نام پژوهشگر: غلامعلی چگنیزاده
مهدی امانی اسطلخ کوهی سید جلال دهقانی فیروز آبادی
معمولاً در رویه، ساختار و سازمان تصمیم گیری سیاست خارجی هر کشوری نهادها و مراکز مختلفی وجود دارند که به فراخور توانایی خود در روند تصمیم گیری موثر هستند. در یک نوع تقسیم بندی، این مراکز را می توان به رسمی و غیررسمی تقسیم کرد. مبنای این نوع تقسیم بندی، در این تحقیق، قانون اساسی است. از نمونه های بارز این نوع مراکز در جمهوری اسلامی ایران؛ قوه مجریه که در آن وزارت امور خارجه متولی امر است، یا قوه مقننه که در آن کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به مباحث حوزه سیاست خارجی می پردازد و یا شورای عالی امنیت ملی و... می باشند. اما در مورد مراکز غیررسمی که مورد نظر این پژوهش است، تعیین مصادیق، کمی دشوار به نظر می رسد. زیرا: اولا: انواع و عوامل متعددی را در صورت ریز شدن در مباحث می توان ذکر کرد. ثانیا: این مراکز علی رغم پرداختن به آنها در سطوح مختلف علمی و غیر علمی جامعه، به طور جدی شناسایی، تعیین و دسته بندی نشده اند. ثالثا: نوع تاثیرگذاری آنها با توجه به کارکردشان بصورت کلی بیان شده است. بنابراین آنچه مورد نظر این تحقیق است آنکه به شناسایی برخی از این عوامل پرداخته تا تاثیرات آنها بر سیاست خارجی ایران روشن شود. بنابراین در این تحقیق سعی بر آن است که برخی از مراکز غیررسمی شناسایی و بررسی شوند تا تاثیرات آنها بر سیاست خارجی ایران روشن شود. زیرا همانطوری که در تحقیق خواهد آمد امروزه نقش سازمانها، نهادها، مراکزغیررسمی غیردولتی، ngoها، انجمنها و غیره در پیشبرد اهداف ملی و منافع ملی نقش بسزایی دارند. اگر امروزه صحبت از قدرت نرم می شود و اگر برای پیشبرد اهداف و اصول سیاست خارجی کشورها از دیپلماسی عمومی صحبت می شود، این ناشی از مناسب بودن میدان عمل این گونه عوامل و مراکز در جهت دهی و سامان دهی افکار عمومی و اقبال عموم است. از این جهت است که با بررسی این عوامل چند هدف دنبال می گردد؛ اول شناسایی برخی از مراکز غیررسمی تاثیرگذار، دوم حوزه ی نفوذ آنها و سوم نوع تاثیرگذاری آنها. لذا در این تحقیق شهروندان ایرانی جهانی ، جامعه هنری، جامعه ورزشنی و دانشجویان و رابطه شان با سیاست خارجی مورد بررسی قرار خواهند گرفت
ناصرالدین حیدری غلامعلی چگنی زاده
بروز حادثه 11 سپتامبر مقابله با تهدیدات موشکی کره شمالی و ایران را هدف اول راهبرد امنیتی آمریکا قرار داد. هیات حاکمه بوش پسر از پنتاگون خواست استقرار سامانه دفاع موشکی در آمریکا را برای مقابله با خطر موشک های دوربرد کره شمالی و ایران تسریع کند. از سال 2004 میلادی ایجاد این شبکه در آمریکا شروع شد و در سال 2007 مذاکره با لهستان و جمهوری چک برای استقرار رهگیر های زمینی در اروپا آغاز گردید که با توجه به نگرانی های روسیه عملیاتی نشد. متعاقباً دولت اوباما با تغییر پارادایم بر اساس ارزیابی های جدید تهدید موشک های بالستیک ایران، رویکرد خود را "رهیافت مرحله ای تطبیقی" برای مقابله با تهدیدات فوری موشکی ایران اعلام کرد. ایجاد سپر دفاع موشکی پیرامون ایران در خاورمیانه که استقرار رادار باند ایکس در خاک ترکیه به عنوان بخشی از آن به موازات ماموریت ناوگان دریایی آمریکا در شرق مدیترانه عملیاتی شده، مرحله اول رویکرد اوباما می باشد. مقارن با این طرح ایجاد شبکه مشابه در حوزه خلیج فارس برای مهار حملات موشکی ایران در دستور کار قرار گرفته است. دستیابی ایران به فن آوری و بومی سازی ساخت و پرتاب موشک های بالستیک و پرتاب ماهواره، انتقاد های شدید دولت های غربی و بطور عمده رژیم اسرائیل و آمریکا و اتحادیه اروپا را بر انگیخته است. آنها مدعی اند که این میزان توانایی موشکی ایران، رژیم صهیونیستی و بطور همزمان کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و پایگاه های آمریکا در منطقه