نام پژوهشگر: محمدتقی فعالی
غلامحسین جوادپور علیرضا قایمی نیا
بحث از نسبت بین داده های وحیانی و یافته های انسانی، یکی چالشی ترین و تأثیرگذارترین مسأله های معرفتی و فلسفی بشر بوده است و ایده ها درباره آن در طیف گسترده ای از تضاد کامل تا تأیید و همنوا بودن آن دو مطرح شده است. در قرن نوزدهم که قرن الحاد و لاادری گری نام گرفته است، ویلیام کلیفورد ایده «اخلاق باور» را مطرح کرد که براساس آن، اعتقاد به چیزی بدون فراهم آوردن قرائن و شواهد کافی، امری خطا و اخلاقاً نادرست شمرده می شد! او این مسأله را طی مقاله ای منتشر نمود و تحولی در معرفت شناسی معاصر ایجاد کرد. این پژوهش سعی می کند در خلأ تحقیقی مستقل و جامع به زبان فارسی درباره این نظریه، به تفصیل و تحلیل آن بپردازد. فهم درست از اخلاق باور، مبتنی بر تبیین مفاهیمی مانند قرینه گرایی، وظیفه گرایی، درون گرایی، اراده گرایی و مفاهیم متقابل آنهاست که این پژوهش به آنها می پردازد. مقاله کلیفورد که حول سه قسمت اصلیِ اهمیت تحقیق درباره باورها، ارزش مرجعیتِ علمی دیگران در پذیرش گفته های آنها و محدوده های استنتاج است، به صورت تفصیلی گزارش شده و سعی بر آن بوده است تا سیر منطقی و نحوه چینش اجزای آن نمایان گردد. کتاب ها و مقاله های متعددی در نقد و دفاع از اخلاق باور به نگارش درآمده که نقدها در سه دست? نقد مبانی، نقد روش و فرآیند استدلال و نقد بر نتایج جای می گیرند. بعضی از این نقدها که در جهت ایمان گرایی و خردگریزی باورهای دینی یا کم مهری به گوهر قدسی عقل و نیز از نگاه درون دینی مسیحی است، مقبول نمی افتد؛ اما عقلانیت حداکثری کلیفورد که شامل همه باورهای جزئی و ساده می شود و اینکه همه باورها دینی باید مستقیماً از عقل و استدلال عقلی نشأت بگیرند و برای همگان اثبات شده باشند نیز امری بی مبنا و فوق طاقت است. با این همه، رویکرد انتقادی کلیفورد به پذیرش بی رویه باورها و تقویت خوی زودباوری، امری پسندیده است. در مجموع می توان چهار محور کلی و اصلی برای مقاله کلیفورد برشمرد: قرینه گرایی و وظیفه گرایی، حداکثری بودن در این فرآیند، غیراخلاقی بودن تخلف از آن و نبودن این ملاک در باورهای دینی. ادعاهای اول و سوم، با توضیحاتی قابل پذیرش است؛ اما ادعاهای دوم و چهارم مقبول نیست. این موضوع هنوز جای پژوهش های مستقل دارد و مخصوصاً نگاه درون دینی اسلامی به آن، ثمرات مبارکی خواهد داشت.
