نام پژوهشگر: اسدالله محبوبی
نجمه پوراسمعیلی محمد حسین محمودی قرایی
به منظور شناسایی محیط رسوبی، فرآیندهای دیاژنز و چینه نگاری سکانسی نهشته های دونین میانی- بالایی، دو برش هوتک به ضخامت 257 متر و برش شاهزاده محمد (گریک) به ضخامت 5/211 متر در شمال غرب کرمان مورد مطالعه قرار گرفتند. شواهد صحرایی باعث تفکیک 4 واحد کربناته زیرین، سیلیسی آواری زیرین، کربناته فوقانی و سیلیسی آواری فوقانی در برشهای مورد مطالعه شد. براساس مطالعات پتروگرافی 200 مقطع نازک میکروسکوپی،17 رخساره رسوبی شناسایی شد که در 1 مجموعه رخساره آواری (t) و4 مجموعه رخساره کربناته (a, b, c, d) قرار می گیرند. رخساره های آواری به 3 رخساره میکروکنگلومرا، ماسه سنگ (شامل 2 زیررخساره کوارتزآرنایت و کالک لیتایت) و گلسنگ (شامل 2 زیررخساره شیل و سیلت استون) تقسیم می شوند، مجموعه رخساره های آواری در محیط ساحلی و پهنه جزرو مدی قرار می گیرند. رخساره های کربناته در 4 محیط جزرو مد، لاگون، سد و دریای باز واقع شده اند. مجموعه رخساره دولومیتی a (شامل 3 رخساره دولومیت ماسه ای، دولومیت و دولومادستون) در پهنه جزرو مد واقع شده است ، مجموعه رخساره ای b(شامل رخساره های وکستون- پکستون بیوکلستی، پکستون پلوئیدی دارای بیوکلست، گرینستون پلوئیدی دارای بیوکلست، گرینستون اینتراکلست دار و گرینستون انکوئیددار) در محیط محصور لاگون قرار می گیرد، مجموعه رخساره ای c (شامل رخساره های باندستون استروماتوپوروئید، باندستون مرجانی دولومیتی شده و گرینستون اائیددار) در محیط سدی واقع شده و مجموعه رخساره ای d (شامل رخساره های گرینستون بیوکلستی فسفریت دار، گرینستون دارای اکینودرم و پکستون- گرینستون دارای براکیوپود و اکینودرم) مربوط به محیط دریای باز است. مدل رسوبی نهشته های دونین میانی- بالایی در نواحی مورد مطالعه یک پلاتفرم کربناته کم عمق از نوع رمپ ارائه شد. فرآیندهای دیاژنتیکی موثر بر سنگهای کربناته مورد مطالعه شامل سیمانی شدن (حاشیه ای هم ضخامت، بلوکی، موزائیک هم بعد، سین تکسیال رورشدی، گرانولار)، میکریتی شدن، فشردگی (فیزیکی، شیمیایی)، نئومورفیسم، دولومیتی شدن، فسفاتی شدن، هماتیتی شدن، شکستگی ها و رگه های کلسیت و انحلال است که سنگهای مذکور را در 5 محیط دیاژنتیکی (دریایی، متئوریک، مخلوط آب شیرین و شور، دفنی وبالا آمده) تحت تاثیر قرار داده اند. ماسه سنگها نیز در 4 محیط دیاژنتیکی (دریایی، متئوریک، دفنی وبالا آمده) تحت تاثیر سیمانی شدن (کربناته، اکسیدآهن) و فشردگی قرار گرفته اند. براساس مطالعات چینه نگاری سکانسی برشهای هوتک و شاهزاده محمد, 3 مرز سکانسی، 6 دسته رخساره رسوبی (شامل 3 دسته رخساره tst و 3 دسته رخساره hst) و 3 سکانس رسوبی ds1، ds2 و ds3 در رسوبات مورد مطالعه شناسایی شده است که نشان می دهد برش شاهزاده محمد نسبت به برش هوتک در عمق بیشتری قرار دارد و شیب حوضه به سمت شمال است. امید است که نتایج این مطالعه بتواند در بازسازی وضعیت ساختاری و جغرافیای دیرینه نهشته های دونین میانی- بالایی در ناحیه کرمان مفید واقع شود.
هیمن مرادی سلیمی سید ناصر رییس السادات
سازند آیتامیر در حوضه رسوبی کپه داغ گسترش دارد. این سازند از ناودیس شیخ در شمال شرق بجنورد تا ناودیس بی بهره در شمال شرق شیروان از واحدهای سیلیسی آواری گلاکونیتی تشکیل شده است که در بعضی نقاط چند افق پرفسیل نیز دارد. در این پژوهش بایواستراتیگرافی و تغییرات سطح تراز آب دریا در سازند آیتامیر بر مبنای آمونیت ها و ارتباط گسترش این فسیل با سکانس های رسوبی، در مرکز حوضه رسوبی کپه داغ مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور دو برش پسکوه در یال شمالی ناودیس بی بهره به ضخامت 6/537 متر و برش سرخزو در یال شمالی ناودیس شیخ به ضخامت 5/248 متر اندازه گیری شده است. 11 جنس و 22 گونه آمونیت در این دو برش شناسایی شده است که عبارتند از anahoplites، metaclavites، anisoceras، mortoniceras، hysteroceras، arrhaphoceras، stoliczkaia، hyphoplites، shloenbachia، placenticeras، mantelliceras که براساس جنس ها و گونه های شناسـایی شده بایوزون های euhoplites lautus، diploceras cristatum، hysteroceras varcosum، stoliczkaia dispar، mantelliceras mantelli، mantelliceras dixoni و سن بخش بالایی آلبین میانی تا انتهای سنومانین پیشین برای سازند آیتامیر پیشنهاد شده است. مرز زیرین این سازند با سازند سنگانه به صورت تدریجی و مرز بالایی آن با سازند آبدراز به صورت ناپیوستگی موازی است. براساس مطالعات چینه نگاری سکانسی در برش سرخزو چهار و در برش پسکوه هفت سکانس پیشنهاد شد که الگوی توزیع آمونیت در آنها مطالعه شد. گسترش دسته رخساره پیشرونده tst موجب ظهور و افزایش تنوع در جنس های آمونیتی شده است. درصورتی که در مراحل fsst و hst اثری از آمونیت دیده نمی شود. این جنس ها تنها در مرحله آغازین افزایش سطح تراز آب دریاها دیده شده و در زمان به حداکثر رسیدن و افت سطح تراز آب دریا ناپدید می شوند. منحنی تغییرات سطح تراز آب دریا در برش های مورد مطالعه نشان می-دهد که از انتهای آلبین میانی تا ابتدای آلبین پسین بیشتر عملکرد فعالیت های گسلی محلی و از ابتدای آلبین پسین تا انتهای سنومانین پیشین ائوستازی جهانی در کنترل تغییرات سطح تراز آب دریا در این ناحیه نقش داشته است. در برش های مورد مطالعه آمونیت ها در آغاز افزایش جهانی سطح تراز آب دریاها ظاهر شده و در انتهای آلبین بالایی و اواخر سنومانین میانی به حداکثر تنوع در جنس رسیده اند. مطالعات پالئوبیوژئوگرافی نشان می دهد که ناحیه ی مورد مطالعه در زمان آلبین- سنومانین بخشی از حاشیه شمالی تتیس و به صورت محیطی حدواسط بین ایران مرکزی و پلاتفرم روسیه بوده است.
مجتبی کاویانپور سنگنوء اسدالله محبوبی
به منظور دستیابی به حداکثر برداشت ذخایر هیدروکربونی از مخازن نفت و گاز نیاز به شناخت و تعبیر و تفسیر مدل ها و سکانس-های رسوبی است. منابع اصلی داده های زیر سطحی برای تعبیر و تفسیر ویژگی های زمین شناسی میادین هیدروکربنی، داده های مغزه، نمودار های چاه پیمایی و اطلاعات لرزه ای هستند. با تلفیق داده های حاصل از نمودارهای چاه پیمایی و داده های حاصل از مطالعات سنگ شناسی رسوبی مدلی از ساختار فضاهای خالی که کنترل کننده خواص پتروفیزیکی است بدست میآید که خود نتیجه فرآیندهای رسوبگذاری و دیاژنزی است. مشخص کردن، توصیف و مطالعه شاخص های مهم زمین شناسی باعث می شود که امکان ارزیابی دقیق پتروفیزیکی از مدل های زمین شناسی مخازن هیدروکربنی صورت گیرد. واضح است که مطالعه ارتباط بین فابریک سنگ های کربناته و خواص پتروفیزیکی در سنگ های کربناته، از مهمترین کارهایی است که بایستی در این مسیر انجام گیرد. از آنجا که سازند آسماری به عنوان مهمترین و جوان ترین سازند مخزنی در ایران به شمار می رود، در این مطالعه به بررسی و مطالعه سازند آسماری در میدان نفتی منصوری پرداخته شده است. سازند آسماری در این میدان در توالی عمودی از تنوع لیتولوژی بالایی برخوردار است و شامل سنگ آهک، دولومیت، ماسه سنگ و شیل است. به منظور تعیین عوامل موثر در کیفیت مخزن و تعیین مدل پتروفیزیکی از داده های مغزه و مطالعات مقاطع نازک حاصل از مغزه در سازند آسماری تعداد 192 مقطع نازک از چاه های 47 و 48 موررد مطالعه میکروسکوپی قرار گرفت. در مطالعات میکروسکوپی فرایندهای دیاژنزی شامل، میکریتی شدن، سیمانی شدن از نوع کلسیتی- دولومیتی و انیدریتی، دولومیتی شدن، انحلال، فشردگی شیمیایی و فیزیکی، نئومورفیسم، جانشینی و آشفتگی زیستی شناسایی شده است. جهت تعیین پارامترهای کیفیت مخزن و استخراج نمودار پتروفیزیکی لوسیا، 12 میکروفاسیس و 2 پتروفاسیس شناسایی شد که در 6 گروه سنگی قرار گرفته و بررسی شده است. جهت تعیین الکترو فاسیس در سازند آسماری داده های حاصل از چاه پیمایی چاه های 13، 17، 22، 26، 47، 48، 50 و 72 توسط نرم افزار geologr 6.7.1 و روش خوشه بندی چند کیفیتی بر پایه نمودار (mrgc) در هر یک ازچاه ها مورد استفاده قرار گرفت. این داده های چاه پیمایی عبارت است از (gr, cgr, sgr, dt, rhob و (nphi. رخساره های الکتریکی در چاه های 47 و 48 با داده های حاصل از مغزه مقایسه و تفسیر شده است. در این بررسی به انطباق بین رخساره های حاصل از داده های تخلخل و تراوایی و رخساره های لاگ و همچنین رخساره های لاگ و رخساره های سنگی پرداختیم که جملگی ارتباط بسیار خوبی با یکدیگر نشان دادند. هر یک از رخساره های مخزنی فوق دارای پتانسیل مخزنی خاص خود هستند، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که با استفاده از مفهوم رخساره لاگ، گروه های سنگی و رخساره های سنگی را در چاه هایی که فاقد مغزه هستند گسترش داد. در چاه های 13، 17، 22، 26، 50 و 72 تنها از طریق رخساره های الکتریکی به تفسیر ویژگی های مخزنی در آنها پرداخته شد. ?
