نام پژوهشگر: شهزاد جماعتی ثمرین
لطف اله نیکوپور محمدجانلو احمد توبه
به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف کودهای آهن، نیتروژن و پتاسیم بر روی کاهش تجمع نیترات و برخی از صفات و خصوصیات کمی و کیفی سیب زمینی (رقم آگریا)، آزمایشی در قالب طرح فاکتوریل بر پایه بلوک های کامل تصادفی (rcbd)، با 3 تکرار، در سال زراعی 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه محقق اردبیلی (منطقه بابلان) اجرا شد. فاکتور اول، کود آهن خالص شامل دو سطح (0 و 25 کیلوگرم در هکتار)، فاکتور دوم، کود نیتروژن خالص شامل سه سطح ( 0، 150، 300 کیلوگرم در هکتار) و فاکتور سوم، شامل کود پتاسیم خالص در سه سطح (0، 100، 200 کیلوگرم در هکتار) بود. نتایج نشان داد که اثرات اصلی کودهای آهن، نیتروژن و پتاسیم برای تمامی صفات معنی دار بودند. فقط اثر اصلی کود آهن بر روی صفت جذب نیتروژن توسط اندام هوایی اثر معنی دار نداشت. اثر سه جانبه کود آهن × کود نیتروژن × کود پتاسیم برای اکثر صفات معنی دار بود. اجزای عملکرد، صفات مورفولوژی و صفات کیفی اندازه گیری شده در تیمار های مختلف، تغییرات بارزی نسبت به همدیگر نشان دادند. مصرف 25 کیلوگرم در هکتار کود آهن نسبت به عدم مصرف آن تاثیر مثبتی را روی عملکرد، اجزای عملکرد و همچنین روی کاهش تجمع نیترات در وزن خشک و تر غده سیب زمینی داشت. با افزایش مصرف نیتروژن از 150 به 300kg/ha عملکرد غده، اجزای عملکرد و جذب آهن، نیتروژن و پتاسیم در غده کاهش معنی داری نشان داد، در حالیکه تعداد ساقه اصلی، قطر ساقه، تعداد ساقه فرعی، وزن خشک ساقه اصلی، وزن خشک برگ، وزن خشک اندام هوایی، سدیم غده، درصد نیتروژن اندام های هوایی و تجمع نیترات در وزن خشک و تر افزایش یافت. با افزایش مصرف پتاسیم از 100 به 200kg/ha عملکرد غده، اجزای عملکرد و جذب آهن، نیتروژن و پتاسیم در غده و تجمع نیترات در وزن خشک و تر کاهش معنی داری نشان داد. ولی در عوض ، تعداد ساقه اصلی، قطر ساقه، تعداد ساقه فرعی، وزن خشک ساقه اصلی، وزن خشک برگ، وزن خشک اندام هوایی، سدیم غده، درصد پتاسیم اندام هوایی، درصد نیتروژن اندام های هوایی افزایش یافت. بیشترین عملکرد و اجزای عملکرد، صفات کیفی غده، بالاترین درصد شاخص برداشت، درصد پروتئین غده، بیشترین کارایی زراعی، فیزیولوژیک و کارآیی مصرف نیتروژن و پتاسیم در ترکیب کودی 25 کیلوگرم آهن، 150 کیلوگرم نیتروژن و 100 کیلوگرم پتاسیم در هکتار حاصل شد. که در این ترکیب کودی تجمع نیترات در حد قابل قبول و مطلوب بود و بسیار پایین تر از حد بحرانی قرار داشت. عملکرد غده، با تعداد ساقه اصلی، تعداد استولون، شاخص برداشت، مقدار جذب پتاسیم توسط گیاه و کارآیی زراعی نیتروژن همبستگی مثبت و معنی دار و با جذب نیتروژن توسط گیاه همبستگی منفی و معنی داری را نشان داد. به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که با مصرف بیش از حد مطلوب نیتروژن و پتاسیم، عملکرد کاهش یافته، میزان تجمع نیترات در غده افزایش می یابد. بنابراین برای دست یابی به حداکثر عملکرد و کاهش هزینه های کوددهی، جلوگیری از آلودگی محیط زیست و برقراری تعادل صحیح بین عناصر غذایی پرمصرف و کم مصرف، مصرف 25 کیلوگرم آهن خالص، 150 کیلوگرم نیتروژن خالص و 100 کیلوگرم در هکتار پتاسیم خالص، برای سیب زمینی رقم آگریا در منطقه اردبیل قابل توصیه می باشد.
