نام پژوهشگر: آمنه خدیور
ملیکا مهرکام قاسمعلی بازایی
فناوری اطلاعات نقش گسترده و حیاتی در کسب و کار ایفا می کند و با بهبود کارایی و اثربخشی فرایندهای کسب و کار، تصمیم گیریهای مدیریتی و همکاری های گروهی به حداکثرسازی ارزش کسب و کار می پردازد که این امر موجب استحکام جایگاه رقابتی در بازارهای با سرعت در حال تغییر می شود. از طرف دیگر مدیریت دانش اثربخش و ایده آل سازمان را قادر می سازد در بازار کسب و کار، رقابتی، مولد و سودآور باشد و در نتیجه کارکنانش را قادر به نوآوری سازد و فرایندهای کسب و کار را بهینه کند. از این رو باید وضعیت پذیرش و بلوغ فناوری اطلاعات و مدیریت دانش به عنوان دو اقدام مهم کسب و کار در سازمان مورد ارزیابی قرار گیرد تا معیارهای مناسب برای بهبود سطح بلوغ آنها حاصل شوند. هدف این پژوهش ارزیابی و اندازه گیری سطح بلوغ فناوری اطلاعات، سطح بلوغ مدیریت دانش و بررسی رابطه میان بلوغ فناوری اطلاعات و بلوغ مدیریت دانش در یک سازمان ایرانی بود. مورد مطالعه شرکت ایران خودرو انتخاب شد. جامعه آماری این پژوهش تعداد 31 نفر از خبرگان و صاحبنظران حوزه فناوری اطلاعات و مدیریت دانش در شرکت ایران خودرو بودند. به دلیل تعداد محدود جامعه آماری، کل جامعه در پژوهش شرکت کردند و بنابراین نمونه گیری انجام نگرفت. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی است. در این تحقیق، بلوغ کلی فناوری اطلاعات از دو بعد بلوغ فرایند مدیریت فناوری اطلاعات و بلوغ زیرساخت فناوری اطلاعات و بر مبنای مدل های بلوغ گارتنر مورد ارزیابی قرار گرفت. بلوغ مدیریت دانش نیز بر مبنای مدل بلوغ ابزار ارزیابی مدیریت دانش اندازه گیری شد. در این تحقیق برای سنجش سطح بلوغ فناوری اطلاعات از دو پرسشنامه ارزیابی بلوغ فرایند مدیریت فناوری اطلاعات گارتنر و پرسشنامه ارزیابی بلوغ زیرساخت گارتنر و همچنین برای اندازه گیری سطح بلوغ مدیریت دانش از ابزار ارزیابی مدیریت دانش استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد بلوغ فرایند مدیریت فناوری اطلاعات بر روی سطح سوم مدل بلوغ فرایند مدیریت فناوری اطلاعات گارتنر، بلوغ زیرساخت فناوری اطلاعات بر روی سطح چهارم مدل بلوغ زیرساخت فناوری اطلاعات گارتنر و بلوغ مدیریت دانش بر روی سطح دوم مدل ابزار ارزیابی مدیریت دانش قرار دارد. سپس برای ارتقا به سطوح بالاتر بلوغ راهکارهای مناسب پیشنهاد شد. همچنین یافته های تحقیق هیچگونه رابطه خطی معناداری را میان بلوغ فناوری اطلاعات و بلوغ مدیریت دانش در شرکت ایران خودرو نشان نداد.
سارا آقابابایی زهرا رزمی
چکیده دشواری فرایند قرار دادن افراد درست در جای درست، یکی از مسایلی است که اغلب سازمان ها علیرغم آگاهی از اهمیت فوق العاده این موضوع، درگیر آن هستند. اهمیت بکارگیری کارکنان شایسته، با توجه به تاثیری که بر روی موفقت سازمان ها در دنیای رقابتی امروز دارد، در سازمان های با عمده فعالیت های دانش بنیان، اهمیت ویژه ای دارد. زیرا آنگونه که بسیاری صاحب نظران اشاره کرده اند، کارکنان با ارزشمند ترین دارایی این سازمان ها محسوب می شوند تا آنجا که گاهی از آنها به عنوان تنها مزیت رقابتی پایدار سازمان ها یاد می شود. بدیهی است که در عصری که از آن به عنوان عصر اطلاعات یاد می شود، کارکنان فناوری اطلاعات اهمیتی ویژه دارند. این پژوهش، با ارائه موارد مهم در استخدام که از پژوهش های پیشین گرفته شده و تعیین میزان لازم برای هر کدام درتصدی مشاغل گوناگون رده فناوری اطلاعات به کمک تکنیک دلفی فازی به عنوان یافته ها و پس از آن، طراحی پایگاه قواعد و موتور استنتاج سیستم خبره فازی به کمک نرم افزار matlab، سعی نموده گامی در جهت نظام مند نمودن استخدام دانشگران فناوری اطلاعات در سازمان های مربوطه بردارد. ورودی های این سیستم، مهارت های متقاضی و خروجی های آن نمره فرد بوده و دلیل عمده استفاده از مفاهیم فازی در طراحی این سیستم، لزوم استفاده از این مفاهیم در اموری است که دارای عدم قطعیت بوده و درگیر تفکرو رفتار انسانی اند. واژگان کلیدی: منطق فازی، دلفی فازی، هوش مصنوعی، سیستم خبره، کار دانشی، دانشگران
حمیده نظریان زهرا رزمی
پیش بینی شاخص قیمت سهام و جهت حرکت آن به عنوان یکی از چالش برانگیزترین کاربردهای سری های زمانی مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه پژوهش های تجربی بسیاری در ارتباط با موضوع پیش بینی شاخص قیمت سهام صورت گرفته است، اما بیشتر دستاوردهای تجربی، در ارتباط با بازارهای مالی توسعه یافته می باشد و پژوهش های اندکی در ارتباط با بازارهای مالی در حال توسعه صورت گرفته است. با توجه به توان تحلیلی بالای تکنولوژی داده کاوی و با وجود قدرت پردازش بی نظیر آن، می توان از این تکنولوژی برای تحلیل مسائل بیشماری در دنیای واقعی، از جمله پیش بینی استفاده نمود. هدف اصلی این پژوهش پیش بینی شاخص کل قیمت بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از تکنیک های داده کاوی می باشد. جهت مدل سازی تکنیک داده کاوی از دو روش شاخص هوش مصنوعی، که شامل شبکه های عصبی مصنوعی و الگوریتم ژنتیک می باشد استفاده شده است.در این پژوهش از داده های شاخص کل قیمت بورس اوراق بهادار تهران با نام اختصاری tepix استفاده شده است. tepix، که مخفف کلمه tehran price index می باشد، یکی از اصلی ترین شاخص های بورس اوراق بهادار تهران است. بازه جمع آوری داده ها از فروردین سال 1380 تا اردیبهشت سال1390بوده است. سپس با استفاده از داده های شاخص کل قیمت سهام (که شامل بالاترین قیمت ، پائین ترین قیمت و قیمت بسته شدن می باشد)، و بوسیله کد نویسی در محیط stored procedure از پایگاه داده sql server محاسبه مقادیر ده عدد از شاخص های تکنیکال (اندیکاتور) صورت پذیرفته است. مقادیر مربوط به ده اندیکاتور محاسبه شده، به عنوان ورودی شبکه عصبی مصنوعی پیشنهادی در نظر گرفته شده و پیش بینی مربوط به شاخص کل، مدل سازی گشته است. در نهایت با استفاده از الگوریتم ژنتیک به بهبود عملکرد مدل بدست آمده پرداخته شده است.
لیلا نظری فهندری زهرا رزمی
با توجه به تغییرات سریع محیط و نیاز شدید سازمان ها برای رویارویی با این تغییرات در جهت حفظ مزیت رقابتی خود در مقابل رقبا، سازمان ها دیدگاه های سنتی وظیفه مدار را پاسخگوی نیازهای خود نیافتند و به مرور به سمت فرآیند مداری حرکت نمودند چرا که یکی از رویکردهای جدیدی که به سازمان ها در راه رقابت یاری رسانده است ، رویکرد فرآیندگرایی و مدیریت مبتنی بر فرآیند است. با این دیدگاه بحث فرآیندهای کسب وکار و موضوعات مرتبط با آن جزء موضوعات کلیدی است که در جهت بهبود عملکرد سازمان ها قابل بحث و مطالعه می باشد. یکی از موضوعات مهم در ارتباط با فرآیندهای کسب وکار بحث یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار و سنجش میزان یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار در سازمان ها می باشد. مطالعه نظرات اندیشمندان این حوزه بیانگر آن است که هر یک از این اندیشمندان به یک سری از ابعاد یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار در سازمان ها پرداخته اند، از این رو تا به حال چارچوبی فراگیر از ابعاد مطرح در یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار و نیز شاخص هایی معتبر جهت ارزیابی میزان یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار ارائه نشده است. بنابراین هدف این پژوهش ارائه چارچوبی جهت ارزیابی یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار می باشد. روش پژوهش برای ارائه چارچوب ارزیابی یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار در این مطالعه شامل مطالعات کتابخانه ای و میدانی می باشد. بدین صورت که با استفاده از روش متاسنتز(فراترکیب) به بررسی و تجزیه و تحلیل و ترکیب عوامل به دست آمده از مرور مقاله های انتخابی مورد نظر پرداخته می شود و چارچوب اولیه استخراج می گردد، سپس به منظور بومی سازی و تکمیل چارچوب جهت استفاده سازمان های ایرانی از نظرات خبرگان و کارشناسان بهره گرفته شده است. پس از تحلیل اطلاعات جمع آوری شده در این مرحله، چارچوب اولیه اصلاح گردید و بدین ترتیب چارچوب نهایی ارزیابی یکپارچگی فرآیندهای کسب وکار ارائه شد. در مرحله بعد به منظور انجام مطالعه موردی و آزمون چارچوب تهیه شده در عمل، ارزیابی یکپارچگی فرآیندهای کسب و کار در شرکت خدمات انفورماتیک راهبر در دستور کار قرار گرفت. فرآیندهای کلیدی این شرکت به تفکیک واحدهای سازمانی شناسایی شده و میزان یکپارچگی در سطح کل و در سطح هر واحد با استفاده از پرسش نامه سنجیده شده است. پاسخ دهندگان به پرسش نامه مالکان فرآیندها و یا خبرگان آن حوزه فرآیندی بوده اند. در پایان، نتایج به دست آمده با استفاده از آزمون های مختلف آمار استنباطی تجزیه و تحلیل و مقایسه شده است. نتایج به دست آمده توانایی چارچوب ارائه شده را در توصیف ، تحلیل و ارزیابی و مقایسه یکپارچگی فرآِیندها نشان می دهد.
