نام پژوهشگر: سمیه امیدواری
حسین ظفریان ریگکی سمیه امیدواری
نیاز به آموزش از بدو پیدایش بشر امری لازم و ضروری در راستای ادامه حیات بود،این پدیده رفته رفته و باتوجه به نیاز انسان که از حالت آغازین خود فاصله گرفته بود به یک مقوله اساسی در بین مردم تبدیل شد و باعث به وجود آمدن فضاهایی اختصاصی جهت این موضوع شده است، با شکل گیری این فضاها که همان مدارس هستند و با توجه به پیشرفت علوم، آموزش شکلی آکادمیک به خود گرفت. فرم مدارس نیز با توجه به نیاز در ادوار گوناگون تغییر یافته تا به شکل امروزی رسیده است. فرم و شکلی که شاید تأثیر زیادی در رابطه ی علماء و مردم داشته است. که اکنون خبری از این موضوع نیست! بررسی نظام آموزش سنتی و الگوهای مدارس سنتی می تواند در ساختار مدارس جدید و همچنین ارتباط علوم و هنرهای مختلف نقش موثری داشته باشد. این پژوهش با هدف بررسی الگوهای مدارس در ادوار گذشته به دنبال راهکاری برای بازگرداندن مدارس در متن اجتماع، افزایش تعاملات میان قشرهای تحصیلکرده و اجتماع مردم می باشد. و همچنین با شناسایی الگوهای سنتی در مدارس و معاصرسازی آنها به بالا رفتن کیفیت فضاها کمک خواهد کرد. نتایج حاصله از این راهکارها می تواند در تعامل اجتماعی مردم، ارتباط اقشار مختلف، در یک فضای شهری اجتماعی و علمی فرهنگی موثر واقع شود.
شیوا تومانی حسین مهدوی پور
خانه سرپناه و مأمن انسان، مکانی است که بازگشت آدمی پس از گذران اوقات کار خود خارج از خانه به سمت آن است تا روح و جان خسته ی خود را تسکین دهد.او در خانه علاوه بر انجام افعال زیستن،فعالیت های دیگری را در کنار خانواده صورت می دهد.علاوه بر این فعالیت ها که رویدادهای انسانی است.محیط و طبیعت و کالبد هم رویدادهایی را در خانه موجب می شوند ، که مواجه رویدادهای انسانی با رویدادهای طبیعی و مکانیکی؛رفتارهای انسان را به وجود می آورد. امروزه به علت عدم توجه صحیح به رویدادهایی که در خانه ها شکل می گیرند و نادیده گرفتن تأثیر رویدادها بر روح انسان؛شاهد شکل گیری مسکن هایی هستیم که متناسب با راه و رسم زندگی و رویدادهای طبیعی که حیات بخش خانه و تعالی بخش روح انسان است؛ساخته نمی شوند و خانه فضایی که برای انسان فراتر از سرپناه ؛و مکانی است که هستی او با هستی این نوع فضا عجین می شود و علایق و احساسات و ارزش ها و عواطف او در آن ظهور پیدا می کند.و بازیابی انسان از خودش ، همچنین اجتماع او با خانواده در خانه محقق می شود ؛ امروزه متأسفانه صرفاً به فضایی جهت انجام افعال زیستن تبدیل شده است. حال شناخت صحیح این رویدادهای صورت گرفته در خانه و توجه به آن ضروری است زیرا که تمام تجربیات و خاطرات ما از فضاها، از الگوهای رویداد شکل گرفته در فضاها محقق می شوندو الگوهای فضا بر اساس الگوهای رویداد صورت می گیرند. جهت رسیدن به الگوی مطلوب مسکن، پس از مطالعه ی نظری و شناخت مفاهیم اصلی و به طور مشخص مفهوم رویداد و پیگیری آن در مصادیق خانه های قدیم و معاصر بر اساس مشاهده و مصاحبه از ساکنین خانه ها، به توصیف و تحلیل کیفی رویدادها در خانه ها پرداخته و بر اساس فرضیات شکل گرفته به دسته بندی و استخراج آن ها دست زدیم.تا نتایج به دست آمده در قالب الگوهای ارائه شده رهنمون و دست مایه ی طراحی خانه های امروزی شود.