فروغ عباساقی اسدالله محبوبی
چکیده در این مطالعه محیط رسوبی، چینه نگاری سکانسی و دیاژنز سازند سروک در میدان نفتی کوپال مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور تعداد 351 مقطع نازک از مغزه ها و خرده های حفاری در چاه های شماره 4، 20 و 48 میدان نفتی کوپال مورد مطالعه قرار گرفته است. به علاوه از لاگ های پتروفیزیکی مثل گاما، نوترون، چگالی، صوتی و نمودار inpefa-gr نیز استفاده شد. مطالعات محیط رسوبی منجر به شناسایی 9 رخساره در سه کمربند رخساره ای لاگون، پشته کربناته و دریای باز شد. مدل رسوبی سازند سروک در این مطالعه به یک رمپ کربناته هموکلینال نسبت داده شد که در آن سد محدود کننده مشخصی وجود نداشته است. حوضه رسوبی از رمپ داخلی تا رمپ خارجی تغییر کرده است. رمپ داخلی با فراوانی فرامینیفرهای بنتیک مانند آلوئولین، نزازاتا، تکستولاریا و میلیولید مشخص می شود. در رمپ میانی رودیست ها و خارپوستان بیشترین گسترش را نشان می دهند. در رمپ خارجی الیگوستژین ها و فرامینیفرهای پلاژیک به همراه مواد حمل شده از قسمت های کم عمق حضور دارند. بررسی چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی 2 سکانس رسوبی درجه سوم شد. مرز سکانس ها از نوع sb2 است. با توجه به اینکه در میدان کوپال سازند سروک با نا پیوستگی فرسایشی در زیر سازند ایلام قرار گرفته است، مرز بین سازند سروک و ایلام از نوع sb1 است. مهم ترین فرآیندهای دیاژنزی شناسایی شده شامل میکریتی شدن، سیمانی شدن، انحلال، جانشینی (دولومیتی شدن و هماتیتی شدن)، نئومورفیسم، فشردگی فیزیکی و شیمیایی و آشفتگی زیستی در سه مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز است.
هدا باوی اسدالله محبوبی
چکیده جهت مطالعه تاریخچه رسوبگذاری و چینه نگاری سکانسی نهشته های کربناته کامبرین پسین (معادل سازند درنجال)، سه برش داهوئیه، گتکوئیه و گزوئیه به ضخامتهای 160، 140 و 130 متر واقع در جنوب شرق و شرق زرند، شمال غرب کرمان مورد مطالعه قرار گرفته است. شواهد صحرایی باعث تفکیک 3 بخش زیرین (دولومیت و باندستون استروماتولیتی با میان لایه های نازک مارنی)، میانی (کالک آرنایت دولومیتی با میان لایه های نازک مارنی) و بالایی (دولومیت و باندستون استروماتولیتی با لایه های ماسه سنگی) در برش های مورد مطالعه شده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی (202 مقطع نازک میکروسکوپی)، 12 رخساره رسوبی شناسایی شد که شامل 1 مجموعه رخساره آواری (s) و 3 مجموعه رخساره کربناته (a، b و c) قرار می گیرند. رخساره های آواری شامل 2 رخساره کوارتزآرنایتی و گلسنگی است. رخساره های کربناته شامل مجموعه رخساره a (شامل 2 رخساره دولومادستون و باندستون استروماتولیتی)، مجموعه رخساره b (شامل 5 رخساره دولومادستون ماسه دار، پکستون پلوئیدی، وکستون بیوکلاستی، پکستون اائید-اینتراکلاستی و پکستون اینتراکلاستی) و مجموعه رخساره c (شامل 3 رخساره گرینستون اائیدی، گرینستون اائید-اینتراکلاستی و گرینستون اینتراکلاستی) است. آنالیز رخساره ها نشان می دهد که نهشته های سازند درنجال در محیطی جزر و مدی راسب شده اند به طوری که مجموعه رخساره s و a مربوط به سوپراتایدال و اینترتایدال، مجموعه رخساره b مربوط به ساب تایدال (لاگون) و مجموعه رخساره c مربوط به کانالهای جزر ومدی و بعضا ناحیه سدی است. فرآیندهای دیاژنتیکی موثر بر سنگ های کربناته مورد مطالعه شامل فشردگی (فیزیکی و شیمیایی)، نئومورفیسم، بورینگ، حفاری توسط موجودات زنده گلخوار، سیمانی شدن (سوزنی، هم بعد، رورشدی هم محور حاشیه ای، دروزی و بلوکی)، دولومیتی شدن، انحلال و شکستگی پر شده با دولومیت و سیلیس است که سنگهای مورد مطالعه را در 4 محیط دیاژنتیکی (دریایی، متئوریک، دفنی و بالاآمده) تحت تاثیر قرار داده اند. آنالیز عنصری (sr، na، fe و mn) همراه با آنالیز ایزوتوپی (ایزوتوپ های اکسیژن و کربن) در دولومیت ها منعکس کننده سه نوع دولومیت اولیه، جانشینی و سیمان پر کننده حفرات شده است که در مراحل مختلف دیاژنتیکی و تحت تاثیر محیط های دریایی و تدفینی تشکیل شده اند. دولومیتهای مورد مطالعه اغلب در دمای 47 تا 78 درچه سانتیگراد شکل گرفته اند. آنالیز چینه نگاری سکانسی در برش های مورد مطالعه نشلن می دهد که نهشته های معادل سازند درنجال از یک سکانس رسوبی رده سوم تشکیل شده است. این سکانس در برش های داهوئیه و گتکوئیه از سه دسته رخساره ای (lst، tst و hst) و در برش گزوئیه تنها از دو دسته رخساره ای (tst و hst) تشکیل شده است. جایگاه نهشته های مورد مطالعه در جغرافیای دیرینه زمان کامبرین به گونه ای است که این رسوبات در حاشیه شمالی اقیانوس تتیس (پرتوپالئوتتیس) در پلتفرم کم عمقی از نوع رمپ و تحت تاثیر جریانهای جزر و مدی برجای گذاشته شده اند. مقایسه این نهشته ها با رسوبات معادل در کشورهای همجوار منعکس کننده عمیق تر شدن حوضه رسوبی به سمت شمال است.
فاطمه فتوت اسدالله محبوبی
جهت مطالعه چینه نگاری سکانسی و تفسیر محیط رسوبگذاری سازند زرد (کرتاسه زیرین) دو برش به ضخامت 197 و 136 متر در شمال غرب کپه داغ مورد مطالعه قرار گرفته است. شواهد صحرایی سبب تفکیک دو بخش زیرین ( سنگ آهک با میان لایه مارن و شیل) و فوقانی ( سنگ آهک و ماسه سنگ ) شده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی 14 رخساره کربناته و 5 پتروفاسیس شناسایی شده است که در چهار کمربند رخساره ای دریای باز (a )، پشته کربناته (b)، لاگون(c) و پهنه جزرومدی (d) قرار دارد. سازند زرد در یک رمپ کربناته هموکلینال تشکیل شده است که در آن سد محدود کننده مشخصی وجود نداشته است و حوضه رسوبی از رمپ داخلی تا رمپ خارجی تغییر کرده است. رمپ داخلی با فراوانی آنکوئید و فرامینیفرهای بنتیک مانند اربیتولینا ، نزازاتا، تکستولاریا و میلیولید مشخص می شود. در رمپ میانی اائید و اینتراکلست و اکینوئید بیشترین گسترش را نشان می دهند. در رمپ خارجی الیگوستژین ها و اسفنج به همراه مواد حمل شده از قسمت های کم عمق حضور دارند. بررسی چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی 4 سکانس در برش تکل کوه و 3 سکانس در برش بهکده شد. مرز سکانس ها از نوع دوم است. مهم ترین فرآیندهای دیاژنزی شناسایی شده در این سازند شامل میکریتی شدن، ، جانشینی (دولومیتی شدن ، هماتیتی شدن، پیریتی شدن و سیلیسی شدن)، نئومورفیسم، فشردگی فیزیکی و شیمیایی، آشفتگی زیستی، سیمانی شدن و انحلال است که سنگهای آهکی سازند زرد ناحیه مورد مطالعه را در سه مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز تحت تاثیر قرار داده است.
سیده حمیده محمودی اسدالله محبوبی
در این مطالعه توالی های رسوبی کرتاسه میانی در برش های سطحی خوش و خمیر و چاه نمک غربی 1 در منطقه بندرعباس مورد بررسی قرار گرفته است. ناحیه مذکور به صورت یک نقطه سه گانه تحت تاثیر نواحی عمان، مکران و زاگرس قرار گرفته است. با توجه به اینکه در منطقه مورد مطالعه رخنمون های کرتاسه بطور گسترده مشاهده نشده است، مطالعات زیر سطحی جهت تطابق و بازسازی هندسه چینه های زیرسطحی منطقه مورد مطالعه اهمیت بسزایی دارد. به این منظور به بررسی رخساره های الکتریکی و دسته بندی رخساره ها جهت این مهم پرداخته می شود که منجر به شناسایی 4 رخساره الکتریکی شده است. براساس مطالعات صحرایی، زیر سطحی و میکرسکوپی رخساره های کربناته شناسایی شده در محیط های deep open marine, shallow open marine, shoal, lagoon نهشته شده اند. مطالعات رخساره ای و نمودارهای پتروفیزیکی منجر به شناسایی 4 سکانس رسوبی رده سوم با مرزهای سکانس فرسایشی و غیر فرسایشی (sb1 و sb2) شده است. در طی آلبین، رسوبگذاری رخساره های گل سنگی پلاژیک با روزنبران مناطق عمیق و نبود شواهد ریفی و جریان های توربیدایتی، نشان دهنده ته نشست این رسوبات در قسمت های عمیق یک رمپ کربناته است. در سنومانین، افزایش نسبی سطح آب دریا، تغییرات اقلیمی و افزایش رشد رودیست ها، باعث دگر شکلی سکوی کربناته نوع رمپ به شلف لبه دار شده است. فرآیندهای دیاژنتیکی شناسایی شده شامل میکریتی شدن، باروینگ و بورینگ، سیلیسی شدن، تراکم، سیمانی شدن، نوشکلی و دولومیتی شدن، پیریتی شدن و انحلال است
اکبر حیدری سیدرضا موسوی حرمی
