نام پژوهشگر: محمد رضا بارانی
زینب میرزایی مهرابادی علی محمد ولوی
چکیده از آنجایی که امام حسن(ع)، سبط پیامبر و امام دوم شیعیان، مورد توجه برخی اسلام شناسان غربی واقع شده اند و آنان دعاوی و شبهاتی را پیرامون شخصیت فردی، خانوادگی و سیاسی ایشان مطرح کرده اند، رساله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی و از طریق جمع آوری، فراوانی سنجی و پردازش اطلاعات به ترجمه و شناسایی دیدگاه های آنان از نیمه دوم قرن نوزده تا اواخر قرن بیستم پرداخت؛ در حقیقت در این نوشتار این سوال مطرح می شود که آیا تصویر امام حسن(ع) در آثار اسلام شناسان نیمه دوم قرن نوزدهم تا پایان قرن بیستم، بر اساس شاخصه هایی که در مرحله مقدماتی استخراج شده، تفاوت معناداری یافته یا خیر؟ نگارنده با بررسی زندگی فردی، خانوادگی و سیاسی امام در خلال آثار اسلام شناسان به این نتیجه رسیده است که هنوز تصویر ارائه شده از امام حسن(ع) واقعی نیست و برمبنای منابع اصیل اسلامی نگاشته نشده است.
ناصر انطیقه چی حسین مفتخری
چکیده دولت شیعی آل بویه(320-447 هـ.ق/932-1055م) در ایران و عراق بوسیله فرزندان بویه تأسیس گردید.گرچه دوره حاکمیت آن ها مصادف با قدرت گیری حکومت های مستقل و نیمه مستقل دیگری در قلمرو اسلامی بوده و ضعف خلافت عباسی را بوجود آورده بود اما همین دوران به عصر رنسانس فرهنگی در تمدن اسلامی معروف است.عوامل و عناصر متعددی در شکوفایی فرهنگی و تمدنی در این عصر نقش داشته اند. اما مهمترین عامل را باید «اصل مدارای دینی و مذ هبی» دانست که از آن به مادر تمدن ها نیز تعبیر شده است.این اصل ریشه در ذات اسلام داشته و از آموزه های پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) می باشد.پرسش اصلی پژوهش پیش رو این است که:مدارای دینی و مذهبی در ملک داری بویهیان و آثار و نتایج آن بر توسعه و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی چه بوده است؟ برای دستیابی به پاسخ این پرسش،در ابتدا به روش توصیفی-تحلیلی که روش معمول تاریخی است،زمینه های تاریخی،اعتقادی،فرهنگی،اجتماعی و سیاسی مدارای بویهیان مورد واکاوی قرار گرفت و مشخص گردید که مدارای دینی و مذهبی در حکومت آل بویه از جایگاه سیاسی،اجتماعی، نظامی و مذهبی برخوردار بوده است به طوری که آن ها از همه کسانی که صلاحیت لازم در تشکیلات اداری و اجتماعی مانند:وزارت،قضاوت ،فرماندهی لشکر،دیوان مظالم،امیرالحاج و نقابت علویان را داشتند بدون توجه به دین و مذهب آن ها استفاده می کردند که منجر به شکوفایی و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو آنان گردید.دستاورد و کاربرد این رساله نیز توجه به نقش مهم مدارای دینی و مذهبی در تقریب مذاهب و تولید علم و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی است. واژه های کلیدی: مدارا-تسامح و تساهل-قرن چهارم و پنجم هجری-آل بویه -فرهنگ و تمدن اسلامی
وحید متشکر آرانی محمد رضا بارانی
همان طور که هر پدیده طبیعی و مادی، زاییده ی علت یا علل و عواملی است که دست به دست هم داده آن را پدید می آورند، هر پدیده ی اجتماعی و هر حادثه ای هم که در جهان اتفاق می افتد، بدون علت نیست. این مسأله چه در حوادث کوچک روزمره و چه در تحولات و حوادث مهم اجتماعی و رویدادهای مهم جهان صادق است. مشارکت و یا عدم مشارکت جریان های شاخص در انقلاب ها، قیام ها، جنبش ها و نهضت های ملی و مذهبی از یک سلسله عوامل و انگیزه های اجتماعی و سیاسی و دینی سرچشمه می گیرد که در نهاد جامعه نهفته است. از این رو تحقیق و بررسی پیرامون علت عدم همراهی چنین انقلاب هایی، بدون توجه به ریشه ها و عوامل اصلی و کلی آن ها، منطقی نیست. از طرف دیگر، حوادث تاریخی و علت یابی در مورد آن ها، مثل حلقه های زنجیر، بهم پیوسته