نام پژوهشگر: محمدجواد رنجکش
حمیدرضا کشاورز محمدجواد رنجکش
اگر بپذیریم که پیشرفت یک رشته علمی به ظرفیت آن رشته در دسترسی به نظریه ها و مفاهیمی بستگی دارد که به کمک آن بتوان به شناختی از جهان خارج نائل گردید و همچنین اگر بپذیریم که نظریه ها بخش بسیار حیاتی بن مایه های علوم را تشکیل می دهند، آنگاه باید شناخت و تسلط بر نظریه های یک دانش و تجربه انسانی، همچون علم روابط بین الملل را عنصر اساسی و شاکله آن دانست. این در حالیست که بسیاری از توصیفات، تحلیل ها و تبیین های صورت گرفته در رشته روابط بین الملل، مبتنی بر یک شاکله نظری و آن هم رویکردی غرب محورانه است. در این راستا، پژوهش حاضر تلاش نمود با رویکردی انتقادی و با استفاده از سوالات فرد چرنوف در هر دو حوزه نظری و فرانظری روابط بین الملل و همچنین با بهره گیری از منابع چهارگانه موجود در اسلام ـ شامل کتاب، سنت، اجماع و عقل ـ ، اصول و شاخصه های نظری و فرانظری روابط بین الملل در اسلام را اکتشاف و استخراج نماید. مفروض اصلی نگارنده آن است که «تمامی نظریات روابط بین الملل در دوره معاصر دارای خصیصه غرب گرایانه بوده و متناسب با پیش فرض ها، مصادیق و ذهنیت غربی می باشند».
اعظم حسینائی اصغر کیوان حسینی
شورای امنیت از نظر میزان و گستردگی اختیارات و لازم الإجرا بودن تصمیمات آن نهادی منحصر به فرد در تاریخ روابط و حقوق بین الملل است.قدرت فوق العاده ی این نهاد ریشه در اختیارات گسترده ای دارد که منشور ملل متحد،خصوصاً در فصل هفت،برای آن در نظر گرفته است. از سوی دیگر، ساختار کنونی شورای امنیت منعکس کننده ی واقعیات دوران بعد از جنگ جهانی دوم بوده و به همین دلیل از شرایط و قابلیت لازم برای پاسخگویی به چالش های نوین بین المللی برخوردار نیست. در این خصوص به ویژه به ترکیب و تعداد اندک اعضای دائمی شورا توجه شده که تناسبی با توانایی ها و اختیارات گسترده ی آن نداشته و به ویژه موجب تمرکز قدرت در دست شمار اندکی از کشور ها شده است. بر این مبنا، از دهه ی 1960 ایده هایی در ارتباط با هدف یاد شده برداشته شد. پایان جنگ سرد به زمینه ای جدید برای طرح دیدگاه های گسترده ای بر محور هدف یاد شده تبدیل شد. به این ترتیب، از سال 1993 موضوع "اصلاح ساختار و الگوی تصمیم گیری شورای امنیت" در دستور کار مجمع عمومی از اولویت خاصی برخوردار شد . متعاقب آن گروهها و کشورهای مختلفی طرح های نقادانه ی را مطرح کرده از این طریق سعی داشتند که راهکاری مناسب برای اصلاح شورا و ارتقای سطح کارآمدی آن ارائه نمایند. در این ارتباط می توان به گروه چهار، اتحاد برای اتفاق (کلوپ قهوه)،گروه اتحادیه آفریقایی و کشورهای در حال توسعه اشاره کرد. در این پژوهش سعی خواهد شد که ضمن تشریح دیدگاه های مزبور، حوزه ی همانندی ها و ناهمانندی های آراء و دیدگاه های مربوط به اصلاح ساختار شورای امنیت مورد بررسی قرار گیرد.