هاجر امیرزاده اصل قصابه منیژه حقیقی نسب
چابکی مشتری محور یکی از الزامات کسب و کار در دنیای پر رقابت امروزی است. چابکی شامل دو قابلیت متمایز توانایی حسی مشتری و توانایی پاسخ دهی به مشتری است و با توجه به اینکه هم راستا بودن این دو قابلیت از اهمیت زیادی برخوردار است در این پژوهش سعی شد تا تاثیر هم راستایی این دو قابلیت بر عملکرد کسب و کار مشخص شود و همچنین اثر متغیر میانجی پاسخ دهی مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی است که به روش پیمایشی- همبستگی انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق شرکتهای نرم افزاری می باشند و نمونه آماری شامل 77 شرکت نرم افزاری دارای رتبه های یک و دو در صنعت نرم افزاری ایران می باشد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بوده و داده ها از طریق آزمون های همبستگی و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و بر اساس داده های جمع آوری شده از مدیران شرکتهای نرم افزاری، فرضیه ها از لحاظ هم راستایی آزمون شدند و یافته ها نشان داد که هر دو قابلیت تاثیر قابل توجهی بر عمکلرد شرکت دارند و در صورت تحقق هم راستایی این دو توانمندی، عملکرد شرکت ها در بهترین وضعیت خواهد بود در مقایسه با شرایطی که این دو توانمندی هم راستا نباشند. کلمات کلیدی: چابکی مشتری محور، قابلیت حسی مشتری ، قابلیت پاسخ دهی به مشتری، هم راستایی.
منیره نادری آمنه خدیور
حاکمیت اثربخش فناوری اطلاعات همراستایی بین فناوری اطلاعات و کسب و کار را جهت حداکثرسازی منافع، کسب اهداف سازمانی و استفاده بهینه از منابع فناوری اطلاعات را تضمین می کند. با این تفاسیر در صنایعی همچون صنعت بانکداری که به دلیل ماهیت فعالیت های خود وابستگی بسیاری به فناوری اطلاعات دارند، حاکمیت فناوری اطلاعات خوب، یک باید و نه یک شاید به شمار می رود. از آنجا که برای داشتن حاکمیت اثربخش فناوری اطلاعات، بکارگیری مکانیزم هایی مناسب ضروری است در این پژوهش با استفاده از مرور ادبیات موضوعی و رویکرد کیفی فراترکیب، فهرست جامعی از 30 مکانیزم در سه گروه تدوین گردید که عبارتند از: ساختارهای تصمیم گیری، فرایندهای همراستایی و مکانیزم های ارتباطی. در گام بعدی به منظور مشخص نمودن آنکه از نظر خبرگان کدامیک از 30 مکانیزم شناسایی شده بر حاکیمت اثربخش فناوری اطلاعات در صنعت بانکداری ایران موثر می باشند، پرسشنامه ای در اختیار گروهی از خبرگان این حوزه قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های دوجمله ای و فریدمن مورد تحلیل قرار گرفتند و در نهایت فهرستی از 26 مکانیزم موثر بر حاکمیت اثربخش فناوری اطلاعات در صنعت بانکداری ایران شناسایی و اولویت بندی گردید که در بین آنها سه مکانیزم تعهد و مشارکت مدیریت ارشد، تشکیل کمیته استراتژی فناوری اطلاعات و تشکیل کمیته راهبری فناوری اطلاعات دارای بیشترین تاثیر در اثربخشی حاکمیت فناوری اطلاعات می باشند. در گام آخر پرسشنامه ای نیز به منظور مطالعات میدانی طراحی و میان مدیران فناوری اطلاعات 25 بانک توزیع گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های t تک نمونه ای، همبستگی و رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفتند. با استفاده از آزمون t تک نمونه ای مشخص گردید، 12 مکانیزم به صورت قوی در صنعت بانکداری ایران وجود دارد. بر طبق یافته های حاصل از تحلیل همبستگی مشخص گردید میان مکانیزم های تشکیل کمیته استراتژی فناوری اطلاعات، تشکیل کمیته راهبری فناوری اطلاعات، تشکیل کمیته راهبری پروژه فناوری اطلاعات، چگونگی مدیریت/حاکمیت پروژه، پی گیری روند پیشرفت پروژه های فناوری اطلاعات (کنترل بودجه و زمانی)، تعهد و مشارکت مدیریت ارشد و رهبری فناوری اطلاعات با حاکمیت اثربخش فناوری اطلاعات در صنعت بانکداری ایران، رابطه مثبت معنادار وجود دارد و همچنین تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد مکانیزم های تشکیل کمیته استراتژی فناوری اطلاعات، تشکیل کمیته راهبری پروژه فناوری اطلاعات، پی گیری روند پیشرفت پروژه های فناوری اطلاعات (کنترل بودجه و زمانی) و ایجاد انگیزه و محرک هایی برای پیروی از اصول حاکمیت فناوری اطلاعات دارای تاثیر مثبت بر حاکمیت اثربخش فناوری اطلاعات در صنعت بانکداری ایران می باشند.
پروشات حامدی آمنه خدیور
در بیشتر شرکت های تولیدی و یا شرکت های پخش، مسئله ترفیعات فروش از جمله مباحث مهم در بازاریابی و فروش است. در این میان مهمترین دغدغه بازاریاب ها این است که مناسب ترین سیاست ها را برای پیشبرد فروش شرکت ها انتخاب کنند. از جمله استراتژی های پیشبرد، سیاست تخفیف دهی به مشتریان است. استفاده از یک سیاست تخفیف دهی یکسان برای همه مشتریان و برای همه کالاها میزان موفقیت تخفیف را کاهش می دهد، سیاست گذاری برای تخفیف دهی نیازمند استفاده از مدلی است که قادر باشد مناسب ترین نوع تخفیف را به انواع مشتریان در خریدهای متفاوت آنها پیشنهاد دهد. لذا رویکرد داده کاوی می تواند به عنوان ابزاری برای ایجاد یک مدل هوشمند سیاست گذاری تخفیف استفاده شود. این پژوهش از جهت هدف، کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی است. در این پژوهش از تکنیک های داده کاوی برای تدوین مدل سیاست های تخفیف دهی مناسب به مشتریان گروه های مختلف پرداخته شد. موردکاوی این پژوهش مشتریان شرکت کدبانو می باشد که برای خوشه بندی آنها از معیار rfm بهره گرفته شد و یک رویکرد دو مرحله ای اتخاذ گردید. ابتدا الگوریتم k-means، تعداد بهینه خوشه را مشخص و اقدام به بخش بندی مشتریان نمود و سپس با استفاده از الگوریتم apriori قواعد انجمنی به استخراج قواعد موجود در هر خوشه پرداخته شد. در نهایت استراتژی های مناسب تخفیف برای هر گروه در نظر گرفته شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد بهترین تعداد خوشه برای بخش بندی مشتریان شرکت کدبانو هشت عدد می باشد. همچنین تأثیر شاخص تأخر خرید در تدوین استراتژی تخفیف مشتریان ضعیف و ناچیز است. بنابراین مشتریان به چهار گروه مشتریان برتر، مشتریان تکرار شونده، مشتریان خرج کننده و نامطمئن تقسیم شدند که مشتریان شرکت کدبانو در دو گروه مشتریان برتر و نامطمئن قرار گرفتند. استراتژی های تخفیف دهی برای هر گروه بر اساس تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده از قواعد انجمنی و مصاحبه با خبرگان این شرکت استخراج شده و در نهایت برای خریدهای مختلف هر گروه سیاست تخفیف دهی خاصی تدوین گردیده است.
