویت بندی زیرحوزه ها جهت انجام عملیات اصلاحی به روش ارزیابی چند معیاره مکانی می باشد. در این مطالعه از مدل hec-hms بدین منظور استفاده شد. با توجه به وضعیت استان چهارمحال و بختیاری از نظر موقعیت، توپوگرافی و ارتفاع هر ساله حجم زیادی از بارش به صورت برف می باشد که در اوایل فصل بهار تأثیر زیادی در افزایش دبی رودخانه ها دارد. در منطقه مورد نظر ایستگاه برف سنجی جهت محاسبات هیدرولوژیکی برف وجود نداشت و با استفاده از روش تجربی ساتیس چاندار، ضریب برف گیری حوزه محاسبه شد. بر همین اساس بیشترین و کمترین درصد برفگیری حوزه در ماه هایی که احتمال بارش به صورت برف وجود دارد به ترتیب در دی ماه برابر 62 درصد و اردیبهشت ماه برابر 8/2 درصد بود. با توجه به تنوع کاربردی اراضی در حوزه مورد نظر، ضریب هرز آب مربوط به هر قسمت محاسبه و سپس از طریق میانگین وزنی ، ضریب سیلابی زیر حوزه ها مشخص شد. مقادیر شدت بارش برای منطقه در دوره باز گشت های مختلف و به تفکیک زیر حوزه ها محاسبه شد. محاسبه دبی اوج سیلاب از روش استد لالی صورت گرفت. با توجه به وضعیت حوزه ی دو راهان و وجود شرایط مساعد جهت کاهش ریسک پذیری و بر اساس ارتفاع رواناب ناشی از بالاترین بارش شش ساعته محتمل (pmp) هیدروگراف سیلاب طرح برای این حوزه برآورد گردید و در نهایت دبی ویژه و حجم سیلاب تعیین شد. نتایج به دست آمده براساس شاخصf% نشان داد که زیرحوزه ی 7 و 6 به ترتیب با مقادیر 3/39 و 5/27 در اولویت سیل خیزی قرار دارند. ولی در روش آنالیزسیل خیزی شاخص f، فاکتور مساحت حذف می شود و بر اساس آن شاخص سیل خیزی تعیین می گردد. نتایج حاصل از این روش نشان داد که زیر حوزه های 2 و 5 به ترتیب با مقادیر1/4 و 6/3 دارای اولویت سیل خیزی بالاتری نسبت به سایر زیرحوزه ها هستند. بر اساس شاخص f اولویت بندی زیرحوزه ها برای انجام عملیات اصلاحی صورت گرفت. بر اساس این شاخص نقشه ی سیل خیزی حوزه تهیه شد و در نهایت برای تلفیق نقشه ها و لایه های اطلاعاتی از مدل درختی، ترکیب عوامل مکانی طبیعی، اقتصادی و محدودیت های مکانی استفاده شد. همه عوامل استاندارد سازی شدند و سپس وزن عوامل نیز با مقایسه زوجی در روش تحلیل سلسله مراتبی(ahp) و با دخالت دادن نظر ساکنین و کارشناسان مربوطه، در حوزه آبخیز مشـخص گردید. در مرحله بعد تلفیق ?یه ها با ارزیابی چند معیاره مکانی(smce) انجام شـد. خروجی، نقشـه های شـاخص مرکب، با پیکسل هایی با ارزش صفر تا یک بودند که طبقه بندی گردیدند و نتیجه به صورت اولویت بندی مکانی احداث سدهای توری سنگی، خاکی و سنگی ملاتی در حوزه آبخیز مشخص شد. با استفاده از این روش که در این تحقیق بکار برده شد، مدیران آبخیزداری می توانند مناطق مناسب جهت عملیات اصلاحی متفاوت را اولویت بندی کرده و با انجام به موقع این روشها به طور موثری از خسارات سیلاب بکاهند.
