نام پژوهشگر: طهماسب علی پوریانی
محمدرضا رستمی محمد ابوالفتحی
مشارکت زنان در توسعه و مشارکت سیاسی، شاخصی مهم در فرآیند توسعه ی پایدار جامعه محسوب می شود. انتخاب موضوع این پژوهش براساس این اعتقادصورت پذیرفته است که مشارکت زنان در فعالیت های سیاسی، نقش بسزایی در توسعه و نوسازی هرکشوری دارد. با درک اهمیت این مشارکت هرکشوری باید تلاش کند که موانع مشارکت زنان را مرتفع ساخته تا زمینه های دستیابی به رشد و شکوفایی جامعه در همه عرصه ها فراهم گردد. با این وجود به نظر می رسد که مشارکت سیاسی زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران با موانع و مشکلاتی مواجه است. پژوهش حاضر در مقام شناخت و آسیب شناسی بدنبال بررسی این موانع و مشکلات بوده است. زنان ایرانی هم چون سایر نیروهای اجتماعی در فرآیند انقلاب اسلامی حضور داشتند تا در پرتو سامان سیاسی جدید بتوانند ایفای نقش و هویت نمایند، اما در فردای انقلاب و در سامان سیاسی جدید، حضور و ظهور زنان در عرصه های سیاسی هم چنان با محدودیت ها و مشکلاتی مواجه بوده است. نوشتار حاضر از میان موانع و مشکلات موجود، بر موانع فرهنگی و اجتماعی مشارکت سیاسی زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران متمرکز شده است. بنابراین در پژوهش حاضر این مسئله مورد بررسی و تحلیل قرارگرفته که چرا زنان ایران علی رغم توانمندی های فردی و اجتماعی خود تاکنون نتوانسته اند به سطوح کلان مدیریت سیاسی جامعه دست یابند. واقعیت این است که زنان برای دستیابی به مقامات بالای سیاسی و حضور در سطوح کلان قدرت سیاسی، همواره دچار موانع متعددی بوده اند که از میان آنها پژوهش حاضر بر موانع فرهنگی و اجتماعی تاکید داشته است.
مهری مارابی طهماسب علی پوریانی
می دانیم دین در دوره ای طولانی از تاریخ مغرب زمین (یعنی قرون وسطا)نقشی محوری و تعیین کننده داشته ودبه وجهی نهادمند،به عرصه های مختلف حیات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی ،وغیره ی آن دیار مشروعیت می بخشید.لکنعقب نشینی دین از اکثر قلمروهای ذینفوذ قبلی اش، مخصوصا اجتناب از دخالت در حوزه ی سیاست و ظهور آموزه ی سکولاریسم و نهادینه شدن آن،که با قرون جدید شروع شد نمی تواند یک حادثه ی صرفا تاریخی باشد بلکه محتاج تبیین و موشکافی دقیق بوده و هست که تحقیق حاضر وقف آن گردید . حاصل این تلاش، وقوف بر این نکته ی اساسی است که زمینه های نظری یا همان الاهیات مسیحیت، به همراه زمینه های اجتماعی،بسترهای لازم در پذیرش نهادمند سکولاریسم را فراهم و تسهیل نمود. لذا صرفه نظر از فصل اول و دوم که مصروف مقدمات پژوهش شده در فصل سوم آشکار شده که زمینه های پیشینی خوانش سکولاریستی از الاهیات مسیحیت چنان مساعد بوده که همه ی گروههای متداخل در جریان مذهبی اعم از ارتدکس و اصلاح طلبان مجاب به پذیرش آن به مثابه ی برترین قرائت سیاسی از دین می شوند. وانگهی در پرهیز از ساده سازی این پذیرش ، تلاش شده طی سه گفتار چهارم،پنجم، و ششم به ترتیب به زمینه های اجتماعی-فرهنگی،سیاسی، و اقتصادی که مشحون از انحرافات کاتولیسم قرون وسطایی از اصول اولیه اش می باشد را مورد مداقه قرار دهد و تاکید دارد که این زمینه ها به زوال خوانش نسبت دین و سیاست قرون وسطایی مدد رساند. نتیجه گیری تحقیق در گفتار هفتم پایان بخش این تلاش است.
محسن طالبی طهماسب علی پوریانی
چکیده تحقیق حاضر که وقف بررسی نسبت ابعاد روانشناختی استبداد رضاشاهی و به حاشیه راندن اطرافیان و نوگرایان می باشد فرض را بر این نهاده است که مجموعه اقدامات سرکوب گرایانه رضاشاه اساساً تحت تاثیر مسائل و مشکلات روحی و روانی بوده که از بدو تولد تا رسید ن به قدرت به آن مبتلا و دست به گریبان بوده است لذا با بهره مندی از چارچوب روشی اسپر بر که ریشه ترس و ناامنی را در کاستی های گذشته دوران کودکی و مراحل بعدی زندگی می داند من حیث المجموع تاکید شده است فرایند شکل گیری شخصیت در دوران کودکی تحت تاثیر مولفه هایی چون خانواده،محیط و اجتماع صورت می پذیرد چنانچه والدین ، نظام تربیتی ، جامعه در مهیا نمودن بسترها و شرایط زیستی اقداماتی روشمند و سازنده در جهت رشد شخصیت از خود به نمایش نگذارند افراد در برخورد با موانع و کمبودها دچار حقارت شده و در آینده از راه های غیر سالم و ناصواب با توسل به خشونت ،استبداد و بزهکاری های اجتماعی در جهت جبران این کمبودها و حقارت ها اقدام می نمایند.در این راستا دوران کودکی و مراحل بعد زندگی رضاشاه که با حقارت ها و مشقت هایی همراه شد تبعات آن در دوران قدرت یابی و پادشاهی با تناقض شخصیتی ،ترس و هراس،استبداد و خشونت برکلیه ساختارهای سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، نظامی سایه انداخت تا جایی که این رفتارها استبدادی رضاشاه گریبان گیر نوگرایانی شد که از عوامل اصلی تغیر سلطنت قاجارها و به قدرت رساندن وی بودند و برونداد رفتار سیاسی او چیزی جز به حاشیه راندن و کشتار بی رحمانه آنان را در پی نداشت لذا در دستیابی هدف پژوهش که بررسی نسبت استبداد و مباحث روانشناختی رفتار سیاسی است جدای از کلیات ، پنج فصل این تحقیق به «تناقض شخصیتی و فردی خودکامگان» ، «ترس وهراس در شخصیت مستبد» ، «بستر و زمینه روانی خودکامگی» ، « پیشروی به سوی قدرت» و «حاکمیت قهر و خشونت» اختصاص یافته است. کلید واژه ها: روانشناسی استبداد ،نوگرایان(متجددین)