هدف: بررسی رابطه برنامه های آموزشی خانواده با کاهش ناسازگاری تربیتی ،عاطفی و اجتماعی دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهرستان فامنین هدف اصلی این پژوهش بوده است. بیان مساله: خانواده به عنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی در جوامع بشری، نقش عمده ای در تکوین شخصیت افراد داشته است و کودک نخستین درس پیرامون ایثار، نظم، همکاری و ... در کانون گرم خانواده می آموزد. روش تحقیق: روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهرستان فامنین والدین آنها تشکیل می دهد، که تعداد آنان تقریباً 830 نفر می باشد(دانش آموز و والدین) و تعداد 368 نفر به عنوان نمونه آماری به شیوه ی تصادفی ساده انتخاب شده اند. در سوالات تحقیق وضعیت متغیرهایی نظیر شرکت در آموزش خانواده والدین و ناسازگاری تربیتی، اجتماعی و عاطفی دانش آموزان مورد سنجش قرار گرفته است. داده های مورد نیاز تحقیق از طریق دو پرسشنامه یکی پرسشنامه محقق ساخته جهت سنجش میزان شرکت والدین در دوره های آموزش خانواده، ناسازگاریهای تربیتی و اجتماعی فرزندان و دیگری پرسشنامه اضطراب ، افسردگی و استرس ( dass42) برای سنجش ناسازگاریهای عاطفی مورد استفاده قرار گرفته است. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی نظیر فراوانی، نمودار، میانگین، انحراف استاندارد و ماتریس همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفته اند. مهمترین یافته های تحقیق عبارتنداز: 1.والدین دانش آموزان دختر دوره متوسطه در حد متوسط در دوره های آموزش خانواده شرکت می کنند. 2.بین آموزش خانواده و ناسازگاریهای تربیتی رابطه معنادار منفی وجود دارد طور کلی شرکت در دوره های آموزش خانواده 21/0 درصد از سهم واریانس کاهش ناسازگاری تربیتی فرزندان را تبیین می کند. 3.بین شرکت در آموزش خانواده و ناسازگاری اجتماعی و عاطفی فرزندان رابطه معنادار وجود ندارد. واژگان کلیدی:آموزش خانواده، ناسازگاری تربیتی ، ناسازگاری عاطفی، ناسازگاری اجتماعی، دانش آموزان دختر دوره متوسطه

هدف اصلی این پژوهش، تحلیل مقایسه ای تاکید مربیان دوره های مدرنیسم و پست مدرنیسم نسبت به آموزش های فنّی و حرفه ای بود. به این منظور چهار سوال کلی زیر مطرح شد. 1- دیدگاه مربیان مدرنیسم نسبت به نظام آموزش فنّی و حرفه ای (هدف ها، محتوا، روش های آموزش و تدریس و شیوه های ارزشیابی) چیست؟ 2- دیدگاه مربیان پست مدرنیسم نسبت به نظام آموزش فنّی و حرفه ای (هدف ها، محتوا، روش های آموزش و تدریس و شیوه های ارزشیابی) چیست؟ 3- وجوه اشتراک دیدگاه مربیان مدرنیسم و دیدگاه مربیان پست مدرنیسم نسبت به نظام آموزش فنّی و حرفه ای (هدف ها، محتوا، روش های آموزش و تدریس و شیوه های ارزشیابی) چیست؟ 4- وجوه افتراق دیدگاه مربیان مدرنیسم و دیدگاه مربیان پست مدرنیسم نسبت به نظام آموزش فنّی و حرفه ای (هدف ها، محتوا، روش های آموزش و تدریس و شیوه های ارزشیابی) چیست؟به این منظور در این پژوهش دیدگاه های جان لاک، ژان ژاک روسو و امانوئل کانت از مربیان مدرنیسم و ژان-فرانسوا لیوتار، ژاک دریدا و میشل فوکو از مربیان پست مدرنیسم نسبت به تعلیم و تربیّت و آموزش های فنّی و حرفه ای مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به آن، دیدگاه کلی مربیان مدرنیسم و پست مدرنیسم نسبت به آموزش های فنّی و حرفه ای استخراج و مورد مقایسه قرار گرفت. این پژوهش از لحاظ هدف نظری و راهبردش کیفی محسوب می شود و روش پژوهشی متناسب با این پژوهش شیوه ی اسنادی _ تحلیلی بود. در این پژوهش مشخص شد که مربیان مدرنیسم برای نظام آموزش فنّی و حرفه ای، هدف هایی چون آماده کردن افراد برای زندگی، کسب و پرورش فضائل اخلاقی و خوشبختی جامعه را مد نظر قرار داده و برای این نظام روش های حسی، تجربی و در برخی موارد روش های عقلانی را توصیه کرده اند این مربیان بیشتر به محتوی عملی که مستلزم کار با دست باشد برای این نظام قائل بوده اند. از دیدگاه آنان عملکرد شاگرد در این نظام با خودش و یا با سایرین به کمک شیوه هایی چون امتحان، باید سنجیده شود. در حالی که مربیان پست مدرنیسم برای نظام آموزش فنّی و حرفه ای به هدف های چون پرورش روحیه ی انتقادی، خلاقیّت و احترام به انواع رشته های فنّی و حرفه ای، می اندیشند و به روش ها، محتوی و شیوه هایی که نیل به این هدف ها را تسهیل می کنند، اعتقاد دارند. بین دیدگاه مربیان مدرنیسم و پست مدرنیسم درباره ی نظام آموزش فنّی و حرفه ای با وجود برخی از شباهت ها، تفاوت های اساسی وجود دارد.