یحیی یادگاری مهدی بصیری
داشتن اطلاعاتی در خصوص الگوهای مختلف پویایی پوشش گیاهی بخصوص در اکوسیستم های شکننده مرتعی مناطق خشک و نیمه خشک می تواند مدیران مرتع را از چگونگی تغییرات آگاه ساخته تا ایشان بتوانند پیش بینی های لازم را انجام دهند. مدل حال و انتقال مدلی است که می تواند به طور مناسبی اطلاعات موجود در رابطه با تغییرات پوشش گیاهی در شرایط مختلف مدیریتی و اقلیمی را سازماندهی نماید. این مطالعه با هدف ایجاد یک مدل حال و انتقال برای مراتع نیمه استپی فریدن اصفهان و مقایسه برخی شرایط فیزیکی و شیمیایی خاک در حالت های مختلف مرتع انجام شد. تعداد 50 سایت با شرایط تقریبا مشابه اکولوژیکی و سابقه مدیریتی متفاوت شامل 10 سایت با سابقه چرای سنگین، 12 سایت چرای متوسط،14 سایت چرای سبک، 10 مکان با سابقه آتش سوزی و 4 سایت با وضعیت دیمزاررهاشده انتخاب شد و داده های فرکانس با روش قدم نقطه در طول ترانسکت های متعامد در هر سایت مطالعه شد. در هر سایت از دو عمق 0-15 سانتی متر و 15-30 سانتی متری سطح خاک نمونه برداری صورت گرفت و بافت خاک، هدایت الکتریکی، اسیدیته، رطوبت اشباع و آهک و همچنین فاکتورهایی که تحت تاثیر چرا تغییر می کنند مانند موادآلی و فشردگی خاک برای 100 نمونه خاک جمع آوری شده اندازه گیری گردید. داده های پوشش گیاهی و ادافیکی بعد از مرتب سازی مورد تجزیه و تحلیل های متفاوتی قرار گرفت. شباهت میان سایت ها با استفاده از نرم-افزار patn وشاخص bray- curtis محاسبه و با استفاده از روشsemi-strong hybrid multidimensional scaling رج بندی انجام شد. برای بررسی ارتباط بین گونه های گیاهی و متغیرهای محیطی بر روی محورهای رج بندی از روش principal axis correlation استفاده شد. همچنین آنالیز خوشه بندی نیز در نرم افزار patn بر روی سایت های مطالعاتی انجام و روابط بین فراوانی گونه های گیاهی و شرایط محیطی و نحوه مدیریت بررسی گردید. تفاوت بین سایت های انتخاب شده از نظر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک با استفاده از آنالیز واریانس(anova) مورد بررسی قرار گرفت. برای انجام آنالیز واریانس و آزمون مقایسه میانگین توکی از نرم افزار minitab استفاده شد. با توجه به تجزیه و تحلیل کمی انجام گرفته بر روی پوشش گیاهی منطقه و مطالعه مدل های ارایه شده برای مناطق مشابه ، ابتدا یک شکل شماتیک اولیه از مدل حال و انتقال منطقه مطالعاتی تهیه و با کارشناسان متخصص و آشنا به دینامیک رستنیهای منطقه در کارگاه تخصصی به بحث گذاشته شد و تغییراتی در مدل انجام و مدل حال و انتقال مناسبی در فضای سه بعدی برای منطقه مطالعاتی ارایه گردید. خوشه بندی سایت ها نشان داد که سایت های با سابقه مدیریتی متفاوت به خوبی از هم تفکیک شدند. فراوانی گونه های گیاهی در سایت های با سابقه آتش سوزی به دلیل از بین رفتن بوته ای ها و وفور گندمیان به سایت چرای سبک نزدیک شده بودند و در یک خوشه قرار گرفته و سایت های با سابقه چرای سبک و سنگین که از نظر فراوانی گونه های بوته ای و گراس های چندساله تفاوت زیادی با هم داشتند در فاصله نسبتا زیادی از هم قرار گرفتند. بالاترین میزان مواد آلی سطحی در سایت های با سابقه آتش سوزی مشاهده شد که این بیانگر حجم بالای ریشه گونه های بوته ای در خاک این مناطق می باشد. کمتر بودن میزان مواد آلی در سایت های با سابقه چرای سنگین و متوسط نسبت به سایت های دیمزار رها شده نشاندهنده آن است که اثر چرا بر کاهش مواد آلی بیشتر از تبدیل به دیمزار رها شده می باشد. مدل حال و انتقال ارایه شده شامل 4 حالت "علفزار"، "بوته زار-علفزار"، "بوته زار و فورب غیرخوشخوراک" و "فورب غیرخوشخوراک و یکساله ها" می باشد که موقعیت آنها از لحاظ شدت چرایی، پایداری خاک و تولید دام ارایه گردید. تعداد 11 انتقال محتمل نیز بین این حالت ها شناسایی و دلایل آنها ارایه گردید که در این بین تاثیر قرق، آتش سوزی کنترل شده، کپه کاری و میان کاری و استفاده از ترکیب دامی مناسب گله می تواند در احیای مراتع منطقه مطالعاتی روش های مدیریتی کلیدی محسوب شود. همچنین عواملی نظیر تکرار چرا که باعث کاهش ذخیره کربوهیدراتی گراس های چند ساله شده و همچنین چرای سنگین و شخم اراضی نیز به عنوان عواملی که مراتع منطقه را به سمت حالت های نامناسب تر سوق می دهند شناسایی گردید. هر حالتی از مرتع که شخم خورده و رها شود طی یک تا دو سال به حالت "فورب غیر خوشخوراک و یکساله ها" تبدیل می شود که این انتقال ها تهدیدهایی جدی برای گیاه و خاک مراتع منطقه محسوب می شوند. مدل حال و انتقال ارایه شده تصویر مناسبی برای مدیران مرتع از چگونگی تغییرات دینامیک رستنیهای منطقه فراهم ساخت که می تواند آنها را در راستای مدیریت تطبیقی منطقه کمک نماید. همچنین این مطالعه گپ های علمی از نحوه برخی از انتقالات را مشخص نمود که با مطالعات تحقیقاتی آتی می تواند مرتفع گردد. واژه های کلیدی: توالی، مدل حال و انتقال، دیمزار رهاشده، آتش سوزی، مراتع نیمه استپی، اصفهان
