نام پژوهشگر: علیرضا اصفهانی زاده
سارا برنده بهنام کامرانی
معراج پیامبر(ص) یکی از روایات قرآنی است که در هنر نگارگری اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و در ادوار مختلف، نقاشان بسیاری سعی در به تصویر کشیدن این واقعه ی بزرگ داشته اند. شاید بتوان گفت که نگارگری های معراج با موضوع مذهبی از رمزآمیزترین نمونه های تصویرسازی در نگارگری ایرانی است. بر اساس روایات پیامبر هنگام معراج بر حیوان عجیب الخلقه ای سوار شد. در متون و نگارگری های بعد از قرن سیزدهم، فرشته ی براق غالبا به شکل حیوان دوگانه با سر انسانی تصویر و تعبیر شده که دارای بال ها و ویژگی های مونث است و وظیفه ی اصلی اش انتقال پیامبر از مکه به دارالسلام و سپس به آسمان ها و باز گرداندن ایشان در یک شب است.این مرکب فوق العاده که پیامبر را در مراحل سفر معراج همراهی می کند، حیوانی بسیار نمادین و افسانه ای است. این مرکب از طرفی شبیه به موجودات ترکیبی باستانی است و از طرف دیگر ویژگی های رمزشناسی دینی در آن تجلی یافته است. بعدها این شکل به عنوان یک نقش برای تبرک استفاده شد و هم اکنون نیز در پاره ای از کشورها نقاشی می شود.این پژوهش با نگاهی پدیدارشناسانه سعی دارد رموز و ویژگی های ظاهری این موجود را در طول تاریخ بررسی کند و از این طریق، تفاوت ها و شباهت های شکلی و گاه سبک شناسانه را مورد تحلیل قرار دهد.در این بررسی نگارنده سعی دارد تا ابتدا با بررسی موجودات ترکیبی در هنر ایران باستان به همراه تعاملاتی که با سرزمین های مجاور داشته است، به پیشینه ی باستانی این موجود افسانه ای پرداخته و در بخش دوم به اختصار ،معراج پیامبر اسلام(ص) بررسی و شرح داده شده است و سپس با استناد به روایات و احادیثی که منبع اصلی الهام نگارگران در به تصویر کشیدن معراج پیامبر بوده اند، به انطباق روایات با تصاویر در این سفر روحانی بپردازد و با بررسی پیش زمینه ی مختصری از نگارگری ایران و معراج نامه ها، در نهایت با ارزیابی ساختار عناصر تصویری نگاره های معراج در مهمترین تصاویر آن(معراج نامه ایلخانی، احمد موسی، شاهرخی، سلطان محمد و معراج نامه ی 1268 چاپ سنگی دوره ی قاجار موجود در کتابخانه ی ملی ایران )پرداخته،و در فصل سوم به تحلیل زیبایی شناسانه و همچنین مقایسه ی تطبیقی براق در تصاویر معراج، در آن چهار دوره ی تاریخی نگارگری ایران ( ایلخانی، تیموری، صفوی و قاجار ) بپردازد.
میثم خزاعی ایرج اسکندری تربقان
یکی از مهمترین وجوه سنت معماری ایرانی، توجه به نور و نورگیرها -پنجره- در معماری است که ریشه در حرمت نور در تفکر و اعتقادات این سرزمین دارد. جنبه های اعتقادی و اجتماعی علاوه بر عملکرد کاربردی پنجره در معماری ایرانی به ویژه پس از اسلام از اهمیت بالایی برخوردار است. نگارگری ایرانی به دلیل ارتباط عمیق با شعر و ادب فارسی، حکمت و عرفان اسلامی به دنبال عالمی مثالی و سراسر نور و به معنایی دیگر تجلی بهشت خداوندی است. می توان چنین برداشت کرد که نگارگر ایرانی در به تصویر کشیدن طبیعت و عناصر آن، با نگاهی نمادین به دنبال بیان معانی باطنی ورای ظواهر موجود در نگارگری بوده است. در این تحقیق ابتدا نگاهی اجمالی به تاریخچه پنجره و در ادامه به بررسی نقش و کارکرد پنجره در نگارگری دوره های تیموری و صفوی و در آخر به تحلیل و بررسی نقش معنایی پنجره در نگارگری دوره های مذکور پرداخته می شود.