س از تصادم خردقاره ایران و خردقاره توران در زمان تریاس و بسته شدن پالئوتتیس در شمال شرق ایران، اقیانوس جدید نئوتتیس در جنوب غرب ایران تشکیل شده و رسوبات حوضه زاگرس در آن ته نشین شده اند. عضو گوری از سازند میشان در جنوب و جنوب شرق حوضه رسوبی زاگرس رخنمون دارد. در این مطالعه عضو گوریبرای نخستین بطور جامع و در شش برش چینه شناسی شامل تنگ زاغ، آبماه، کهتک، دوراهی هماگ، چاهستان و الگو مورد مطالعات رسوب شناسی و بایوستراتیگرافی قرار گرفته است. این عضو در ناحیه مورد مطالعه عمدتاً از سنگ های آهکی متوسط تا ضخیم لایه و مارن تشکیل شده است. در ناحیه مورد مطالعه عضو گوری با مرز همشیب بر روی سازند رازک و در زیر سازند میشان قرار گرفته است. ضخامت این سازند در برش تنگ زاغ 700 متر، برش آبماه 655 متر، برش کهتک 422 متر، برش دوراهی هماگ 470 متر، برش چاهستان 175 متر و برش تیپ 115 متر است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بر اساس اولین ظهور فرامینیفر گونه بورلیس ملو کوردیکا (borelis melo curdica)، رسوبگذاری عضو گوری در منطقه دوراهی هماگ در زمان اکیتانین (میوسن زیرین) آغاز شده و تا بوردیگالین ادامه یافته است. در مناطق تنگ زاغ، آبماه و کهتک در زمان بوردیگالین آغاز شده و در همان زمان نیز به پایان رسیده است. رسوبگذاری در برش چاهستان بر اساس مطالعات بایواستراتیگرافی از زمان بوردیگالین آغاز شده و تا لانگین ادامه یافته است. همچنین رسوبگذاری در برش الگو در زمان لانگین آغاز شده و در همان زمان هم به پایان رسیده است. مطالعه و بررسی فسیل خرچنگ گونهportunuswithersiدر سنگ های آهکی عضو گوری در برش دوراهی هماگ موید آغاز رسوبگذاری در میوسن زیرین است. مطالعه خرچنگ های عضو گوری نشان دهنده محیط زندگی آنها در اطراف ریف های مرجانی به سمت محیط لاگونی است. بر مبنای مطالعات پتروگرافی،29 رخساره کربناته و سه رخساره آواری در سنگ های عضو گوری شناسائی شده است که در چهار مجموعه رخساره ایa (پهنه جزر و مدی)، b (لاگون)، c (ریف مرجانی) و d (دریای باز) ته نشین شده اند. با توجه به تغییرات عمودی و جانبی و موقعیت تکتونیکی، مدل رسوبی پلتفرم کربناتهعضو گوری به صورت یک رمپ با ریفدر نظر گرفته شده است. از مهم ترین فرآیندهای دیاژنتیکی که سنگ آهک-هایعضو گوری را تحت تأثیر قرار داده است می توان به سیمانی شدن، فشردگی (مکانیکی و شیمیائی)، میکریتی شدن، نئومورفیسم، انحلال، جانشینی(سیلیسی شدن، دولومیتی شدن و پیریتی شدن)، شکستگی و تشکیل رگه های کلسیتی اشاره نمود. مقدار ایزوتوپ اکسیژن در گل های آهکی از 1.35 تا ‰vpdb -5.35 (با میانگین 3.07-) هستند و نسبتهای ایزوتوپ کربن دارای دامنه ای از 2.03- تا ‰vpdb 4.26 (با میانگین 1.32) است. مقدار ایزوتوپ اکسیژن در نمونه های سیمان های پرکننده حفرات انحلالی از 4.87 - تا ‰vpdb -5.85 ( با میانگین 5.50-) و مقادیر ایزوتوپی کربن بین 2.44 تا ‰vpdb 2.70 (با میانگین 2.58) است. مقادیر ایزوتوپی اکسیژن سیمان های پرکننده شکستگی ها آنها بین -4.38 تا ‰vpdb 5.86 - (با میانگین 09/5-) و مقادیر ایزوتوپ کربن بین 1.11- تا ‰vpdb -2.03(با میانگین 1.48-) در تغییر است. مقادیر ایزوتوپی اکسیژن در سیمان های بین دانه ای دارای دامنه ای از 1.19- تا ‰vpdb -7.86 (با میانگین 5.34-) و مقادیر ایزوتوپ کربن از 2.79 تا ‰vpd -0.55 (با میانگین 1.10) است. مقادیر ایزوتوپی اکسیژن در نمونه های مرجان ها از 3.71- تا ‰vpdb -6 (با میانگین 4.52-) و مقادیر ایزوتوپ کربن از 0.33 تا ‰vpdb -1.28 (با میانگین 0.93) است. مقادیر کلسیم در سنگ های کربناته عضو گوری بین 29.94 درصد تا 39.65 درصد (با میانگین 36.68 درصد) در تغییر است. مقادیر منیزیم بین 0.23 تا 9.97 درصد (با میانگین 1.82 درصد) است. مقادیر سدیم در نمونه های بررسی شده بین 22.84 پی پی ام تا 1355.80 پی پی ام (با میانگین 509.27 پی پی ام) در تغییر است. مقدار استرانسیوم در نمونه های بررسی شده بین 173.28 پی پی ام تا 6289.20 پی پی ام (با میانگین 984.52 پی پی ام) متغیر است. مقدار آهن در نمونه های بررسی شده بین 312.71 پی پی ام تا 6923.17 پی پی ام (با میانگین 2300.16 پی پی ام) است. مقدار منگنز در سنگ های کربناته بررسی شده بین 35.49 پی پی ام تا 4102.81 پی پی ام (با میانگین 469.90 پی پی ام) است. تلفیق مطالعات پتروگرافی، ایزوتوپی (اکسیژن و کربن) و عنصری (کلسیم، منیزیم، استرانسیوم، سدیم، آهن و منگنز) موید کانی شناسی اولیه آراگونیتی و تأثیر فرآیندهای دیاژنتیکی مذکور در محیط های دیاژنتیکی دریائی، متئوریک، تدفینی و بالاآمدگی در سه طی مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز است. مطالعات چینه نگاری سکانسی و آنالیز تغییرات عمودی و جانبی رخساره های عضو گوری نشان می دهد که برش های تنگ زاغ، آبماه و کهتک از چهار سکانس رسوبی، برش دوراهی هماگ از سه سکانس رسوبی و برش های چاهستان و برش الگو از دو سکانس رسوبی تشکیل شده اند. همه سکانس های شناسائی شده توسط مرزهای سکانسی sb2 تفکیک شده اند. مرز زیرین عضو گوری با سازند رازک مرز سکانسی نوع sb2 در نظر گرفته شده است. مرز بالائی عضو گوری با سازند میشان در برخی برش ها مانند دوراهی هماگ و چاهستان منطبق بر مرز سکانسی است و در سایر برش ها منطبق بر مرز بین tstوhst است.
عبدالمجید نادری بنی اسدالله محبوبی
دریای خزر بزرگترین توده ی آبی محصور در خشکی است که به دلیل وسعتش آن را دریا می نامند. این دریا از حدود سه میلیون سال پیش، از دریاهای جهان منفصل شد و از همان زمان، نوسانات تراز آن به عنوان بخشی از ماهیت دریاچه ای آن در رسوبات خزر ثبت شد. در این مطالعه، بخش جنوب شرق خزر برای بررسی این نوسانات در طی هولوسن و پاسخ ساحل به آنها انتخاب شد. منطقه ی مورد مطالعه در جنوب شرق دریای خزر از دلتای گرگان رود در جنوب تا منطقه ی مرزی ایران و ترکمنستان در شمال (خلیج حسن قلی)، در امتداد ساحل دریای خزر انتخاب شد. این منطقه با توپوگرافی هموار و آب و هوای گرم و خشک از سایر سواحل خزر جنوبی متمایز است. این ناحیه، یکی از مهمترین مناطق مرزی سرزمین ایران در گذشته و از مناطق جمعیتی و تمدنی در تاریخ ایران به شمار می آمده است. با توجه به هموار بودن زمین های این ناحیه و نبود رخنمون مناسب، برای بررسی های رسوب شناسی هولوسن، از نیمرخ های رادار فروزمین (gpr) و مغزه گیری به روش ارتعاشی استفاده شد. در عین حال برای بررسی وضع موجود، از فنون پردازش تصاویر ماهواره و نمونه برداری از رسوبات سطحی تالاب و سد ماسه ای گمیشان استفاده شد. در مجموع تعداد 9 نیمرخ ژئوفیزیکی به طول بیش از بیست کیلومتر و تعداد 12 مغزه ی رسوبی به طول متوسط 5 متر و در مجموع بیش از 60 متر، در امتداد نیمرخ های ژئوفیزیکی برداشت گردید. موقعیت مغزه ها به کمک gps و ارتفاع مطلق محل نمونه برداری به کمک داده های ماهواره ای و نقشه های توپوگرافی منطقه ، با خطای کمتر از 80 سانتیمتر، مشخص شد. تعداد 22 نمونه ی سطحی نیز از محیط سیستم سدی-مردابی گمیشان برداشت شد تا وضعیت امروز پراکندگی رسوبات در ساحل مورد بررسی قرار گیرد. نمونه های مغزه پس از انتقال به آزمایشگاه موسسه ملی اقیانوس شناسی، به کمک دستگاه سنجش ضریب مغناطیس پذیری، با فواصل 2 سانتیمتری، اندازه گیری شدند. آنالیز پایه ی رسوب شناسی نیز در همان آزمایشگاه، شامل تعیین میزان کربنات کلسیم، ماده ی آلی و دانه بندی به روش لیزری بر روی تعداد 926 نمونه ی رسوب سطحی و زیر سطحی به انجام رسید. مجموعه ی فسیل های موجود در نمونه ها برای تشخیص محیط رسوبی مورد شناسایی قرار گرفت. تعداد 22 نمونه فسیل کامل دوکفه ای از افق های گوناگون، برای سن یابی مناسب تشخیص داده شد که از این میان تعداد 7 نمونه برای تعیین سن به روش رادیوکربن به آزمایشگاه رادیوکربن پوزنان لهستان ارسال شد. تعداد 44 نمونه ی رسوب نیز بر اساس رفتار مغناطیسی مغزه ها، از چهار مغزه که معرف تمامی ناحیه ی مورد مطالعه باشد، انتخاب و برای آنالیز xrf مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به پیشینه ی تاریخی منطقه، مدارک تاریخی این ناحیه و سایر سواحل دریای خزر برای هزاره ی اخیر به دقت بررسی و شواهد نوسانات تراز آب دریا از آن ها استخراج گردید. نتایج نشان داد که ناحیه ی مورد مطالعه به لحاظ بافتی در سه رخساره ی سیلت، سیلت ماسه ای و ماسه ی سیلتی قرار می گیرد که بیشترین فراوانی مربوط به رخساره ی سیلت ماسه ای است. به طور متوسط رسوبات منطقه حاوی 19.32 درصد ماسه، 77.63 درصد سیلت و 3.2 درصد رس می باشند. مقادیر کربنات کلسیم رسوبات بین 3.47 درصد تا 65.96 درصد متفاوت است و مقدار متوسط آن برابر با 14.03 درصد است. ماده ی آلی نیز بین 2.5 تا 21 درصد متغیر است که مقدار متوسط آن حدود 7.33 درصد است. از میان فسیل های مطالعه شده تعداد 10 گونه ی شکم پا، سه گونه ی دوکفه ای و دو گونه ی فرامینیفرا شناسایی شد و به همراه آثار لانه ی لارو حشرات و اوستراکود برای تفسیر محیط رسوبی مورد استفاده قرار گرفت. ضریب مغناطیس پذیری مغزه ها نشان داد که این مقادیر از -1.29x10-5 تا مقادیر بیش از 1.21x10-3 متغیر است و مقدار متوسط آن برای مغزه های اندازه گیری شده برابر با 2.7x10-4. است. بر اساس ویژگی های گوناگون، شش رخساره ی اصلی در منطقه ی مورد مطالعه تشخیص داده شد که شامل رخساره ی آبرفتی-دلتایی، رخساره ی لاگون، جبهه ی ساحلی، تبخیری، رخساره ی دریایی و رخساره ی خاک سطحی است. رخساره ی آبرفتی دلتایی عمدتاً از سیلت ماسه ای تشکیل یافته، میزان کربنات کلسیم و ماده ی آلی آن متغیر و فاقد فسیل است و بیشترین مقادیر ضریب مغناطیس پذیری در این رخساره مشاهده شد. بیشترین مقادیر ماده ی آلی در رخساره ی لاگونی مشاهده شد و بیشترین تنوع فسیلی نیز به همین رخساره مربوط می باشد. بیشترین مقادیر کربنات کلسیم و درشت ترین دانه ها مربوط به رخساره ی جبهه ی ساحلی است. رخساره ی تبخیری کمترین میزان ضریب مغناطیس پذیری و ریز دانه ترین رخساره ی مشاهده شده است. رخساره ی دریایی واقعی فقط در یک افق مشاهده شد که با مقادیر کربنات کلسیم بالا و ماده ی آلی کم ولی مقادیر بالای ضریب مغناطیس پذیری مشخص شد. بررسی ضریب همبستگی آماری نتایج xrf نشان داد که عناصر اندازه گیری شده در نمونه های مورد مطالعه به چهار گروه قابل تقسیم هستند. گروه عناصر معرف کانی های آلومینوسیلیکات شامل عناصر si, al, ti و na به همراه عناصر فلزی cu, zn, ni و cr که منشأ قاره ای دارند، در رخساره هایِ معرفِ رسوبات آواری دارای ضریب همبستگی بالاتر و مقادیر مطلق بیشتری هستند. عناصر ca,sr با یکدیگر همبستگی نشان داده و در