امیر جوزقیان حسین بشری
یکی از عوامل مؤثر بر تخریب خاک، بهره برداری غیر اصولی از معادن است. اصفهان در سال های اخیر بدلیل عدم برنامه ریزی صحیح در جهت استفاده از معادن موجود در اکوسیستم سگزی، به محل تولید انواع آلاینده های ناشی از فعالیت معادن تبدیل شده است. فرسایش در اثر گود برداری ها، تغییر در زیستگاه موجودات زنده، کاهش کیفیت و کمیت آب های سطحی و زیر زمینی و افزایش خسارات ناشی از بادهای حامل ذرات خاک به تأسیسات، از جمله مهم ترین مشکلات حاصل از فعالیت های معدن کاوی در منطقه سگزی اصفهان است. هدف این مطالعه، بررسی تغییرات ساختاری و عملکردی اکوسیستم مناطق معدن کاوی شده سگزی اصفهان و مقایسه میزان اثر تخریب بر عملکرد مناطق تحت بهره برداری گچ و رس خاک بود. دو سایت تحت استخراج معدن گچ و یک سایت تحت بهره برداری معدن رس، و برای هر کدام، یک مکان بکر دست نخورده جهت مقایسه انتخاب گردید. در هر یک از سایت ها، سه ترانسکت 50 متری مستقر شد. در طول هر ترانسکت به طور پیوسته، طول و عرض لکه ها (زیر بوته های گیاهی) و طول میان لکه ها (بین بوته ها) و تعداد 11 شاخص حفاظت در برابر پاشمان، پوشش لاشبرگ، پوشش نهانزادان، شکستگی پوسته، نوع و شدت فرسایش، مواد رسوبی، طبیعت سطح خاک، آزمایش پایداری در برابر رطوبت، پوشش گیاهان چند ساله، ناهمواری سطح خاک و بافت خاک در هر یک از لکه های پوشش گیاهی و میان لکه ها در مناطق مرجع و معدنی ثبت و امتیاز دهی شد. فاکتور های ارتفاع، عرض، ضخامت تاج پوشش، حجم گیاه و تعداد بوته در 100 متر مربع نیز برای ارزیابی ساختار پوشش گیاهی مناطق مرجع رس و گچ با استفاده از روش نقطه یک چهارم متمرکز pcq)) اندازه گیری شد. پس از ارزیابی سطح خاک، در طول ترانسکت های مستقر شده در مناطق مرجع و معدنی هر یک از سایت های رس و گچ، در زیر بوته های گیاهی و فضای بین لکه ای، بطور تصادفی مقدار 5 کیلو گرم خاک از عمق صفر تا 15 و 15 تا 30 سانتی متری برداشت شد و پارامترهای ph, ec, caco3, caso4 و ماده آلی، رس و سیلت و شن مورد اندازه گیری قرار گرفت. روش تحلیل عملکرد چشم انداز (lfa) به منظور ارزیابی تخریب و پیگیری هر نوع بازسازی متعاقب آن استفاده شد. نتایج نشان داد که عملیات استخراج معدن، بر ساختار، عملکرد، پوشش گیاهی و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک منطقه سگزی تأثیر گذاشته است. بر اساس نتایج، کلیه شاخص های عملکردی و ساختاری در مناطق تحت استخراج معدن کاهش یافته و ساختار و عملکرد در مناطق مرجع بویژه مرجع گچ وضعیت بسیار بهتری نسبت به مناطق معدنی دارد (05/0= α). ساختار و عملکرد مناطق مورد بررسی با تغییر برخی از فاکتور های فیزیکی- شیمیایی خاک در اثر عملیات معدن دستخوش تغییرات شده بود(05/0= α). تغییرات بوجود آمده در وضعیت پوشش گیاهی و خاک منطقه گواه روند بیابانزایی رو به رشدی است که اگر از حد آستانه بگذرد، موجب به وجود آمدن اثرات جبران ناپذیر و غیر قابل برگشتی در کل استان اصفهان خواهد شد که ممکن است اثرات آن متوجه دیگر مناطق کشور هم بشود.
حمیده حبیبی رضا جعفری
رشد جمعیت منجر به افزایش نیاز به غذا و اعمال فشار بیشتر بر منابع طبیعی و به خصوصاکوسیستم های مرتعی می شود.مراتع به منظور افزایش تولید غذا در جهان به طور گسترده تبدیل به زمین های کشاورزی دیم می شوند. کاربری نامناسبسبب تخریب شدید و از دست رفتن منابع حیاتی از جمله آب و مواد مغذی خاکدر اکوسیستم های شکننده مرتعی می شوند. وقتی این اراضی تخریب شدند، برنامه های احیای آنها بسیار زمان بر و پرهزینه می شود؛ بنابراین برنامه های مدیریتی در این عرصه ها باید روی جلوگیری از چنین تغییرات نامطلوبیمتمرکز شوند. برایدست یافتن به یک مدیریت پایدار در عرصه های منابع طبیعی و کشاورزی، نیاز بهشناسایی قابلیت اراضی و هدایت یک روش ارزیابی جامع برای جلوگیری از فرسایش خاک و عبور از آستانه های عملکردی در این اکوسیستم ها وجود دارد. بدین منظور روش ها و مدل های مختلفی از جمله مسگریو، epm، پسیاک، فائو و غیره برای ارزیابی و نظارت