بهروز اقبالی درخشان کاظم مندگاری
بازارها با پیشینه ی تاریخی زیاد، از عوامل مهم شکل دهنده ی شالوده ی شهرها هستند و به واسطه ی عملکرد و جایگاهشان در عرصه ی مدنی، ارتباطی تنگاتنگ با عموم مردم از هر مقام و جایگاه اجتماعی برقرار می نموده اند. از دیگر نظر، مجتمع های تجاری چندان که باید نتوانسته اند همپای بازارها، نقشی موثر بر تعاملات اجتماعی داشته باشند و صرفاً به پایگاهی برای خریدوفروش تبدیل شده اند. پس سوال اصلی نحوه ی به¬کارگیری الگوهای بازار سنتی در مجتمع های تجاری می باشد. الگوها که از تفکرات کریستوفر الکساندر اخذ شده اند، گستره ای وسیع را در بر می گیرند که این گستره در بازار که به عنوان عنصری شهری و معماری، حضور پررنگی دارد. بنابراین تحقیق بر اساس تئوری زبان الگو سعی بر آن دارد تا مباحث کیفی الگوهای بازار سنتی را در مجتمع های تجاری به کار ببرد. این تحقیق با مطالعه ی نظری و کاربردی بازارها و با توصیف و تحلیل آن، به شناخت الگوی بازار می پردازد و به شناخت بهتر بازارهای سنتی نائل می شود. برای نشان دادن صحت فرضیه ی ارائه شده از طریق مصاحبه هایی از کسبه و مردم در نمونه مورد مطالعه ( بازار شهر همدان) و از طریق تحلیل کیفی و محتوایی مصاحبه ها، در ابتدا به شناخت الگوهای بازار می رسیم و در ادامه امکان حضور الگوهای بازار سنتی در مجتمع های تجاری سنجیده می شود. نتایج حاصل از مصاحبه ها نشان می دهد که در بازارها مردم نیاز تعاملات بیشتری را حس می کنند. نظام فضا¬بندی الگوهای مستخرج از بازار ما را به این مهم می رساند که این نظام به طور کامل در بازارهای معاصر دیده نمی شود. به این اعتبار که این تحقیق هم جنبه ی شهری و هم جنبه معمارانه دارد، می توان در پروژه هایی که این دو وجه در آن حضور دارند، با توجه به اصول زبان الگو و روشی که در این تحقیق به کار برده شد، تکیه کرد. در ادامه می توان گفت که طراحان و به خصوص کسانی که در مسیر آموزش قرار دارند با استفاده از شناخت الگوها، تأثیر حضور این زبان را در شکل گیری به سامان معماری افزایش دهند.
آزاده مساوات کاظم مندگاری
طبیعت خاستگاه انسان و محمل زندگی اوست و قرابتی خاص بین انسان و طبیعت وجود دارد؛ چراکه ماده اولیه خلقت انسان از طبیعت گرفته شده است. بنابراین وابستگی او به طبیعت غیر قابل انکار است. در گذشته این پیوند ناگسستنی از طریق تجلی حیاط در کالبد معماری صورت می گرفت. اما امروزه با توجه به تغییراتی که در انسان امروزی بوجود آمده و بواسطه آن، تغییر در نیازهای او و نحوه برآورده کردن این نیازها، شیوه زندگی او نیز متفاوت شده است که خود عاملی تأثیرگذار بر سکونت و کالبد امروزی است. اما مسئله ی اساسی گسیختگی پیوند انسان با طبیعت در طول تغییراتی است که در کالبد و شیوه ی سکونت انسان امروزی اتفاق افتاده است. بی هویت شدن حیاط از لحاظ کاربردی در عصر امروز می تواند یک نمونه از سرعت تغییر بدون آمادگی در شیوه ی سکونت انسان امروزی به-حساب آید. یا به عبارتی دگرگونی، ورود و پذیرش بسیاری از پدیده های جدید مانند آپارتمان، سریع تر از آن صورت می گیرد که جامعه بتواند آداب و عادات سنتی خود را