رخساره های مرتبط با فعالیت زیستی (رخساره های لاگونی و جبهه ی ساحل) مقادیر افزون تر و همبستگی بیشتری نشان می دهند و در همین حال عناصر s و sr نیز در رخساره ی تبخیری دارای همبستگی و مقادیر مطلق بیشتری هستند. مطالعات نشان داد که رسوبات منطقه ی مورد مطالعه به لحاظ شیمیایی، هوازدگی زیادی را تحمل نکرده اند. بررسی نیمرخ های ژئوفیزیکی نشان داد که به لحاظ ریخت شناسی تحت الارضی شش رخساره ی راداری در منطقه قابل شناسایی است که بر اساس انطباق آنها با داده های رسوب شناسی مغزه، شامل رخساره ی آبرفتی-دلتایی، رخساره ی دریایی، رخساره ی لاگونی، کانال پرشده، رخساره ی سالینا (تبخیری) و رخساره ی پشته ی ساحلی هستند. بر همین اساس منطقه ی مورد مطالعه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد که در بخش شمالی رخساره ی سالینا و در بخش جنوبی فراوانی رخساره ی جبهه ی ساحلی و کانال پرشده از ویژگی های منحصر به فرد آن هاست. بر اساس مطالعات کتاب شناسی و تاریخی تعداد یازده نقطه در سواحل جنوب خزر در برهه های مختلف هزاره ی اخیر شناسایی شد که از اطلاعات آن ها برای رقومی نمودن تراز آب دریا در هر برهه استفاده شد. نتایج حاصل به همراه داده های سن سنجی و ارتفاعی برای بازسازی نوسان تراز دریا در هزاره ی گذشته مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که داده های تاریخی دارای ارزش بسیاری برای بازسازی گذشته ی منطقه هستند. با تلفیق تمامی نتایج، نوسان تراز آب دریای خزر در طی 2500 سال گذشته بازسازی شد. بر این اساس هشت دوره ی بالاایستایی اصلی در خزر در طی 2500 سال اخیر شناسایی شد. نتایج نشان می دهد که این بالاایستایی ها با میزان فعالیت خورشیدی (و در نتیجه تابش خورشیدی) ارتباط کاملاً معکوس دارند؛ به این معنی که با افزایش فعالیت خورشیدی تراز آب خزر کاهش یافته و با کاهش فعالیت خورشیدی تراز آب خزر افزایش می یابد. ریخت شناسی سطحی و زیرسطحی منطقه نشان داد که منطقه ی مورد مطالعه به دو بخش قابل تقسیم است: بخش جنوبی تحت سیطره ی رودها و نوسانات خزر و بخش شمالی با تأثیرپذیری از نوسان تراز آب دریا و تشکیل حوضه ی تبخیری تحول یافته اند. نکته ی مهم در نحوه ی تحول منطقه ی جنوب شرق خزر توپوگرافی ملایم منطقه و کم انرژی بودن این ناحیه است که موجب تشکیل سیستم سدی-مردابی در این ناحیه شده و با نوسانات تراز خزر به شکل پلکانی موجب توسعه ی دشت ساحلی در این ناحیه شده است.
سمانه محمدی کلاوشک محمدحسین محمودی قرایی
جهت مطالعه چینه نگاری سکانسی و تفسیر محیط رسوبگذاری سازند زرد (کرتاسه زیرین) دو برش به ضخامت 264 و 148 متر در شمال غرب کپه داغ مورد مطالعه قرار گرفته است. شواهد صحرایی سبب تفکیک دو بخش زیرین ( مارن و سنگ آهک دولومیتی شده) و فوقانی ( سنگ آهک و سنگ آهک دولومیتی شده و ماسه سنگ ) در برش روستای زرد و دو بخش زیرین ( سنگ آهک مارنی با میان لایه مارن و شیل) و فوقانی (سنگ آهک توده ای، سنگ آهک مارنی و میان لایه مارن) در برش سقه شده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی 14 رخساره کربناته و 5 پتروفاسیس شناسایی شده است که در چهار کمربند رخساره ای پهنه جزرومدی (a )، لاگون (b)، پشته کربناته (c) و دریای باز (d) قرار دارد. سازند زرد در یک رمپ کربناته هموکلینال تشکیل شده است که در آن سد محدود کننده مشخصی وجود نداشته است و حوضه رسوبی از رمپ داخلی تا رمپ خارجی تغییر کرده است. رمپ داخلی با فراوانی آنکوئید و پلوئید فرامینیفرهای بنتیک مانند اربیتولینا، تکستولاریا و میلیولید مشخص می شود. در رمپ میانی اائید بیشترین گسترش را نشان می دهد. در رمپ خارجی اکینوئید، اسفنج و الیگوستژین ها به همراه مواد حمل شده از قسمت های کم عمق حضور دارند. بررسی چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی 4 سکانس در برش روستای زرد و 4 سکانس در برش سقه شد. مرز سکانس ها از نوع دوم است. مهم ترین فرآیندهای دیاژنزی شناسایی شده در این سازند شامل میکریتی شدن، ، جانشینی (دولومیتی شدن ، هماتیتی شدن، پیریتی شدن و سیلیسی شدن)، نئومورفیسم، فشردگی فیزیکی و شیمیایی، آشفتگی زیستی، سیمانی شدن و انحلال است که سنگ های آهکی سازند زرد در ناحیه مورد مطالعه را در سه مرحله ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز تحت تاثیر قرار داده است.
آریوبررزن مافی عبدالمجید موسوی نیا
مرز زیرین این سازند با سازند سنگانه به صورت تدریجی و مرز بالایی آن با سازند آبدراز به صورت ناپیوستگی موازی است. بر اساس مطالعات چینه نگاری سکانسی در برش بابا فرجی 11و برش طاهر آباد کهنه 7 سکانس پیشنهاد شد. الگوی توزیع آمونیتها در آنها به نحوی است که گسترش دسته رخساره ی پیشروندهtst موجب ظهور و افزایش تنوع در جنس های آمونیتی شده است در صورتی که در مراحل fsst و hst اثری از آمونیت دیده نشده است. تغییرات سطح تراز آب دریا در برش های مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت که این منحنی با منحنی استاندارد تغییرات سطح تراز آب دریاها تقریبا همخوانی داشته که نشان دهنده نقش اصلی ائوستازی جهانی در این تغییرات است. آمونیت ها در دو برش بابافرجی و طاهر آباد کهنه، در آغاز بالا آمدن جهانی سطح تراز آب دریاها ظاهر شده اند و در انتهای آلبین بالایی و انتهای سنومانین پیشین دیده شده اند. تفسیر پالئوژئوگرافی نشان داد که مناطق مورد مطالعه در طول زمان آلبین– سنومانین بخشی از حاشیه شمالی تتیس بوده که به صورت محیطی حد واسط بین ایران مرکزی و پلاتفرم روسیه بوده است
مهدی جعفرزاده رضا موسوی حرمی
سازند زیوه (الیگو –میوسن) در منطقه مغان، شمال غرب ایران، متشکل از سنگ های سیلیسی آواری کنگلومرایی، ماسه سنگی و گل سنگی می باشد. در این مطالعه سه برش سطحی تولون-گرمی، پاراقشلاق و دیگداش در شرق و مرکز مغان انتخاب و اندازه-گیری شده است. علاوه بر این برش زیرزمینی قیردره-1 نیز در شرق مغان مورد بررسی قرار گرفته است. ضخامت برش تولون-گرمی، پاراقشلاق و دیگداش به ترتیب 2650، 496 و 1710 متر اندازه گیری شده است. بررسی رخساره های سنگی سازند زیوه سبب شناسایی 13 لیتوفاسیس در 4 گروه لیتوفاسیس های دانه درشت (gmm, gcm, gt, gp)، دانه متوسط (sm, sh, st, sp, sl, sr)، دانه ریز (fm, fl) و شیمیایی و بیوشیمیایی (c) شده است. این لیتوفاسیس ها در 5 مجموعه رخساره سنگی دسته بندی شده اند. تغییرات مجموعه رخساره های سنگی در طول ستون سازند زیوه نشان دهنده محیط رودخانه ای بریده بریده و دشت دلتایی در بخش های جنوبی و محیط دشت دلتایی تا جلوی دلتا در بخش های شمالی می باشد. مطالعات پتروگرافی نیز نشان می دهد که کنگلومراهای سازند زیوه اغلب پلی میکتیک از نوع پترومیکت، پارا کنگلومرا و ارتوکنگلومرا می باشند. ماسه سنگ-های سازند زیوه شامل 6 پتروفاسیس ولکانیک آرنایت، ولکانیک گری وک، آرکوز، لیتیک آرکوز، فلدسپاتیک وک و فلدسپاتیک لیتارنایت هستند و سنگ های دانه ریز سازند زیوه نیز شامل 3 پتروفاسیس سیلتستون، گل سنگ آهکی، گل سنگ لامینه ای می-باشند. مطالعات دیاژنتیکی در پتروفاسیس های مختلف ماسه سنگی سازند زیوه نشان دهنده تاثیر فرایندهای مختلف دیاژنزی در طی زمان است. مهم ترین فرایندهای مرحله ائوژنز در ماسه سنگ های سازند زیوه شامل فشردگی فیزیکی، سیمانی شدن (شامل سیمان های سیلیسی بی شکل، کلسیتی ائوژنزی و رسی اسمکتیت)، تشکیل پیریت فرامبوئیدال و پیریت شکل دار می باشد. در مرحله مزوژنز بر روی ماسه سنگ های سازند زیوه فرایندهای فشردگی شیمیایی، تشکیل سیمان های سیلیسی شکلدار، کربناته مزوژنزی، رسی مخلوط لایه اسمکتیت-کلریت و کلریتی، سیمان های زئولیتی آنالسیم و لامونتیت، سیمان اکسید تیتانیوم و اکسید آهن می باشد و در عین حال دگرسانی فلدسپات ها و خرده سنگ های آتشفشانی، آلبیتی شدن پلاژیوکلازها و فلدسپات های پتاسیم دار و انحلال کانی ها و سیمان ها نیز در مرحله مزوژنز و تدفین صورت گرفته است. در طی بالاآمدگی و تلوژنز شکستگی ها و به دنبال آن سیمان شدگی کلسیتی صورت گرفته است. به منظور مطالعات خاستگاه و جایگاه تکتونیکی در سازند زیوه روش-های مختلفی استفاده شده است که شامل مطالعات پتروگرافی بر روی ماسه سنگ ها و کنگلومراهای سازند زیوه، ژئوشیمی کل سنگ بر روی ماسه سنگ ها و شیل ها، جداسازی کانی های سنگین ماسه سنگ ها و ژئوشیمی بر روی کانی های سنگین می باشد. مطالعات پتروگرافی در ماسه سنگ های سازند زیوه تایید کننده وجود مقادیر زیاد فلدسپات و خرده سنگ ها در مقابل کوارتز می-باشد. فلدسپات های پتاسیم دار اغلب از نوع ارتوز و پلاژیوکلازها شامل لابرادوریت و آلبیت هستند. خرده سنگ ها اکثرا از نوع آتشفشانی و به میزان کمتر رسوبی می باشند. خرده سنگ های آتشفشانی نیز اکثرا میکرولیتیک و توفالی و به میزان کمتر از نوع فلسیک می باشند و خرده سنگ های رسوبی نیز بیشتر شامل خرده های کربناته و ماسه سنگی هستند. قطعات موجود در کنگلومراهای سازند زیوه در برش تولون گرمی اکثرا دارای ترکیب آذرین آتشفشانی از نوع آندزیتی و تراکیتی می باشند اما به میزان کمتر قطعات داسیتی و توف نیز مشاهده شده است. ژئوشیمی ماسه سنگ های سازند زیوه نشان دهنده مقدار عددی پایین نسبت لگاریتم sio2/al2o3 در این ماسه سنگ ها و ترکیب گریوکی برای آنهاست. با مقایسه عناصر نادر خاکی ماسه سنگ ها، سیلتستون ها و شیل های سازند زیوه با مقادیر کندریت مشخص می شود که کلیه نمونه های سازند زیوه الگوی نسبتاً مشابهی را از