چکیده: هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش هوشمند بر انگیزش پیشرفت، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی در درس حرفه و فن دانش آموزان دختر سال اول راهنمایی شهر بهار می باشد. پژوهش حاضر به صورت آزمایشی با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انجام گرفت. بدین صورت که از بین مدارس این شهر یک کلاس 25 نفری از دانش آموزان دختر پایه اول راهنمایی مدرسه هجرت به عنوان گروه آزمایش انتخاب گردید و هم چنین یک کلاس 26 نفری از دانش آموزان دختر پایه اول راهنمایی مدرسه محبی به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. که با تدریس معلم مشترک بین دو مدرسه سعی شد سابقه تدریس معلم، وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و منطقه ای آموزش کنترل شود. در این تحقیق گروه آزمایش، درس حرفه و فن را با آموزش هوشمند دریافت کردند و گروه کنترل به روش سنتی آموزش دیدند. مدت اجرا در این پژوهش یک نیمسال تحصیلی بود. ابزار پژوهش برای سنجش خلاقیت و انگیزش پیشرفت به ترتیب پرسشنامه خلاقیت تورنس و پرسشنامه انگیزش پیشرفت هرمنس بود که قبل از شروع برنامه آموزشی و پس از پایان آن به عمل آمد و برای سنجش پیشرفت تحصیلی از نمرات نیمسال اول و دوم درس حرفه و فن به عنوان پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغییری مورد بررسی قرار گرفت و تجزیه و تحلیل داده ها نیز با نرم افزار spss انجام گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد بین استفاده از آموزش هوشمند در کلاس حرفه و فن و پیشرفت تحصیلی، انگیزش پیشرفت و خلاقیت دانش آموزان تفاوت معناداری وجود دارد و دانش آموزانی که آموزش هوشمند را دریافت کرده اند از پیشرفت تحصیلی، انگیزش پیشرفت و خلاقیت بالاتری برخوردارند.