بر فرسایش خاک در جهان ایجاد شده اند. این مدل ها بر اساس شرایط خاص حاکم بر مناطق مبدأ ایجاد شده اند. اگرچه تعدادی از این مدل ها به طور گسترده در ایران مورد استفاده قرار گرفته و کارایی نسبتأ قابل قبولی داشته اند، ولی برای تکیه بر نتایج به دست آمده باید این نتایج از طریق انجام کارهای صحرایی و مستقیم بازبینی و صحت سنجی شوند. هدف این مطالعه ارزیابی عملکرد مدل تأثیر کاربری اراضی(luim)، مدلی نسبتأ جدید برای ارزیابی و نظارت بر خطر فرسایش خاک، در حوزه آبخیز کرچمبوی در اصفهانمی باشد. luim روابط بین خصوصیات چشم انداز و شیوه های مدیریت را به منظور پهنه بندی خطر فرسایش خاک در منطقه مطالعه تلفیق می کند. شبکه های باور بیزین (bbn) برای مرتبط نمودن این داده ها به چارچوب ارزیابی خطر در luim مورد استفاده قرار-گرفت.کارگاه های آموزشی متعددی برای استخراج دانش کارشناسی در مورد تأثیر شیوه های مدیریتی مختلف بر خطر فرسایش خاک مورد استفاده قرار گرفت. سپس داده های بیوفیزیکی جمع آوری شده از منطقه مطالعه توسط bbn در luim با هم تلفیق شدند. نتایج مدل در ارزیابی فرسایش در حوزه-کرچمبوی حاکی از این بود که زمین های مرتعی حوزه در مقایسه با سایر کاربری ها دارای احتمال وقوع فرسایش بالا و خطر فرسایش بسیار زیاد هستند و در زمین های کشاورزی دیم و آبی منطقه به ترتیب، احتمال وقوع فرسایش متوسط و کم و با توجه به پیآمد آن، خطر فرسایش در این زمین ها کم ارزیابی شد. یک سناریوی تخریب فرضی(تبدیل اراضی مرتعی با شیب 15 تا 30 درصد به کاربری کشت دیم)برای ارزیابی کارایی مدل و بررسی تغییرات خطر فرسایش در منطقه مطالعه مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که در این قسمت ها احتمال وقوع فرسایش بسیار زیاد و به دلیل ارزش متوسط اراضی کشت دیم در منطقه، خطر فرسایش نیز به کلاس متوسط تغییر یافت.این مطالعه اهمیت تلفیق احتمالات فرسایش خاک در کاربری های مختلف با پیآمد آن را به منظور ارزیابی و پهنه بندی خطرات فرسایش خاک، مشخص می کند. این روش می تواند به مدیران جهت اولویت بندی مناطق برای اجرای شیوه های مدیریتی مختلف بر اساس خطر فرسایش کمک کند.
فرهاد معینی زاده محمود رضا همامی
چکیده بصورت تاریخی یوز آسیایی (acinonyx jubatus venaticus) در مناطق گسترده¬ای از آسیا پراکندگی داشت و از صحرای سینا تا ایران و هند یافت می¬شد. امروزه جمعیت آن در ایران به عنوان آخرین زیستگاه طبیعی، کمتر از 70 قلاده تخمین زده می¬شود. از این رو، این تاکسون توسط اتحاده جهانی حفاظت از طبیعت (iucn) به شدت در خطر انقراض طبقه بندی شده است.برای حفاظت از آخرین جمعیت¬های باقی¬مانده، پروژه حفاظت از یوز آسیایی (cacp) بیش از یک دهه پیش برای تضمین بقای بلند مدت یوز آسیایی در ایران توسط سازمان ملل آغاز به کار کرد. حفاظت موفق گونه¬های در خطر انقراض نیازمند درک جامعی از بوم شناسی و تعامل آن¬ها با عوامل زیست¬محیطی است. شبکه¬های باور بیزین (bbn)، نوعی مدل¬های گرافیکی هستند که روابط احتمالاتی بین متغیر¬ها را در خود جای می¬دهند و منابع مختلف اطلاعات را با هم ترکیب می¬کنند. منطقه مورد مطالعه در مرکز ایران قرار داشت که مهمترین زیستگاه یوز آسیایی را در خود جای داده است. در این پژوهش ابتدا نمودار اثری ترسیم شد که ساختار علت¬و¬معلولی و روابط بین مهمترین متغیر¬های اثر گذار بر روی گونه را نشان می¬داد. سپس این نمودار با استفاده از احتمالات حاصل از نظر کارشناسان گونه به یک مدل بیزین اولیه تبدیل گردید. کمی سازی متغیر¬ها در نرم افزاد netica 3.12 صورت گرفت. عملکرد مدل از طریق حساسیت سنجی مورد بررسی قرار گرفت. صحت مدل نیز با استفاده با داده¬های فرضی و همچنین 146 نقطه حضور و 30 نقطه عدم حضور یوز در 5 منطقه حفاظت شده انجام پذیرفت. .متغیر¬های مورد مطالعه در نرم افزار arc map 9.3 نقشه سازی شدند. نقشه مطلوبیت زیستگاه یوز در مرکز ایران با استفاده از روی¬هم¬گذاری طبقات مطلوب نقشه¬های متغیر¬ها که برای ساخت مدل مورد استفاده قرار گرفته بود تهیه شد. امنیت زیستگاه، موجودیت طعمه و شکار غیر قانونی به عنوان مهمترین متغیر¬های اثر گذار بر روی مطلوبیت زیستگاه یوز شناسایی شدند. پارک ملی سیاهکوه، بخش شمالی منطقه حفاظت شده بافق و بخش جنوبی پناهگاه حیات وحش دره انجیر به ترتیب مطلوب-ترین زیستگاه¬های یوز در منطقه مورد مطالعه مشخص شدند. مدل ارائه شده ابزار ارزشمندی برای پیش¬بینی مطلوبیت زیستگاه یوز است که می¬تواند در مدیریت تطبیقی گونه یاری رساند.
