نام پژوهشگر: هادی حق بین نظرپاک
محمد رضا سپهری مهدی عسکری بدویی
کلی سپتی سمی یکی از بیماری های مهم طیور صنعتی می باشد که توسط اشرشیا کلی بیماری زا برای طیور (apec) ایجاد می گردد و هر ساله خسارات اقتصادی فراوانی به این صنعت وارد می آورد. قدرت بیماری زایی این باکتری بسته به ژن های حدت آن متفاوت می باشد ، یکی از این ژن ها ، ژن iss است که منجر به افزایش مقاوت سرمی این باکتری در برابر سیستم کمپلمان میزبان می گردد. هدف از انجام این مطالعه بررسی فراوانی اشرشیا کلی واجد و فاقد ژن iss در جدایه های مربوط به کلی سپتی سمی و جدایه های مدفوعی و همچنین بررسی ارتباط اجدادی این جدایه ها به روشrapd-pcrمیباشد. جهت انجام این مطالعه ، حضور و عدم حضور ژن iss ، بر روی 41 جدایه اشرشیا کلی به دست آمده از کلی سپتی سمی و 56 جدایه اشرشیا کلی مدفوعی توسط آزمون pcr و پرایمر های اختصاصی این ژن مورد ارزیابی قرار گرفت و مشخص شد که از 47 جدایه اشرشیا کلی مربوط به کلی سپتی سمی 37 جدایه (90.3%) واجد این ژن و 4 جدایه (9.7%) فاقد این ژن بودند و از 56 جدایه مدفوعی 36 جدایه (64.3%) واجد این ژن و20 جدایه(35.7%) فاقد آن بودند. در نهایت 43 جدایه واجد ژن iss و23 جدایه فاقد این ژن به طور تصادفی انتخاب شدند و تو سط آزمون rapd-pcr مورد بررسی های فیلوژنتیک قرارگرفتند. . بررسی الگوی باند های حاصل از rapd-pcr ، بیانگر وجود 33 پروفایل کلی در 66 جدایه مذکور بود که 19 پروفایل مربوط به 43 جدایه iss+ و 17 پروفایل مربوط به 23 جدایه iss- بود. همچنین در پروفایلهای مربوط به گروه واجد ژن iss باند bp 700 در 25 جدایه از43 جدایه دیده شد که از بیشترین فراوانی (%58) و پس از آن باند bp1000 که در 23 جدایه رویت شد از بیشترین فراوانی (53%) برخوردار بود. در پروفایلهای مربوط به گروه فاقد ژن iss باند bp 800 که در 12 جدایه از 23 جدایه دیده شد از بیشترین فراوانی (%52)و پس از آن به ترتیب باند bp650 (9 جدایه) و bp350(8 جدایه) از فراوانی بیشتری(39%)و(34%) برخوردار بودند . با توجه به فراوانی بیشتر ژن iss در جدایه های مربوط به کلی سپتی سمی(90.3%) می توان به نقش مهم آن در افزایش حدت اشرشیا کلی پی برد. بررسی فیلوژنتیک بیانگر تنوع بیشتر پروفایل ها در گروه فاقد ژن iss می باشد. با توجه به یافته های حاضر با کمک آزمون rapd-pcr تا حد قابل قبولی می توان میان جدایه های واجد و فاقد این ژن تفکیک قائل شد. که احتمالا بیانگر وجود کلونهای غیر مشترک در دو گروه می باشد. با توجه به دانسته های ما گمان میرود مطالعه کنونی اولین مطالعه ای در سطح جهانی است که در آن ارتباط فیلوژنتیک جدایه های واجد و فاقد ژن حدت iss توسط آزمون rapd-pcr مورد بررسی قرار گرفته است. کلمات کلیدی: اشرشیا کلی، کلی سپتی سمی، ژن iss ، rapd-pcr
داود ترک پهنابی هادی حق بین نظرپاک
