نام پژوهشگر: وفا محمودی نژاد
حمدالله صادقی نبی الله یارعلی
برای محافظت از جنگل ها و مراتع در مقابل خطر آتش سوزی یکی از اولین استراتژی های که مورد توجه قرار می گیرد، تعیین مناطق مستعد وقوع آتش سوزی است. تعیین میزان خطر آتش بخشی از مدل سازی در فرایند آتش سوزی محسوب می شود؛ که بیشتر جنبه های مدیریتی و کنترلی را در بر می گیرد. در تحقیق حاضر با توجه به آتش سوزی های گزارش شده در طی سال های 89-86 در اراضی طبیعی استان چهارمحال و بختیاری مهمترین عوامل تاثیر گذار بر این آتش سوزی ها شناسایی شد. با ترکیب این عوامل نقشه خطر احتمال وقوع آتش تولید می شود. برای بدست آوردن نقشه خطر اطفاء حریق از یک مدل که خود شامل دو زیر مدل کشف و پاسخ است استفاده می شود. برای بدست آوردن نقشه نهایی خطر آتش سه روش مورد مقایسه قرار گرفت. در روش اول نقشه خطر وقوع و خطر اطفاء حریق با هم ترکیب شده و با استفاده از روش ماتریسی، ارزیابی خطر انجام گرفت. در روش دوم با ترکیب سه زیر مدل سوخت، کشف و پاسخ نقشه خطر با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی بدست آمد. در روش آخر با استفاده از روشی که در صنعت برای ارزیابی خطر وجود دارد با عنوان روش failure modes and effect analysis(fmea) و تطبیق آن با عرصه های طبیعی نقشه خطر در سه طبقه بدست آمد. برای مشخص کردن صحت نقشه های بدست آمده در هر روش آنها را با نقاط آتش سوزی تطبیق دادیم. نتایج نشان داد که روش مورد استفاده برای تهیه نقشه خطر آتش سوزی با استفاده از روش تحلیل سلسله-مراتبی نسبت به سایر روش ها برتری دارد. نتایج استفاده از این روش برای عرصه های طبیعی استان نشان داد که در حدود نیمی از مراتع و یک سوم جنگل های استان در معرض خطر زیاد و بسیار زیاد آتش سوزی قرار دارند.
احمد قنبری افشین هنربخش
ارزیابی پروژه های مکانیکی آبخیزداری به همان میزان اهمیت دارد که برای اجرای آن ها بیشترین اعتبارات این بخش صرف می شود و این اقدامات را به دلیل روند سریع تخریب حوضه ها در صدر همه برنامه های اجرایی آبخیزداری قرار داده است. اگر از اقدامات پراکنده گذشته صرف نظر کنیم، بازبینی دو دهه اقدامات پرحجم عملیات های مکانیکی و در صدر آن ها بندهای اصلاحی، ارزیابی دقیق تر این اقدامات را طلب می کند. در این مطالعه با رویه ای دیگر و با کمک معیارهایی که بیشترین تاثیر را در کارایی بندها دارند، ارزیابی کارایی فنی و اقتصادی بندهای اصلاحی انجام شده است. در این روش ابتدا معیارهای مربوط به کارایی فردی و گروهی بندها به ترتیب به تعداد 11 و 7 عدد شناسایی شده و پس از تایید نهایی به کمک کارشناسان مجرب، با کمک آن ها 41 بند اصلاحی سنگی ملاتی و گابیونی که در 12 آبراهه با طراحی و شرایط متفاوت احداث شده بودند، ارزیابی گردید. برای ارزیابی بندهای اصلاحی با این روش، کلیه داده های کمی و کیفی مرتبط با معیارها از طریق بازدید صحرایی و محاسبات علمی به دست آورده شد و بر اساس روابط تعریف شده، امتیاز هر بند و هر آبراهه را برای تک تک معیارها به دست آوردیم. سپس با وزن دهی به معیارها با کمک فرایند تحلیلی سلسله مراتبی (ahp) ، امتیاز کلی هر گزینه را به دست آورده و بندها و شبکه های گروهی بندها را نسبت به هم و نسبت به فاصله از کارایی بهینه رتبه بندی نمودیم . نتایج به دست آمده نشان داد که برخلاف انتظار، به طور متوسط بندها و شبکه های گروهی بندها در آبراهه های قدیمی تر همانند زیر حوضه های چلگرد (1) و مرغملک که با کم ترین هزینه و بدون مطالعات و طراحی فنی ساخته شده اند، در مقایسه با بندهای حجیم و شکیل جدید در زیر حوضه ایی همچون دیمه، رتبه بالاتری را به دست آورده اند. این نتایج بیانگر این واقعیت کلی است که تغییرات تدریجی ایجاد شده در اجرای بندهای اصلاحی همیشه در جهت افزایش کارایی آن ها نبوده است بلکه بیشتر در جهت افزایش بیش از حد پایداری، آنکراژ، طول و حجم کف بند، زیبایی بندها و هم چنین در مواردی بالا بردن غیر ضرور ارتفاع بندها بوده است.