آیدا مه روز احمد توبه
چکیده: علی رغم نیاز کم گیاه، عناصر کم مصرف به دلیل نقش مهمی که در فعل و انفعالات گیاه دارند، کاربرد آن ها باید مورد توجه قرار گیرد. به همین منظور آزمایشی برای بررسی تاثیر کودهای ریز مغذی آهن، روی و منگنز بر عملکرد کمی و کیفی عدس دیم در سال زراعی 1388 در مزرعه تحقیقات کشاورزی استان اردبیل به صورت آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار به اجرا در آمد. تیمار های آزمایشی عبارت بودند از: عامل اول کود حاوی آهن در سه سطح (0، 10 و 25 کیلوگرم در هکتار از منبع کلات سکوسترین 138)، عامل دوم کودحاوی منگنز در دو سطح (0 و 30 کیلوگرم در هکتار از منبع سولفات منگنز) و عامل سوم کودحاوی روی در سه سطح (0، 20 و 40 کیلوگرم در هکتار از منبع سولفات روی). نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که اثرات اصلی کود های حاوی منگنز و آهن و اثرات متقابل منگنز در آهن و همچنین اثر سه جانبه آهن در منگنز در روی، بر روی صفات ارتفاع گیاه، تعداد شاخه فرعی در بوته، تعداد کل نیام در بوته در سطح احتمال 1 و 5 درصد معنی دار شد. کاربرد هر سه ریز مغذی نسبت به عدم کاربرد در مورد صفات فوق الذکر اختلاف معنی داری را ایجاد کرده بود بطوری که کاربرد 30 کیلوگرم کود حاوی منگنز به همراه 25 کیلوگرم کود حاوی آهن و40 کیلوگرم کود حاوی روی باعث بیشترین ارتفاع بوته، بیشترین تعداد شاخه فرعی، بیشترین تعداد کل نیام در بوته و بیشترین تعداد نیام پوک در بوته شد. اثر اصلی کود حاوی منگنز و روی و اثر متقابل کود حاوی آهن در منگنز بر روی صفات تعداد نیام پر در بوته، وزن کل نیام در بوته، وزن خشک بوته و وزن خشک نیام و همچنین اثر سه جانبه آهن در منگنز در روی نیز بر روی صفات تعداد نیام پر در بوته و وزن کل نیام در بوته معنی دار شد. در مورد صفات تعداد نیام پر در بوته، وزن کل نیام در بوته، وزن خشک تک بوته و وزن خشک نیام در بوته کاربرد 25 کیلوگرم کود حاوی آهن در هکتار به همراه 30 کیلوگرم کود حاوی منگنز بیشترین میزان را در مورد صفات ذکر شده ایجاد کرده و تفاوت معنی داری را با دیگر سطوح کودی نشان داد. درمورد اثر سه جانبه بر روی صفات تعداد نیام پر در بوته و وزن کل نیام در بوته کاربرد 30 کیلوگرم کود حاوی منگنز به همراه 25 کیلوگرم کود حاوی آهن و 40 کیلوگرم کود حاوی روی بیشترین میزان را تولید کرده بود که اختلاف معنی داری را با دیگر سطوح کودی داشت. اثر اصلی کود منگنز، آهن و روی بر روی صفات تعداد دانه در بوته و عملکرد دانه در هکتار در سطح احتمال 1درصد و اثر متقابل کود منگنز در آهن بر روی صفات وزن تک دانه و عملکرد دانه در هکتار در سطح احتمال 1 درصد و اثر متقابل آهن در روی بر روی صفت عملکرد دانه در هکتار در سطح احتمال 5 درصد معنی دار شد. در مورد صفات عملکرد دانه و وزن تک دانه کاربرد 25 کیلوگرم کود حاوی آهن و 30 کیلوگرم کودحاوی منگنز