نام پژوهشگر: سید فتاح مرتضوی
لیلا روستایی محمد صادق زاهدی
آیا رابطه ی بین خدا و انسان بسان رابطه ی ارباب با رعیت خویش است؟ آیا خدا در ارتباطش با آدمی نقش یک عروسک گردان را ایفا می کند و یا اینکه انسان هم در کارهای خود از اراده ای آزاد برخوردار است؟ آیا علم مطلق خدا به همه چیز، افعال انسان را به منظور جلوگیری از تبدیل علم به جهل گریز ناپذیر می سازد ؟ آیا با پذیرش قدرت مطلقه ی خدا بر همه چیز، پذیرش جبر در افعال انسان نیز حتمی است یا خیر؟ تقدیر ، پاداش و کیفر و مسئله ی شر چگونه توجیه می شود؟ پاسخی که این نوشتار به این سوالها خواهد داد علاوه بر تلاش برای نشان دادن یک چشم انداز کلی در این موضوع ،به طور خاص برگرفته ازمبناهای فکری دو چهره ی شاخص تفکر، فخر رازی و ملاصدرای شیرازی است.جستجو در مبانی فکری رازی مانند بحث حدوث و قدم عالم ، قضا و قدر ، علم خدا علی الخصوص به امور جزئی و جزئیات ، نحوه ی فاعلیت خدا که برخلاف فاعلیت انسان از تداوم برخوردار است ، مسئله ی شر و معجزه ،تقسیم بندی موجودات به واجب و ممکن و رابطه ی بین آنها، ملاک نیازمندی معلول به علت خود... ونیز مبناهای فکری صدرا چون مسائل و ملحقات وجود ، قضا و قدر ، تبیین معجزه، علم خدا ، تشخص ، مسائل مربوط به حوزه ی معاد و... از مهمترین مباحث این فصول هستند.آنچه سیمای رازی را به عنوان فیلسوفی که سلف او جبری مسلک بوده اند، نشان می دهد تنها یک روی سکه است. او با ادله فراوان علم و قدرت خدا را غیر منافی با اختیار انسان تبیین می کند.ملاصدرا نیزبا تکیه بر اصولش، اختیار را از انسان سلب نمی کند اما در واقع به نحو اصولی به نوعی جبر که همنام با تمامی اصول فلسفی اش می توان آن را «جبر وجودی» نامید ، تکیه کرده است هرچند این نتیجه را به طور ضمنی از آراء رازی نیز می توان گرفت. همسوئی و همرائی دو شخصیت در بسیاری از آراء فلسفی و بالتبع برداشت نتایج مشابه از آنها درعین اختلافات خاص به هر یک، از نکات درخور این مکتوب است.
امیر هاشم زاده مهدی رهبر
«بررسی نظریات آیت الله خویی در باب حدود(جرائم منافی عفت) و تطبیق آن با قانون مجازات اسلامی» عنوان رساله ای است که در آن نگارنده با تکیه بر آراء و نظریات آیت الله خویی ، کوشیده است تا بخشی از جرائم منافی عفتی را که در ذیل جرایم مستوجب حد نیز قرار دارند، مورد دقت و تامل قرار دهد . در این راستا ضمن مقارنه و تطبیق فتاوی محقق خویی با قانون مجازات اسلامی و دیگر قوانین راجعه ، سعی شده است با نگاهی موسع به آراء و فتاوی فقها - به عنوان مبانی فقهی حاکم بر نظام تقنین- نقاط اشتراک و اختلاف تبیین و نیز ابهامات موجود مرتفع گردد. براین اساس پایان نامه حاضر را در چهار فصل سامان داده ایم که در فصل نخست آن ، از کلیات سخن گفته ایم و در فصل دوم با عنوان زنا ، کیفیت ثبوت و اثبات وهمچنین نوع و کمیت حد زنا را مورد دقت قرار داده ایم؛ چندانکه مواد 63 تا107قانون مجازات اسلامی نیز بدین امر اختصاص یافته است. در فصل سوم تحت عنوان کلی همجنس بازی به دو مصداق اهم آن ، یعنی لواط ومساحقه پرداخته ایم؛ که موضوع مواد108 تا 134قانون مجازات اسلامی است. چهارمین و آخرین فصل به جرم قوادی اختصاص دارد و این خود موضوع مواد135 تا 138 قانون مجازات اسلامی است.
فرج اله الهیاری پور رضا رسولی شربیانی
قاعده ی الواحد به عنوان یکی از مهم ترین قواعد فلسفی در فلسفه ی اسلامی همواره مورد توجه و بحث بوده و از موارد اختلافی میان فلاسفه و متکلمین است . زیرا از طرفی می تواند بسیاری از مسائل کلامی به ویژه ، آفرینش جهان کثیر از خالق واحد و بسیط را تبیین کند و از طرف دیگر به وحدت ذات واجب تعالی و بساطت وجودی او تأکید ورزد . در تقریر مشایی از قاعده ی الواحد ، از عقول عشره و افلاک تسعه استفاده می گردد ، ولی اشکالات متکلمین بر آن تقریر جایگاه آن را نقض می کند ، به طوری که تقریر مشایی به ایرادات وارده پاسخ محکم ندارد . در حالی که با عنایت به تقریری که از ملاصدرا ارائه شده ، این قاعده معقول تر و مقبول تر می گردد ، برای اتقان نظریه ی ملاصدرا در باب قاعده ی الواحد از اصول و مبانی فلسفه ی او به ویژه ، اصالت وجود ، وحدت تشکیکی وجود ، نظریه ی وحدت در عین کثرت ، و کثرت در عین وحدت و فاعلیت بالتجلی استفاده کرده ایم ، و با تبیین این اصول ، مبانی قابل قبولی برای این قاعده مطرح می شود . به نحوی که هم شبهات متکلمین بر آن وارد نمی شود و هم می توان خالقیت الهی ، علم الهی ، نظام احسن ، توکل ، دعا و معجزات را به عنوان مسائل مهم کلامی تبیین عقلانی کرد . زیرا بر اساس ، اصالت وجود نیازی به واسطه هایی مانند عقول و افلاک نیست و وجود خالق و مخلوق در عین وحدت در وجود ، کثرت در مراتب دارند و رابطه ی معلول با علت ، رابطه ی وجود رابط با مستقل است .
