نام پژوهشگر: مینور لمیعیان
بهجت افخمی خیرآبادی می نور لمیعیان
زمینه و هدف: زایمان زودرس بصورت زایمان قبل از 37 هفته کامل حاملگی تعریف می شود و عامل مهمی در بروز مورتالیتی و موربیدیتی نوزادان محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین وضعیت تغذیه وسطح سرب خون مادران باردار با وقوع زایمان زودرس انجام شده است. روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه طولی(آینده نگر)می باشد که بر روی1033نفر از زنان باردار20-14هفته مراجعه کننده به درمانگاههای پره ناتال شهر تهران که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند طی مدت اردیبهشت سال89 تا شهریور سال90 انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و باروری و پرسشنامه بسامد خوراک(ffq) بود که توسط پژوهشگر آموزش دیده تکمیل گردید. داده های تغذیه ای بر اساس مقیاس rda مورد بررسی قرار گرفتند. تغذیه مطلوب در این مطالعه بر اساس دریافت کلسیم، ویتامینa، پروتئین وریبوفلاوین تغذیه معادل ویا بیشتر از 80 %مقیاسrda وانرژی تغذیه معادل ویا بیشتراز کل مقیاسrda در نظر گرفته شد. اندازه گیری سرب خون به روش اسپکتروفوتومتری جذب اتمی انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار n4 و spss17 و آزمون های تی مستقل ، مجذور کای، من ویتنی و رگرسیون لجستیک صورت گرفت. یافته ها: میزان وقوع زایمان زودرس در پژوهش حاضر7%محاسبه شد. میانگین سطح سرب خون در جمعیت مورد مطالعه 4/7 میکروگرم بر دسی لیتربود و 12/1% واحدهای پژوهشی مورد مطالعه دارای وضعیت تغذیه ای مطلوب بودند. میانگین سطح سرب خون در گروه زایمان ترم و زودرس تفاوت معنی دار آماری نداشت(0/7 = p). ارتباطی میان وضعیت تغذیه ای و زایمان زودرس مشاهده نگردید(0/9 = p). همبستگی معکوس معنادار میان دریافت کلسیم و ریبوفلاوین با سطح سرب خون وجود داشت(0/02 = p). نتیجه گیری: اگر چه در این مطالعه ارتباط معنادار آماری میان وضعیت تغذیه و سطح سرب خون با وقوع زایمان زودرس مشاهده نگردید ولی به دلیل اهمیت زایمان زودرس انجام مطالعات بیش تر ضروری می باشد.
پریسا صمدی می نور لمیعیان
برخلاف تصور قدیمی که بروز درد در طول زایمان اجتناب ناپذیر است و باید تحمل شود، امروزه تسکین درد زایمان به عنوان تفکری جدید مطرح شده است. یکی از دلایل اصلی آمار بالای سزارین و روی آوردن به آن، ترس از درد زایمان می باشد لذا هدف از این پژوهش بررسی تأثیر طب فشاری در نقطه sp6 بر شدت درد، طول مدت لیبر و سرانجام زایمان زنان می باشد. پژوهش حاضر، یک کارآزمایی بالینی یک سو کور جهت بررسی تأثیر طب فشاری در نقطه sp6 بر شدت درد، طول مدت لیبر و سرانجام زایمان زنان در حال لیبر است که در بیمارستان مریم شهر تهران در سال 1387 انجام شد. واحدهای پژوهش 131 زن باردار با حاملگی ترم و در حال لیبر بودند که با روش تخصیص تصادفی به گروه آزمون، فشار روی sp6: 41 نفر و دوگروه کنترل لمس sp6: 41 نفر و مراقبت معمول: 49 نفر گمارده شدند. در مدت 30 دقیقه مداخله،گروه آزمون فشار و گروه کنترل اول لمس را همراه با تنفس عمیق و ریلکسیشن دریافت کردند. گروه کنترل دوم (مراقبت معمول) فقط تشویق شدند که نفس عمیق بکشند و ریلکس باشند. به منظور تأیید نقطه صحیح از ابزار 900 acuhealth tens pro و برای اندازه گیری میزان فشار مورد نیاز از دستگاه force gauge ,5000 gr کمک گرفته شد. اطلاعات جمع آوری شده از طریق