نام پژوهشگر: نورالدین شریعتمدار
سید محمد رضا شریعت مدار نجف لکزایی
یکی از مهم ترین موضوعات اندیشه سیاسی ایران معاصر که فهم اندیشه سیاسی در گرو آن است، کاربرد عقل در سیاست می باشد و از آن جایی که مفاهیم عقل و سیاست معانی واحدی نداشته اند. فهم معنای آن ها در گرو شناخت تحولات فکری معاصر می باشد به طوریکه می توان گفت امروزه عقلی کردن سیاست نتیجه تحولاتی است که در اندیشه سیاسی دوره ی میانه رخ داده و به تغییر مفهومی عقل و سیاست منجر شده است. در این نوشته با استفاده از نظریه «اعتباریات» سید محمدحسین طباطبایی ابتدا نزاع های فکری دوره ی میانه و سپس تحولات فکری سیاسی در آستانه ورود به دوره ی معاصر و سرانجام مفهوم عقل و سیاست را با توجه به چالش های فکری دوره ی معاصر بررسی می شود با توجه به این نظریه سه گروه فکری اسلام گرایان سنتی، اسلام گرایان مدرن و اسلام گرایان نواندیش قابل تشخیص اند که نزاع های فکری آن ها در این موضوع بررسی شده است سئوال اصلی: مهم ترین جریان های فکری با توجه به کاربرد عقل در سیاست در اندیشه سیاسی (اسلامی) ایران معاصر کدامند و چه نزاع هایی در این موضوع باهم داشته اند؟ فرضیه: سه جریان فکری اسلام گرایان سنتی، اسلام گرایان مدرن و اسلام گرایان نواندیش قابل شناسایی اند و نزاع اصلی آن ها در مورد قلمرو و حدود کاربرد عقل در سیاست می باشد. رساله شامل: 5 فصل و 2 بخش است عناوین فصول عبارت است: 1ـ چارچوب نظری 2ـ زمینه های تاریخی 3ـ نزاع های فکری اسلام گرایان سنتی با اسلام گرایان نواندیش در عقل و سیاست 4ـ نزاع های فکری اسلام گرایان مدرن با اسلام گرایان نواندیش در عقل و سیاست 5ـ نزاع های فکری اسلام گرایان نواندیش محتوای فصول (هر فصل 150 واژه): فصل اول: توصیف و تحلیل گزاره های حوزه عقلی عملی (اخلاق و سیاست) موضوعی پیچیده است و اندیشمندان در حل این معمای بغرنج تلاش های زیادی کرده اند ولی برخی سئوالات این موضوع کماکان بدون پاسخ مانده است که از جمله آن ها می توان به توضیح رابطه هست و باید، نسبت مسایل اخلاقی و سیاسی با توجه به شرایط زمان و مکان اشاره کرد. به نظر می رسد محمدحسین طباطبایی با طرح نظریه «اعتباریات» بیش از اندیشمندان این حوزه فکری توانسته است به تحلیل این گزاره ها و حل مسایل آن بپردازد. براساس این نظریه عقل و سیاست همانند دیگر مفاهیم حوزه عقل عملی، اعتباری هستند. منظور از «اعتباریات» مفهوم عام آن یعنی اعتباریات مقابله ماهیت نیست بلکه منظور اعتباریاتی است که به حوزه عقل عملی مربوط می شود. از این منظر به ادراکات و علومی که لازمه ی فعالیت قوای فعاله ی انسان و مولود احساس اوست اعتباریات گفته می شود. گرچه از نظر طباطبایی سیاست زمانی عقلی است که براساس عقل جمعی و برآمده از آموزه های اعتباریات عام عقلی و آموزه های دینی باشد بنابراین چنین مفاهیمی با توجه به شرایط زمان و مکان معنا می یابند. با توجه به این نظریه در قبال تغییر اعتباریات تلقی یکسانی بین اندیشمندان وجود ندارد و با توجه به مفاهیم عقل و سیاست اندیشمندان بر سه گروه نواندیشی، سنتی و مدرن قابل تقسیم اند که دیدگاه آنان و نزاع های فکریشان در این مورد در فصول آتی مورد بررسی قرار گرفته