نام پژوهشگر: عفت السادات خیاط نوری
سمیه شمسی حسین شرکت توسلی
چکیده نظریه: فطرت مبتنی بر آفرینش ویژه انسان است که براساس آن نوع انسان از سه قسمت مشترکی برخوردارند که این سرشت ویژگی های خاصی را در جنبه های وجودی انسان از جمله در حوزه معرفت و ادراک و نیز در حوزه گرایش ها در بر می گیرد. لذا امور فطری به دو دسته ادراکات فطری و گرایش های فطری تقسیم می شوند. در زمینه اخلاق که از مهم ترین مسائل انسانی و دارای مباحث متعددی است این مسأله مطرح می شود که آیا فطرت و امور فطری جایگاهی در اخلاق و مباحث آن دارد یا نه؟ ارتباط فطرت و اخلاق را می توان در تقسیم اخلاق به دو شاخه نظری و عملی بررسی کرد. غالب متفکران معتقدند که بخشی از ادراکات و آگاهی های انسان فطری است، بنابراین بخشی از ادراکات عقل عملی نیز چنین اند و برخی قضایای اخلاقی مانند «عدالت خوب است» و... را هر انسانی به طور فطری درک می کند و حکم این قضایا، حکم بدیهیات در عقل نظری است که به دلیل وضوح و بداهت، نیازمند استدلال و... نمی باشد. علاوه بر این بسیاری از مفاهیم و موضوعات اخلاقی نیز حاصل برخی از فعالیت های فطری دستگاه ادراکی می باشند. مانند «انتزاع» و... برخورداری انسان از گرایش ها و تمایلات فطری نیز، جایگاه ویژه ای در مباحث اخلاق به ویژه بعد عملی آن دارند. اساساً ریشه بسیاری از رفتارها و حتی صفات اخلاقی انسان به گرایشات ذاتی او بر می گردد، از جمله گرایش ویژه او به خیر و فضیلت، گرایش به کمال، گرایش به زیبایی و... . واژگان کلیدی: فطرت، اخلاق، ادراکات فطری، گرایش های فطری، اخلاق عملی، اخلاق نظری.
عفت السادات خیاط نوری امیر دیوانی
وجود انسان ترکیبی از نفس (وجودی غیرمادی) و بدن (وجودی مادی) است، بنابر دیدگاه ملاصدرا نفس اصیل است و حاکم بر بدن، مشخصه نفس انسان به عقل اوست، لذا هم قوام نفس به اوست و هم او عامل تمییز انسان از دیگر موجودات شده است. کارکرد عقل، شناخت و فهم است؛ انسان با داشتن عقل عملی، بدن را تدبیر و کنترل کرده تا زمینه مناسب برای ارتباط عقل نظری با عالم غیر مادی و ملکوت فراهم شود، حاصل این حرکت عقل، «حریت و آزادگی» در حیطه عقل عملی و«علم وحکمت» در حیطه عقل نظری خواهد بود و غایت این حرکت،رسیدن به خداوند با استقرار در عبودیت است. بدین طریق، معرفت نفس حرکتی است علمی – عملی که همه ارکان وجودی انسان از اندیشه و انگیزه و عمل را، تحت تأثیر قرار می دهد. انسان در نگرش دگر باره به جایگاه خویش، هستی و خداوند به معرفت نوینی دست می یازد، این دیدگاه یا معرفت جامع اخلاقی با توجه به وصف عدل خداوند در حیطه ذات و افعال الهی، در مرحله اول ناظر به حیطه شناختاری است که در صدد تعریفی حقیقی از خویشتن، هستی، مبدء، معاد و نحوه ارتباط آنها با محوریت انسان سالک است. در مرحله بعدی ناظر به تحولات درونی سالک در عرصه انگیزه و انگیزش هاست، گرایش به کمال مطلق و شوق به استکمال در گام های نخست، و جذبه ذات کمال مطلق در ادامه مسیر، انگیزه ای می شود تا سالک بر انگیخته شود و در انگیزشی با تمامی ظرفیت های وجودی اش حرکتی شورآفرین و مشتاق داشته باشد. حرکت انسان، ظرافت های خاص خودش را دارد و همواره آسیب هایی آن را تهدید می کند. برای تنظیم و حفاظت آن، شناخت مراحل راه ونحوه سلوک انسان به نظامی نیاز مند است، نظام تربیت اخلاقی عهده دار این مهم است تا نخست انسان خود را تربیت نماید و در سلامت از انحراف و سقوط به مقصد برسد، در مرحله دوم، انسان در مقابل موجودات و هدایت آنها بسمت کمال مسئولیت اخلاقی دارد، این شأن انسان کامل است که مراحل سلوک معرفتی را به همراه آنان در پیش گیرد و در یک حرکت جمعی جهان هستی را بسمت کمال مطلق رهسپار شوند