حسین باقری محمدتقی فعالی
آرامش و قرار درونی و روحی، هم؛ نیاز راستین و همیشگی انسان و هم، گمشده حقیقی او است؛ زیرا انسانی که از عوالم معنا (لاهوت، جبروت و ملکوت) به عالم ماده (ناسوت، طبیعت) در قوس نزول هبوط کرد و با هزاران مظاهر فریبنده و چالش های زندگی روبه رو و دچار غفلت، فراموشی و حرص و آزمندی شد و بیماری های اخلاقی و رذایل درونی مانند کبر، حسد، فزون طلبی و ... نیز به او روی آورد، به سبب داشته های خویش مضطرب است که از دست ندهد و برای آن چه ندارد، در ناآرامی به سر می برد که چگونه به دست آورد و اگر الاهی اندیش، الاهی بینش و الاهی روش نباشد، یعنی دارای تفکّر دینی و جهان بینی اسلامی و وحیانی نباشد، نه به حکمت و قدرت الاهی ایمان می آورد و نه حافظ و نگهبان بودن خدا را باور می کند. و خود یعنی خود خاکی، سفلی و پنداری اش را اصالت داده و همه کاره روزگار می شناسد، و اگر چیزی را نداشت، اضطراب و حرص به دست آوردنش را در دل می پروراند و دچار فقر روحی و خلأ درونی می شود و آنگاه که چیزی را دارا شد، غصه و نگرانی از دست دادنش، آرامش خویش را به مخاطره انداخته و از دست می دهد و اگر مکتبی، مکتب رنج باشد و جهان را فقط با عنصر فقدان، عدم، زوال پذیری داشته ها و یأس پروری تفسیر کند و ریشه های رنج زایی و راه های رهایی از رنج را تنها با روش های «سلبی» محض نشان دهد؛ آن هم بدون این که تفسیرهای مثبت و راه کارهای عملی «ایجابی» را در مواجهه با دردها و رنج ها ارائه دهد و حتی آغاز و انجام انسان و جهان را منهای خدا بنگرد، راه چاره کامل و جامعی نیست؛ مانند مکتب «بودیسم» یا برخی از شبه عرفان ها و عرفان های مدرن و نوظهور که تنها راه چاره را در خلوت و خلسه های بدون هدف و تخدیر کننده یا رفتن به عوالم وهم و خیال به وسیله گیاهان دارویی توهم زا و روان گردان می دانند و نیز برخی به وسیله سحر، جادو، نوشیدن مشروبات الکلی، استفاده از مواد مخدر و... می کوشند، دردهای طاقت فرسای انسان مدرن و غرق در تکنولوژی و صنعت الکترونیک یا تحت ولایت تکنیک و نفسانیت را درمان کنند. همچنین می کوشند به کمک فال، تمرکز حواس، مراقبه های سطحی، تلقین های مصنوعی و موقتی و حتی ذکرهای بی معنا و مجهول که آدمی را از واقعیت ها و چالش های زندگی خارج می سازد، آرامش زودگذر و قشری را حاکم کنند؛ مانند عرفان های وین دایر، ، اشو، سای بابا، کریشنا مورتی، دالایی لاما و ... که نه تنها راه چاره اصیل، حقیقی، واقعی، دائمی، معنادار، هدفدار، روشمند و جامع و کامل نیستند، بلکه تنها برای لحظاتی مفیدند تا آدمی را از تضادها و درگیری های روزمرّه زندگی خارج کنند. در حقیقت این شیوه ها، فرار از واقعیت، ضعیف کردن نیروهای خفت درونی، انرژی های ماورایی انسان و از کار انداختن قدرت روح انسان است؛ انسان که می تواند به وسیله تصعید تکاملی خود و قرار گرفتن در جاذبه کمال مطلق و ماورااندیشی و نیز با حقایق ملکوتی در همین عالم ماده، به آرامش و طمأنینه صادق، صائب و پایدار دست یابد؛ آرامشی که نیاز درون و غذای روح