نام پژوهشگر: علی رضا کهنسال
فهیمه مکری زاده علی یوسفی
موضوع رساله حاضر، جامعه شناسی پدیداری زیارت است که در آن زیارت در قالب واقعیتی دینی و دارای دو بعد عینی و ذهنی در نظر گرفته شده است. در بعد عینی زیارت، مفاهیمی چون نهادمندی و توجیه مندی آن طرح شده و در بعد ذهنی، به درونی سازی و تجربه زائران از زیارت پرداخته شده است. نکته و مفهوم کلیدی که در پدیدارشناسی طرح شده، مفهوم بین الاذهان است که توسط شوتس، در جامعه شناسی پدیداری با تعبیر معنای عینی دنبال شده است. بر این اساس و از طریق مراحل روش پدیدارشناسی تجربی، سعی شد تا معنای عینی یا همان ویژگی های تعمیمی زیارت حاصل شود. بر این اساس برای زیارت، چهار مقوله اصلی شامل مقوله عاطفی (تجربی)، خواستن، آداب مندی و توجیه مندی زیارت نزد زائر، شناسایی شد. ذیل مقوله عاطفی، احساس معنویت، آرامش، خضوع، توسل، ارتباط عاطفی با امام، مورد توجه امام بودن، و اعتماد داشتن به او، واحدهای معنایی مشترک را شکل داد. هم چنین همه زائران در داشتن خواسته و رعایت حداقلی از آداب، مشترک بودند. ضمن این که در نگاه همه آنان، امام، ویژگی هایی داشت که او را شایسته زیارت می کرد، مانند علم، قدرت و... . بیشترین تفاوت بین زائران نیز در رعایت آداب و نحوه انجام زیارت بود.
غلامرضا کریمی علی رضا کهنسال
چکیده در این نوشتار که به نقد و بررسی نظریه ی تناسخ از منظر عقل و نقل پرداخته شده است در ابتدا و در فصل اول بحث با تعریف لغوی و اصطلاحی آموزه ی تناسخ آغاز شده است و با ذکر انواع تناسخ، پیشینه ی تاریخی آن و معتقدان به آن پایان یافته است. فصل دوم در باب دلایل معتقدین به تناسخ و بررسی و نقد آنهاست. در ادامه به بیان دیدگاه ها و ادله ی عقلی منکرین تناسخ، فیلسوفان و عالمان مسلمان از جمله، ابن سینا، ملاصدرا، سهروردی و... پرداخته شده است. در فصل سوم که به بررسی آموزه ی تناسخ از دیدگاه آیات، احادیث و روایات پرداخته شده است آیات مورد استشهاد معتقدان به تناسخ نقد و بررسی شده است و آیات و روایات معارض نیز ذکر گردیده است درفصل چهارم نیز ضمن تعریف رجعت و اثبات آن و بیان تفاوت آن با تناسخ به تعریف مسخ و اثبات آن از طریق آیات و روایات پرداخته و در پایان در یک نتیجه گیری کلی بیان شده است که آموزه ی تناسخ به معنای بازگشت ارواح پس از مرگ و انتقال آن از بدنی به بدن دیگر، کاملاً باطل و مردود می باشد و مفاهیمی مانند: رجعت، معاد ، مسخ و.. هیچ گونه شباهتی با آموزه ی تناسخ نداشته و برخلاف تناسخ که امری محال و باطل می باشد در اسلام پذیرفته شده و از طریق ادله عقلی و نقلی به اثبات رسیده است.
مرتضی مهدویان دلاوری علی رضا کهنسال
حکیم ملاشمسای گیلانی یکی از حکمای معاصر ملاصدرا است. ایشان که مشربی مشایی ممزوج با دلایل الهی و مأثورات اهل بیت، اخبار و احادیث دارد چند پرسش را مطرح می نماید. ملاصدرا هم بر اساس حکمت متعالیه خویش آن ها را پاسخ گفته است. درپرسش نخست ملاشمسا بحث وجود حرکت در کم را مطرح می نماید. او بیان می کند که بر طبق نظر حکما موضوع حرکت باید از آغاز تا پایان حرکت باقی و ثابت باشد، اما درحرکت کمی که نمو یکی از جلوه های آن است صرفاً مجاورت یک جسم با جسم دیگر است و این که موضوع باید از آغاز تا پایان باشد وحدت خویش را از دست می دهد و به موضوع دیگری تبدیل می گردد. بنابراین حرکتی در این مورد تحقق پیدا نکرده است. نظر ملاصدرا این است که موضوع حرکت دراینجا، جسم با مقدار مبهم است وآنچه دراین اثنا دستخوش تغییر می شود عوارض و مشخصات جسم است. بنابراین حرکت کمی وجود دارد. حلول نفس نباتی در ماده درآنات مختلف، عنوان پرسش دومی است که ملاشمسا آن را مورد سوال خویش قرار داده است. جسم همیشه درحال رشد است، پس از این دگرگونی، نفسی که تغییر را قبول می کند، همان نفس پیشین نیست. بنابراین نفس نباتی نمی تواند در مادّه حلول کند. درپاسخ به این پرسش بیان می شود که جوهر ملکوتی هرنفس، وحدتش را با اتّصال به ربّ النوع خود حفظ می کند. پرسش سوم در این محاجّه در مورد حصول ماهیّات درذهن است. مستشکل وجود ماهیات را درعالم ذهن به آن معنی که همه ی عوارض جسم حاضر شود را مورد نقد خویش قرار می دهد و آن را غیرقابل قبول می داند. جوابی که درمورد این اشکال مورد نظر است به آسانی این مسئله را حل می نماید. ماهیات به حمل اولی در ذهن و به حمل شایع درعالم عین حاضر می-شوند. بنابراین همان ماهیتی که درخارج موجود است بدون هیچ تغییری در ذهن حاصل می شود. تفاوت فقط در نوع حمل است. آیا معاد برای حیواناتی که دارای ادراک جزئی هستند اثبات می شود عنوان سوال چهارمی است که سائل آن را از نظر گذرانده است. ایشان پس از اثبات ادراک جزئی برای حیوانات و اینکه ادراک جزئی بخشی ازعلم محسوب می شود، علم را برای حیوانات اثبات می کند. معاد برای موجوداتی است که علم دارند بنابراین با اثبات ادراک جزئی برای حیوانات، معاد هم بالتبع برای آنان محقّق خواهد شد. ملاصدرا هرگونه ادراکی را نشانه ای برای معاد می داند. ایشان نظریه ای بر اساس رویکرد حکمت متعالیه ارائه می دهند. تمام حیوانات دارای جوهری ملکوتی هستند که تمامی افعالشان به آن نسبت داده می شود، پس نفس دارند، بنابراین همه ی حیوانات معاد دارند. بحث پایانی و آخرین پرسشی که ملاشمسا مطرح می کند این است که نفس با حدوث بدن حادث نمی شود. بلکه نفس قدیم است. ایشان احادیثی را در مویّد کلام خویش براساس مشرب خاصی که دارد، بیان می کند. در پاسخ به پرسش انتهایی، ملاصدرا حدوث نفس را تأیید و قدیم بودن آن را منکر می شود. ایشان در تفاوت دو مقام روح و نفس، نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء و همچنین نظریه مهم حرکت جوهری را یادآوری می نماید. بنابراین روح قدیم است و مدبّر بدن نیست بلکه بدن، زمینه را برای تعالی آن فراهم می نماید .