پرسشنامه، مقیاس شبیه سازی بصری استاندارد درد (visual analog scale) و faces anxiety scale (مقیاس اضطراب چهره)با استفاده از نرم افزار16 spss، آمار توصیفی و آزمون های anova، kruskal-wallis، mann-whitney، friedman، wilcoxon، exact test و chi-square مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: مقایسه میانگین تفاضل تعدیل شده شدت درد زایمان درمقطع پس از 2 دقیقه مداخله بین سه گروه مورد مطالعه کاهش آماری معناداری را نشان داد ولیکن در مقاطع پس از 30 دقیقه مداخله و نیز 30 دقیقه بعد از اتمام مداخله اختلاف آماری معناداری نداشتند(0/000= p و0/4= pو0/1= p). بررسی میانگین شدت درد زایمان بعد از 2 دقیقه مداخله بین دو گروه آزمون (فشار) و کنترل اول (لمس) و گروه آزمون (فشار) و کنترل دوم (مراقبت معمول) مشخص کرد که اختلاف از نظر آماری معنادار است (0/009= p و 0/001> p) و مقایسه میانگین شدت درد بین دو گروه کنترل اول و کنترل دوم اختلاف آماری معناداری را نشان نداد (0/15= p). میانگین طول مدت مرحله اول و دوم زایمان بین سه گروه اختلاف آماری معناداری نشان نداد اما در مقایسه میانگین کل طول مدت لیبر بین سه گروه تفاوت آماری معناداری مشاهده شد(0/1= p و0/5 =pو p=0/05). اختلاف میانگین کل طول مدت زایمان بین دو گروه آزمون(فشار) و کنترل اول (لمس) از نظر آماری معنادار بود(0/01= p) اما اختلاف میانگین کل طول مدت زایمان بین دو گروه آزمون (فشار) و کنترل دوم (مراقبت معمول) و دوگروه کنترل اول و دوم از نظر آماری معنادار نبود(0/2= p و0/26= p). مقایسه میانگین اضطراب پس از 30 دقیقه مداخله و 30 دقیقه پس از اتمام مداخله بین سه گروه مورد مطالعه نشان داد که در هر دو مقطع زمانی بین سه گروه اختلاف آماری معناداری وجود دارد(0/03= p و0/034= p). بررسی میانگین اضطراب بعد از 30 دقیقه مداخله بین دو گروه آزمون و کنترل اول(لمس) مشخص کرد که اختلاف از نظر آماری معنادار نیست (0/4= p) ولی این میزان بین دو گروه آزمون وکنترل دوم (مراقبت معمول) و دو گروه کنترل اول و دوم به لحاظ آماری معنادار بود (02/0= p و 0/04= p ) با 30 دقیقه پس از اتمام مداخله بین دو گروه آزمون و کنترل اول (لمس) از نظر میزان اضطراب اختلاف آماری معناداری وجود نداشت(0/4= p) ولی این میزان بین دو گروه آزمون و کنترل دوم (مراقبت معمول) و دو گروه کنترل اول و دوم به لحاظ آماری معنادار بود (0/02= p و0/05= p). مقایسه توزیع فراوانی مصرف و یا عدم مصرف دارو بین سه گروه مورد مطالعه نشان داد که کمترین میزان مصرف دارو در گروه آزمون بوده است و سه گروه اختلاف آماری معناداری داشتند(0/006= p). مقایسه توزیع فراوانی مصرف داروهای پرومتازین، هیوسین و پتدین بین سه گروه مورد مطالعه نشان داد که توزیع فراوانی مصرف پرومتازین و هیوسین بین سه گروه مورد مطالعه اختلاف آماری معناداری ندارد (0/44= p و 0/76= p) ولی کمترین میزان مصرف پتدین در گروه آزمون بوده است و سه گروه از این نظر اختلاف آماری معناداری داشتند (0/025= p). در مقایسه نوع زایمان بین سه گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده نشد(0/5= p). یافته های پژوهش حاضر نشان میدهد که اعمال فشار روی sp6 در مقطع زمانی بعد از 2 دقیقه مداخله در کاهش درد موثر بوده است و نیز یک روش تکمیلی احتمالاً موثر برای کاهش طول مدت زایمان، اضطراب مادر و مصرف داروهای رایج در لیبر به ویژه پتدین می باشد.