هدف کلی این پژوهش، بررسی مبانی نظری آموزش فلسفه به کودکان می باشد. این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی-تحلیلی است که به بررسی تاریخچه، رویکردها، محتوی، نظریه ها، اهداف، اصول، روش ها ومهارت های فکری طرح های آموزش فلسفه به کودکان پرداخته است. در این پژوهش از کلیه ی منابع اسناد، مدارک، کتب، مقالات، مجلات و پژوهش هایی که انجام شده. وهمچنین نمونه پژوهشی از کلیه منابع، اسناد، مدارک و پژوهش هایی که بحث شده و در دسترس محقق است. روش جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و فیش های تحقیقاتی و چک لیست تهیه و تنظیم شده است. یافته های پژوهش بیانگر این است:1- روش آموزش فلسفه به کودکان در ماهیت آموزش روش فلسفیدن به کودکان از زمان سقراط تا عصر حاضر قدمت دارد2- دو نوع رویکرد در رابطه با این طرح مطرح است: رویکرد روش محور که به ابزار آموزش زیاد اهمیت نمی دهد و روش متن محور که ابزار آموزش فلسفه اهمیت زیادی می دهد3- این طرح ها دارای سه نوع محتوی هستند الف- محتوای کاملا آزاد ب- محتوی کاملا استاندارد ج- محتوی نیمه استاندارد 4- این طرح ها متضمّن نظریه هایی در مورد فلسفه، تعلیم وتربیت، زبان، یادگیری، نظام باورها، اقتضائات سنی، عقلانیت، روانشناختگی کودکان است که در پژوهش حاضر از نظریه های فلسفی به بررسی طرح آموزش فلسفه به کودکان پرداخته شده است 5 - اهداف این طرح ها در مجموع رشد مهارت های سطح بالا، میانه، و پایین تفّکر می باشد 6- اصول مطرح شده در این طرح ها بر مبنی اصول پارادایم مترقی آموزش و پرورش مانند اصل فعالیت، تعامل وغیره می باشد 7- روش های آموزش فلسفه به کودکان شامل روش داستان وقصه، کتاب های درسی و غیر درسی، فیلم وانیمیشن های آموزشی، بازی واجتماع پژوهشی می باشدودر نهایت می توان گفت که خرده مهارت های تفکّر فلسفی موجود در این طرح ها شامل 30 خرده مهارت می باشد که برخی از آن ها عبارتند، از کنجکاوی، سوال کردن، استدلال، کاوشگری، ارزشیابی، ارتباطات،

هدف این پژوهش مقایسه مولّفه های ارزش شناسی و انسان شناسی حکمت متعالیه ملاصدرا با اگزیستانسیالیسم الهی (کی یرکگارد ، یاسپرس و مارسل ) می باشد. حوزه معرفتی فلسفه تعلیم و تربیت فارغ از تعاریف بسیار گوناگونی که درباره آن وجود دارد، از دو منظر کلّی قابل بررسی است. از منظر اوّل، این حوزه معرفتی به مثابه قلمروی در طرح دیدگاه ها و نظریات فلسفی درباره ارزش و انسان محسوب می شود که سابقه ای به اندازه تاریخ تفکّرات بشری دارد. و منظر دوّم، می توان با مقایسه مولّفه-های ارزش شناسی و انسان شناسی حکت متعالیه ملاصدرا و اگزیستانسیالیسم الهی به وفاق ها، شباهت ها، تأثیر گذاری و تأثیر پذیری از یکدیگر پی برد. این پژوهش روش اسنادی_ تحلیلی می باشد. برای جمع آوری داده ها از روش سند کاوی استفاده شده است. برای این منظور به کتاب ها، مدارک، اسناد، پایگاه ها و مقالات و پژوهش هایی که به دیدگاه ملاصدرا و اگزیستانسیالیسم الهی پرداخته اند، مراجعه شده است. در تحلیل داده ها از روش توصیفی_ تحلیلی استفاده شده است. ملاصدرا درباره ارزش ها می گوید: ارزش ها با زوج محمول های حسن و قبیح، خیر و شر، مصلحت و مفسده، حق و باطل و طیب و خبیث و مانند این ها شناخته می شوند. منشأ ارزش ها در کمالات وجودی فرد، سیر تکاملی نفس و کمالات اولی می باشد. آزادی و حرّیت، عشق و تزکیه نفس. این ارزش ها خاصّ انسان و زمینه قرب الهی هستند. اگزیستانسیالیست های الهی معتقدند ارزش ها را انسان با انتخاب هایش خلق و آفرینش می کند. و هیچ ارزش ثابتی در دنیا وجود ندارد. ارزش هایی مانند ایمان به خداوند، ارتباط، آزادی، اختیار، تفرّد، مسئوولیت، کرامت و عشق در بین آن ها دارای اهمیّت می باشد. درباره انسان ملاصدرا می گوید: مقام انسان فراتر از مقام سایر موجودات، حتّی ملائکه است (اشرف مخلوقات بودن). هر چند صدرا معتقد به وحدت نفس و جسم است . جسم را مرتبه نازله نفس می داند ولی در نهایت به ثنویّت اعلی و ادنی درباره نفس می رسد. صدرا هویّت انسان را پسینی نه پیشینی می داند و معتقد است انسان خود باید سرنوشت خویش را بسازد. اگزیستانسیالیست های الهی معتقدند، تنها انسان است که از وجود برخوردار می باشد و باید تلاش کند که هستی دار گردد. انسان نباید خود را در این دنیا به امور بی فایده مشغول سازد. انسان باید از مرحله داشتن به بودن برسد. و در این راه ارتباط با دیگران در جهت هستی دار شدن از اهمیّت بیشتر برخوردار است. آنها معتقدند انسان ها در این جهان با وضعیت هایی روبه رو هستند و گریزی از آنها نیست، زلزله، سیل، مرگ، و... در مورد مرگ اعتقاد دارند که با مرگ افق تازه ای به روی انسان گشوده می شود و انسان فنا ناپذیر است.

