نام پژوهشگر: سیما فاخران اصفهانی
سعیده قاسمی نژاد علیرضا سفیانیان
خشکسالی به عنوان یکی از مهم ترین بلایای طبیعی، هزینه های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی زیادی را به همراه دارد. خشکسالی به معنای کاهش غیر منتظره بارندگی در مدتی می باشد. این کاهش بارندگی منجر به کمبود آب برای برخی فعالیت ها، گرو ها یا بخش های مختلف محیط زیست می شود. خشکسالی همچنین با زمان وقوع خشکسالی در ارتباط می باشد. سایر فاکتورهای اقلیمی مانند درجه حرارت بالا، باد شدید و رطوبت نسبی پایین نیز به وقوع خشکسالی کمک می کنند. اگرچه خشکسالی بیشتر به عنوان یک پدیده طبیعی یا فیزیکی در نظر گرفته می شود اما اثرات آن حاصل کنش متقابل میان یک پدیده طبیعی و نیاز آبی جامعه می باشد و اغلب اثرات آن توسط فعالیت های انسانی تشدید می شود. روش مرسوم برای مدیریت خشکسالی، مدیریت بحران می باشد. با توجه به اشکالات وارده به مدیریت بحران، روش مدیریت ریسک پیشنهاد شد. به منظور تغییر رویه از مدیریت بحران به سمت مدیریت ریسک، ارزیابی ریسک خشکسالی استان اصفهان در این تحقیق انجام گرفت. در این تحقیق ریسک خشکسالی به صورت تابعی از شاخص خطر خشکسالی و شاخص آسیب پذیری تعریف شده است. شاخص بارش استاندارد شده(spi) به عنوان شاخص خطر خشکسالی در نظر گرفته شد که برای محاسبه آن ابتدا آمار بارش ماهانه 47 ایستگاه هواشناسی و باران سنجی استان طی دوره آماری 1975-2007 جمع آوری گردید. سپس سری زمانی مربوط به داده های بارش تهیه و برای محاسبه شاخص بارش استاندارد شده در بازه های زمانی 6، 7، 9 و12 ماهه وارد برنامه spi گردید. نقشه درصد وقوع خشکسالی در هر یک از شدت های خشکسالی و برای هر یک از بازه های زمانی تهیه و در نهایت نقشه شاخص خطر خشکسالی به دست آمد. آنالیز آسیب پذیری از طریق شاخص های اقتصادی- اجتماعی( تراکم جمعیت و درصد شاغلین بخش کشاورزی) و شاخص های فیزیکی ( ظرفیت آب قابل استفاده خاک و کاربری اراضی) انجام شد. روش مورد استفاده برای تلفیق لایه های آسیب پذیری روش ترکیب خطی وزنی(wlc) و روش مورد استفاده برای استاندارد سازی و وزن دهی به معیارها به ترتیب روش توابع فازی و روش تحلیل ساختار سلسله مراتبی (ahp) بود. برای اجرای عملیات وزن دهی پرسش نامه ای تهیه و از گروهی از متخصصین خواسته شد که این پرسش نامه را تکمیل نمایند. در نهایت شاخص ریسک خشکسالی از ضرب دو شاخص خطر خشکسالی و آسیب پذیری به دست آمد. نتایج حاصل از شاخص خطر خشکسالی نشان داد به طور کلی مناطق مستعد نسبت به وقوع خشکسالی بسیار شدید عمدتاً در قسمت مرکزی استان متمرکز شده است واستعداد مناطق شمال و شمال شرق به خشکسالی شدید، زیاد می باشد. استعداد مناطق جنوب غربی استان نیز به خشکسالی متوسط بیشتر از سایر مناطق است. بخش های شرقی، جنوب شرقی، شمال شرقی و مرکزی استان به دلیل نوسانات بیشتر در مقادیر بارندگی با خطر بیشتری روبرو هستند چراکه این مناطق دارای فراوانی نسبی ، شدت و گستره بیشتر خشکسالی می باشند. نتایج به دست آمده از پرسش نامه نشان داد که از نظر متخصصین اهمیت درصد شاغلین بخش کشاورزی(53% ) نسبت به تراکم جمعیت(47%) بیشتر می باشد همچنین نوع کاربری(23%) منطقه نسبت به ظرفیت آب قابل استفاده در خاک(77%) وزن بیشتری را به خود اختصاص داده است. نقشه شاخص آسیب پذیری نشان می دهد که بیشترین آسیب پذیری در غرب، جنوب و شمال استان و به صورت پراکنده در شرق استان وجود دارد. نقشه ریسک خشکسالی نشان داد که به طور کلی قسمت های شمالی استان در همه بازه های زمانی ریسک بالای خشکسالی را نشان داد ه اند. نمودارهای حاصل از درصد هر یک از طبقات ریسک نشان داد که در بازه های زمانی کوتاه مدت نسبت به بلندمدت درصد بیشتری از مساحت استان در طبقه ریسک بالا یا خیلی بالا قرار می-گیرد. از تحلیل نتایج به دست آمد که میزان ریسک خشکسالی در استان اصفهان تابعی از اقلیم وآسیب پذیری شهرستان های استان می-باشد. از جمله اقداماتی که می توان برای کاهش ریسک خشکسالی در استان انجام داد می توان به استقرار نظام پایش و پیش آگاهی خشکسالی در سطح استان، آموزش جامعه در جهت صرفه جویی هر چه بیشتر در منابع آب، ایجاد اشتغال های غیر وابسته به آب، کاهش کشت دیم در مناطقی که با ریسک بالای خشکسالی روبرو هستند، اشاره کرد.
