نام پژوهشگر: عباس تقویان

نقد و فهم حدیث از دیدگاه شیخ بهایی و مقایسه اندیشه های فقه الحدیثی ایشان با فیض کاشانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه امام صادق علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  مجید کرباسی فروشان   مهدی ایزدی

بخش قابل ملاحظه ای از آثار حدیثی شیخ بهایی به دو حوزه نقد و فهم حدیث اختصاص یافته است. وی در حوزه نقد حدیث به نقد اسنادی بر پایه های علوم رجال و درایه پرداخته است. شیخ بهایی در حوزه فهم حدیث از علومی چون لغت، نحو، فقه، اصول فقه، تفسیر، کلام، اخلاق، عرفان بهره برده و به شرح احادیث بر اساس اصول و قواعدی چون التزام به ظاهر متن، فهم عرفی، سیاق، فهم مشهور، آیات مرتبط، روایات مشابه، احادیث عامه، آثار شارحان، پرسش راوی و رهنمودهای عقلی پرداخته است. بررسی شیوه فقه الحدیثی شیخ بیانگر آن است که وی به پیش نیازهای فهم حدیث آشناست. نسخه های مختلف یک حدیث را می یابد و به تصحیف توجه می دهد. مراحل فهم حدیث نزد شیخ بهایی را می توان در دو مرحله کلی جای داد: فهم ظاهر و فهم مقصود. در فهم ظاهر، مفردات، علم صرف و دانش نحو و معانی بیان را به کار می برد. در فهم مقصود نیز این گونه عمل می کند: به قرینه های متصل کلامی مانند تلمیح، تعلیل، سوال و تفسیر راوی و سیاق کلام نظر دارد. قرینه های منفصل که مهم ترین آن خانواده حدیث است مورد اهتمام شیخ بهایی است و با این قرینه که همان احادیث مشابه است احادیث را تخصیص و تقیید می زند و گاه تبیین می کند. برای تبیین حدیث از آیات بهره می گیرد. وی با توجه به احادیث معارض، در حل تعارض یکی از دو حدیث را بر جواز، استحباب، کراهت، ضرورت، تخییر یا تقیه حمل می کند. از دانشهای بشری چون طب، حساب و نجوم برای شرح حدیث استفاده می کند. وی با موانع فهم حدیث در هر دو مرحله فهم ظاهر و فهم مقصود آشناست. موانع فهم ظاهر نزد ایشان، اشتراک لفظی، تحول زبان، خلط لغت با اصطلاح، عدم توجه به حروف جر، آشنا نبودن با تصحیف و ادراج و تقطیع نادرست است. وی در شناخت موانع فهم مقصود به موانعی چون عدم تتبع کامل، ساده انگاری، جمود، اخباریگری و بی توجهی به آهنگ سخن آگاهی می دهد. پس از آشنایی با روش حدیث پژوهی شیخ بهایی، ضمن انجام مقایسه ای مختصر بین ایشان وملا محسن فیض کاشانی می توان نقاط مشترک بسیاری بین روش کاری این دو عالم برجسته یافت. در پاره ای موارد نیز روش ایشان تفاوتهایی با مرحوم فیض دارد که در فصل اخیر پایان نامه مورد بررسی قرار میگیرد.

ویژگی های فقه الحدیثی منهاج البراعه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه امام صادق علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1390
  صالح زارعی   مهدی ایزدی

«منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه» اثر مرحوم میرزا حبیب الله خوئی از شروح مهم و برجسته‏ی نهج البلاغه در تاریخ شرح نویسی بر این کتاب گرانسنگ محسوب می‏شود. این اثر که در اواخر دوره‏ی قاجار به نگارش درآمده دارای ویژگی های خاصی است که آن را از دیگر شروح متمایز می کند و به همین دلیل در میان شروح نهج البلاغه جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. تبیین و بررسی ویژگی‏های این شرح در سه بخش انجام گرفته است. بخش اول در توضیح نکات بدیع فقه الحدیثی و نیز ویژگی‏های برجسته و خاصی است که در این اثر وجود دارد و در این میان به مواردی همچون مفهوم شناسی دقیق لغات، شرح حدیث به حدیث، پایبندی به ظاهر کلام، توجه ویژه به مباحث بلاغی، ترجمه‏ی خطبه‏ها و موارد دیگری پرداخته شده که به تفصیل از آنها سخن به میان آمده است. در بخش دوم از ویژگی‏های این شرح به تاثیر دیگر شروحی چون شرح ابن میثم بحرانی، شرح ابن ابی الحدید معتزلی و نیز شرح قطب الدین راوندی پرداخته شده است. مرحوم خوئی برای ارائه‏ی بیانی جامع در فهم و شرح احادیث به استفاده از شروح مذکور مبادرت ورزیده و در این راه تنها به استفاده‏ی صرف و نقل قول بسنده نکرده است بلکه در موارد زیادی به نقد نظرات و دیدگاه‏های شارحان مذکور پرداخته است. در بخش سوم از ویژگی‏های شرح منهاج البراعه به انگیزه‏های میرزا حبیب الله خوئی در پرداختن به اسانید نهج البلاغه و یافتن منابع و مصادر برای خطبه‏های نهج البلاغه پرداخته شده است. مرحوم خوئی از معدود شارحانی است که به بحث‏های سندی در نهج‏البلاغه پرداخته و پیش از او به این امر یا اساساً توجهی نشده و یا پرداخت اندکی صورت گرفته بود. برای اولین بار میرزا حبیب الله خوئی به صورت جدی وارد بحث سندی شده و تا آنجا که توانسته منابع و مصادری برای خطبه‏های نهج البلاغه یافته است. واژگان کلیدی: فقه الحدیث، نهج البلاغه، منهاج البراعه، میرزا حبیب الله خوئی، اسناد نهج البلاغه

تفسیر گزارش قرآن از دلالت های غیر لفظی(حالات و حرکات بدن)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه امام صادق علیه السلام - دانشکده الهیات 1393
  محمدجواد صادقی محد   احمد پاکتچی

تفسیر گزارش قرآن از دلالت ها غیرلفظی(حالات و حرکات بدن) چکیده قرآن کریم به عنوان آخرین و در عین حال کامل ترین برنامه الهی در گستره ارتباطات انسانی از ظرفیت دلالت های غیرلفظی(حالات و حرکات بدن) غافل نبوده؛ به طوری که در جای جای آن به ترسیم ابعاد غیرکلامی انواع ارتباطات انسانی پرداخته و سبب تعمیق و تکمیل پیام مورد نظر شده است. طی این پژوهش حرکت از ادبیات نظری ارتباطات غیرکلامی به سوی قرآن کریم، ما را به درک جدیدی از آیات قرآن کریم و تنظیم آیات مرتبط جهت ترسیم چارچوب مطلوب ارتباطات غیرکلامی از منظر قرآن کریم می رساند و از طرف دیگر، حرکت از قرآن کریم به سوی ادبیات نظری ارتباطات غیرکلامی، می تواند در ترمیم یا تکمیل این علم موثر و راه گشا باشد. کلمات کلیدی: دلالت های غیر لفظی، ارتباطات غیرکلامی، حالات و حرکات بدن، حالات چهره، ارتباطات چشمی، وجه، نظر