و کل اروپا و در صورت دستیابی ایران به موشک قاره پیما، خاک آمریکا را در معرض خطر و تهدید قرار می دهد. گسترش شبکه دفاع موشکی در خاورمیانه و خلیج فارس با هدف محاصره ایران، همزمان تهدید برای امنیت ایران است و ممکن است ایران را در دام یک رقابت تسلیحاتی ناخواسته قرار دهد. این واقعیت بر همه آشکار است که توان موشکی ایران در حد هدف قرار دادن خاک آمریکا نیست و حتی به قصد تهاجم به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و اروپا طراحی نشده است. لذا با توجه به این تهدید برای امنیت جمهوری اسلامی ایران، این رساله در صدد پاسخ به این سوال است که گسترش سپر دفاع موشکی آمریکا در سالهای 2002 تا 2013 میلادی در خاورمیانه و خلیج فارس چگونه بر امنیت جمهوری اسلامی ایران تأثیر داشته است ؟ به عبارت دیگر، چرا توانایی موشکی جمهوری اسلامی ایران به عنوان عامل تهدید وجودی برای امنیت منطقه ای و بین المللی توسط آمریکا و دیگران تلقی می شود؟ برای پاسخ به این سوال، مفروض این رساله این است که سپر دفاع موشکی آمریکا در حد فاصل سالهای 2002 تا 2013 میللادی از طریق فرآیند امنیتی کردن تهدید در حوزه خاورمیانه و خلیج فارس در پی مهار توان بازدارندگی موشکی ایران بوده است. فرضیه رساله با کاربست دستگاه نظری واقع گرایی نوکلاسیک و دو گرایش نظری آن یعنی واقع گرایی تهاجمی و تدافعی، برای درک تفاوت میان راهبردهای امنیتی آمریکا که بر اساس واقع گرای تهاجمی هدایت می شود و راهبرد امنیتی ایران که دارای ماهیت تدافعی است، مورد ارزیابی قرار گرفته است. در رساله چنین نتیجه گیری شده که گسترش سپر دفاع موشکی درخاورمیانه و خلیج فارس مثال روشن حداکثر سازی قدرت آمریکا برای حفظ سیطره خود در منطقه است. چنین گسترشی ایران را در معرض یک معمای امنیتی نوین و پیچیده قرار می دهد. تهدیدات کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت این طرح در صورت هرگونه رویارویی میان آمریکا و ایران و یا رژیم اسرائیل برای منطقه خطرناک خواهدبود. قرار گرفتن در شرایط سخت معمای امنیتی، سبب شده که ایران توانمندی موشکی خود را برای ایجاد دفاع و بازدارندگی موثر در مقابل تهدیدات قدرت های تهدید کننده، مانند آمریکا و رژیم اسرائیل با هدف ایجاد بازدارندگی قوی و موقعیت مناسب دفاعی تقویت نماید. موازنه سازی اولین و عاقلانه ترین اقدام در شرایط آنارشی و موقعیت نا امنی برای کشور دارای راهبرد دفاعی است. قصد پنهان آمریکا از گسترش سپر دفاع موشکی برای مهار توان بازدارندگی موشکی ایران حتی اگر حمله ای به ایران صورت نگیرد، درگیر کردن ایران در یک مسابقه تسلیحاتی نابرابر است. بنابراین توصیه این رساله این است که برای اطمینان و دستیابی به یک" کفایت معقول دفاعی"، برای اجتناب از درگیری ناخواسته در رقابت تسلیحاتی ناشی از نیات توسعه طلبانه گسترش دفاع موشکی، در راهبرد امنیتی جمهوری اسلامی ایران ضمن تداوم اقدامات بازدارندگی و دفاع فعال، باید سایر ابعاد امنیت پایدار مصرحه در سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران برای افق 1404 از جمله امنیت اقتصادی مد نظر قرار گیرد. کفایت معقول دفاعی بدین معنی است که نیروی نظامی برای برای حفظ و صیانت از امنیت ملی ضروریی است، اما به تنهایی کفایت نمی کند. تأکید بیش از حد بر قدرت و بنیه نظامی به عنوان تنها رکن حفاظت از امنیت، نه تنها موجد مشکلات برای اقتصاد ملی و ناهنجاری اجتماعی است، بلکه موجب تشدید معمای امنیت با همسایگان و بدگمانی طرفین از یکدیگر می گردد. در این شرایط، ضروری است همزمان با حفظ موازنه داخلی و خارجی، برای تضمین حداکثر بازدارندگی مورد نیاز در ایجاد ظرفیت کفایت دفاع معقول، یک دیپلماسی فعال دفاعی برای اعتماد ساری و همکاری میان ایران و همسایگان جنوبی خلیج فارس، مبتنی بر اصول میانه روی و خویشتن داری طراحی و اجرا گردد.