بیشترین مقدار صفات ذکر شده را ایجاد کردند. نتایج نشان داد که کاربرد کودهای ریز مغذی منگنز، آهن و روی برای زراعت عدس لازم و ضروری بوده و باعث افزایش کمیت و کیفیت محصول گردید چنین به نظر می رسد که کاربرد 25 کیلوگرم کود آهن در هکتار به همراه 40 کیلوگرم کود روی و 30 کیلوگرم کود منگنز می تواند در شرایط مشابه منطقه اردبیل برای زراعت عدس دیم با توجه به شرایط خاک و غیره برای حصول به عملکرد بهینه قابل استفاده باشد
راضیه خورابلو کاظم هاشمی مجد
مصرف متعادل عناصر غذایی و مکمل در خاک در کشت گیاهان مخصوصا برای لوبیا که غنی از پروتئین برای تغذیه انسان می-باشد ضرورت دارد. در این مورد در سال زراعی 1390 آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در شرایط مزرعه ای به مرحله اجرا در آمد. تیمارهای آزمایشی شامل کود فسفاته در چهار سطح 0، 150، 300، 450 کیلوگرم در هکتار از منبع سوپرفسفات تریپل و پتاسیم در سه سطح 0، 100، 200 کیلوگرم در هکتار از منبع سولفات پتاسیم بود. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار عملکرد بیولوژیک، وزن خشک اندام هوایی، کلروفیل و تعداد ساقه فرعی با مصرف 100 کیلوگرم در هکتار کود سولفات پتاسیم بدست آمدند و کمترین مقدار این صفات مربوط به تیمار شاهد بود. همچنین کاربرد کود پتاسیم بیشترین تاثیر را روی صفات عملکرد و اجزای آن داشت. مصرف 100 کیلوگرم در هکتار کود پتاسیم نسبت به شاهد، تعداد غلاف پر، تعداد غلاف پوک، وزن خشک غلاف، تعداد دانه در غلاف پر، تعداد دانه در بوته، عملکرد دانه در بوته و میانگین طول غلاف را افزایش داد. در مورد صفات کیفی لوبیا، با مصرف 300، 450 و 450 کیلوگرم در هکتار کود سوپرفسفات تریپل در مقایسه با شاهد به ترتیب بالاترین غلظت پتاسیم اندام هوایی، نیتروژن دانه و اندام هوایی و با مصرف 100 کیلوگرم در هکتار کود سولفات پتاسیم بیشترین مقدار غلظت نیتروژن دانه و اندام هوایی بدست آمد. با کاربرد 150کیلوگرم در هکتار کود سوپر فسفات تریپل بیشترین مقدار ph خاک و با مصرف450 کیلوگرم در هکتار کود فسفر بیشترین مقدار فسفرخاک و با مصرف 200 کیلوگرم در هکتار کود پتاسیم نیز بیشترین مقدار ec و پتاسیم خاک بدست آمد. اثر هیچکدام از تیمارهای کودی روی صفاتی مثل شاخص برداشت، وزن هزار دانه، غلظت پتاسیم دانه، کربن آلی، کربنات کلسیم، غلظت فسفر دانه و اندام هوایی معنی دار نشد. اما اثر متقابل فسفر با پتاسیم روی صفاتی نظیر تعداد غلاف پوک، نیتروژن دانه و اندام هوایی، غلظت پتاسیم اندام هوایی، پتاسیم خاک و ph نیز معنی دار شد. با توجه به اینکه در اکثر موارد تیمار کودی 100 و 200 کیلوگرم پتاسیم بیشترین تاثیر را روی عملکرد و اجزای آن داشته و این دو سطح اختلاف معنی داری با هم نداشتند، بنابراین تیمار کودی 100 کیلوگرم در هکتار کود پتاسیم از نظر کاهش آلودگی و هزینه های کودی برای این تحقیق توصیه می شود.