فاطمه اصلی بیگی مجید ملایوسفی
این پایان نامه به بررسی عقل عملی در آراء ارسطو، ابن سینا و آکویناس می پردازد. از دیدگاه ارسطو عقل نظری و عقل عملی دو قوه ی متمایز از هم نیستند، بلکه دو وجه از یک قوه هستند. عقل عملی از عقل نظری با توجه به متعلقات ادراک متمایز می شود. عقل عملی صرف ابزار نیست، بلکه مرتبط با غایت می باشد. عقل عملی ، عقلی فضیلت مند است و مهمترین فضیلت آن حکمت عملی است، که نقش محوری در اخلاق ارسطو ایفاء می کند و معیار و میزان ما برای فعل اخلاقی می باشد و مهمترین مشخصه ی آن انتخاب است. ارسطو حکمت عملی و فضایل اخلاقی را لازم و ملزوم هم می داند. به زعم ابن سینا عقل نظری و عقل عملی، ماهیتاً متمایز هستند، و تفاوت آنها به اختلاف در مُدرَک ها یا نحوه علم و درک محدود نمی شود؛ بلکه یکی از سنخ ادراک، و دیگری از سنخ فعل است. عقل عملی منشا اخلاق بوده و فضیلت و رذیلت در ارتباط عقل عملی با قوای بدنی معنا پیدا می کند، به نحوی که اگر قوای بدنی مقهور عقل شود، فضیلت و در غیر این صورت رذیلت خواهد بود. از دیدگاه آکویناس عقل نظری و عملی دو قوه ی متمایز نیستند و تمایز میان این دو عقل در غایت نهایی آنهاست. عقل عملی دارای دو زمینه است، زمینه ی اکتشافی و زمینه ی توجیهی. زمینه ی اکتشافی یا سیندرسیس احکام کلی اخلاقی را ادراک می کند. از نظر آکویناس سیندرسیس ملکه ای طبیعی می باشد که به موجب آن همه ما قادر هستیم احکام کلی اخلاقی را درک کنیم. زمینه ی توجیهی همان عاقبت اندیشی می باشد. او به سه نوع فضیلت قائل است، فضایل اخلاقی، فضایل عقلانی و فضایل الهیاتی. در باره ی ارتباط عاقبت اندیشی و فضایل اخلاقی آکویناس به ارتباط ذاتی بین آنها قائل است، به گونه ای که فضایل اخلاقی غایات درست را تضمین می کنند و عاقبت اندیشی ابزار درست را برای غایات تضمین می کند. در وجه تمایز و شباهت دیدگاه این فیلسوفان باید گفت که ارسطو و آکویناس عقل نظری و عملی را دو قوه جداگانه نمی دانند، اما ابن سینا دو قوه جداگانه می داند. هر سه برای عقل عملی علاوه بر شأن ادراکی شأن انگیزشی نیز قائل هستند. هم چنین به باور هر سه فیلسوف عقل عملی، عقلی فضیلت مند هست، هر چند که در این باره اختلافاتی با هم دارند.
فاطمه ناصری مجید ملایوسفی
نسبت عقل و اراده از جمله مهم ترین مسایلی است که همواره فیلسوفان شرق و غرب را به خود مشغول داشته است. این نسبت در اواخر قرون وسطی شکل تازه ای به خود گرفت و در سایه آن دو دیدگاه عقل گرایی و اراده گرایی ایجاد گردید. بحث از اراده گرایی و عقل گرایی در چهار حوزه کلام، متافیزیک، روان شناسی و اخلاق مطرح گشت. از میان متفکران مسلمان، شیخ الرئیس ابوعلی سینا در هر چهار حوزه دارای دیدگاه خاصی است.
سمیه رضایی مجید ملایوسفی
از جمله مباحث مهم در باب عشق، نظریه «عشق الهی» می باشد که از گذشته تا به امروز در حوزه های مختلفی نظیر اخلاق، الهیات، انسان شناسی، معنای زندگی، فلسفه و عرفان مطرح بوده است. متفکران در طول تاریخ مساله عشق را از سه جنبه علمی، فلسفی و عرفانی- شهودی بررسی کرده اند. فیلسوفان عشق را به انواع مختلفی تقسیم بندی کرده اند که یکی از آن ها تقسیم عشق به عشق اروتیک، عشق فیلیایی و عشق آگاپه ای (عشق الهی) می باشد. در عشق اروتیک هدف دستیابی به لذت است. عشق فیلیایی یا اخلاقی تنها وظیفه است. عشق آگاپه ای که از آن به عشق دهنده تعبیر می شود، استمرار داردو همه گستر و فراگیر است. در باب «عشق الهی» دیدگاه های مختلفی وجود دارد. سورن کرکگارد فیلسوف دانمارکی مسیحی و شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) فیلسوف مسلمان نیز به بیان دیدگاه های خود در این باب پرداخته اند.