نام پژوهشگر: وحید دهباشی

اندازه گیری قدرت بازار روغن کلزا در استان گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1391
  حسین بدیع برزین   ماشاءاله سالارپور

تعیین ساختار بازارهای محصولات مختلف کشاورزی همیشه از مباحث بسیار مهم و اساسی در اقتصاد کشاورزی بوده است. چرا که وجود هر نوع ساختار متفاوت اعم از رقابتی و غیر رقابتی، می تواند بر روی میزان تولید و قیمت محصولات کشاورزی تأثیر بسزایی داشته باشد. در این راستا مطالعه حاضر جهت تعیین ساختار بازارهای خرید کلزا از کشاورزان و نیز فروش فرآورده اصلی آن یعنی روغن کلزا به مصرف کنندگان می باشد که توسط تبدیل کنندگان کلزا صورت می گیرد. برای رسیدن به این هدف از روش سازمان صنعتی تجربی جدید ، استفاده گردید و درجه قدرت بازار تبدیل کنندگان در هر دو بازار مذکور اندازه گیری شد. قدرت بازار در بازارهای مختلف بر اساس کشش های انتظاری بدست می آید که رفتار تبدیل کنندگان را اندازه-گیری می کند. مقدار کشش انتظاری بدست آمده برای دو بازار مذکور به ترتیب برابر با 61/0 و 48/0 به دست آمد که تفاوت معنی داری از صفر دارند. بنابراین فرضیه رقابت ناقص برای هر دو بازار در سطح معنی دار 1% تائید می شود. بر اساس نتایج بدست آمده از توابع حاشیه بازاریابی داخلی و سیستم معادلات به ظاهر نا مرتبط، تبدیل کنندگان کلزا در استان گلستان در هر دو بازار خرید کلزا و فروش روغن کلزا در داخل کشور دارای قدرت بازار می باشند. ولی تبدیل کنندگان در بازار خرید کلزا نسبت به فروش روغن کلزا دارای قدرت بازار بیشتری هستند. بنابراین تبدیل کنندگان کلزا در استان می توانند قیمت ها را تحت تاثیر قرار دهند. پیشنهاد می شود مسئولین با استفاده از ابزارهای قیمتی و غیر قیمتی سعی در کاهش قدرت بازار صنایع تبدیلی نموده تا بدین ترتیب منافع سیستم بازار به صورت عادلانه تر بین زارعین، صنایع تبدیلی و مصرف کنندگان توزیع گردد. همچنین دولت برای تولید بیشتر کلزا و رقابتی شدن بازارها همزمان با تشویق کشاورزان به کاشت بیشتر کلزا، تسهیلاتی یا وام هایی برای احداث واحدهای صنعتی روغن کلزا اختصاص دهد.

شبیه سازی یک مدل تعادل عمومی قابل محاسبه برای اصلاحات تجاری و فقر در اقتصاد ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1391
  جعفر نجاری   ماشاا... سالارپور

در این مطالعه، اثرات کاهش تعرفه های وارداتی بر شاخص های فقر در چارچوب مدل تعادل عمومی قابل محاسبه (cge) که به عنوان روشی برتر جهت بررسی اثر سیاست ها بر کل اقتصاد شناخته شده است، صورت گرفته است. مطالعه بر پایه دو نوع داده بنا شده است. نخست ماتریس حساب های اقتصادی سال 1385 که پارامترهای مدل تعادل عمومی بر اساس آن واسنجی شده است و دوم داده های مربوط به مخارج 2000 خانوار است که به دو گروه روستایی و شهری تقسیم شده است. اثرات کاهش تعرفه بر قیمت های کالاهای مرکب به صورت درون زا در مدل تعادل عمومی تعیین شد. سپس قیمت های کالاهای مرکب در سطوح مختلف کاهش نرخ تعرفه های وارداتی جهت محاسبه شاخصهای فقر به کار گرفته شد. چندین شاخص جهت بررسی فقر، ارائه شده اند که در این تحقیق از fgt که متداولتر است، استفاده گردید. نتایج مطالعه نشان داد که در سال پایه، 43/25 درصد خانوارهای روستایی و 7/36 درصد از خانوارهای شهری زیر خط فقر قرار دارند. همچنین نتایج مشخص کرد که دو شاخص شکاف و شدت فقر برای هر دو گروه مورد مطالعه (خانوارهای روستایی و شهری) با کاهش تعرفه های وارداتی بطور پیوسته کاهش می یابد. اما میزان بهبود در هر دو شاخص یاد شده در مورد خانوارهای روستایی بیش از خانوارهای شهری است. سرانجام اینکه با کاهش میزان تعرفه های وارداتی به میزان 100 درصد، شاخص شکاف فقر در خانوارهای روستایی و شهری به ترتیب به میزان 05/4 و 33/3 درصد کاهش می یابد. در صورتی که در همین سطح کاهش تعرفه، شاخص شدت فقر در جوامع روستایی و شهری به ترتیب به میزان 5/4 و 4 درصد کاهش می یابد. اثر تمامی سطوح کاهش تعرفه (10، 20، 30 ، 50 و 100 درصد) بر شاخص نسبت سرشمار فقر در خانوارهای روستایی یکسان و به میزان کمتر از 1 درصد است. حال آنکه در خانوارهای شهری نسبت سرشمار با کاهش تعرفه به میزان 10 درصد تغییر نمی کند و با افزایش میزان کاهش تعرفه وارداتی به میزان 50 درصد نیز نسبت سرشمار فقر تنها به میزان 14/0 درصد کاهش می یابد اما با کاهش تعرفه به میزان 100 درصد، این شاخص به میزان 32/2 درصد کاهش می یابد.