عبدالواحد دلاوری مصطفی ترکش
عملیات اصلاح و احیای مراتع موجب افزایش کمی و کیفی تولید علوفه شده و بر میزان فرآورده های دامی نیز تاثیردارد. هر گونه تغییر در شرایط فیزیکی مرتع باعث بروز تغییراتی در ساختار و عملکرد مرتع می گردد و ضرورت دارد که پیامدهای مثبت و منفی آنها بررسی شود. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر هلالی¬های آبگیر بر برخی شاخص¬های ساختاری و ویژگی¬های عملکردی مراتع انجام شد. در این مطالعه تغییرات عملکردی، ویژگی¬های فیزیکی و شیمیایی خاک، شاخص¬های تنوع و غنای گونه¬ای، مدل¬های وفور گونه¬ای و وضعیت بانک بذر خاک ناشی از احداث هلالی های آبگیر در مراتع نارون خاش استان سیستان و بلوچستان بررسی شد. بدین منظور منطقه ای که در آن عملیات احیا توسط هلالی¬های آبگیر انجام شده بود و منطقه مرجع که از لحاظ شرایط اکولوژیکی مشابه منطقه اصلاحی بود انتخاب شد. در هر منطقه تعداد 5 ترانسکت به طول 50 متر به طور تصادفی مستقر گردید و در طول هر ترانسکت ساختار پوشش گیاهی شامل لکه ها و فضای بین لکه ها ( تعداد سه نوع لکه و یک فضای بین لکه ای) ثبت شد. سپس تعداد 11 شاخص خاک سطحی بر روی لکه ها و فضای بین لکه ها با 3 تکرار بررسی گردید و به روش تحلیل عملکرد چشم انداز (lfa)، وضعیت سه ویژگی عملکردی مرتع شامل پایداری، نفوذپذیری و چرخه موادغذایی در خاک سطحی بررسی گردید. برای بررسی شاخص¬های تنوع و غنای گونه¬ای و مدل¬های وفور رتبه¬ای در هر دو منطقه با استفاده از روش سیستماتیک-تصادفی پلات گذاری شد و در هر پلات اطلاعات پوشش گیاهی شامل نوع گونه، درصد تاج¬پوشش و تراکم گونه های گیاهی اندازه¬گیری شد. جهت مقایسه شاخص¬های مختلف تنوع بین دو منطقه از آزمون تی مستقل در محیط نرم¬افزار 16minitab استفاده شد. سپس برای رسم مدل¬های وفور–رتبه¬ای ( سری هندسی، سری لگاریتمی، لوگ¬نرمال و عصای¬شکسته) از نرم¬افزار past استفاده شد. برای بررسی برخی از ویژگی¬های فیزیکی و شیمیایی خاک، تعداد10 عدد از هلالی¬ها به طور تصادفی انتخاب شده و نمونه های خاک از بخش هایی از هلالی که متاثر از آبگیری می¬باشند و خاک لخت و خاک زیر تاج پوشش گونه های درمنه و قیچ هرکدام با ده تکرار برداشت شده و به روش آماری مورد مقایسه قرار گرفتند. برای انجام مطالعه بانک بذر خاک تعداد 60 هلالی به طور تصادفی در فصل پاییز انتخاب شده و نمونه های خاک از عمق 0 تا 10 سانتی¬متری درون60 عدد از هلالی¬ها، 60 نقطه از خاک لخت در مجاور هر کدام از هلالی¬ها، زیر تاج پوشش 60 تا از بوته¬های درمنه و 60 تا از درختچه¬های قیچ که در نزدیکی هر کدام از هلالی¬ها واقع شده بودند برداشت شده و در گلخانه دانشکده منابع طبیعی دانشگاه صنعتی اصفهان کشت گردیدند و گونه های گیاهی جوانه زده ثبت و شناسایی گردیدند. وضعیت بانک بذر خاک در این مناطق با انجام آنالیز واریانس و آنالیز توکی مورد مقایسه قرار گرفتند. بر اساس نتایج، شاخص های عملکردی و ساختاری سطح خاک در دو منطقه اصلاحی و مرجع در سطح آماری (% 5?=) اختلاف معنی داری داشتند. نتایج نشان داد که کلیه شاخص¬های تنوع در منطقه اصلاحی با منطقه شاهد در سطح آماری (% 5?=) اختلاف معنی¬داری دارند، ولی شاخص¬های غنا در دو منطقه با هم اختلاف معنی داری نداشتند. در بین مدل¬های پارامتریک توزیع برازش شده، مدل لوگ نرمال بهترین مدل برازش شده بر روی مکان¬های مورد مطالعه بود که بیانگر حضور جوامعی به نسبت پایدار با فراوانی گونه¬ای متوسط تا زیاد می¬باشد. این مساله نشان دهنده این بود که اجرای هلالی های آبگیر باعث شده است که پوشش گیاهی بطور یکنواخت در منطقه وجود داشته باشد و این باعث تنوع گیاهی بهتر و پایداری بیشتر اکوسیستم شده است. پایداری خاکدانه¬ها در زیر تاج پوشش گیاهان افزایش یافته و نفوذپذیری در داخل هلالی¬ها کاهش یافته، به طوری که با خارج از هلالی¬ها و منطقه شاهد در سطح آماری (% 5?=)اختلاف معنی¬داری مشاهده شد. نتایج نشان داد که زیر تاج پوشش درختچه¬های قیچ بیشترین میزان تراکم بذور جوانه زده و شاخص¬های تنوع و غنای گونه¬ای را دارند که با سایر لکه¬ها در سطح آماری 5 درصد دارای اختلاف معنی¬داری داشتند. در مجموع می توان گفت که احداث هلالی های آبگیر توانسته است با بهبود شرایط رطوبتی، باعث بهبود وضعیت پوشش گیاهی و شرایط ساختاری و عملکردی پوشش گیاهی و خاک منطقه شوند اما در برخی موارد به علت انباشت خاکدانه های ریز دانه در هلالی ها باعث شده نفوذپذیری را کاهش یابد. با در نظر گرفتن بانک بذر مناسب خاک زیر بوته های قیچ و درمنه می توان این گونه نتیجه گرفت که تلفیق کارهای مکانیکی نظیر احداث هلالی با فعالیت های بیولوژیکی نظیر بوته کاری با گونه های مناسب (نظیر قیچ و درمنه) می تواند بطور موثری باعث بهبود شرایط اکولوژیک منطقه گردد.