میلاد بیرانوند علیرضا سفیانیان
منابع در دسترس انسان برای بهره برداری در کره زمین بسیار محدود است. همین منابع محدود نیز روز به روز در اثر استفاده بی رویه و نادرست در حال تخریب می باشند. رشد جمعیت، گسترش فعالیت های انسان در طبیعت ،کاربری های نامناسب اراضی و بهره برداری بی رویه و غیر اصولی از منابع آب، خاک و پوشش گیاهی، اراضی را در معرض بیابان زایی و تخریب اراضی قرار داده است، که نتیجه آن بروز عواملی چون زوال پوشش گیاهی، فرسایش، سیل، گردوغبار، کاهش تنوع زیستی و کاهش حاصلخیزی خاک، کاهش تولید، بیکاری و پیامدهای منفی اقتصادی-اجتماعی شده است. لذا مقابله با این وضیعت نیازمند یک برنامه جامع استفاده از سرزمین (آب و زمین) می باشد،که در آن کاربری ها در یک چارچوب مشخص به صورت منطقی و متناسب با توان محیط انتخاب شوند. در سطح جهان، کشاورزی به عنوان یک نوع کاربری که بیشترین مساحت را در بین سایر کاربری ها به خود اختصاص داده است، اثرات زیست محیطی بزرگی در پی دارد لذا ارزیابی اراضی کشاورزی ضرورت پیدا می کند. طبقه بندی توان اکولوژیکی اراضی کشاورزی بر اساس اطلاعات موجود برای برنامه ریزی کاربری اراضی ضروری است و انجام توسعه و شناسایی نقاط دارای تناسب برای کاربری کشاورزی بدون توجه به توان اکولوژیک سرزمین باعث مشکلات زیست محیطی و اقتصادی – اجتماعی می شود. این مطالعه در چارچوب مدل اکولوژیک کاربری کشاورزی ایران (دیم، آبی و مرتع داری) و با بهره گیری از روش های ارزیابی چندمعیاره (mce) مانند فرآیند تحلیل شبکه ای (anp)، منطق بولین، ترکیب خطی وزنی(wlc) و میانگین وزنی مرتب شده (owa)، با کمک نرم افزارهای arcgis 10.1، super decision 2.1.4، idrisi kilimanjaro و excel 2010، با هدف تعیین نقاطی که بالقوه دارای توان کاربری کشاورزی در شهرستان سمیرم هستند، صورت پذیرفت. شهرستان سمیرم از آنجا که در استان اصفهان از نظر کشاورزی جایگاه ویژه ای دارد به عنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب شد. پارامترهای اکولوژیک تأثیرگذار در ارزیابی توان این کاربری شامل پارامترهای فیزیکی (شیب، بارندگی، عمق خاک، بافت خاک، میزان آب و ...) و پارامترهای زیستی (شامل تراکم پوشش گیاهی) بودند. نقشه سازی این معیارها با کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی (gis) انجام گرفت. در محله بعد با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای (anp) و تکنیک borda، وزن این لایه ها با توجه به هدف مطالعه بدست آمد. در مرحله آخر با تلفیق لایه ها با روش های منطق بولین (بدون وزن دهی)، wlc و owa (روش های مبتنی بر وزن معیارها)، ارزیابی منطقه صورت گرفت. نتایج بدست آمده نشان دهنده تفاوت روش ها در ارائه نقشه های نهایی بود. در روش بولین طبقه اول کاربری کشاورزی (مستعد کشاورزی آبی با توان بالا) موجود نبود ولی سایر طبقات در منطقه بدست آمد. در روش wlc، نقشه نهایی نشان دهنده وجود همه طبقات کشاورزی آبی و دیم در منطقه مورد مطالعه بود. روش owa از آنجایی که از عملگرهای مختلفی (and، midand، wlc، avg، midor و or) برای دستیابی به نقشه نهایی بهره می گیرد نقشه های متفاوتی بدست می دهد لذا نقشه های بدست آمده از تلفیق بدبینانه لایه ها (and) تا تلفیق خوش بینانه لایه ها (or) متفاوت هستند به طوری که در نقشه حاصل از عملگر and عدم وجود طبقات اول و دوم کشاورزی را نشان می داد و درمقابل عملگر midor بخش وسیعی از منطقه را دارای تناسب برای طبقه اول در نظر می گیرد و عملگر or کل منطقه را دارای توان برای طبقه اول در نظر می گیرد. روش owa از آنجا که می تواند سطح ریسک پذیری و جبران پذیری بین معیارها را کنترل کند قابلیت محاسبه این سطوح را دارا می باشد می تواند تصمیم گیران را با قدرت مانور بالاتری در مسیر تصمیم گیری مناسب تر قرار دهد.
راضیه دوره گر زواره علیرضا سفیانیان
پارک ملی خجیر از نزدیک ترین پارک های ملی همجوار کلان شهر تهران است. این پارک ملی از ارزشمندترین اکوسیستم های طبیعی است و شش تنفسی تهران محسوب می شود، در حالی که خود به شدت مورد تهاجم انواع آلودگی های زندگی شهری قرار گرفته است. عبور جاده پارچین- پاسداران، وجود مرکز تحقیقات جهادسازندگی، کانونهای متمرکز انسانـی، تعرضات و تصرفات اراضی به وسیله نیروهای نظامی از تهدیداتی بزرگ برای پارک ملی خجیر به حساب می آید. بهترین راه برای به حداقل رساندن آسیب های ناشی از فعالیت های انسانی، بهسازی اکولوژیکی تشخیص داده شده است. هدف اصلی این مطالعه بررسی اولویت بندی مکانی پارک ملی خجیر جهت بهسازی اکولوژیکی با توجه به حفاظت از تنوع زیستی است. ابتدا با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی ساختار حل مسئله شکل گرفت، سپس پایگاه داده ها شامل لایه های معیار تشکیل شد. به منظور کسب اهمیت معیارها که در دو گروه اصلی بیوفیزیکی و آشفتگی ها جای گرفتند، با استفاده از پرسشنامه نظر کارشناسان خبره گردآوری شد، و داده های به دست آمده در نرم افزار expert choice مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به دلیل این که معیارها در دامنه متنوعی از مقیاس های مختلف قرار می گیرند، لذا لازم بود که هر یک از معیار ها قبل از ترکیب با یکدیگر استاندارد گردد. بنابراین استانداردسازی نقشه های عامل براساس منطق فازی صورت پذیرفت، در نهایت لایه های اهمیت معیارها و لایه های استاندارد شده به منظور انتخاب مناطق نیازمند بهسازی با استفاده از روش ترکیب خطی وزنی ترکیب شدند. زیرمعیار فاصله از جاده با وزن 0.231 در بین سایر زیرمعیارها جهت اولویت بندی مکانی بهسازی پارک ملی خجیر بالاترین وزن را دریافت کرد. نقشه نهایی اولویت بندی در 5 طبقه کیفی تولید شد که در آن یک لکه با بالاترین اولویت مشخص شد. این لکه با زیستگاه گونه های حساس و زون منطقه امن تطابق داشت که ضرورت به کارگیری تکنیک های بهسازی به منظور حفاظت از تنوع زیستی را بیان می کند.