است. فصل دوم: رساله در سه گفتار زمنه های پیدایش مباحث عقل در سیاست، نزاع های فکری در این موضوع و تحولات فکری در ابتدای دوره ی معاصر می پردازد. به نظر می رسد نزول وحی زمینه ای برای طرح مباحث عقلی در سیاست در جامعه اسلامی بود. دستور قرآن به عقل در امور زندگی، تحصیل سعادت براساس عقل، تفسیر قرآن توسط پیامبر(ص)، ائمه معصومین(ع) و تداوم آن توسط اصحاب خاص، نزاع های فکری اندیشمندان مسلمان در فهم معنای قرآن برای اداره زندگی اجتماعی ـ سیاسی از مواردی بودند که موجب رشد عقل در سیاست گردید هم چنین گسترش قلمرو جامعه اسلامی و برخورد با سایر ملل و لزوم دفاع از آموزه های دینی از زمینه های رشد عقل و مباحث عقلی بود و موجب تحولات فکری و گسترش علوم انسانی در جامعه اسلامی گردید. با تشدید چنین تحولاتی در ابتدای دوره ی معاصر و شیوع افکار نوین، تسلط اصول گرایی بر اخباری گری رشد و گسترش علوم عقلی از جمله در فلسفه اصول فقه در زمینه ای که جامعه ایرانی از استبداد نیروی حاکمه به تنگ آمده بود منجر به تغییر نگرش مردم در عقل و اداره امور جامعه بود به این معنا که حضور مردم در صحنه های سیاسی لازمه عقل شدن سیاست اعتبار گردید. فصل سوم: در این فصل نزاع های فکری اسلام گرایان سنتی و اسلام گرایان نواندیش در دوره ی معاصر بررسی گردیده است. به نظر می رسد اختلاف اساسی این دو گروه در کاربرد عقل به عنوان منبعی برای شناخت و ایجاد دانش سیاسی (اجتهاد عقلی در اعتباریات سیاسی) با توجه به شرایط متغیر و تحولات فکری سیاسی ـ اجتماعی در این دوره می باشد. از نظر نواندیشان سنت گرایان به مشکلاتی هم چون تحجّر و عوامزدگی دچارند و در مقابل اسلام گرایان سنتی نواندیشان را به لا مذهبی و فاصله گرفتن از دستورات الهی و روایات ائمه معصومین(ع) متهم کرده اند نوع مباحث اسلام گرایان سنتی در دوره ی معاصر شباهت هایی با نظریه های ظاهر گرایان دوره ی میانه اسلامی دارد، از جمله می توان به عدم کاربرد عقل در حوزه های سیاسی ـ اجتماعی و عدم پذیرش فلسفه و علوم بیگانه و تأکید بر زبان عربی اشاره کرد که این مسأله نشان دهنده ی وجود زمینه های نواندیشی و سنت گرایی در جهان اسلام و ایران است و هم چنین نشان از باقی ماندن سنت گرایان در گذشته و عدم توجه به تحولات فکری دارد، نتیجه این نگرش، تمایل به حفظ وضعیت موجود و عدم تطبیق با تحولات فکری جامعه است که منجر به حفظ وضعیت و حاکمیت سیاسی موجود شده است که مورد سوءاستفاده حکومت های وقت قرار گرفته و موجب پیدایش فرقه های انحرافی هم چون بهائیت (نتیجه ظاهرگرایی شیخیه) بوده است. فصل چهارم: در این فصل نزاع های فکری اسلام گرایان مدرن با اسلام گرایان نواندیش مورد بررسی قرار گرفته است مفهوم عقل و کاربرد آن در سیاست موجب نزاع اسلام گرایان مدرن با دیگر گروه های فکری در ایران معاصر بوده. از نگاه نواندیشان، اسلام گرایان مدرن مفهومی از عقل را اراده می کنند که موجب طرد سنت های دینی و اعتباریات عام عقلی و آموزه های وحیانی در عرصه سیاست می شود. از منظر مدرن عقل به معنای عقل جمعی مردم است که تعیین کننده ی حقایق در عرصه سیاسی است در حالی که نقش دین در این مورد کمرنگ شده است. نتیجه این نگرش به عقل، واگذاری