فاطمه رحیم زاده احمد توبه
دوره بحرانی کنترل علف های هرز، دوره ای در چرخه رشد محصول می باشد که باید جهت جلوگیری از کاهش عملکرد در این دوره، علف های هرز کنترل شوند. به منظور تعیین دوره بحرانی کنترل علف های هرز در عدس، آزمایش مزرعه ای در سال زراعی90-91 در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و ده تیمار در ایستگاه تحقیقاتیدانشگاه محقق اردبیلی به اجرا درآمد. تیمارها شامل دوره آلودگی به علف های هرز در 15، 30، 45 و 60 روز پس از سبزشدن عدس و دروه عاری از علف هرز در 15، 30، 45 و 60 روز پس از سبزشدن عدس بودند. دوتیمار نیز به عنوان شاهد آزمایش، یکی کنترل علف های هرز در تمام فصل رشد و دیگری رقابت علف های هرز در تمام فصل رشد، در نظر گرفته شدند. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد در شرایط آلودگی به علف هرز در طول فصل رشد، از میان شش گونه علف هرز شناسایی شده، علف هرز سلمه تره 17/47درصد ، بیشترین و علف هرز تاج خروس با کمترین درصد، سهم تجمع ماده خشک علف های هرز را داشتند. با افزایش دوره عاری از علف هرز، وزن خشک علف های هرز کاهش یافت. عملکرد دانه، با افزایش دوره تداخل علف های هرز به مقدار معنی داری کاهش نشان داد به طوری که میزان عملکرد دانه در تیمار شاهد عاری از علف های هرز،1029 کیلوگرم در هکتار به دست آمد ولی در تیمار شاهد آلوده به علف هرز در تمام فصل رشد عملکرد دانه حداقل شده و هیچ عملکردی حاصل نشد. اجزای عملکرد عدس از جمله تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف وزن هزاردانه و نیز صفات دیگری از جمله ارتفاع بوته، تعداد شاخههای فرعی ، وزن اندام های هوایی و شاخص برداشت همگی با افزایش آلودگی به علف هرز رو به کاهش نهادند، کمترین میزان این صفات به تیمار آلودگی کامل و آلودگی تا 60 روز پس از سبزشدن تعلق داشت و بالاترین میزان آن ها به تیمار عاری کامل و آلودگی تا 15 روز پس از سبز شدن مربوط بود. همچنین عملکرد پروتئین با زیاد شدن طول دوره آلودگی کاهش یافت. دوره بحرانی کنترل علف های هرز با در نظر گرفتن 5، 10 و 15 درصد کاهش عملکرد به استفاده از روش رگرسیون غیر خطی و معادلات غیر خطی گامپرتز و لجستیک محاسبه شد. دوره بحرانی کنترل علف های هرز برای عدس 10 الی66 ، 15 الی56 و 20 الی50 روز پس از سبز شدن، به ترتیب جهت جلوگیری از کاهش 5، 10 و 15 درصدی عملکرد محاسبه گردید.