انسان است. بدون تردید، سراسیمگی، بی تابی، نگرانی وآشفتگی، دست آورد زمانه ای است که انسان امروزین خود خالق و صانع آن بوده است. با نگاهی ژرف به فطرت بشری در می یابیم که، آرامش حقیقی جز با نزدیکی به ذات لایزال الاهی دست نایافتنی است. این جام نیایش به درگاه ربوبی است که نوشیدنش انسان را در بی نهایت خوشی ها، زیبایی ها و آرامشی اصیل فرو می برد و او را به ابدیت پیوند می دهد. بر همین اساس در این رساله تلاش شده است تا مدل پیشنهادی برای رسیدن به آرامش مبتنی بر آیات و روایات باشد. این رساله در 7 فصل تدوین گردید که گزارش اجمالی از مندرجات فصول به شرح ذیل ارائه می گردد: فصل اول مربوط به کلیات شامل بیان مسأله، پرسش های اصلی و فرعی، اهداف، پیشینه و روش تحقیق می باشد. در فصل دوم به رویکرد روان شناسی آرامش و واژه های متقابل آن نظیر اضطراب، استرس و افسردگی پرداخته شد. و در انتهای فصل راهکارها و تکنیک های کنترل اضطراب و اصول آرامش یابی و آرامش بخشی بیان شد. در فصل سوم ضمن بحث از مفهوم شناسی معنویت، ویژگی ها و عوامل جذابیت جنبش های نوپدید تشریح شد و در ادامه به عوامل و روش های رسیدن به آرامش از نظر اشو، سای بابا، دالایی لاما و کریشنا مورتی پرداخته شد و نسبت به هر کدام از این عوامل تحلیل و بررسی مفصّلی صورت گرفت. در فصل چهارم به آرامش در اخلاق اسلامی پرداخته شد. ابتدا واژه های مترادف آرامش نظیر اطمینان، سکینه، امنیت و وقار توضیح داده شد و سپس به جلوه ها و فواید آرامش پرداخته شد. در فصل پنجم به عوامل ایجاد آرامش از قبیل آرامش اعتقادی- روانی و طبیعی- زیستی، با استناد به آیات و روایات پرداخته شد. در فصل ششم موانع بقای آرامش به استناد آیات و روایات مطرح گردید. در فصل هفتم به چیستی، انواع، عوامل، موانع و آثار آرامش با تأکید بر تفاوت های موجود در اخلاق اسلامی و معنویت های جدید اشاره شد و در پایان مدل پیشنهادی آرامش در معنویت های جدید و اخلاق اسلامی همراه با راهکارهای حصول به آرامش ارائه گردید.
اسماعیل دانش محمدتقی فعالی
پایان نامه موجود به عنوان حقیقت وحی در اسلام و مسیحیت با اهداف سهیم شدن در توسعه و تعمیق بخشیدن به پژوهش های دینی و پاسخ کامل تری به شبهات در حوزه ی حقیقت وحی در اسلام و مسیحیت در دوران های مختلف، تتبع و تدوین شده است که در نوع خودکار جامع و در خصوص وحی مسیحی قبل از قرون وسطی پژوهشی جدید می باشد. این تحقیق به یک سوال اصلی که حقیقت وحی در اسلام و مسیحیت چیست؟ و به چند سوال فرعی، طی چهار فصل پاسخ داده است در فصل اول واژگان کلیدی تعریف شده است. از اقسام هشت گانه وحی در قرآن، مشخص شده که وحی به معنای رسالت و نبوت مورد بحث است. و گونه های وحی نبوی، نحوه ی دریافت وحی، فرق وحی با الهام و وسوسه و ویژگی های وحی تبیین شده است. در فصل دوم از حقیقت وحی در فلسفه و الهیات غرب در چهار دوره ی مختلف بحث شده است. در دوران قبل از قرون وسطی وحی در عهد جدید بر اساس داده های اناجیل و کتاب های تفسیری پیرامون آن به این نتیجه رسیده است