است و لذا اگر این حلقه ها مجزّا از هم، مورد بحث قرار گیرد، نتیجه مطلوب فراهم نخواهد شد. عدم مشارکت جریان های شاخص در واقعه کربلا و نهضت عاشورا از این معنا مستثنی نیست. از این رو باید این موضوع از نظر ریشه های تاریخی و اجتماعی، نظامی و اقتصادی، و زمینه های دینی و اعتقادی و با توجه به تسلسل حوادث مهم تاریخ اسلام از سال ده و یا حتی قبل از آن تا سال شصت هجری مورد بررسی قرار گیرد. همگام با شکل گیری حکومت اسلامی و شکل گیری مدنیت مدینه، جریان ها و گروه هایی نیز در کنار آن، شکل و یا رشد و نمو یافتند. برخی از این جریان ها قبلاً در جامعه ی عرب جاهلی موجود بودند، و چنان قدرتمند و ریشه دار شده بودند، که پای به دوره بعد(اسلام) گذاشته و نه تنها به حیات خود ادامه دادند، بلکه رشد و پیشرفت نیز کردند و ریشه هایشان را ناخودآگاه در تمام ابعاد و ارکان جامعه اسلامی نیز گستراندند و به نوعی خودشان را داخل در مفاهیم و فرهنگ اسلامی کردند. به عنوان نمونه جریان سیاسی و شاخصِ قریش در میان اکثر قبایل و جریان ها، صاحب قدرت و نفوذ بود؛ طوری که بسیاری از سمت و مشی های سیاسی از طریق این جریان هدایت می شدند. این جریان در جهان اسلام نه تنها مضمحل نشد، بلکه با ایجاد شاخه ها و جریان های جدید، هم چون؛ جریان تند قریش، جریان میانه و جریان بنی هاشم، پایه ها و ارکانِ نفوذ و تأثیر خود را بر مردم و جریان های دیگر قوت بخشید.این شاخه ها و زیر شاخه ها با تولید و حمایت دوباره از زیرشاخه های جدید خود، تبدیل به یک شبکه پیچیده شدند؛ شبکه ای مخفی که با ایجاد روابط بین جریانی تنها قطب تعیین کننده و تصمیم ساز در بین مردم و جامعه شده بودند. این روابط، گاه به روابطی دو - مانند جریان اموی با جریان اشرافیت- و یا چند طرفه- مانند جریان اموی عثمانی، جریان میانه قریش با جریان قدرت - می رسیدند؛ روابطی که گاه موثِر و گاهی موثَر نسبت به یکدیگر بودند، طوری که اشتراک منافع آنها در این ارتباط ها هدف گذاری شده بود. بدین ترتیب برخی از جریان های شبکه ای از اِعمال نفوذ و قدرت در میان خودشان بوجود آورده بودند و تبدیل به جریان های شاخص در زمان خود شدند؛ جریان هایی که بدون آن که در خارج دیده شوند اثرات و تصمیماتشان را بر جامعه می گذاشتند. ضرورت این مسئله و بحث از آن در اهمیت قیام امام حسین(ع) است که هر چه اهمیت یک موضوعی زیادتر باشد لزوم پرداختن به ابعاد آن نیز بیشتر می شود. قیامی که در آن پسر رسول خدا(ص)اهدف عالی خویش را چنین اعلام کرد؛«اصلاح امت جدم، امر به معروف و نهی از منکر و...» ولی چه شد که جریان های مدعی در برپایی حقوق اسلامی، خود را کنار کشیدند؟ امام به دنبال احیای مکتب اصیل اسلامی، توقع یاری و همراهی تمام مسلمانان را داشتند مخصوصاً از جریان های شاخص که نقطه قوت و محرک اصلی جامعه بودند. لذا در این تحقیق، بعد از فصل اول که کلیاتی از موضوع و مسئله را مورد بررسی قرار می دهد، در فصل دوم جریان های شاخص مناطق مهم جغرافیای جهان اسلام معرفی می شود جریان های شاخص و تأثیرگذاری که به نوعی مربوط به واقعه ی کربلا و عاشورا می شوند و از آن جایی که نوع عملکرد جریان های شاخص تا حد زیادی مربوط به سران(خواص) این جریان ها و احزاب می باشد؛ از این رو در ادامه همین فصل معرفی و شناخت برخی از خواص حضور نیافته، در صحنه ی کربلا انجام شده، بعد به اختصار به بیان دیدگاه های این افراد و علل عدم حضور آن ها در قالب نظرتشان به این قیام نیز پرداخته شده است، در بحث خواصِ شرکت نکرده، مختصری از تاریخچه این افراد نیز مطرح می شود. علل عدم حضور جریان های شاخص و خواص جامعه نیز در قالب کلی در دو فصل از دلایل سیاسی اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فکری فرهنگی، عقیدتی ارائه شده است.