علی عظیم زاده اصغر کیوان حسینی
سیاست خارجی عبارت است از یک استراتژی یا یک رشته اعمال از پیش طرح ریزی شده توسط تصمیم گیرندگان حکومتی که مقصود آن دستیابی به اهدافی معین، در چارچوب منافع ملی و در محیط بین المللی است. داده های سیاست خارجی تحت تأثیر متغیرهای گوناگون شکل می گیرند که اهمیت هر یک در شرایط و مقتضیات مختلف متفاوت است. در این ارتباط، روسیه به ویژه در دوره های رهبری پوتین از موقعیت خاصی برخوردار است. به گواه تاریخ، اصول حاکم بر رفتار خارجی این دولت برای مدت های طولانی، از مولفه های امنیتی و ژئوپلتیکی تأثیر می پذیرفت. پایان نظام دوقطبی و رویارویی رهبران روسیه با ضرورت های نوظهور در سطوح منطقه ای و جهانی، به تدریج به رویکرد پررنگ سازی جهت گیر های اقتصادی در سیاست خارجی منجر شد؛ سیاستی که در عصر پوتین با تحولات مهمی به ویژه در ارتباط با اروپا همراه گردید. در عین حال، توجه پوتین به موضوع انرژی و موقعیت محوری در این زمینه پیچیدگی هایی را برای سیاست خارجی روسیه به همراه آورده است. وابستگی اروپا به مسکو در رابطه با انرژی مخصوصاً گاز و دیگر منابع مثل تقویت برق، باعث شده که مسکو به اروپا به شکل جدیدی نگاه کند و انرژی را وسیله ای برای نزدیکی بیشتر به اروپا جهت ایجاد فضای توازن قوا و تصور کردن یک دنیای چندقطبی در نظر گیرد، چرا که اروپا نیز به منابع انرژی روسیه نیازمند است. البته این همکاری ها که به حوزه ی اقتصاد و انرژی محدود نشده و ابعاد امنیتی، سیاسی و تمدنی را نیز در بردارد، می تواند موجب روابط بهتر روسیه ـ ناتو نیز بشود. بر این مبنا برخی مدعی اند که پوتین از ژئوپلتیکی کردن سیاست خارجی استفاده می کند تا پیروزی های اقتصادی را به سرمایه سیاسی و استراتژیک تبدیل نماید. سوال اصلی که در این پژوهش می توان مطرح کرد اینکه متغیر انرژی از چه تأثیری بر روابط روسیه و اروپا برخوردار بوده است؟ در این راستا یک فرضیه اصلی ما این است که مولفه ی انرژی به وابستگی اروپا به این دولت و تقویت نقش بین المللی مسکو کمک کرده است. همین فرضیه چراغ راهنمای ما در این پژوهش بوده و در فصل های مختلف دنبال می شود.
مریم باقر سلیمی اصغر کیوان حسینی
امروزه محققان روابط بین¬الملل به نقش مهم و برجسته رژیم بین¬المللی خلع سلاح و کنترل تسلیحات در همکاری و هم¬گرایی جهانی بین بازیگران نظام بین¬الملل اذعان دارند. در شکل¬گیری این رژیم بین¬المللی مولفه¬های گوناگونی می¬تواند تاثیرگذار باشد که در پژوهش پیش¬رو نقش دو فاکتور "اراده قدرت¬های بزرگ" و «تحول در تکنولوژی نظامی» محوریت قرار گرفته¬است. پژوهش حاضر می¬کوشد با تبیین متغیر مستقل(اراده قدرت های بزرگ و تحول در تکنولوژی نظامی) و متغیر وابسته(رژیم بین المللی خلع سلاح و کنترل تسلیحات) و همچنین تاثیرپذیری این دو متغیر از یکدیگر با کاربرد روش توصیفی-تحلیلی زمینه ها، روندها و جریانات شکل¬گیری رژیم بین¬المللی کنترل تسلیحات و خلع سلاح را مورد بررسی قراردهد. و در نهایت فرضیه پژوهش یعنی این گزاره که در جریان شکل¬گیری و تقویت رژیم بین¬المللی خلع سلاح و کنترل تسلیحات، "اراده قدرت های بزرگ" و«تحول در تکنولوژی نظامی» تاثیر مهمی داشته¬اند با بررسی پیمان ها، معاهدات، طرح¬ها و سیاست¬های عملی قدرت¬های بزرگ و همچنین دانش فنی و تکنولوژی¬های نظامی در جهت تقویت نظام خلع سلاح و کنترل تسلیحات مورد تایید واقع می¬شود.