صغری سطوتی نیری احمد توبه
چکیده: به منظور تعیین دوره بحرانی کنترل علف های هرز در گیاه دارویی مریم گلی، آزمایشی در سال زراعی 90-89 در یکی از مزارع شهرستان نیر واقع در 35 کیلومتری شهرستان اردبیل انجام شد. این آزمایش در قالب دو طرح پایه بلوک های کامل تصادفی هر کدام با سه تکرار و پنج تیمار به اجرا در آمد. تیمارها شامل دوره تداخل و دوره کنترل علف های هرز به فاصله زمانی بیست روز از یکدیگر (0، 20، 40، 60، 80) قرار داشتند. نتایج نشان داد که در گروه تیماری تداخل علف هرز، بیشترین تعداد علف هرز در تیمار آلودگی تا 40 روز و در گروه تیماری کنترل علف هرز، بیشترین تعداد علف هرز در تیمار عاری تا 20 روز قرار داشت. با افزایش دوره تداخل علف هرز، از تراکم آن ها به دلیل خودتنکی کاسته شد اما وزن تر و وزن خشک علف های هرز افزایش یافت. علف هرز غالب مزرعه، خردل وحشی بود که بیشترین تراکم، وزن تر و وزن خشک را دارا بود که علت آن به داشتن سطح برگ زیاد، تشکیل حداکثر سطح برگ زودتر از بسیاری از گونه های علف هرز و در نتیجه دارا بودن توان رقابتی بالا برمی گردد. علف های هرز اثر معنی داری بر عملکرد و اجزای عملکرد مریم گلی داشتند. دوره بحرانی کنترل علف های هرز در گیاه دارویی مریم گلی بر اساس 5، 10 و 15 درصد کاهش عملکرد قابل قبول، به ترتیب 76 ، 60 و 53 روز به دست آمد.
ماهرخ بلندی عموقین عبدالقیوم قلی پوری
به منظور بررسی اثر گیاهان پوششی بر کنترل علف های هرز آفتابگردان هیبرید رقم هایسون 33، آزمایشی در سال زراعی 1391- 1390 در ایستگاه تحقیقات منابع طبیعی، گیاهان دارویی سامیان اردبیل در 3 تکرار به اجرا در آمد. فاکتور اول، سه نوع گیاه پوششی چاودار تیپ پاییزه، جو تیپ بهاره، گندم تیپ پاییزه همراه با دو تیمار شاهد (شاهد1: بدون گیاه پوششی و با وجین کامل علف هرز، شاهد2: بدون گیاه پوششی و بدون وجین) فاکتور دوم، مدیریت در دو سطح (مالچ زنده، مالچ کف بر) و فاکتور سوم، تاریخ کاشت گیاه پوششی در دو سطح (همزمان با کشت آفتابگردان، 45 روز بعد از کاشت آفتابگردان) در نظر گرفته شد.نتایج نشان داد، اثر اصلی گیاه پوششی روی بسیاری از صفات مرفولوژیکی آفتابگردان از جمله: (ارتفاع بوته، قطر طبق، قطر ساقه، وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک طبق، وزن خشک دانه، تعداد دانه در طبق و ...) صفات کیفی آفتابگردان از جمله: (درصد روغن، عملکرد روغن، درصد پروتئین و عملکرد پروتئین) و بر عملکرد خشک دانه و عملکرد بیولوژیک تاثیر معنی داری داشته است. اثر اصلی تاریخ کاشت نیز بر روی صفات (درصد روغن، قطر طبق و قطر ساقه) و اثر متقابل (مدیریت × تاریخ کاشت)، بر روی صفات (قطر طبق، قطر ساقه، وزن هزار دانه، وزن خشک دانه، وزن تر ساقه و برگ، وزن خشک اندام های هوایی و تعداد دانه در طبق) و اثر متقابل (گیاه پوششی × مدیریت × تاریخ کاشت)، بر روی صفات وزن تر دانه و وزن تر اندام هوایی، تاثیر معنی داری را نشان داد. در رابطه با علف های هرز، نتایج نشان داد، اثر متقابل (گیاه پوششی × تاریخ کاشت)، بر روی تراکم، وزن تر و وزن خشک کل علف های هرز تاثیر معنی داری داشته است. مقایسات میانگین نشان داد، بیشترین عملکرد خشک دانه بعد تیمار شاهد1 (بدون گیاه پوششی با وجین کامل) در تیمار گندم و چاودار به ترتیب با میزان 7/3916، 3/ 3798 کیلوگرم در هکتار به دست آمد. هر سه گیاه پوششی نسبت به شاهد 2، به ویژه در تاریخ کاشت همزمان، نقش موثری در افزایش درصد روغن و عملکرد روغن داشته اند. گیاهان پوششی مخصوصا چاودار، در تاریخ کاشت همزمان، تراکم، وزن تر و وزن خشک علف های هرز را به ترتیب 57%، 95%، 88% نسبت به شاهد2 کاهش داد.