الهام داودی ناهید شبانیان بروجنی
رودخانه زاینده رود، بزرگ ترین رودخانه فلات مرکزی ایران که از دامنه های رشته کوه زردکوه بختیاری شروع و پس از عبور از اصفهان به باتلاق گاوخونی می ریزد. حوضه ی آبخیز این رودخانه در استان چهارمحال و بختیاری و بخشی از آن در استان اصفهان قرار دارد و در زون زمین ساختی سنندج- سیرجان واقع است. از نظر زمین ساختی این منطقه توسط دو گسل تراستی دالان و بن با روند شمال غربی- جنوب شرقی احاطه شده است. فعال شدن این دو گسل بزرگ و مهم در منطقه سبب بالاآمدگی منطقه و افزایش شدت توپوگرافی شده است. این افزایش شدت توپوگرافی، افزایش شیب و تشدید عمل حفر بستر را بدنبال داشته است و سبب شده تا رودخانه زاینده رود در طی مسیر تحول خود به یک رودخانه مئاندری چاک دار تبدیل شود. از طرف دیگر بررسی مسیر رودخانه از دیدگاه لیتولوژی سه زون متفاوت را نشان می دهد که ترکیب این سه گروه لیتولوژی مقاومت متفاوت رودخانه را در برابر فرسایش ایجاد کرده است. بنابراین اثر ترکیبی گسل ها و جنس سنگ شناسی، مورفولوژی و مسیر رودخانه زاینده رود را در گستره زمان دستخوش تغییر و تحول ساخته است. نتایج حاصله از مطالعات رسوبات نشان داد که اکثریت نمونه ها دارای جورشدگی بد و چولگی متفاوت هستند. این شرایط بیانگر تغییر شرایط رژیم رودخانه احتمالاً در اثر تغییر در شرایط آب و هوایی با گذشت زمان در طی دوره کواترنری می باشد. همچنین مطالعات منشایابی رسوبات نشان داد که در منطقه مورد بررسی بیشتر رسوبات مربوط به شیست های کمپلکس دگرگونی شمال شهرکرد و سنگ های آهکی است که از نقاط مختلف در مسیر رودخانه منشا گرفته اند. بخشی از این سنگ های آهکی حاوی میکروفسیل هایی به سن ائوسن می باشد که در تطابق با سازند جهرم زاگرس می باشدکه این رسوبات از سازندهای پشت سد زاینده رود به این گستره منتقل شده است. ارزیابی کمی اشکال و عوارض سطح زمین و محاسبه ی شاخص های ریخت سنجی رودخانه ها از مهمترین روش های ارزیابی مورفوتکتونیک محسوب می شود. در این پژوهش با استفاده از شاخص های مورفوتکتونیکی از قبیل منحنی هیپسومتری بی بعد حوضه، انتگرال منحنی هیپسومتری، شاخص تقارن توپوگرافی عرضی، پیچ و خم آبراهه ها، شاخص v و ... به ارزیابی ویژگی های تکتونیکی منطقه پرداخته شده است. بررسی و ارزیابی ناشی از تلفیق کلیه شاخص ها، نشان داد که رودخانه زاینده رود از نظر تکتونیکی، حالت نیمه فعال متمایل به غیرفعال دارد.