عناصر نادر خاکی نشان می دهند. مجموعه کانی های سنگین جداسازی شده از ماسه سنگ های سازند زیوه شامل کلینوپیروکسن، آپاتیت، زیرکن، گارنت، آمفیبول و اپیدوت می باشد که میزان کلینوپیروکسن و آپاتیت فراوان تر از سایر کانی ها است. نسبت مجموع کوارتز به میزان فلدسپات و خرده سنگ (qt/f+rf) در مقابل کوارتز پلی کریستالین و چرت بر روی فلدسپات و خرده سنگ (qp/f+rf) در این ماسه سنگ ها بسیار کم است. میزان اندیس دگرسانی شیمیایی (cia) برای ماسه سنگ های سازند زیوه به طور متوسط 53 و برای شیل ها و سیلتستون های سازند زیوه به ترتیب بطور متوسط 70 و 61 بدست آمده است. اکثر نمونه های سازند زیوه مقادیر th/u زیر 8/3 دارند. کلینوپیروکسن و آپاتیت هر دو از کانی های ناپایدار در شرایط هوازدگی سطحی می باشند، لذا وجود مقادیر فراوان این کانی ها در ماسه سنگ های سازند زیوه نشان دهنده تاثیر کم هوازدگی بر روی آنها و فاصله کم حمل و نقل و یا آب و هوای خشک می باشد. فراوان تر بودن میزان خرده سنگ ها و فلدسپات ها نسبت به کوارتز، پایین بودن میزان اندیس دگرسانی شیمیایی و نسبت th/u بر اساس مطالعات ژئوشیمی ماسه سنگ ها و شیل ها و فراوان بودن میزان کلینوپیروکسن ها در میان مجموعه کانی های سنگین، نشان دهنده آب و هوای نیمه خشک و فاصله حمل کم برای رسوبات سازند زیوه می باشد. با توجه به درصد خرده سنگ های آتشفشانی شناسایی شده در ماسه سنگ های سازند زیوه و با استفاده از دیاگرام مثلثی lvf lvmi lvl مشخص می گردد که سنگ مادر این رسوبات اکثراً سنگ های آتشفشانی حدواسط و مافیک و به میزان بسیار کمتر سنگ مادر آتشفشانی فلسیک می باشد. قطعات تشکیل دهنده کنگلومراهای سازند زیوه نیز اکثراً سنگ های آتشفشانی حدواسط و مافیک را به عنوان لیتولوژی منطقه خاستگاه پیشنهاد می نماید. نتایج حاصل از ژئوشیمی از جمله نسبت al2o3/tio2 در ماسه سنگ های سازند زیوه که اکثراً بالاتر از 19 و در شیل های سازند زیوه بین 18 تا 25 می باشد نشان از مشتق شدن آنها از سنگ مادرهای حدواسط تا اسیدی می باشد. با توجه به مقادیر اندیس شیمیایی هوازدگی (cia) و اندیس تنوع ترکیبی (icv) نمونه-های ماسه سنگی سازند زیوه اکثراً روند هوازدگی از سنگ های حدواسط آندزیتی تا اسیدی را نشان می دهند. اما نمونه های گل-سنگی و سیلتستونی بیشتر روند هوازدگی از سنگ های حد واسط تا بازیک را نشان می دهند. با استفاده از دیاگرام دوتایی la/sc در مقابل co/th ، بیشتر نمونه های سازند زیوه مقادیر کم co/th بین 3/0 تا 3 را نشان می دهند که مربوط به سنگ مادرهای اسیدی تا حدواسط می باشد. نمونه های شیلی و سیلتستونی نسبت به نمونه های ماسه سنگی ترکیب سنگ مادر را بیشتر آذرین حدواسط نشان می دهند. میزان روبیدیوم در اکثر ماسه سنگ ها و شیل های سازند زیوه بالاتر از 40 می باشد که مشتق شدن اکثر این نمونه ها از سنگ مادر های حدواسط تا اسیدی را نشان می دهد. با توجه به دیاگرام های مثلثی qmflt و qtfl مشخص می-گردد که ماسه سنگ های سازند زیوه در هر سه برش با توجه به کم بودن میزان کوارتز در آنها در محدوده کمان های فرسایش نیافته و کمان های حدواسط قرار گرفته اند. با توجه به مقادیر لانتانیوم، توریوم و اسکاندیوم در ماسه سنگ های سازند زیوه، این نمونه ها اکثراً در محدوده جزایر کمانی قاره ای قرار می گیرند. نسبت eu/eu* (آنومالی یوروپیوم) در ماسه سنگ های برش های مورد مطالعه از سازند زیوه از 8/0 تا 08/1 تایید کننده جایگاه تکتونیکی جزایر کمانی برای این ماسه سنگ های سازند زیوه می-باشد. با توجه به مقادیر بالای کلینوپیروکسن ها در ماسه سنگ های سازند زیوه، مشخص می شود که بیشتر ماسه سنگ های زیوه در محدوده جزایر کمانی قرار می گیرند. با توجه به نتایج حاصل از مطالعات مربوط به خاستگاه و بررسی جغرافیای دیرینه منطقه مغان، این رسوبات از فرسایش بازالت پشتاسر در جنوب منطقه مغان و به میزان کمتری از سازند های پالئوسن تا ائوسن حوضه تالش و همچنین از سنگ های آذرین آندزیتی-داسیتی مربوط به ایالت جنوبی قفقاز حاصل شده اند.
بتول ریوندی مهدی نجفی
سازند چهل کمان یکی از توالی های کربناته حوضه رسوبی کپه داغ است که از شرق تا غرب حوضه بیرون زدگی دارد. در این تحقیق چهار برش چینه شناسی سطح الارضی از این سازند در شرق (پدلی)، برش الگو (ناودیس چهل کمان)، مرکز (کارناوه) و غرب (جوزک) حوضه رسوبی کپه داغ اندازه گیری شده است. علاوه بر این، دو برش تحت الارضی در چاههای 58 و 59 میدان گازی خانگیران نیز مورد مطالعه قرار گرفته است. سازند چهل کمان عمدتاً از سنگ آهک، دولومیت و بین لایه هایی از کنگلومرا، ماسه سنگ، شیل و رسوبات تبخیری تشکیل شده است. این سازند به طور همشیب بر روی سازند سیلیسی آواری پسته لیق و در زیر شیلهای زیتونی سازند خانگیران قرار گرفته است. ضخامت سازند چهل کمان در برش پدلی 220 متر، در برش الگو 230 متر، در برش کارناوه 290 متر و در برش جوزک 40 متر اندازه گیری شده است. مطالعات دیرینه شناسی منجر به شناسایی 31 گونه متعلق به 33 جنس از فرامینیفرهای کفزی بزرگ، 25 گونه متعلق به 18 جنس از فرامینیفرهای کفزی کوچک و 11 گونه از فرامینیفرهای پلانکتون متعلق به 5 جنس شده است. در برش جوزک گونهfasciculithus tympaniformis, chiasmolithus danicus متعلق به نانوپلانکتونهای آهکی شناسایی شده است که به ترتیب شاخص پالئوسن زیرین (دانین) و میانی (سلاندین) برای سازند چهل کمان و پالئوسن فوقانی (تانتین) برای قاعده سازند خانگیران در این برش است. بر مبنای شناسایی فرامینیفرهای کفزی بزرگ در برشهای الگو و پدلی ، بیوزون هایidalina sinjarica range zone, coskinolina rajkae zone (sbz3) و ranikothalia sindensis partial range zone معرفی شده اند. در برش الگو بیوزون (globanomalina chapmani interval zone) در قاعده سازند خانگیران شناسایی شده است. در برش کارناوه برمبنای فرامینیفرهای کفزی بزرگ بیوزون idalina sinjarica range zone و globanomalina chapmani assemblage zone بر مبنای فرامینیفرهای پلانکتون موجود قسمت فوقانی سازند چهل کمان و قاعده ی سازند خانگیران معرفی شده است. همچنین در برشهای پدلی و الگو رسوبات این سازند با miscellanea-kathina assemblage zone (شماره 43 از بیوزون wynd) قابل انطباق و مقایسه است. در برش جوزک بر مبنای فرامینیفرهای پلانکتون، acarinina soldadoensis assemblage zone معرفی گردید. بر مبنای این نتایج، سن سازند چهل کمان در برشهای الگو و پدلی سلاندین-ایپرزین، در برش کارناوه سلاندین تا تانتین و در برش جوزک دانین تا سلاندین پیشنهاد می شود. به احتمال زیاد مرز پالئوسن-ائوسن در دو برش پدلی و الگو به صورت ناپیوستگی فرسایشی است، اما در برش های کارناوه و جوزک این مرز به احتمال زیاد در سازند خانگیران واقع شده است. در چاههای 58 و 59 میدان گازی خانگیران نیز سن سازند چهل کمان پالئوسن میانی تا فوقانی (سلاندین-تانتین) پیشنهاد می گردد. بر این اساس سن سازند چهل کمان در نواحی مختلف حوضه کپه داغ متغیر است، به طوریکه در غرب (برش جوزک) و مرکز حوضه (برش کارناوه) نسبت به سایر برشهای چینه شناسی مورد مطالعه قدیمی تر است. بر اساس مطالعات سنگ شناسی، 17 رخساره کربناته و سه رخساره آواری (ماسه سنگ آهکی، کنگلومرای آهکی و شیل) در رسوبات سازند چهل کمان شناسایی شده است که در 4 مجموعه رخساره ای a، b، c و d قرار می گیرند. این رخساره ها در محیط های دریای باز، پشته های سدی، لاگون و پهنه جزرومدی در یک رمپ نهشته شده است. بر مبنای آنالیز چینه نگاری سکانسی سازند چهل کمان در برشهای پدلی و الگو،4 سکانس رسوبی شناسایی شده است که این سکانسها توسط سه مرز سکانسی از نوع فرسایشی و یک مرز سکانسی از نوع غیرفرسایشی تفکیک شده اند. برش کارناوه از سه سکانس رسوبی تشکیل شده است که توسط 1 مرز سکانسی نوع اول و دو مرز سکانسی نوع دوم از همدیگر تفکیک شده اند. توالی های رسوبی سازند چهل کمان دربرش جوزک تنها از دو سکانس رسوبی تشکیل شده است که توسط 2 مرز سکانسی غیرفرسایشی از یکدیگر جدا شده اند. مطالعه پالینوفاسیس در سه برش پدلی، الگو و کارناوه نشان داده است که در برش پدلی تنها پالینوماسرال ها (خرده های چوب، فیتوکلاست ها، اسپور و پولن) وجود دارند که حاکی از عمق بسیار کم در شرق حوضه است. در برش های کارناوه و الگو علاوه بر آن، عناصر دریایی و som نیز وجود دارند که بسیاری از پالینومورف ها در حال تبدیل شدن به som هستند و موید از زیاد بودن اکسیژن محیط است که با حضور فرامینیفرهای کفزی بزرگ که در شرایط الیگوتروفیک فراوان هستند، همخوانی دارد. بر مبنای مطالعات پالینوفاسیس، کم عمق شدگی محسوسی را میتوان از مرکز به سمت شرق حوضه مشاهده کرد. در توالی های سازند چهل کمان به فراوانی می توان حضور گاستروپودها را مشاهده کرد که جنس های tectus sp., turritella sp., globularia sp. بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند. جنس globulariaمتعلق به خانواده ampullinidae از گاستروپودهای کفزی مهم در محیط های دریایی و لب شور کم عمق در طی پالئوژن بوده اند. تعداد زیادی از گاستروپودهای خانواده ampullinid ها در سنگهای کربناته وجود دارند که نشان دهنده رسوبگذاری در آبهای گرم و کم عمق و لب شور در مناطق گرمسیر و نیمه گرمسیری است. بر مبنای مطالعات پالئواکولوژی شرایط الیگوتروفیک (مواد غذایی پائین و اکسیژن بالای محیط) را میتوان در زمان نهشته شدن سازند چهل کمان در نظر گرفت.
