نام پژوهشگر: مهناز امیر خانی
مرضیه رمضانی کوشک زهره توازیانی
چکیده: فلسفه ی ماتریالیسم دیالکتیک، جزء فلسفی مارکسیسم را تشکیل می دهد. این فلسفه دارای اصولی چهارگانه است. این اصول عبارتند از: 1)اصل تضاد 2)اصل حرکت عمومی 3)اصل تأثیر متقابل 4)اصل گذار از کمیت به کیفیت پژوهش گر در این رساله به نقد و بررسی این اصول می پردازد. بدین نحو که با تتبع در منابع مارکسیستی در هر فصلی ابتدا به توضیح یکی از این اصول از دیدگاه مارکسیست ها پرداخته و در ادامه نقد و برررسی مربوط به آن اصل را آورده است. نتیجه ای که نگارنده پس از بررسی و نقد به آن رسیده ، این است که : این اصول بر خلاف مدعای مارکسیست ها به هیچ وجه قابلیت شناسایی جهان را ندارند.نکته ی مهم تر این است که، این اصول حتی در برخی موارد با یکدیگر تناقض دارند . واژگان کلیدی: مارکسیسم- ماتریالیسم- دیالکتیک- تضاد- حرکت- ماتریالیسم دیالکتیک
ریحانه موذن فردوسی مهناز امیر خانی
قرآن کریم یقین را پاس داشته و همگان را به تحصیل آن فرمان داده است. از این رو در بسیاری موارد از استدلال به عنوان وسیله ی رسیدن به یقین استفاده کرده است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی سوره ی بقره استدلال ها و برهان های آن را استخراج و در قالب استدلال های منطقی و همچنین صورت بندی نمادین تنظیم کند. بر این اساس تعداد آیات شامل استدلال نسبت به کل آیات سوره ی بقره و همچنین نوع استدلال منطقی (اعم از قیاس، استقرا و تمثیل) به کار رفته و نیز میزان انواع قواعد استنتاجی مورد استفاده در آن ها با عنایت به موضوعات مورد بحث در آیات، در قالب جدول و نمودار تفکیک و مشخص شده و به نحو آماری ارایه شده است.
آسیه ولیپوری گودرزی نرگس نظرنژاد
. ما در تحقیق حاضرکوشیده ایم تا با روشن سازی مفاهیم و مولفه های شبهه و بیان ارتباط بین آن ها به بررسی نظر استاد در این زمینه بپردازیم. استاد در تحلیل ارتباط علم پیشین الهی و اختیار آدمی به این که متعلق علم الهی نظام سببی مسببی است، اشاره می کند استاد اختیار را گاهی به علم، اراده، قدرت فاعل و گاهی به انجام دادن فعل بر طبق خواست فاعل بدون هیچ اجباری تفسیر کرده اند قضا و قدر الهی از نظر استاد چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی مسببی جهان از علم و اراده ی الهی نیست، به اعتقاد استاد افعال بشری سرنوشت غیر حتمی دارد؛ زیرا به انواع اختیارها بستگی دارد. به عقیده ایشان، علم پیشین الهی نه تنها با اختیار بشری ناسازگار نیست بلکه اعتقاد به علم پیشین الهی تقویت کننده اختیار بشر است.
لیلا زنگنه مهناز امیر خانی
براساس نظریه فطرت در ساده ترین تقریر؛ انسانها نوع واحدی هستند، دارای ماهیت مشترک؛که این ماهیت مشترک برخوردار از ویژگی ها و لوازم مشترکی است که در تمام افراد نوع وجود دارد. مطالعه آثار ملاصدرا نشان می دهد که وی در باب فطرت به مطالعه مستقل فلسفی یا عرفانی نپرداخته است؛ ولی مبحث فطرت در آثار او¬¬ به تفصیل و متأثر از انس او با آموزه های دینی ، به خصوص در آثار عرفانی و تفسیری اش نمایان است.صدرا همچون بسیاری از متفکران پیشین، معتقد به خداشناسی فطری است.اما تفاوت وی با دیگران در این است که وی برای این نوع از خداشناسی، پشتوانه فلسفی تدارک دیده است. وی با در نظر گرفتن دو ولادت برای انسان؛ ولادت اول(طبیعی) و ولادت ثانی(معنوی)، ورود به عالم معنا و بازیابی شخصیت دوباره را در گرو رسیدن به "ولادت ثانی" می داند؛ و حصول این ولادت و گشودن قفل دروازه عالم معنا را تنها از طریق پیمودن راه انبیاء(ع) وعمل به تعالیم ایشان، امکان پذیر می داند. افزون بر آن در نظام حکمت صدرایی مسأله حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول، دو مبنای فلسفی برای تحلیل و تبیین عبور از فطرت اول به فطرت ثانی است. در این پژوهش تلاش شده است بر اساس این دو مبنا و دیگر مسائل فلسفی و راهکارهای موجود در شریعت، مسأله عبور از فطرت اول به فطرت ثانی تحلیل شود.