مقابله با اثرات تغییر اقلیم در منطقه تالاب هامون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1392
  مرضیه قربانی بیرگانی   احمدعلی کیخا

منابع آبی، در اغلب نقاط دنیا به علت تغییرات اقلیمی ناشی از افزایش درجه حرارت و کاهش بارندگی و همچنین رقابت رو به رشد برای مصارف غیرکشاورزی، رو به کاهش است. در کشور ایران نیز ناپایداری شرایط اقلیمی، عدم توزیع یکنواخت زمانی- مکانی بارش و کمی بارندگی، منجر به ایجاد نوسانات شدید در میزان آب های سطحی شده است. با توجه به افزایش نیازهای آبی و وقوع خشکسالی-های متناوب، صرفه جویی در مصرف آب و استفاده کارآمد از آن امری لازم و ضروری است. تالاب هامون یکی از تالاب های مهم دنیا، که با قرار گرفتن آن در یک اقلیم گرم و خشک، کمبود بارش به همراه تبخیر بسیار زیاد، کاهش جریان آب رودخانه هیرمند و تبدیل آن به یک کفه خشک موجب ظهور خشکسالی هایی در منطقه موردمطالعه شده است. در مطالعه حاضر، ابتدا دو روش کم آبیاری و افزایش راندمان آبیاری به ترتیب به عنوان دو سناریوی بهینه سازی مدیریت الگوی کشت و مصرف آب معرفی شدند. سپس با استفاده سناریوسازی در مدل برنامه ریزی غیرخطی به بررسی میزان آب صرفه جویی شده جهت تأمین آب موردنیاز تالاب هامون و مقابله با اثرات تغییر اقلیم در تالاب هامون پرداخته شد. سناریوهای اعمال شده شامل کم آبیاری 10 و 20 درصد و افزایش راندمان آب آبیاری در سطوح 50، 75 و 90 درصد بود. نتایج نشان داد که اعمال کم آبیاری 10 و 20 درصد، باعث صرفه جویی در آب های سطحی به میزان 62242610، 86698040 مترمکعب می شود ولی درصد کاهش سود در نتیجه ی ذخیره آب، بیشتر از درصد کاهش آب است که این موضوع کاهش انگیزه کشاورزان در جهت ذخیره نمودن آب را در پی خواهد داشت. اعمال سناریوهای افزایش راندمان آب آبیاری در سه سطح 50، 75 و 90 درصد باعث افزایش میزان آب قابل دسترس شد از طرفی درصد افزایش سود بیشتر از درصد افزایش آب قابل دسترس بود که باعث گرایش بیشتر کشاورزان برای ذخیره آب و استفاده آن در اهداف اقتصادی و زیست محیطی می شود. با تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از کاربرد این استراتژی ها، تأکید بیشتر براعمال افزایش راندمان آبیاری نسبت به استراتژی کم آبیاری در منطقه پیشنهاد شد.