که عیسی تجسم وحی و کلمه ی خدا است، عیسی وحی کامل است، و یا اینکه عیسی وحی منزل و تجلی کلمه در دنیا است، در دوران قرون وسطی در سرشت وحی سه دیدگاه یعنی نظریه ی گزاره ای، زبانی و تایخ نجات بخشی مطرح بوده است، و به این نتیجه دست یافته است که وحی گزاره ای و زبانی مجموعه ای از حقایق است که خداوند بر پیامبر القاء کرده است. بر اساس دیدگاه تاریخ نجات بخشی وحی از مقوله ی فعل و حادثه است که به وسیله ی آن خود را در عیسی نشان داده و با مصلوب شدنش نجات را عهده دار شده است. در دوران نوین نظریه شایرماخر که وحی را تجربه ی دینی دانسته است بررسی گردیده و در قرن نوزدهم عده ای که وحی را نتیجه ی بروز شخصیت درونی خوانده است. همچنین به تبیین دیدگاه کارل بارت که وحی اصلی شخص مسیح است پرداخته و مشخص کرده که کلام بارت بر تفاوت خدا با سایر جهان بنیان نهاده شده است. در دوران معاصر وحی اصلی شخص مسیح است و وحی در عیسی تجسم یافته است، و یا اینکه وحی مکاشفه مخصوص خدا برای نجات انسان است. در فصل سوم حقیقت وحی در فلسفه و الهیات اسلامی از نگاه فیلسوفان، متکلمان، عرفا و وحی از نگاه وحی مورد بررسی قرار گرفته است. و به این نتیجه دست یافته که فارابی و ... وحی را نتیجه عقل فعال دانسته اند. از نظر متکلمان بطورکلی وحی با دو رویکرد یعنی زبانی و غیر زبانی بحث شده و مشخص شده که دیدگاه تجربه دینی زبانی نیست. از نظر عرفا وحی کشف و شهود عرفانی است، برخی از مفسران وحی را نتیجه بلوغ دانسته اند. وحی از نگاه وحی به عنوان درک ویژه و سرشت زبانی داشتن آن، به این نتیجه دست یافته است که حقیقت وحی برای غیر پیامبران، قابل درک و فهم نیست دیگران تنها می توانند به آثار آن پی ببرند. در فصل چهارم که مقایسه ی وحی بین اسلام و مسیحیت است اشتراک ها و اختلاف های آن تبیین گردیده است و روشن شده است وحی مسیحی قبل از قرون وسطی با وحی اسلامی، در معنا، ماهیت، وحی مکتوب، و ... اختلاف دارد. اشتراک ها و اختلاف های وحی مسیحی در دوران های قرون وسطی و نوین بیان گردیده و روشن شده است که تجربه ی دینی قابل تطبیق بر وحی نیست.وحی نتیجه بروز شخصیت درونی، در فهم کارل بارت، نتیجه ی نبوغ و کشف و شهود عرفانی مورد نقد قرار گرفته است. از دیدگاه های متکلمان پیرامون وحی، به دست آمده است که نظریه ی کلام حادث، کلام لفظی و شعور مرموز قابل قبول است.
محسن پورمحمد حمید پارسانیا
«عقل و ایمان» از مهمترین موضوعات دینی به شمار می روند و همواره مورد عنایت اندیشمندان بوده اند. در این رساله، علاوه بر بیان معانی و ایضاح مفهومی، پیشینه، رویکردهای عمده در تبیین رابطه «عقل و ایمان»؛ دیدگاه ها، نقاط اشتراک و افتراق اندیشه های ملاصدرا به عنوان متفکر برجسته جهان اسلام ازیک سو، و پاپ ژان پل دوم به عنوان دیدگاه رسمی جهان مسیحیت کاتولیک را از سوی دیگر، مورد بحث نقد و بررسی قرار داده ایم. ملّاصدرا معتقد است که تعالیم دینی نباید با یافتههای صریح عقلی ناسازگار باشند، زیرا اگر یک آموزه دینی درک قطعی عقل را بیاعتبار کند، سایر مدرکات عقلی نیز مشکوک و بیاعتبار میشوند،درنتیجه دین نیز اعتبارش را از دست میدهد.