اکرم باقری خولنجانی سیما فاخران اصفهانی
تخریب زیستگاه و تکه تکه شدن آن در نواحی طبیعی تهدید بزرگ جهانی برای حفاظت از تنوع زیستی محسوب می شود. این تهدید می تواند آثار منفی چشمگیری بر محیط زیست، به ویژه حیات وحش جانوری داشته باشد. مطالعاتی که طی دهه های اخیر بر روی اکوسیستم های طبیعی صورت گرفته احداث جاده ها توسط انسان را به عنوان عاملی موثر در تشدید عوامل تهدیدکننده حیات وحش، تقطیع و نابودی زیستگاه ها و همچنین ایجاد آلودگی معرفی کرده است. اکولوژیست ها معتقدند، موثرترین روش در جلوگیری از این ناهنجاری، استفاده از اصل جبران در مناطق آسیب دیده می باشد. جبران زیست محیطی باید هماهنگ با محیط طبیعی باشد و در مکان هایی اجرا شود که حیوانات از آنها استفاده کنند. اساسا، جبران زیست محیطی با بازسازی زیست محیطی یا ایجاد زیستگاه فرقی ندارد به جز اینکه جبران زیست محیطی مرتبط با اثرات ناسازگار بر روی محیط به واسطه توسعه بزرگراه می باشد.در این مطالعه، به منظور کاهش و یا حذف اثرات زیست محیطی کنار گذر غرب اصفهان بر پناهگاه حیات وحش قمیشلو، از اصل جبران زیست محیطی استفاده شده است.در این راستا دو گونه جانوری کلیدی منطقه( آهوی ایرانی و قوچ و میش اصفهانی) انتخاب شد. به منظور جایگزین کردن زیستگاه جدید درشمال پناهگاه حیات وحش قمیشلو به ازای زیستگاه آسیب دیده وبه منظور تعیین کیفیت زیستگاه جدید، پنج متغییر موثر بر مطلوبیت زیستگاهی این دو گونه، شامل پوشش گیاهی، شیب، ارتفاع، فاصله تا منابع آب و فاصله تا جاده در نظر گرفته شد و بر اساس مرور منابع شاخص مطلوبیت مربوط به هر متغییر(si) بدست آمد. در ادامه نقشه مطلوبیت هر متغییرایجاد شد. به منظور تهیه نقشه مطلوبیت نهایی زیستگاه برای دو گونه مذکور، فرمول تعیین شاخص مطلوبیت نهایی(hsi) برای تلفیق نقشه ها مد نظر قرار گرفت. در نهایت واحدهای زیستگاهی مربوط به هر کدام از گونه های مورد نظر بدست آمد. نتایج حاصل نشان داد 12565 واحد زیستگاهی برای گونه آهو و16486 واحد زیستگاهی برای گونه قوچ و میش در منطقه جدید وجود دارد که نسیت به تعداد واحدهای زیستگاهی از دست رفته در پناهگاه حیات وحش قمیشلو، تعداد قابل ملاحظه ای می باشند و می توان این منطقه را به عنوان زیستگاه جدید برای گونه های مذکور در نظر گرفت. همچنین به منظور تعیین ارزش زیستگاهی دو گونه مذکور در پناهگاه حیات وحش قمیشلو و اندازه گیری میزان تمایل به پرداخت افراد برای منافع حفاظتی این منطقه از روش ارزشگذاری مشروط و پرسشنامه انتخاب دو گانه دو بعدی استفاده شد. برای اندازه گیری میزان تمایل به پرداخت افراد از مدل رگرسیونی logit استفاده شده و بر اساس روش حداکثر درستنمایی، پارامترهای این مدل برآورد شدند. نتایج نشان می دهد 78 درصد افراد تحت بررسی در این مطالعه، حاضر به پرداخت مبلغی جهت حفاظت زیستگاه های پناهگاه حیات وحش هستند. متوسط تمایل به پرداخت سالانه هر فرد مورد بررسی در این مطالعه برای ارزش زیستگاهی پناهگاه حیات وحش قمیشلو، 400000ریال و برای هر خانوار 1465600ریال برآورد شده است. نتایج حاکی از آن است که زیستگاه های پناهگاه حیات وحش قمیشلو ارزش حفاظتی قابل توجهی داشته که این ارزش برای سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان توجیهی فراهم می کند تا از این زیستگاه ها حمایت نمایند.