آسیه یزدخواستی آمنه خدیور
هدف از انجام این پژوهش، ارزیابی همکاری های بین سازمانی بر اساس مدل مرجع همکاری آرکن در میان سه سازمان وابسته به شرکت نفت در ایران با استفاده از علم منطق فازی بوده است. این مدل در سال 2008 توسط کامارینها و افسرمنش مورد مطالعه و تائید قرار گرفت که دارای سه بعد اصلی می باشد. برای انجام پژوهش، دو پرسشنامه تهیه و تنظیم گردید. در اولین پرسشنامه از خبرگان حوزه همکاری و تعامل پذیری درخواست گردید با امتیازدهی به ابعاد و شاخص های مدل مرجع آرکن، آنها را اولویت بندی نمایند. سپس با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی 16 معیار استخراج شده از این مدل وزن دهی شد. به منظور انجام مطالعه میدانی، پرسشنامه میدانی بین مدیران و کارشناسان واحدهای فاوای سه سازمان وابسته به صنعت نفت که عبارت بودن از شرکت ملی نفت ایران، شرکت نفت فلات قاره ایران و شرکت ملی صادرات گاز ایران، توزیع گردید. ملاک انتخاب این افراد آشنایی و مشارکت آنها در انجام امور تعاملی بین سازمان خود با شرکای همکارشان بود. پس از تعیین وزن معیارها با استفاده از fahp، گزینه ها با استفاده از روش ftopsis اولویت بندی شدند و مشخص گردید شرکت نفت فلات قاره ایران از دیدگاه شاخص های همکاری گزینه بهینه بوده و پس از آن، شرکت ملی نفت ایران و شرکت ملی صادرات گاز ایران جای گرفته اند. همچنین با استفاده از میانگین وزنی معیارهای مدل آرکن، نتایج مشابهی در مورد ارزیابی سطح همکاری سه سازمان مورد مطالعه در شبکه همکاری تشکیل شده توسط آنها حاصل گردید.
الهام فلاح علیرضا حسن زاده
مدیریت دانش در عصر جدید تحولات شگرفی را در مباحث مدیریتی ایجاد کرده است . با توجه به اینکه مدیریت دانش فقط به دانش کد شده و مستند شده اکتفا نمی کند ، بسیاری از سازمانها و شرکتهای جهان با تکیه بر دانش آشکار و ضمنی خود در صدد ارتقای جایگاه رقابتی خود و افزایش اثربخشی و بهره وری خود هستند .مدیریت دانش از 4 فرایند اصلی تشکیل شده است که عبارتند از کسب ، سازماندهی ، تسهیم و کاربرد دانش که همگی در جهت تحقق اهداف فردی و سازمانی به کار گرفته می شوند .مدیریت دانش بر سه ستون اصلی استوار است :افراد ،فرایندها و تکنولوژی.از بین این سه عامل فناوری در دو دهه اخیر تغییرات زیادی را در سیستم های مدیریت دانش ایجاد کرده است . با توجه به گسترش روزافزون کاربرد فناوری اطلاعات در سازمانها، استفاده از آن برای مدیریت دانش نیز رو به افزایش است. فناوری های ی مانند شبکه های سطح محلی (lan)، اینترانت، اینترنت، ایمیل، پایگاه های اطلاعاتی سازمان و ... همگی نقش موثری در مدیریت دانش ایفا کرده اند. از سوی دیگر، قابلیت دسترسی بیشتر، ارائه نرم افزارهای پیشرفته تر و کاهش هزینه ها و استقرار تجهیزات رایانه، نقش پشتیبان فناوری اطلاعات برای مدیریت دانش را بیش از پیش نموده و پیشرفتهای قابل توجهی در رفتار هوشمندانه و مبتنی بر دانش سازمانها و افراد آنها به وجود خواهد آورد. بیشتر تجزیه و تحلیل ها بر این است که پیدایش فناوری هایی مانند اینترنت و سیستمهای مبتنی بر دانش، توزیع دانش و اجرای مدیریت دانش را تسهیل می کنند، اما این نگرش نیز وجود دارد که فناوری های مزبور در واقع ضد دانش و مدیریت دانش هستند و فقط موجب انباشت اطلاعات می شوند نه دانش .بنابراین، مدیریت دانش با مشکلات مبهم و غیر روشمند روبه روست که تعریف و محدوده مشخصی ندارد. . با توجه به اینکه مطالعات پژوهشی اندکی در زمینه بررسی و انتخاب فناوری مناسب مدیریت دانش در شرکتهای بیمه صورت گرفته است ، دراین پایان نامه تمرکز ما بر انتخاب فناوری اطلاعات مناسب مدیریت دانش در شرکتهای بیمه است ، و با ارائه دیدگاهی پیرامون دانش و مدیریت آن به بررسی نقش فناوری اطلاعات در مدیریت دانش وانتخاب فناوری مناسب هر مرحله از فرایند مدیریت دانش پرداخته می شود و با استفاده از تحلیل ساختار سلسله مراتبی(ahp ) مدلی طراحی شده و مناسب ترین فناوری مدیریت دانش در شرکتهای بیمه انتخاب می شود. در نهایت نیز با استفاده از زبان برنامه نویسی سی شارپ یک سیستم برای انتخاب فناوری در هر مرحله مدیریت دانش در شرکتهای بیمه پیاده سازی می شود.
نفیسه کاکاوند عبدالمحمد مهدوی
مدیریت دانش افراد درون و برون سازمان و نگهداری دانش متعلق به هرسازمان درون آن و ممانعت از خروج دانش و تجربیات کاری قبل از ثبت و بکارگیری آن عاملی است که موقعیت آن سازمان را در محیط صنعت مربوطه تعیین می کند. برهمین اساس در این پژوهش سعی شده ابتدا با بررسی ادبیات پژوهش در زمینه ی شناسایی عوامل موثر بر موفقیت مدیریت دانش در سازمان ها و کشورهای مختلف، این عوامل بر اساس یک دسته بندی تعیین گردند. در گام بعدی این پژوهش، به مطالعه ی مدل های ارائه شده توسط سایر پژوهشگران پرداخته می شود؛ سپس بر اساس مطالعات انجام شده مدل مفهومی مدیریت دانش در بانک های ایرانی ارائه می گردد. به منظور تعیین تناسب مدل مفهومی ارائه شده پرسشنامه ای تهیه شد و به 250 نفر از کارکنان و مدیران بانک ملت ارسال گردید؛ از این تعداد 198 پرسشنامه ی قابل تحلیل بازگردانده شد. با استفاده از تحلیل آزمون میانگین یک جامعه با استفاده از نرم افزار spss نتیجه گرفتیم که یک رابطه ی مثبت و معناداری بین ابعاد درون سازمانی و افراد درون سازمان با فرایند مدیریت دانش در وزارت علوم و تحقیقات وجود دارد؛ متغیر وابسته در این پژوهش فرایند مدیریت دانش در سازمان می باشد که در این راستا چهار فرایند ایجاد دانش، تسهیم دانش، ذخیره سازی دانش وکاربرد دانش مورد بررسی قرار می گیرد. متغیرهای مستقل به دو دسته ی اصلی با سه زیر گروه تقسیم می گردند که هر یک از آن ها نیز سنجه هایی برای بررسی در سازمان را دارا می باشند: • سازمان ? ساختار سازمانی ? فرهنگ و جو سازمانی ? فناوری اطلاعات • منابع انسانی ? افراد در سازمان ? پژوهش حاضر از لحاظ هدف، پژوهشی کاربردی محسوب می شود و چون برای جمع آوری داده های آن از پرسشنامه استفاده شده ، لذا پژوهش از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، از نوع پژوهش های میدانی به شمار می رود و روش آن پیمایشی است. ? کلیه ی کارکنان، مدیران، معاونین و کارشناسان که در وزارت علوم مشغول به فعالیت می باشند جامعه ی آماری برای پاسخ به پرسشنامه ی پژوهش حاضر را تشکیل می دهند. روش نمونه گیری به صورت طبقه ای می باشد و تعداد نمونه های نهایی 198 نفر می باشد. ?
