نام پژوهشگر: حبیبالله طباطبائیان
صنم السادات فرنودی ابوالفضل کزازی
داشتن سلامتی از حقوق اساسی و ابتدایی هر انسانی است. با توجه به اهمیت بسیار زیاد حوزه سلامت در سطح جامعه و همچنین توسعه روزافزون تکنولوژی های سلامت و مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی مرتبط با بکارگیری این فناوری ها، اتخاذ تصمیمات مرتبط با این حوزه را با حساسیت و پیچیدگی بیشتری همراه نموده است. از این رو ارائه چارچوبی جامع و فراگیر جهت ارزیابی فناوری های سلامت دارای اهمیت فراوان می باشد. بدین جهت در این تحقیق سعی گردیده است تا در راستای تحقق این هدف گامی هر چند مختصر برداشته شود. به همین منظور با شناسایی ابعاد مختلف مطرح در ارزیابی فناوری های سلامت از دیدگاه ذی نفعان گوناگون نظام بهداشت و درمان کشور و بررسی اهمیت هر یک از این ابعاد، چارچوبی را در این خصوص ارائه نموده است. در ابتدا پس از مطالعه مستندات موجود شش بعد اصلی جهت ارزیابی فناوری های سلامت به همراه پنج گروه ذی نفع در نظام بهداشت و درمان کشور شناسایی و استخراج گردید. پس از نظرسنجی از خبرگان و انجام تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی داده ها، میزان اهمیت هر یک از ابعاد به طور کلی و همچنین از دید هر یک از گروه های ذی نفع تعیین شد. همچنین جهت بررسی دیدگاه بازیگران مختلف در نظام بهداشت و درمان کشور پیرامون ابعاد مهم در ارزیابی فناوری های سلامت، رابطه میان جایگاه شغلی هر یک از این بازیگران اصلی با اولویت های انتخابی آنها از میان ابعاد ششگانه پیشنهادی مورد بررسی قرار گرفت و همبستگی نسبتا بالایی میان این دو متغیر مشاهده گردید. نکته قابل توجه در این چارچوب، در نظر گرفتن ابعاد بیشتری نسبت به تحقیقات مشابه و نیز پارامترهای مطرح برای دو گروه تصمیم گیرندگان سطح خرد و کلان حوزه سلامت و همچنین بررسی نظرات بازیگران و ذی نفعان مختلف این حوزه پیرامون ابعاد مهم در ارزیابی فناوری های سلامت می باشد. در انتها و پس از مشخص گردیدن چارچوب پیشنهادی، روش جراحی لاپراسکوپی با فناوری روبولنز و جراحی لاپراسکوپی بدون فناوری روبولنز بر پایه چارچوب ارائه شده با یکدیگر مقایسه گردیده که جراحی با فناوری مذکور ترجیح داده شد.
رضا اسدی فرد حبیب الله طباطبائیان
شبکه های همکاری در دو دهه اخیر به شدت مورد توجه سیاستگذاران و مدیران حوزه علم و فناوری کشور قرار گرفته اند. با این وجود، شبکه های ایجادشده در کشور از پایداری مناسب برخوردار نبوده اند به طوری که از 6 شبکه مورد مطالعه در این تحقیق، 2 شبکه غیرفعال و 2 شبکه نیمه فعال بوده و تنها 2 شبکه نسبتاً فعال بودند. در این تحقیق با استفاده از یک مطالعه چند-موردی به روش ترکیبی کیفی-کمی، عوامل موثر بر پایداری شبکه های همکاری شناسایی شد. با توجه به فقدان تئوری قبلی در این زمینه، عوامل 27گانه شناسایی شده -که حاصل بررسی پیشینه تحقیق و مصاحبه های اکتشافی با مطلعین کلیدی بود- در قالب یک مدل مفهومی دسته بندی شدند. این مدل عوامل موثر بر پایداری شبکه های همکاری را به دو دسته اصلی عوامل دارای منشاء درونی (مدیریت شبکه، فرآیند ایجاد شبکه، سازوکارهای همکاری و اعضای شبکه) و بیرونی (زیرساخت های همکاری در کشور و فضای عمومی حاکم بر حوزه علم و فناوری) تقسیم می کند. مدل طراحی شده از طریق نظرخواهی از فعالان شبکه های مورد مطالعه به روش پیمایش، مورد ارزیابی قرار گرفت. در کل 112 نفر از 83 مرکز عضوِ شبکه های مورد مطالعه (همه غیر از شبکه شامتک) در این