به اعتقاد وی، بین تعالیم اسلام و احکام عقل سازگاری و معاضدت؛ و بین عقل و ایمان هماهنگی و تلازم برقراراست. از دیدگاه ملاصدرا بر اساس،«اصالت وجود»، «حرکت جوهری» و «اتحاد عاقل و معقول»، عقل وایمان به نقطه واحدی می رسند که در آن «راه» و «ره رو» و «مقصد» واحداند و در نهایت ملاصدرا با نظام فلسفی خود، با تقریر اعجاب انگیزی از قاعده «بسیط الحقیقه»؛ مشکل بنیادی و قدیمی رابطه حدوث و قدم را با ارجاع «علیت» به «تشأن» و «تجلی»، به خوبی حل نموده؛ و در نهایت به «وحدت شخصی وجود» و «توحید ناب» می رسد. از سوی دیگر، اندیشه های جناب پاپ، ریشه در الهیات پولسی دارد. تغییرات اعمال شده توسط پولس در شریعت حضرت عیسی مسیح و إرائه تفسیر ویژه وی از ایمان مسیحی موجب گردیدتا تبیین «ایمان مسیحی» به یکی از دغدغه های اصلی متکلمان مسیحی تبدیل گردد. و در نتیجه آن، آراء و نظرات متعددی پدید آمد. این آراء و نظرات را می توان در چهار گرایش عمده «عقل مکمل ایمان»؛ «ایمان متمایز و مقدم بر عقل»؛ «عقل تابع و خادمِ ایمان» و «عقل به عنوان معیار فهم ایمان» دسته بندی کرد. پاپ ژان پل دوم درابتدا سعی بر آن دارد که عقل و ایمان را مکمل هم معرفی نماید، ولی آنگاه که با آموزه های غیر معقول مسیحیت مواجه می شود، به نظریه دیگری روی می آورد. زمانی که نمی تواند از عقل دست بشوید، عقل را خادم ایمان معرفی می نماید. بدین ترتیب، او علی رغم تلاش فراوان در تقریب و تثبیت ایمان مبتنی بر عقل، با توجه به ماهیت رازوارِ آموزه ها و اصولِ بنیادین کلیسای کاتولیک، به ناچار به ایمان منهای تعقل، تن در می دهد که به تفصیل در این رساله مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در مقابل، اگر ایمان بر مبانی مستحکم عقل و خرد مبتنی گردد؛ روشمند، نظام مند و همگانی می گردد؛ که حاصل آن دستیابی مسیحیان و مسلمانان به «حقیقت واحد»ی به نام «الله» است: «?قُلْ یا أَهْلَ الْکِتاب تَعالَوْا إِلی کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بأَنَّا مُسْلِمُونَ » آل عمران، 64
قاسم احمدی محمدتقی فعالی
یکی از مباحث بنیادی در عرصه ی اخلاق پژوهی مسئله ی رابطه ی جنسیت و اخلاق است که از دیرباز ذهن متفکران را به خود مشغول کرده است. از یک سو عدم التزام به همسانی اخلاقی و ارزشی زنان و مردان پیامدهایی همچون امتیاز و برترییک جنس بر جنس دیگر در ارزشمندی را در پی داشته و از سوی دیگر قائل شدن به تشابه زنان و مردان در حوزه ی رفتارهای اخلاقی، نادیده گرفتن نقش های جنسیتی اخلاق- که نظام آفرینش بر عهده ی هر یک از زن و مرد نهاده- را به دنبال داشته است. با توجه به این پیامدها و ساحت های وجودی متمایز زن و مرد است که ضرورت استمداد از مرجعی فراجنسیتی- رهیافت اسلام شناسانه- در تبیین، ارزش گذاری و الگو دهی مسئله جنسیت و اخلاق بیش از پیش آشکار می گردد. این رساله ضمن استخراج و بررسی دیدگاه اندیشمندان غربی، گرایش های