پشت سر گذاشته و با فرهنگ کاربرد آن ها هماهنگ شود. حیاط که در گذشته جزئی از فضاهای مسکن و قلمروی خصوصی ساکنین و در ارتباطی تنگاتنگ با زندگی بوده است، اکنون با تغییر مناسبات و شکل جدید زندگی و متناسب با آن پدید آمدن روابط اجتماعی در حوزه های مسکونی، دچار تغییراتی شده است. حیاط های امروزی در این روند روبه رشد جوامع امروز به عنوان فضایی جهت پاسخ گویی به نیازهای مختلف جسمی، روحی و روانی ساکنین در جهت افزایش آسایش و بالا بردن نیازهای انسان ها نیست و به پس مانده ای از ساخت و ساز کالبدی بنا تبدیل شده است. حیاط تنها یک فضای مهم در خانه نیست، بلکه هویت و معماری کل خانه را شکل می دهد؛ گویی هندسه خانه از حضور و تعین حیاط تقدیر می شود. و حیاط می تواند حقیقت خانه و معماری آن را در خود جای دهد. لذا حیاط نه فقط عضو برتر و لاینفک خانه است بلکه عالی ترین و حقیقی ترین تحقق و تعین حیاط در مکان خانه متجلی می گردد. عجین شدن معماری خانه با حیاط نمود مطلوب ترین نحوه سکونت و ایجادکننده ی عالی ترین مکان برای آن است که کامل ترین، زیباترین و لطیف ترین تجلی مفهوم حیات در خانه را سبب می شود. امید که بتوان از نتایج حاصل جهت پیشبرد پژوهش های آتی در راستای سایر ابعاد حیاط استفاده نمود و به پشتوانه ی آن به طراحی هایی با چنین کیفیت های فضایی دست یافت.
سیما حشمت سمیه امیدواری
با نظر به اینکه هر جامعه برای نشاط معنوی، نیاز به عوامل فرهنگی و هنری دارد و با توجه به غنای فرهنگ ایران از نظر تنوع آئینها و جشنهای باشکوه که قدمت آنها به تاریخ و تمدن ایران زمین برمی گردد، طراحی مکانی با مفهوم مرکز گرایی برای گردهمایی ایرانیان پاسخ مناسبی برای این مهم به نظر می رسد. مفاهیم مرکز به خصوص در معماری ایرانی، معانی ژرف و واجد مفاهیم فرا مادی و عرفانی هستند؛ که انسان را از ماده فراتر می برند و به هویت معنوی نزدیک می سازند. مفاهیمی که ریشه در باور های قدسی مردمان هر سرزمین دارند و حضور رمزگونه آنها شاهدی است بر نگاه لطیف و ظریف هنرمند معمار، که همانند خالق هستی بر اثر مخلوق خود روح می دمد. فلسفه وجودی جشنهای ایرانی، گردهمایی مردم به منظور حفظ وحدت ملی، و بهره بردن از هنر نمایش در این جشنها، برای حفظ باورها و فرهنگ ایرانی بوده است. نقش عناصر مقدس مرکزگرا در مکان برگزاری آنها خود حکایت از مرکزگرایی این آئینها دارد تاآنجا که ظرف مکان برای برپایی جشنها و آئینها را نیز مرکزگرا می سازد. مرکز گرایی از اصول ذاتی بشر از گذشته تا حال بوده است. برای همین ادیان و آئینها نیز همواره از این اصل پیروی می کردند چرا که در ذات هستی، همه انسانها یگانه اند و برای همین، باور های آنها نیز مشابه و گاهی حتی یکسان می شود.این رساله بر آن است؛ تا مفاهیم مرکز در معماری ایرانی را معرفی و نقش آن در برگزاری جشنهای آئینی ایرانیان را بیان کند. با نظر به اینکه وحدانیت در هر مرتبه ای، ما را به منشأ و مرکز عالم متصل می کند؛ ظرف مکانی در خوربرگزاری این آئینها لازم است؛ چرا که از این مرتبه، هر اثر معماری فقط بنایی برای زیست، نیست بلکه جایگاهی است برای وصل شدن به مرکز حقیقت الهی.