مریم محمدی محمد خانه باد
سازند تیرگان به سن کرتاسه پایینی (بارمین-آپتین) یکی از سازندهای کربناته حوضه رسوبی کپه داغ است. این سازند به طور همشیب بر روی سازند سیلیسی آواری شوریجه و در زیر سازند آهکی- مارنی سرچشمه قرار دارد. این سازند در هر دو برش عمدتا از سنگ آهک های االیتی به همراه میان لایه هایی از شیل و مارن تشکیل شده است. علاوه بر آن در ابتدای برش آرتنج یک لایه ماسه سنگ نیز دیده شده است. به منظور مطالعه چینه نگاری سکانسی سازند تیرگان در دو برش آرتنج (40 متر) و قرقره (36 متر) در شرق مشهد اندازه گیری و نمونه برداری شده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی 13 رخساره میکروسکوپی کربناته شامل 4 مجموعه رخساره ای a، b، c و d و دو رخساره آواری شناسایی شده است. این رسوبات در 4 زیر محیط پهنه جزرومدی، لاگون، پشته و دریای باز در یک پلاتفرم کربناته کم عمق از نوع رمپ نهشته شده اند. اائید یکی از دانه های غیر اسکلتی مهم در رخساره های سازند تیرگان است که شامل انواع مختلف اائیدهای سربروئید، تغییر شکل یافته، نامتقارن، شکسته شده، هلالی شکل، خاردار و سطحی است. بعلاوه اائیدهای شعاعی، متحدالمرکز، شعاعی- متحدالمرکز، مرکب، چند هسته ای و اائیدهایی با هسته های متنوع از آلوکم های موجود در محیط رسوبی همچون گاستروپود، بریوزوئر، خارپوست، اوربیتولین و خرده های آواری نظیر کوارتز نیز مشاهده شده اند. آنالیز چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی3 سکانس رسوبی رده سوم در برش های مورد مطالعه شده است. سکانس های رسوبی شناسایی شده در هر دو برش دارای دسته رخساره های tst و hst و مرزهای سکانس از نوع sb2 هستند. مقایسه منحنی تفسیری تغییرات سطح دریا در این توالی ها با منحنی های جهانی نشان دهنده انطباق نسبی این دو منحنی در زمان بارمین- آپتین است. اختلافات موجود ناشی از رویدادهای محلی است. فرآیندهای دیاژنتیکی مختلف از جمله میکریتی شدن، سیمانی شدن، فشردگی، انحلال، نئومورفیسم، دولومیتی شدن، سیلیسی شدن و تشکیل رگه های کلسیتی در چهار محیط دیاژنتیکی دریایی، متئوریک، تدفین و بالاآمدگی برروی رسوبات تاثیر گذار بوده اند. در نمونه های گرینستونی، انواع سیمان های حاشیه ای هم ضخامت، هم محور رورشدی، بلوکی، دروزی و موزاییک هم بعد در فضای بین آلوکم ها تشکیل شده اند. کلید واژه: سازند تیرگان، رخساره های کربناته، اائید، چینه نگاری سکانسی، فرآیندهای دیاژنزی
معصومه خاکستری اسدالله محبوبی
سازند تیرگان به سن بارمین- آپتین یک سازند کربناته با میان لایه های شیلی و مارنی است که به طور هم شیب بر روی سازند شوریجه و زیر سازند سرچشمه در حوضه رسوبی کپه داغ قرار دارد. به منظور مطالعه چینه نگاری سکانسی این سازند چهار برش باغک (15.4متر)، آق دربند (15.5متر)، شوریجه (10.5متر) و شوراب (19.5متر) از شمال آق دربند (جنوب سرخس) انتخاب و نمونه برداری شده است. مطالعات پتروگرافی منجر به شناسایی 10 رخساره کربناته شامل 3 مجموعه رخساره l, t و s و 2 رخساره آواری شده است که در 3 کمربند رخساره ای پهنه جزر و مدی، لاگون و سد برجای گذاشته شده اند. آنالیز چینه نگاری سکانسی این سازند نیز منجر به شناسایی 2 سکانس رسوبی رده سوم در برشهای مورد مطالعه شده است که با مرزهای سکانسی نوع sb2 از یکدیگر تفکیک می شوند. مقایسه منحنی تفسیری تغییرات سطح دریا در این توالی ها با منحنی های جهانی نشان دهنده انطباق نسبی این منحنی ها با منحنی های جهانی در زمان بارمین- آپتین است. برخی اختلافات می تواند ناشی از رویدادهای محلی باشد. مهم ترین فرایندهای دیاژنتیکی در سنگ آهک های سازند تیرگان شامل میکریتی شدن، سیمانی شدن، تراکم، انحلال، نئومورفیسم سیلیسی شدن، پیریتی شدن، هماتیتی شدن، شکستگی و پر شدگی رگه ها است که در چهار محیط دیاژنتیکی دریایی، متئوریک، دفنی و بالا آمدگی این رسوبات را تحت تأثیر قرار داده اند. بر اساس مطالعات پتروگرافی انواع اائیدهای شعاعی، متحدالمرکز، شعاعی- متحدالمرکز، شکسته، سربروئید، مرکب، نامتقارن، سطحی و تغییر شکل یافته شناسایی شده اند که نوع شعاعی بالاترین فراوانی را دارد. با وجود اائیدهای شعاعی فراوان، سالم بودن فابریک اائیدها، نبود تخلخل قالبی، پایین بودن مقدار استرانسیوم و نسبت 1000sr/ca کانی شناسی اولیه اائیدهای سازند تیرگان به احتمال زیاد از نوع کلسیت پرمنیزیم (hmc) بوده است.
ئارام بایت گل رضا موسوی حرمی
چکیده در این مطالعه بازنگری مجدد خصوصیات چینه سنگی نهشته¬های کامبرین-اردویسین البرز به نام سازند میلا صورت گرفته است. بر اساس خصوصیات چینه سنگی سازند میلا به چند سازند به نام فشم (ابتدای کامبرین میانی)، ده-صوفیان (کامبرین میانی)، ده-ملا (کامبرین بالایی) و لشکرک (اردویسین زیرین تا بالایی) بر مبنای قوانین بین المللی کمیته چینه شناسی تقسیم شده است. در این مطالعه انطباق واحدهای چینه سنگی گروه میلا در ایران با دیگر واحدهای هم سن در دیگر قسمت های گندوانا از لحاظ خصوصیات زیست چینه نگاری و چینه نگاری سکانسی مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی تاریخچه تغییرات نسبی سطح آب دریا از گروه میلا در ایران و مقایسه آن با دیگر مطالعات در نهشته¬های کامبرین-اردویسین در دیگر سرزمین¬های گندوانا و تغییرات جهانی سطح آب دریا هم¬خوانی و مطابقت نزدیکی را نشان می¬دهد. سازند فشم حاوی ساختارهای رسوبی جزرورمدی همچون دسته¬های جزرومدی، سطوح دوباره فعال شده و پوشش¬های گلی است که طرح برانبارش و الگوی ساختارهای رسوبی حاکی از ته نشینی در یک خلیج دهانه¬ای تحت تاثیر جزرومد است. تغییرات جانبی و عمودی انواع لیتوفاسیس¬ها و توالی¬های رخساره¬ای شناسایی شده در نهشته¬های سازند ده-صوفیان به انضمام پروفیل رسوبی و طرح تدریجی توالی¬های رخساره¬ای حاکی از ته نشینی سازند ده-صوفیان در یک رمپ کربناته کم عمق با شیب ملایم از محیط-های سوپراتایدال تا بخش های پایینی ساب تایدال تحت تاثیر نوسانات امواج است. چهار کمربند رخساره¬ای در رمپ کربناته سازند ده-صوفیان شناسایی شده است که شامل محیط¬های عمیق حوضه¬ای، رمپ خارجی (توالی های ساب تایدال عمیق)، رمپ میانی (توالی های ساب تایدال کم عمق و بخش پایینی اینترتایدال) و رمپ داخلی (توالی های سد، لاگون، بخش بالایی اینترتایدال و سوپراتایدال) است. فراوانی آشفتگی زیستی و وجود فسیل¬های پیکره¬ای حاکی از ته نشینی در یک رمپ با شرایط زیستی مناسب است. توالی¬های رخساره¬ای نهشته¬های سازند فشم و ده-صوفیان در مجموعه چرخه¬های کوچک مقیاس شناسایی شده اند که شامل چرخه¬های پری¬تایدال، ساب تایدال کم عمق و ساب تایدال عمیق است. 6 سکانس رسوبی رده سوم در نهشته¬های سازند فشم و ده-صوفیان با توجه به طرح برانبارش چرخه های رده چهارم و پنجم شناسایی شده است. سکانس های شناسایی شده به طور غالب از دسته رخساره های پیشرونده و پسرونده تشکیل شده اند. سکانس های رسوبی شناسایی شده در این سازندها انطباق مثبتی را با نوسانات جهانی سطح آب دریا نشان می¬دهند. تحلیل رخساره¬ای نهشته¬های سازند ده-ملا نشان می¬دهد که در طول ته نشینی این سازند مورفولوژی پلتفرم از یک رمپ کربناته کم شیب در سازند ده-صوفیان به دلیل افزایش فعالیت های بیولوژیکی ناشی از افزایش اسفنج¬های ریف ساز در کامبرین بالایی به یک پلتفرم لبه دار در سازند