آصف درویشی علیرضا سفیانیان
تغییرات کاربری/پوشش اراضی و قطعه قطعه شدن زیستگاه در مقیاس سیمای سرزمین، کاهش جمعیت¬های حیات وحش را به خصوص در مناطق حساس اکولوژیکی به دنبال دارد. بدلیل تحت تاثیر قرار گرفتن زیستگاه¬های طبیعی بوسیله متغیرهای اکولوژیکی و انسانی، یکی از چالش¬های اصلی موجود، مدیریت پایدار پیچیدگی و تغییرات محیط زیست می¬باشد. مفهوم مدیریت تطبیقی، ایجاد کیفیت مطلوب بوسیله پایش و تنظیم شرایط برحسب دانش محیط زیست انسانی و اکولوژیکی است. هدف اصلی این مطالعه کمی سازی تغییرات الگوی کاربری¬ها و پوشش اراضی در ذخیره¬گاه زیستکره¬ی ارسباران در شمال غرب ایران و در دو دوره¬ی 14ساله (2001-1987) و 10 ساله (2011-2001)، و ایجاد ساختار شبکه¬ اجتماعی برای توسعه برنامه¬های مدیریت تطبیقی در منطقه می¬باشد. ارسباران یکی از مهمترین مناطق حفاظت شده¬ی ایران می¬باشد، جمعیت پرنده سیاه خروس قفقازی (tetrao mlokosiewiczi) منحصر به این منطقه از ایران می¬باشد که جمعیت آن در دهه¬های اخیر به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است. تاکنون مطالعات انجام شده برروی فاکتورهای مکانی و ترجیحات زیستگاهی جمعیت سیاه خروس قفقازی تمرکز داشته است. به¬هرحال تغییر الگوهای سیمای سرزمین ممکن است جمعیت این گونه را تحت تاثیر قرار داده باشد. این مطالعه به تغییرات ساختار سیمای سرزمین در زیستگاه سیاه خروس تاکید می¬کند. در این مطالعه از تصاویر ماهواره¬ی لندست مربوط به سنجنده¬ی tm سال¬های 1366 و 1390 و سنجنده¬ی etm+ سال 1380، برای پایش تغییرات و آنالیز الگوهای مکانی کاربری/پوشش اراضی استفاده شده است. تصاویر ماهواره¬ای پس از تصحیحات هندسی، طبقه بندی گردیدند و برای کمی سازی تغییرات الگوی مکانی سیمای سرزمین با استفاده از نرم¬افزارfragstats ، متریک¬های گوناگون سیمای سرزمین شامل درصد سیمای سرزمین (pland)، نمایه تراکم حاشیه (ed)، نمایه تعداد لکه (np)، شاخص بزرگترین لکه (lpi)، شاخص شکل سیمای سرزمین(lsi) و اثر حاشیه (te) استخراج شد و در نهایت دو روستای کلاله و خریل برای آنالیز سیستم-های اکولوژیکی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند. در تحقیق حاضر، ابتدا براساس مشاهدات میدانی، مشاهده مشارکتی و مصاحبه سازمان یافته، گروه¬های هدف شناسایی و سپس معیارهای مهم اجتماعی در مدیریت مشارکتی منابع طبیعی، از جمله اعتماد، مشارکت، انسجام اجتماعی و سرمایه اجتماعی مشخص گردید. در سطح بهره¬برداران منابع طبیعی به عنوان شریک اجتماعی مدیریت مشارکتی منابع طبیعی، پیوندهای اعتماد، مشارکت، خویشاوندی و همسایگی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان داد در طی 24 سال (2011-1987) درصد جنگل متراکم به شدت کاهش یافته (3/12%) است و در حالیکه علفزار (4/5%)، گون¬زار (7/3%)، جنگل تنک (1%) و مراتع فقیر (9/4%) در مدت زمان مورد مطالعه افزایش یافته اند. شاخص بزرگترین لکه در زستگاه سیاه خروس در دوره دوم کاهش داشته که قطعه قطعه شدگی این پوشش به لکه¬های کوچکتر را نشان می¬دهد. تعداد لکه در پوشش¬های جنگلی دردوره¬ی اول افزایش و در دوره¬ی دوم کاهش داشته است که قطعه قطعه شدن پوشش جنگلی در دوره¬ی اول را نشان می¬دهد، ولی در دوره¬ی دوم کاهش تعداد لکه با توجه به کاهش مساحت این پوشش در دوره دوم، از بین رفتن لکه¬های کوچکتر را نشان می¬دهد. نتایج تحلیل شبکه بهره¬برداران روستاهای کلاله و خریل نشان می-دهد در شبکه بهره¬برداران روستای خریل، انسجام اجتماعی بالاتری نسبت به شبکه بهره¬برداران روستای کلاله وجود دارد و برخی از کنشگران در این شبکه، قدرت اجتماعی و سرمایه اجتماعی بالاتری نسبت به سایر افراد دارند. در سطح کلان بهره-برداران، پیوندهای مشارکت و همسایگی، همبستگی بالا و معنی¬داری نسبت به سایر پیوندها نشان دادند. با توجه به نتایج بدست آمده از تحلیل شبکه¬های اجتماعی در دو روستای کلاله و خریل، می¬توان بیان نمود، اجرای برنامه¬های مدیریت مشارکتی منابع طبیعی در روستای خریل موفق¬تر خواهد بود. نتایج این تحقیق کاهش زیستگاه و قطعه قطعه شدن سیمای سرزمین در ذخیرگاه زیستکره ارسباران را به طور کمی نشان داد و تاثیرات منفی تغییر ساختار سیمای سرزمین روی زیستگاه سیاه خروس، و داده¬های تجربی تولید شده از شبکه¬های اجتماعی و نقش آن در مدیریت اکوسیستم در منطقه مورد مطالعه را نشان داد.