فمینیستی و مقایسه ی متون دینی (عهدین و قرآن)، به بیان دیدگاه اسلام با روش تحلیلی و تطبیقی پرداخته است. از بررسی های انجام شده معلوم شد که از دوران یونان باستان تا دوره ی جدید بهطور غالب، رویکرد «مردانه نگر» به اخلاق همراه با تحقیر زنان، وجود داشته است. به نظر می رسد ظهور گرایش های اخلاقی «زنانه نگر» (فمینیستی) و غیر آن، بازتاب یکسونگری مردانه به اخلاق باشد. در این میان برخی از فمینیست ها با ناامیدی از القای برتری زنان، با طرح مشابهت و همسانی جنسیتی زنان و مردان به اخلاق «زنمرد» (androgyny) روی آورده و برخی «اخلاق مراقبت» را ویژه زنان و اخلاق «عدالت» را ویژه ی مردان دانسته اند، بعضی نیز منکر هر نوع خصیصه ی مردانه و زنانه شده و جنس گونگی را پدیده ای تاریخی و فرهنگی می دانند. اسلام به عنوان مجموعه ای از باورها و ارزش ها و منبع و تکمیل کننده ی مکارم اخلاق، با عنایت به همه ابعاد روانی، جسمی و ویژگی های فطری و تکوینی زنان و مردان، رویکرد خاصی را در مبحث جنسیت و اخلاق به نمایش گذاشته است. این الگوی جنسیتی اخلاق ضمن تأکید برهمسانی ارزشی زنان ومردان حاوی دو نکته اساسی است؛ نخست اینکه در حوزه ی خوی های اخلاقی مجموعه ای از تفاوت ها در شدت و ضعف و دامنه ی برخی از ویژگی ها همچون حیا و انعطاف پذیری بیشتر برای زنان و غیرت ورزی و صلابت فزون تر را برای مردان مورد سفارش قرار داده است؛و دیگر اینکه در حوزه ی رفتار های اخلاقی بر متانت بیشتر در گفتار، رفتار و پرهیز از خودنمایی زنان تاکید نموده است.
احمد رفیعی محمدتقی فعالی
تفکر شیطان گرایی به سالها قبل از میلاد مسیح برمیگردد. فشار مسیحیت بر مردم و سختگیریهای آنها از یک سو و آموزه های یهودی- مسیحی، فلسفه یونانی، افول معنویت و ... از سوی دیگر، باعث رشد مخفیانه این حرکت ضد دینی گردید که با گذشت زمان و با تغییر تمدنها تنها صورت و عنوان آن عوض شده است. برای شناخت وضعیت موجود باید حرکت جریانهای مبلغ این فرقه و آنچه در مقابل از طرف جریانهای منتقد در حال ارائه است جمعآوری و نقاط ضعف و قوت معلوم گشته تا بتوان راه حلی مناسبی برای مقابله با این جریان ارائه کرد. در این تحقیق به تحلیل شیطان گرایی مدرن از فضای مجازی پرداخته میشود. نگارنده در این تحقیق ابتدا تاریخچه، ادوار، تحلیل روند شیطان گرایی و نیز بسترهای شیطان پرستی در غرب و ایران را بررسی کرده، سپس به بیان شخصیتهای برجسته، سازمانها، متون، نمادها، موسیقی و سینمای شیطان پرستی پرداخته است. در عرصه سینما ردّ پای نمادها و افکار آنها در فیلم های هالیوود آشکار است. گفتنی است یکی از مهمترین حوزه های فعالیت شیطان پرستان موسیقی بوده که از آن برای ترویج و تبلیغ استفاده می کنند. بیشترین آسیب دیدگان این فرقه، فاقد تحصیلات مناسب بوده که در نهایت به پوچی رسیدهاند. نگارنده در پایان به ارائه دیدگاه، اعمال، اصول و عقاید شیطان¬گرایی و همچنین آسیب شناسی شیطان گرایی و راهکارهای برون رفت از آن در فضای مجازی میپردازد.
لیلا خدام محمدتقی فعالی
چکیده ندارد.