رامین سیفی جهان علی اصغری
تجزیه واریانس صفات تنوع قابل ملاحظه ای بین ژنوتیپ ها نشان داد همچنین، اثر متقابل ژنوتیپ در تنش در صفات ارتفاع بوته، طول پدانکل، وزن سنبله، تعداد دانه در سنبل، پرولین، کارتنوئید، کلروفیلb، عملکرد در واحد سطح، تعداد پنجه بارور، طول برگ پرچم و طول ریشک معنی دار بود. ژنوتیپ های stipa/petunia//kolla/bbsc(a) و chamico/tocete//congona(a) برای مناطق آبی و رقم سهند برای مناطق دیم معرفی شدند. از بین شاخص های مقاومت به خشکی مورد مطالعه به جز ssi بقیه شاخص ها برای ژنوتیپ ها معنی دار شد. در تجزیهissr با استفاده از 9 آغازگر 61 نوار مشاهده گردید، که 50 نوار چند شکل به دست آمد. میانگین pic وmi برای کلیه آغازگرها به ترتیب 0/46 و 2/6 به دست آمد. در این تحقیق برای تجزیه خوشه ای ژنوتیپ ها به وسیله داده های مولکولی از روش دورترین همسایه و ضریب تشابه ژاکارد استفاده گردید که به 4 خوشه تقسیم شدند. در خوشه اول 3 ژنوتیپ های لیسیوی، سهند و f-a1-2قرار داشتند. ژنوتیپ های f-grb-84-11، f-grb-85-5، pallidum48//nordic…،.gloria-bar/copal//..، دشت و صحرا در خوشه دوم و ژنوتیپ های chamico/tocte//congona (a)، chamico/tocte//congona (d)و congona/borr در گروه سوم و بقیه ژنوتیپ ها در خوشه چهارم قرار گرفتند. به منظور بررسی ارتباط ماتریس شباهت داده های مولکولی و مورفوفیزیولوژیک از آزمون مانتل استفاده شد. براساس این آزمون ضرایب همبستگی برای سطوح شاهد، تنش 2/3 و تنش 1/3 آبیاری به ترتیب 0/61، 0/14 و 0/4 به دست آمد. این ضرایب معنی دار نبودند. به عبارت دیگر بین داده های حاصل از نشانگرهای issr و صفات مورفوفیزولوژیک در ارقام مورد بررسی همبستگی معنی داری وجود نداشت. براساس نتایج تجزیه رگرسیون در سطوح شاهد، تنش 2/3 و 1/3 آبیاری به ترتیب 23، 30 و 33 نشانگر مثبت برای صفات مورفولوژیک و 17، 16 و 16 نشانگر مثبت برای صفات فیزیولوژیک شناسایی شد.
