نام پژوهشگر: قاسم کاکایی
مریم حیدری قاسم کاکایی
از نظر عرفا هدف از آفرینش انسان عشق بوده و نهایت مرتبه وجودی انسان نیز عشق می¬باشد. پس بحث از عشق مهم¬ترین بحث هستی است. رساله¬ی حاضر، پژوهشی کتابخانه¬ای با روش توصیفی ـ تحلیلی، که هدف آن بررسی مقایسه¬ای مفهوم، لوازم و آثار عشق از دیدگاه ابن سینا و مولاناست. از یک سو مولانا با اقتباس از قرآن و روایات در باب عشق سخنانی بی¬بدیل دارد. وی جذبه عشق و کشش عاشقی و معشوق را در سراسر عالم وجود، جاری و ساری می¬داند و معتقد است که عشق به حق و حقیقت در جمیع موجودات جهان، چنان حاکم و قاهر است که هیچ ذره¬ای از جاذبه و کشش عشق الهی بی¬نصیب نیست و گرنه تلاش و اضمحلال در کمین جهان خواهد بود. و از سوی دیگر ابن سینا که چهره برجسته مکتب مشائی است با استفاده از تفکر برهانی و استدلال عقلانی در باب عشق سخن می¬راند و قائل به سریان نیروی مقدر عشق در سراسر ملک وجود از ضعیف¬ترین درجه وجود، یعنی ماده المواد یا هیولای اولی گرفته تا قوی¬ترین مرتبه آن، یعنی حضرت واجب الوجود، ساری و جاری می¬داند، اگر چه عشقی که در ذات مقدس حق، نسبت به خودش وجود دارد، اساساً قابل قیاس با عشق در معلولات و ممکنات نیست. همچنین معتقد است: "عشق در حقیقت خود، چیزی جز نیکو شمردن امر حسن (نیک و زیبا ) و جدا ملایم نیست . بر این اساس وی معتقد است که هر یک از موجودات چیزی را که ملایم و سازگار خود میابد تحسین می¬کند اگر خود فاقد آن است به سوی آن کشیده می¬شود.
ساغر نجفی فریده پورگیو
یکی از مهم ترین مسائل رمان های وولف مسئله ی نفس است. وولف در صدد توضیح دادن نفس از طریق ایده های مهمی مثل زمان وروی آورندگی می باشد. این دو مفهوم از مسائل مهم فلسفه ی هوسرل است. همچنین فلسفه ی هوسرل در پی روشن کردن مسائل مهمی مانند آگاهی و آگاهی از خود بود. در یک بررسی تطبیقی میان فلسفه ی هوسرل و جهان بینی وولف نشان داده شده است که کاراکترهای رمان آگاهی از خود را از طریق مسائل مهمی از جمله زمان، جابجایی های زمانی سالم، میان-ذهنی، حکم پرهیزی، روی آورندگی مقوله ای و خصوصیات دیگر پدیده شناختی به دست می آورند. از سوی دیگر وولف نشان می دهد کاراکترهایی که قوه ی ذهنی ناسالمی دارند، خودآگاهی ناقصی نیز دارند. بعضی از کاراکترهای او که از نابهنجاری های ذهنی و نواقص فیزیکی رنج می برند خودآگاهی متفاوتی از کاراکترهای نرمال او دارند. در سه رمان بررسی شده در این رساله، خانوم دالووی، موج ها و به سوی فانوس دریایی، وولف ماهرانه بر اهمیت خودآگاهی به عنوان یکی از اساسی ترین معیارها در مشخص کردن هویت کاراکترهای خود تاکید می کند.
زهرا محب پور محمد هادی زبرجد
چکیده بررسی اسماء و صفات الهی در قرآن کریم و روایات به کوشش : زهرا محب پورحقیقی هدف از این پژوهش شناخت اسماء و صفات الهی بر مبنای قرآن و حدیث، بررسی آماری میزان تکرار آن ها در قرآن کریم و اعتبارسنجی دلالی برخی روایاتی که موضوع اصلی آن ها اسماء خداوند متعال است، به واسطه-ی عرضه ی آن ها بر قرآن، می باشد. بدین منظور در فصل نخست این رساله به مقدمه، اهمّیّت، هدف، روش، سوال های تحقیق و همچنین تعریف اسماء و صفات الهی و مهم ترین تقسیمات آن که عبارتند از : صفات ذاتی و فعلی، ثبوتی و سلبی، حقیقی و اضافی و مبحث توقیفیّت یا عدم توقیفیّت اسماء خداوند و نیز توضیحاتی در مورد دعای جوشن کبیر و روایت اسماءالحسنی پرداخته شده است. لازم به ذکراست که درباب توقیفیّت اسماء الهی نتیجه این شد که دلیلی بر توقیفیّت اسماء خداوند وجود ندارد، یعنی می توان اسم های نیکو و منزّه از نقصی را که در شرع ذکر نشده، بر او جلّ وعلا اطلاق نمود؛ اما از باب احتیاط و ادب بهتر است که در مقام تسمیه، خداوند سبحان به اسمائی خوانده شود که در قرآن و روایات مطرح شده اند. در فصل دوم اسماء، صفات و افعالی که در قرآن کریم و دو حدیث مذکور به خداوند سبحان نسبت داده شده، استخراج گشته و به ترتیب حروف الفبا در 565 مدخل ذکر شده-اند؛ در هر مدخل نیز مفهوم شناسی مختصر و میزان فراوانی اسم، فعل، شبه فعل و موارد مرتبط دیگری که در قرآن کریم از یک مصدر برای خداوند متعال مطرح شده، بیان گردیده است. در فصل پایانی نیز همه ی این موارد در جدولی، براساس میزان فراوانی، گرداوری شده و تحلیل ها و مقایسه هایی صورت گرفته است. برمبنای نتایج بدست آمده، در میان مجموع اسماء، افعال و شبه فعل ها، اسم جلاله ی «الله» با 2816 بار تکرار دارای بیش ترین فراوانی و ربوبیّت: 965، رحمت :514، علم: 317، عذاب : 289 و مشیّت الهی :204، در مرتبه های بعد قرار گرفتند. در بین اسماء خداوند نیز پس از اسم الله، اسم های الرّب :964، الرحیم :226، الرحمن :168، الغفور و الحکیم : 91، بیش ترین میزان تکرار را داشته اند. در مقایسه ای هم که بین اسماء و تعبیرات دعای جوشن کبیر با قرآن کریم صورت گرفت، 35% از آن اسماء و تعبیرات مطابقت کامل و 46% مطابقت نسبی با قرآن داشتند و در 19% از آن ها مطابقت لفظی وجود نداشت. اسماء وارده در روایت اسماءالحسنی نیز 76% مطابقت کامل، 17% مطابقت نسبی و 7% عدم مطابقت لفظی با قرآن کریم داشتند. کلیدواژه ها : اسماء و صفات الهی، قرآن کریم، دعای جوشن کبیر، روایت اسماءالحسنی.
