نام پژوهشگر: سیمین دخت کرامتی
اشکان صانعی همایون سلیمی
تعبیر هنر معاصر به مفهوم هویتی متمایز نسبت به گذشته و به خصوص در تقابل با انگاره ی هنر مدرن اساسا بحثی تازه و معاصر است که ابتدا در اوایل دهه ی 1980 مطرح و سپس به طور فزاینده ای مصطلح شد. در سال های دهه ی 1970 نقاشی از منظر بسیاری از چهره های آوانگارد پدیده ای متعلق به گذشته بود که قادر به تداوم حیات خود در محیط پست مدرنیستی نبود. در نتیجه زمزمه های جانبداری از نقاشی نزد آنان حرکت قهقرایی و ناشی از عدم درک اراده ی تاریخی محسوب می شد. اما در اوایل دهه ی 80 و با گسترش موج نقاشی فیگوراتیو با ضربه قلم موهای بی پروا و رفتار گرا به نظر می رسید رهیافت های جدیدی از این هنر در پس زمینه ی پست مدرنیستی در شرف تکوین است. این گرایش جدید نئواکسپرسیونیستی به بازخوانی حافظه ی تاریخی دور و نزدیک پرداخته و بر مرکب ذهنیت های فردی هنرمند به نقطه ی مشخصی در تاریخ نقب می زند. این رجعت با قرائتی به طور کامل شخصی، نه در پی روایت تاریخ بلکه با هدف اختراع مجدد آن از منظر مقایسه با زمان حال صورت می پذیرد. در واقع موج نئواکسپرسیونیسم معاصر در نوعی دیالوگ انتقادی با یک مقطع مشخص تاریخی ظاهر می شود. در این رساله تلاش می شود به چگونگی و چرایی بازخوانی گذشته در نقاشی معاصر و به طور مشخص آثار دو هنرمند ترانس آوانگارد ایتالیا (کلمنته و پالادینو) پرداخته شود.
پویا جمالی سیمین دخت کرامتی
در این پژوهش تحت عنوان معرفی هنرمندان بنیان گذار پرفورمنس آرت (هنر اجرا ) با نگاهی به روند شکل گیری پرفورمنس آرت به معرفی هنرمندان جوزف بویز گیلبرت و جورج و مارینا آبراموویچ پرداخته شده است . و برای جامع بودن این معرفی ابتدا به بررسی فتوریسم و دادائیسم و تأثیرات جان کیج و فلوکسوس در روند شکل گیری هنر مفهومی پرداخته شده و آثار ایشان با توجه به سیر روند پرفورمنس آرت مورد مطالعه قرار گرفته شده است. روش جمع آوری مطالب، کتابخانه ای و ترجمه بوده است. روش تحقیق تاری خی، توصیفی است و بعد از ارائه تعاریف مشخص از پرفورمنس آرت و هنر اجرا نتیجه این که این 3 هنرمند نمونه های پیشگام هنر پسامدرن در ژانر "اجرا" بودند که در دهه های آخرین سده ی بیستم به طور فزاینده ای رایج شده است.
مهسا ربیعی سیمین دخت کرامتی
چهره پردازی عبارتست از پرداختن به صورت وچهره که براساس نگرش وفلسفه هنرمند نگاه به این پردازش شکل می گیرد. در این پژوهش به مطالعه چهره پردازی در نقاشی معاصر ایران(از1320تا1390)پرداختم. دراین پژوهش که با شیوه های کتابخانه ای و میدانی مطالعه و تحلیل درباره به تصویر کشیدن چهره انسانی در هفتاد سال اخیر می پردازد و هدف آن دستیابی به چگونگی ترسیم و تجسم چهره های انسانی و پیگیری تاثیرات و سیر تحول آن در طی این دوره زمانی می باشد تا در حد امکان طرح کلی و مشخص از نحوه پرداختن و تغییرات و تحولاتی که در طی این دوره رخ داده است را بازگو کند.نتایجی که در انتهای این پژوهش بدست آمدند در خور توجه اند که خلاصه ای از آن به شرح زیر است هم چنان که به تاریخ معاصر نزدیک می شویم از شبیه سازی در چهره ها دورتر می شویم و به دید روانشناسانه و انعکاس وجود هنرمند در چهره ها نزدیک تر می شویم. در واقع چهره ها تعبیر هنرمندانه از خود او هستند. ابراز بیان شخصی در چهره ها، تاثیر شرایط اجتماعی، روحی و روانی هنرمندان معاصر را در کارهایشان می توان مشاهده کرد. هنرمند در جستجوی کشف خویشتن است و این کار را از طریق چهره پردازی میسر می کند. در چهره پردازی حاضر الالخصوص در دهه اخیر با وجود شبیه سازی در ساخت پرتره تصویری امروزی و دارای معنا و شخصیت را مشاهده می کنیم و به هیچ وجه یا د دوران قدیم نمی افتیم و این امر بسیار جای مطالعه دارد و امید است که بتواند منشاء پژوهش های بعدی قرار بگیرد.