نام پژوهشگر: مرضیه شنکایی
زهره حسانی مرضیه شنکایی
آنچه در این پژوهش مورد بحث قرار گرفته است، بررسی مسئله حیات و مرگ در مثنوی مولانا است. از نظر مولانا آنچه که باعث حیات حقیقی است صرف نفس کشیدن و تحرک داشتن نیست، حیات واقعی بهره بردن از زندگی دنیوی در راه رسیدن به کمال و نائل شدن به هدف والای انسانیت، وصول به حق است، که با تهذیب نفس امکان می یا بد. اما کسانی که خود را محدود به لذتهای زودگذر می کنند و هوا و هوس را خدای خود ساخته اند به حقیقت مرده اند و بهره ای از حیات ندارند. مولانا، ترس از مرگ را نمی پذیرد زیرا مرگ هرکس همرنگ خود اوست و پلی است که باعث انتقال از این جهان به جان دیگر می شود.
زینب شریعت نیا نوری سادات شاهنگیان
در مورد چگونگی پیدایش هستی و خلفت انسان پیوسته بین الهیون و مادیون چالشهای فلسفی بزرگی وجود داشته است که از دوران یونان قدیم و حتی قبل از آن تا به امروز ادامه یافته است. پژوهش حاضر کاوشی در راستای بررسی دو مفهوم کلیدی؛ مُثُل افلاطون و فروهر زرتشتی است. یکی از مسائل بنیادی در فلسفه افلاطون، نظریه ی مُثُل اوست. این نظریه کوششی برای تبیین هستی و نظریه پردازی در خصوص منشأ آن است. وی معتقد است هر امری از امور عالم چه مادی باشد مانند حیوان، نبات و جماد؛ چه معنوی باشد مانند شجاعت، عدالت و غیره اصل و حقیقتی دارد که سرمشق و نمونه ی کامل اوست و با حواس درک نمی شود بلکه تنها عقل آن را درمی یابد. به طور کلی فلسفه افلاطون براساس تمیز دادن میان واقعیت با صورت ظاهر یا « بود » و « نمود » است. از سوی دیگر بر طبق جهان بینی زرتشتی، اهورامزدا عالم ماده را از روی صور روحانی پاک آفریده است که فروهر خوانده می شود. در باطن هر یک از موجودات جهان این روح مینوی « فروهر » به ودیعه نهاده شده است. به طور کلی آنان ارواح خارجی و ازلی هستند که از آغاز آفرینش نگهداری و پاسداری جهان به آن ها وابسته است. مهم ترین هدف نگارنده از نگارش رساله ی پیش رو با عنایت به ساختار کلی نظریه ی مُثُل در فلسفه افلاطون و فروهر در آموزه های زرتشتی مقایسه تحلیلی و تطبیقی میان این دو مفهوم بوده و در این راستا بر منابع اصلی یعنی کتب افلاطون و کتاب مقدس زرتشتیان « اوستا » و دیگر کتب دینی آنان تکیه شده است.
مریم سادات مرتضایی کرهرودی مرضیه شنکایی
در دنیای امروز با کم رنگ شدن مرزهای فرهنگی، جامعه ی ایرانی نیز در مقام جزئی از جامعه ی جهانی ، شاهد گرایش هایی به جنبش های نوپدید دینی است. لذا مطالعه ی هرچه بیشتر و بررسی ریشه ها و علل گرایش به این جنبش ها بسیار لازم و ضروری به نظر می رسد. این رساله بر آن است تا از میان منابع و آثار موجود به بررسی، توصیف و شناخت شیطان پرستی به عنوان نمونه ای از این جنبش های نو پدید دینی در چهار چوب و با مولفه های علمی –پژوهشیِ معتبر در فضای دانشگاهی بپردازد. باید توجه داشت که در این پژوهش مجال بحث های شناختی و توصیفی بیش از مباحث نقدی است. پرسشی که همواره در این مبحث ذهن انسان را به خود معطوف می دارد این است که مبانی نظری و عملی این فرقه چیست ، جایگاه خدا، انسان، جهان و شیطان در آن چگونه است و اینکه این فرقه وام دارچه بنیان های فکری فلسفی، اجتماعی و روانی است . برای پاسخ به این سوال ها در ابتدا نهاد های دینی و جنبش های نو پدید دینی را به اختصار توضیح داده و سپس به ذکر صفات مشترک این نهضت ها پرداخته ایم. در ادامه پیشینه ی باور شیطان در عهدین و در قرآن مورد بررسی قرارگرفته وبه دنبال آن بستر های پیدایش شیطان پرستی در غرب و نیز آموزه های نظری و عملی مهم آن مورد تفحص قرار می گیرد.روش تحقیق در این پژوهش از نوع کتابخانه ای و توصیفی است. کلمات کلیدی: شیطان پرستی، انجیل شیطانی، کلیسای شیطان، آیین شیطانی و آنتوان لاوی.