نام پژوهشگر: علی اکبر محمد علی پور ملکشاه

بررسی وضعیت زادآوری ممرز در پهنه های مختلف ارتفاعی سری دو جنگل شصت کلاته
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده جنگلداری و مهندسی چوب و کاغذ 1389
  مهدی طیبی چوبری   حشمت الله حیدری

گونه ممرز (carpinus betulus ) یکی از گونه های مهم جنگل های شمال کشور محسوب می شود که حدود 30 درصد حجم چوب تولیدی جنگل های شمال را تشکیل می دهد و از این نظر پس از گونه راش از درجه دوم اهمیت برخوردار است. زادآوری طبیعی یکی از مهمترین مسائل جنگل شناسی، جنگلداری و احیاء جنگل به شمار می رود و شناخت عوامل مهم زادآوری و تجزیه و تحلیل آن یکی از کارهای اساسی پرورش جنگل می باشد. برای انجام تحقیق حاضر سه پهنه ارتفاعی (شامل6 پارسل) که معرف وضعیت کلی توده های ممرز در سری 2 طرح جنگلداری دکتر بهرام نیا می باشد، انتخاب شد. برای آماربرداری از روش تصادفی سیستماتیک با ابعاد شبکه 150×150 متر و شدت 44/4 درصد استفاده شد. سطح قطعات نمونه 1000 متر مربع و سطح میکروپلات ها 200 متر مربع در نظر گرفته شد. در هر پلات درختان قابل شمارش با قطر بیشتر از 5/12 سانتی متر مورد اندازه گیری قرار گرفت. در میکروپلات ها نیز تعداد و کیفیت سلامت زادآوری ممرز، راش و سایر گونه ها شمارش گردید. نتایج مقایسه تراکم زادآوری ممرز در سه پهنه ارتفاعی نشان داد که بین سه پهنه ارتفاعی مورد بررسی در سطح احتمال 95 % هیچ اختلاف معنی دار آماری وجود ندارد. نتایج مقایسه سلامتی زادآوری ممرز در سه پهنه ارتفاعی نیز هیچ اختلاف معنی داری را نشان نداد. نتایج کلی در این زمینه نشان داد در سه پهنه مورد بررسی بیش از 85 % کل زادآوری ممرز را زادآوری سالم و شاداب تشکیل می دهد. نتایج همبستگی پیرسون در رابطه با تراکم زادآوری ممرز با حضور درختان مادریشان حاکی از آن است که بین درختان مادری ممرز و تراکم زادآوری همبستگی معنی-داری وجود ندارد. همچنین نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین تراکم زادآوری ممرز با پهنه-های ارتفاعی هیچ گونه همبستگی معنی داری وجود ندارد.

تاثیر فاصله ی کاشت بر ظرفیت ترسیب کربن سه گونه مختلف صنوبر جنگل کاری شده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده جنگلداری و مهندسی چوب و کاغذ 1390
  ام کلثوم میرزایی   داوود آزادفر

دی اکسید کربن اتمسفر در دهه های اخیر افزایش قابل توجهی داشته -است. جنگل ها به ویژه درختان شرایطی را برای کاهش غلظت دی اکسید کربن فراهم می آورند که طی آن کربن اضافی از طریق ذخیره در بیوماس گیاهی ترسیب می گردد. گونه های صنوبر امتیازات زیادی هم به عنوان یک ارگانیسم نمونه و هم به عنوان محصولی جهت ترسیب کربن دارند. به منظور بررسی مناسب ترین فاصله کاشت در میزان بیوماس و ترسیب کربن، تعداد 6 کلون از صنوبرهای جنگل کاری شده در جنگل آموزشی و پژوهشی شصت کلاته در فواصل کاشت 5×3 و 5×6 در سه تکرار به صورت کاملا تصادفی انتخاب و قطع شدند و پس از تبدیل، اندام-های مختلف از قبیل تنه، شاخه و برگ توزین گردیدند. جهت بررسی وضعیت ریشه ها، ریشه تمام درختان تا عمق دو متری جمع آوری و وزن کشی شدند و برای برآورد میزان ذخیره کربن به آزمایشگاه منتقل گردیدند. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک آزمون f و مقایسه میانگین-ها به روش دانکن صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین فواصل کاشت از نظر میزان بیوماس و ترسیب کربن اختلاف معنی داری در سطح یک درصد وجود دارد. رتبه بندی تولید بیوماس توسط اندام ها به صورت برگ< شاخه< ریشه< تنه برای تمامی کلون ها و فواصل کاشت بود. از نظر مقدار ترسیب کربن کل، در بین کلون ها تفاوت معنی داری وجود نداشت، اما با توجه به نتایج حاصل از بیوماس و ذخیره کربن در اندام های تولیدی می توان گونه اورامریکانا را به عنوان کلون برتر معرفی نمود. به طور کلی نتایج حاکی از آن بود که درختان در فاصله کاشت 5×6 میانگین بیشتری از نظر حجم، بیوماس و ذخیره کربن پایه ای در دوره دارند، ولی با توجه به تعداد پایه نهایی در هکتار، فاصله کاشت 5×3 متر با تولید 014/2 تن کربن در هکتار و در سال بیشترین متوسط سالانه ذخیره کربن را نسبت به فاصله کاشت 5×6( 282/1 تن در هکتار در سال) دارد.