میکروارگانیسم های مولد بیماری در طیور و حیوانات می توانند منشا باکتریایی، ویروسی، انگلی و حتی قارچی داشته باشند. دراین میان کوکسیدیوز مهمترین بیماری انگلی تک یاخته ای صنعت پرورش طیورگوشتی می باشد و مبارزه با بیماری کوکسیدیوز ازمسائل مهم دامپروری و دامپزشکی است. از زمانی که پرورش متراکم و صنعتی طیور مورد توجه قرارگرفته است شاهد وقوع و خسارتهای ناشی ازکوکسیدیوز درگله های طیور هستیم. اعداد و ارقام حاصل ازاین خسارت درسراسر جهان رقمی نزدیک به 900 میلیون تا یک میلیارد دلار در سال می باشد. ظاهراً این بیماری به نحوه پرورش طیور به صورت متراکم بستگی دارد به طوریکه وقتی تعداد زیادی پرنده جوان و حساس در محیطی قرار بگیرند که برای رشد و تکثیرکوکسیدیا مساعد باشد نرخ این بیماری افزایش می یابد. پژوهشگران معتقدند که مقاومت دارویی علیه تمام آنتی کوکسیدیال ها بعد از مدتی مصرف، توسط ایمریا بوجود می آید. مصرف مداوم آنتی کوکسیدیال ها در طیور سبب می شود ایمریاهای زنده مانده در روده به روش پدیده انتخاب طبیعی و موتاسیون علیه دارو مقاوم شوند. اگرچه تاکنون تحقیقات گسترده ای جهت تولید واکسن برای این بیماری صورت گرفته است اما به ویژه در مورد جوجه های گوشتی داروهای ضد کوکسیدیوز هنوز به عنوان مهمترین حربه برای کنترل این بیماری در سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرد. از سوی دیگر گروهی از شرکت های سازنده واکسن اقدام به ساخت واکسن برای پیشگیری از بیماری کوکسیدیوز در گله های گوشتی نموده اند. واکسن های کوکسیدیوز(livacox t,livcox q ) در کشور به ثبت رسیدن ولی از طرف پرورش دهندگان طیور گوشتی مورد توجه قرار نگرفت. از این رو در این تحقیق سعی شده واکسن کوکسیدیوز طیور گوشتی(livacox t) را با برخی از کوکسیدیواستات های رایج در کشور بر عملکرد رشد، و میزان دفع اُاُسیست (opg) مقایسه کنیم. لازم به ذکر است ارزا نتر بودن مصرف واکسن در مقایسه با دارو ضد کوکسیدیایی یکی از عوامل مهم در بررسی این تحقیق می باشد که برای اثبات این فرضیه از با حدت ترین گونه آیمریا در جوجه های گوشتی استفاده می شود. در این مطالعه تعداد 500 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس 308 مخلوطی از دو جنس به طور کاملاً تصادفی به 5 گروه 100 قطعه ای تقسیم می شوند. شرایط پرورشی برای همه ی گروه ها اعم از نوردهی، مصرف آب، بستر و غیره مشابه خواهد بود. تقسیم بندی گروه ها در ذیل آمده است. 1. گروه کنترل منفی 2. گروه کنترل مثبت (تنها چالش می شود) 3. گروه دریافت کننده واکسن کوکسیدیوز در 7 روزگی 4. گروه دریافت کننده داروی دیکلازوریل 5. گروه دریافت کننده داروی سالینومایسین لازم به ذکر است که گروه های درمانی متشکل از 100 قطعه پرنده می باشند که خود نیز به 2 گروه 50 قطعه ای تقسیم می شوند. برای تلقیح از 104 اُاُسیست آیمریا تنلا به ازای هر پرنده استفاده می شود. همه تیمارها (به جز گروه کنترل منفی) بوسیله اُاُسیست های اسپوروله در سن 18 روزگی (سنی که در شرایط مزرعه ای اغلب موارد آغاز درگیری با این بیماری می باشد) تلقیح می شوند. به منظور تعیین میزان اُاُسیست های دفع شده، در روز هفتم پس از تلقیح و پس از آن به مدت هفت روز تمام مدفوع روزانه هر قفس با قرار دادن یک مقوای سفید رنگ، جمع آوری و پس از توزین، جهت شمارش اُاُسیست ها در هر گرم مدفوع به آزمایشگاه منتقل می گردد و چندین نوبت به وسیله لام مک مستر، 2 خانه شمارش می گردند. از روی عدد بدست آمده و ضرب آن در وزن مدفوع روزانه گروه و تقسیم آن به تعداد جوجه ها، تعداد اُاُسیست دفع شده توسط یک جوجه محاسبه می گردد و با استفاده از روش آماری با سایر گروهها و نتایج حاصله میزان اثربخش استفاده شده را در مقایسه با ترکیبات ضد کوکسیدیایی مورد بررسی نشان می دهد.