محبوبه صادقی قاسم کاکایی
چکیده ندارد.
قاسم کاکایی غلامرضا اعوانی
نظریه وحدت وجود یکی از عمیق ترین دستاوردهای عرفان و یکی از اسرار اندیشه بشر است و در اسلام و مسیحیت نیز سابقه ای طولانی دارد. این نظریه جهان بینی ابن عربی و اکهارت، به عنوان بزرگترین عارفان نظریه پرداز در اسلام و مسیحیت، را تشکیل می دهد. لیکن رویکرد آنان به ((وجود)) با تجزیه و تحلیلهای فارغبالانه فلاسفه مابعدالطبیعه در باب ((وجود)) متفاوت است. چرا که از دیدگاه هر دو، اولا، ((وجود)) خود خداست و هستی صرفا منحصر در او است. ثانیا، ادراک وجود صرفا از راه شهود حاصل می آید. ثالثا ((یافتن وجود)) (وجدان) و ((وجود یافتن)) (دریافت وجود) یکی است و رابعا، فهم ((وحدت وجود)) تنها با ((فنا))ی عارف میسر است. دیدگاه ابن عربی و اکهارت، با نظریه ((همه خدا)) (pantheism) متفاوت است. چرا که آن دو، به تعالی خدا از خلق معتقدند و حلول و اتحاد را که مستلزم وجود طرفین است رد می کنند. اما نظریه ((همه در خدا)) (panentheism) تا حدودی به دیدگاه آن دو نزدیک است. این دو متفکر در مورد خدا بین ساحت ذات که هیچ نام و نشانی ندارد، و ساحت الوهیت که حضرت تجلی اسما و صفات است، فرق می گذارند. لیکن اکهارت در پی آن است که با فنای خویش به ذات برسد اما ابن عربی وصول به ذات را غیرممکن می شمرد و طالب وحدت با اسما الله است نه ذات. به همین جهت دو تفاوت اساسی بین اکهارت و ابن عربی وجود دارد: یکی اینکه عرفان اکهارت عرفان سلب و عرفان ابن عربی عرفان ایجابی است. یعنی اکهارت در پی ادراک جلال مطلق ذات است که در آنجا همه چیز به ظلمت و سکون و سکوت فرو می رود. هیچ نسبتی در آنجا تحقق ندارد. نه از خلق خبری است و نه از خدا. عرفان اکهارت از این نظر به عرفان هندوان شباهت دارد. اما ابن عربی در پی ادراک اسماالله است. در آنجا خدا با همه صفات جلال و جمال جلوه می کند و با هر اسم و صفتی تنوع و تکثر می یابد. خدای ابن عربی از این نظر با خدای ادیان ابراهیمی نزدیکتر است. تفاوت دوم آنکه، ابن عربی در مورد خلق همواره جانب عبودیت را حفظ می کند و در پی آن است که با اقتدا به محمد (ص)، عبدالله باشد. لیکن اکهارت در پی حزیت و ربوبیت است و می خواهد که با تشبه به عیسی (ع) خود خدا باشد. چرا که به زعم مسیحیت، عیسی (ع) خود خداست.در اثبات نظریه وحدت وجود، مساله مهم، بخصوص برای ابن عربی، نه اثبات وحدت، بلکه توجیه کثرت است. در اثبات وحدت و توجیه کثرت، ابن عربی و اکهارت از چهار طریق حس، عقل، خیال (شهود) و شرع وارد می شوند. در این میان، ابن عربی بر خیال و شرع بسیار بیشتر از عقل تاکید می کند، اما اکهارت به علت گرایشهای فلسفی جانب عقل را همواره پاس می دارد. ولی سرانجام در توجیه عقلانی وحدت وجود، هر دو متفکر به این نتیجه می رسند که نظریه وحدت وجود نظریه ای است ((پارادوکسیکال)) که جمع اضداد و اجتماع نقیضین را در بر دارد. لذا ادراک آن در طور عقل نیست بلکه باید آن را ((طوری ورای طور عقل)) شمرد. این پارادوکس ها به انحا گوناگون در جهان بینی وحدت وجودی آن دو، ظهور می کند و در مورد ابن عربی به یک نوع ((حیرت مطلوب))، و در مورد اکهارت به ((جهلی عالمانه)) می انجامد.