یداله حاجی زاده باب تنگلی نعمت الله صفری فروشانی
در رساله حاضر تحتِ عنوان:«شیوه های مبارزه ائمه اطهار(ع) (تا آغاز غیبت صغری) با غالیان»، تلاش شده است ـ با تقسیم غالیان به دو طیف غالیان جاهل، ساده دل، کج فهم و فریب خورده و غالیان شیاد، فریب کار و دروغ گو ـ شیوه های برخورد امامان(ع) در مبارزه با این گروه منحرف، مورد واکاوی و دقت نظر قرار گیرد. این پژوهش که در شش فصل به نگارش درآمده، علاوه بر شرح و توضیح مسائل کلی مربوط به رساله، همچون: طرح تحقیق، نقد و بررسی منابع، تحدید واژگان و مفهوم شناسی، شناسه غالیان و بیان علل و ریشه های غلو در عصر ائمه(ع)، به تاریخچه غلو و غالیان در عصر ائمه(ع) توجه شده و غالیان این دوره و عقاید آنها مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل های بعدی این رساله، شیوه های مبارزه امامان(ع) با غالیان به دو شیوه مسالمت آمیز و سخت گیرانه تقسیم شده است و بیان شده که نوع استفاده از این شیوه ها، با هر یک از این گروه ها متفاوت بوده است. امامان(ع) در برخورد با غالیانِ جاهل، ساده دل، کج فهم و فریب خورده، عمدتاً از شیوه های ارشادی و مسالمت آمیز و ملایم بهره گرفته اند و در برخورد با غالیان شیاد، فریب کار و دروغ گو بعضا از شیوه های مسالمت آمیز بهره گرفته اند و اگر غالیان را اصلاح پذیر نمی دانستند، به شیوه های قهری و خشونت آمیزی چون لعن، تکذیب، نهی از هم نشینی، رسوا سازی، تکفیر، طرد و برائت از آنها رو آورده اند. و احیانا تحت شرایطی خاص، دستور قتل ایشان را صادر کرده اند. نوع غالیان، شرایط زمانی، در دست داشتن حکومت و مسائلی دیگر، سبب برخورد های گوناگون با غالیان شده است. به همین جهت در فصل پنجم این رساله به «تطور شیوه های برخورد ائمه(ع) با غالیان» پرداخته شده است. اخبار اقدامات ائمه(ع) در برخورد با غلات در منابع مختلف انعکاس یافته است به همین جهت، در پژوهش حاضر سعی شده با تکیه بر دیدگاهی تاریخی و کلامی، و با تکیه بر منابع دست اول، شیوه برخورد ائمه(ع) با غالیان مورد بررسی قرار گیرد.
مرضیه شیردل محمد رضا بارانی
اصل امربه معروف ونهی از منکر به عنوان یکی از اعقتادات دینی در پیدایش جنبشها نقش به سزایی داشته است. رهبران جنبشها با استفاده از این آموزه نظام حاکم را به چلش می کشیدند ومردم به جنبش خویش دعوت می کردند