غلامحسین روفی محمد حسن بزرگمهری فرد
بیماری مارک یکی از عوامل تحلیل برنده سیستم ایمنی پرندگان به شمار می رود که فرم سیتولیتیک آن که لنفوسیت های t,b را از بین می برد از 4 هفتگی نیز امکان وقوع دارد. بنابراین گله های گوشتی که در مقابل این بیماری واکسینه نمی شوند نیز امکان درگیری با این بیماری را دارند. با توجه به این مهم بر این شدیم تا با تلقیح واکسن مارک به گله های گوشتی نتایج حاصل از عملکرد پرورشی گله و نیز عملکرد سیستم ایمنی جوجه ها را بررسی کنیم. به همین خاطر یک آزمون فارمی در یک واحد مرغداری گوشتی 20.000 قطعه ای که حائز 4 سالن باشرایط پرورشی کاملاً یکسان بود طراحی گردید و جوجه ها پس از این که به صورت تصادفی به 4 گروه 5000 قطعه ای تقسیم شدند2 گروه اصلی و گروه تکرار با واکسن hvt+r مارک تلقیح شده و به فارم منتقل گردیدند. جهت بررسی عملکرد پرورشی گله درصد تلفات، وزن جوجه ها، سرانه دان مصرفی و نیز ضریب fcr به صورت هفتگی ارزیابی گردید. همچنین جهت بررسی عملکرد سیستم ایمنی همورال جوجه ها از آزمونhi جهت تعیین عیار آنتی بادی ضد نیوکاسل و نیز جهت ارزیابی عملکرد سیستم ایمنی سلولی از آزمون lpa(mtt) استفاده شد. نتایج بررسی عملکرد پرورشی فقط نشان دهنده کاهش درصد تلفات و ضریب fcr گروه های دریافت کننده واکسن بود ولی نتایج بدست آمده از نظر آماری معنی دار(p>0/05) نبودند. بررسی نتایج حاصل از آزمون nd-hi تفاوت معنی داری(p>0/05) را بین گروه های دریافت کننده واکسن باگروه های شاهد نشان نداد ولی آزمون mtt نمایان گر افزایش معنی دار(p<0/05) ایمنی سلولی جوجه ها درگروه های دریافت کننده واکسن نسبت به گروه های شاهد بود. شایان ذکر است که تمامی نتایج در مورد گروه های تکرار نیز صحت داشت.
سید مصطفی اقاجانی میر هادی حق بین نظرپاک
پرورش صنعتی ماکیان به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصر به فرد ژنتیکی در دستیابی به بالاترین رکوردهای تولید، حساسیت بسیار زیادی در نژادهای اصلاح شده ی موجود پدید آورده است. این حساسیت به ویژه در سویه های گوشتی منجر به بروز موارد مکرر بیماری و خسارات اقتصادی قابل توجه گردیده است. امروزه در مزارع پرورش طیور درکشور ما به دلیل خشکی هوا و تغییرات درجه حرارت در طول شبانه روز انتظار وقوع بیماری برونشیت عفونی بسیار زیاد بوده و معمولا با تلفات و خسارات فراوان همراه است. تدابیر متعددی در جهت کنترل عوارض و تبعات عفونت با ویروس برونشیت عفونی می توان اندیشید که واکسیناسیون یکی از این تدابیر است. موارد متعددی از عدم دستیابی به اهداف واکسیناسیون مشاهده می گردد که می توان آن ها را به انتخاب نادرست واکسن یا روش واکسیناسیون مرتبط دانست. در این مطالعه سعی گردیده است در کنار رعایت ضرورت واکسیناسیون زود هنگام در اولین زمان ممکن (1روزگی) تاثیر عوامل گفته شده (پادتن های مادری و مجاورت با کانون های لمفاوی وسطوح مخاطی) در روش های معمول و در روش های پیشنهادی در این مطالعه (تزریق) با یکدیگر مقایسه شوند. برای این منظور جوجه های مورد نظر به 6 گروه( شاهدa - اسپریb - قطره چشمیc - اشامیدنیd - تزریق زیر جلدیe - تزریق عضلانی f ) تقسیم شدند، که هر گروه به روش خاص خود در یک روزگی واکسینه شدند. در ادامه پرورش در روزهای 3-7-12-21-28-35-42 از گروه ها جهت تعیین عیار پادتن نمونه گیری به عمل آمد . نتایج مطالعه حاضر با چند یافته مهم همراه بود، که دستیابی به آن ها در کنار یکدیگر می تواند برای روش های واکسیناسیون قطره چشمی،تزریق زیر جلدی و تزریق عضلانی نسبت به روش های دیگر مزیت تلقی شود . 