رضوان اسماعیلی وردنجانی علی سلطانی
مدل سازی رویشگاه گونه های گیاهی، به عنوان یکی از مباحث اکولوژیکی مهم در اکوسیستم های جنگلی و مرتعی در طی دهه های اخیر کاربرد زیادی یافته است. این امر در شناسایی اراضی جنگلی یا مرتعی تخریب یافته برای احیا، می تواند از جنبه های مدیریتی حائز اهمیت فراوانی باشد. عوامل توپوگرافی و اقلیم به عنوان نماینده سایر عوامل تأثیرگذار بر پیدایش گونه ها و جوامع گیاهی و تعیین کننده گستره رویشگاهی آنها هستند. شناخت و تعمیم این عوامل تعیین کننده در رویشگاه های جنگلی و مرتعی بالفعل، منجر به شناسایی رویشگاه های بالقوه در مناطق دیگر با هدف توسعه اراضی جنگلی و مرتعی خواهد شد. در این مطالعه به منظور تعیین مناطق مستعد توسعه جنگل بلوط غرب (quercus brantii lindl.) در بخش های غربی، جنوب غربی و مرکزی استان چهارمحال و بختیاری به مساحت 377903 هکتار، نقشه رقومی 9 متغیر اقلیمی و توپوگرافی شامل متوسط بارش سالیانه، متوسط دمای سالیانه، حداقل مطلق دما، حداکثر مطلق دما، ارتفاع، شیب جهت شیب، تابش خورشیدی و انحنای زمین تهیه شد. با استفاده از طبقه بندی تصویر سنجنده oli-tirs لندست 8، (12 ژوئن 2013 میلادی)، موقعیت عرصه های جنگلی فعلی (109838 هکتار) و کاربری های مرتع، بوته زار و مناطق عاری از پوشش گیاهی (مناطق مورد انتظار توسعه جنگل با مساحت برابر با 7/244893 هکتار) از سایر کاربری های موجود در منطقه تفکیک شدند. نقشه متشکل از طبقات جنگل فعلی و سه طبقه مورد انتظار به عنوان متغیر وابسته (پاسخ) و نقشه های رقومی متغیرهای محیطی به عنوان متغیر مستقل (پیشگو) به مدل رگرسیون لجستیک چندجمله ای معرفی شدند تا مناطق مستعد با شرایط اقلیمی و توپوگرافی مشابه جنگل بلوط کنونی پیش بینی شود. نتایج نشان داد که در بین عوامل اقلیمی، حداقل مطلق دما و از میان عوامل توپوگرافی، ارتفاع از عمده عوامل تأثیرگذار بر پیش بینی مناطق مستعد توسعه جنگل بلوط هستند. مجموع مساحت منطقه پیش بینی شده دارای قابلیت توسعه جنگل در منطقه مورد مطالعه، برابر 37063 هکتار است که عمدتاً 88/69 درصد آن در اراضی تخریب یافته، 9/19 درصد و 21/10 درصد در اراضی مرتعی و بوته زارهای کنونی واقع هستند. با توجه به تلاقی حدود 06/31 درصد اراضی مستعد توسعه جنگل با مستثنیات، این اراضی نیز حذف و نهایتاً عرصه ای معادل 25551 هکتار (94/68 درصد از کل سطح پیش بینی شده) به عنوان اراضی مستعد توسعه جنگل معرفی شد. حضور تک پایه هایی از درختان بلوط غرب، زبان گنجشک و زالزالک در اراضی پیش بینی شده گویای پوشش این مناطق در گذشته عمدتاً با جنگل بلوط و احتمال موفقیت جنگل کاری است. با توجه به میزان پیش بینی نسبتاً مناسب این مدل (35/81 درصد)، توصیه می شود از این روش برای پیش بینی مناطق مستعد سایر گونه های گیاهی و یا پوشش اراضی استفاده شود. ضمناً توصیه می شود که مناطق پیش بینی شده مستعد توسعه جنگل بلوط، با توجه به عدم پوشش فعلی و تخریب زیاد خاک، با لحاظ سایر شرایط اکولوژیکی و مدیریتی به عنوان اولویت در برنامه های احیا و توسعه اراضی جنگلی استان در نظر گرفته شود.