شیما ملکوتی خواه علیرضا سفیانیان
برنامه ریزی برای حفاظت درارتباط با کاربرد درست اقدامات حفاظتی جهت افزایش بقاء تنوع زیستی در بوم سازگان های طبیعی می باشد.یکی از مهم ترین مرحل برنامه ریزی برای حفاظت آنالیز گپ می باشد. این آنالیزاز طریق ارزیابی بوم شناختی وشناسایی تهدیدات ناشی از فعالیت های انسانی بر مناطق حفاظت شده موجود ،سایت های اولویت دار برای حفاظت را شناسایی می نماید. ارزیابی تهدیدات و وارد نمودن آن به برنامه ریزی برای حفاظت مساله ای است که در ایران کمتر به آن توجه شده است و بیشتر اقدامات حفاظتی بر ارزش های حفاظتی مناطق متمرکز شده است. لذا در بخش اول این مطالعه آنالیز گپ با هدف ارزیابی تهدیدات در استان اصفهان و با استفاده از مدل ریسک محیط زیستی انجام گرفت. ابتدا نقشه های پراکنش معادن، صنایع و شبکه جاده ها دراستان به عنوان عوامل خطر انتخاب گردید. سپس برای تعیین سهم کلی هریک ازفعالیت ها، برمبنای نظرات کارشناسی و مرور منابع چهارمتغیر وزن،شدت اثر،فاصله اثر و تابع کاهش فاصله تعیین امتیاز گردید.نتایج مدل ریسک محیط زیستی نشان داد که بخش مرکزی و نیمه غربی استان اصفهان به شدت در معرض تهدید می باشد، عمدتا به دلیل تراکم بالای صنایع و معادن. برای وارد نمودن نتایج حاصل از این ارزیابی در برنامه ریزی حفاظتی در استان ، مدل ریسک محیط زیستی با نقشه شبکه مناطق حفاظت شده استان اصفهان رویهم گذاری شد که مشخص شد در برخی از مهم ترین مناطق حفاظت شده استان مانند پارک ملی کلاه قاضی و پناهگاه حیات وحش موته اثرات بالا بوده و نیازمند اقداماتی جهت کاهش اثرات می باشند.بادرنظرگرفتن نتایج حاصل از این ارزیابی و نیز ارزیابی های بوم شناختی که پیش ازاین انجام گرفته بود، منطقه ای در شمال غربی استان اصفهان، در بین پناهگاه های حیات وحش موته و قمشلو به عنوان منطقه مطالعه برای بخش دوم این مطالعه با هدف شناسایی کریدورهای مهاجرتی برای دوگونه آسیب پذیر آهوی ایرانی و قوچ ومیش اصفهانی انتخاب گردید.برای شناسایی کریدورها ازدو روش مدل سازی به نام های مدل حداقل هزینه و تئوری مدار الکتریکی استفاده شد.با استفاده از مدل حداقل هزینه برای هر گونه سه کریدور انتخاب شدند که با توجه به حدقل پهنا و مساحت آنها ، کریدورهای اول و دوم به عنوان کریدور مهاجرتی و کریدورهای سوم (پهن ترین و وسیع ترین)به عنوان لینک کمکی برای هردوگونه درنظرگرفته شد.در نتیجه اجرای تئوری مدار الکتریکی، نقشه های شدت جریان به دست آمد که احتمال حرکت گونه های هدف را نشان داد. بامقایسه نقشه های جریان مشخص شدکه میزان ارتباطات عملکردی در منطقه مطالعه برای قوچ ومیش اصفهانی بیشتر بوده و فرصت های بیشتری برای مهاجرت آن بین دوپناهگاه هاوجود دارد.به علاوه برمبنای شدت جریان، نواحی ارتباطی مهم برای حرکت دو گونه نیز به خوبی شناسایی شدکه به واسطه آسیب پذیری ارتباطات در این نواحی حفاظت از آنها از اهمیت زیادی برخوردار است.مقایسه نتایج حاصل ازدو مدل تئوری مدار و مدل حداقل هزینه برای آهوی ایرانی و قوچ ومیش اصفهانی نشان داد بخش هایی از منطقه مطالعه که شدت جریان عبوری ازآن نشانگر احتمال بالای حرکت می باشد ، به طور کامل توسط کریدو ها و لینک های شناسایی شده توسط مدل حداقل هزینه نیز پوشش داده می شوند. ولی نتایج کلی تحقیق نشان دهنده برتری تئوری مدار نسبت به مدل حداقل هزینه به دلیل بررسی ارتباطات عملکردی وشناسایی نواحی ارتباطی مهم درمنطقه مطالعه می باشد که با استفاده ازمدل حداقل هزینه امکان رسیدن به چنین نتایجی وجود نداشت.
فرشید ارجمند نصرالله محبوبی صوفیانی
نگرانی در مورد فلزات سنگین به عنوان آلاینده¬های زیست محیطی و همچنین به خاطر پایداریشان در اکوسیستم، وجود دارد. پایش زیستی می¬تواند روشی مناسب برای سنجش غلظت این فلزات و در دسترس بودن زیستی آنها باشد. پرندگان به دلیل قرار داشتن در سطوح بالای زنجیره¬های غذایی در یک اکوسیستم و همچنین حساسیت آنها به مواد سمی، شاخص¬های مفیدی برای سنجش آلودگی فلزات سنگین می¬باشند. در تحقیق حاضر غلظت فلزات سنگین روی، سرب و کادمیوم در سطح وسیعی از ذخیره¬گاه زیست-کره دنا اندازه¬گیری شد و غلظت این فلزات در رسوبات، جلبک اسپیروژیرا، سیاه ماهی و پرندگان خشکی و آبزی اندازه گیری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. همچنین روند بزرگنمایی زیستی فلزات سنگین در سه زنجیره¬ی غذایی گونه¬های ماهی خورک ابلق، حواصیل ارغوانی و عقاب دریایی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از اندازه¬گیری غلظت فلزات سنگین در رسوبات رودخانه¬ی بشار نشان داد که غلظت سرب پاینتر از سطح استاندارد رسوبات آب شیرین است و با توجه به این استاندارد آلودگی به سرب در رسوبات وجود ندارد اما سطح روی و کادمیوم بالاتر از این استاندارد است و آلودگی به این دو فلز وجود دارد. نتایج حاصل از بررسی غلظت فلزات سنگین در جلبک اسپیروژیرا، سطح بالای از تجمع فلزات سنگین در این گونه را نشان داد. بر اساس نتایج بدست آمده از بررسی غلظت فلزات سنگین در رسوبات و جلبک اسپیروژیرا در ایستگاه¬های مختلف در رودخانه بشار، بیشترین سطح غلظت فلزات در ایستگاه2 (بعد از ورود فاضلاب شهر یاسوج به رودخانه بشار) است که