1)گروه d توانست با سرعت بیشتری نسبت به سایر گروه ها در 7 روزگی ایمنی مادری را افول دهد که این امر می تواند نشان از تداخل بیشتر این روش (آشامیدنی) با ایمنی مادری باشد. 2)گروه e توانست سریعتر از سایر گروه ها و در روز 21، پادتن ضد برونشیت عفونی را خنثی کند. در صورتی که گروه های c و d در سنین بالاتر (35 روزگی ) توانایی خنثی کردن کامل را پیدا کردند. گروه شاهد نیز در پایان 42 روزگی فاقد ایمنی مادری اعلام شد. 3)تغییر ایمنی از فرم غیر فعال به فعال (shift) در گروه های b-e-f سریعتر رخ داده که این سرعت به نفع گروه e می باشد. 4)در روز 35 گروه های e و f تفاوت معنی داری با سایر گروه ها نشان دادند که از لحاظ تجربی واجد تفسیر یکسانی با سایر گروه ها (به جز گروه های cو d ) می بودند. 5)در پایان روز 42 گروه c واجد بالاترین سطح عیار آنتی بادی و سایر گروه ها، واجد تفسیر یکسانی بودند. 6) نمونه ها، در روش های واکسیناسیون انفرادی پاسخ همگن تری نسبت به روش های واکسیناسیون جمعی نشان دادند به نحوی که بالاترین درصد پراکندگی در بین روزهای نمونه گیری متعلق به گروه d وکمترین درصد پراکندگی نیز متعلق به گروه f بود . طبق نتایج حاصل از این تحقیق می توان بیان داشت، در صورت مواجهه با بیماری، توانایی مقابله گروه قطره چشمی از سایر گروه ها بیشتر باشد.
هادی روح الله زاده هادی حق بین نظرپاک
بیماری های مشترک منتقله از راه غذا، یکی از مشکلات اصلی بهداشتی و اقتصادی در کشورهای صنعتی و غیر صنعتی بوده و سالمونلوز یکی از شایع ترین بیماری های زئونوز در جهان می باشد. از آنجا که گوشت ماکیان از منابع مهم تغذیه ای انسان بوده، نقش مهمی در انتشار و همه گیری سالمونلوز در انسان دارد. هدف از این مطالعه جداسازی سالمونلا از گله های گوشتی شهرستان بابل واطراف، تعیین سروگروپ و تعیین الگوی مقاومت دارویی سالمونلاهای جدا شده بود. تعداد 1320 نمونه مدفوعی تازه از جوجه های گوشتی از گله های مختلف جمع آوری شد. پس از مخلوط نمودن هر 10 نمونه، تمامی نمونه ها بر اساس روش های استاندارد برای جداسازی سالمونلا کشت داده شدند. تعیین گروه سرمی بر اساس روش استاندارد اگلوتیناسیون روی لام، جهت تشخیص پادگن هایo با استفاده از آنتی سرم های پلی والان a تا dصورت گرفت. روش استاندارد دیسک دیفوزیون برای تعیین حساسیت جدایه ها نسبت به 23 عامل آنتی بیوتیکی انجام گردید. از مجموع 1320 نمونه (132 نمونه مخلوط شده ) تعداد 4 جدایه سالمونلا بدست آمد. بر اساس نتایج آزمایشات سرمی، 2 مورد از جدایه ها متعلق به گروه سرمی c و 2 مورد دیگر به گروه سرمی dتعلق داشتند. همه نمونه های جدا شده به آنتی بیوتیک های جنتامایسین، سفازولین، سیپروفلوکساسین، آموکسی سیلین وسفتریاکسون حساسیت کامل داشتند و تمامی جدایه ها به اریترومایسین، کلیندامایسین، ونکومایسین، داکسی سایکلین، پنی سیلین ونالیدیکسیک اسید مقاومت نشان دادند. در بین جدایه های سالمونلا، وقوع مقاومت چند گانه بسیار شایع بود بطوری که حداقل به 6 وحداکثر به 14 دارو مقاوم بودند و 4 الگوی مقاومت دارویی شناسایی شد. نتایج این مطالعه، آلودگی طیور گوشتی منطقه بابل واطراف به سالمونلا و وقوع مقاومت آنتی بیوتیکی در بین جدایه ها را نشان داد. این یافته ها برای صنعت طیور ایران دارای اهمیت و از نقطه نظر بهداشت عمومی نیز مورد توجه است.