بهینه سازی مصرف آب آبیاری با تأکید بر اهداف اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی در استان کرمان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1392
  یوسف شمس الدینی   حمید محمدی

مدیریت بهینه منابع آب در کشورهای خشک یا نیمه خشکی چون ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این شرایط، هدف تصمیم گیرندگان در انتخاب فعالیت های زراعی مختلف معمولاً به یک هدف ویژه ختم نشده و بایستی تعادلی بین نتایج اهداف متضاد و رقیب را برقرار کنند. در مطالعه جاری با استفاده از الگوی برنامه ریزی چندهدفه غیرخطی فازی امکان تحقق آرمان های کاهش مصرف آب در مصالحه با اهداف حداکثر کردن بازده برنامه ای، حداقل کردن مصرف کود شیمیایی، حداقل کردن ریسک تولید و افزایش منافع اجتماعی از طریق افزایش سطح اشتغال نیروی کار در الگوی کشت سه شهرستان واقع در سه منطقه آب و هوایی متفاوت استان کرمان بررسی شد. نتایج نشان داد که در شهرستان سیرجان الگوی جاری با الگوهای تک هدفه و الگوی مصالحه اهداف، برابری می کند و الگوی جاری الگوی بهینه زراعی است و زارعین در برقراری مصالحه بین اهداف مختلف کارا عمل می کنند. و در شهرستان بردسیر الگوهای حداقل سازی مصرف کود شیمیایی، حداقل سازی ریسک، حداکثرسازی بازده برنامه ای و حداکثرسازی اشتغال نسبت به الگوی جاری کشاورزان، برتری داشته و الگوی جاری کشاورزان، الگوی بهینه زراعی نیست و الگوی حداقل ساختن مصرف آب و مصالحه اهداف نسبت به الگوی جاری کشاورزان، برتری نداشته و الگوی جاری کشاورزان، الگوی بهینه زراعی است و زارعین در برقراری مصالحه بین اهداف مختلف کارا عمل می کنند. در شهرستان ارزوئیه الگوهای حداقل سازی ریسک و حداکثرسازی بازده برنامه ای نسبت به الگوی جاری کشاورزان، برتری داشته و الگوی جاری کشاورزان، الگوی بهینه زراعی نیست و الگوی حداقل ساختن مصرف آب، حداقل سازی مصرف کود شیمیایی و حداکثر ساختن اشتغال نسبت به الگوی جاری کشاورزان، برتری نداشته و الگوی جاری کشاورزان، الگوی بهینه زراعی است و الگوی مصالحه اهداف نسبت به الگوی جاری کشاورزان، برتری داشته و الگوی جاری کشاورزان، الگوی بهینه زراعی نیست و زارعین در برقراری مصالحه بین اهداف مختلف کارا عمل نمی کنند.

بررسی پیآمدهای کاهش آب در دسترس بر سود و الگوی کشت کشاورزان استان گلستان تحت شرایط کم آبیاری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1393
  مهدی حیدری   احمد علی کیخا

در دهه های اخیر افزایش فشارهای جمعیتی، بهبود سطح زندگی و تقاضای در حال افزایش برای کیفیت محیط زیست، دولت ها را بر آن داشته تا برای مدیریت کارآمد منابع آب، راهکارهای بهتری ارائه کنند. در این راستا اکثر کشورها، بیشتر به اتخاذ سیاست هایی جدید مبنی بر مدیریت تقاضای آب پرداخته اند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی پیآمدهای کاهش آب در دسترس بر سود و الگوی کشت کشاورزان منطقه گلستان تحت سطوح مختلف کم آبیاری می باشد. از جمله روش های کاربردی، که امروزه جهت واسنجی مدل های اقتصادی و اتخاذ سیاست های مناسب در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد، برنامه ریزی ریاضی مثبت می باشد. در مدل pmp مورد استفاده، کاهش بازده به مقیاس در سطح محصول، به جای افزایش هزینه های حاشیه ای که اغلب در مدل pmp در نظر گرفته می شود، مورد توجه است. به همین منظور، در مطالعه حاضر تلاش شد، تا با بکارگیری این مدل و استفاده از تابع تولید کشش جانشینی ثابت ces، سناریوهای کاهشی 10، 20 و 30 درصد کاهش آب در دسترس تحت شرایط کم آبیاری در سطوح آبیاری 10، 20 و 30 درصد مورد بررسی قرار گیرد. داده¬های مورد¬ نیاز برای انجام این مطالعه مربوط به سال زراعی 91-1390 می باشد که از ادارات مربوطه در استان گلستان جمع¬آوری گردید. برای حل مدل ارائه شده نیز از نرم افزار gams نسخه 9/23 استفاده شد. در این مطالعه ابتدا سطح عملکرد هر محصول را برای سطوح مختلف آبیاری محاسبه و با تبیین یک مدل برنامه ریزی خطی ساده و تعیین قیمت های سایه ای محصولات و پس از محاسبه و تخمین پارامترهای تابع هزینه و تابع تولید، مدل را واسنجی و تحلیل کردیم. نتایج نشان داد سیاست کاهش آب در دسترس موجب کاهش عملکرد و سطح زیر کشت شده و با وجود کم آبیاری مشاهده شده عملکرد و سطح زیر کشت هر محصول با شدت بیشتری نسبت به سطح آبیاری کامل کاهش می یابند. در نتیجه می توان با صرفه و ذخیره آب بوجود آمده در بلند مدت سطح زیر کشت را افزایش، تا کاهش عملکرد جبران گشته یا در کوتاه مدت به الگوی بهینه واقعی با حداقل کاهش بازده برنامه ای دست یافت.