ناشی از تاثیر فاضلاب وردی بر ورود فلزات سنگین به رودخانه بشار است و کمترین غلظت فلزات سنگین در ایستگاه5 (مرز خروجی استان) بدست آمد. بررسی غلظت فلزات سنگین در سیاه ماهی نشان داد که بین طول و وزن این گونه و تجمع زیستی فلزات سنگین همبستگی منفی وجود دارد. میزان تجمع زیستی فلزات سنگین در بدن سیاه ماهی، در سنین پایین بیشتر از سنین بالا است. بر اساس مقایسه سطح غلظت فلزات سنگین در سیاه ماهی با استانداردهای مختلف، غلظت سرب، کادمیوم و روی نسبت به اکثر استانداردهای جهانی بالاتر است و این می¬تواند نشان دهنده¬ی آلودگی سیاه ماهی به فلزات سنگین باشد. سنجش تجمع زیستی فلزات سنگین در پرندگان در چهار بافت (کبد، کلیه، عضله¬ی سینه و پر) در شش گونه¬ از پرندگان (کبک، کلاغ ابلق، پاشلک معمولی، ماهی¬خورک ابلق، عقاب ماهی¬گیر و حواصیل ارغوانی) صورت گرفت، بر اساس نتایج اختلاف معنی¬داری در تجمع زیستی فلزات مورد بررسی در بافت¬ها وجود دارد و بیشترین تجمع زیستی در پر و کمترین در عضله¬ی سینه مشاهده شد. بین چهار بافت مورد بررسی بهترین بافت برای پایش سرب و روی، پر و برای کادمیوم، کلیه می¬باشد. همچنین بر اساس نتایج، میزان تجمع زیستی کادمیوم و سرب در پرندگان آبزی بیشتر از پرندگان خشکی¬زی است اما سطح غلظت روی در پرندگان خشکی و آبزی تفاوت چندانی نسبت به هم ندارد. بر اساس مقایسه میانگین غلظت روی، سرب و کادمیوم در پرندگان با استانداردهای ارائه شده توسط محققین، غلظت کادمیوم در اکثر بافت¬ها پاینتر از حد استاندارد¬های ارائه شده است اگرچه در برخی بافت¬ها مانند کلیه پاشلک آلودگی به کادمیوم وجود دارد اما به طور کلی در بقیه¬ی گونه¬ها آلودگی به کادمیوم وجود ندارد. اما از طرفی غلظت سرب در تمام بافت¬های مورد بررسی پرندگان و همچنین غلظت روی در تمام بافت¬ها به جزء عضله سینه¬ی کبک، پاشلک معمولی و ماهی¬خورک ابلق بالاتر از حد استاندارد است و می¬تواند نشان دهنده¬ی آلودگی به سرب و روی در این گونه¬ها باشد. در بررسی روند بزرگنمایی زیستی فلزات سنگین در زنجیره¬های غذایی پرندگان، اگرچه در بین بعضی از سطوح غذایی فلزات سرب، روی و کادمیوم در طول زنجیره غذایی بزرگنمایی زیستی را نشان می¬دهند اما در طول کل زنجیره غذایی این ویژگی را از خود نشان نمی¬دهند.
محمد ظهوری همت علیرضا سفیانیان
همه کشورها، مناطق حفاظت شده را به منظور حفظ دائمی وضع زندگی و طبیعی آن ها و همچنین ایجاد محیط مناسب برای تکثیر و پرورش جانوران وحشی و رشد رستنی ها در شرایط کاملاً طبیعی تحت حفاظت قرار می دهند. اما بعد از برقراری این مناطق مدیران همچنان با چالش هایی روبرو هستند. یکی از اقداماتی که در سرتاسر دنیا به این منظور صورت می گیرد، زون بندی می باشد. زون بندی یک ابزار کلیدی توصیه شده برای مدیریت مناطق حفاظت شده است. بااین حال عدم زون بندی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه رایج است و این مناطق برای رسیدن به اهدافی که برای آنها طراحی شده اند، دچار مشکلات بزرگی می شوند. یکی از مشکلاتی که بعد از زون بندی ممکن است مناطق حفاظت شده با آن روبرو شوند اثرات کاربری های پیرامون این مناطق روی این مناطق است. بنابراین لازم است در مطالعات، خصوصاً مناطق حفاظت شده ای که نزدیک مراکز جمعیتی هستند، محیط پیرامونی را در نظر گرفته شود. در این مطالعه که در پناهگاه حیات وحش قمیشلو در استان اصفهان انجام شده است، اثرات این کاربری های روی زون ها مورد بررسی قرار گرفته است. به این صورت که ابتدا منطقه مورد مطالعه یک بار بدون در نظر گرفتن محیط پیرامونی و یک بار هم با در نظر گرفتن کاربری های محیط پیرامونی در بافر 10 کیلومتر زون بندی شده است. سپس این دو نوع زون بندی باهم مقایسه شد. در این مطالعه جهت شناسایی کاربری ها، از تصویر ماهواره لندست 8 سنجنده oli استفاده شده است. برای زون بندی با استفاده از روش ارزیابی چند معیاره (mce) مبتنی بر فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) برای وزن دهی معیارها و روش ترکیب خطی-وزنی برای تلفیق لایه ها استفاده گردید. برای استانداردسازی معیارها نیز از روش فازی استفاده گردید. بعد از تهیه نقشه زون ها با استفاده از روش mola نقشه نهایی زون ها برای هر دو نوع زون بندی تهیه گردید. در این مطالعه از 113653 هکتار مساحت منطقه مورد مطالعه، 25% برابر با 28413/25 هکتار به زون امن، 60% برابر با 68191/8 هکتار به زون حفاظت، 8% برابر با 10228 هکتار به زون تفرج گسترده، 5% برابر با 1136/53 هکتار به زون تفرج متمرکز و گسترده و 5% برابر با 5682/6هکتار به زون بازسازی تعلق گرفت. زون فرهنگی نیز با یک بافر 500 متری در اطراف آثار باستانی روی نقشه نهایی منطقه مشخص شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که حضور کاربری های اطراف پناهگاه قمیشلو باعث جابجایی مکانی زون ها شده است. به طوری که قسمت غربی زون امن حذف شده و به سمت شرق پناهگاه کشیده شده است و جای زون امن در قسمت غربی به زون حفاظت تعلق گرفته است. زون های تفرج گسترده و متمرکز نیز با کمی تغییر از قسمت میانی پناهگاه کاسته شده و به سمت غرب پناهگاه اضافه شده اند. زون بازسازی کمترین تغییر را در خود نشان داده است.