سعید جمال پور احمد توبه
جکیده: به منظور بررسی تاثیر نانو کود بیولوژیک (بیوزر) در مقایسه با کودهای شیمیایی نیتروژن و فسفر بر روی عملکرد و اجزای عملکرد سیب زمینی رقم آگریا آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 8 تیمار و 3 تکرار در مزرعه شخصی واقع در منطقه دوزدوزان (شهرستان سراب) اجرا شد و کارهای آزمایشگاهی آن در آزمایشگاه های علوم کشاورزی دانشگاه محقق اردبیلی انجام شد. تیمارها شامل سطوح کودی 180 و200 کیلوگرم در هکتار نیتروژن و فسفر خالص، نانو کود به صورت محلول در آب 3 کیلوگرم در هکتار و بذرمال 2 کیلوگرم در هکتار، که نانو کودها و کودهای شیمیایی به صورت مجزا و در ترکیب با یکدیگر بودند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تاثیر سطوح کودی بر تعداد غده در بوته، وزن متوسط غده، عملکرد تک بوته، وزن مخصوص غده، عملکرد در هکتار، عملکرد قابل فروش، ارتفاع بوته، قطر ساقه، درصد نشاسته، میزان لیزین در پروتئین غده، درصد پروتئن، عملکرد پروتئین، میزان ازت جذب شده و درصد ازت غده ها معنی دار بوده، ولی در صفات عملکرد نشاسته در هکتار و درصد ماده خشک غده اختلاف معنی¬داری مشاهده نشد. نتایج مقایسه میانگین اثرات ساده نشان داد که بیشترین مقادیر تعداد غده در بوته، وزن متوسط غده، عملکرد تک بوته، وزن مخصوص غده، عملکرد در هکتار، عملکرد قابل فروش، ارتفاع بوته، قطر ساقه، میزان لیزین در پروتئین غده، درصد پروتئن و عملکرد پروتئین در تیمارهایی که نانو کود و کودهای شیمیایی در ترکیب با یکدیگر بودند مشاهده گردید. بیشترین میزان نشاسته در تیمار نانو کود به صورت بذرمال و محلول در آب بود حاصل شد. بیشترین درصد نیتروژن و نیتروژن کل در سطح کودی نیتروژن و فسفر بدست آمد. نانو کودها در ترکیب با کودهای شیمیایی می توانند حداقل تا 50 درصد جایگزین کودهای شیمیایی شده و تاثیر مثبت و معنی داری بر روی اکثر صفات کمی و کیفی مورد بررسی داشته و در مواردی بهتر از 100 درصد مصرف کودهای شیمیایی نتیجه بخش باشند. نانو کود بیولوژیکی (بیوزر) در ترکیب با کودهای شیمیایی نیتروژن و فسفر باعث بهبود ویژگی های کمی و کیفی سیب زمینی با کاهش مصرف کودهای شیمیایی شد.
نگار قاسمزاده خسروشاهی داوود حسن پناه
به منظور بررسی اثر تراکم کاشت و اندازه¬ی گلدان، بر روی صفات مینی تیوبر تولیدی ارقام سیب¬زمینی، آزمایش فاکتوریل سه عاملی بر پایه طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در شرایط کنترل شده (گلخانه) واقع در گلخانه¬ی فولیا (گلخانه¬ی شخصی پژوهشگر) در تبریز انجام گرفت. فاکتور اوّل شامل تراکم کاشت در سه سطح به شرح سطح اول 2، سطح دوم 4، سطح سوم 6 بوته در هر گلدان و فاکتور دوم شامل اندازه¬ی گلدان در سه سطح به شرح سطح اول گلدان کوچک (10 × 10 سانتی متری)، سطح دوم گلدان متوسط (15 × 15 سانتی متری) و سطح سوم گلدان بزرگ (20 × 20 سانتی متری) و فاکتور سوم شامل دو رقم سیب زمینی آگریا و ساوالان می باشد. تعداد تیمار (18=2×3×3) که با سه تکرار، کل واحدهای آزمایشی 54 عدد بود. به عنوان نتیجه گیری، برای تولید بیشترین تعداد و وزن غده چه ها، کشت میکروتیوبرهای رقم ساوالان در گلدان های بزرگ با تراکم 4 میکروتیوبر پیشنهاد می شود.چراکه رقم ساوالان در تمام تیمارها نسبت به رقم آگریا برتری نشان داده و تعداد و وزن غده چه های بیشتری تولید کرد. و گلدان های بزرگ با تراکم کاشت 4 میکروتیوبر بیشترین تعداد و وزن غده چه ها را تولید کردند.
شهزاد جماعتی ثمرین کاظم هاشمی مجد
چکیده ندارد.