هومن کیمیا هادی حق بین نظرپاک
پرورش صنعتی ماکیان به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصر به فرد ژنتیکی در دستیابی به بالاترین رکوردهای تولید، حساسیت بسیار زیادی در نژادهای اصلاح شده ی موجود پدید آورده است. این حساسیت به ویژه در سویه های گوشتی منجر به بروز موارد مکرر بیماری و خسارات اقتصادی قابل توجه گردیده است. امروزه در مزارع پرورش طیور درکشور ما به دلیل خشکی هوا و تغییرات درجه حرارت در طول شبانه روز انتظار وقوع بیماری برونشیت عفونی بسیار زیاد بوده و معمولا با تلفات و خسارات فراوان همراه است. تدابیر متعددی در جهت کنترل عوارض و تبعات عفونت با ویروس برونشیت عفونی می توان اندیشید که واکسیناسیون یکی از این تدابیر است. موارد متعددی از عدم دستیابی به اهداف واکسیناسیون مشاهده می گردد که می توان آن ها را به انتخاب اشتباه واکسن یا زمان نادرست واکسیناسیون مرتبط دانست. در این مطالعه سعی گردیده است به وسیله ی یکی از روش های واکسیناسیون (قطره ی چشمی) تاثیر عواملی همچون پادتن های مادری و مجاورت با کانون های لمفاوی وسطوح مخاطی را در روز های متفاوت واکسیناسیون با یکدیگر مقایسه کنیم. برای این منظور جوجه های مورد نظر به 7 گروه (a-g ) تقسیم شدند، که هر گروه در روز های متفاوت (a:روز صفر - b:روز3 - c:روز6 - d:روز9 - e:روز12 - f:روز15 - g:شاهد ) به روش قطره چشمی توسط واکسن h120واکسینه شدند. در ادامه ی پرورش در روزهای صفر(12 ساعت پس از واکسیناسیون)- 5- 7 و 14 پس از واکسیناسیون در هر گروه از گروه ها جهت تهیه ی لام هیستوپاتولوژی از غده ی هاردرین نمونه گیری به عمل آمد. 1) گروه های a و b نسبت به سایر گروه ها تخریب کمتری در غده هاردرین ایجاد کردند و می توانند زمان مناسبی برای تجویز واکسن h120 برونشیت عفونی به روش قطره چشمی باشند. 2) گروه های c و d تخریب بسیار گسترده و غیر قابل جبرانی در غده هاردرین ایجد نمودند. 3) گروه e نیز تخریب گسترده ای در این غده بجای گذاشت. 4) گروه b نسبت به سایر گروه ها تحریک قابل توجه و شدیدتری بر روی سیستم ایمنی داشته است. 5) در گروه e به نسبت گروه های c, d, e تخریب کمتری مشاهده گردید ولی در مقام مقایسه با گروه های a و b تخریب بیشتر بود. نتایج این بررسی با چند یافته مهم همراه بود، که دستیابی به آن ها در کنار یکدیگر می تواند برای تعیین روز مناسب واکسیناسیون قطره چشمی نسبت به روز های دیگر مزیت تلقی شود. مطالعه حاضر، واکسیناسیون به روش قطره چشمی را در 3 روزگی بهترین روش واکسن h120 علیه بیماری برونشیت عفونی می داند، و از آن مهم تر توصیه می شود در سنین 6، 9 و 12 روزگی واکسن h120 به روش قطره چشمی تجویز نشود.