مینا قاسمی علیرضا سفیانیان
رشد روز افزون شهرنشینی و توسعه سریع شهر ها سبب تبدیل بسیاری از فضا های سبز به سازه های ساختمانی و تخریب بی رویه اکوسیستم طبیعی شده است. فضای سبز با کارکرد های اکولوژیک، اجتماعی و اقتصادی که دارد نقش بسزایی را در بهبود کیفیت زندگی در شهر ها و دستیابی به شهر پایدار ایفا می کند. میزان فضای سبز شهری یکی از مهم ترین معیار ها در رفاه شهروندان است. فضا های سبز شهری خدمات مصرفی مستقیم و غیر مستقیم همچون تفرج، تصفیه هوا، کاهش آلودگی صوتی و خدمات غیر مصرفی (ارزش وجودی) بی شماری را ارائه می دهد که در بازار های رسمی و غیر رسمی مبادله نمی گردد. بر همین اساس اغلب بنظر می رسد که ارزش اجتماعی-اقتصادی فاکتور های زیست محیطی به میزان کافی در اولویت بندی های سیاسی منعکس نشده است. اگر بتوان ارزش اقتصادی فضا های سبز از طریق تاثیر آن بر قیمت خانه نشان داد، این امر وضعیت فضا های سبز موجود را در فرآیند تصمیم گیری سیاسی ارتقا می بخشد. اهداف این مطالعه کمی سازی مجموعه ای از متریک های سیمای سرزمین به منظور تخمین و توصیف فضا های سبز در شهر اصفهان می باشد و هم چنین برآورد درجه ای که ارزش املاک و مستغلات با توجه به کارکرد های اکوسیستمی فضا های سبز تغییر می کند. در این مطالعه ما با درنظرگرفتن شاخص های الگوی سیمای سرزمین به تعیین تمایل به پرداخت افراد برای ویژگی های عملکردی فضای سبز در تصمیم گیری برای خرید خانه می پردازیم. این مطالعه در دو منطقه شهرداری (شامل مناطق 6 و 8 با بیشترین و کمترین سرانه فضای سبز) در شهر اصفهان تمرکز دارد. در این مطالعه روش ارزش-گذاری هدانیک برای تخمین سهم الگوی فضای سبز در قیمت یک خانه استفاده شده است. این ارزش سپس می تواند بمنظور دست یافتن به تمایل به پرداخت حاشیه ای افراد برای فواید اکولوژیک فضا های سبز مورد استفاده قرار گیرد. نرم افزار های arcgis 10 و fragstats 3.3 برای محاسبه متریک های سیمای سرزمین شامل np ( تعداد لکه ها)، pland (درصد سیمای سرزمین)، ed (تراکم حاشیه) مورد استفاده قرار گرفت. اثر دید به فضای سبز و فاصله از پارک، و فاکتور آلودگی صوتی در قیمت هر متر مربع واحد های مسکونی در مناطق مورد مطالعه تخمین زده شد. نتایج نشان داد که در مدل هدانیک، برخی از متغیر های سیمای سرزمین هم چون اندازه لکه و تراکم حاشیه از نظر آماری معنی دار بودند. متغیر های مرتبط با اندازه لکه که دارای علامت مثبت است، اولویت برای فضای سبز بزرگتر را نشان می دهد. تراکم حاشیه نیز که مثبت است، اولویت برای لکه های طبیعی بیشتر و ناهموار را نشان می دهد. در منطقه 6 با افزایش هر 10 هکتار در مساحت لکه فضای سبز قیمت هر متر مربع واحد های مسکونی 1800 هزار ریال ، و در منطقه 8 با افزایش هر هکتار در مساحت فضای سبز قیمت هر متر مربع واحد های مسکونی 850 هزار ریال افزایش می یابد. یافته-های این تحقیق می تواند در طراحی و حفظ فضای سبز شهری در شهر اصفهان اجرا شود.