آمنه خدیور عادل آذر
بودجه ریزی بر مبنای عملکرد در چندین دهه گذشته موضوعی بحث برانگیز در رشته مدیریت بوده است. در دهه نود میلادی موج جدیدی از اشتیاق به بودجه ریزی بر مبنای عملکرد در بین دولتها شکل گرفت. در سالهای اخیر تمایل بیشتری به استفاده های سازمانی از بودجه ریزی بر مبنای عملکرد به وجود آمده که باعث شده است محققان به جزییات دقیق تر این روش بودجه ریزی توجه کنند. بودجه ریزی بر مبنای عملکرد به مجموع فرآیندهایی اطلاق می شود که قصد دارند بین بودجه تخصیص داده شده به برنامه ها و نتایج یا خروجی ها ارتباط برقرار کنند. در این تحقیق مرور مبانی نظری نشان داد با توجه به تعداد زیاد پارامترهای تاثیر گذار در روش بودجه ریزی بر مبنای عملکرد و پیچیدگی های حاکم بر فضای بودجه ریزی، کیفی و ذهنی نمی توانند منجر به یک تصمیم گیری بهینه برای بودجه شوند. این در حالی است که مطالعه مدلسازی های ریاضی از بودجه نیز نشان می دهد این روشها به دلیل عدم انعطاف رضایت مدیران را جلب نکرده و مورد استفاده عملی واقع نشده اند. تصمیم گیری برای تخصیص بودجه یک تصمیم گیری نیمه ساخت یافته است که عوامل تجربی و کیفی مختلفی در کنار عوامل کمی بر آن تاثیر گذار هستند. مدلهای بسیار کمی از بودجه ریزی بر مبنای عملکرد توانسته اند تاثیر مجموع این عوامل را بر تصمیم گیری نشان دهند. مسیله اصلی که این تحقیق با آن روبرو است ارایه نظامی جامعی برای بودجه ریزی بر مبنای عملکرد است که بتواند خلاء توصیف شده را پر کرده و با در نظر گرفتن عوامل کمی و کیفی دخیل در بودجه ریزی بر مبنای عملکرد تدوین بودجه در سازمان را به صورت هوشمند انجام دهد تا از پیچیدگی و زمان بر بودن این روش بکاهد. راهکار پیشنهادی در این تحقیق استفاده از یک سیستم پشتیبان تصمیم هوشمند برای بودجه ریزی بر مبنای عملکرد است. زیر سیستمهای سیستم پیشنهادی عبارتند از پایگاه مدل برنامه ریزی خطی استوار، پایگاه دانش فازی، زیر سیستم داده کاوی با استفاده از شبکه های عصبی، موتور استنتاج و واسط کاربری. هر کدام از زیر سیستمها و کل سیستم پیشنهادی مورد اعتبار سنجی و ارزشیابی قرار گرفته است. برای اعتبار سنجی از داده های بانک تجارت ایران استفاده شده است. روش اعتبار سنجی مقایسه نتایج سیستم با نتایج واقعی عملکردی دوره های گذشته و نظرسنجی از خبرگان بوده است. نتایج این تحقیق نشان داد که سیستم پیشنهادی می تواند شاخص انحراف بودجه در سازمان مورد مطالعه را کاهش دهد. همچنین این سیستم هوشمند دارای عملکرد بهتری نسبت به سیستم پشتیبان تصمیم غیر هوشمند است. همچنین نتایج فرعی تحقیق نشان داد که استفاده از روشهای برنامه ریزی خطی استوار در پایگاه مدل منجر به بهبود عملکرد سیستم می شود.
اکرم شفیعی نسترن حاجی حیدری
با اتخاذ مدیریت فرایند کسبوکار، سازمان ها به دنبال ایجاد منافع با ارزش کسبوکاری به واسطه افزایش کارایی و چابکی هستند. در سال های اخیر، شاهد مطالعات زیادی در مورد مدیریت فرآیند بوده ایم که اهمیت آن را به عنوان رویکردی غالب برای موفقیت سازمان ها در محیط کسب وکار امروزی بیان کرده اند. در کنار این تعاریف، مطالعات زیادی نیز مزایای مدیریت فرآیند را برمی شمرند. از طرفی در ادبیات مدیریت فرآیند، مطالعات و گزارش هایی به عدم کارایی و نرخ بالای شکست این اقدامات و عدم اثربخشی آن ها در سازمان های مختلف اشاره کرده اند. نکته مهم در مطالعات مدیریت فرآیند کمبود شواهد تجربی است که از مزایا و قابلیت های آن حمایت و واقعیت ارتباط مدیریت فرآیند و عملکرد سازمانی را بیان کنند. به منظور پوشاندن این شکاف، بر آن شدیم با رجوع به ادبیات و مطالع? نظام مند آن، مدل بلوغی برای مدیریت فرآیند ارائه دهیم و از طریق آن ابزاری را برای سنجش سطح بلوغ مدیریت فرآیند توسعه دهیم و سپس به بررسی ارتباط بین سطح بلوغ مدیریت فرآیند و عملکرد شرکت ها بپردازیم تا در نهایت هدف اصلی تحقیق که ارائه مستندی تجربی در رابطه با تاثیر مدیریت فرآیند کسب و کار در عملکرد یک سازمان بود را محقق سازیم.به منظور انجام این پژوهش از روش کیفی فراترکیب، آزمون قضاوت خبرگان و روش تحلیل سلسله مراتبی- فازی استفاده شد. سپس با کمک ابزار توسعه داده شده داده های مورد نظر هر یک از سازمان های مورد مطالعه جمع آوری شد. در این مطالعه 7 نفر از خبرگان مدیریت فرایند و 144 شرکت از بین 300 شرکت برتر ایران در سال 1391 مشارکت داشتند. مدل بلوغ توسعه داده شده شامل پنج سطح و ده بُعد است که این ابعاد در چهار دسته فرایندی، ابزاری، اجرایی و سازمانی طبقه بندی شدند. براساس نظرسنجی خبرگان دسته های "فرایندی و ابزاری" و ابعاد "معماری فرایند و روش ها" بالاترین اهمیت را در بلوغ مدیریت فرآیند دارند. نتایج داده های میدانی بیانگر وجود رابطه مثبت معنادار بین سطح بلوغ مدیریت فرایند و عملکرد سازمان های مورد مطالعه از لحاظ جایگاه آنها بین سازمان های برتر بود. همچنین نتایج نشان داد که میانگین سطح بلوغ سازمان ها در سطح پایین تر از متوسط قرار دارد.
هاله عنصری عبدالمحمد مهدوی
با توجه به حرکت کسب و کارها به سوی اجتماعی شدن، استفاده از جمع سپاری به بکارگیری خرد جمعی کمک خواهد کرد. جمع سپاری به معنای برون سپاری کار، فعالیت یا وظیفه ای به یک جمعیت انبوه (شبکه گسترده ای از افراد غیرمعین) از طریق یک «فراخوان عمومی » می باشد. در پژوهش حاضر تلاش می گردد تا با ادغام مفهوم جمع سپاری و مدیریت دانش مشتری به ارائه مدلی جدید بپردازیم. برای این منظور پس از ارائ? مدل اولیه، پرسشنامه ای جهت تایید گام ها و اجزای آن طراحی شد و بین 50 خبره توزیع گردید که 21 پاسخ جمع آوری گردید. با توجه به نتایج جمع آوری شده مدل ارائه شده معتبر بوده و کلیه فرضیات مربوط به آن تایید شدند. در این مدل، «جمع» شامل کلیه مشتریان سازمان (بالقوه و بالفعل) همکاران و شرکا و افراد درون سازمان می باشد. مراحل مدل مورد نظر شامل تعریف نیازمندی های دانشی، اکتساب دانش، ارزیابی و پالایش دانش، تسهیم و استفاده از دانش و مالکیت و بهره گیری از دانش می باشد که «جمع» می تواند در کلیه مراحل به جز مرحل? آخر مشارکت کند. پس از تایید مدل، به طراحی سیستمی بر اساس مدل تایید شده، پرداخته شده است.
آیدا خلیلی منیژه حقیقی نسب
یکی از ابزارهای ترفیع در بازاریابی، تبلیغات است. رسانه ها نقش عمده ای در استفاده از این ابزار دارند. با نوآوری متخصصین، تلفن همراه نیز به عنوان رسانه ای محبوب، در دسترس، با هزینه کم و نرخ واکنش بالا، به این عرصه وارد شده است. در کشور ما حضور کم رنگ نام کسب وکارهای متوسط و بزرگ در میان پیامک های تبلیغاتی، گمانه ای را ایجاد می کند که شاید پذیرش اینگونه تبلیغات برای آنها آشکار نیست. لذا این مسأله محقق را برآن داشت که پذیرش پیامک های تبلیغاتی را در میان کاربران تلفن همراه بررسی کند. برای این منظور شهر تهران به عنوان پرجمعیت ترین شهر کشور و مجموعه ای از فرهنگ های مختلف انتخاب شد. مدل پذیرش فن آوری تعمیم یافته مدل مفهومی تحقیق قرار گرفت. ابزار پرسشنامه نیز، پس از تأیید روایی و پایایی، برای گردآوری داده استفاده شد. لذا به روش نمونه گیری خوشه ای و تصادفی از شهروندانی که به دفاتر خدمات امور مشترکین در موقعیت های مکانی شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تهران مراجعه می کردند، تعداد 384 پرسشنامه قابل آزمون جمع آوری شد. سپس داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری و تکنیک حداقل مربعات جزیی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بنابر نتایج به دست آمده پذیرش پیامک های تبلیغاتی درمیان کاربران تهران وجود ندارد. تأیید اثر مستقیم و قوی ادراک از سودمندی و سهولت استفاده نشان داد، که می توان با تقویت آنها به بهبود پذیرش امیدوار بود. اثر غیر مستقیم تمایل به استفاده از نوآوری و اعتماد نیز بر پذیرش تأیید شد. اما هنجارهای ذهنی بر خلاف دیگر تمایلات رفتاری نتوانست اثرمعنی داری بر پذیرش نشان دهد. در مجموع می توان گفت دریافت اجازه قبلی و ایجاد نمایه اطلاعات افرادی که برای آنها پیامک ارسال می شود، علاوه بر فردی نمودن و غنای اطلاعاتی و سرگرم کنندگی پیامک های تبلیغاتی توصیه می شود. همچنین استفاده از نسل جدید 3g و ارائه کلیدهای میانبر در این نوع تبلیغات، می تواند بر ارتقای پذیرش آنها موثر باشد.