مهدیه رحیمی باغ ابریشمی پژمان طهماسبی
امروزه از منابع طبیعی به حد وفور بهره برداری می گردد تا جایی که به تخریب اکوسیستم ها منجر شده و در واقع جنگ بین اقتصاد و اکولوژی آغاز شده است. بشر به این نتیجه رسیده است که برای بهره برداری از منابع طبیعی باید حدی را در نظر گرفت تا به توسعه پایدار رسید. این تحقیق با هدف شناخت ویژگی های اکولوژیک محل های گسترش گونه لاله واژگون به منظور حفاظت از آن و توسعه گردشگری متناسب با ظرفیت برد محیط، به تحلیل حساسیت رویشگاه این گیاه بر اساس پارامترهای پوشش گیاهی و خاک و ارائه یک ناحیه بندی حفاظتی- گردشگری پرداخته است. منطقه مورد مطالعه حوزه آبخیز توف سفید با مساحت کلی 12100 هکتار بوده که در فاصله تقریبی 170 کیلومتری شمال غرب شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری قرار گرفته است. مراحل انجام کار شامل شناخت انواع تیپ های گیاهی، بافت خاک و تهیه نقشه های مربوط به آنها، همچنین تهیه نقشه های شیب، جهت و مدل ارتفاعی، تعیین وزن پارامترهای اکولوژیکی، اجرای زون بندی نهایی حوزه با در نظر گرفتن اصول زون بندی و نظر کارشناسی بوده است. تحلیل های لازم توسط نرم افزار arc gis صورت گرفته است. نمونه برداری از پوشش گیاهی و خاک در هر یک از تیپ های گیاهی به روش تصادفی- سیستماتیک از طریق جمع آوری داده ها درون پلات های 4 متر مربعی در طول ترانسکت های 300 متری با فواصل نمونه برداری 60 متر صورت گرفته است. برای تعیین وزن عوامل اکولوژیک از روش ماتریس مقایسه زوجی استفاده شده است. سپس با توجه به زون بندی نهایی در حوزه توف سفید، پهنه های حفاظت و گردشگری شناسایی شده و در مناطق مستعد گردشگری سه نوع ظرفیت برد اکولوژیک فیزیکی، واقعی و موثر نیز محاسبه شده است. نتایج مربوط به تحلیل حساسیت رویشگاه لاله واژگون نسبت به ورود گردشگران در این نواحی نشان داد که به ترتیب عوامل پوشش گیاهی، خاک، درصد شیب، جهت جغرافیایی و ارتفاع دارای اولویت هستند. همچنین مطابق با زون بندی انجام شده، سه پهنه حفاظت (قرق کامل) با مساحت 09/607، حفاظت خاک همراه با چرای دام در حد ظرفیت برد با مساحت 7/3285 و گردشگری محدود در حد ظرفیت برد محیط (معادل تفرج گسترده) با مساحت 15/2451 هکتار در منطقه شناسایی شدند. بر اساس نتایج این تحقیق پهنه گردشگری متمرکز به گونه ای که دارای شرایط مطلوب جهت کشت گونه لاله واژگون در حوزه توف سفید باشد، یافت نشده و به عبارتی این فرضیه رد می گردد. نتایج محاسبات ظرفیت برد در ناحیه گردشگری محدود که به عنوان تفرج گسترده در نظر گرفته شده، نشان داد که ظرفیت برد واقعی با اعمال محدودیت های موجود در پهنه مذکور به میزان 10217 فرد در سال کمتر از ظرفیت برد فیزیکی به میزان 784370 نفر برآورد شده است. همچنین ظرفیت برد موثر در این ناحیه کمترین مقدار را به خود اختصاص داده است (5109 فرد در سال). به طور کلی مطابق با نتایج این پژوهش، رویشگاه لاله واژگون با مساحت بسیار کم (5/562 هکتار) در حوزه آبخیز توف سفید دارای اهمیت ویژه به لحاظ توسعه اکوتوریسم می باشد و باید از تخریب در این محل جلوگیری شود.