مدیریت بهینه آب سیستم مخزنی وشمگیر تحت شرایط عدم قطعیت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1393
  الهام کلبعلی   محمود احمدپور

در تحقیق حاضر، مقابله با چالش های کم‏آبی برای حوضه گرگان‏رود مدنظر قرارگرفت. اقتصاد استان گلستان وابسته به بخش کشاورزی است و وقوع دوره های خشکسالی، تولید محصولات کشاورزی را کاهش و به تبع آن اقتصاد منطقه را دچار بحران نموده است. بنابراین انجام مطالعاتی به منظور مدیریت و برنامه ریزی منابع آب استان گلستان و تخصیص آب در حاشیه سد وشمگیر واقع در حوضه گرگان رود دارای اهمیت است. براین اساس سعی شد مسأله تخصیص آب سد وشمگیر بین مصرف کنندگان، کشاورزی، آبزی پروری و زیست محیطی مورد بررسی قرارگیرد. اهداف اصلی مطالعه حاضر، تعیین الگوی کشت، تعیین مقدار آب تخصیصی به هر بخش (کشاورزی، آبزی پروری و محیط زیست)، تعیین میزان کمبود آب هر بخش و تعیین مقدار سود خالص سیستم در افق زمانی سه ساله (1395-1393) با استفاده از برنامه ریزی خطی در شرایط قطعیت و برنامه ریزی تصادفی چندمرحله ای در شرایط عدم قطعیت تحت سه راندمان آبیاری 37، 45 و 51 درصد و سناریوهای مختلف می باشد. داده های مورد نیاز از سازمان آب منطقه ای و جهاد کشاورزی استان گلستان و برای سال های 1380 تا 1392 جمع آوری شد. نتایج نشان داد که در شرایط قطعیت تحت راندمان های 37 ، 45 و 51 درصد در طی افق برنامه ریزی سه ساله میزان آب تخصیصی به بخش کشاورزی کاهش، میزان آب تخصیصی به بخش زیست محیطی و آبزی پروری بدون تغییر خواهد ماند. افزون برآن، سطح زیرکشت بعضی از محصولات منطقه تحت این راندمان ها تغییری نشان نداد. در شرایط عدم قطعیت میزان تقاضای آب هدف بخش های آبزی پروری و زیست محیطی تاًمین و کمبود آبی برای این بخش ها تحت سناریوهای مورد مطالعه و راندمان های 37 ، 45 و 51 درصد وجود نداشت. اما، برای بخش کشاورزی در سناریوهای خشک سالی و نرمال سالی ، تقاضای آب هدف تأمین نگردید. کمبود آب در بدترین شرایط و در افق زمانی مورد بررسی برای بخش کشاورزی تحت سناریوی کم- کم- کم و برای سال 1393 و تحت راندمان 37درصد به میزان 67/68 میلیون مترمکعب بود. سود سیستم با افزایش راندمان آبیاری افزایش یافت اما سطح زیرکشت اکثر محصولات بدون تغییر باقی ماند.

بررسی رابطه بلند مدت بین تورم و رشد اقتصادی در ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان 1386
  وحید دهباشی   نظر دهمرده

چکیده ندارد.