فاطمه محمدی امیری آمنه خدیور
سیستمهای خبره با هدف در دسترس قرار دادن مهارت¬های افراد متخصص، برای افراد غیر متخصص طراحی شده¬اند. این برنامه¬ها الگوی تفکر و شیوه عملکرد انسان را شبیه¬سازی می¬کنند. هدف از این پژوهش طراحی سیستم خبره فازی جهت تشخیص و درمان اختلالات عضلانی-اسکلتی می¬باشد. ابتدا مرور مبانی نظری از پژوهش¬های انجام شده در زمینه سیستم¬های خبره پزشکی انجام شد. سپس مدلی برای طراحی سیستم خبره پیشنهادی ارائه گردید. در این پژوهش، برای اخذ دانش از تیمی متشکل از 15 فرد خبره در زمینه اختلالات عضلانی-اسکلتی بهره گرفته شد. جهت جمع¬آوری اطلاعات مربوط به علائم اختلالات از روش دلفی فازی و برای اطلاعات مربوط به روش¬های درمانی از روش دلفی استفاده شد. پس از اخذ دانش اقدام به طراحی سیستم خبره مورد نظر صورت گرفت. اجزای سیستم پیشنهادی عبارت است از پایگاه دانش (مبتنی بر قواعد فازی)، موتور استنتاج (شامل استنتاج فازی و رابطه استنتاج ممدانی)، حافظه کاری، واسط کاربری (شامل واسط کاربری گرافیکی طراحی شده در نرم¬افزار متلب) و امکانات کسب دانش(شامل حذف، اضافه و یا ویرایش پایگاه دانش). سیستم طراحی شده قادر به تشخیص 25 اختلال مربوط به اندام فوقانی بدن شامل مچ دست، آرنج و شانه می¬باشد. ورودی-های سیستم میزان اندازه هر علامت در بیمار می¬باشد و خروجی سیستم امتیازی است که به اختلالات می¬دهد و در نهایت اختلالی که بیشترین امتیاز را دارا می¬باشد، به عنوان تشخیص سیستم ارائه می¬شود و روش¬های درمانی آن نمایش داده می¬شود. جهت اعتبارسنجی سیستم، با استفاده از تحلیل¬های آماری نرم¬افزار spss مقایسه بین تشخیص سیستم و تشخیص فرد خبره صورت گرفت. با توجه به این¬که در 30 نمونه بیمار بررسی شده، 26 مورد تشخیص سیستم با تشخیص فرد خبره یکی بود، می¬توان نتیجه گرفت که در 7/86% موارد تشخیص سیستم مانند تشخیص فرد خبره می¬باشد.
مینا سعادتی منیژه حقیقی نسب
پذیرش بازاریابی الکترونیکی با مجموعه ای از مزایای بالقوه همچون گسترش بازار و کاهش هزینه ها همراه می باشد . با این وجود، برخی از سازمان ها به ویژه سازمان های خدماتی، به طور کامل آن را نپذیرفته اند و در سطوح پذیرش متفاوتی می باشند . پژوهش های قبلی عوامل موثر بر پذیرش بازاریابی ا لکترونیکی را سنجیده اند، در حالی که هیچ مطالعه ای در زمینه بررسی سطح پذیرش بازاریابی الکترونیکی در سازمان های خدماتی کشورمان ایران بویژه در حوزه بهداشت و درمان، وجودندارد . هدف پژوهش حاضر ارزیابی سطح پذیرش بازاریابی الکترونیکی سازمان ها از دیدگاه بازارگرایی الکترونیکی در حوزه بهداشت و درمان می باشد . با استفاده از مدل شالتونی و وست (2009)، به ارزیابی تاثیر ابعاد بازارگرایی الکترونیکی بر سطح پذیرش بازاریابی الکترونیکی در بیمارستان ها می پردازد و بازارگرایی الکترونیکی را به عنوان مقدمه ای بر پذیرش بازاریابی الکترونیکی در نظر می گیرد . این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، توصیفی از نوع پیمایشی می باشد . جامعه آماری این پژوهش مدیران و خبرگان بیمارستان ها در شهر تهران و تعداد نمونه 100نفر است . داده ها با پرسشنامه جمع آوری شده و با استفاده از نرم افزار spssنسخه 19 مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته اند . یافته ها نشان می دهد که بین بعد نظری و بعد رفتاری بازارگرایی الکترونیکی(به عنوان متغیرهای مستقل) با سطح پذیرش بازاریابی الکترونیکی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد و تمام فرضیات تایید می گردند . با توجه به رگرسیون ساده، تاثیر متغیر بعد رفتاری در تبیین تغییرات سطح پذیرش بازاریابی الکترونیکی بیشتر از بعد نظری می باشد و نیز انجام رگرسیون چندگانه، مهم بودن بعد رفتاری را در بیان سطح پذیرش بازاریابی الکترونیکی نشان داد، ولی تغییرات مربوط به بعد نظری را به طور معنادار پیش بینی نکرد . نتایج نشان می دهد که پذیرش بازاریابی الکترونیکی در بیمارستان های واقع در شهر تهران، در مرحله انتقالی از سطح ارتباطات به سمت تراکنشی پیش می رود و با توجه به ا بعاد بازارگرایی الکترونیکی اکثر بیمارستان ها از مرحله تدوین برنامه بازاریابی الکترونیکی(مرحله شروع) خوبی برخوردار می باشند، با این حال در مرحله پیاده سازی به کندی عمل می کنند . لذا پیشنهاداتی در جهت ارتقا به سطح تحول(پیشرفته)، شامل: بهبود سیستم های مدیریت ارتباط با مشتری، یکپارچه سازی وب سایت های پویا و تعاملی ارائه می گردد .
سیما جواهری آمنه خدیور
به منظور مواجهه با موضوع مدیریت دانش، سازمان¬ها ناگزیر از تدوین استراتژی مدیریت دانش و تدوین استراتژی دانش هستند. مدل¬ها و روش¬های مختلفی برای تدوین این دو نوع استراتژی ارائه شده است. در این پژوهش مدلی پویا برای انتخاب استراتژی دانش و استراتژی مدیریت دانش مناسب ارائه شده است. با توجه به محیط پویای کسب و کار و هم چنین با در نظر گرفتن سازمان به عنوان یک سیستم پیچیده که متغیرهای زیادی در آن از همدیگر تأثیر پذیرفته و برهم تأثیر می گذارد، و هم¬چنین با توجه با پویا بودن ماهیت دانش و استراتژی آن، از متدولوژی پویایی شناسی سیستم¬ها جهت مدلسازی استفاده شده است. در این مدل عوامل سازمانی مانند استراتژی عمومی کسب و کار سازمان، ساختار سازمانی، عوامل فرهنگی، منابع انسانی و زیرساخت¬های فناوری اطلاعات به عنوان متغیرهای تاثیرگذار در نظر گرفته شده¬اند. از طرفی در رویکرد پویا برای ایجاد استراتژی¬های دانش و مدیریت دانش، وضعیت فرایندهای خلق و انتشار دانش و نیز سطح دانش آشکار و پنهان، تاثیر مستقیمی بر استراتژی¬های انتخابی دارند. در این پژوهش ابتدا متغیرهای دانشی سازمان مورد مطالعه شناسایی گشته و سطح اولیه¬ی آن¬ها مشخص گردیده¬اند. سپس نمودارهای علت و معلولی و نرخ و حالت آنها رسم شده و پس از تحلیل سناریوهای مختلف، مناسب¬ترین استراتژی دانش و نیز مدیریت دانش برای سازمان، پیشنهاد شده است. اعتبار مدل از طریق آزمون¬های مربوط به مدل¬های پویایی شناسی سیستم¬ها مورد سنجش قرار گرفته است.