هدف این پژوهش بررسی ارتباط بین عوامل اجتماعی و ذهنیت فلسفی با نگرش دینی جوانان بود.سئوالات تحقیق با در نظر گرفتن چگونگی ارتباط بین عوامل اجتماعی ( خانواده، گروه همسالان، محیط آموزشی و رسانه های ارتباط جمعی) و ذهنیت فلسفی ( سه بعد جامعیت،تعمق و انعطاف پذیری)با نگرش دینی جوانان بررسی شدند.در این روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده گردید.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان می باشدکه تعداد آنها در سال تحصیلی 92-91-10473 بود، وبا استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 370 نفر به عنوان گروه نمونه از بین آنها انتخاب شدند.ابزار اندازه گیری استفاده شدهدر این پژوهش شامل سه پرسشنامه محقق ساخته(سنجش بگرش دینی،سنجش نگرش فلسفی و سنجش عوامل اجتماعی)بود،که اعتبار و روائی آن بدست آمده است.

چکیده هدف از این پژوهش، شناسایی میزان تأکید کتاب های درسی تعلیمات دینی ، فارسی و اجتماعی پایه ششم ابتدایی بر مولفه های تربیت معنوی است. این میزان از طریق پرسش نامه و از نظر معلمان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت و سنجیده شد. در این پژوهش از آزمون خی دو و نرم افزار spss نسخه 19 استفاده شد. عوامل معنوی و ماوراءالطبیعی مجموعه عواملی است که فراتر از امور طبیعی اند و برای انسان ملموس و محسوس نیستند اما پیوسته در تعامل با انسان اند و در تحقق معرفت تأثیر و دخالت دارند. الهامات معنوی و خدایی، خداجویی ها ، نیکی جویی ها، خیرجویی ها و معنویت جویی ها همیشه در بشر وجود داشته و دارد و قابل مبارزه و جایگزینی نیست، توصیه می شود که درکتب درسی بیش تر به آن ها پرداخته شود. نتایج پزوهش: سال های نخستین عمر مناسب ترین موقعیت برای تربیت است؛ زیرا فطرت، دست نخورده و زمینه پذیرش کاملاً مساعد است. در این مرحله، پرورش فطرت ایمانی و اخلاقی از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا بساطت، سادگی و عصمت کودک با زمینه فطریی که دارد، در سازندگی آتیه او نقش حساسی ایفا می کند. در کتاب درسی تعلیمات دینی و فارسی پایه ششم ابتدایی بر مولفه های هشت گانه زیاد و در بعضی موارد به خوبی تأکید شده است و این بیانگر آن است که در تألیف این کتابها توجه زیاد به مولفه های معنوی شده است و فقط در کتاب درسی فارسی به مولفه نماز تاحدودی تأکید شده است که این بیانگر آن است که در تألیف این کتاب درسی توجه جدی به مولفه نماز در این کتاب احساس می شود. در کتاب درسی تعلیمات اجتماعی پایه ششم ابتدایی بر مولفه های هشت گانه تاحدودی و در بعضی موارد کم تأکید شده است و این بیانگر آن است که در تألیف این کتاب درسی بسیار کم به مولفه های معنوی پرداخته شده است ، با توجه به مطالب گفته شده و اهمیت موضوع معنویت در کتب درسی، ضرورت توجه جدی تر مسئولان امر را می طلبد تابتوانیم جوابگوی فرزندان خلاق این مرزوبوم باشیم.