اعتباریات عقلی سیاسی (علوم و دانش های سیاسی و هم چنین ارزش ها و رفتارهای عقلی در این حوزه) به عقل واحد و اعتباریات جهان شمول غربی است که از جمله نتایج آن حذف روحانیت از مناصب سیاسی می باشد و دین را به عرصه های فردی زندگی محدود می کند. در جهان اسلام در دوره ی میانه شبیه همین مباحث از فلاسفه افراطی قابل مشاهده است زیرا آنان نیز حوزه ی سیاست را به عقل بشری واگذار می کردند و توجهی به وحی در این زمینه نداشته اند. فصل پنجم: در این فصل به بررسی نزاع های فکری اسلام گرایان نواندیش (درون گروهی) در مورد عقل و سیاست پرداخته شد. اینان با هدف کشاندن پای عقل به سیاست در جهت رفع استبداد همواره با اجتهاد عقلی سعی در تأسیس اعتباریات سیاسی لازم را داشته اند، و با استدلال عقلی مشارکت سیاسی را لازم دانسته اند و به عبارت دیگر سیاستی را عقلی می دانند که در آن حضور مردم لحاظ شده باشد. امّا مفروضاتی که در چگونگی انجام این کار دارند موجب اختلافاتی میان آن ها شده است که شاید منشأ برخی از این مفروضات به اطلاعات و زمینه های فکری آنان هم چنین به لحاظ کردن زندگی اجتماعی و تصوراتی مربوط می شود که فقیه آیا خود را متصدی مرجعیت جمعی و رهبری سیاسی جامعه بداند (و یا خیر). بسیاری از فقها چنین نگاهی نداشته اند به همین دلیل شاهد دو نگاه مشروطه گرا و ولایت فقیهی در دوره ی معاصر می باشیم. مشروطه گرایان پیروان نائینی می باشند حال آن که نظریه ولایت فقیه توسط امام(ره) به صورت جدی مطرح گردید. و بعد از شکست نظریه مشروطه در عمل ارائه شد. نکته دیگر اختلاف اسلام گرایان نواندیش در مسائل زنان است که برگشت به شرایط موجود و زمینه های فکری و فرهنگی زنان در جامعه امروز می دارد. به همین دلیل محدودیت هایی در برخی نگاه ها مشاهده می شود. گفته شده علی رغم اختلافاتی که نواندیشان در مورد موضوعات عقل و سیاست در مسائلی همانند نقش مردم در نظام سیاسی و هم چنین جایگاه زنان در سیاست دارند، به سختی می توان گروهی را نسبت به گروه دیگر نواندیش تر یا سنتی تر خواند زیرا به عقیده اینان شرایط موجود و عدم آمادگی مردم مخصوصاً بانوان برای به دست گرفتن نقش های مدیریت سیاسی و مسائلی از این قبیل مشارکت سیاسی فعال را به نوعی آرمان گرایی تبدیل می کند که خود به نوعی برخلاف نواندیشی می باشد زیرا نواندیشی تصمیم گیری و برنامه ریزی با توجّه به شرایط موجود است. نتیجه رساله (150 واژه): در این نوشته با توجه به نظریه «اعتباریات» محمدحسین طباطبایی به بررسی عقل و سیاست از منظر اندیشمندان مسلمان دوره ی معاصر پرداختیم. نزول وحی و تفسیر آن زمینه هایی برای اداره ی زندگی سیاسی مسلمانان براساس اعتباریات عقلی بود. نزاع های فکری مسلمانان در فهم وحی، ورود علوم بیگانه و تبادل فکری با دیگر ملل موجب تمرکز بیشتر افکار مسلمین و بسط و گسترش دانش سیاسی مسلمین در این زمینه گردید. نظریه سیاسی حاکم یعنی «نظم سلطانی» با توجه به بحران فکری با نظریه های مردم گرا «مشروطه خواهان و ولایت فقیه» جایگزین شد گرچه اندیشمندان مسلمان ایران معاصر در مورد عقل و سیاست نظر واحدی ندارند و براساس نظریه طباطبایی، به سه دسته اسلام گرایان نواندیش، اسلام گرایان