زهرا محمدی آمنه خدیور
ارزیابی عملکرد سازمان ها و بنگاه های اقتصادی دارای فعالیت مشابه و بررسی نتایج حاصل از عملکرد آنها در یک دوره ی معین، فرآیندی راهبردی محسوب می شود.این فرایند ضمن تعیین جایگاه رقابتی سازمان، نقش قابل توجهی در امر بهبود مستمر سازمان ها دارد . بانک ها نیز به عنوان مهم ترین نماد بازار پولی از این امر مستثنی نیستند. از آنجا که کارکرد بهینه ی بانک ها، تأثیر به سزایی بر توسعه اقتصادی کشور دارند، ایجاد بستر های لازم در جهت ارتقاء کیفی و کمی عملکرد بانک ها در سایه ی رقابتی سالم ، می تواند نقش قابل توجهی در دستیابی به اهداف داشته باشد.بنابراین یکی از روش هایی که به شعب بانک ها در جهت شناسایی جایگاه رقابتی و کیفیت عملکرد کمک می کند، سنجش عملکرد آن ها از ابعاد گوناگون و رتبه بندی آن هاست. این تحقیق بدنبال طراحی یک سیستم پشتیبان تصمیم بر اساس روش promethee ii می باشد که روشی کامل و جامع با کاربرد ساده می باشد که با خودکار کردن عمل رتبه بندی، علیرغم در نظر گرفتن شاخص های کمی و کیفی، بتوان آن را در زمان و هزینه کمتر و با دقت بالاتری انجام داد. در این صورت امکان انجام تحلیل حساسیت ها برای حصول اطمینان از انتخاب های اولیه و نیز امکان تغییر دادن شاخص ها و ارزش های آن ها بسته به تغییرات محیطی، برای ارزیابی کنندگان شعب فراهم می گردد. خروجی این سیستم، رتبه اختصاص داده شده به هر شعبه بر اساس روش promethee ii می باشد. کلمات کلیدی: ارزیابی عملکرد،سیستم پشتیبان تصمیم، روش های تصمیم گیری چند معیاره، رتبه بندی شعب بانک، روش پرامیتی
الهام عباسی عادل آذر
چکیده در دهه اخیر توانایی بشر برای تولید و ذخیره سازی داده ها به سرعت افزایش یافته است . امروزه میزان داده های در دسترس هر پنج سال دو برابر می شوند. با افزایش حجم داده های ذخیره شده نیاز به روشی که بتوان با استفاده از آن به تحلیل اطلاعات و دانش موجود در داده ها پرداخت بیش از پیش احساس می شود.دغدغه مدیران امروز دیگر کمبود داده ها نیست بلکه استفاده درست از داده های موجود و تبدیل آنها به اطلاعات و سپس به دانش به منظور اتخاذ درست ترین تصمیمات با درصد خطای پایین تر می باشد.تکنیک های داده کاوی و روش های تصمیم گیری چند شاخصه در دهه های اخیر هر کدام به شکلی کمک رسان مدیران در عرصه تصمیم گیری بوده اند. در پژوهش حاضر سعی بر آن داریم که با ارایه مدلی ترکیبی از داده کاوی و روش های تصمیم گیری چند شاخصه نتایج هر دو روش را بهبود دهیم. در این راستا مدل های تصمیم گیری چند شاخصه می توانند نقش تصمیم گیرندگان را در نتایج مدل های داده کاوی پر رنگ تر کرده و مدیران را راغب تر به استفاده از تکنیک های داده کاوی نمایند و از طرفی استفاده از تکنیک های داده کاوی امکان اجرای روش های تصمیم گیری چند شاخصه را بر روی حجم بالایی از داده ها امکان پذیر سازند. پس از ارایه چارچوب پیشنهادی برای مدل ترکیبی تحقیق یک مطالعه موردی بر روی پایگاه داده ای مناسب صورت گرفته است تا میزان کاربردی بودن چارچوب پیشنهادی مشخص گردد. این مطالعه موردی مربوط به خوشه بندی خانوارهای یکی از استان های کشور در مرکز آمار ایران می باشد و رتبه بندی خانوارها با استفاده از مدل ترکیبی پیشنهادی می باشد. در این تحقیق از نظرات خبرگان مرکز آمار ایران در تعیین و وزن دهی متغیر های خوشه بندی استفاده شده است.در این تحقیق ابتدا توسط الگوریتم kمیانگین خوشه بندی صورت گرفته است سپس عملکرد مدل طراحی شده از طریق مقایسه نتایج آن با نتایج حاصل از خوشه بندی با الگوریتم شبکه عصبی کوهونن و استفاده از شاخص های ارزیابی ، مدل مناسب و تعداد خوشه بهینه تعیین گردیده است .بنابراین تعداد خوشه بهینه برای خانوارهای این استان چهار خوشه می باشد. در نهایت خوشه ها با روش topsis که یکی از پرکاربردترین روش های تصمیم گیری چندشاخصه می باشد رتبه دهی شده اند. همچنین نتایج این پژوهش منجر به دانشی گردیده است که در قالب پیشنهاداتی، امکان کاربردی نمودن آنها وجود خواهد داشت. واژگان کلیدی: تجزیه خوشه ای،داده کاوی ، تصمیم گیری چندشاخصه،نقشه های خودسازمان ده، الگوریتم k میانگین،خانوار مرکز آمار ایران
معصومه فتوحی آمنه خدیور
یکی از روش های محبوب داده کاوی کشف ارتباط جالب در میان مجموعه بزرگی از داده ها می باشد، که حاصل آن کشف یک سری قوانین انجمنی برای شناسایی روابط قوی میان فعالیت های کسب و کار است. این قوانین پس از آن می تواند، به عنوان بهترین شیوه های خدمت رسانی به مشتریان عمل کنند. بدون ابزارهای داده کاوی مدیریت داده های مربوط به مشتریان جهت بررسی الگوهای پنهان بسیار دشوار است. همچنین بعد از استخراج قواعد، استفاده کاربردی از آنها در فضای کسب و کار با چالش هایی مواجه است. در این تحقیق با استفاده از سه الگوریتم قواعد انجمنی به کشف الگوهای پنهان در داده های گذشته خرید مشتریان در یک شرکت پخش مواد غذایی پرداخته شده است. نتایج حاصل از الگوریتم ها مقایسه و الگوریتم مناسب انتخاب شده است. از نتایج به دست آمده برای طراحی یک سیستم خبره احتمالی استفاده شده است که قادر است خرید مشتری را پیش بینی کرده و فروشنده را راهنمایی نموده تا پیشنهادات خود را جهت خرید مشتریان اعلام نماید. بر اساس نتایج این تحقیق، پیشنهادات کاربردی بسیاری مانند چگونگی سیاست گذاری در حوزه های فروش، انبار و مسئله چیدمان کالاها به سازمان مورد مطالعه ارائه شده است.
لیلا ابراهیم پور ارنگی آمنه خدیور
امروزه شاهد تغییرات سریع در فناوری و شدت پیچیدگی محیط هستیم. در چنین شرایطی، ایجاد مزیت رقابتی نیازمند نوع جدیدی از سازمان هاست که قابلیت ایجاد و مدیریت دانش را داشته باشند. دانش تنها دارایی است که وقتی تسهیم می گردد، ارزشمند تر می شود. تسهیم دانش باعث ایجاد مزیت رقابتی از طریق کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت می شود. . به همین دلیل بسیاری از مدیران سازمان ها در ایران از قابلیت های فناوری و تسهیم دانش به شکل توامان استفاده نموده و اقدام به ایجاد سیستم های تسهیم دانش کرده اند. از آنجا که موفقیت سیستم های تسهیم دانش در گرو پذیرش و استفاده از آنها از سوی دانشکاران است، شناسایی عوامل موثر بر پذیرش سیستم تسهیم دانش از نظر دانشکاران اهمیت زیادی دارد از همین رو در این پژوهش با مرور ادبیات 7عامل درسه بعد مدیریتی، انسانی و فنی انتخاب شدند که این عوامل عبارتند از: در بعد مدیریتی: حمایت مدیریت ارشد، ایجاد انگیزه، درگیری افراد و آموزش؛ در بعد انسانی: تاثیر اجتماعی و در بعد فنی: انتظار تلاش، انتظار عملکرد، شرایط تسهیل کننده. برای انجام مطالعات میدانی براساس عوامل انتخاب شده، پرسشنامه ای در 34 سوال تنظیم شد ومورد تایید خبرگان قرار گرفت. سپس جهت جمع آوری داده در بین دانشکاران سازمان های شهر تهران که سیستم تسهیم دانش را پیاده سازی کرده بودند، توزیع گشت. داده های جمع آوری شده با آزمون t تک نمونه ای، آزمون t دو نمونه وابسته، آزمون همبستگی، آزمون فریدمن، آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفتند. آزمون همبستگی نشان داد که در بین تمامی عوامل به صورت دو به دو همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. تحلیل مسیر نشان داد که هر انتظار تلاش، انتظار عملکرد، تاثیر اجتماعی، حمایت مدیریت ارشد، ایجاد انگیزه، آموزش تاثیر مستقیم و مثبتی بر قصد استفاده از سیستم دارند و قصد استفاده از سیستم نیز رابطه مستقیم و مثبتی با استفاده واقعی از سیستم دارد.شرایط تسهیل کننده تاثیر مثبت و مستقیمی بر روی استفاده واقعی از سیستم تسهیم دانش دارد. نتایج آزمون فریدمن نیز حاکی از این بود که این 7 عامل به ترتیب اولویت عبارتند از انتظار عملکرد، انتطار تلاش، آموزش، تاثیر اجتماعی، درگیری افراد، حمایت مدیریت ارشد و ایجاد انگیزه.