سارا اکبری وحید سینائی
در طول تاریخ سیاسی_ اجتماعی معاصر ایران شاهد ظهور و نقش آفرینی گروه¬های سیاسی _ اجتماعی چندی هستیم. هر یک از این گروه¬ها بنابر مقتضیات زمان و بسترهای فکری، اجتماعی و اقتصادی خود روابط متفاوتی با ساخت سیاسی برقرار نموده و در تحولات و پویش¬های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مشارکت داشته¬اند. یکی از این گروه¬ها، بازاریان بوده¬اند. رابطه ساخت قدرت با بازار به عنوان یک نهاد اقتصاد سنتی در ایران معاصر دارای اهمیت ویژه¬ای است. این موضوع در دوره جمهوری اسلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش حاضر می¬کوشد که با شیوه توصیفی _ تاریخی این مهم را در دوره جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار دهد. به نظر می رسد که با وقوع انقلاب، بازاریان به دلیل نقش و مشارکت گسترده¬ای که در جریان مبارزه و پیروزی انقلاب اسلامی داشتند، توانستند از طریق ائتلاف با نمایندگان محافظه¬کار سنتی که از منافع بازار و بخش خصوصی حمایت می¬کردند، به ساخت قدرت ورود یافته و جایگاه سیاسی خویش را ارتقاء بخشند. ارتقاء جایگاه سیاسی و نفوذ بازار در ساخت سیاسی در دوره جمهوری اسلامی به طور مشخص از طریق اصلی¬ترین تشکل سیاسی آن یعنی «جمعیت موتلفه اسلامی» صورت پذیرفت. بررسی¬ها نشان می¬دهد که ورود بازار به ساخت قدرت درجهت¬گیری¬های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن تاثیر ویژه¬ای داشته و قدرت چانه¬زنی این طبقه را در تعیین سیاست¬های دولت بالا برده است. البته ورود بازار به ساخت قدرت در این دوره به معنای عدم وجود تنش میان بازار و قدرت حاکمه به ویژه جریان های چپ گرا و مدرن نیست بلکه همین عناصر تلاش کرده¬اند فعالیت¬های بازار را بیشتر تحت قیود و مقررات دولتی درآورند.. این در حالی است که به نظر می¬رسد هم زمان با افزایش جایگاه سیاسی بازار در این دوره، نقش و جایگاه اجتماعی آن دگرگون و از قدرت بسیج¬گری اجتماعی آن کاسته شده است.
روح الله فاطمی نسب محمدجواد رنجکش
هدف این پژوهش بررسی نقش نهادها و سازمان های غیردولتی بر روند کنترل تسلیحات در دوره پسا جنگ سرد در بستر جهانی شدن مسائلی چون دموکراسی و حقوق بشر می باشد. سوال اصلی پژوهش بر این پایه استوار است که عوامل موثر بر تحول نقش مردم در روند کنترل تسلیحات چگونه است؟ صورت بندی فرضیه بدین گونه است که در دوران پسا جنگ سرد، رسانه ها، شبکه های اجتماعی و سازمانهای مردم نهاد موجب تقویت نقش های مردمی در روند کنترل تسلیحات گردید. روش این پژوهش به صورت تحلیلی توصیفی و ابزار گردآوری داده ها اسناد کتابخانه ای می باشد. یافته¬ها حاکی از آن است که نهادها و رسانه های غیردولتی نقش بارز و موثری در این زمینه ایفا نمودند و یکی از عوامل موثر بر اجماع و توافقات جهانی در زمینه کنترل تسلیحات می باشد.
محمدرضا باقری سید احمد فاطمی نژاد
در این جستار، رویکرد امنیتی اسرائیل نسبت به برنامه هسته ای ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران با رهیافت نظری موازنه تهدید مورد بررسی قرار خواهد گرفت؛ و این پرسش اساسی مطرح می گردد که چرا رویکرد امنیتی اسرائیل نسبت به برنامه هسته ای ایران بعد از انقلاب اسلامی تغییر کرده است؟ در این راستا، فرضیه ی پژوهش این گونه مطرح گردید که برداشت اسرائیل از تهدیدزا بودن برنامه هسته ای ایران بعد از انقلاب اسلامی موجب اتخاذ سیاست های ضدایرانی آن شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش مقایسه ای است؛ یعنی تأثیر چهار متغیر قدرت کلی ، مجاورت، قدرت تهاجمی و نیات تهاجمی ایران طی دوره های قبل و بعد از انقلاب بر احساس تهدید اسرائیل از برنامه هسته ای ایران باهم مقایسه می شود و مشخص می گردد که تغییر کدام یک از متغیرهای فوق باعث تغییر سیاست امنیتی اسرائیل در قبال ایران بعد از انقلاب شده است . یافته های پژوهش پس از بررسی دلیل تغییر رویکرد اسرائیل نسبت به برنامه هسته ای ایران بیانگر آن است که به لحاظ متغیرهای قدرت کلی و مجاورت جغرافیایی تغییر زیادی در وضعیت ایران نسبت به قبل از انقلاب رخ نداده است و به لحاظ قدرت تهاجمی و نیات تهاجمی وضعیت ایران متفاوت شده است و این باعث احساس تهدید اسرائیل گردیده است. اگر توانمندی هسته ای ایران به متغیرهای فوق افزوده شود احساس تهدید اسرائیل مضاعف می گردد. بنابراین رویکرد اسرائیل نسبت به برنامه هسته ای ایران در مقایسه با قبل از انقلاب تغییر کرده است.
