نام پژوهشگر: مایکل سدوث
محمدعلی مبینی محمد لگنهاوزن
آلستون، در دیدگاه جدیدش، موجه بودن را به عنوان ویژگی یکهتازی که جایگاه معرفتی بدیلناپذیری به باور ببخشد، نمیپذیرد و به جای آن، از وجود ویژگیهای گوناگونی دفاع میکند که همۀ آنها کم یا بیش مهماند؛ به گونهای که وجود هر کدام موجب وضعیت معرفتی مثبت برای باور میشود اما نبودش خسارت معرفتی جبرانناپذیری را در پی ندارد. اگر دیدگاه آلستون دربارۀ وجود مطلوبهای معرفتی گوناگون قابل دفاع باشد، آنگاه ارزیابی معرفتی باور دینی هم نباید بر محور توجیه معرفتی آن بچرخد، بلکه هرکدام از مطلوبهای معرفتی میتوانند وضعیت مثبت معرفتی به باور دینی عطا کنند. اما این دیدگاه آلستون دچار مشکلاتی جدی است. اولاً انکار توجیه به معنای قانع شدن به ارزیابیهای معرفتی نسبی و نادیده گرفتن اهمیت ارزیابی نهایی و جامعنگر دربارۀ باورها است، و این چیزی است که با شهودات مشترک ما نمیسازد. و ثانیاً مهمترین مطلوبهای معرفتیای که آلستون به جای توجیه مطرح میکند، همگی به یک ویژگی واحد برمیگردند و از این رو، تنوع و تکثر ادعایی آلستون واقعیت ندارد. به نظر میرسد راه گریزی از توجیه به عنوان مسئلهای مربوط به مقام ارزیابی نهایی باور نیست، هرچند میتوان در این مقام به بیش از یک معیار و از این رو، به بیش از یک مفهوم برای توجیه قائل شد. یک مفهوم قابل دفاع از توجیه معرفتی مفهوم وظیفهشناختی آن است. آلستون، چه در دوران توجیهگرایی و چه بعد از آن، با انکار ارادی بودن باور، دایرۀ وظایف مربوط به باور را بسیار تنگ میکند و برای وظایف قابل تصور نیز جنبۀ معرفتی قائل نیست. اما به نظر میرسد باورهای ما میتوانند متعلق پذیرش یا عدم پذیرش ما قرار گیرند و چون پذیرش عملی ارادی است، با ورود آن به معرفتشناسی زمینۀ طرح وظایف بسیار مهمی فراهم میشود. همچنین از آنجا که این وظایف در راستای هدف معرفتی صدق طرح میشوند، حیثیت معرفتی پیدا میکنند و در نتیجه، توجیه وظیفهشناختی باور بعد معرفتی مییابد. علاوه بر این مفهوم، مفهومی غیر وظیفهشناختی و معطوف به صدق نیز برای توجیه قابل تصور است. در مورد باور دینی، از آنجا که در معرض چالشهایی جدی از قبیل تکثر و تنوع ادیان قرار دارد، توجیه آن، چه مفهوم وظیفهشناختی توجیه را لحاظ کنیم و چه مفهوم غیر وظیفهشناختی آن، وابسته به وجود دلیلی به سود آن است، گرچه نگرش اعتدالگرایانه به معرفتشناسی اقتضا میکند که این دلیل را منحصر به براهین معتبر منطقی نکرده و وجود شاهد و بینه را نیز برای توجیه باور دینی کافی بدانیم.