این پژوهش با هدف بررسی نقش آموزش فلسفه به شیوه ی داستان های فلسفی بر میزان یادگیری و رشد تفکر انتقادی دانش آموزان متوسطه در منطقه ماهیدشت در استان کرمانشاه در سال تحصیلی 92-91 شکل گرفت. روش این پژوهش شبه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل می باشد. جامعه ی مورد مطالعه شامل کلیه ی دانش آموزان سال سوم دبیرستان رشته ی علوم انسانی شهر ماهیدشت در سال تحصیلی 92-91 و نمونه ی آماری شامل دو کلاس به تعداد 41 نفر می باشد که به شکل نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و بر اساس اصل انتساب تصادفی در هر یک از گروه های آزمایش و کنترل قرار داده شده اند. ابزار اندازه گیری متغیرهای مورد مطالعه در بخش سنجش میران یادگیری محقق ساخته و در بخش سنجش میزان تفکر انتقادی و خرده مهارت های این مهارت از پرسشنامه ی استاندارد واتسون و گلیزر (فرم الف) که ابزاری استاندارد است، استفاده گردید. تعیین روایی ابزار محقق ساخته بعد از تهیه توسط سه نفر از دبیران باسابقه، با مشارکت و همفکری تعداد 5 نفر از دبیران با سابقه و دارای مدرک کارشناسی ارشد مرتبط با آموزش فلسفه و منطق، صورت گرفت و به منظور تأیید پایایی ابزار محقق ساخته از روش باز آزمایی و تعیین میزان همبستگی بین نتایج حاصل از دو بار اجرای آزمون بر روی تعداد 35 نفر از دانش آموزان جامعه ی آماری استفاده گردید. ضریب همبستگی پیرسون، همبستگی داده ها دو آزمون معادل 89/0 بود که از نظر آماری مورد تأیید و حاکی از پایایی مورد قبول ابزار محقق ساخته است. روایی پرسشنامه استاندارد تفکر انتقادی واتسون و گلیزر را اسلامی و همکاران (1383) با استفاده از روش اعتبار محتوا تعیین نموده اند؛ و پایایی این پرسشنامه توسط بدری گرگری و همکاران (1389) به شیوه ی آزمون مجدد بر روی 50 دانشجو معلم مراکز تربیت معلم اجرا و نتایج حاصل اجرای دو مرحله ی اجرای آزمون در قالب ضریب همبستگی معادل (46/0=r) و در سطح آلفای کمتر از (01/0>p) معنادار گزارش گردیده است. تحلیل نتایج پژوهش در قالب آزمون آمار استنباطی تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت بین عملکرد دو گروه در یادگیری (027/11=f و 002/0=sig) با ضریب تأثیر 23 درصد؛ تفکر انتقادی (466/23=f و 000/0=sig) با ضریب تأثیر 38 درصد؛ مهارت استنباط (14/6=f و 018/0=sig) با ضریب تأثیر 14 درصد؛ مهارت شناسایی مفروضات (316/5=f و 027/0=sig) با ضریب تأثیر 12 درصد؛ مهارت استنتاج (842/4=f و 034/0=sig) با ضریب تأثیر 11 درصد؛ مهارت تعبیر و تفسیر (647/3=f و 064/0=sig)؛ مهارت ارزشیابی استدلال های منطقی (564/5=f و 024/0=sig) با ضریب تأثیر 13 درصد؛ محاسبه و تعیین گردید.