ده-ملا تغییر می¬یابد. سازند ده-ملا می تواند به عنوان یک پلتفرم کربناته با سطح مسطح تعریف شود که به تدریج به سمت حاشیه بوسیله باندستون های اسفنجی و بخش های دامنه شیب همراه با کلینوفرم¬های پرشیب احاطه شده است. غالب این کلینوفرم¬ها با شیب بالا از نهشته¬های اسکلتی منشا گرفته از بخش داخلی پلتفرم ساخته شده اند که به سمت بخش های دامنه شیب پایینی و حوضه همراه با کلسی توربیدایت ها و برش¬ها دیده می¬شوند. طرح های برانبارش پیشرونده، پسرونده و برهم افزایی مجموعه رخساره های سازند ده-ملا حاکی از تاثیر تغییرات سطح آب دریا بر روی مورفولوژی پلتفرم لبه دار ده-ملا است. ریف های سازند ده-ملا غالبا از اسفنج های anthaspidellid و کلسی میکروب های همچون ژیروانلا و رنالیس به عنوان تثبیت کننده چارچوب ساخته شده اند. سه سکانس رسوبی رده سوم با توجه به طرح برانبارش مجموعه رخساره¬های شناسایی شده در پلتفرم لبه دار سازند ده-ملا شناسایی شده است. طرح برانبارش هر سکانس شامل یک ترکیب از مجموعه رخساره های پیشرونده، پسرونده و برهم افزایی است که به طور غالب از توالی های رخساره ای حاشیه، سد، دامنه شیب بالایی و دامنه شیب پایینی ساخته شده است. ادغام داده های رسوب شناسی و ایکنولوژیکی نهشته¬های سیلیسی آواری سازند لشکرک از گروه میلا در نهشته¬های خلیج دهانه¬ای تحت تاثیر امواج و دریایی باز این سازند منجر به شناسایی انواع رخساره ها و تاثیر فرایندهای امواج، جزرومد و رودخانه بر روی این نهشته¬ها شده است. با توجه به خصوصیات رخساره¬ای و مورفولوژی هر رخساره، توالی های سیلیسی آواری سازند لشکرک به دو مجموعه رخساره دور از ساحل-حاشیه ساحلی تحت تاثیر امواج و خلیج دهانه تفکیک شده است. بررسی خصوصیات رخساره و طرح برانبارش در این سازند منجر به شناسایی 3 سکانس رسوبی رده سوم شامل مجموعه پاراسکانس های رده چهارم و پنجم شده است. نهشته¬های رودخانه¬ای تراز پایین در دره های فرسایشی در طول سکانس یک این سازند تشکیل می¬شوند. این نهشته-های رودخانه ای بوسیله نهشته¬های خلیج دهانه ای و ساحلی کم عمق در طول گستره تراز پیشرونده پوشیده می¬شوند. یک تغییر مشخص از شرایط خلیج دهانه ای پسرونده به نهشته های دریایی باز با الگوی رخساره ای پیشرونده در طول گستره تراز بالای سکانس یک مشاهده شده است. اندازه، ضخامت و گسترش جانبی توالی های رخساره ای در طول سکانس یک سازند لشکرک حاکی از تشکیل دره فرسایشی قاعده این سازند در طول پایینی افتادن سطح آب دریا است. نهشته¬های سکانس 2 و 3 سازند لشکرک از دسته رخساره های پیشرونده و پسرونده تشکیل شده اند که حاکی از تغییرات سطح آب دریا و تاثیر تغییرات فضای تجمع رسوبی در نتیجه تغییرات جهانی سطح آب دریا است. بنابریان این سکانس های به عنوان چرخه های پیشرونده-پسرونده ای در طول اردویسین در نظر گرفته می شوندکه در انطباق با سطح جهانی آب دریاها در طول اردویسین می¬باشند. سازند شیرگشت در ایران مرکزی به طور غالب از نهشته های کربناته و سیلیسی آواری تشکیل شده اند که در محیط های رسوبی متنوعی از پهنه های جزرومدی، لاگون، حاشیه ساحلی-سد، دور از ساحل-شلف و رمپ کربناته ته نشینی شده اند. با توجه به خصوصیات رخساره¬ای، طرح برانبارش، شکل هندسی لایه ها، توالی آواری موجود به 5 مجموعه آواری و 4 کمربند رخساره¬ای کربناته تفکیک می¬شود. چهار سکانس رسوبی در نهشته های رسوبی سازند شیرگشت بر اساس طرح برانبارش رخساره¬ای و سطوح اصلی چینه نگاری شناسایی شده است. طرح برانبارش رخساره¬ها در این سازند حاصل ارتباط متقابل بین تکتونیک ناحیه حاصل از گسل پی سنگی کلمرد و تغییرات جهانی سطح آب دریا در طول اردویسین است. سازند شیرگشت از دسته رخساره های گستره تراز پیشرونده و پسرونده تشکیل شده است که در نتیجه تاثیرات تکتونیکی حاصل از گسل پی سنگی کلمرد ایجاد شده است. فعالیت گسل کلمرد در این سازند به صورت تغییر در دسته رخساره ها، طرح برانبارش رخساره ای و سطوح چینه شناسی سکانسی نشان داده شده است. پتروگرافی و ژئوشیمی ماسه¬سنگ¬ها و شیل های سازند لشکرک و شیرگشت در ناحیه مورد مورد مطالعه نشان می دهد که این نهشته¬ها در بخش داخلی یک کراتون یا در حاشیه قاره ای غیرفعال ته نشنین شده اند و به طور غالب دارای منشا گرانیتی یا فلسیک هستند. نهشته های سازند لشکرک و شیرگشت روند مشابهی با دیگر نهشته های موجود در سپر عربستان و شمال آفریقا در حاشیه غربی گندوانا دارند. با این وجود بررسی های ژئوشیمیایی نشان می دهد که بخش بالایی سازند لشکرک در یک حاشیه قاره ای فعال ته نشین شده است. این نتایج پیشنهاد می کند که در طول کامبرین- اردویسن غالب نهشته¬های ایران مرکزی و البرز در یک حاشیه قاره ای غیرفعال ته نشین شده اند و در طول اواخر اردویسین حادثه ریفتی شدن صورت می¬گیرد که همراه با شروع باز شدن اقیانوس پالئوتتیس در ایران در حاشیه غربی گندوانا مشابه دیگر سرزمین¬های گندوانا بوده است.
مهناز عظیمی اسدالله محبوبی
سنگ آهک بیستون (تریاس بالایی-کرتاسه بالایی) که به کوه بیستون- پرآو (پرآب) نیز در منطقه معروف است در شمال کرمانشاه واقع شده است. اشکال کارستی متنوعی در سنگ آهک های بیستون مشاهده شد. مطالعات پتروگرافی بر روی بخش کرتاسه زیرین این توالی سنگ آهکی به شناسایی 8 رخساره کربناته شامل بایندستون استروماتولیتی، وکستون- پکستون حاوی جلبک سبز، وکستون- پکستون پلوئیدی، وکستون- پکستون میلیولیدی، وکستون– پکستون حاوی فرامینیفر¬های بی منفذ، گرینستون پلوئیدی، باندستون رودیستی و رودستون– فلوتستون رودیست دار انجامید. فرآیند های دیاژنزی موثر بر توالی مورد مطالعه شامل میکریتی شدن، آشفتگی زیستی، فشردگی (فیزیکی، شیمیایی)، نئومورفیسم، شکستگی و پرشدگی، جانشینی (پیریتی شدن، سیلیسی شدن، دولومیتی شدن و ددولومیتی شدن)، انحلال و هماتیتی شدن است. نتایج مطالعات ژئوشیمی عنصری (ca، mg، sr، na، fe و mn) سنگ آهک بیستون نشان می دهد که ترکیب اولیه سنگ آهک بیستون آراگونیتی بوده و تا حدودی به ترکیب شیمیایی سازند های هم زمان آن در زاگرس از جمله داریان و فهلیان شبیه است. سنگ آهک بیستون تحت تأثیر دیاژنز متئوریک و دفنی در یک سیستم دیاژنزی بسته قرار داشته و تبادل آب- سنگ در نمونه های کل پایین بوده، بنابر این فرآیند انحلال در نمونه های bulk نمی تواند در توسعه کارست موثر باشد ولی این فرآیند می تواند در طول سطوحی که به عنوان معابری برای نفوذ آب های جوی هستند (سطوح ضعف) به طور گسترده در توسعه کارست تأثر گذار باشد. مطالعات هیدروشیمی بیان می کنند شیمی آب های زیرزمینی دشت بیستون در ارتباط با یک سنگ منشأ کربناته (سنگ آهک بیستون) است. محدوده مورد مطالعه بیستون دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است که این فاکتور نیز در توسعه کارست نقش موثری دارد. از عوامل مهم در توسعه کارست در این منطقه می توان به عامل تکتونیک اشاره کرد. سطوح ضعفی که در کارستی شدن این سنگ آهک نقش اصلی را دارند شامل 2 سری شکستگی، لایه بندی اشاره کرد و استیلولیت ها است که نقش بسیار مهمی در تسریع این فرآیند دارند. بر اساس طبقه بندی سیویک کارست توسعه یافته در سنگ آهک بیستون در رده ی هلو کارست قرار می گیرد. از دید هیدروژئولوژیکی در رده ی ژئوسنکلین کارست و بر اساس تقسیم بندی هراک از نوع اوروژنیک و در ارتباط با کوهزاهی است.