مصطفی حیدری محمودرضا همامی
ساختار و ترکیب پوشش گیاهی اکوسیستم¬های چرایی که دارای سابقه طولانی چرا هستند، در نتیجه کنش متقابل بین علفخواران مختلف شامل گونه¬های اهلی و وحشی درطول دوره تکامل آنها شکل گرفته است. عوامل مختلفی در انتقال بذر گیاهان دخیل هستند. از مهمترین آنها می¬توان به جانوران علفخوار اشاره نمود که قسمت اعظم انتقال بذر گیاهان مرتعی را دربرمی¬گیرند و نقش بسزایی در پویایی و ثبات جوامع گیاهی و بطور غیرمستقیم جوامع جانوری موجود در اکوسیستم ایفا می¬کنند. به¬منظور بررسی انتقال بذر توسط علفخوران اهلی و وحشی در منطقه حفاظت شده تنگ صیاد، سه منطقه مرتعی با سطح حفاظت مختلف (منطقه چرای آزاد، منطقه حفاظت شده و منطقه پارک ملی) انتخاب گردید که سه گونه علفخوار در هریک از مناطق تعلیف می¬کنند (منطقه چرای آزاد فقط علفخوار اهلی، منطقه حفاظت شده علفخوار اهلی و قوچ و میش وحشی و منطقه پارک ملی تحت چرای قوچ و میش وحشی و کل و بز وحشی). ابتدا در هرمنطقه 5 مکان زیستگاهی برای هر علفخوار انتخاب شد. سپس در هر زمان (از نیمه خرداد تا نیمه مهر، در 6 زمان مختلف) به طور تصادفی در هر مکان 5 نمونه سرگین مربوط به هر علفخوار برداشت گردید (15 مکان زیستگاهی، 6 زمان نمونه¬برداری، در مجموع 700 نمونه). نمونه¬های سرگین به اتاق تاریک و خشک انتقال داده شد و در این مکان به مدت یک هفته در معرض جریان هوای آزاد قرار داده شدند. سپس به میزان 50 گرم از هریک از نمونه¬های خشک شده به منظور انجام تیمار سرمادهی برای شکستن خواب بذور و تحریک جوانه¬زنی آنها، مدت 2 ماه در دمای 3 درجه سانتیگراد در یخچال نگهداری شدند. ترکیب بذری نمونه¬های سرگین نیز به مدت 8 ماه در گلخانه تعیین گردید. در مجموع 3700 بذر متعلق به 85 گونه از 17 خانواده و 58 جنس گیاهی در نمونه¬های سرگین علفخواران جوانه¬زد. ترکیب بذری نمونه¬ها بیشتر شامل گونه¬های علفی و یکساله بود که بجز انتقال از طریق سرگین شرایط مناسب انتقال از طریق روش¬های دیگر را ندارند و بیشتر بذرهای ریز و زیاد تولید می¬کنند. به¬ترتیب بیشترین و کمترین میزان تراکم و غنای بذری مربوط به نمونه¬های سرگین نیمه تیر و نیمه شهریور گزارش گردید. همچنین منطقه چرای آزاد نیز به¬صورت معنی¬داری میزان تراکم و غنای گونه¬ای بالاتری را نسبت به دو منطقه دیگر نشان داد. بالاترین میزان غنای گونه¬ای جوانه¬زده نیز مربوط به علفخوار اهلی و در نیمه تیر و کمترین مقدار غنا نیز مربوط به قوچ و میش و در نیمه تیر گزارش گردید. در کل میزان تنوع گونه¬ای جوانه¬زده بین مناطق مختلف، ماه¬های مختلف و علفخواران مختلف با یکدیگر اختلاف معنی-داری نداشت. بذر گونه¬های متعددی از گیاهان از طریق سرگین علفخواران در درون و بین مناطق مختلف (بیشتر از مراتع حفاظت شده به سمت مراتع چرای آزاد) انتقال می¬یابد. باتوجه به رویکرد تولیدمثل جنسی (یا بذری) اکثر گونه¬های موجود در پوشش گیاهی منطقه، این انتقال می¬تواند به ورود بذرهای مختلف گیاهان به بانک بذر خاک در شرایط نامساعد اقلیمی تا یافتن فرصت جوانه¬زنی مناسب در آینده و درنهایت به حفظ و ثبات پوشش گیاهی منطقه کمک شایانی نماید. علفخواران مختلف در شرایط چرای مفرط و در اکوسیستم¬هایی که گونه¬های مرغوب مرتعی از بین رفته¬اند، قابلیت انتقال بذر گونه¬های غیرخوشخوراک را نیز دارند. درنتیجه بایستی مدیریت چرا و مرتع به نحوی اعمال گردد که مانع از انتقال بذور چنین گونه¬هایی شود. کلمات کلیدی: انتقال بذر، بز وحشی، گوسفند وحشی، گوسفند و بز اهلی، احیای طبیعی پوشش گیاهی، اکوسیستم¬های چرایی، مراتع نیمه استپی، محتوای بذری سرگین.