مهشید ردائی محمد رضا نقصان محمدی
توجه به طراحی اقلیمی ، به گونه ای که با حداقل انرژی مورد نیاز و حداکثر استفاده از انرژی های طبیعی بهترین شرایط را در ساختمان ایجاد نماید،از الزامات زندگی امروزی است. شرایط اقلیمی شهر یزد به عنوان سایت طراحی، ما را بر آن داشت تا به بازخوانی راهکارهای اقلیمی خانه های بومی شهر یزد در دستیابی به معماری سبز بپردازیم. قطعا" تقلید از کالبد معماری گذشته مد نظر نیست، بلکه درک پایداری بنا در زمان و مکان خود و درک ارزش های کارای امروزی آن ، مورد نظر است.طراحی این مجموعه، در جهت برطرف نمودن نیازهای فضایی و عملکردی با نگاهی دقیق تر به اقلیم شهر یزد و ایجاد شرایط آسایشی درون ساختمان و فضای باز اطراف مد نظر می باشد و در انتها به ارائه راهکارهای اقلیمی در شهر یزد انجامید. سعی شد طراحی به گونه ای باشد که از انرژی مناسب استفاده نموده ،با محیط همسو شده ، در منظر اطراف خویش به درستی نشسته و از همه مهم تر با کل طبیعت سازگار گردد و در تطابق و هماهنگی با بستر طبیعی اش شکل بگیرد. ایده های جذب مستقیم نور خورشید با استقرار حداکثر بازشوها به سمت جنوب و جنوب شرق ،جذب منفصل از طریق فضای گلخانه و ورود هوای گلخانه به واحدهای مسکونی از طریق دریچه های تعبیه شده، استفاده از کوران طبیعی و ایجاد برودت تبخیری از طریق حوض های واقع در حیاط های شمال غربی و انتقال هوای خنک به بخش مسکونی سایت،تعبیه ی حوضخانه و در نظر گرفتن دریچه های ورود هوای مرطوب و خروج هوای گرم در واحدهای مسکونی ،تعبیه ی گودال باغچه در جبهه جنوبی سایت ، ایجاد بادشکن در جبهه شمال غربی تا مانع ورود باد و خاک منطقه به داخل مجموعه مسکونی شود، مبانی طراحی را شکل داده است که به این طریق با رویکرد اقلیم به طراحی مجموعه مسکونی رسیدیم.
فاطمه باقری سید عباس یزدانفر
این چنین استباط می گردد که برای رفع مشکل مسکن روستایی به عنوان نمونه کامل معماری امکان در طراحی مسکن ،باید به نقش امکان در معماری روستایی توجه نمود. معماری امکان در تمامی مراتب خویش در مسکن روستایی به منصه ظهور رسیده است ،مسکنی که هم محل معیشت است و هم مامن خانواده،این همان اولین رویکرد به معماری امکان است ، در مسکن روستایی توجه به چگونگی رابطه با محیط اطراف آنقدر به دقت مورد توجه قرار گرفته که می توان به راحتی اصول روانشناسی محیط را از آن یادگرفت پس رویکرد دوم در معماری امکان نیز در آن بروز می یابد و در مرتبه نهایی از آنجا که رمز زبان معرفت به هستی است ،روستایی با معرفت به هستی مسکن خویش را بنا می کند و بالاترین سطح معماری امکان را در معماری خویش متجلی می سازد.بنابراین برای رهایی از بحران مسکن روستایی باید نیازهای روستاییان با توجه به اقتضائات زمان بازیابی گردند و در مرتبه بعد با دسته بندی این نیازها و تعیین مراتب و تناطر آنها با ساحت های حیاتی انسان ، برای پاسخ گویی به آن به معماری امکان متوسل شد.زیرا جنس اولیه معماری روستایی ،معماری امکان است.
سمیه امیدواری نریمان فرحزا
چکیده ندارد.