وجیهه انصاری نسترن حاجی حیدری
مدل های کسب و کاری مهمترین عامل در موفقیت سازمان ها می باشند و تغییر روز به روز فناوری اطلاعات و فناوری های موبایل و ظهور پدیده هایی همچون زمینه آگاهی ، باعث می شود که سازمان ها به فکر به روز رسانی و تغییر مدل های کسب و کاری خود باشند . از همین رو در صدد این برآمدیم تا مدل کسب و کاری طراحی کنیم که عوامل موثر بر روی پدیده زمینه آگاهی در آن لحاظ شود . در این تحقیق عوامل موثر بر روی پدیده زمینه آگاهی به طور کلی و بالاخص در ایران بررسی گردیده است . همچنین مدل های کسب و کاری متفاوت بررسی شده و از میان تمامی این مدل ها ، از مدل فابر و هاکر و بومن برای قرار دادن عوامل موثر بر روی پدیده زمینه آگاهی در قالب این مدل که همان مدل stof است ، بررسی گردید. این عوامل به دو طریق کیفی (انجام مصاحبات با خبرگان it ) و کمی ( پرسشنامه ) تایید گردیده است . تمامی عوامل در دو اپراتور بزرگ کشور یعنی همراه اول و رایتل بررسی و عوامل مورد تایید بیان شده است . نتیجه تحقیق این است که عواملی از قبیل هدف گذاری ، امنیت ، مدل های در آمدی و بررسی انواع آن ها در مدل های کسب و کاری و موارد دیگر تایید شد. از میان تمامی عوامل ، عواملی از قبیل شخصی سازی و یا اعتماد سازی برای مشتریان رد گردید که باید این عوامل بیشتر بررسی گردد. در مورد پیشنهادات، بهتر است که این مدل واقعا به صورت عملی در بیاید و در اپراتورهای بزرگ کشور اجرایی شود تا نتیجه حاصل از آن بررسی گردد.
لیلا نظری سالاری آمنه خدیور
با پیشرفت فناوری اطلاعات در دنیای رقابتی امروز، سازمان ها برای بقا در بازار جهانی به دنبال کسب مزیت رقابتی می باشند. یکی از شاخه های فناوری اطلاعات که امروزه بیش از پیش مورد توجه مدیران بوده، هوش تجاری است. پیاده سازی هوش تجاری در سازمان و بهره برداری از مزایای ارزشمند آن، مستلزم شناسایی تمام عواملی است که مانع از به کارگیری هوش تجاری به صورت مطلوب می باشد. با امعان نظر به اهمیت صنعت گردشگری در اقتصاد کشورها و تأثیر استفاده از مزایای هوش تجاری در سازمان های فعال این صنعت، پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی موانع به کارگیری هوش تجاری در صنعت گردشگری ایران انجام گردیده است. شناسایی موانع به کارگیری هوش تجاری در صنعت گردشگری ایران در این پژوهش با استفاده روش تحقیق آمیخته یا ترکیبی در دو بخش کیفی و کمی انجام شده است. در بخش کیفی از روش تئوری زمینه ای یا داده بنیاد و در بخش کمی از روش توصیفی ـ پیمایشی استفاده شده است. بر اساس نتایج حاصله موانع یازده گانه به دست آمده با احتساب اولویت بندی، به ترتیب شامل موانع مربوط به داده ها، موانع مدیریتی، موانع فرهنگی، عدم آموزش و آگاهی رسانی، موانع مربوط به نیروی انسانی، موانع قانونی و سیاسی، عدم اعتماد در انتقال دانش، موانع سازمانی، عدم یکپارچگی سیستم ها، موانع مربوط به تأمین بودجه طرح های هوش مصنوعی و موانع مربوط به زیرساخت ها، می باشند که این نتایج می¬تواند به کارگیری و پیاده سازی هوش تجاری در صنعت گردشگری ایران را بیش از پیش تسهیل نماید.
زهرا موسوی کیاسری محمد سلطانی دلگشا
در طول دهه¬های گذشته، سیستم برنامه¬ریزی منابع سازمان(erp)، به عنوان یکی از مهم¬ترین پیشرفت¬ها در استفاده از فناوری اطلاعات شناخته شده¬است. سیستم erp جهت رقابت در بازارهای به سرعت در حال گسترش و یکپارچه، باید به منظور اطمینان از دستیابی به کارآیی، اثربخشی و زیرساخت¬های اطلاعاتی قابل اطمینان بکارگرفته شوند. پیاده¬سازی سیستم erp که حجم عظیمی از منابع انسانی و سایر منابع سازمانی را دربرمی¬گیرد ، معمولاپروژه¬ای بزرگ و پیچیده است. علیرغم مزایایی که پیاده¬سازی موفق این سیستم به همراه دارد شواهدی زیادی نیز وجود دارد که حاکی از شکست پروژه¬های erp است. بدین منظور پژوهش حاضر در پی حل مشکل مربوط به شکست این پروژه¬ها از منظر حاکمیت است. نقش حیاتی فناوری اطلاعات در سازمان¬ها منجر به شکل¬گیری این رویکرد شده¬است که حاکمیت در جهت پشتیبانی از اهداف کسب وکار و توانمندنمودن آن در راستای کاهش ریسک مرتبط با پیاده سازی فناوری اطلاعات باید مدیریت شود.علیرغم اینکه تاثیر مستقیم اقدامات مدیریتی بر پیکره¬بندی فناوری اطلاعات شناخته شده است، اثر مستقیم آن¬ها در سودمندی فناوری اطلاعات و عملکرد سازمان ناشناخته باقی مانده¬است. تمرکز ما در این پژوهش بر ارتباط مستقیم حاکمیت و موفقیت سیستم erp است و فرض ما این است که با پیاده سازی اقدامات کلیدی حاکمیت، موفقیت سیستم erp نیز افزایش پیدا می¬کند. از جمله اقدامات حاکمیتی که مورد نظر این مطالعه است، بکارگیری راهبرد فناوری اطلاعات/سیستم اطلاعاتی، دستیابی به همراستایی راهبردی، ارائه ارزش بواسطه سیستم erp، تعهد مدیریت به کل پروژه ، بکارگیری فرم مشارکتی تصمیم¬گیری وفرآیند پیاده-سازی¬ای که در برگیرنده کلیه ذی¬نفعان اصلی سیستم باشد، می باشد. همچنین در این پژوهش از یک ابزار جامع،کامل ،چند متغیره و معتبر برگرفته از مدل پرکاربرد موفقیت سیستم¬های اطلاعاتی دیلان و مکلین(2003) جهت ارزیابی سیستم erp استفاده شده-است. با در نظر گرفتن روابط بین ابعاد حاکمیت و همچنین متغیرهای برگرفته از مدل دیلان و مکلین مدل مفهومی پژوهش توسعه یافت که با جمع¬آوری داده¬ از شرکت¬های گروه مپنا و تجزیه و تحلیل آن¬ بواسطه نرم افزار smart pls مورد آزمون قرارگرفته¬است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که حاکمیت می¬تواند اثر قابل توجهی بر موفقیت سیستم erp داشته باشد. واژگان کلیدی: سیستم برنامه ریزی منابع سازمان، حاکمیت ، همراستایی راهبردی، موفقیت erp، ارائه ارزش بواسطه¬ی erp ،همراستایی راهبردی.
سارا صداقتی محمد سلطانی دلگشا
هوش تجاری مجموعه ای از کاربردها، زیرساخت، ابزار، و بهترین تجربیاتی که منجر به دسترسی و تحلیل بهتر اطلاعات جهت بهبود و بهینه سازی تصمیمات و عملکرد می گردد. بنابراین، داده و اطلاعات نقش مهمی را در کاربردهای هوش تجاری ایفا می نمایند. در همین راستا، این پژوهش به بررسی عوامل بیرون و درون سازمانی که بر استراتژی های جمع آوری داده در هوش تجاری اثر می گذارند، پرداخته است، و اهداف هوش تجاری را نیز به عنوان میانجی قرار داده است. در این پژوهش، استراتژی های انبار داده به عنوان استراتژی های جمع آوری داده، مدنظر قرار گرفته اند. عوامل برون سازمانی در نظر گرفته شده در این پژوهش عبارتند از هم ریختی نهادی و فشار رقابتی. عوامل درون سازمانی نیز شامل وابستگی متقابل اطلاعات، دیدگاه استراتژیک، محدودیت در منابع و مهارت کارکنان it می باشند. اهداف پیاده سازی هوش تجاری نیز شامل بینش، سازگاری و تحول سازمانی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، مدیران مسئول فناوری اطلاعات و درگیر در هوش تجاری می باشند. داده ها از طیف وسیعی از شرکت های دارای هوش تجاری در استان تهران و از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است. و در نهایت با استفاده از روش معادلات ساختاری، بر روی داده ها تحلیل صورت گرفته است. در این مطالعه، وجود ارتباط مثبت میان هم ریختی نهادی و وابستگی متقابل اطلاعات با هدف کسب بینش از کسب وکار موجود، تایید گردید. این مطالعه همچنین، نشان داد که رابطه ای مثبت میان دیدگاه استراتژیک و مهارت کارکنان it و پیاده سازی هوش تجاری با هدف تحول سازمانی، وجود دارد. همچنین مشخص گردید که میان محدودیت در منابع و کسب بینش از وضعیت موجود کسب وکار نیز رابطه ای مثبت وجود دارد. در این پژوهش، وجود رابطه مثبت میان پیاده سازی هوش تجاری با هدف سازگاری و تحول سازمانی و استراتژی جمع آوری داده بالا به پایین، نیز تایید گردید. در نهایت یافته های این مطالعه، به ارائه یک بینش نظری جهت درک بهتر عوامل موفقیت مرتبط با جمع آوری حجم عظیمی از داده های مورد نیاز برای هوش تجاری منجر می گردد و همچنین یک مدل ذهنی به مدیران، جهت تصمیم گیری بهتر درباره استراتژی های جمع آوری داده جهت پیاده سازی هوش تجاری، ارائه می دهد.