atena faraji حسین بشری
هدف اصلی اکولوژی گیاهی، شناسایی متغیرهای محیطی و یا مدیریتی است که پراکنش مکانی گونه های گیاهی و در نتیجه ترکیب جوامع گیاهی را کنترل می کنند. اینکه کدام عامل یا مجموعه ای از عوامل مهمترین تاثیر را در استقرار گونه ای خاص دارند، از طریق مطالعه ارتباط گونه با عوامل محیطی میسر است. بدیهی است گیاهانی که به طور مکرر با یکدیگر در نواحی با ترکیب های مشابه از عوامل محیطی حضور می یابند دارای نیازهای اکولوژیک مشابهی بوده و تشکیل گروه های اکولوژیک را می دهند. در این تحقیق به منظور تعیین مهمترین عوامل تاثیر گذار بر ترکیب گیاهی گروه های اکولوژیک درمنه دشتی در استان مرکزی، یازده واحد نمونه برداری همگن انتخاب گردید. نمونه برداری در هر مکان به صورت سیستماتیک-تصادفی انجام شد و در هر مکان، پارامترهای تراکم و درصد تاج پوشش هر گونه گیاهی در امتداد ترانسکت های خطی با استفاده از کوادرات، برآورد گردید. در ابتدا و انتهای هر ترانسکت پروفیل حفر شده و از عمق 0-30 سانتی متری سطح خاک نمونه خاک جمع آوری و برای تعیین برخی پارامترهای شیمیایی و فیزیکی خاک به آزمایشگاه منتقل شد. آمار 15 ساله میانگین بارش و میانگین دمای سالانه نزدیک ترین ایستگاه، از اداره کل هواشناسی استان مرکزی اخذ و ارتفاع جغرافیایی هر منطقه نیز به وسیله دستگاه gps ثبت شد. شدت چرای دام در مناطق نمونه برداری از طریق دام موجود ومدت چرای دام و ظرفیت مراتع محاسبه گردید. با استفاده از آنالیز گونه های شاخص دوطرفه(twinspan) و آنالیز تشابه، شش گروه اکولوژیک artemisia-noaea، artemisia-scariola، artemisia-cousinia، artemisia-astragalus-stipa، eurotia-artemisia وsalsola-stipa-artemisia شناسایی گردید و شاخص های غنای گونه ای منهینیک و مارگالف، شاخص های تنوع سیمپسون، شانون-وینر و بریلوین و شاخص یکنواختی پیلو در این واحدها محاسبه گردید. مقایسه گروه ها، توسط آزمون کروسکال-والیس نشان داد که بین گروه های اکولوژیک جامعه درمنه دشتی از نظر شاخص های تنوع، غنا و یکنواختی تفاوت معنی دار وجود دارد. شاخص شانون -وینر به دلیل نشان دادن اختلافات بیشتر بین گروه ها، بهترین شاخص برای بیان تنوع گونه ای در بین گروه های گیاهی درمنه دشتی در منطقه مورد مطالعه شناخته شد و بر این اساس بیشترین و کمترین شاخص تنوع گونه ای را به ترتیب،گروه های گیاهیartemisia-noaea و artemisia-astragalus-stipa به خود اختصاص دادند. به منظور تعیین تاثیر عوامل محیطی و غیر محیطی موثر بر توزیع و ترکیب گونه های گیاهی در گروه های اکولوژیک درمنه دشتی، از آنالیز مولفه های اصلی (pca) استفاده گردید. براین اساس، درصد موادآلی خاک، بارندگی، ضریب اقلیمی، ارتفاع از سطح دریا، شدت چرای دام، اسیدیته، هدایت الکتریکی و درصد فسفر خاک همبستگی معنی داری با گروه های اکولوژیک تفکیک شده نشان دادند. موثرترین متغیرهای محیطی بر روی ترکیب و توزیع گونه های گیاهی گروه اکولوژیک eurotia-artemisia، درصدکربن آلی خاک ، وزن مخصوص ظاهری خاک و شدت چرای دام، برروی گروه artemisia-noaea، بارندگی، ضریب اقلیمی و ارتفاع از سطح دریا، برروی گروه artemisia-astragalus-stipa وsalsola-stipa-artemisia ، بارندگی، اسیدیته و هدایت الکتریکی خاک، برروی گروه artemisia-scariola بارندگی، ضریب اقلیمی، اسیدیته خاک، وزن مخصوص ظاهری خاک و شدت چرای دام، برروی گروه اکولوژیک artemisia-cousinia ارتفاع از سطح دریا و درصد فسفر خاک شناسایی شد. پاسخ گونه های شاخص به هریک از تغییرات محیطی موثر، با استفاده از مدل تجمعی تعمیم یافته (gam) به صورت منحنی پاسخ گونه ای ترسیم شد. فراوانی گونه اروشیا (es eurotia ceratoid) ، علف شور (salsola spp) و خارگونی (noaea mucronata) با تغییرات متغیرهای محیطی و مدیریتی همبستگی معنی داری داشتند. بیشترین فراوانی گونه اروشیا در ترکیب گیاهی درمنه دشتی در استان مرکزی در مناطقی با حدود 170 میلیمتر بارندگی، 65/0 درصد کربن آلی، اسیدیته 5/7 ، هدایت الکتریکی 5/1(ds/m ) ودر ارتفاع جغرافیایی 1480 متر از سطح دریا بود و شدت چرای دام نیز رابطه منفی با فراوانی این گونه نشان داد. به همین ترتیب بیشترین فراوانی گونه های جنس سالسولا در ترکیب گیاهی درمنه دشتی در مکان هایی با 165 میلیمتر بارندگی، هدایت الکتریکی بیش از 5/2 (ds/m )، اسیدیته بیش از 9/7 ، درصد کربن آلی خاک 8/0 و ارتفاع 1400 متر از سطح دریا بود. فراوانی گونه های این جنس نیز با افزایش شدت چرا همبستگی منفی داشتند.گونه خارگونی در دامنه گسترده تری از تغییرات شدت چرا گسترش داشته و بیشترین فراوانی آن در مکان هایی با 250 میلیمتر بارندگی، هدایت الکتریکی خاک 4/1(ds/m) و ارتفاع جغرافیایی بیش از 1800 متر در جامعه گیاهی درمنه دشتی در استان مرکزی قرار داشت.
آسیه شیخ زاده حسین بشری
از روش نمونه برداری تصادفی طبقه بندی شده جهت مطالعه پوشش گیاهی استفاده شد. برای اندازه گیری پوشش، از روش پلات گذاری در طول ترانسکت ها استفاده شد و اندازه پلات بر اساس بزرگ ترین قطر تاج پوشش گونه ها درمنطقه تعیین گردید. برای اندازه گیری پوشش تاجی و تراکم گونه ها، از روش پلات گذاری در طول ترانسکت های مستقر شده استفاده شد. بررسی ارتباط بین عوامل محیطی و مدیریتی با پراکنش گونه ها توسط آزمون رج بندی با روش های پارامتریک و روش غیرپارامتریک، انجام شد و از تجزیه و تحلیل خوشه بندی برای گروه بندی پلات های نمونه برداری استفاده گردید. شاخص های تنوع بر اساس تراکم گونه های گیاهی، محاسبه شد. نتایج روش های رج بندی پارامتریک و غیرپارامتریک، موید یکدیگر بود و نشان داد که مهم ترین خصوصیات موثر در تفکیک گروه های گیاهی، درصد سنگریزه، آهک، تأثیر مدیریت، بافت خاک، ظرفیت تبادل کاتیونی و میزان فسفر خاک می باشد. تنوع، غنا و یکنواختی در منطقه قرق، بیش تر از چرا است؛ بین شاخص های تنوع و یکنواختی، تفاوت معنی داری وجود نداشت.
سیدمحمدرضا ابوالمعالی حسین بشری
امروزه در عرصه ی اکولوژی گیاهی تهیه نقشه پیش بینی پراکنش گونه ای با استفاده از روش های آماری و سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. مدل های پیش بینی پراکنش گونه ای یکی از ابزار های مهم جهت تولید نقشه های بالقوه و حفاظت در سال های اخیر شده است. این مدل ها به طور معمول روابط بین متغیر های محیطی و رخداد های گونه ها (حضور و عدم حضور) را برای تعریف شرایط محیطی که جمعیت می تواند باقی بماند، به صورت مدل های ریاضی تعریف می نماید. از مدل های پراکنش گونه ای می توان جهت بررسی سناریو های تغییر اقلیم واثر آن ها در توزیع جغرافیایی گونه ها استفاده نمود. این مطالعه با هدف پیش بینی پراکنش بالقوه گونه های خشگ (daphne mucronata royle ) و کرفس کوهی (kelossia odoratissima mozaf ) در حال حاضر و پیش بینی تغییرات پراکنش گونه تحت سناریوی مختلف اقلیمی در سال های 2030 و 2080 انجام شد.
داود ذاکری حسین بشری
با توجه به شرایط اقلیمی ایران و مدیریت ناصحیح کاربری های اراضی مختلف توسط بهره بردارن و مدیران از منابع طبیعی بسیاری از نقاط کشور رو به بیابانی شدن هستند که عمدتا به دلیل فرسایش ایجاد شده است. لذا قبل از اینکه منطقه ای از حالت بحرانی خود خارج شود باید سیستم های پیش هشداری برای جلوگیری از پدیده بیابانی شدن طراحی شود. شبکه های بیزین به دلیل منعطف بودن و قابلیت به روز رسانی آن ها برای این امر بسیار مفید واقع می شوند.