نام پژوهشگر: سیدعلی قاسم زاده
صدیقه حسینی محسن پورمختار
چکیده داد و ستد فرهنگی و فکری میان اقوام و حتی صاحبان مکاتب فکری، از دیرباز تاکنون مورد توجه بوده است. در تقاطع این مواجهه ی فرهنگی، تضارب آرا و عقاید عرفانی شرق و غرب محملی است که با وجود اشارات بسیار محققان، نیاز به بازنگری و واکاوی دارد. این پژوهش به شیوه ی توصیفی-تحلیلی بر آن است که با تکیه بر متون برجسته ی منثور عرفانی و با بررسی روایات مربوط به گفتگو و مصاحبت عرفای مسلمان و دو آیین یهودی و مسیحی، کیفیت تأثیر و تأثر پیروان این مشارب عرفانی را بررسی و تحلیل کند. از نتایج این پژوهش می توان به میزان و گستره ی تأثیرگذاری عرفای اسلامی بر عرفای مسیحی اشاره کرد. غنای اندیشگانی و آموزه ای عرفان اسلامی به عنوان کلان روایت فرهنگی، عامل اصلی توجه عرفای غیر مسلمان به آن ها برای نشاندن عطش های ناشی از ضعف های معنوی و معرفتی خویش است؛ اگرچه تأثر عرفای مسلمان از عرفای یهودی و مسیحی در ایجاد برخی استحسانات مکتب صوفیه چون خرقه پوشی، برخی از اشکال ریاضت کشی و ... از گرایش عرفای مسلمان به ظواهر مکاتب عرفانی پرده برمی دارد. واژگان کلیدی: ترسا، راهب، عرفان و تصوف، مسیحیت، یهود.
طیبه غیاثی سیدعلی قاسم زاده
چکیده آثار عین القضات همدانی عارف قرن پنجم ه.ق. را بایست نمودار پیوند عرفان و تصوف اسلامی- ایرانی با سیاست دانست. گرچه این آثار در نگاه نخستین، در ردیف آثاری چون رساله قشیریه و کشف المحجوب قرار می گیرند که با هدف آسیب شناسانه و جلوگیری از کجروی مریدان و سالکان از مسیر درست تصوف نوشته شده اند، با تأمل و ژرف اندیشی بیشتر و یاری جستن از شگردهای علمی جدید چون تحلیل گفتمان انتقادی می توان دریافت که این آثار، صرف ارشاد مریدان و سالکان تألیف نشده است، بلکه دنباله ی گفتمانی هستند که از یک قرن پیش با پیشگامی صوفیانی چون حلاج و بایزید در تقابل با گفتمان حاکم شکل گرفته بود؛ نکته ای که گویا تاکنون از این منظر بدان نگریسته نشده است. لذا این جستار، به شیوه ی هرمنوتیک با تکیه بر چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی کوشیده است منظومه فکری مولف را در تقابل با سیاست حاکم آشکار سازد. مطابق دستاورد این پژوهش، آثار عین القضات را بایست آثاری ایدئولوژیک و هویت سالار برای کسب مشروعیت گفتمان عرفانی به شمار آورد که بیشتر در پی نهادینه کردن پادگفتمان عرفان مبارز و تصفیه گر در برابر گفتمان قدرت حاکم با محوریت شبه عقیدتی و ایدئولوژیک است. واژگان کلیدی: عرفان اسلامی، سیاست، عین القضات همدانی، تحلیل گفتمان انتقادی.
عبدالله شیخ حسینی سیدعلی قاسم زاده
چکیده در میان عناصر روایت، پیرنگ و پیوند آن با زمان نقشی محوری دارد؛ زیرا نه تنها کنش شخصیتها و زاویه دید راوی- از دیگر اجزای مهم روایت- در زنجیره پی رفت های آن ظهور و بروز می یابند، کیفیت پیوستگاری آن دو در بازنمایی سبک شخصی و تکنیک های داستانی اهمیتی ویژه دارد. این پژوهش ناظر بر این اهمیت کوشیده است، تفاوتهای دو رمان مرتبط با جنگ تحمیلی یکی "به هادس خوش آمدید" از بلقیس سلیمانی و دیگری "سفر به گرای 270 درجه" ، از احمد دهقان را از منظر پیرنگ ، بخصوص نقش زمان در روایت پردازی زنانه و مردانه از جنگ بپردازد و برای تحقق این هدف ، چارچوب نظری تحقیق خویش را بر یکی از مهمترین نظریه های موجود در بررسی پیوند زمان با روایت؛ یعنی نظریه زمانی«ژرار ژنت» استوار کرده است ، از حاصل کاربست این نظریه بر می آید که زمان در رمان بلقیس سلیمانی بهتر توانسته با اجزای پیرنگ پیوند خود را حفظ کند.
فاطمه محمدی سیدعلی قاسم زاده
جایگاه ادبیات داستانی و رمان در دنیای امروز و ارتباط آن با دیگر نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، امری انکارناپذیر است. تعاملی که نوع ادبی رمان با این نهادها برقرار کرده است، تعاملی دوسویه است. پیدایش جریان هایی چون مدرنیسم و پسامدرنیسم که زاده ی عصر روشنگری است، در تمامی ابعاد زندگی انسان معاصر ریشه دوانده است، جریان هایی که ناخواسته جوامع مختلف را در مسیر حرکت خود به تحرک واداشته و جدای از اثرگذاری مثبت یا منفی شان، جامعه ی جهانی را تبدیل به دهکده ی جهانی کرده اند. افغانستان، جزء کوچکی از این دهکده ی جهانی به شمار می رود که در پیچ و خم های تحولات سیاسی و اجتماعی خود، متأثر از این جریان های نوظهور گشته است. در ابتدای رویارویی جامعه ی سنتی افغانستان با پدیده ی مدرنیته، تعارضات و تقابل های زیادی در جامعه ی بشدت سنتی آن ایجاد شد. رمان افغانستان نیز متأثر از همین رویکردها خواه ناخواه در مسیر این جریان مهم قرار گرفته است. بدون شک بررسی و تحلیل این گرایش ها ارتباطی تنگاتنگ با ساختارهای جامعه شناختی، سیاسی و اعتقادی این جامعه دارد و از سوی دیگر جایگاه افغانستان را در تندباد پسامدرنیته، که همه جوامع را با خود به سوی مقصدی مبهم می برد، روشن می سازد. در این پژوهش تلاش شده است تا به روش توصیفی- تحلیلی نشانه ها و گرایش های جریان پسامدرنیته در رمان های معاصر افغانستان بررسی شود. از نتایج این بررسی یکی آن است که وقوع جنگ های طولانی خسارات جبران ناپذیری بر فرهنگ و ادب این کشور بر جای نهاد؛ اما مهاجرت نویسندگان به کشورهای همسایه و اروپایی، آشنایی آنان با جریان های جدید رمان نویسی را به دنبال داشت که همین امر را می توان نقطه ی عطفی در رمان نویسی جدید افغانستان به شمار آورد.