مجید نصیری نسب محمدجواد رنجکش
هدف این پژوهش شناسایی ابعاد مختلف سیاست خارجی ایران با روش تحلیل گفتمان است. برای این منظور سه دوره زمانی برجسته در تاریخ معاصر ایران، مورد توجه واقع شده است. سیاست خارجی محمد مصدق از اردیبهشت سال 1320 تا مرداد 1332، سیاست خارجی محمدرضا پهلوی از سال 1342 تا 1357 و سیاست خارجی امام خمینی از سال 1357 تا 1368. رویکرد برگزیده شده توسط این پژوهش، تحلیل گفتمان بر اساس رهیافت ارنستو لاکلو و شانتال موف می باشد. سوال اصلی این پژوهش بر این پایه است که، گفتمان های محمد مصدق (1332 – 1330)، پهلوی دوم (1357-1342) و امام خمینی (1368 – 1357)، در قبال غرب در سیاست خارجی ایران چه همانندی ها و ناهمانندی هایی داشته اند؟ و فرضیه نیز بدین طریق صورت بندی شده است : به نظر می رسد گره گاه های گفتمانی، در گفتمان های رویکرد به غرب در هر یک از دوره های محمد مصدق (1332 – 1330)، پهلوی دوم (1357- 1342) و امام خمینی (1368 – 1357)، با بر ساختن معناهای مورد نظر خود باعث طرد و به حاشیه راندن سایر گفتمان های ممکن در سیاست خارجی ایران شدند. بر این اساس : الف) همانندی گفتمان های مذکور به حاشیه راندن سایر گفتمان هاست. ب) ناهمانندی این گفتمان ها در این است که : 1. در دروان نخست وزیری مصدق گفتمان ملی گرایی وی که در بستر آن رویکرد استقلال خواهی (موازنه منفی) در برابر غرب به اجرا درآمد، مبنای سیاست خارجی او بود. 2. گفتمان جهان گرایی شاه که بر اساس آن سیاست شباهت با غرب پیگیری می شد مبنای سیاست خارجی شاه را تشکیل داد. 3. پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفتمان تقابل با غرب امام خمینی که بر پایه آن سیاست ضدیت با غرب و قدرت های بزرگ اجرا گشت به عنوان چارچوب سیاست خارجی مطرح شد. یافته ها حاکی از آن است که هریک از گفتمان های سه گانه فوق در دوره های ذکر شده، با استفاده از ابزارهای زبانی و غیرزبانی و مبتنی بر مفاهیم ارائه شده از سوی نظریه گفتمان لاکلو و موف یعنی دسترسی، اعتبار، عاملان سیاسی، و طرد و برجسته سازی توانستند خود را به عنوان گفتمان حاکم و هژمون مطرح و بدین سبب سایر گفتمان ها را در سیاست داخلی و سیاست خارجی به حاشیه برانند.
علی مرتضوی احمد فاطمی نژاد
در این جستار، سیاست خارجی آمریکا در دوره ی کلیتنون و بوش در وهله زمانی بین سال های 1992 تا 2008 در جنوبی شامل سه کشور آذربایجان، گرجستان و ارمنستان با رهیافت نظری صلح دموکراتیک مورد بررسی قرار گرفت، و این پرسش اساسی مطرح می گردد که سیاست خارجی آمریکا در دوره های کلینتون و بوس پسر در کشورهای قفقاز جنوبی از چه همسایی و ناهمسایی برخوردار بوده است؟ در این راستا فرضیه ی پژوهش این گونه گردید که سیاست خارجی آمریکا در قبال کشورهای قفقاز جنوبی در دوره ی کلینتون از مولفه های لیبرالی اقتصادی و دموکراتیک و دوره ی بوش پسر از متغیر امنیتی مبارزه با تروریسم و تامین انرژی تاثیر پذیرفته است. روش موردی در این پژوهش، توصیفی – تحلیلی و با رویکرد تطبیقی بوده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که در دوره ای که دولت امریکا بعد از فروپاشی شوروی سابق برای حفظ جامعه ی لیبرال در کشورهای قفقاز جنوبی به گسترش دموکراتیک اقدام نمود و زمینه سازی ائتلاف های جدید همسو با سیاست های خود را به وجود آورد و در دوره ی بوش پسر به بهانه ی مبارزه با تروریسم و حادثه ی 11 سمپتامبر 2001 برای نفوذ بیشتر بر منطقه ی قفقاز جنوبی مولفه های امنیتی مبارزه با تروریسم مورد استفاده قرار داد و به مداخله در کشورهای منطقه اقدام نمود.
محمدجواد رنجکش احمد ساعی
چکیده ندارد.