بیان موضوع : پژوهش حاضر به بررسی نقش و تاثیر برنامه درسی پنهان از دیدگاه نقادی می پردازد. هدف کلی مطرح شده در این پژوهش عبارت است از بررسی برنامه درسی از دیدگاه نقادی همچنین سوالها و اهداف زیر در این پژوهش مطرح گردیده است. هدف تحقیق : بررسی دیدگاه سه تن از انتقادیون به نام های مایکل اپل، هنری جیرو و فریره در مورد برنامه درسی پنهان روش تحقیق : روش مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی – تحلیلی است. اطلاعات مورد نیاز به شیوه سندکاوی و از طریق بررسی اسناد، مدارک، کتب در دسترس، مقالات، پژوهش های دیگر و نیز سایت های اینترنتی در دسترس، جمع آوری شده است. نتایج تحقیق : نظریه پردازان مدارس را کانون مباحث و انتقادات خود قرار دادند و از جمله اینکه مدارس در طول تاریخ همواره در خدمت مشروعیت بخشی خواسته ها و انتظارات طبقات مسلط جامعه بوده اند تا خرسند بوده و بر این باورند که مدارس بایستی نقش تحول آفرینی و دگرگون کردن ساختارهای موجود که به نفع عده ای خاص و به زبان اکثریت جامعه است را ایفا نمایند. در این میان به نقش معلمان تاکید ویژه ای دارند و از برنامه های تربیت معلمی حمایت می کنند که بر آزاد اندیشی، دگرگون آفرینی و مشارکت نقادی تاکید داشته باشد و البته نظریه پردازان انتقادی برنامه درسی را به عنوان گفتمان پیچیده ای در نظر می گیرند که نه تنها در خدمت منافع طبقه مسلط قرار دارد بلکه درعین حال دارای جوانبی است که امکان رهایی را نیز فراهم می سازد نظر می گیرند که نه تنها در خدمت منافع طبقه مسلط قرار دارد بلکه در عین حال دارای جوانبی است که امکان رهایی را نیز فراهم می سازد.

چکیده: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی دبیران با سلامت روان و فرسودگی شغلی آنان می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دبیران زن و مرد دوره ی راهنمایی و متوسطه شهرستان رزن به تعداد 638 نفر بود . از این تعداد 300 نفر با روش نمونه گیری طبقه ای نسبی به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند و پرسشنامه 286 نفر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت گردآوری اطلاعات از روش های مطالعه کتابخانه ای و پرسشنامه استفاده شد. به منظور گردآوری داده های مورد نیاز پژوهش از سه نوع پرسشنامه استفاده شد که عبارتند از: پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت وفیگن، پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و جکسون و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری spss نسخه 18 و روش های آمار توصیفی در حد:جدول، نمودار، فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و نیز از روش های آمار استنباطی در حد آزمونt برای گروه های مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. براساس یافته های به دست آمده در این پژوهش بین جهت گیری مذهبی درونی و سلامت روان دبیران رابطه مثبت وجود دارد. بین جهت گیری مذهبی بیرونی و سلامت روان دبیران رابطه منفی وجود دارد. یافته ها همچنین حاکی از آن است که بین جهت گیری مذهبی درونی و فرسودگی شغلی دبیران رابطه منفی و بین جهت گیری مذهبی بیرونی و فرسودگی شغلی دبیران رابطه مثبت وجود دارد. کلید واژه ها: جهت گیری مذهبی درونی، جهت گیری مذهبی بیرونی، سلامت روان، فرسودگی شغلی