مریم فلاح امیدوار فرهادیان
اکوسیستم تالابی دارای مزایای بسیاری است که به رفاه انسان ها از جمله تأمین آب، تصفیه آب، تعدیل آب و هوا، جولوگیری از سیل، حفاظت ساحلی، ارزش های تفریحی و اکوتوریسم کمک می کند. علاوه بر این، تالاب ها از تنوع غنی گیاهان و جانوران حمایت می کنند. معیشت مردمی که در کنار تالاب زندگی می کنند تا حدودی یا بطور کامل به خدمات تالاب ها وابسته است.کاربری های اراضی و الگوهای پوششی زمین از عوامل مهمی هستند که می توانند کیفیت آب سیستم های آبی مجاور خود را تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین نظارت بر کیفیت آب یک مسأله حیاتی در اکوسیستم های تالابی برای ارزیابی پیامدهای زیست محیطی ناشی از دخالت انسان می باشد. این مطالعه بر روی اثرات تغییرات کاربری اراضی بر کیفیت آب تالاب بین المللی انزلی واقع در استان گیلان سواحل جنوبی دریای مازندران، که یکی از مهم ترین تالاب ها در ایران است تمرکز دارد. توسعه ی صنعتی و کشاورزی در اطراف تالاب در طول دهه های گذشته و معرفی آزولا (azolla filiculoides) به عنوان یک گونه ی مهاجم به تالاب، اکوسیستم تالاب را در شرایط نگران کننده قرار داده است. هدف اصلی این مطالعه بررسی چگونگی تغییر کاربری اراضی در حوزه تالاب انزلی در یک دوره بیست و نه ساله (1364-1392) و اثر آن بر پارامترهای کیفی آب ( bod, cod, ec, no3, p،tds) می باشد. علاوه بر این شاخص nsfwqiبه عنوان یک شاخص کیفیت آب رایج محاسبه و بین این سال ها مقایسه گردید. از تجزیه به مولفه های اصلی (pca) جهت بررسی ارتباط بین کاربری اراضی و پارامترهای کیفیت آب استفاده شد. بارزترین تغییرات در منطقه مورد مطالعه افزایش کاربری های شهری و کشاورزی است، که اثر منفی بر روی کیفیت آب داشته است. نتیجه این مطالعه بر روی تأثیرات کاربری اراضی بر اکوسیستم تالاب انزلی نه تنها می تواند راهنمایی برای مدیران در حفاظت از منابع اکوسیستم های آبی، بلکه برای تصمیم گیری سیاست گذاران در ارزیابی مدیریت کاربری ها در حوزه تالابی باشد.
هاجر ابراهیمی دستگردی عیسی ابراهیمی درچه
چکیده رودخانه ها به عنوان یکی از مهم ترین منابع آبی، نسبت به دخالت های انسانی بسیار آسیب پذیر هستند. ایجاد مخازن و سدها یکی از قدیمی ترین اشکال دخالت انسان در اکوسیستم های آبی است. سدها با وجود مزایای زیاد (تولید انرژی برق آبی، کنترل سیلاب و تنظیم سطح آب) پتانسیل تغییر جمعیت موجودات آبزی را نیز دارند. احداث سدها تغییرات مهمی را در رژیم جریان، حمل و انتقال ذرات معلق، مورفولوژی رودخانه، درجه حرارت آب و شرایط شیمیایی به خصوص در پایین دست رودخانه ها ایجاد می کنند. موجودات آبزی نیز به نوبه خود نسبت به تغییر خصوصیات فیزیکی زیستگاه و کیفیت آب عکس العمل نشان می دهند. درشت بی-مهرگان کفزی از جمله موجودات آبزی هستند که با تغییرات ایجاد شده در زیستگاه تحت تأثیر قرار می گیرند. اثر سدها بر جوامع بی-مهرگان کفزی به خاطر نقشی که در عملکرد اکوسیستم رودخانه ای ایفا می کنند، بسیار مهم است. رودخانه زاینده رود یکی از بزرگ ترین رودخانه های ایران و مهم ترین رودخانه جاری در فلات مرکزی ایران است که رژیم جریان آن تحت تأثیر سد زاینده رود قرار دارد. به منظور ارزیابی اثر اکولوژیکی ناشی از احداث سد زاینده رود بر جوامع زیستی و کیفیت آب رودخانه زاینده رود، تعداد 6 ایستگاه (ایستگاه های خرسونک و اورگان قبل از سد، ایستگاه چادگان درفاصله نزدیک زیردست سد و ایستگاه های حجت آباد، مارکده و هوره در پایین دست سد) انتخاب و وضعیت کیفی آب و کفزیان رودخانه به روش کمی از تیر ماه 1392 تا خرداد 1393 مورد بررسی قرار گرفت. نمونه برداری از آب و کفزیان رودخانه در هر ایستگاه با 3 تکرار و در تناوب های زمانی 45 روزه ( هر فصل دو بار) انجام شد. پارامترهای دما، اکسیژن محلول، نیترات، فسفات، bod5، cod، ecو ph نمونه های آب به روش استاندارد اندازه گیری شد. شاخص های زیستی شامل غنای تاکسونی،bmwp و aspt و همچنین شاخص های تنوع شانون، سیمپسون و مارگالف برای جوامع کفزی محاسبه شد. نتایج حاصل در مجموع نشان داد که خصوصیات فیزیکی وشیمیایی آب رودخانه (به جز دما) بین مناطق بالا دست و پایین دست تحت تأثیر ساختار سد نبوده و بیشتر متأثر از تغییرات فصلی است. همچنین شاخص های جمعیتی شامل غناء، شاخص های تنوع شانون، مارگالف و سیمپسون کاهش معنی داری را به خصوص در ایستگاه سد چادگان و کاهش قابل توجهی را در ایستگاه های پایین دست سد نشان داد که می تواند تحت تأثیر تغییرات فیزیکوشیمیایی آب به خصوص دما، شرعت جریان و تغییر ترکیب و ساختار بستر جریان به دلیل احداث سد باشد. تراکم بسیاری از آرایه ها در ایستگاه سد کاهش قابل توجهی را نشان داد. در ایستگاه های پایین دست سد نیز علاوه بر کاهش تراکم، نوع آرایه ها نیز تغییر کرده و با نمونه های سازگار با شرایط جدید جایگزین شدند. همچنین شاخص های زیستی bmwp و aspt به ترتیب وضعیت کیفی آب را در ایستگاه زیر دست سد مشابه آب های آلوده و مشکوک به آلودگی تا آلودگی متوسط احتمالی نشان داد. بدیهی است که این افت کیفیت با توجه به ارزیابی سایر پارامترها ناشی از آلودگی های آلی نبوده و تنها به دلیل تأثیر پذیری این شاخص ها از تراکم و تنوع خانواده های کفزیان حاصل شده که به صورت کاهش در مقدار عددی شاخص های مذکور نمایان گردیده است.