حسین گیلوری هادی حق بین نظرپاک
بیماری مارک (md) یک بیماری نوروپاتیک و لمفوماتوز ماکیان خانگی به علت هرپس ویروس است. تشخیص آن بر پایه علائم بالینی و ضایعات میکروسکوپی صورت می پذیرد. پرنده ممکن است به طور مداوم با ویروس بیماری مارک بدون بروز علائم بالینی آلوده شود. ویروس بیماری مارک که یکی از عوامل تضعیف کننده ی دستگاه ایمنی ماکیان به حساب می آید، به وسیله جداسازی ویروس و رویت پادگن ویروسی یا پادتن های مربوطی تشخیص داده می شود. این ویروس از طریق واکسیناسیون با استفاده از واکسن های زنده ی مونووالان یا مولتی قابل پیش گیری است. واکسن در دوره هچ و یا در تخم تزریق می گردد. در مرغ، md در سه یا چهار هفتگی یا بعد از آن خصوصاً 12 تا 30 هفتگی رخ می دهد. فلجی پاها و بال ها، به همراه بزرگی اعصاب پریفرال، علائم اصلی بیماری محسوب می شوند ولی در برخی مواقع درگیری عصبی خصوصاً در کبد، طحال، کلیه ها، تخمدان، ریه ها، قلب، پیش معده و پوست دیده می شود. اگرچه بروز ضایعات نئوپلاستیک حاصل از عملکرد ویروس بیماری مارک نیازمند سپری شدن مدتی برابر حداقل 6 هفته از زندگی جوجه هاست، اما ضایعات سیتولیتیک ناشی از فعالیت ویروس، در سلول های b، در همان ابتدای زندگی پرنده رخ می دهد. نگرش سنتی به بیماری مارک و محدود انگاشتن خسارات آن به ضایعات نئوپلاستیک، که عموماً در سنین بالاتری از سنین معمول جوجه های گوشتی وفور بیشتری دارد، ممکن است واکسیناسیون گله های گوشتی در برابر این بیماری را ضروری به حساب نیاورد. اما عنایت به تأثیرات ایمیونوساپرسیو ویروس که در ابتدای عمر گله اتفاق می افتد می تواند بیماری مارک را به عنوان یکی از عوامل اصلیِ عدم پاسخ دهی مناسب گله های گوشتی به واکسیناسیون به حساب آورد. تفاوت فاحش عملکرد واکسیناسیون بر ضد بیماری های مختلف در گله های مادر و تخم گذار تجاری که علیه بیماری مارک واکسینه می شوند و گله های گوشتی که واکسنی برای بیماری مارک دریافت نمی کنند شاهد قابل اعتنایی بر این مدعاست. مطالعه ی حاضر سعی دارد تا با تثبیت حضور ویروس مارک در گله های گوشتی، از طریق جداسازی ویروس، آشکار نمودن پاسخ پادتن اختصاصی آن و ضایعات هیستوپاتولوژی، در گله های گوشتی منطقه به مطالعاتی که برای تعیین رخداد و اهمیت بیماری مارک در گله های گوشتی کشور انجام می شوند، کمک کند. در این مطالعه نمونه برداری از طحال،و فولیکول پر، به منظور انجام آزمون real time pcr و در سن 54-32 روزگی، در دستور کار قرار گرفت. برای این منظور 20 مزرعه مرغ گوشتی در منطقه (شهرستان گرمسار) انتخاب و از هر مزرعه 5 جوجه اخذ گردید. فولیکول پراز هر 5جوجه برداشت (جمعا 100 نمونه ) و50 عدد طحال از 10 گله به منظور نمونه گیری مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به سن جوجه ها و نحوه ی عملکرد ویروس بیماری مارک، عضو طحال به منظور انجام آزمونreal time pcr مورد استفاده قرار گرفت. پاسخ آزمون pcr در 5 نمونه از 10 نمونه عضو طحال، مثبت بود. در 14 نمونه ای از 20 نمونه فولیکول پرکه مورد استفاده قرار گرفت بیماری مارک مثبت بود. حساسیت بسیار بالای تست انتخاب شده (real time pcr)، این انتظار را در ما ایجاد نموده بود که با نمونه های مثبت مواجه شویم. اما برخی واقعیت ها ممکن است در جلوگیری از آلودگی این گله ها علی-رغم فقدان واکسیناسیون کمک کننده باشد. مهم ترین دلیلی که در منابع نیز به نقش فوق العاده ی آن صراحتاً اشاره شده است، وجود ایمنی مادری است. مسئله ی دیگری که نباید آن را نادیده گرفت، خالی نبودن منطقه مورد آزمایش ما از مزارع تخم گذار، است. این موضوع می تواند یکی از دلایل مهم نتایج به دست آمده باشد. با این توضیحات آن چه مسلم است یافته ی مطالعه ی حاضر را نمی توان به عموم مزارع گوشتی تعمیم داد. بیش تر شاید بتوان نتایج به دست آمده را یافته ای قابل فریش یعنیو در عین حال، با اطلاعات فعلی ما، قابل توجیه به حساب آورد. برای اثبات اهمیت بیماری مارک در گله های گوشتی و نقش آن در ایجاد خسارت های اقتصادی در این گله ها لازم است تا مطالعاتی مشابه در وسعتی بیشتر طراحی و اجرا گردند.