سنتی و اسلام گرایان مدرن قابل تقسیم اند. با توجّه به نظریه اعتباریات که چارچوب نظری رساله است و هم از جهت روش و هم از جهت محتوا برای فهم کاربرد عقل در سیاست مهم است. از جهت روش، در دوره های تاریخ، به دلیل وجود اعتباریات عامی مثل عدالت، توانایی تطبیق برخی موضوعات اندیشه ی سیاسی را به ما می دهد. و در هر دوره می توان شرایط هر دوره و نیز چگونگی تبدیل شدن این مفهوم عام را به اعتباریات خاص سنجید. «اعتباریات» از جهت محتوا نیز ظرفیت زیادی برای پاسخ گویی به مسائل اندیشه ی سیاسی اسلام دارد. در این نظریه امکان توضیح بیشتری درباره ی عام یا خاص بودن گزاره های سیاسی ـ اخلاقی رابطه باید و هست، رابطه عین و ذهن در سیاست و اخلاق، رابطه ی شرع و عقل و... وجود دارد، با توجه به این نظریه سه گروه در دوره ی معاصر قابل تشخیص اند؛ برخی بدون توجّه به اعتباریات سیاسی و خاص بودن آن ها (با توجّه به شرایط زمان و مکان)، یا در اعتباریات گذشته مانده اند و با عنوان سنتی از آن ها یاد می شود و یا آن که به عقل و اعتباریات سیاسی غرب اعتماد کرده و خواستار استفاده از دیدگاه های سیاسی آنان در جغرافیای خاص ایران معاصر شده اند که اسلام گرایان مدرن نامیده می شوند. در این بین، اسلام گرایان نواندیش با توجّه به گذشته و اصول عام مبتنی بر دانش های اسلامی از یک سو و نیز شرایط فرهنگی سیاسی خاص از سوی دیگر، دو مدل حکومتی مشروطه و انقلاب اسلامی را در دوره ی معاصر ابداع کرده اند. اسلام گرایان نواندیش با فرا رفتن از ظاهر آیات و روایات سعی داشته اند ضمن توجّه به تحولات فکری ـ سیاسی در هر دوره ی زمانی به ترسیم مدل های مختلفی از حکومت اسلامی که پاسخ گوی نیازهای هر زمان باشد بپردازند از این رو از آنان با عنوان نواندیش یاد کردیم زیرا اندیشیدن به صورت کامل تر در این گروه (نسبت به دو گروه دیگر) یافت می شود. در ایران معاصر، مهم ترین تحول فکری، تغییر در اندیشه ی سیاسی (حوزه ذهنیات) و ساختار و شکل نهادهای سیاسی (عینیات) بوده است. متفکرین نواندیش با رد نظریه ی «نظم سلطانی» (که در دوره ی میانه نظریه غالب بود) به نوعی مردم سالاری روی آورده اند و در این مورد نزاع های فکری زیادی توسط آنان با دیگر گروه ها صورت گرفته است.
رستم علی صابری نورالدین شریعتمدار
در فصل اول به بیان مسئله اصلی رساله که همان حقوق والدین بر فرزندان از نظر قرآن و سنت است پرداخته و سئوالهای اصلی و فرعی، هدف تحقیق، پیشینه و روش تحقیق، همچنین گردآوری اطلاعات را بررسی کرده. در فصل دوم، معنی حقوق که جمع حق است و معنی والد و اب، معنی ام و مادر را از نظر لغوی و فقهی، همچنین اصطلاح قرآن و سنت معنی کرده و فرق حق و حکم را توضیح داده، در فصل سوم، درباب تشکر و سپاسگذاری و احسان به والدین صحبت شده و در فصل چهارم، آثار و نتایج اداء و یا تضییع حقوق والدین را بیان نموده و در آخرین فصل، فصل پنجم: نظر فقهاء در باره ولایت جد و اب، حق حضانت پدر و مادر که حقوق مشترک والدین است. نفقه پدر و مادر در صورت نیاز آنان و همچنین اداء واجبات فوت شده از پدر بعد از مرگ ایشان، و در خاتمه یک مقایسه اجمالی حقوق والدین در مکتب اسلام و مکاتب غیر اسلامی و غرب مطرح شده است.