پیمایش شرکت کردند و نرخ مشارکت در مجموع 52 درصد بود. تحلیل های درون-موردی برای هر یک از 6 شبکه و تحلیل های بین-موردی برای مجموع شبکه ها انجام شد. بررسی های کیفی نشان داد که هر یک از شبکه ها، فضای ویژه خود را دارند و در هر شبکه برخی از عواملِ مدل، نقش بیشتری در پایداری (و یا ناپایداری) دارند اما در مجموع تنها 5 تا 15 درصد عوامل شناسایی شده از نظر اعضای شبکه ها، بر پایداری شبکه ها بی تاثیر بوده و یا تاثیر ناچیزی دارند. نتیجه جالب دیگر تحقیق، تطابق بسیار خوب وضعیت واقعی 6 شبکه مورد مطالعه، با نتایج تحقیق حاضر بود به طوری که شبکه های منحل شده بیشترین ریسک های پایداری را داشتند. بررسی فرآیند شکل گیری شبکه ها نشان داد که هر چه این فرآیند تدریجی و طبیعی تر باشد، پایداری شبکه ها بیشتر خواهدشد. به ویژه در مورد نحوه رشد شبکه از نظر؛ تعداد اعضا، تنوع سازمانی اعضای شبکه و بودجه آن، باید این رشد متناسب با افزایش ظرفیت همکاری و تجربه مدیریتی در شبکه باشد. همچنین این تحقیق نشان می دهد که در شبکه های رسمی همکاری مطالعه شده، از بین دو ساختار مدیریتی شورایی و ستادی برای اداره شبکه، هیچ یک ارجحیت قابل توجهی ندارند و هر دو می توانند تاثیر مثبتی بر پایداری شبکه داشته باشند به شرطی که مصالحه خوبی بین مشارکت جمعی اعضای شبکه و چالاکی مدیریت آن برقرار شود. در این تحقیق با استفاده از آزمون آماری ناپارمتریک فریدمن نشان داده شد که تفاوت معناداری بین عوامل 27گانه مدل از نظر میزان تاثیر بر پایداری شبکه ها وجود دارد و نیز نوعی رتبه بندی بین این عوامل صورت گرفت. در پایان با استفاده از روش تحلیل عاملی تاییدی، نیکویی برازش مدل طراحی شده سنجیده شد و مشخص شد که همه سازه های مدل به صورت جداگانه و همچنین کل مدل از برازش مناسبی برخوردارند و تنها با حذف 2 مورد از عوامل، مدل پیشنهادی می تواند به صورت قابل قبولی، تبیین کننده مسئله تحقیق باشد.
مریم نادری سمیرمی منوچهر منطقی
مطالعه ی حاضر، پژوهشی کیفی است. در این مطالعه واحد تحلیل، شرکت ساخت موتورهای توربینی از شرکت های وابسته به صنایع هوایی ایران می باشد. داده های اولیه، از طریق گرد آوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای از طریق کتاب ها، مقالات علمی، ژورنال ها و بانک های علمی، پایان نامه های دانشگاهی انجام شده است. داده های ثانویه، از طریق روش گرد آوری اطلاعات از طریق پرسش نامه به دست آمده است. جامعه آماری مورد نظر شامل خبرگان، کارشناسان با تجربه در حوزه مدیریت تکنولوژی و بخش تحقیقات سازمان صنایع هوایی می باشد. تعداد این افراد در حدود 110 نفر می باشد که حجم نمونه با استفاده از روش کوکران 52 مورد تعیین گردید. در پرسشنامه ای که بین کارشناسان صنایع هوایی توزیع شد و بر اساس نتایج آمار توصیفی، بیشترین فراوانی با تعداد 25 نفر و 50% درصد مربوط به سطح تحصیلات لیسانس باشد. بیشترین فراوانی برای سن کارکنان با تعداد 29 و 58% مربوط به سن 45-35 سال می باشند. بر مبنای ضرایب حاصل مشخص گردید مولفه یادگیری با بار عاملی 0.87 بیشترین میزان تأثیرگذاری را در استقرار مدیریت تکنولوژیکی داشته و پس از آن مولفه حفاظت با بار عاملی 0.8 رتبه دوم، مولفه انتخاب با بار عاملی 0.76 رتبه سوم، مولفه بهره برداری با بار عاملی 0.67 رتبه چهارم، مولفه شناسایی با بار عاملی 0.65 رتبه پنجم و در انتها مولفه اکتساب بار عاملی 0.45 رتبه ششم را در میزان تأثیرگذاری بر استقرار مدیریت تکنولوژی به خود اختصاص داده اند.