سهیلا میرشاهی علیرضا حسن زاده
بخش قابل توجهی از سرمایه های دانشی که در حین فرایندهای کاری توسط کارکنان سازمان تولید می شود، در ذهن های آن ها باقی می ماند و با جدایی افراد از سازمان از دست می رود و امکان بازیابی آن وجود ندارد. بنابراین یک ضرورت جدی، اکتساب و بازیابی این دانش ارزشمند برای استفاده مجدد است. بر این اساس، این پژوهش به دنبال ارائه یک مدل به منظور اکتساب دانش فرایندها است. تکنیک های اکتساب دانش متفاوتی وجود دارد که نقاط قابل بهبود زیادی دارند. بنابراین در این پژوهش مدل اکتساب دانش فرایندها با استفاده از استنتاج مبتنی بر مورد پیشنهاد شده است. استنتاج مبتنی بر مورد رویکرد جدیدی در هوش مصنوعی است که بر مبنای نظریه ادراکی پایه گذاری شده است و فرض اصلی این روش بر این است که مسائل مشابه راه حل های مشابهی دارند. مدل پیشنهادی پژوهش در قالب نرم افزاری طراحی و در بانک اقتصاد نوین پیاده سازی شده است. نتایج حاکی است مدل ارائه شده در این پژوهش، مدل کارا و مناسبی است. بنابراین سازمان های ایرانی می توانند به منظور اکتساب دانش فرایندها از مدل ارائه شده بهره گیرند.
هما حسین زاده زهرا رزمی
امروزه سازمان ها با رشد سریع فناوری ارتباطات و اطلاعات مواجه می باشند. یکی از زمینه هایی که در این رابطه به سرعت رشد کرده است، وب های اجتماعی و ابزارهای وب2.0 می باشد. این تحولات در زمینه ارتباطات سبب ایجاد اصطلاحی جدید، تحت عنوان مشتری اجتماعی شده است. حال مسئله ای که در حال حاضر با آن روبه رو هستیم این است که نمی توان با استفاده از سیستم ها و برنامه های سنتی مدیریت ارتباط با مشتری ادراکات و سلایق این مشتریان را یافت در حالی که استفاده از مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتری این خلأ را پر خواهد کرد. هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر پذیرش رسانه های اجتماعی در مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتری می باشد. در پژوهش حاضر برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. برای تشریح و تبیین اطلاعات جمعیت شناختی پاسخگویان از آمار توصیفی و برای بخش دیگر از آمار استنباطی که شامل آزمون تحلیل عاملی تأییدی، آزمون تی تک نمونه ای و آزمون فریدمن استفاده شده است. بنا به نتایج آزمون آزمون تی تک نمونه ای، کاربرد فناوری رسانه های اجتماعی و مدیریت سیستم مشتری محور و تعامل این دو، بر مدیریت اجتماعی ارتباط با مشتری تأثیر مثبت دارد و بنا به نتیجه بدست آمده از آزمون فریدمن، از میان عوامل موثر بر پذیرش رسانه های اجتماعی ایجاد اطلاعات تفکیکی با توجه به نیازهای مشتریان بالاترین اولویت و در اختیار گذاشتن امکانات یکسان توسط رسانه های اجتماعی برای تمامی کاربران کمترین اولویت را دارا می باشد، با توجه به رقابت حاکم بر فضای جهانی برای این که شرکت های ایرانی نیز از محیط رقابتی حاکم در سرتاسر جهان عقب نمانند می توانند از این فناوری ها جهت بهبود خدمات و محصولات خود استفاده کنند.
علیا کهنسال معصومه حسین زاده شهری
دف این تحقیق بررسی عوامل موثر بر هویت پذیری مصرف کننده از برند و رابطه آن با وفاداری و طرفداری از برند است.
آنیتا مدنی آمنه خدیور
امروزه، با توجه به فشار رقابتی زیاد، سازمان ها به طور فزاینده ای نیازمند چابکی در تصمیم گیری، تخصص گرایی و همچنین افزایش تأثیرات مثبت منابع فناوری اطلاعات می باشند. تحقیقات بر روی منافع سیستم های اطلاعاتی نشان داده است که مدیریت صحیح و کارامد سیستم های اطلاعاتی به عنوان ابزاری برای افزایش رشد استراتژیک می تواند مزایای زیادی برای سازمان به همراه داشته باشد. در سازمان های امروزی در مسائل مرتبط با فناوری و سیستم های اطلاعاتی، پشتیبانی از اهداف سازمان، توسعه فضای کسب وکار و مواردی از این قبیل، عملاً مدیران ارشد اطلاعات به عنوان یکی از مهمترین و کلیدی ترین ارکان سازمان ها تبدیل شده اند. یکی از وظایفی که مدیر ارشد اطلاعات در سازمان بر عهده دارد، هدایت و رهبری استراتژیک سیستم های اطلاعاتی است، که تمرکز اصلی آن ها بر همراستایی میان استراتژی سیستم های اطلاعاتی و استراتژی های کسب وکار است. در همین راستا، در این پژوهش به بررسی اثرات رهبری استراتژیک سیستم های اطلاعاتی به عنوان یکی از وظایف مدیران ارشد اطلاعات بر منافع سازمان پرداخته شده است.
حامد فلاح تفتی عادل آذر
توسعه پایدار به معنای ارتقاء سطح زندگی انسان ها باهدف توزیع بهینه منابع جهت رفع نیازهای آن ها است، به نحوی که سهم آیندگان هم موردتوجه قرار گیرد. از منظر دولت ها توسعه مترادف با توزیع اثربخش اعتبارات و امکانات میان مناطق است، به نحوی که آن ها را قادر سازد تا به اولویت های تعیین شده، با توجه به فرصت ها و تهدیدهای پیش رو، دست یابند. در ایران هرساله بخشی از بودجه کشور تحت عنوان اعتبارات تملک دارایی های سرمایه استانی، در اختیار استان ها قرار می گیرد تا جهت پیشبرد اهداف برنامه های توسعه کشور به صلاحدید خود میان فعالیت های مختلف استان توزیع نمایند. این فرایند موجب بروز مسائلی در خصوص توسعه مناطق مستعد، شکاف های نابرابری میان مناطق و انتظارهای متفاوت ذینفعان (شامل مردم و مسئولین شهرستان) شده است. ماهیت این مسائل به دلیل تعدد بازیگران و عوامل پیچیده بوده، و به دلیل تغییر شرایط سیاسی، اقتصادی و راهبردهای منطقه ای و فرا منطقه ای، از جنس مسائل پویا است. تلاش های زیادی برای دست یابی به شیوه توزیع بهینه که رضایت ذینفعان را در پی داشته باشد صورت پذیرفته است. اما فقدان رویکردی سیستمی و جامع به این مسئله احساس می شد. پژوهش حاضر مدل سیستمی از مسئله ارائه می دهد که جایگاه متغیرها و بازیگران را با استفاده از روابط مبتنی بر واقعیت تبیین می کند. مدل تهیه شده با استفاده از روش سیستم های پویا برای شبیه سازی مسئله در بازه زمانی سند چشم انداز 1404 کشور مورداستفاده قرار گرفت که نتایج آن اثربخشی شیوه توزیع را در بازه زمانی مذکور نشان می دهد. همچنین با اجرای سناریوهای متفاوت و تحلیل حساسیت رفتار مدل در برابر تغییرات محتمل بررسی گردید.
منصوره زارع زاده عادل آذر
در این رساله برطبق روش تحقیق اقدام روش اقدام پژوهی سیستماتیک در ابتدا ایده اولیه محقق با عنوان "مدل سیستمی برنامهریزی استراتژیک در سازمان های دولتی" و شیوه رسیدن به آن ارائه شده و در ادامه با انتخاب مرکز آمار ایران به عنوان یک مورد مطالعاتی برای اقدام، به پیادهسازی متامتدلوژی جهت اجرایی کردن استراتژی ها در آن مرکز پرداخته شده است. برطبق مراحل متامتدلوژی، ابتدا موانع اجرای استراتژی در سازمان بررسیشده، سپس متدلوژی سیستمهای نرم و پویاییهای سیستم و به عنوان متدلوژی های غالب انتخاب شده، بدین صورت که با استفاده از متدلوژی سیستم های نرم، استراتژیهای وظیفه ای استخراج شده و با کمک متدلوژی پویایی های سیستم، اولویتبندی استراتژیها و تخصیص منابع انجامشده، در مرحله آخر با اجرای آن روش، گامهای اولیه نقشهراه و چگونگی بکارگیری متدلوژی های انتخابی در آن به عنوان تم های تحقیقاتی استخراج شد. در ادامه، با پیاده سازی نقشه راه اولیه در مرکز آمار، ضمن دستیابی به برنامه عملیاتی جهت اجرای استراتژی تقویت انگیزش کارکنان، گام های آن تکمیل شد. در پایان نیز نقشه راه اجرای استراتژی در طی ده گام و دو اقدام اصلی معرفی و به اعتبارسنجی آن نیز پرداخته شد
آمنه خدیور شعبان الهی
چکیده ندارد.