هدف اصلی این پژوهش اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر کاهش عوامل خطرساز در دانش آموزان پسر در معرض خطر بوده است. در این تحقیق دو گروه آزمایش و کنترل شرکت نمودند و در وضعیت نگرش به مصرف مواد، احساس افسردگی، جرأت مندی، خودکنترلی و هیجان خواهی مورد مقایسه قرار گرفته اند. روش این پژوهش نیمه آزمایشی است و گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت آموزش مهارت های زندگی قرار گرفته اند. جامعه مورد نظر در این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه سوم متوسطه در معرض خطر که تعداد آنها در حدود 400 نفر برآورد شده است. تعداد 50 نفر (گروه آزمایش 25 نفر، گروه شاهد 25 نفر) از آنان به عنوان نمونه آماری تحقیق و از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار اصلی پژوهش، پرسشنامه عوامل خطرساز و حفاظت کننده مصرف مواد محمدخانی(1389) بود. برای آزمون فرضیه¬های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره mancova استفاده شده است. مهمترین نتایج تحقیق عبارتند از: آموزش مهارتهای زندگی موجب شده است تا نوع نگرش دانش آموزان در معرض خطر نسبت به مصرف مواد مخدر به طور معناداری تغییر یابد، میزان احساس افسردگی در دانش آموزان در معرض خطر به طور معناداری کاهش بیابد، مشکلات دانش آموزان پسر در زمینه جرأت مندی و خودکنترلی کاهش یابد و همچنین از میزان هیجان خواهی دانش آموزان پسر به طور معناداری کاسته شود و بطور کلی، این نتیجه بدست آمد که آموزش مهارتهای زندگی موجب کاهش اثرات عوامل خطرساز در دانش آموزان پسر در معرض خطر در شهر کبودراهنگ گردیده است.

انجام این تحقیق می تواند نتایج مفید و قابل استفاده ای در زمینه تاثیر ساعات ورزش بر یادگیری درس ریاضی بدست آورد تا با ارائه به متولیان امر بتوان براساس آن برنامه ریزیهای سنجیده تر و آگاهانه تری اتخاذ نمود. از آنجا که بررسیهای به عمل آمد بیانگر این است که پژوهشهای قابل توجهی در زمینه تاثیر ساعات ورزش بر یادگیری ریاضی صورت نگرفته است انجام این تحقیق ضرورتی انکارناپذیر است.همچنین توجه به درس تربیت بدنی برخورداری بشتر دانش آموزان از سلامت جسمانی را به دنبال دارد و موجب کاهش بیماریهای جسمی و روانی می گردد. نتایج این تحقیق می تواند مورد استفاده دانش آموزان والدین معلمان مسئولان و پژوهشگران حوزه علوم تربیتی و روانشناسی قرار گیرد.

بیان موضوع: بررسی رابطه بین التزام عملی به اعتقادات اسلامی و افسردگی در میان دانش آموزان دوره ی متوسطه شهر همدان در سال تحصیلی 1389- 1388. هدف:هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین التزام عملی به اعتقادات اسلامی و افسردگی در میان دانش آموزان دوره ی متوسطه شهر همدان در سال تحصیلی 1389- 1388 می باشد. از جامعه آماری، نمونه ای به حجم 375 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شد. روش تحقیق: در این مطالعه از روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد. جهت سنجش جهت گیری مذهبی پرسشنامه آذربایجانی و برای سنجش افسردگی پرسشنامه بک مورد استفاده قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهشی از روش های آمار استنباطی در حد ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t و تحلیل واریانس و آمار توصیفی در سطح جدول، فراوانی، نمودار، میانگین و انحراف معیار استفاده گردید. یافته های پژوهش:یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که میزان افسردگی در بین دانش آموزان ناحیه یک بیشتر از دانش آموزان ناحیه دو است. میانگین التزام عملی به اعتقادات مذهبی دانش آموزان دختر بیشتر از دانش آموزان پسر است و همچنین بین افسردگی دانش آموزان و میزان التزام عملی آنان رابطه معنی دار و منفی وجود دارد. بین میزان التزام عملی به اعتقادات اسلامی دانش آموزان دختر و پسر متفاوت معنی داری وجود ندارد. بین میزان افسردگی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنا داری وجود ندارد. به عبارتی دیگر میزان افسردگی دانش آموزان دختر و پسر یکسان است.

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.