اکرم سبحانی کرسگانی مهدی فرحپور
از آنجا که مراتع نقشی حیاتی در امر حفاظت خاک و آبخیزداری دارند، بهره برداری منطبق با توان عرصه های مرتعی که شایستگی مرتع نامیده می¬شود و متضمن بهره¬برداری متناسب با توان عرصه که همزمان حفظ آب، خاک و پوشش گیاهی و بهره¬برداری اقتصادی را به دنبال خواهد داشت از مبانی اولیه مدیریت عرصه¬های مرتعی محسوب می¬گردد. شایستگی مرتع از موارد مهم در مباحث اندازه گیری و ارزیابی مراتع بوده و شناخت عوامل موثر بر آن، حائز اهمیت فراوانی است. با این وجود، مدل مناسب و قطعی که امکان استفاده از آن برای تعیین شایستگی مراتع مناطق نیمه خشک وجود داشته باشد، توسعه نیافته است. در برخی از مدل¬هایی که اخیراً نیز توسعه یافته آزمون¬های حساسیت سنجی عوامل تاثیر گذار انجام نشده و معمولاً مدل¬های پیچیده ای را مشتمل بر عوامل زیادی ارائه داده¬اند که به دلیل تعدد ورودی¬های مدل، پیچیدگی زیادی یافته که با اصل parasimony در طراحی مدل¬ها تناقض داشته و عملاً امکان استفاده از آنها در تعیین شایستگی مرتع وجود ندارد. عوامل بسیار زیادی در تعیین شایستگی مراتع بیان شده که برخی از آنها همچون مقدار، کیفیت و فواصل منابع آبی، شیب، میزان تولید علوفه به قطعیت در منابع مختلف ذکر شده¬اند، اما به نظر می¬رسد عوامل زیاد دیگری هنوز وجود دارند که نیازمند تحقیق و تدبر بیشتری بوده تا بتوان قضاوت کرد که آیا در تعیین شایستگی لازمند یا خیر. در این تحقیق با بررسی منابع علمی مختلف پیشینه تحقیق بررسی، کلیه عوامل تعیین کننده شایستگی مشخص شد، با توجه به اصول علمی مورد توافق این عوامل در قالب مدلی ارائه گردید. سپس در حوضه آبخیز توف سفید کوهرنگ این عوامل مطالعه و در مدل مفهومی تهیه شده شایستگی مرتع ¬قرار داده شد و نهایتاً میزان تاثیر گذاری هر عامل تعیین و عوامل اصلی در مدل قرار گرفت و صحت مدل مورد ارزیابی و مدل نهایی ایجاد شد. در مدل ساخته شده در منطقه مورد مطالعه، حدود 986.95 هکتار (معادل8.12درصد) منطقه در کلاس شایستگی خوب (s1)، 3443.49 هکتار (معادل28.32درصد) در کلاس شایستگی متوسط (s2)، 3152.83 هکتار (معادل25.93درصد) درکلاس شایستگی کم (s3) و 2541.77 هکتار (معادل20.91درصد) در کلاس غیر شایسته (n) قرار گرفت. همچنین با انجام آنالیز حساسیت برای ورودی¬های مدل از قبیل شیب، فاصله از منابع آبی، میزان حساسیت خاک به فرسایش و میزان علوفه قابل دسترس مشخص شد که عامل شیب با میزان حساسیت 2.15 نقش تعیین کننده ای در شایستگی مرتع داشته و قرار دادن آن در مدل به عنوان یک زیر مدل مجزا کاری بس شایسته است. همچنین پارامترهای علوفه قابل دسترس، فاصله از منابع آب و حساسیت خاک به فرسایش با مقدار 1.85، 1.37 و 1.14 به ترتیب در رده¬های بعدی حساسیت قرار گرفتند
وفا محمودی نژاد علیرضا شکیبا
چکیده ندارد.