نام پژوهشگر: شراره کاووسی
مجتبی طبسی زهرا امیری
فعالیت های کشاورزی مهمترین فعالیت روستاییان استان گیلان می باشد. فسادپذیری، زمان محدود تولید، بالا بودن ضایعات محصولات کشاورزی و درنتیجه کاهش درآمد کشاورزان از جمله مشکلات مبتلا به بخش کشاورزی ایران است .یکی از دلایل ضایعات بالای محصولات کشاورزی که به طور تقریبی 30% محصولات تولید شده براورد گردیده ، نبود صنایع فراوری مناسب می باشد. با تأسیس و گسترش صنایع فراوری محصولات کشاورزی می توان ضمن کاهش ضایعات محصولات کشاورزی با ایجاد اشتغال باعث افزایش درآمد روستاییان منطقه شد و از مهاجرت آنها به شهرها جلوگیری به عمل آورد. این پژوهش بر آن است که با مطالعه صنایع تبدیلی استان گیلان و تعیین اولویت در ایجاد این صنایع گامی در جهت رفع مشکلاتی از قبیل ضایعات بالا ، قیمتهای پایین در فصل برداشت و بیکاری بردارد. بدین منظور پس از مطالعه شرایط فعلی صنایع تبدیلی روستایی استان و مواد اولیه آنها (محصولات کشاورزی)، با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی( ahp) و به کارگیری شاخص های نه گانه اشتغال، ارزش افروده، بهره وری، سرمایه بری، کاهش ضایعات، افزایش صادرات، کاهش واردات، حفظ محیط زیست و وجود مواد اولیه در استان، اقدام به اولویت بندی صنایع تبدیلی بخش کشاورزی در استان گیلان گردید. این اولویت بندی هم به صورت کلی یعنی در 4 گروه اصلی این صنایع( باغی، زراعی، دامی و شیلاتی)، و هم به طور جزیی در زیر بخش های هر کدام از این 4گروه اصلی انجام گردید. نتایج تحقیق اولویت توسعه صنایع تبدیلی استان را به ترتیب: باغی، شیلاتی، دامی و زراعی بیان می-دارد
علی حسینی پور اردکانی زهرا امیری
روستاهای دشت اردکان- یزد با توجه به قرار گرفتن درحاشیه کویر برای اولین بار در این تحقیق رتبه بندی شده اند بدین منظور جهت رتبه بندی روستاها براساس عوامل مختلف کشاورزی ، بهداشت ، زیربنایی ، اداری و سیاسی ، ارتباطات ، خدمات ، آموزش و فرهنگی و جمعیت و حتی براساس کلیه شاخص ها روشهای متفاوتی وجود دارد که الزاما جوابهای یکسانی را در پی ندارد .در میان روشهای گوناگون در این تحقیق روشهای تاکسونومی عددی که با تلفیق نمودن شاخص های مختلف توسعه درجه توسعه یافتگی روستاهای دشت اردکان – یزد را مشخص می نماید و همچنین از روش تاپسیس بعنوان روشی که علاوه بر جدید بودن قادر است یک مجموعه را به زیر مجموعه های کم و بیش همگن تقسیم کرده و مقیاسی مناسب برای شناخت درجه توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی می باشد استفاده گردیده است. در این تحقیق از روش تحلیل عاملی نیز استفاده شده زیرا هدف اصلی آن خلاصه کردن داده هاست به طوری که در این فرآیند کم ترین میزان گم شدن اطلاعات وجود داشته باشد. پژوهش حاضر 48 روستای دشت اردکان – یزد را مورد آمایش قرار داده و روستاها را براساس رتبه های دریافتی مرتب و دسته بندی نموده است این پژوهش سه مقطع زمانی 1379 ، 1383 و 1388 را در برگرفته و مشخص می سازد که در طی سالهای ذکرشده و بر اساس هرکدام از روشها روستاها دارای رتبه های متفاوتی بوده و بعضی از روستاها توانسته اند جایگاه و رتبه خود را در طی این زمان که مصادف با شروع برنامه سوم و پایان برنامه چهارم است بهبود دهند و تعدادی نیز جایگاه خود را ازدست داده و به رتبه های پایین تر سقوط کرده اند. نتایج بدست آمده از این بررسی ها نشان می دهد که رتبه روستاها در روشهای تاکسونومی، تحلیل عاملی و تاپسیس با یکدیگر تفاوت دارد. در این تحقیق دسته بندی روستاها به روستاهای توسعه یافته ، کمتر توسعه یافته و توسعه نیافته در روش تاکسونومی طی سه دوره زمانی نشان داد که تعداد روستاهای زیر گروه این تقسیم بندی ها طی دوره اجرای برنامه های سوم و چهارم توسعه چندان تفاوتی با یکدیگر نداشتند. در روش تاپسیس نیز دسته بندی روستاها به سه دسته توسعه یافته، کمتر توسعه یافته و توسعه نیافته طی سه دوره زمانی 1383،1379 و 1388 نشان دادکه تعداد روستاهای توسعه یافته و کمتر توسعه یافته در انتهای برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کاهش یافته ولی در مجموع تعداد روستاهای این نوع دسته بندی در طی اجرای برنامه سوم و چهارم در این روش نیز چندان تفاوتی ندارد. همچنین در روش تحلیل عاملی نیز نتایج به این گونه رقم خورد که تعداد روستاهای توسعه یافته و کمتر توسعه یافته طی اجرا برنامه های اقتصادی افزایش یافته است. در این تحقیق مشخص شد که در روش های تحلیل عاملی و تاپسیس رتبه روستا متاثر از فاصله روستا با نزدیکترین شهر و تعداد جمعیت نبوده است ولی در روش تاکسونومی روستاهای نزدیک تر به مراکز شهری دارای رتبه کمتری نسبت به روستاهایی با فاصله دورتر بودند اما خاطر نشان می گردد در این روش بین جمعیت و رتبه روستا رابطه مشخصی مشاهده نشد. در این تحقیق همچنبن مشخص گردید در هرسه روش طی سال های اجرای برنامه سوم توسعه فاصله درجه توسعه یافتگی بین روستاها افزایش یافته است که معرف اجرای برنامه های توسعه ای بصورت نامتوازن می باشد.