شهرام آورجانی اسدالله محبوبی
در این تحقیق، سازند آسماری در هشت چاه از میدان های نفتی مارون (mn#68، mn#281، mn#292 و mn#312)، کوپال (kl#40 و kl#49) و هفتکل (hk#28 و hk#55) واقع در فروافتادگی دزفول شمالی در حوضه ی رسوبی زاگرس از نظر چینه نگاری زیستی، تاریخچه ی رسوبگذاری و پس از رسوبگذاری، برخاستگاه و موقعیت تکتونیکی ماسه سنگ ها، چینه نگاری سکانسی و کیفیت مخزنی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. براساس مطالعات چینه نگاری زیستی سن سازند آسماری در میدان مارون روپلین-بوردیگالین، در میدان کوپال شاتین-بوردیگالین و در میدان هفتکل آکی تانین-بوردیگالین تعیین شده است. بر اساس مطالعات سنگ نگاری و توصیف مغزه, 9 رخساره ی کربناتی غالب و 1 رخساره ی سیلیسی-آواری غالب (با 3 زیر رخساره) شناسایی شده که در یک رمپ کربناتی هموکلینال شامل زیر محیط های رمپ داخلی، میانی و خارجی نهشته شده اند. فرایندهای دیاژنزی میکریتی شدن، نئومورفیسم، آشفتگی زیستی، دولومیتی شدن، انحلال، سیمانی شدن، فشردگی مکانیکی و شیمیایی و شکستگی در مراحل دیاژنزی ائوژنز، مزوژنز و تلوژنز رسوبات سازند آسماری در میدان های نفتی مورد مطالعه را تحت تأثیر قرار داده اند. مطالعات ژئوشیمیایی حاکی از این است که ترکیب کانی شناسی اولیه ی سنگ های کربناتی سازند آسماری آراگونیتی است. براساس مطالعات ایزوتوپی اکسیژن و کربن و تجزیه ی عنصری (عناصر اصلی و فرعی)، سازند آسماری بیشتر تحت تأثیر دیاژنز جوی قرار گرفته است و روند j وارون تأثیر این نوع دیاژنز را تایید می کند. همچنین سامانه ی دیاژنتیکی از نوع بسته تا نیمه بسته برآورد شده است. در دیاگرام های سه تایی qfr و دیاگرام ترکیب شیمیایی ماسه سنگ ها، ماسه سنگ های سازند آسماری عمدتاً کوارتزآرنایت و تا حدی ساب آرکوز بوده و برخاستگاه زمین ساختی آن ها با استفاده از نمودارهای qtfl و qmfl+qp حاصل از آنالیزهای مودال، کراتون پایدار و کوهزایی با چرخه مجدد رسوبی و موقعیت تکتونیکی آن ها با توجه به دیاگرام k2o/na2o در برابر sio2، حاشیه ی غیر فعال قاره ای است. در این کراتون پایدار، ماسه سنگ های کوارتزآرنایتی احتمالاً از پی سنگ های گرانیتی-گنیسی و یا از سنگ های چرخه ی مجدد منشأ گرفته اند. اندیس هوازدگی شیمیایی ماسه سنگ ها بیانگر هوازدگی نسبتاً شدید در آب و هوای گرم و مرطوب است. توصیف مغزه ها، رخساره های رسوبی و الگوی برانبارش آن ها، آنالیزهای ژئوشیمیایی، استفاده از نرم افزار سیکلولاگ و بررسی های چینه نگاری سکانسی منجر به شناسایی مرزهای سکانسی، سطوح حداکثر پیشروی آب دریا و دسته رخساره ها شده است. بر این اساس شش سکانس رسوبی رده ی سوم در چاه های 281، 292 و 312 میدان مارون، پنج سکانس رسوبی رده ی سوم در چاه های 68 میدان مارون و 40 و 49 میدان کوپال و سه سکانس رسوبی رده ی سوم در چاه های 28 و 55 میدان هفتکل شناسایی شده است. تطابق بین سکانس های شناسایی شده در منطقه ی مورد مطالعه انجام شده است. براساس داده های چینه نگاری زیستی، چهارچوب چینه نگاری سکانسی منطقه ی مورد مطالعه با سایر مناطق فروافتادگی دزفول، زون ایذه، صفحه ی عربی و حوضه ی اروپا مقایسه گردید. بررسی کیفیت مخزنی انواع رخساره ها منجر به شناسایی 17 گروه سنگی پتروفیزیکی مختلف در رسوبات سازند آسماری در میدان های نفتی مورد مطالعه گردید. این گروه های سنگی براساس نوع رخساره ها، میزان و نوع تخلخل، تراوایی، فرایندهای دیاژنزی تأثیر گذار و در مجموع کیفیت مخزنی از هم متمایز شده اند. بطور خلاصه نتایج به دست آمده نشان می دهند که هر دو عامل رخساره و محیط رسوبی و فرایندهای دیاژنزی در کنترل کیفیت مخزن موثر بوده و خود متأثر از یکدیگرند. اگرچه مواردی نظیر دولومیتی شدن و گسترش انیدریت در مخزن تحت کنترل بافت رسوبی عمل کرده اند، اما درجه ی تأثیر این دو عامل با توجه به هتروژنیتی بودن مخازن کربناتی و از جمله مخزن آسماری در میدان های مورد مطالعه در بخش های مختلف آن، متفاوت است.
زهره نوروزی اسدالله محبوبی
برخلاف گسترش زیاد سازند نیور در بخش های مختلفی از ایران، این سازند تا کنون از دیدگاه رسوب شناسی مورد مطالعه قرار نگرفته است. بدین منظور و همچنین درک بهتر جغرافیای دیرینه ایران در زمان سیلورین، در مطالعه پیشرو رخساره ها (کربناته، سیلیسی- آواری و کربناته- سیلیسی آواری) و محیط رسوبی، پترولوژی و برخاستگاه سنگ های سیلیسی آواری، ژئوشیمی، دیاژنز و در نهایت چینه نگاری سکانسی و جغرافیای دیرینه سازند نیور (سیلورین) در سه منطقه ایران مرکزی (برش های دهنه کلوت و ازبک کوه)، کپه داغ (برش بجنورد) و بینالود (برش نیشابور) مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات چینه سنگی نشان می دهد که واحد های رسوبی سازند نیور عمدتاً دارای تنوع سنگ شناسی زیادی بوده و تفاوت های زیادی از لحاظ ضخامت در برش های مختلف دارند. مطالعات میکروسکوپی و تعیین اجزای تشکیل دهنده بیش از 500 مقطع نازک از نهشته های سازند نیور در 4 برش مورد مطالعه، گستردگی شدید فرایند دولومیتی شدن را در سنگ های کربناته سازند نیور نشان می دهد که مانع از تشخیص رخساره های میکروسکوپی در دو برش ازبک کوه و نیشابور شده است.
مریم تاج بخشیان اسدالله محبوبی
پالایشگاه گاز شهید هاشمی نژاد درkm 165 شمال شرق مشهد و km 3? جنوب سرخس، در طول جغرافیایی "7/?1 ?0°60 شرقی و عرض "4/6 28 °36 شمالی و در زیرحوضه گنبدلی واقع در حوضه رسوبی کپه داغ قرار گرفته است. جهت بررسی آلودگی های زیست محیطی ناشی از بازیافت گوگرد در این پالایشگاه و اثر آن بر آب و خاک منطقه، تعداد 18 نمونه آب از منابع سطحی، چشمه ها و چاه ها، 5 نمونه از پساب های این واحد صنعتی و هم چنین 22 نمونه خاک از مناطق داخل و مجاور آن در بهمن و اسفند ماه سال 1392 برداشت شد. پارامترهای صحرایی نمونه های آب و پساب از قبیل ph، ec و دما در محل اندازه گیری شد و غلظت آنیون ها و کاتیون های اصلی شامل کلسیم، منیزیم، سدیم، پتاسیم، سولفات، کلراید، کربنات و بیکربنات در آزمایشگاه شیمی تجزیه دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مشهد اندازه گیری شد. هم چنین، پارامترهای کیفی شامل کدورت، bod، cod، tds و آنیون فسفات نیز در آزمایشگاه شیمی تجزیه پالایشگاه گاز شهید هاشمی نژاد اندازه گیری شدند. آنالیزهای انجام شده بر روی نمونه های خاک مورد مطالعه شامل تعیین بافت، اندازه گیری ph، ec، مواد آلی، کربنات کلسیم، کاتیون های کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم، آنیون های کربنات و بیکربنات، استخراج فازهای سولفات محلول در آب، جذب شده، متصل به کربنات ها و آلی، استخراج سولفات مجموع و در نهایت تعیین فلزات سنگین (نیکل، کروم، کبالت، کادمیم، سرب و روی) می باشد. مطالعات هیدروژئوشیمیایی بر روی نمونه های آب تیپ و رخساره غالب سدیم سولفاته و سدیم کلروره و تکامل نسبی را نشان داد. کانی های کلسیت، دولومیت و آراگونیت در تمام منابع آب حالت فوق اشباع، هالیت و انیدریت تحت اشباع و ژیپس حالت های فوق اشباع، تحت اشباع و تعادل داشتند. سازندهای کربناته و تبخیری مهم ترین نقش را در ترکیب شیمیایی منابع آب منطقه و تعیین غلظت یون هایی مانند سولفات، کلراید، کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم داشته و علاوه بر این موارد، سازندهای حاوی سیلیکا نیز توانسته اند بر محتوای یونی این منابع تأثیر داشته باشند. از نظر بلوغ، منابع آب منطقه جزء آب های نابالغ محسوب شده که عدم تعادل با سنگ میزبان خود را نشان دادند. هم چنین، مهم ترین مکانیسم کنترل کننده ترکیب شیمیایی منابع آب، عامل تبخیر تشخیص داده شد که با توجه به دمای بالای هوا و کمبود بارندگی در منطقه این موضوع قابل توجیه است. تمامی منابع آب منطقه از نظر پارامترهای کیفی و هم چنین حضور فلزات سنگین برای مصارف آشامیدن مناسب نیستند و براساس اغلب پارامترهای مربوط به مصارف کشاورزی، به ویژه املاح محلول بالا، نمونه های آب و پساب مورد مطالعه کیفیت مطلوبی نداشتند، اما خاک منطقه جهت مصارف کشاورزی کیفیت مناسبی نشان داد. نمونه های آب و پساب به علت خاصیت خورندگی و رسوب گذاری شدید برای مصارف صنعتی نیز فاقد کیفیت مناسب بودند. نمونه های آب سطحی دارای غلظت بالاتری از آنیون سولفات بودند که علاوه بر عوامل طبیعی و ماهیت سازندهای منطقه، ته نشینی اتمسفری دی اکسید گوگرد نیز می تواند در آن دخالت داشته باشد. بیشترین غلظت سولفات مجموع در نمونه های برداشت شده از داخل پالایشگاه به دست آمد که تفاوت قابل توجهی نسبت به سایر نمونه های خاک نشان داد. هم چنین، کم ترین میزان این آنیون در نمونه مربوط به شمال پالایشگاه مشاهده شد که می تواند نشان دهنده تأثیر جهت وزش بادهای غالب در منطقه باشد که در اکثر مواقع سال از شمال به سمت جنوب می وزد. حضور سولفات و نقش آن در ایجاد محیط اسیدی، تأثیر قابل توجهی بر روی افزایش و یا کاهش غلظت کاتیون ها و آنیون ها و هم چنین فلزات سنگین در آب و خاک منطقه نداشته است. اما عمده ترین اثر حضور سولفات را می توان بالا بردن میزان هدایت الکتریکی در منابع آب و خاک و هم چنین کاهش ph به ویژه در خاک داخل پالایشگاه و پساب های تولیدی در آن تعبیر نمود.
اسدالله محبوبی یعقوب لاسمی
سازند چهل کمان به سن پالئوسن پسین(تانتین) در حوضه رسوبی کپه داغ، شمال شرق ایران نهشته شده است . این سازند از سنگ آهک ، دولومیت و بین لایه هایی از کنگلومرا، ماسه سنگ و شیل و نیز رسوبات تبخیری تشکیل شده است . سازند چهل کمان در مقطع تیپ 234 متر ضخامت دارد که به طرف شرق و غرب ضخامت آن کاهش می یابد. مرز زیرین آن با سازند قرمز رنگ سیلیسی آواری پسته لیق تدریجی و مرز بالایی آن با شیل های زیتونی رنگ سازند خانگیران هم شیب است . برای تشخیص تاریخچه رسوبگذاری و دیاژنتیکی رسوبات کربناته سازند چهل کمان شش مقطع چینه شناسی به طور دقیق اندازه گیری و نمونه برداری شده است . مطالعه پتروگرافی و ژئوشیمی این سازند با استفاده از 850 مقطع نازک ، آنالیز 100 نمونه سنگ آهک و دولومیت برای تعیین ایزوتوپ های کربن و اکسیژن، تجزیه 40 نمونه برای تعیین مقدار عناصر اصلی(منیزیم و کلسیم) و کمیاب (منگنز،آهن،سدیم و استرانسیم)، دیفراکسیون اشعه ایکس در 30 نمونه و تعداد زیادی نمونه صیقل یافته توسط میکروسکپ کاتدولومینسانس انجام شده است .