مهدی عباس زاده غلامعلی چگنی زاده
هدف این تحقیق بررسی رابطه دو کشور فرانسه و انگلستان با ایالات متحده آمریکا و تأثیر آن بر سیاست امنیتی و دفاعی اروپا می باشد . اهمیت و اهداف و تحقیق در این تحقیق محقق بر آن است به بررسی رابطه دوجانبه میان کشورهای تأثیرگذار در صحنه روابط بین الملل (ایالات متحده، انگلستان و فرانسه ) بپردازد و در این راستا علاوه بر آن ، تأثیر این روابط بر سیاست امنیتی و دفاعی اروپا (esdp ) را به مداقه بگذارد . پس از مطرح شدن esdp، کشورهای اروپایی ( بویژه فرانسه و بریتانیا) دریافتند که عملی کردن این پروژه کار آسانی نیست. بر این اساس رابطه دو کشور از نظر نظامی مهم اتحادیه اروپا با ایالات متحده می تواند تداوم بخش و یا سدکننده esdp باشد. وقتی موضوع حیاتی تر می شود که شاهد جهت گیری های خاصی از بریتانیا و فرانسه نسبت به آمریکا باشیم. به نحوی که انگلستان ادعای روابط خاص و ویژه با هم زبانان آمریکایی می کند و فرانسه چنین ادعایی ندارد ( هر چند سارکوزی اقداماتی در این زمینه به عمل آورده اما به هر حال وی یک گلیست است ) .در مجموع به نظر نگارنده یکی از مسائل حساس در قبال تحقق esdp ( در کنار مسائل دیگری که وجود دارد ) نوع رابطه دو کشور با آمریکا و اجماع در مورد سیاستهای مشترک دفاعی و امنیتی می باشد . سوال اصلی تحقیق روابط فرانسه و انگلستان با ایالات متحده چه تأثیری بر سیاست امنیتی و دفاعی اروپا داشته است؟ فرضیه تحقیق روبط ویژه بریتانیا با آمریکا و روابط توأم با تردید فرانسه با ایالات متحده سبب به اجماع نرسیدن دو کشور مهم اروپایی در مسائل دفاعی اتحادیه اروپا و آینده آن شده است.متغیرهای تحقیقدر این تحقیق روبط ویژه بریتانیا با آمریکا و روابط توأم با تردید فرانسه با ایالات متحده به عنوان متغیر مستقل و فقدان نگاه مشترک دو کشور در مسائل دفاعی اتحادیه اروپا به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است . روش تحقیق نوع روش تحقیق در این پایان نامه توصیفی – تحلیلی است. محقق با بررسی منابع موجود به توصیف روابط کنونی سه کشور فرانسه، انگلستان و آمریکا می پردازد . پس از بررسی توصیفی، نگارنده به تحلیل چرایی روابط و یافتن نقاط کلیدی و مهم در روابط فرانسه و آمریکا و در کنار آن روابط انگلستان و آمریکا می پردازد . روش گردآوری اطلاعات و داده ها در این پژوهش، اطلاعات و داده ها از منابع کتابخانه ای، اینترنت و با استفاده از مجلات تخصصی روابط بین الملل و مقالات انگلیسی گردآوری شده اند . نتیجه گیری در این تحقیق نشان داده شده که بریتانیا به طور کلی با تاکید بر روابط ویژه و خاص خود با ایالات متحده به طور همزمان چند هدف را دنبال می کند : اول ، تاکید بر روابط ویژه به تامین منافع منطقه ای و بین المللی خود دست می زند و در واقع فراتر از توان خودش عمل می کند . دوم ، در داخل اتحادیه اروپا ، توان چانه زنی خود را در مقابل فرانسه و آلمان بالا می برد و توازن قدرت را به نفع خود تغییر می دهد . سوم ، ادعای جهانی بودن و اروپایی بودن خود را همزمان به پیش می برد ( از طریق رابطه ویژه و نیز فعال بودن در اتحادیه اروپا ) . اما فرانسه همواره به دنبال استقلال در عرصه بین المللی و سیاست خارجی بوده است. سیاستی که این کشور را در مواقعی رو در روی آمریکا قرار داده است . فرانسه به دنبال تبدیل اتحادیه اروپا به عنوان قدرت و بازیگری مهم در صحنه بین المللی است تا بتواند آن را به عنوان قطب مطرح کند . به طور کلی ، نظام چندقطبی گزینه مورد قبول فرانسویان است . درحالی که بریتانیا چنین نمی اندیشد و حتی نخست وزیر سابق این کشور ، نظام تک قطبی به رهبری را نظامی مورد اطمینان و لازم برای تثبیت امنیت بین الملل می دانست) .